نظریه زمان بندی بلوغ چارلز اروین

چارلز اروین مدل علی - معلولی رفتار پرخطر را ارائه داده است. این مدل شبیه به مدل اجتماعی – روانی جسور می باشد، از این نظر که این مفهوم را تأیید می کند که رفتار پرخطر در طول دوره ­ی نوجوانی به عنوان یک مؤلفه­ ی طبیعی برای رشد اجتماعی - روانی - زیستی ایجاد می شود. این مدل علی - معلولی از این نظر منحصر به فرد است که بر تأثیر زمان بندی بلوغ زیستی ( تکامل جنسی ) در حوزه­ شناختی، خودپنداره ها، ادراک از محیط اجتماعی و ارزش های فردی تأکید می ورزد. این چهار عامل اجتماعی – روانی به نظر می رسد که بر رفتار پرخطر نوجوانان از طریق تأثیر بر ادراک خطر و خصوصیات گروه همسالان تأثیر می گذارند ( اروین و میلستین ، ۱۹۸۶).

ادامه نوشته

نظریه رفتار مشکل آفرین ریچارد جسور

ریچارد جسور (1998) در رابطه با رفتارهای پرخطر یک مدل روانی-اجتماعی به نام نظریه رفتار مشکل آفرین ارائه می دهد و بر این باور است که باید از همه پیامدهای بالقوه ­ی این رفتارها آگاه بود، نه فقط پیامدهای زیستی-بهداشتی (پزشکی) آن را مورد توجه قرار داد. جسور بیان می کند که تحلیل هزینه-فایده ای از عوامل پرخطر باید انجام شود ( عامل خطر در واقع یک عامل یا شرطی است که مطابق با سلامت، کیفیت زندگی یا خود فرد می باشد)، و فرد نمی تواند به سادگی خود را گرفتار هزینه­ های بالقوه ­ی این رفتارها نماید. در دوره­ ی نوجوانی، رفتارهای پرخطر می توانند تابعی از رشد بهنجار و طبیعی باشند. خواه نوجوانان از این امر آگاهی داشته باشند یا نه، این رفتارها اغلب دارای کارکرد، هدفمند و جهت یابی شده هستند ( جسور، ۱۹۹۲؛۱۹۹۸).

ادامه نوشته

نظریه­ هنجارهای رفتاری تورستن سلین

تورستن سلین بر این باور است که جرم نتیجه­ ی برخورد فرهنگ­ها و ناشی از تعارض موجود بین آنها است؛ یعنی تضاد موجود بین قوانین یک کشور و هنجارهای رفتاری خاص یک گروه قومی یا نژادی. هنگامی که تعارض فرهنگ­ها به وجود می­آید، اطاعت از هنجارهای خرده­ فرهنگی می­توانند به عنوان عملکرد مجرمانه خود را نشان دهند. این نوع از تعارض­ها، فرهنگ­های موازی را به وجود می­ آورند که باعث ایجاد دو گروه از هنجارهای متناقض و مغایر هم می­ شوند. آشفتگی و تشویش آنان می ­تواند افراد را وادار کند که دست به ارتکاب جرایم بزنند ( کسن ، ۱۳۸۵: ۹۴-۹۵).

ادامه نوشته

نظریه­ تضاد گروهی جورج ولد

جورج برایان ولد صورت بندی خود از نظریه­ تضاد گروهی ( Group conflict theory ) را در سال ۱۹۵۸ مطرح نمود. مفهوم­ پردازی وی ریشه در سنت کنش متقابل اجتماعی و نظریه های رفتار جمعی دارد. ولد، انسان­ها را شامل گروه هایی دانسته و جامعه نیز به عنوان مجموعه ای از گروه ها است که هرکدام دارای علایق خاص خود می باشد. یک گروه به این دلیل شکل می گیرد زیرا اعضایش دارای علایق و منافع مشترک و نیازهایی است که می توانند به بهترین شکل از طریق کنش جمعی به هم نزدیک شوند ( براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۸۴).

ادامه نوشته

نظریه­ تاکسونومی دوگانه­ ی تخلف تری موفیت

تری موفیت در سال ۱۹۹۳ نظریه ای را مطرح نمود که نه فقط مفاهیم گرفته شده از زیست ­شناسی، روانشناسی و جامعه شناسی را باهم تلفیق می کند، بلکه همچنین تبیین بزهکاری و جرم را از منظر رویکرد تکاملی به هم نزدیک می کند. از نظر موفیت همه­ ی مجرمین، رفتار مجرمانه را از سنین اولیه شروع نمی کنند. برخی از آن­ها تا سنین نوجوانی شان از قوانین سرپیچی نمی کنند و آدم های سر به راهی هستند. حتی برخی رفتار ضداجتماعی و بزهکارانه را از دوره­ی بزرگسالی شروع می کنند. وی به بررسی این مسأله پرداخت و مطالعاتش نشان داد که متخلفان به دو دسته تقسیم می شوند: متخلفان پایدار در دوره­ ی زندگی ( متخلفان دائمی ) و متخلفان محدود به دوره­ی نوجوانی ( سیگل و ولش، ۲۰۱۱: ۱۲۳).

ادامه نوشته

نظریه مسیرهای بزهکاری رولف لوبر

فرضیه­ ی کلیدی مدل رالف لوبر این است که رفتار در یک حالت منظم و نه تصادفی اتفاق می ­افتد. به عبارت دیگر، افراد از مراحل پایین تر نظم به مراحل بالاتر آن پیشرفت می­ کنند ( پیکوئرو و همکاران، ۲۰۰۷: ۳۲). پژوهش لوبر و همکارانش نشان داد که هر یک از این مسیرها ممکن است منجر به آن شود که یک فرد جوان به زندگی منحرف طولانی‌مدت روی بیاورد. بزهکاری همگام با طی مسیر زندگی توسط کودک در واقع تشدید می‌شود و آخرین نتیجه این پژوهش این بود که رفتارهای ضداجتماعی تک‌بعدی نبوده، بلکه متنوع‌اند و به متخلفان اجازه می‌دهند که در هنگام تبدیل شدن از بزهکار به مجرم، بیش از یک مسیر را طی کنند ( معظمی،1388).

ادامه نوشته

نظریه تعادل کنترل چارلز تیتل

چارلز تیتل در نظریه توازن کنترل ( Control Balance Theory ) ، مفهوم کنترل را به عنوان عاملی که زمینه را برای بروز رفتارهای کجروانه مهیا می سازد، شرح می دهد. نظریه وی، نظریه ای تلفیقی است که متغیرهایی را از نظریه های پیشین مثل نظریه کنترل اجتماعی، یادگیری اجتماعی، پیوند افتراقی، انتخاب عقالنی، برچسب زنی و نظریه فعالیت های روزمره با یکدیگر ترکیب می کند .

ادامه نوشته

نظریه­ های جرم شناسی دیوید فارینگتون

دیوید پی. فارینگتون در این نظریه بیان می کند که افراد طیفی از پتانسیل ضد اجتماعی را دارا می­ باشند که منجر به ارتکاب اعمال ضد اجتماعی می گردد. پتانسیل ضد اجتماعی می تواند هم به عنوان یک پدیده­ کوتاه مدت و هم دراز مدت ملاحظه شود. افراد دارای سطوح بالایی از پتانسیل ضداجتماعی دراز مدت در معرض خطر انجام تخلف در دوره ­ی زندگی هستند؛ در حالی که افراد دارای سطوح پایین پتانسیل ضداجتماعی دارای زندگی معمولی و متعارفی می­باشند. با وجود این، سطوح پتانسیل ضداجتماعی در همه ­ی زمان ها ثابت نیست، در سنین نوجوانی به خاطر اثرات عوامل بلوغ مانند تأثیر بیشتر گروه همسالان و کاهش نفوذ و اثرگذاری خانواده به اوج خود می رسد، که مستقیماً بر روی نرخ جرم تأثیر می گذارد.

ادامه نوشته

نظریه­ یادگیری - سرشتی جیمز ویلسون و ریچارد هرنشتاین

جیمز ویلسون و ریچارد هرنشتاین کار را با تمسک به مضمونی مشابه با انتخاب که موضعی شناخته شده در رویکردهای گزینشی است، آغاز کرده و بر آنند که مرتکب شدن یا نشدن هر دو نوع رفتار کجروانه و غیرکجروانه، منافع و مضرات خاص خود را دارد. برای مثال، منافع ارتکاب کجروی می ­تواند تأیید همسالان یا بادآورده­های مالی باشد و منافع مرتکب نشدن آن، دور ماندن از مجازات و برخورداری از وجدانی آسوده ( لبیبی، ۱۳۸۷: ۶۱ ). هرچه میزان منافع خالص ناشی از انجام جرم نسبت به منافع خالص ناشی از انجام ندادن جرم بیشتر باشد، گرایش به ارتکاب جرم بیشتر خواهد بود ( سیگل، ۲۰۱۱: ۲۳۹).

ادامه نوشته

نظریه­ حمایت اجتماعی فرانسیس کالن

فرانسیس کالن در سال ۱۹۹۴ نظریه ای را مطرح کرد که بر حمایت اجتماعی و اثرات آن بر نرخ های فردی و جمعی مجرمیت تأکید می نمود. برخلاف بیشتر نظریه های تلفیقی که عوامل مهمی را از نظریه­ های مختلف اخذ کرده و سپس آنها را در قالب یک نظریه­ واحد ترکیب می­ کنند، کالن نظریه­ تلفیقی را طرح کرد که دارای یک موضوع و تم معمولی بود که ریشه در تعدادی از نظریه ها در سطوح مختلف تبیین داشت. بدین معنی که وی اهمیت حمایت اجتماعی و اثرگذاری آن در رابطه با بزهکاری و جرم را برجسته نمود ( ترنر و بلوینس، ۲۰۰۹: ۳۴۳).

ادامه نوشته

نظریه­ تعاملی ترنس ثورنبری، ماروین کرون، آلن لیزوت و مارگرات فارن­ورث

در سال ۱۹۸۷ نظریه ای توسط ترنس پی. ثورنبری ، ماروین کرون، آلن لیزوت و مارگرات فارن­ورث مطرح شد. همانند نظریه­ الیوت و همکارانش، ثورنبری عناصری از نظریه های کنترل اجتماعی و یادگیری اجتماعی اخذ نمودند؛ به ویژه، آن­ها در نظریه­ تعاملی اظهار داشتند که بزهکاری مقدمتاً کارکرد ارتباط با همسالان بزهکار است. فرصت هایی که باعث نزدیکی و ارتباط با این همسالان می شود، نتیجه­ی مستقیم و بلافصل پیوندهای اجتماعی ضعیف بوده(به طور مثال کنترل اجتماعی) که در طول زندگی افراد تجربه شده است. برخلاف الیوت و همکارانش، ثورنبری از نظریه­ فشار در توسعه­ ی نظریه­ تعاملی اش استفاده نکرده است ( ترنر و بلوینس، ۲۰۰۹: ۳۴۲)

ادامه نوشته

نظریه مارکسیسم ساختاری ویلیام چامبلیس و رابرت سیدمن

چامبلیس و سیدمن ( Chambliss and Seidman ) اظهار داشتند که قانون، هم در ساختار و هم در عملکرد، همسو با منافع گروه­ های قدرتمند در جامعه عمل می نماید ( ولد و همکاران، ۱۳۸۰: ۳۳۲) و آن چه باعث می­ گردد عوامل اجرایی قانون در خدمت منافع و اهداف سرمایه­ داران و صاحبان قدرت درآیند، چندان به ویژگی های فردی آن ها مربوط نمی شود، بلکه نوعی جبر و الزام سازمانی است ( صدیق­ سروستانی،۱۳۹۰: ۶۸). بدین ترتیب سود همگانی تنها زمانی مطرح می­ گردد که در جهت منافع گروه­ های حاکم بر جامعه باشد(ولد و همکاران، ۱۳۸۰: ۳۳۲).

ادامه نوشته

نظریه واقع گرایی چپ جان لی و جوک یانگ

رویکرد واقع گرایی چپ اغلب به نوشته های دانشمندان بریتانیایی جان لی و جوک یانگ مربوط می­ شود. آن­ها در اثر خود با نام چه کاری درباره­ ی قانون و نظم انجام شده است؟ (۱۹۸۴)، دیدگاه­ های اتوپیایی آرمان­گرایان که مجرمان خیابانی را به عنوان انقلابیون توصیف می کنند را رد می کنند. آن­ها رویکرد واقع گرایانه ای را انتخاب نموده اند که مجرمان خیابانی قربانی فقر و محرومیت هستند. بنابراین، فقرا به صورت مضاعف مورد استثمار قرار گرفته اند، اول به وسیله ی نظام سرمایه داری و سپس به وسیله­ ی اعضای طبقه ­ی خودشان ( سیگل، ۲۰۱۲: ۲۷۹-۲۸۰).

ادامه نوشته

مدل تکامل اجتماعی و پیشگیری از اعتیاد ریچارد کاتالانو و دیوید هاوکینز

ریچارد کاتالانو و دیوید اف. هاوکینز در مدل تکامل اجتماعی اظهار می دارند که عوامل خطر مرتبط با سطح اجتماع، برخی افراد را مستعد و در معرض رفتارهای ضداجتماعی قرار می­ دهند. عوامل خطر از قبل موجود از طریق اجتماعی شدن تقویت شده یا خنثی می گردند. برای کنترل خطر رفتار ضداجتماعی، کودک باید پیوندهای اجتماعی را حفظ نماید. در طول دوره­ی زندگی، درگیری در رفتار بهنجار و ضد اجتماعی کیفیت دلبستگی ها را مشخص می کند. تعهد و دلبستگی به نهادهای متعارف، فعالیت ها و باورها، جوانان را از تأثیرات جنایی در محیط شان جدا می سازد. مسیر بهنجار و موافق اجتماع، از طریق تحکیم پیوندها نسبت به دیگران و فعالیت ها، مانع بروز انحراف می شود. بدون سطح مناسبی از پیوند و تعلق، نوجوانان می­توانند تسلیم نفوذ دیگران منحرف گردند ( سیگل، ۲۰۱۲: ۳۰۲).

ادامه نوشته

نظریه­ درجه­ بندی سنی رابرت سامپسون و جان لاب

سامپسون و لاوب در سال 1993 با تئوری درجه بندی سنی یا تئوری نقاط عطف، یکی از برجسته ترین نظریه های رشد و زندگی را ارائه کردند (Schneider, 2007, p. 7). این تئوری بیان می کند که جنایت در مسیر زندگی یک فرد لزوماً نباید ثابت باشد، اما نقاط عطف زندگی نامه می تواند با ناپیوستگی و همچنین (دوباره) شروع رفتار مجرمانه همراه باشد. نقاط عطف را باید به عنوان "تغییرات ناگهانی - رادیکال یا تغییرات در تاریخ زندگی که گذشته را از آینده جدا می کند" (Sampson & Laub, 1996, p. 351) درک کرد، مانند ازدواج، والدین، استخدام دائم، ورود به ارتش. خدمات و غیره

ادامه نوشته

نظریه جرم و نظم قانونی آستین ترک

نظریه پردازان براین باور بودند که نظم اجتماعی از درونبرد هنجارهای تجسم یافته در قانون ناشی می شود، ولی آستین ترک استدلال می نمود که نظم اجتماعی از تعادل همرأیی- زورگویی حفظ شده از سوی مقام های مسئول سرچشمه می گیرد. مقام های مسئول باید مانع دگرگونی این تعادل به "یک رابط بیش از اندازه همرأیانه و برابری خواه" بشوند. به اندازهای که آنها قادر به جلوگیری از این مسأله باشند، مردم جامعه شرطی خواهند شد که قواعد اجتماعی مقام های مسئول و فرمان گزاران را به چنان شیوه ای تحمل کنند که کسی توان زیر سئوال بردن آن قواعد را نداشته باشد. این شرطی کردن، علت اصلی نظم اجتماعی در تمامی جوامع یا پایداری یک رابطه مبتنی بر اقتدار است » ( طاهری، ۱۳۸۴ :۶۵ ).

ادامه نوشته

نظریه فریبندگی­ های جرم جک کاتز

جک کاتز ( Jack Katz ) با الهام از نظریه­ ماتزا، کتاب « فریبندگی های جرم » (۱۹۸۸) را به رشته تحریر درآورد. وی معتقد بود که تبیین­ های اثبات­ گرایانه، بدلیل تأکید بر عوامل زمینه ­ای جرم ( همانند متغیرهای اقتصادی و اجتماعی ) و روابط همبستگی، عملاً از توجه به جهان ذهنی بزهکاران ( بویژه ذهنیت دوران نوجوانی ) بازمانده است. لذا، به اعتقاد او تبیین­ های اثبات­ گرایانه کمک چندانی به فهم دلایل و انگیزه­ های محرک در ارتکاب جرم نکرده است. کاتز بر ضرورت درک و شناخت پیش ­زمینه ­های تجربه، عواطف و هیجان­ های مؤثر در ارتکاب جرم تأکید نمود. او با بسط و توسعه روش­ قوم نگارانه اش، عملاً از این روش در مطالعه جرایمی همچون قتل، سرقت و دله ­دزدی استفاده کرد ( بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۴۸).

ادامه نوشته

نظریه های جرم شناسی ادوین شور

ادوین شور موقعیت رویکرد برچسب زنی را با در نظر گرفتن تأثیر پردازش جوانان به وسیله­ نظام قضایی مجسم نمود. وی در کتاب خود با عنوان « عدم مداخله ­ی رادیکالی » (۱۹۷۳)، استدلال نمود که نباید اقدام خاصی در رابطه با بچه هایی که قانون شکنی می کنند، صورت گیرد. از نظر وی، اغلب موارد قانون شکنی نوجوانان، جزیی هستند و نیازی به تنبیه و مجازات نیست. جامعه می بایست موضع توأم با اغماض و مدارا در برابر اعمال بزهکارانه ­ی نوجوانان اتخاذ کند و به آن­ها اجازه دهد جایگزین های رفتاری گسترده تری را تجربه نمایند. شور اظهار داشت که جامعه فقط می تواند به آن­ها برچسب زده و جوانان را از انجام نقش های مشروع منع کند ( براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۲۷).

ادامه نوشته

نظریه بیگانگان هوارد بکر

هوارد بکر یکی از صاحب نظران نظریه­ برچسب زنی ( Labeling Theory ) در کتاب خود با نام « بیگانگان » (۱۹۶۳)، به شکل قابل توجهی، اهمیت معنا و محوری بودن این مفهوم را در رویکرد برچسب زنی نشان داد. بکر، تا حدی متأثر از نظریه یادگیری، معتقد بود که مصرف کنندگان ماری جوانا، اگر بخواهند به بیشترین حد لذت و نشئگی دست یابند، باید تجارب، معانی و اثرات خاص استفاده از ماری جوانا را فرا بگیرند. از این طریق آن­ها بیشترین لذت و نشئگی را تجربه خواهند کرد. وی تأکید نمود که واقعیت های اجتماعی به واسطه­ معانی مندرج در زندگی روزمره ساخت می یابند. در واقع، بکر حتی مدعی بود که تجارب و ادراکات ذهنی افراد در استعمال مواد مخدر نیز پیش از آنکه متأثر از عوامل زیست شناختی و داروشناختی باشد، به گونه ای اجتماعی ساخت می یابد ( بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۵۱).

ادامه نوشته

نظریه جرم شناسی فرانک تاننبائوم

در حالی که در دهه­ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، کتاب ها و مقاله های زیادی در رابطه با رویکرد برچسب زنی نوشته شد، اما ریشه­ این رویکرد را می توان در اثر فرانک تاننبائوم تحت عنوان « جرم و اجتماع » (۱۹۳۸) ملاحظه نمود. تاننبائوم به دنبال این بود تا قابلیت نظریه های موجود را توسعه داده تا بتوانند رفتار مجرمانه را از طریق تأکید بر آنچه که بعد از دستگیری و شناسایی فرد به عنوان قانون شکن روی می دهد، تبیین نمایند. وی این فرایند واکنش اجتماعی به رفتار غیرقانونی را نمایش شر نام گذاری کرد ( براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۶۸). وی معتقد بود که در نتیجه­ محکومیت اجتماعی رفتار نابهنجار یک فرد، دیدگاه جامعه نسبت به شخص خاطی و متخلف تغییر می یابد. به عبارت دیگر، پس از این محکومیت موقعیت فرد از شخص خاطی و متخلف به بزهکار تغییر جهت می یابد ( بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۵۲).

ادامه نوشته

نظریه انحراف اولیه و ثانویه ادوین لمرت

لمرت (1951) بر این باور بود که فرآیند درگیر شدن فرد در رفتار بزهکارانه و مجرمانه و تبدیل شدن او به منحرف حرفه ای، از دو مرحله می گذرد: در مرحله اول هر کسی ممکن است به عللی برای اولین بار مرتکب رفتار انحرافی شود که این نوع انحراف برای شخص پی آمدهای ناچیزی دارد. لمرت این رفتار را که فرد مرتکب می شود و برای آن برچسب منحرف دریافت نمی کند « انحراف اولیه ( Primary Deviance ) » نامید و ادعا کرد هنگامی که این رفتار انحرافی تداوم می یابد و برچسب منحرف به فرد زده می شود « انحراف ثانویه ( Secondary Deviance ) » پدید می آید و عامل رفتار تبدیل به بزهکار یا مجرم حرفه ای می شود.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی زبانی ویتگنشتاین

ويتگنشتاين با طرح نظرية بازيهاي زباني در آثار متأخر خود درصدد برآمده است تا همين مطلب اخير را آشكار كند. براساس اين نظريه، زبان پيكرهاي از بازي هاي مختلف است. به بيان ديگر، زبان كاركردهاي متفاوتي دارد، تصويرگري واقعيت صرفاً يكي از بيشمار كاركردهـاي مختلـف زبان محسوب مي شود، هريك از اين بازي هاي زباني با يك شكل زنـدگي ( life of form ) همراه است. بنابراين، فهم يك بازي زباني مسـتلزم فهـم يـا شـركت در شـكلي خـاص از زندگي است كه بازي زباني مورد نظر در بافت آن واقع مي شود.

ادامه نوشته

نظریه خرده فرهنگی ریچارد دیک هبدیج

دیک هبدایج به عنوان یکـی از نخـستین فـارغ التحـصیلان مکتـب مطالعـات فرهنگـی بیرمنگام، با نوشتن کتابی با عنوان « خرده فرهنگ : معنای سبک » که در سـال ١٩٧٩ منتـشر شـد، تحولی نظری از مفهوم جامعه شناختی گروه ها و رفتار جوانی که عمدتا در قالب کـژروی ارائـه می شد، به سوی نظریه پردازی درباره خرده فرهنگ و رفتار خرده فرهنگی در قالب انتخاب سـبک پوشش ، آرایش و مهمتر از همه موسیقی خاص و متمایز با دیگران- که شامل فرهنگ بزرگترها یا والدین ، فرهنگ رسمی و هژمونیک جامعه و دیگران رقیب می شد، آشکار می سـازد.

ادامه نوشته

تفکر قالبی و شخصیت توسعه یافته

تفکر قالبی ( stereotype ) از جمله مباحث مشترک جامعه‌شناسی و روانشناسی است و دلالت بر نظرات از پیش تعیین شده درباره شیوه های رفتاری افراد و گروه ها دارد. تفکر قالبی سبب می شود درباره یک فرد با یک شغل خاص، انتظار یک رفتار مشخص و از پیش تعیین شده داشته باشیم. انتظارات ما از آن فرد در چارچوب معینی قرار دارد و هرگونه رفتار خارج از آن چارچوب سبب می شود درباره او قضاوت منفی داشته باشیم. حتی اگر آن رفتارها برخلاف عقل و اخلاق نبوده باشد، او را متهم می کنیم. در اغلب موارد پشت سر او بدگویی خواهیم کرد.

ادامه نوشته

نظریه بازنمایی و دریافت استورات هال

استوارت هال، بازنمایی را به همراه تولید، مصرف، هویت و مقررات، بخشی از چرخه فرهنگ ( The Circuate of Culture ) می‌داند. او در ابتدا این ایده را مطرح می‌کند که 'بازنمایی، معنا و زبان را به فرهنگ ربط می‌دهد' (Hall, 1997, P. 15) و سپس در ادامه بحث خود، به بسط ابعاد مختلف ایده بازنمایی (که مشتمل بر مفاهیم معنا، زبان و فرهنگ است) می‌پردازد و از خلال تحلیل های خود نگاهی جدید به مفهوم بازنمایی را شکل می‌دهد. مفهومی که به گفته خود هال فرایندی «ساده و سرراست» نیست.

ادامه نوشته

نظریه های شخصیت هلن فیشر

هلن فیشر یک انسان شناس آمریکایی است که به خاطر تحقیقات گسترده اش در زمینه ی عشق شهرت جهانی دارد و چند کتاب نیز در این زمینه منتشر کرده است. فیشر تلاش کرد بفهمد چرا انسان از میان اطرافیانش فقط عاشق یک نفر می شود. چه عواملی باعث می شود تا دو فرد، حتی بدون شناخت از زندگی و رفتار یکدیگر، عاشق می شوند. فیشر در نتیجه ی سال ها مطالعه و تحقیقات گسترده به نتایج جالبی رسید. از نظر او اینکه هر فرد چرا عاشق یک فرد به خصوص می شود ریشه در ویژگی های شیمیایی مغزشان دارد.

ادامه نوشته

تفکر قالبی یا تفکر کلیشه ای یا استریوتایپ و نظریه های مربوطه

اصطلاح " تفکر قالبی " را نخستین بار والتر لیپمن در کتاب خود با عنوان افکار عمومی مطرح کرد. هدف لیپمن این بود که رسانه های همگانی چگونه ایماژهایی ثابت و تنگ نظرانه درباره اشخاص، یا تصورات قالبی درخصوص موضوعاتی خاص، ایجاد می کنند. تفکر قالبی یا تفکر کلیشه ای ( stereotype ) به یک نظر از پیش تشکیل‌شده در ذهن جمعی گروه‌هایی از جامعه اشاره دارد، که مانع قضاوت و شناخت منطقی افراد نسبت به دیگران شده و ویژگی‌های خاصی را به تمام اعضای یک گروه دیگر یا مجموعه‌ای متفاوت نسبت می‌دهد. این امر سبب می‌گردد افراد برپایهٔ اطلاعاتی ناچیز و تصورهای کلیشه‌ای خود که غالباً برگرفته از جامعه یا رسانه‌ها است، بدون آنکه شناخت کافی از دیگران داشته‌باشند، نسبت به آن‌ها قضاوت کنند.

ادامه نوشته

نظریه های تفکر مراقبتی

مراقبت یکی از ابعاد تفکر در برنامه درسی فلسفه برای کودکان تهیه شده توسط متیو لیپمن است. لیپمن مراقبت را تاکید روی چیزی می داند که به آن احترام می گذاریم و قدر و ارزش آن را می دانیم . از نظر او مراقبت دو معنا را در برمی گیرد یکی داشتن دغدغه نسبت به موضوع تفکر و دیگری دغدغه نسبت به شیوه تفکر. لیپمن برای اضافه کردن تفکر مراقبتی به ابعاد آموزش تفکر دو دلیل می آورد: نخست اینکه مراقبت به عنوان یک عمل شناختی اعتبار زیادی دارد؛ دوم اینکه بدون مراقبت تفکر یک عنصر ارزشی را ازدست می‌دهد و رویکرد تفکر نسبت به موضوعش بی تفاوتی و بی اعتنایی می شود.

ادامه نوشته

نظریه هوش اخلاقی دوگ لینک و فرد کیل

دوگ لینیک ( Doug Lennick ) و فرد کیل ( Fred Kiel ) در سال 2005 در کتاب هوش اخلاقی مدل ابداعی خود برای بهره گیری از هوش اخلاقی برای رهبری سازمانی را مطرح کردند . لینک و کیل (2006) مفهوم هوش اخلاقی را گسترش دادند. آن‌ها مفهوم هوش اخلاقی را مجزا از IQ در نظر گرفته و آن را مرتبط با ارزش‌ها و رفتار افراد دانستند. از نظر لینک و کیل هوش اخلاقی مکمل مفید و بالقوه ای برای دیگر صورت های هوش ، به ویژه هوش هیجانی ، هوش فنی و هوش اجتماعی است . یکی از شباهت های هوش اخلاقی با هوش اجتماعی و هوش هیجانی این است که تاثیر کارهای ما بر دیگران در هر سه هوش نقش کلیدی دارد . هوش اخلاقی توانایی ذهن برای تعیین چگونگی انطباق اصول کلی بشریت باارزش‌ها، اهداف و اعمال افراد است (لینیک و کیل، 2005).

ادامه نوشته

نظریه هوش اخلاقی میشل بوربا

بوربا ( Michele Borba ) هوش اخلاقي را در مباحث روان شناسي كودكان پژوهش كرد و لنيك و كيل به تأثيرات هوش اخلاقي و مؤلفه هاي آن در سطح سازماني توجه كرده اند. هوش اخلاقی به این نکته اشاره دارد که اصول اخلاقی حاصل وراثت نیست بلکه افراد یاد می گیرند که چگونه خوب باشند ( بوربا، 2005 ). هوش اخلاقی که به آن "هوش قضاوت اخلاقی" یا "هوش استدلال اخلاقی" گفته می‌شود؛ عبارت از ظرفیت و توانایی درک درست از نادرست، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آن‌ها و رفتار در جهت صحیح و درست است ( بوربا، 2005).

ادامه نوشته