تاریخچه زندگی ویکتور فرانکل (لوگوتراپی یا معنا درمانی)

ویکتور فرانکل در ۱۹۰۵ در وین به‌دنیا آمد. او در ۱۹۴۹ از دو دانشگاه وین و آدیتشنالی موفق به گرفتن درجهٔ دکترای اعصاب و روان شد. در ضمن او از ۱۲۰۰ دانشگاه در سراسر جهان دکترای افتخاری گرفت. فرانکل به علت یهودی بودن در سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ به وسیله نازی‌ها ابتدا در آشویتس و سپس در داخائو زندانی شد.

تجارب او در این اردوگاه‌ها موجب شد مکتب جدیدی را در روانشناسی بنیان‌گذاری کند که معنا درمانی یا لوگوتراپی نامیده می‌شود. او پس از پایان جنگ دوم جهانی ریاست بخش اعصاب بیمارستانی

ادامه نوشته

دیدگاه و سیر تکاملی معنادرمانی ویکتور فرانکل

دیدگاه‌ها

فرانکل اگزیستانسیالیست (پیروان اصالت وجود، هستی‌گرا) بود. او واژه "هستی نژندی" را در مورد اختلال عاطفی ابداع کرد و اختلال عاطفی را حاصل عدم توانایی فرد در یافتن معنا برای زندگی می‌دانست. 
به نظر فرانکل آزادی به معنای رهایی از سه چیز است:

۱ـ غریزه‌ها 

۲ـ خوی‌ها و عادت‌ها

۳ـ محیط
در زمینهٔ نظریه شخصیت فرانکل معتقد است، در آدمی انگیزه‌یی بنیادی وجود دارد و آن «ارادهٔ معطوف به معنا» است. مکتب روان‌شناسی لوگوتراپی یا معنا درمانی که ویکتور فرانکل بنا

ادامه نوشته

مراحل تحلیل وجودی در روان درمانی امیل فرانکل

تحلیل وجودی یا لوگوتراپی ، معنا درمانی روشی از روان درمانی است، زیرا می خواهد انسان، بویژه انسان روان نژند را به مسئولیت خودآگاه کند. انسان در تحلیل وجودی یا لوگوتراپی بر معنویت یا وجودی بودن (existentiality) آگاه می شود.
زیرا، به عقیده فرانکل، تنها از منظر معنویت یا وجودی بودن است که می توان انسان را براساس مسئولیت توصیف کرد. بنابراین، در تحلیل وجودی یا لوگوتراپی نه سائقه یا غریزه، نه سائقه های نهادی و نه سائقه های «من» (ego)، بلکه «خود» (self) است که به آگاهی درمی آید. در اینجا «من» نیست که بر نهاد (id) آگاه می شود، بلکه «خود» است که برخود آگاه می شود. به عقیده فرانکل، روان کاوی با برداشتی مکانیستی از انسان، در نهایت او را ماشین واره ای دارای دستگاه روان می پندارد. ولی تحلیل وجودی در مقام

ادامه نوشته

اختلاف دیدگاه فرانکل معنا درمانی با دیگران دیدگاه های روانشناسی

اختلاف با فروید
فروید روان نژندی را حاصل سرکوبی کشش‌های غریزی می‌داند که توسط ناخودآگاه به «من» تحمیل شده است. در حالی که فرانکل این را کافی نمی‌داند و تعارضات روانی را تنها دلیل روان‌نژندی نمی‌شمارد.

 اختلاف با آدلر
آدلر روان‌نژندی را نتیجهٔ محدودیت «من» در باربر حس مسئولیت بیان می‌کند. روان‌شناسی فردی

ادامه نوشته

روش و فنون معنادرمانی ویکتور فرانکل

معنا درماني نوعي از روان درماني است که اساس روان آزردگي را ‏تقلاي معنوي مي بيند. در عمل, روان درماني و معنا درماني جدايي ‏ناپذيرند, زيرا ابعاد روان شناختي, فلسفي يا معنوي آدمي را نمي توان ‏از هم جدا کرد. روان درماني جنبه هاي روان شناختي يک جهان بيني ‏را آشکار مي سازد. حال آنکه معنا درماني نقايص مربوط به پايه هاي ‏غير متعارف چشم انداز بيمار نسبت به جهان را نمايان مي سازد. ‏
هدف معنا درماني توانا ساختن بيمار براي کشف معناي منحصربفرد ‏خودشان مي باشد. معنا درماني مي کوشد تا حدود اختيارها و آزادي ‏هاي بيمار را ترسيم کند. معنا درماني در شکستن چرخه هاي

ادامه نوشته