تصور راتر درباره انسان

در موضوع اراده آزاد در برابر جبرگرایی، نظام راتر طرفدار انتخاب و عمل آزاد می باشد، بخصوص در مورد مردمی که دارای منبع کنترل درونی هستند. از تاکید روی متغیرهای شناختی واضح است که راتر معتقد است ما می توانیم تجربیات خود را تنظیم و هدایت کرده و رفتارهایمان را برتر ببینیم. امکان دارد تحت تاثیر متغیرهای

ادامه نوشته

نظریه منبع کنترل جولیان راتر

راتر دریافت که برخی افراد معتقدند تقویت کننده ها به اعمال خودشان بستگی دارند در حالی که دیگران باور دارند که تقویت کننده های آنها به وسیله دیگران و نیروهای بیرونی کنترل می شوند. او این مفهوم را منبع کنترل (locus of control) نامید. افرادی که با عنوان شخصیت های دارای منبع کنترل درونی توصیف شده اند، معتقدند تقویتی که دریافت می کنند تحت کنترل رفتارها و نگرشهای خودشان قرار دارد. آنهایی که از شخصیت منبع کنترل بیرونی برخورداند

ادامه نوشته

مفاهیم اساسی نظریه یادگیری اجتماعی راتر

راتر برای این که کارکرد شخصیت را شرح دهد، چهار مفهوم اساسی را معرفی کرد. توان رفتار، انتظار، ارزش تقویت، موقعیت روانی، این مفاهیم به صورت زیر به هم مربوط می شوند. وقوع توان رفتار در هر موقعیت به خصوص حاصل انتظار منجر شدن آن رفتار به تقویتی خاص در آن موقعیت و ارزش آن تقویت

ادامه نوشته

تاریخچه نظریه یادگیری اجتماعی راتر

جولیان راتر نخستین كسی بود كه اصطلاح نظریه یادگیری اجتماعی Social Learning Theory را به كار برد . راتر برای تبیین رفتار هم به تقویت های بیرونی و هم به فرآیندهای شناختی نظر دارد . نظریه او ریشه در رویكرد تجربی دقیق و كاملاً كنترل شده ای دارد و مستقیماً از آزمایشگاه مشتق شده و نه از درمانگاه . 

راتر مانند اسکینر و بندورا اعتقاد دارد که بیشتر رفتارها آموختنی است. اما با نظر اسکینر در این مورد که رفتار

ادامه نوشته

نظریه شخصیت راتر

شخصیت، واژه‌ای است که در علم روان‌شناسی و آموزه‌های دینی منطبق بر رفتار آدمی تعریف می‌شود. رفتار جمعی را تشخص جمعی و رفتار فردی را تشخص فردی شکل می‌دهد. هر کدام از علوم روان‌شناسی و دینی تعاریف خاصی از شخصیت ارائه داده‌اند.

درک مساله شخصیت، هدف نهایی و پیچیده‌ترین دستاورد روان‌شناسی است. شخصیت به یک معنا تمام روان‌شناسی را در برمی‌گیرد.

ادامه نوشته

نظریه یادگیری اجتماعی راتر

همانند بندورا، راتر برای تعیین رفتار، هم به تقویت بیرونی و هم به فرآیندهای شناختی درونی توجه دارد.

دو فرض اساسی نظریه راتر عبارتند از:

1) شخصیت آموخته می شود

2) شخصیت به سوی هدف های خاصی برانگیخته می شود.

آن رفتارهایی که ما را به هدف های پیش بینی شده مان نزدیکتر می کنند، قوی تر از رفتارهای دیگر تقویت خواهند شد (شولتز،شولتز، 1998 ،ترجمه سید محمدی 1378).

راتر برای اینکه کارکرد شخصیت را شرح دهد، چهار مفهوم اساسی را معرفی کرده:

1- توان رفتار

2- ارزش تقویت

3- انتظار

4- موقعیت روانی

این مفاهیم به صورت زیر به هم مربوط می شوند: وقوع توان رفتار در هر موقعیت بخصوص، حاصل انتظار منجرشدن آن رفتار به تقویتی خاص در آن موقعیت و ارزش آن تقویت است.

راتر معتقد است که رفتار را فقط از شناخت موقعیت روانی می توان درک کرد، نه از آنچه برخی نظریه پردازان شخصیت هستۀ شخصیت می خوانند. در رویکرد هسته ای ، پیش بینی رفتار بر پایه فرض عناصر ثابت و دائمی شخصیت، چون انگیزه ها و صفات قرار دارد. از شخصی که دارای صفات خاصی است عموماً انتظار می رود که بدون توجه به موقعیت بیرونی به شیوه خاصی رفتار کند.

راتر می گوید رفتار شخص در اثر ادراک او از هر موقعیت تغییر خواهد کرد. او نه تنها از نظریه پردازان هسته ای که صرفاً بر متغیرهای درونی تمرکز می کنند، بلکه از رفتار گرایان افراطی که تنها بر متغیرهای بیرونی تمرکز داشتند، انتقاد کرده است و معتقد است انگیزش عمده ما در زندگی، به حداکثر رساندن تقویت مثبت و به حداقل رساندن تنبیه در تمام موقعیتها است. راتر دراین باره بر تعامل بین عوامل تعیین کننده درونی و بیرونی رفتار تمرکز می کند. زمانی که ما شرایط بیرونی را توصیف می کنیم با تقویت کننده ها سروکارداریم، وقتی که از شرایط شناختی درونی حرف می زنیم به نیازها اشاره می کنیم.

طبق نظر راتر، نیازهای روانی ما آموخته می شوند. این نیازها از تجربیات پیوند یافته با ارضای نیازهای فیزیولوژیکی ناشی می شوند. نیازهای آموخته شده نیز منشاء اجتماعی دارند، زیرا آنها به افراد دیگر وابسته اند. راتر برای اینکه تفاوتهای شخصیت موجود در عقاید ما نسبت به منبع تقویت مان را تبیین کند، مفهوم منبع کنترل را معرفی کرد که شکلی از انتظار تعمیم یافته است.

منبع کنترل ما تأثیر زیادی بر رفتارمان دارد، که قبلا در قسمت مفهوم منبع کنترل به طور کامل بیان شد. در اینجا الزم به ذکر است که بین مفهوم کارآیی شخصی بندورا و مفهوم منبع کنترل راتر شباهت هایی وجود دارد، هر دوی آنها به اداراک یا عقیده ما درباره درجه کنترلی که بر رویدادهای زندگی و تلاش هایمان داریم، می پردازند. تفاوت عمده بین این دو مفهوم این است که منبع کنترل می تواند به بسیاری از موقعیت های موجود در زندگی تعمیم یابد، در حالی که کارآیی شخصی صرفاً به موقعیتی خاص محدود می شود (شولتز، 1998 ،ترجمه سید محمدی، 1378).