نظریه از خود بیگانگی کارل مارکس

مارکس مفهوم از خود بیگانگی را از هگل و فویر باخ گرفت و آن را در معنای وسیع تری به کار برد . مارکس همانند همفکران هگلی خویش تاریخ بشر را از تاریخ خود بیگانگی می دانست . مارکس در نوشته های اقتصادی و فلسفی خود ، خود بیگانگی را جوهر نظم سرمایه داری دانست . از نظر او مالکیت فردی ، محصول ناگزیر کار از خود بیگانه و رابطه خارجی کارگر با

ادامه نوشته

نظریه بیگانگی روانی ملوین سیمن

ملوین سیمن با دیدگاه روانشناختی نسبت به بیگانگی نگریسته است و اساس دیدگاهش مبتنی بر شش مؤلّفۀ بی قدرتی، بی معنایی، بی هنجاری، تنفّر فرهنگی، تنفّر از خود و انزوای اجتماعی استوار است. لازم به ذکر است که مؤلفه‌های این نظریه پرداز به عنوان مبنای این تحقیق است (Seeman, 1966:353).

ادامه نوشته

نظریه های از خود بیگانگی اجتماعی

از خود بيگانگي مسأله اي است كه بر نگرش افراد اثر گذاشته و از طريق آن بر روي رفتار آدميان مؤثر است. اين مسأله امكان كنترل روابط و پيش بيني شرايط آينده و تصميم گيري هاي عقلايي براي رسيدن به رشد و تعالي را در افراد كاهش داده و از آنان افرادي منفعل مي سازد.

ادامه نوشته