سبک های یادگیری مدل وارک ( VARK )

در زمینه سبک های یادگیری تحقیقات زیادی شده و مدلهای مختلفی ارائه شده است. یکی از رایج ترین مدلها در بررسی سبکهای یادگیری مدل وارك ( VARK ) است که توسط نیل فلمینگ درسال 1998 میلادی در دانشگاه لینکلن نیوزیلند طراحی شد، و بیانگر این است که دریافت اطلاعات در هر فرد با فرد دیگر متفاوت است. نام VARK از حرف اول کلمه های دیداری ( Visual ) ، شنیداری ( Auditory ) ، خواندنی و نوشتنی ( Reading / Writing ) و حرکتی ( Kinesthetic ) گرفته شده است. در این مدل سه اصل اساسی وجود دارد: 1 - هر کسی توانایی یادگیری را دارد، امّا به شیوه خاص خودش؛ 2 - هنگامی که شیوه های یادگیری متفاوت یادگیرندگان مورد تو جّه قرار میگیرد، انگیزه یادگیری آنان افزایش می یابد؛ 3 - محتوای آموزشی به وسیله استفاده از نیروی حواس و ادراکات مختلف به بهترین نحو یاد گرفته می شود.

ادامه نوشته

سبک های یادگیری مک کارتی

مک کارتی در 1980 مطرح کرد یادگیرندگان را بر اساس سبک های یادگیری آنها به چهار نوع تقسیم بندی می نماید که عبارتند از: 1- یادگیرندگان ابتکاری : آنها معمولاً دارای مقاصد شخصی هستند و نیاز به دلایل ایده آل یادگیری دارند، دلایلی که اطلاعات جدید را به تجارب شخصی ربط می دهد و اطلاعات سودمندی برای زندگی بنیان می گذارد. روش یادگیری موثر این نوع یادگیرندگان یادگیری مشارکتی می باشد و رشته های تحصیلی مناسب آنها عبارتند از: مطالعات اجتماعی، نویسندگی، هنر و ...

ادامه نوشته

سبک های یادگیری آنتونی گریگورک

مدل ارائه شده توسط آنتونی گریگورک ( Anthony,F. Gregorc ) مدل توانایی های میانجی نام دارد . این مدل از علاقه و پژوهش او در مورد تفاوتهای فردی و نحوه تاثیر این تفاوتها بر زندگی افراد نشات گرفته است. او ابعاد مدل کلب را با تاکید بر پردازش مرحله ای و تصادفی اطلاعات تغییر داد. آنتونی نظر داد که افراد به تکالیف مربوط به زندگی با استفاده از دو پیوستار توانایی به عنوان میانجی نزدیک می شوند: 1- پیوستار ادراک 2- پیوستار معنا دادن به جهان یا ترجیح نظم دهید پیوستار ادارک بر اساس مدل کلب قرار داشته و دو قطب دارد: 1- ادراک انتزاعی: ترجیح یادگیرنده برای پردازش اطلاعات از طریق استدلال و شهود که معمولاً به طور فیزیکی قابل دیدن نیست.

ادامه نوشته

سبک های یادگیری کیف

در مطالعات سبک های یادگیری را بصورت مختلف طبقه بندی کرده اند یا سبک ها را به روش های مختلف طبقه بندی نموده اند. از جمله کیف ( 19888 ) در تعریف اش از سبک های یادگیری فاکتورهای شناختی ، عاطفی و روانشناختی را بعنوان عوامل معرفی نموده که سبک های یادگیری تلاش در شناسایی آنها دارند. 

کیف سبک یادگیري را ویژگی هاي شـناختی، عـاطفی و روانـی رفتـار تعریـف مـی کنـد کـه شـاخص نسبتا ثابـت بـراي چگـونگی یـادگیري و فهـم یادگیرندگان و واکنش نسبت به محـیط اسـت . بـر مبنـاي نظـر کیـف (همـان ) رفتـار شـناختی و عاطفی فرد بر سبک یادگیري او اثرگذار است. از آنجـا کـه افـراد در ایـن رفتارهـا بـا یکـدیگر

کیف (1979 )اصطلاح سبک یادگیری را مؤلف های نسبتاً پایدار از نحوه دریافت و تعامل دانش آموزان با محیط یادگیری توصیف کرده است.

کاربرد انواع سبک های یادگیری در دوره های آموزشی

افراد مختلف پذیرای مدل‌های متعدد یادگیری هستند. بنابراین دوره‌های آموزشی باید در مسیری قرار بگیرند که برای همه انواع یادگیرندگان مناسب باشد. هرکس براساس شخصیت و میزان تاثیرپذیری، در هرکدام از انواع سبک‌ها شنیداری، بصری، حرکتی و مطالعه‌ای قرار می‌گیرد؛ اما در بیشتر افراد، یک سبک یادگیری نسبت به همه چیرگی دارد. در اینجا چند پیشنهاد و راهنمایی برای آموزش اثربخش‌تر و کارآمدتر برطبق این چهار سبک یادگیری ارائه شده است:

۱. یادگیرندگان شنیداری

فردی که یادگیرنده شنیداری است زمانی بهترین عملکرد را خواهند داشت که محتوای آموزشی به صورت شنیداری به آنها تدریس شود. جلسات آموزشی سنتی برای این افراد بسیار مفید است، چرا که می‌توانند به اطلاعات گوش دهند. این یادگیرندگان در روش آنلاین می‌توانند مجدداً به محتوای آموزشی گوش دهند و اطلاعات را ذخیره کنند.

۲. یادگیرندگان بصری

برای این سبک یادگیری، محتوا باید به صورت تصویری و بصری باشد. انواع نمودارها و تصاویر گرافیکی، ویدیوها و اینفوگرافیک‌ها می‌توانند بیشترین و بهترین تاثیر آموزشی را روی این افراد داشته باشند. جزوه داشتن و یادداشت‌برداری کردن برای این افراد با اهمیت است. هر ابزاری که با استفاده از مواد بصری دانش و اطلاعات را منتقل می‌کند، برای یادگیرندگان بصری بهترین شیوه آموزشی خواهد بود.

۳. یادگیرندگان حرکتی

این مدل از یادگیرندگان بیشترین اطلاعات لازم را از طریق کسب تجربه به دست می‌آورند. به این ترتیب که مثلاً با مزه کردن، لمس کردن، و بو کردن چیزها را تجربه و حس می‌کنند. اگر به این سبک از افراد آموزش می‌دهید لازم است که شیوه‌های عملی کار را هم برای‌شان روشن کنید. مثلاً اگر می‌خواهید رویکرد امنیتی جدیدی را به این افراد آموزش دهید لازم است که سناریویی در اختیارشان قرار دهید که برای شبیه‌سازی موقعیت کمکشان کند: «چطور یک دستگاه را به طور کامل راه‌اندازی کنم».

به یاد داشته باشید که این نوع یادگیرندگان در حین یادگیری احساساتی هستند، و چون آموزش آنلاین بیشتر مناسب یادگیرندگان بصری و شنیداری است، خلاق بودن برای تدریس به یادگیرندگان حرکتی بسیار مهم است. حتی برای آموزش آنلاین، می‌توانید تکالیف فیزیکی به آنها بدهید تا همزمان انجام دهند.

۴. یادگیرندگان مطالعه‌ای

این افراد با دریافت محتوای آموزشی به صورت کلمات و جملات، بهترین وضعیت یادگیری را خواهند داشت. روش پیشنهادی حاوی ارائه اطلاعات برای آنها از طریق محتوای متن محور است. این یادگیرندگان با کتاب‌های متنی بیشترین ارتباط را برقرار می‌کنند و با استفاده از جزوات نوشته شده و ارائه‌ پاورپوینت چیزها را بهتر یاد می‌گیرند.

به یاد داشته باشید که استفاده از تنها یک شیوه یادگیری نمی‌تواند روش مناسبی برای آموزش و انتقال دانش باشد. این مهم است که از سبک‌های یادگیری در کنار هم استفاده کنید. به این ترتیب مخاطب شما می‌تواند نسبت به هر روشی انعطاف‌پذیری و واکنش متناسب با آن را نشان دهد؛ درحالی که احتمالاً یک سبک یادگیری خاص برای آنها غالب است. آشنایی با انواع سبک‌ها هم برای مدرس و هم برای یادگیرنده، فضای مناسبی را جهت انتقال و دریافت دانش و اطلاعات فراهم می‌کند. به این ترتیب که مدرس می‌تواند براساس شناخت مخاطب سبک خاصی از یادگیری را انتخاب کند و مخاطب هم می تواند برای پیشرفت و دریافت بهتر دانش از روش های کارآمدتری استفاده کند.

ترجیحات سبک یادگیری

یک فراگیر واگرا (Diverger) (مبتکر) فراگیری است که نتایج مقیاس LSI او بین تجربه ملموس و مشاهده بازتابی قرار می گیرد. افراد دارای چنین سبک یادگیری افرادی مبتکر و دارای قوه تخیل قوی هستند. این افراد در انتشار افکار خود، عملکرد بسیار خوبی دارند، با دیگران تعامل داشته و از زوایای مختلف به یک تجربه یا رویداد می نگرند. یکی از نقاط ضعف فراگیران واگرا آن است که آنها معمولاً به سختی انتخاب نموده در حفظ تمرکز بر یک کار دچار مشکل هستند.

فراگیر همگرا (Converger) (تصمیم گیر) فراگیری است که نمره  او بین مفهوم سازی انتزاعی و تجربه نمودن فعال قرار می گیرد. این افراد دارای ایده های کاربردی بوده، حلال مسایل و تصمیم گیر هستند. آنها ترجیح می دهند به جای افراد با اشیاء کار کنند و تمایل به گرفتن تصمیمات سریع دارند.

فراگیر جاذب (Assimilator) (برنامه ریز) فراگیری است که نتایج LSI او بین مشاهده بازتابی و مفهوم سازی انتزاعی قرار می گیرد. افراد جاذب اگرچه همه ایده هایشان عملی نیست لیکن می توانند مدل ها و نظریه هایی در مورد تجارب واقعی خود خلق نمایند. آنها ترجیح می دهند از طریق مطالعه، شنیدن، مشاهده و بازتاب دادن در یادگیری شرکت نمایند.

فراگیر همساز (Accommodator) (عمل کننده) فراگیری است که نمره اش بین تجارب واقعی و تجربه نمودن فعال قرار می گیرد. این افراد به دنبال فرصت هایی هستند که مستلزم عمل و خطر پذیری باشد. آنها از آزمون و خطا لذت می برند و به طریق تجربی به یادگیری روی می آورند .

کلب اظهار می نماید که در هنگام توضیح نحوه کاربرد این مدل برای یادگیری باید به این نکته توجه نمود که همه افراد دارای مهارت یکسان در بکارگیری هر یک از این چهار سبک یادگیری نیستند. هیچکدام از این سبک ها بر دیگری برتری نداشته و هیچ یک مستقیماً با هوش یا عملکرد بالاتر و بهتر در ارتباط نیستند. شناسایی سبک های یادگیری افراد به راحتی آنها را قادر می نماید تا نقاط ضعف و قوت یادگیری شخصی خود را دریابند. مثلا یک فرد واگرا (مبتکر) ممکن است در انجام کارهای خلاقانه موفق باشد ولی نیازمند ارتقای مهارت های تصمیم گیری خود است. ترجیحات سبک یادگیری افراد ممکن است تغییر نماید و لازم است نقاط ضعف و قوت یادگیری هر از چندگاهی مورد ارزیابی مجدد قرار گیرند .

تعریف سبک یادگیری

یک تعریف استاندارد از سبک یادگیری عبارتست از رفتارهای معین شناختی، عاطفی و روانی اجتماعی که به عنوان شاخصهای نسبتاً پایدار در زمینه نحوه ادراک، تعامل و واکنش نسبت به محیط یادگیری به کار می روند . تعریف دیگر سبک یادگیری شامل ترکیب روش های شناختی، عاطفی و فیزیولوژیک است که بوسیله آنها افراد به بازیابی، سازماندهی، پردازش و یاد آوری اطلاعات می پردازند .

سبک های یادگیری بوسیله بسیاری از صاحبنظران به عنوان یکی از عوامل موفقیت در تحصیلات عالی معرفی شده اند. اگرچه عموماً چنان تلقی می شود که دانشجویان می توانند با آگاهی از سبک های یادگیری شان موفقیت بیشتری در تحصیل بدست آورند لیکن همه دانشجویان نیز از ویژگی های سبک یادگیری خود آگاهی ندارند.

 مداخلات پژوهشی و در بسیاری از موارد کاربرد نظریات مربوط به سبک یادگیری، روشهای متنوعی را برای طبقه بندی سبک های یادگیری پدید آورده است. امروزه هیچ طبقه بندی کاملاً پذیرفته ای در این زمینه وجود ندارد و مقیاس ها و دسته بندی های مختلفی مورد استفاده قرار می گیرند . اکثر این مقیاس ها و طبقه بندی ها شباهت زیادی با هم داشته و عمدتاً بر ترجیحات محیط آموزشی، شرایط احساسی و ادراکی، انواع شخصیت و یا سبک های شناختی تاکید می نمایند. سایر مشخصات قابل اندازه گیری بوسیله مقیاس های سبک یادگیری عبارتند از: تفاوت های شخصیتی، مهارت های پردازش شناختی، عوامل انگیزاننده درونی و بیرونی، راهبردهای تمرینی، روش های تعمیم، تاکتیک های فراشناختی و روش های مدیریت منابع .

 فقدان چارچوب مفهومی برای نظریات سبک یادگیری و اندازه گیری آن، یک انتقاد رایج و محوری در این حوزه محسوب می شود. در سال 2004 مرکز تحقیقات یادگیری و مهارت های انگلستان  گزارشی را در مورد بررسی سیستماتیک مدل ها و ابزارهای موجود در زمینه سبک یادگیری منتشر نمود. در این گزارش موارد متعددی از عدم هماهنگی بین مدل ها، ابزارها و آموزشگران در رابطه با سبک یادگیری عنوان گردید . از سوی دیگر بسیاری از پژوهشگران این بحث را پیش می کشند که آگاهی از سبک های یادگیری هم برای اساتید و هم برای دانشجویان حائز اهمیت است. اساتیدی که دانش کافی در این زمینه داشته باشند می توانند تعلیم خود را به گونه ای متناسب نمایند که به بهترین وجه هماهنگ با سبک های یادگیری قابل مشاهده از اکثریت دانشجویان باشد. به همین ترتیب دانشجویان با آگاهی از ترجیحات مورد نظر خود در یادگیری می توانند توانمندی لازم را برای استفاده از روش های مختلف در جهت ارتقای یادگیری کسب نموده و بدین وسیله رضایتمندی آموزشی آنها نیز تقویت گردد. این توانمندی به ویژه حالت انتقادی داشته و زمانی که سبک تدریس استاد با سبک یادگیری دانشجو هماهنگ نیست مفید واقع می شود . توجه به سبک های یادگیری در محیط های دانشگاهی به آموزش های از راه دور و غیرحضوری نیز بسط یافته است. به این ترتیب تاثیرات محیطی و دسترسی گسترده تر به پیشرفت های تکنولوژیک نظیر اینترنت و رسانه های دیجیتال می تواند سازگاری بهتری بین نسل جدید دانشجویان و آموزش های مجازی و الکترونیک برقرار سازد . 

سبکهای یادگیری تکانشی و تاملی

 نام دیگر این سبکهای یادگیری ˒˒سرعت شناختی˓ است. این سبک نشانگر آن است که فراگیران به تکالیف شناختی با چه فوریت و سرعتی پاسخ می دهند. فراگیران تکانشی ضمن اشتباهات قابل ملاحظه، به سرعت کار می کنند، در حالی که فراگیران تاملی به کندی دست به فعالیت می زنند و مرتکب اشتباهات کمتری می شوند. 

فراگیران تکانشی به سوالهایی که از آنان پرسیده می شود،با اولین جوابی که به ذهنشان می رسد، پاسخ می دهند و تنها چیز مهم برای آنان سریع جواب دادن است. در مقابل فراگیران تاملی پیش از حرف زدن فکر می کنند و به جای سریع جواب دادن،ميگنا دات آي آر،ترجیح می دهند که وقت صرف کنند و تا آنجا که ممکن است جواب درست بدهند. از ابتدا که مفهوم سرعت شناختي مورد توجه قرار گرفت، بیشتر بر سرعت پاسخی دهی مبتنی بود، ولی بعدها ویژگیهای کیفی دیگری که بر صحت پاسخ دهی تاثیر می گذارند، در نظر گرفته شد. چون فراگیرانی وجود دارند که پاسخهای سریع و درست یا پاسخهای کند و نادرست می دهند.
 به عبارت دیگر افرادی که سریع پاسخ می دهند، ضرورتا به علت تکانشی بودن آنها نیست، بلکه ممکن است به موضوع تسلط بیشتری داشته باشند. یا آنان که کند جواب می دهند، ممکن است به علت عدم تسلط آنها برموضوع یاد گیری باشد، نه لزوما تاملی بودن آنها. ازلحاظ پدیدآئی این دو سبک، پژوهشها حاکی از آنند که خانواده و مدرسه در شکل گیری آنها نثش موثری ایفا می کنند. برخی از یافته ها نشان می دهند که پسران تکانشی که یک سال را در کلاس یک معلم بسیار تاملی می گذرانند، خودشان نیز به صورت تاملی تغییر می یابند (کاگان، پیرسون به نقل از لیف).

نکته قابل تامل درباره دو سبک تکانشی و تاملی این است که هیچ یک از آنها به خودی خود بر دیگری برتری ندارد. زیرا موفقیت در هر موقعیت یادگیری به تعامل و انطباق بین سبک یادگیری مورد استفاده فراگیران و ویژگیهای تکلیف یادگیری بستگی دارد. 

ساختارهای تکالیف یادگیری به گونه ای هستند که برخی دیگر سبک تکانشی را می طلبند. به عنوان مثال در حل مسائل ساده که فقط دارای یک جواب درست باشد، فراگیران سبک تاملی موفق تر از فراگیران تکانشی بودند ولی در مورد مسائل پیچیده شامل ابعاد مختلف و دارای چندین جواب محتمل، فراگیران تکانشی که به سرعت درست ترین راه حل ها را مورد ملاحظه قرار می دارند، از یادگیران تاملی افراطی که راه حل ها را به طور منظم یکی بعد از دیگری وارسی می کردند، ومقدار زیادی وقت صرف راه حل های غیر محتمل می کردند، موفق تر بودند. 

راه کارهایی برای متعادل کردن سبک های یادگیری در هر بعد

یادگیرندگان حسی: اگر شما زیاد به حس های خود متکی هستید، احتمالا مطالب آشنا را ترجیح می دهید و به جای جذب و تطبیق با شرایط جدید، روی واقعیت هایی تمرکز می کنید که آنها را می شناسید. بهتر است که در جستجوی فرصت هایی برای یادگیری اطلاعات تئوری باشید و سپس برای آنها مصداق هایی در واقعیت آشنا پیدا کنید. 

یادگیرندگان شهودی: اگر شما بیش از حد به شهود متکی هستید ، در خطر از دست دادن جزئیات مهم هستید. این مسئله می تواند به ضعف در تصمیم گیری و حل مسئله منجر می شود. خودتان را وادار به یادگیری حقایق یا یادآوری داده هایی کنید که به شما کمک می کند به دفاع یا نقد از یک تئوری یا روش مورد استفاده تان کنید. شما ممکن است نیاز داشته باشید با سرعت کم حرکت کنید و به جزئیاتی نگاه کنید که تا کنون آنها را نادیده می گرفتید.

یادگیرندگان دیداری: اگر شما بیش از کلمات، بر تصاویر و نمودارها تمرکز می کنید، خودتان را در معرض آسیب جدی قرار داده اید زیرا اطلاعات کلامی و نوشتاری هم چنان مهم ترین انتخاب است. یادداشت برداری را تمرین کنید و در جستجوی فرصت هایی برای توضیح اطلاعات به دیگران از طریق کلمات باشید. 

یادگیرندگان کلامی: زمانی که اطلاعات در قالب تصاویر و نمودارها ارائه داده می شود ، یادگیری سریع تر اتفاق می افتد. اگر شما بتوانید مهارت خود در این زمینه را بهبود بخشید به میزان قابل توجهی نیاز به زمان کمتر برای یادگیری مطالب خواهید داشت. به دنبال فرصت هایی برای یادگیری از طریق دیداری - شنیداری باشید. زمانی که یادداشت می نویسید، اطلاعات را براساس مفاهیم گروه بندی کنید و برای ارتباط دادن مفاهیم با یکدیکر از نشانه های تصویری استفاده کنید. 

یادگیرندگان فعال: اگر شما قبل از فکر کردن عمل می کنید احتمال دارد که در مورد مطلب خوانده شده پیش داوری کنید. شما نیاز دارید که زمانی را برای تمرکز روی جزئیاتی بگذارید که قبل از رسیدن به قضاوت و نتیحه گیری به آنها نیاز دارید. 

یادگیرندگان انعکاسی: اگر شما خیلی زیاد فکر می کنید، در این خطر هستید که هیچ کاری انجام ندهید. بهتر است خودتان را در فعالیت های گروهی تصمیم گیری مشارکت دهید و تلاش کنید اطلاعات خود را در یک زمینه به صورت کاربردی به کار ببرید. 

یادگیرندگان جزء نگر: زمانی که شما مطالب را به بخش های کوچک تر تقسیم می کنید بهتر می تواند در فرایند حل مسئله مشارکت کنید. اما در برخی موارد می تواند مانعی بر سر راه در انسجام مطالب در ذهن شما باشد. خودتان را وادار کنید به این سوال پاسخ دهید که مطالب را چگونه می توانید به یک هدف کلی ارتباط دهید؟ 

یادگیرندگان کل نگر: اگر در نظر گرفتن تصویر بزرگ برای شما آسان است این خطر وجود دارد که قبل از راه رفتن بدوید. بهتر است زمانی را اختصاص دهید تا به همه جزئیات بپردازید و قبل از گرفتن نتیجه و تصمیم تمام مراحل حل مسئله را انجام دهید.

انواع سبک های یادگیری

روانشناسان معمولا سبک های یادگیری را به سه دسته تقسیم می کنند :
1- سبکهای شناختی:
 به روشهایی که شخص موضوع ها را درک می کند اطلاعات را به خاطر می سپارد و درباره مطالب می اندیشد ومسایل را حل می کند گفته می شود

سبک های یادگیری شناختی،انواع مختلفی دارند که عبارتند از: 
سبک سرعت ادراکی 
سبک وابسته به زمینه 
 سبک مستقل از زمینه 
-
در سبک یادگیری سرعت ادراکی یاد گیرندگان به دو دسته تقسیم می شوند.  دسته ی اول تکانشی که به سرعت پاسخ دهی اهمیت می دهند. دسته دوم تاملی که به دقت و صحت پاسخ تاکید می ورزند. 
-
2-سبکهای یادگیری عاطفی:
 در برگیرنده ویژگیهای شخصیتی وهیجانی یادگیرنده مانند پشتکار تنها با دیگران کاربردن وپذیرش یا رد تقویت کننده های بیرونی است

3- سبکهای یادگیری فیزیولوژیک:
 جنبه زیست شناختی دارند ودر برگیرنده واکنش فردبه محیط فیزیکی موثر بر یادگیری او هستند مانند ترجیح دادن مطالعه در شب وروز 


 -سبکهای یادگیری شناختی: 
 -سبکهای وابسته به زمینه و ناوابسته به زمینه: که بعضی از یاد گیری ها به زمینه وابسته و بعضی ها نیستند و آنان که وابسته به زمینه هستند نمی توانند به راحتی محرک ها را از زمینه ها جدا کنند و تحت تاثیر زمینه هستند و آنان را کلی نگر می گویند و آنان را کلی نگر می گویند. و آنها که وابسته نیستند تحلیلی نگر می گویند . افرادی که وابسته به زمینه هستند جذب دیگران می شوند و شغل هایی که در ارتباط با دیگران است را انتخاب می کنند مانند معلمی – علوم اجتماعی و...

و آنان که وابسته: به زمینه نیستند شغلهایی مانند اختر شناسی و مهندسی را ترجیح می دهند. معلم های فارغ از زمینه به موقعیت آموزشی خشک و جنبه های شناختی و نظری آموزشی تاکید دارند. سوال کردن را مهمترین وسیله آموزشی می دانند. 
 معلمان وابسته به زمینه سوال کردن را بیشتر به عنوان وسیله ای برای وارسی یادگیری دانش آموزان خود بکار می برند معلمان فارغ از زمینه بر روش خود تاکید می کنند و اصول آموزشی را خود شخصا تدوین می کند ولی معلمان وابسته به زمینه سازمان دادن محتوای درس شرکت می دهند. 

2-سبک های تکانشی و تاملی:
یادگیری تکانشی در مقابل سبک تاملی است و یادگیرندگان تکانشی سریع کار می کنند  اما اشتباهات زیادی مرتکب می شوند یادگیرندگان تاملی هستند اما اشتباهات کمتری مرتکب می شوند.migna.ir هر دو سبک عمدتا در محیط خانه شکل می گیرند ولی مدرسه نیز تاثیر دارد و هیچ یک از دو سبک بر دیگری برتری ندارد وسنجش این سبک به وسیله آزمون همتا یابی شکلهای آشنا صورت می گیرد

3-سبک یادگیری همگرا:
شیوه یادگیری آنان مفهوم سازی انتزاعی وآزمایشگری فعال است.  در کاربرد عملی اندیشه ها قوی است-غیر هیجانی است وترجیح میدهند با اشیاء کار کنند بسیاری از مهندسین دارای این نوع سبک یادگیری اند. 

سبک یاد گیری واگرا:شیوه یادگیری تجربه عینی ومشاهده تاملی است. در توانایی تخیل قوی است-به مردم علاقه مند است در امور هنری متخصص است در افراد علوم انسانی وهنر های زیبا دارای این نوع سبک یادگیری اند .

سبک یادگیری جذب کننده :شیوه یادگیری مفهوم سازی انتزاعی ومشاهده تاملی است. در استدلال استقرایی بسیار قوی است جذب علوم پایه وریاضیات می شود.در بخش پژوهشی وبرنامه ریزی کار می کند. 

سبک انطباق دهنده:
شیوه یادگیری تجربه عینی وآزمایشگری فعال  مسایل را به طور شهودی حل می کند برای کسب اطلاعات به دیگران متکی است غالبا مشاغل مانند بازاریابی و فروشندگی را برمی گزینند 

سبک عمقی و سطحی: به چگونگی برخورد یادگیرندگان با مطالبی که می خواهند یادبگیرند گفته می شود. (اگر معنی را یاد بگیرد عمقی واگر حفظ کند سطحی) 

انواع سبک های یادگیری بر اساس ادراک های حسی

 هر فردی برای یاد گرفتن از سبکی خاص یا تلفیقی از چند سبک استفاده می کند . ما هم باید بدانیم سبک یادگیری مان کدام است.
۱- سبک یادگیری دیداری:
۶۵ درصد جمعیت را شامل می گـردد. خــصوصیات این نوع افراد به قرار زیر است: 
* بـا مشـاهـده و تـرکیـب تـصـاویـر بـا اطلاعات، اطلاعات را بخاطر می سپارند. 
 * بـرای بـرقـراری ارتـبـاط با دیگران و همچنین سازماندهی اطلاعات از تصاویر، نقشه ها و نمودارها استفاده می کنند. 
 * مـعـمـولا بـرای بـه خـاطـر آوردن مطـلبی چشمان خود را برای تجسم آن در ذهن خود می بندند. 
* معمولا افرادی مرتب و منظمی می باشند. 
* اینگونه افراد در تجسم اشیاء، طرحها و نتایج در ذهن خود توانا می باشند.
* معمولا در کلاس درس نیمکتهای ردیف جلو را اشغال می کنند. 
 * تمایل به برداشتن یادداشت های مفصل و با جزئیات فراوان دارند. 
 * جذب کتابهای مصور میگردند. 
* در بخاطر آوردن لطیفه ها مشکل دارند. 
* برای برجسته ساختن نکات کلیدی از ماژیکهای با رنگ روشن استفاده می کنند. 

تکنیک های یادگیری:
۱- در روند آموزش از رنگها، تصاویر، اشکال، نمادها، اسلایدها و جداول استفاده کنید.
۲- برای یادگیری بهتر به حرکات و چهره آموزگار نگاه کنید.
۳-یک محیط آرام و بدون سرو صدا را برای مطالعه برگزینید.

۲- سبک یادگیری شنیداری:
۳۰ درصد جمعیت را شامل می گـردد. خصوصیات این گونه افراد به قرار زیر است: 
* تمایل دارند بیشتر با اصوات و موسیقی سرو کار داشته باشند. 
 * قادرند ریتم و تن صدا را تشخیص دهند. 
* از طریق گوش دادن یاد می گیرند. 
* برای به خاطر سپردن اطلاعات آنها را با یک صدای خاص ترکیب می کنند. 
* در محیطهای شلوغ و پر سرو صدا تمرکز خود را از دست می دهند.
 * به یادداشت برداشتن تمایلی ندارند. 
* تمایل دارند مطالب را با صدای بلند بخوانند. 
* برای بخاطر سپردن مطالب دروس خود را با صدای بلند مکررا روخوانی میکنند.

تکنیک های یادگیری:
۱- در مباحث گروهی کلاس خود مشارکت کنید.
۲- از اصوات و موسیقی در یادگیری خود بهره گیرید.
۳-عوض نت برداری از ضبط صوت برای ثبت مطالب کمک بگیرید.

۳- سبک یادگیری جنبشی-بساوایی :
۵ درصد جمعیت را شامل میـگـردد. خصوصیات این گروه به قرار زیر است:
* بـرای یادگیری و بخاطر سپردن اطلاعات از جسم و حس لامسه خود بهره میگیرند. 
 * به فعالیتهای بدنی و ورزش علاقه مندند. 
* در هـنگام بر قراری ارتباط و گفتگو مکررا دستهای خود را تکان داده و از ژستهای جسمانی استفاده میکنند.  * از آنکه در کلاس درس بی حرکت بنشینند و به درس گوش دهند بیزارند. 
* برای یادگیری و بخاطر سپردن اطلاعات به تحرک و تمرینات عملی نیازمندند. 
* هنگام مرور مطالب درسی خود مرتبا راه میروند و نکات کلیدی را با صدای بلند تکرار میکنند. 

روش های یادگیری

یادگیری، روش های مختلف دارد که برای شناخت روند یادگیری، بهتر است آن ها را بشناسیم، این روش ها عبارتند از: 
روش دیداری: مطالب بیشتر از طریق مطالعه، دیدن نمودارها و اشکال در ذهن ثبت می شوند. روش شنیداری: اکثراً اطلاعات از طریق شنیدن به ذهن منتقل می شوند.
روش شهودی: اطلاعات بیشتر از طریق تجزیه و تحلیل روابط موجود بین موضوعات درسی آموخته می شوند.
روش انفرادی: مطالب بیشتر توسط خود فرد مطالعه کننده و به صورت انفرادی مطالعه می شوند.
روش جمعی: مطالب بیشتر از طریق بحث های بین گروهی آموزش داده می شوند. 
روش اتفاقی: یادگیری مطالب در این روش هیچ نظم و قانونی ندارد. 
روش پلکانی: مطالب در چندین مرحله و به صورت تدریجی آموزش داده می شوند. 

نکته جالب این که، روش یادگیری حتی از قومیت، جنسیت، سن و نحوه ی تدریس اساتید نیز تأثیر می پذیرد، برای مثال افراد ساکن در آمریکای شمالی و یا آسیای شرقی عموماً روش یادگیری دیداری دارند و در مقابل، عرب ها اغلب روش یادگیری شنیداری دارند. 

نکته جالب دیگر این که یادگیری پسران عمدتاً به روش دیداری و تصادفی است ولی دختران بیشتر شنیداری است، به این دلیل است که دختران بیشتر تمایل دارند مطالب درسی را از طریق شرکت در کلاس ها بیاموزند.

سبک های یادگیری

بسياري معتقدند كه سبك هاي يادگيري بر خود يادگيري تاثير مي گذارند. اگر چه اصطلاح سبكهاي يادگيري به طرق مختلف تعريف مي شود و تعاريف گوناگوني دارد و ليكن عمدتاً همه تعاريف بر اين نكته تاكيد مي ورزند كه سبكهاي يادگيري شامل باورها، اعتقادات و رجحانها و رفتارهائي مي باشد كه افراد به كار مي برند تا در يك مو قعيت معيني به يادگيري خود كمك كنند. 

اصطلاح سبكهاي يادگيري كاملاً جديد است. نتايج مطالعات نشان مي دهد افراد در چگونگي گرايش به يك تكليف متفاوتند و اين تفاوتها صرفاً ناشي از هوش و يا قابليت هاي اجتماعي نيست. « اين سبكها روشهاي ترميمي براي پردازش و سازماندهي اطلاعات و پاسخدهي به محركهاي محيطي است.» (شوئل [2]، 1981 ، ص 46، به نقل از نوروزي، 1382) براي مثال افراد خاصي به بيشتر موقعيتها به سرعت پاسخ مي دهند و افرادي ديگر به طور آهسته و تاملي ، با وجود اين كه ممكن است هر دو گروه اطلاعات و دانش يكساني در ارتباط با آن تكليف داشته باشند . (وولفولك [3]، 1995 ). 
 در حالي كه تحقيقات در مورد كاربردهاي آموزشي هنوز هم در مراحل اوليه خود باقي مانده است ، شواهد به دست آمده از تحقيقات گوناگون نشان ميدهند كه دقت نظر در مورد سبكهاي يادگيري ممكن است در ارتباط با موضوعات متنوع آموزشي سودمند باشد . از اين رو ، مطالعات در مورد سبكهاي يادگيري و ارتباط با يادگيري، بخش عظيمي از روانشناسي امروز را به خود اختصاص داده است . 
چون سبک یادگیری از نظر دکتر سیف همان ترجیحات فرد هستند و بنابراین او هم از سبک یادگیری یا ترجیح یادگیری به صورت معادل استفاده می کند. 
روشهاي انفرادي مورد استفاده يادگيرنده براي پردازش اطلاعات در يادگيري مفاهيم تازه  استراتژی هر فرد برای کسب معلومات یا شیوه ی خاص افراد برای دریافت،نگهداری و یادآوری آموخته ها تفاوت سبک یادگیری با توانایی هوش و استعداد توانایی هستند اما سبک یادگیری توانایی نیست . 
سبک یادگیری به اینکه یادگیرنده چگونه یاد می گیرد اشاره می کند . 
 یادگیری فرآیندی چند مرحله ای است که طی آن مفاهیمی را فرا می گیریم و این فرآیند شامل جمع آوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعات هر موضوع است. 

سبک های یادگیری پیتر جارویس

1- فعال در برابر انفعالی: عده ای از فراگیران فعالانه در صدد کسب اطلاعات بوده و افرادی خود هدایت شده اند، حال آنکه عده ای دیگر اطلاعات را به صورت انفعالی می پذیرند

2- ادراکی در برابر انطباقی: کولب (1984، ص78) فراگیرنده ادراک کننده را کس می داند که بخش اعظم توانائی های او در یادگیری جنبه ی انتزاعی و توأم با تفکّر دارد، در حالی که فراگیرنده انطباقی بیشتر به تجربه اندوزی و یادگیری از راه تجربه تمایل نشان می دهد.

3- انضمامی در برابر انتزاعی: عده ای از فراگیرندگان از شرایط انضمامی نظیر تجربه اندوزی آغاز می کنند، در حالی که عده ای دیگر ترجیح می دهد یادگیری را با اندیشه های تجریدی و نظری شروع کنند.

4- همگرا در برابر واگرا: همگرا بیشتر به مفهوم سازی انتزاعی و تجربه اندوزی فعال روی می آورد حال آنکه قدرت واگرا در ملاحظه اندیشمندانه و تجربه های انضمامی نهفته است. (کولب، 1984، ص 77).

5- متکّی به شرایط در برابر مستقل از شرایط: به نظر ویل کین در گروه نخست ادراکات بیشتر از طریق سازماندهی کلی موقعیّت شکل می گیرد، زیرا اینان در انتظار جرقه ها هستند (1971 ص24) امّا گروه دوم بخشی از شرایط را تجربه می کنند و به کمک سوابق ذهنی خودشان بقیّه ی مسیر را می پیمایند.

6- توأم با دقّت در برابر سرسری دیدن: اگر یادگیرنده بخواهد مسئله ای را حل کند، کسانی که دقیق باشند آن را به عنوان یک کل و با تمامی جزئیات بررسی کرده، مفروضاتی می سازند که در پرتو اطلاعات جدید آن را تعدیل می کنند، حال آنکه یادگیرندگان سرسری تنها یک بخش یا یک جنبه مسئله را بر می گزینند و برای آن راه حل پیدا می کنند و چون اطلاعات موجود برای حل آن کافی نبود در صدد پیدا کردن اطلاعات دیگر بر می آیند.

7- اندیشمندانه در برابر تحريك پذیری: این یادگیری شبیه دقت و سرسری دیدن است و کگان که در بین کودکان تحقیق کرده می نویسد که کودک اندیشمند درباره ی اعتبار احتمالی راه حل های مختلف معمولاً از نخستین اندیشه ای که به ذهنش خطور کرده آغاز می کند. احتمال به بن بست رسیدن این روش در مقایسه با کسانی که به ل مسئله و راه حل های احتمالی آن می اندیشند زیادتر است». (کگان، 1971، ص54 تا 57).

8- کل نگری در برابر دیدن سریال: این روش یادآور روانشناسی گشتال است: عده ای از یادگیرنده ها، پدیده ها را به صورت کل و عده ای دیگر به صورت دانه های زنجیر می بینند.

9- سرسختانه در برابر انعطاف پذیر: عده ای از مردم در یادگیری بسیار سرسختانه عمل می کنند، حال آنکه عده ای دیگر یک راه حل موفقیت آمیز را همیشه راه حل نمی دانند. این روش برای گروه نخست مشکلات خاصی ایجاد می کند، زیرا مشکلی حادث می شود که نمی توان به روش معمول آن را حل کرد.

یادگیری تجربی

زندگی را می توان گذر زمان تعریف کرد و بر این ترتیب سرآغاز بحث درباره ی تجربه را باید زمان دانست. حیات انسان در قالب زمان معنا پیدا می کند و ادامه می یابد و در جای دیگر گفته شد که یادگیری عبارت است از فرایندی است که طی آن انسان رشد می کند (جارویس1992) به زبان بسیار ساده، زمان به عنوان آنچه در گذشته، حال و آینده مربوط است تجربه می شود، ولی زمان حال معمولاً مسأله ساز است، زیرا بلافاصله پس از آنکه انسان تصمیم گرفت زمان حال را تعبیر و تفسیر کند، حال به گذشته تبدیل می شود به طوری که می توان گفت در حقیقت مردم به زمان های گذشته و آینده می اندیشند هر چند عمل تجربه کردن به خودی خود چیزی است که بینابین این دو زمان تحقّق می یابد. در واقع می توان چنین بحث کرد که در بیشتر مواقع مردم در حالتی زندگی می کنند که نسبت به گذشته زمان آگاه نیستند و رفتار آنان به شیوه ای بدیهی صورت می گیرد. برگسون[1] این پدیده را «تداوم»[2] تعریف می کند که تقریباً همان گذر ناآگاهانه زمان است، با این حال برگسون می داند که حتی هر گاه انسان به صورت بدیهی رفتار کند، باز هم نوعی آگاهی نسبت به گذر زمان دارد. اگرچه این آگاهی بسیار اندک است.

تجربه آگاهی ذهنی از موقعیّت حاضر است و معنای آن را تا حدی یادگیری های قبلی انسان تعیین می کند، در نتیجه تجربه صرفاً خارجی نیست؛ بلکه ترکیب دنیای خارج با خاطرات انسان است.

بی شک تفکّر و تأمل در فرایندهای یادگیری نقش مهمی ایفا می کند و بی تردید هر کسی از تفکّرات خود به شیوه ای متفاوت با دیگران استفاده می کند؛ برای مثال یک نفر ممکن است خیلی سریع در ورد شرایط بالقوّه یادگیری نتیجه گیری و بر اساس این نتیجه گیری عمل کند. به همین ترتیب یک نفر ممکن است از شرایطی که برای تجربه اندوزی فراهم شده بسیار تأثیر بپذیرد، حال آنکه نفر دیگر چندان تأثیری از آن نپذیرد. مسلماً این ویژگی های مختلف شخصیتی نشان دهنده ی روش های مختلف شناختی است.

سبک یادگیری جذب کننده یا تلفیق گرا ( همگون ساز )

سبک یادگیری جذب کننده یا تلفیق گرا ( همگون ساز ) از ترکیب دو شیوة یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و مشاهدة تأملی ایجاد می شود . افراد تلفیق گرا به خلاصه گویی علاقمندند . این افراد به خواندن ، سخنرانی و کشف مدل تحلیلی علاقه دارند ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ) . این افراد در کسب و درک و ترکیب اطلاعات گسترده و تبدیل آن به صورتی خلاصه ، دقیق و منطقی توانمند اند ( حسینی نسب و همکاران ، 1385 ) و ترجیح می دهند نظریه ها از لحاظ منطقی درست باشند تا آن که ارزش علمی داشته باشند ( کلباسی و همکاران ، 1387 )  و بر این اساس دوست دارند مدل های نظری ایجاد کنند ، بنابر این به دانش و تفکر انتزاعی گرایش داشته و به استفادة عملی از نظریه ها کم توجه می باشند ( امینی و همکاران ، 1390 ) در استدلال استقرایی و جذب مشاهدات مجزا به صورت یکپارچه مهارت دارند . آنها کمتر به افراد توجه می کنند ، ولی به اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی علاقه مندند . همچنین ، بیشتر ترجیح می دهند نظریه از لحاظ منطقی درست باشد ، به جای اینکه ارزش عملی داشته باشد . گفتنی است که سبک جذب کننده برای مشاغلی که مستلزم اطلاعات و دانش اند مفید است ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ) . اين افراد اطلاعات را به خوبي سازماندهي كرده ( معیاری و همکاران ، 1388 ) و مطالعه و تفکر در تنهایی از ویژگی های آنهاست ( همایونی و همکاران ، 1385 ) و  به طور عمده بر اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی تأکید می ورزند ( حسینی نسب و همکاران ، 1385 ) نیرومندترین جهت گیری افراد با سبک جذب کننده استدلال استقرایی ، خلق الگوهای نظری و جذب مشاهدات ناهمخوان برای ایجاد تبیین های منسجم ( در چارچوب نظری منسجم ) است ( یزدی ، 1388 ) .  آنها افرادی هستند که اهل عمل اند . و یادگیری آنها از راه ادراک و تفکر قیاسی و براساس تحلیل منطقی ایده ها است ، برنامه ریزی نظامند دارند ، درون گرا و کمتر به افراد توجه می کنند ، که این ویژگی ها با تیپ شخصیتی واقع گرای نظریة هالند همسو است ، چون واقع گرایان افرادی غیر اجتماعی ، اهل عمل ، مادی و غیر شهودی هستند و برای اشیاء عینی و خصوصیات شخصی ملموس مانند پول ، قدرت و مقام ارزش قائل هستند و بر طبق این نظریه افراد با صلاحیت های مکانیکی ، کشاورزی ، الکتریکی و فنی در این تیپ قرار دارند ( یزدی ، 1388 ) . افراد دارای سبک یادگیری جذب کننده در درک مقدار زیادی از اطلاعات و ترکیب آنها به صورت منطقی دارای توانایی هستند . این سبک یادگیری برای حرفه هایی که نیازمند اطلاعات و دانش فراوان است ، مفید و موثر است ( نجفی کلیانی و همکاران ، 1388 ) . تیپ شخصیتی این افراد درون گرا و شهودی است ( mobtakeran.com ، 25/07/1390) .

توانایی یادگیری این افراد ، فکر کردن و نگاه کردن عمیق  است . از دیدگاه آنان ، نظریه هایی که از لحاظ منطقی صحیح هستند بر نظریه هایی که قابلیت کاربرد عملی دارند ترجیح داده می شوند . این افراد بیش تر به مفاهیم انتزاعی علاقه مند هستند تا به مردم و به دلیل علاقه به برنامه ریزی سیستماتیک اغلب در بخش های پژوهشی و برنامه ریزی فعالیت می نمایند ( احدی و همکاران ، 1388 ) . افراد با این سبک چون در استدلال استقرایی قوی هستند بیش تر جذب علوم پایه ، ریاضیات ، شیمی ، اقتصاد و علوم اجتماعی می شوند ( قاسمی و همکاران ، 1388 ) . افراد جذب کننده که به رشته های علوم تجربی گرایش بیشتری دارند ، بیشتر در نظریه پردازی قدرتمنداند و تمایل دارند تا الگوهای نظری و جدید که مستلزم اطلاعات بیشتری است خلق کنند . همچنین رشته های پزشکی را که نیاز به اطلاعات وسیع حافظه ای و ریاضی دارد ترجیح می دهند . علایق این افراد را می توان در رشته های علوم پایه نیز مشاهده کرد  . آنها در حرفة خود اغلب به کارهای تحقیقاتی می پردازند ( همایونی و همکاران ، 1385 ) . افراد دارای تفکر جذب کننده در استدلال استقرایی قوی هستند ؛ همچنین جذب علوم پایه و ریاضیات می شوند

در ارتباط با معلم ، افراد جذب کننده معلم را به عنوان فردی آگاه می دانند و از او انتظار دارند نا برای آنها سئوال های چالش انگیز مطرح کند . همچنین آنها ارتباط رسمی و صریح همراه با احترام نه صمیمیت و نزدیکی ، و ارتباط علمی را با معلم ترجیح می دهند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) روش تدریس ترجیحی برای فراگیران جذب کننده ، سخنرانی ، و مطالب خودآموز ( کلباسی و همکاران ، 1387 ) و روش های تحلیل گرایانة اکتشافی می باشد ( احدی و همکاران ، 1388 ) .

دقت ، توانایی برای خلق الگوهای نظری ، موشکاف و بسیار دقیق ، تعیین هدف های واضح و روشن ، لذت بردن از ایجاد نظرات جدید و تفکر در مورد آنها بطور دقیق و موشکافانه ، تجزیه و تحلیل نگر و منطقی ، علاقه به حقایق و جزئیات ، بکار بردن نظریه ها برای موقعیت ها و مسائل ، توانایی برای ایجاد دیدگاه های نظری متفاوت برای سنجش یک موقعیت ، بررسی دقیق حقایق ، علاقه به جمع آوری و افزایش اطلاعات موجود ، خوانندگان با اشتیاق و با حرارت ، استفادة سازنده از تجربیات قبلی ، ایجاد ارتباط بین نظرات و عقاید ، علاقه به سازماندهی و برنامه ریزی ، علاقه به کار در تنهایی ، علاقه به انشاء نویسی و یادداشت برداری و ثبت دقیق وقایع ، لذت بردن از روش آموزش نظری . این افراد در نظریه پردازی قوی بوده و در بخش های برنامه ریزی و تحقیق می توانند کار کنند . این سبک یادگیری بیشتر ویژگی رشته های ریاضی و علوم پایه است ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

افراد دارای این سبک یادگیری در کسب و درک اطلاعات گسترده و تبدیل آن به صورتی خلاصه ، دقیق و منطقی توانا هستند . این افراد به طور عمده بر اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی تأکید می ورزند . از دیدگاه این افراد ، نظریه هایی که از لحاظ منطقی درست هستند بر نظریه هایی که قابلیت کاربرد عملی دارند ترجیح داده می شوند . علت نامیدن این سبک یادگیری به جذب کننده آن است که افراد دارای این سبک قادر به دریافت داده های گوناگون و سازمان دادن به آنها هستند (سیف ، 1380 ). افراد دارای این سبک یادگیری برای حرفه هایی که مستلزم اطلاعات و دانش هستند ، مؤثر می باشند (کلباسی و همکاران ، 1387 ) آنها در درك مقدار زيادي از اطلاعات و تركيب آنها بصورت موجز و منطقي بيشترين توانايي را دارند ( عزیزی و همکاران ، 1381 ) و همچنین آنها در مشاغل علمی و اطلاعاتی موفق اند ( سیف ، 1380 ).

یادگیری تجربه عینی

یادگیرنده ای که سبک یادگیری اش تجربة عینی است ، از تجارب خاص می آموزد ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 )  با دیگران ارتباط برقرار می کند و به احساس خود و افراد دیگر حساس است ( ایزدی و محمدزاده ادملایی ، 1386 ) . عینی ها افرادی هستند که شیوة یادگیری شان از راه شهود و با استفاده از تجارب تازه است و به احساسات درونی توجه دارند ( یزدی ، 1388 ) . همچنین در شیوة عینی ، یادگیرنده بر احساسات خود متکی است و بیشتر از راه شهود یاد می گیرد و نسبت به امور انعطاف پذیری ندارد ( امینی و همکاران ، 1390 ) . در اين مرحله از چرخه‌ي يادگيري، فرد از طريق تجارب ويژه، ارتباط با مردم و حساسيت به احساسات افراد را ياد مي‌گيرد. در اين مرحله از چرخه يادگيري فرد بيش‌تر بر احساسات دروني و توانايي‌هاي خود متكي است تا بر يك رويكرد نظام‌دار نسبت به حل مسئله و موقعيت‌ها. وي در اين مرحله به احساسات خود اعتماد مي‌كند و نمي‌تواند ذهني باز داشته باشد و نسبت به امور و قضايا به‌صورت انعطاف‌پذير عمل كند. تجربه عینی را می توان معادل فعل احساس­کردن یا Feeling دانست ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

سبک های یادگیری کلب

دیوید کلب در 1976 با مطرح کردن نظریة سبک های یادگیری خود ، آن را روش منحصر به فردی می داند ، که به برخی از توانایی های یادگیری فرد نسبت به سایر توانایی ها ، تأکید بیشتری دارد و معتقد است که آگاهی و شناخت فرد از پیامد سبک های یادگیری خود ، در اکتساب روش های دیگر یادگیری مزایایی خواهد داشت ( یزدی ، 1388 ) .

اساس نظریة کلب تلفیق عوامل شناختی و اجتماعی با یکدیگر است ، که بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تأکید می کند ( همان ) ، و چون نقش تجربه را به عنوان مبنایی برای یادگیری برجسته می سازد و به همین دلیل به عنوان سبک یادگیری تجربی شناخته می شوند . تردیدی نیست که بیشتر یادگیری های انسان از راه تجربه حاصل می شود . پژوهش های شناختی و انسان شناختی بیش از همه به اهمیت تجربه اشاره دارند ( احمدی و خضری ، 1385 ) .

به عقیدة کلب یادگیرنده در واقع در جریان یک چرخة یادگیری قرار می گیرد و به نسبت توانایی های خود از همة شیوه ها برای درک و تبدیل محتوای یادگیری استفاده می کند ، نسبت استفاده از این شیوه ها هم می تواند به تجارب و عادات یادگیری فرد مربوط باشد و هم به موضوع مورد یـادگیری . او می گوید عادت به استفاده از یک شیوه برای یادگیرنده سبب محدودیت درک و پردازش اطلاعات ، و در نتیجه عدم توفیق وی می شود ؛ بنابر این یادگیرندة توانا قادر است به تناسب موضوع مورد یادگیری از روش کار آمدتری استفاده نماید ( امینی و همکاران ، 1390 ) . مطابق نظریة کلب افراد دارندة سبک خاص یادگیری از خصوصیات و ویژگی های شخصیتی متفاوتی برخوردارند و افراد بر حسب یادگیری مرجع به چهار گروه تقسیم می شوند . اندیشة زیر بنای سبک های یادگیری کلب نظریة یادگیری تجربه ای می باشد . در این نظریه دو شکل دیالکتیکی برای اخذ تجربه ( تجربه عینی ( CE ) در مقابل مفهوم سازی انتزاعی ( AC )) و دو شکل دیالکتیکی برای انتقال تجربـه ( مشاهدة تأملی ( RO ) در مقابل آزمایشگری فعال ( AE )) وجـود دارد ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ).

برای توضیح باید گفت که به عقیـدة کلب ، مـا تجربیات خـود را از 2 طریق به دست می آوریم . گونـه ای از تجـربیات را بـا « زندگی تجربی » به دست می آوریم که « تجربة عینی » نامیده می شود . اما دستة دیگری از تجربیات را به وسیلة گفتگو یا خواندن دربارة آنها به دست می آوریم که مفهوم سازی انتزاعی نام دارد . کلب ، مجموعة این دو شیوه را فرایندهای دریافت نام نهاده است ( احمدی و خضری ، 1385 ) .

به بیانی دیگر ، به اعتقاد کلب یادگیرندگان در مواجهه با اطلاعات باید دو عمل را به انجام برساند :

*        اطلاعات را کسب و درک کنند .

*        اطلاعات را پردازش و تبدیل کنند .

کلب و فرای با توجه به الگوی یادگیری فوق دو بُعد و چهار شیوة یادگیری معرفی کرده اند ؛ بُعد اول شامل دو شیوة یادگیری مشاهدة تأملی در مقابل آزمایشگری فعال و بُعد دوم دو شیوة تجربة عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی است . آنها با ترکیب چهار شیوة یادگیری فوق چهار سبک یادگیری واگرا ، همگرا ، جذب کننده و انطباق یابنده را مشخص کرده اند (سرچمی و حسینی ، 1383 ) .

این الگو ابعاد ذیل را ایجاد می کند :

1)      تجربة عینی یا مفهوم سازی انتزاعی ، یعنی اینکه آنها چگونه اطلاعات را می گیرند .

2)      آزمایشگری فعال یا مشاهدة تأملی ، یعنی اینکه آنها چگونه اطلاعات را جذب کرده و آن را درون سازی می کنند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

کسب اطلاعات با استفاده از دو شیوة ترجیحی تجربة عینی و مفهوم سازی انتزاعی صورت می گیرد و پردازش اطلاعات نیز از طریق دو شیوة مشاهدة تعاملی و آزمایشگری فعال انجام می پذیرد ( امینی و همکاران ، 1390 ) . برای درک بهتر مضوع باید عنوان گردد که بعد نخست شامل دو شیوة یادگیری عینی در مقابل انتزاعی که به آن بُعدِ درک و فهم یا شیوة غالب اکتساب گفته می شود . بُعد دوم نیز شامل دو شیوة یادگیری مشاهدة تأملی در مقابل آزمایشگری فعال که به آن بُعدِ انتقال یا تجربة عمل گرایی یاد می شود ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 ) .

به طور کلی " فعالان " به طور فعال تجربه می کنند و تمایل به شبیه سازی ، مطالعه موردی و انجام تکلیف دارند ؛ " نظریه پردازان " به مفهوم سازی انتزاعی علاقه مندند و به یادگیری از طریق سخنرانی تمایل دارند ؛ و " عمل گراها " به کاربرد عینی توجه دارند و بر مشاهده و کاربرد در عمل تاکید می کنند ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ) .

نظریة چهار وجهی کلب یک الگو با دو بعد را مورد استفاده قرار می دهد . این الگو دارای چهار وضعیت است و هر کدام نوع ادراک اطلاعات را توسط فرد نشان می دهد :

1)       تماشا کردن و گوش دادن ( مشاهدة تأملی ) : افرادی که در این موقعیت یادگیری قرار می گیرند ، این خصوصیات را دارا می باشند : مشاهدة وقیق قبل از تصمیم گیری ، یادگیری از طریق ادراک ، دیدن اشیاء و رویدادها از زوایای گوناگون ، یادگیری بالا از طریق سخنرانی به این دلیل که هم از حس بینایی و هم از حس شنوایی استفاده می کنند ، ارزیابی عملکرد بوسیلة معیارهای بیرونی .

2)       احساس کردن ( تجربة عینی ) : خصوصیات افراد در این موقعیت به قرار زیر است : یادگیری بوسیلة تجربیات تازه و ویژه ، یادگیری از طریق احساس ، ارتباط با دیگران نه به شکلی که دیگران بر آنها اعمال قدرت کنند ، حساس بودن به احساسات و فعالیت های برنامه ریزی شده .

3)       تفکر ( مفهوم سازی انتزاعی ) : خصوصیات افراد در این موقعیت عبارتند از : یادگیری از طریق تفکر ، تجربه و تحلیل منطقی نظرات و عقاید ، برنامه ریزی منظم ، تفکر استنتاجی و عمل برحسب فهم موقعیت ، علاقه به مطالعه در تنهایی و علاقه کم به افراد و مردم ، بیان نظرات واضح و سازمان یافته و علاقه به حل مسئله .

4)       عمل کردن ( آزمایشگری فعال ) : خصوصیات افراد در این موقعیت بدین قرار است : توانایی تأثیرگذاری بر افراد و موقعیت ها ، خطرپذیری ، عدم علاقه به موقعیت هایی که یادگیرنده در آن فعال نیست ، علاقه به بحث گروهی و حل مسئله ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

کلب و فری می گویند هر یک از سبک های یادگیری دارای نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود است ، و لذا یادگیرنده ای که فقط از یک سبک خاص استفاده می کند ، یادگیرندة کاملی نیست ( سیف ، 1380 ). برای اینکه به صورت یادگیرنده ای کامل درآید باید بتواند در موقعیت های مختلف از سبک های یادگیری متناسب با آنها استفاده کند ( سیف ، 1389 ). یادگیرندگان کارآمد افرادی هستند که هر چهار نوع توانایی را به کار می گیرند ، یعنی آنها باید بتوانند خود را به صورت کاملاً باز ، بدون داشتن سوگیری در تجربه ها ، درگیر کنند ( CE ) باید بتوانند دربارة تجربه ها از زوایای مختلف تفکر و مشاهده کنند ( RO ) همینطور باید بتوانند مفاهیمی را شکل دهند و مشاهدات خود را در تئوری های منطقی یکپارچه کنند ( AC ) و بالاخره باید بتوانند تئوری ها را به کار ببرند و در رابطه با حل مسئله تصمیم هایی بگیرند ( AE ) ( یزدی ، 1388 ) . کلب و فرای در توصیف یادگیرندة کامل می گویند ، یادگیرندة کامل « کسی است که در برخورد با جهان و تجارب خود بسیار انعطاف پذیر و نسبیت گراست و به راحتی می تواند تعارض های دیالکتیکی میان چهار شیوة اصلی یادگیری یعنی تجربة عینی ، مشاهدة تأملی ، مفهوم سازی انتزاعی ، و آزمایشگری فعال را از راه ادغام آنها با یکدیگر حل کند » ( سیف ، 1380 ).

هسته‌ي اساسي نظريه‌ي كُلب اين است كه يادگيرنده از طريق چرخه‌ي يادگيري پيشرفت مي‌كند: ابتدا تجارب منجر به تأمل و مشاهده و از اين طريق مفاهيم تشكيل مي‌شود. در ادامه، توسعه و تحول مفاهيم به تجارب جديد و آزمايشگري بعدي مي‌انجامد. يادگيرنده‌ي كارآمد تمايل به دنبال كردن هر چهار مرحله دارد، اما ممكن است كه در يكي از اين مراحل مسلط تر باشد. به‌منظور كمك به دانش‌آموزاني كه سبك‌هاي يادگيري آنان با روش‌هاي معمول آموزشي به‌خوبي هماهنگي ندارد، برخي از راهبردهاي آموزشي در جدول زیر ارائه شده است ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

جدول 4-2 : ویژگی افراد دارای سبک های یادگیری

توانمندي‌هاي يادگيري

موقعيت‌هاي يادگيري ترجيح داده شده

تجربه‌ي عيني

يادگيري از راه شهود؛

يادگيري از راه تجارب تازه، بازي‌ها، ايفاي نقش و ...؛

يادگيري از راه تجارب خاص؛

ارزش­گذاری ، و بحث و دریافت بازخورد از همسالان

یادگیری در محیط غیر رسمی

مشاوره‌ي فردي؛

حساسيت به احساسات دروني.

معلم به‌عنوان كمك‌كننده و همدل

مشاهده‌ي تأملي

يادگيري از راه ادراك؛

استفاده از عناصر بصری و سخنرانی

مشاهده‌ي دقيق قبل از تصميم‌گيري؛

فعال بودن و مشاهده‌ي زواياي مختلف مسئله؛

در نظر گرفتن امور از زواياي مختلف؛

آزمون‌هاي عینی از دانش فرد در رابطه با يك موضوع؛

جست‌وجوي دروني براي يافتن معاني (درون‌گرايي).

معلم به‌عنوان راهنما و نشان دهنده.

مفهوم‌سازي انتزاعي

يادگيري از راه تفكر؛

خواندن نظريه‌ها؛

تحليل منطقي عقايد؛

مطالعه‌ي انفرادي؛

برنامه‌ريزي نظام‌دار؛

ارائه‌ي سازمان‌يافته، مناسب و واضح عقايد؛

عمل كردن براساس درك موقعيت (تفكر قياسي).

معلم به‌عنوان منتقل‌كننده اطلاعات.

آزمايشگري فعال

يادگيري از راه انجام دادن كارها؛

تمرين و دريافت بازخورد؛

توانايي انجام دادن كارها

بحث در گروه‌هاي كوچك؛

خطرپذيري؛

پروژه‌ها و فعاليت‌هاي يادگيري فردي؛

عمل كردن براي تأثير در افراد و رويدادها (برون‌گرايي).

قرارگيري معلم به‌عنوان الگويي براي چگونگي انجام دادن.

 

از ترکیب تجربة عینی و مفهوم سازی انتزاعی ( چگونگی ادراک ) با مشاهدة تأملی و آزمایشگری فعال ( چگونگی پردازش ) چهار سبک کلی تر یادگیری ایجاد می شوند که عبارتند از :

1- همگرا یا هنجار پذیر ؛

2- واگرا یا هنجار گریز ؛ 

3- جذب کننده یا تلفیق گرا ( همگون ساز ) ؛ 

4- انطباق یابنده یا انطباق گرا ( همگون گرد ، سازش یافته ) ؛ 

مفهوم یادگیری

مفهوم یادگیری را می توان به صورت های مختلف تعریف کرد :

  1. هرگنهان و اُلسون گفته اند : « یادگیری یکی از مهمترین زمینه ها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است » ( سیف ، 1380 :ص 30 ).
  2. مردم عادی و بسیاری از معلمان ، یادگیری را عبارت از کسب اطلاعات یا معلومات و مهارت ها می دانند ( شریعتمداری ، 1377 ؛ شعبانی ، 1371 ).
  3. نظریه پردازان یادگیری معتقدند ، یادگیری چیزی است که در نتیجة تجارب معین صورت می پذیرد و بیش از ایجاد تغییر در رفتار رخ می دهد ( السون و هرگنهان ، 1388 ).
  4. دیوید کلب ، یادگیری را به عنوان « فرایندی که به وسیلة آن دانش از راه تغییر شکل تجربه ایجاد می شود » تعریف کرده است » ( سیف ، 1389 :ص 265 ).
  5. کسب دانش و اطلاعات ، عادت های مختلف ، مهارت های متنوع ، و راه های گوناگون حل کردن مسائل .
  6. یادگیری را می توان به عنوان فراگیری رفتارها و اعمال مفید و پسندیده ، و حتی به عنوان کسب رفتارها و اعمال مضر و ناپسند تعریف کرد .
  7. بنا بر تعریف کمبل در 1961 یادگیری به فرایند ایجاد تغییر نسبتأ پایدار در توان رفتاری که حاصل تجربه است گفته می شود و نمی توان آن را به حالت های موقتی بدن مانند آنچه در بیماری ، خستگی ، یا مصرف دارو پدید می آید نسبت داد ( کدیور ، 1383 ؛ السون و هرگنهان ، 1388 ؛ سیف ، 1389 ).

از دیدگاه گشتالتی یادگیری عبارت است از بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان کل یکپارچه و آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیل دهندة موقعیت یادگیری حاصل می شود ( فضلعلی زاده ، 1388 ). بنابر این ، عنصر اصلی یادگیری در روانشناسی گشتالت رسیدن به بینش است ( سیف ، 1389). همچنین از نظر گشتالت ، یادگیری عبارت است از کسب بینش های جدید یا تغییر در بینش های گذشته است ( شعبانی ، 1371). که یادگیری را تنظیم مجدد مفاهیم و تجربه هایی می دانند که به بینش منجر می شود ( کدیور ، 1383).

نظریه های رفتاری عموماً یادگیری را تغییر در رفتار آشکار می دانند . در مقابل ، برای نظریه پردازان شناختی یادگیری کسب و باز سازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره می شوند ( سیف ، 1389 ). یادگیری از نظر رفتارگرایانی مانند پاولف ، واتسون ، ثرندایک و اسکینر عبارت است از ایجاد و تقویت رابطه و پیوند بین محرک ( S ) و پاسخ ( R ) در سیستم عصبی انسان می دانند ( شعبانی ، 1371 ). در عین حال رفتارگرایان یادگیری را به تغییراتی اطلاق شده می کنند که بر اثر تجربه به دست می آید . به طوری که ، به نظر تراوس ، یادگیری زمانی رخ می دهد که در نتیجة شرایط محیطی ، تغییرات نسبتاً پایداری در پاسخ به وجود آید ( کدیور ، 1383 ). بر این اساس فرایند یادگیری را نمی توان به طور مستقیم مطالعه کرد ، بلکه ماهیت یادگیری را تنها از تغییرات رفتاری می توان استنباط کرد ( السون و هرگنهان ، 1388 ).

یادگیری با هر بینشی که تعریف شود ، اساس رفتار افراد را تشکیل می دهد و نخستین صفت مشخص آن ، تغییر است ( شعبانی ، 1371 ). از طریق یادگیری فرد با محیط خود آشنا می شود ، در مقابل محیط ایستادگی می کند ، از محیط برای تأمین احتیاجات خود استفاده می نماید ، گاهی محیط را تحت تسلط و فرمان خود در می آورد و زمانی خویشتن را با آن سازگار می سازد ( شریعتمداری ، 1377 ).

جدول 2-2 : به طور کلی می توان نظر مکاتب یادگیری روانشناسی را در در جدول زیر دید .

یادگیری از دیدگاه مکاتب مختلف روانشناسی

رفتارگرایی

تغییر در رفتار آشکار بر اثر تجربه

گشتالت

بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان کل یکپارچه ، از طریق کشف روابط اجزای موقعیت یادگیری

شناخت گرایی

کسب و باز سازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره می شوند

در زمینة یادگیری انسان ، مطالعات پژوهش ها و نظریات بسیار مطرح شده است و این به دلیل اهمیت آن در زندگی انسان هاست . نوزادی که تازه متولد شده است به جز چند بازتاب ساده ، توانایی دیگری ندارد اما در پرتو یادگیری ، این موجود ناتوان در عرض چند سال به اشرف مخلوقات تبدیل شده و جهان را در سیطرة خود می گیرد . تنها ویژگی موجود انسان که او را از سایر حیوانات متمایز می کند ، توانایی بالقوة او برای انواع یادگیری هاست ؛ در طول رشد ، او یاد می گیرد که چگونه به موقعیت هایی که در برابرش ظاهر می شوند ، با شیوه ای کارآمد پاسخ دهد ( الهی و همکاران ، 1383) .

زندگی در هر مرحله از رشد فرد ، مستلزم فراگرفتن اموری است که بدون آنها ادامة زندگی برای فرد میسر نیست . قسمت عمدة رفتار آدمی آموختنی است ( شریعتمداری ، 1377 ). و بقولی دیگر یادگیری شامل تمام مهارت ها ، گرایش ها و دانش ها و معلوماتی است که انسان در طول زندگی خود کسب می کند ( شعبانی ، 1371 ). به طوری که می توان گفت ، جـریان یـادگیری امری دائمـی است ، و در جریـان یـادگیری کـل شخصیت فـرد دخـالت دارد و چـون وضع هر فرد از لحاظ خصوصیات شخصیتی مانند بدنی ، روانی ، تمایلات و هدف ها با دیگران متفاوت است روی این اصل جریان یادگیری نیز در افراد مختلف متفاوت می باشد ( شریعتمداری ، 1377 ).

یادگیری اساس رفتار فرد را تشکیل میدهد .از طریق یادگیری فرد با محیط خود آشنا می شود ,در مقابل محیط ایستادگی می کند ,از محیط برای تأ مین احتیاجات خود استفاده میکند ,گاهی محیط را تحت تسلط و فرمان خود در میاورد و زمانی خویشتن را با آن سازگار می سازد . همین طور قسمت عمده رفتار آدمی ، آموختنی است در زمینه عاطفی چگونگی بروز عواطف و طرز کنترل آنها را میاموزدو بدینوسیله از آمیزش با دیگران لذت میبرد .از لحاظ اجتماعی افراد در خانواده و در گروه همسن طرز معاشرت با دیگران را فرا میگیرند.شناخت خود و جهان خارج ,پرورش وجدان اخلاقی ,توسعه میزانهای عقلانی برای تشخیص خوب و بد و کنترل اعمال و رفتار شخصی اموری آموختنی است و فرد در اثر تماس با پدر و مادر ,با همسالان و سایر بزرگسالان اینگونه امور را فرا میگیرد ( edupsychology.zet.ir ، 25/07/1390) .

یادگیری و بقاء بسیار به هم وابسته اند و یادگیری به جانداران امکان می دهد تا بیاموزند که کدام محرک ها رویدادهای مثبت بقاء و کدام محرک ها رویدادهای منفی بقاء را علامت می دهند . در عین حال ، فرایند یادگیری به جانداران امکان می دهد تا آن دسته از نیازهای اساسی شان را که از طریق مکانیسم های تعادل حیاتی و بازتاب ها ارضا نمی شوند از راه کنش متقابل با محیط بر طرف کنند . با این وجود فرایند یادگیری به ارگانیسم کمک می کند تا خود را با محیط در حال تغییر سازگار نماید ( السون و هرگنهان ، 1388).

از بین عوامل فردی ، به نظر می رسد باورهای یادگیرندگان دربارة دانش و یادگیری در تصورات آنها از فرایندهای تحصیلی نیز نقش داشته اند ، برای مثال ، پژوهش ها نشان داده اند که هر چقدر یادگیرندگان بر این باور باشند که دانش ساده است . فهم آنها از متون علمی ، نظارت بر درک و استفاده از راهبردهای پیچیدة مطالعه در آنها کمتر است . نتایج مطالعة چان و ساچز در 2001 نیز نشان داد که آن گروه از دانش آموزان دورة ابتدایی ( پایه های چهارم و ششم ) که باور داشتند یادگیری به معنای فهمیدن است ، دروس علوم را عمیق تر از دانش آموزانی که یادگیری را بیان مجدد واقعات می دانستند پردازش می کردند . از این رو می توان گفت که باورهای شناختی می توانند بر رویکردهای یادگیری دانشجویان تأثیر بگذارند . دانشجویانی که دیدگاه پیچیده تر به دانش را انتخاب می کنند . به احتمال بیشتر با مطالب یادگیری درگیری عمیق تر پیدا می کنند ( رضایی ، 1390) .