تمدن از دیدگاه ابن خلدون
از نگاه ابن خلدون، تمدن حالت اجتماعی انسان است و فرایند آن در انتقال از بداوت تحقق مییابد؛ اهل بادیه تنها به لوازم ضروری زندگی توجه میکنند؛ ولی شهرنشینان این مرحله را سپری کرده، به بهره های غیر ضروری و تجمل در شئون زندگی میپردازند، از این رو تمدن نهایت بادیه نشینی است و در پی آن پدید میآید. او تشکیل حکومت را برای رسیدن به این مرحله لازم میداند و معتقد است دولت با گردآوری مالیات از مردم و پخش آن در میان کارگزاران، سبب افزایش ثروت آنان شده و همین، زمینه تجمل و به تبع آن رشد صنعت و هنر را فراهم میکند . بدین ترتیب با گذشت زمان روشهایی منظم از زندگی، کار، دانش، صنعت، اداره شئون مملکت و فراهم کردن وسایل رفاه و آسایش مردم حاصل میشوند . روند رو به تکامل شئون یاد شده، به آنها نظام بخشیده و با تولید علم، رشد خرد جامعه را سبب میشود. او همچنین وجود نوعی عصبیت و همبستگی را برای شکل گیری حکومت و تمدن ضروری میداند.