ژان پياژه ، در شمار نخستين روانشناساني است كـه مسـئلة چگونگي رشد اخلاقي را مورد پژوهش قرار داده است . او ميگويد كه رشد اخلاقي، همانند رشد شناختي، طـي مراحلـي صـورت مـي گيـرد (پيـاژه، 1932).
مرحلة اخلاق ناهمخوان و متضاد
نخستين مرحله عبارت است از شكلي بسيار گسـترده از تفكـر اخلاقـي نـاهمخوان و متضـاد كـه اخلاقيات منشأ گرفته از خارج ناميده مي شود و فرد تصـور مـي كنـد كـه قواعـد اخلاقـي ثابـت و تغيير ناپذيرند.
در اين مرحله كه 4 تا 7 سالگي را در بر مي گيرد، كودكان فقط به يك صورت بـازي مي كنند، و هر چند هنوز مفهوم درستي از قواعد بازي ندارند، گمان مي كننـد هـر نـوع ديگـري از بازي كردن نادرست است. به همين دليل، وقتي كه كودكان سرگرم بـازي بـا يكديگر نـد، هـر يـك قواعد خاص خود را كه ممكن است متفاوت از بازي ديگري باشد، اعمال مي كنند و با ايـن حـال خود را "برنده ی" بازي مي دانند.
پياژه مي گويد: در اين بازي همة كودكان برنده هستند، زيرا همگـي از بازي خود رضايت دارند و اين رضايت ناشي از پيروزي در رقابت با ديگران نيست، بلكه ناشي از موفقيت هر يك از آنان نزد خويش است (همان، صفحة 575).
اخلاق ناهمخوان يا نشأت گرفته از خارج بعداً به صورت دو مرحلة متوالي اخلاقي ديگر بـروز مي كند: همكاري اوليه و همكاري خودمختارانه.
مرحلـة اخـلاق مبتنـي بـر همكـاري اوليـه
در مرحلـة اخـلاق مبتنـي بـر همكـاري اوليـه بـا ديگران ، كه در 7 تا 10 سالگي نمود مي كند، بازي كودكان حالت اجتماعي به خود مي گيرد و آنـان قواعد بازي ها را فرا مي گيرند و بر اساس دانش خود دربارة اين قواعد بازي مي كنند. آنان هنوز فكـر مي كنند كه قواعد بازي تغييرناپذير است. به نظر آنان در هر بازي فقط يـك روش درسـت وجـود دارد و هر كودك بايد بر اساس همين قواعد رسمي بازي كند.
مرحلـة اخـلاق مبتنـي بـر همكـاري خود مختارانه
در مرحلة سوم، يعني مرحلـة اخـلاق نشـأت گرفتـه از درون يـا اخـلاق مبتنـي بـر همكـاري خودمختارانه ، كه در حدود 10 سالگي آغاز مي شود، كودكان كاملاً درك ميكنند كه قواعد رسـمي 7 بازي را با موافقت اعضاي گروه مي توان تغيير داد. در همين مرحله اسـت كـه كودكـان مـي فهمنـد قواعد و قوانيني كه ميان مردم رواج دارد، قابل تغيير است و آنان اگر بخواهند مي توانند اين قوانين را تغيير دهند.
پياژه مي گويد: به نظر كودك پيش دبستاني كه در مرحلة اخلاق ناهمخوان و متضاد اسـت، اگـر كسي يك سيني چاي را انداخت و چند فنجان را كه داخل آن بوده است، شكسـت، خطاكـار تر از كودكي است كه با انداختن سيني فقط يك فنجان را شكسته است. اما به نظـر كـودكي كـه مرحلـة اول رشد اخلاقي را پشت سر گذاشته، كودكي كه نتوانسته سيني چاي را كه يك فنجان در آن بوده است، به درستي حمل كند، در مقايسه با كسي كه يك سـيني بـا چنـد فنجـان چـاي را انداختـه و فنجانها را شكسته، كار بدتري كرده است. تفاوت اين دو نوع قضاوت ميان كودكي كـه در مرحلـة اول رشد اخلاقي است با فردي كه به مراحل بعدي رشد قضاوت اخلاقي رسيده، اين است كـه در مرحلة اول رشد اخلاقي كودك هنوز نمي تواند قصد و نيت فرد و توانايي مورد انتظار از يـك فـرد را در حمل سيني چاي وارد قضاوت خود كند.
همچنين، در نظر پياژه كـودكي كـه در مرحلـة اول قضاوت اخلاقي است، به عدالت ذاتي باور دارد. منظور از عدالت ذاتي اين اسـت كـه وقتـي فـرد خطا مي كند لازم است بلافاصله مجازات شود. برعكس، كودكي كه به مراحل بعدي رشد قضـاوت اخلاقي مي رسد، درك مي كند كه تنبيه و مجازات را افراد تعيين مي كنند و قابل بخشش نيز هسـت . يعني، چون مجازات ها را افراد صاحب قدرت تعيين مي كنند خود آنان مي توانند دربارة نوع تقصـير و مجازات نيز تصميم بگيرند.
واقعيت اين است كه، هر چند نظرية پياژه دربارة رشد اخلاقي مورد توجه گروهي عظيم قـرار گرفته و روانشناساني چون لارنس كولبرگ نيز پيرو و ادامه دهندة راه او بوده اند، اما همان انتقاداتي كه به كل نظرية او وارد است بر نگرش او در بارة رشد اخلاقي نيز وارد است. مـثلاً، نظريـة پيـاژه ، كودكان را كمتر از آنچه واقعاً هستند، برآورد كرده است. تحقيقات روانشناسان ( از جملـه باسـي ، 1988) ، نشان مي دهد كه كودكان از 3 سالگي به بعد قادرند قصـد و نيـت افراد را مورد توجه قرار دهند. آنان مي توانند كسي را كه از روي قصد خطـايي مرتكـب مـي شـود گناهكارتر از فردي بدانند كه در كار خطاي خود قصد بـدي نداشـته اسـت، حتـي اگـر خطـاي او بزرگتر باشد.
+ نوشته شده در شنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۶ ساعت 17:41 توسط جعفر هاشملو
|