نظريه كاهش سايق
در سال 1930 تقريباً شهرت و اهميت كار ثورندايك در مورد آزمايش و خطا رو به كاهش نهاد و در همين زمان كلارك هال روانشناس آمريكايي، با نظريه معروف خود به نام كاهش سايق بر بنياد تقويت نخستين شهرت يافت.
هال مانند واتسن و اسكينر از جمله رفتارگرايان به شمار ميآيد. نظريه يادگيري او از ويژگيهاي ماشينوار برخوردار است و در موضع مخالف شعور و وجدان قرار دارد. به عقيده او رفتار پيچيده از رفتارهاي ساده و به صورت گامبهگام بر بنياد شرطي شدن محرك – پاسخ به وجود ميآيد. وي بر خلاف واتسن قانونگيرايي ثورندايك را مورد توجه قرار ميدهد و آن را در يادگيري با اهميت ميداند و مواردي مانند هدف و بينش را، كه در روانشناسي رفتارگرايي جاي بحث آنها نيست، با دقت بررسي ميكند.
يادگيري براي بقاء
هال بر اثر انديشههاي داروين ، طبيعيدان معروف انگليسي، يادگيري را نوعي تلاش براي بقاء ترقي ميكند. تفاوتهاي رفتاري افراد آدمي را بيشتر از جهت كمّي تا كيفي مورد بررسي قرار ميدهد، يعني درجه تفاوتها بيشتر از نوع آنها برايش اهميت دارد. نظام فرضيههاي هال پوشش پيگيري در راه اجراي اين منظور ميباشد.
نظر داروين بر اين بود كه موجودهاي زنده براي تكامل راه پر پيچ و خمي را بر بنياد آزمايش و خطا ميپيمايند. در طي اين دوران اعضاء زايد و بيهوده به خاطر كمك به رشد و پيشرفت آنهايي كه سودمند و براي بقا موثرند از بين ميروند. از اين رو به منظور سازش با محيط ناسازگار همه واكنشها و پاسخهاي مربوط راه تكامل پيش ميگيرند. در انسان عامل رواني وسيله سازش بيشتري را با محيط فراهم ميآورد. به اين مناسبت شايستهترين موجود براي زنده ماندن حساب شدهترين و سازگارترين رفتارها را انجام ميدهد. البته، اين همان نتيجهاي است كه داروين از نظريه انواع خود به دست آورده است و هال در مورد رفتار و نظام يادگيري همين اصل را معتبر ميشناسد.
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم خرداد ۱۳۹۶ ساعت 23:34 توسط جعفر هاشملو
|