هوش به دوره خاصی از رشد محدود نمی شود و کودکان خردسال که هنوز زبان را نیاموخته اند رفتار هوشمندانه دارند .

پیاژه می گوید وقتی که کودک 12 ماهه ای می خواهد شیئی را به دست آورد که در فاصله ای به دور از او در گوشه یک پتو قرار دارد و پتو را به عنوان واسطه ای برای نزدیک کردن آن شی ء به خودش به کار می برد ، این یک رفتار هوشمندانه است . اما تفکر مستلزم زبان آموزی است و از این رو کودکان ، پیش از یادگیری زبان ، دارای تفکر نیستند .

پیاژه در رابطه با هوش و تفکر نظر خود را بدین شرح بیان کرده است که : « پیش از زبان ( گفتار ) هوش وجود دارد ، اما پیش از زبان تفکر وجود ندارد . از این جهت ، اجازه بدهید بین هوش و تفکر تمایز قائل شویم . هوش برای کودک حل کردن مسائل تازه است ، یعنی هماهنگ کردن وسیله ها برای رسیدن به هدفی که بلاواسطه قابل دستیابی نیست . در حالی که تفکر هوش درونی شده است و به اعمال مستقیم وابسته نیست ، بلکه بر نمادی سازی مبتنی است ؛ یعنی نماد سازی مبتنی بر زبان ، تصاویر ذهنی ، و سایر وسایلی که بازنمایی آنچه را که هوش حسی - حرکتی مستقیماً کسب می کند امکان پذیر می سازد » .

تفکر مستلزم درونی ساختن امور است ، در حالی که هوش هم با پدیده های واقعی و محسوس سروکار دارد و هم با پدیده های نمادی .

تفکر نظامی از اعمال درونی شده است که به آن اعمال ویژه ختم می شود که ما آنها را عملیلت می نامیم ، یعنی اعمال بازگشت پذیر و هماهنگ کننده سایر اعمال . به سخن دیگر ، تفکر یعنی دسته بندی کردن ، مرتب کردن ، مقابله کردن ، پیوستن ، گسستن ، و مانند اینها .

در نظریه پیاژه ، زبان به عنوان یکی از عوامل پیدایش تفکر یک محصول جانبی رشد یا تحول است و نشان دهنده سطح رشد شناختی کودک است . بنا به گفته ادانل ، ریو ، و اسمیت ، پیش از تحول زبان ، یک طرح واره ذهنی باید موجود باشد ... به عنوان مثال ، کودکان زمانی از کلمه رفت استفاده می کنند که ابتدا به مفهوم بقاء یا نگهداری شیء دست یافته باشند .

پياژه هوش را نوعي انطباق فرد با جهان خارج تلقي مي کند. در واقع او بر اين باور است که انسان براي ادامه حيات خود بايد وسايل انطباق خويش را با محيط فراهم آورد. از اين ديدگاه , هوش عبارت است از نمونه اي ويژه از انطباق زيستي يا توانايي ايجاد کنش متقابل و کرا با محيط. 
علاوه بر اين , پياژه موارد زير را به عنوان پايه هاي هوش معرفي مي کند: 
1- سازماني از بازتاب ها 
2- فعاليت موزون ارثي و جهانشمول تعادل جويانه 
3- استعداد سازگاري ذاتي براي تطبيق با محيط 
اشکال شناخت از نقطه نظر زيستي در ديدگاه پياژه : 
معتقد به سه نوع شناخت است. 
1- شناخت اکتسابي : 
بسيار گسترده, وسيع و شامل اطلاعات و به طور کلي دانشي است که از طريق تجربه کردن روي اشيا» و در ارتباط ميان آنها به دست مي آيد و هوش عملي يا حسي - حرکتي را مداومت مي بخشد. در اين نوع شناخت , صفات در شي» يا موضوع موجود است و از طريق تجربه کردن روي آن کشف مي شود. 
2 -شناخت غريزي : 
که به صورت موروثي و فطري برنامه ريزي شده و سازمان يافته است. اين نوع شناخت نزد انسان , محدود و حتي موجوديت آن زير سوال است. 
3- شناخت منطقي - رياضي: 
که گسترشي به ميزان نوع اول دارد. اين نوع شناخت با آنکه از آغاز به تجربه وابستگي دارد , ولي خيلي زود نسبت به آن استقلال مي يابد و برخلاف شناخت نوع اول , از تجربه فيزيکي به دست نمي آيد. يعني مبناي آن , انتزاع يا کشف صفت موجود در موضوع از خلال تجربه کردن روي آن نيست, بلکه ماهيت آن ذهني و انتزاعي است و از ترکيب شدن اعمال و فعاليت هاي انجام يافته توسط فاعل روي موضوع به دست مي آيد.
تقليد در ديدگاه پياژه: 
پياژه تقليد کودکان را در دوران پيش از زبان گشودن و در شمار تجليات هوش قرار مي دهد . تقليد در دوره حسي - حرکتي , پيش شکل تجسم است. زيرا کودک در اين مرحله با حرکات تقليدي خود, رويداد يا صحنه اي رامجسم مي کند. در اواخر همين دوره , به تدريج تقليد دروني مي شود, يعني به جاي اينکه کودک صحنه اي را با حرکات و اعمالش نشان بدهد, آن را در ذهنش مجسم مي کند. از اين هنگام است که تقليد , دروني و آماده تبديل به انديشه مي شود. در ضمن درست در اين مرحله از تقليد است که زبان , گفتاري مي شود. 
کارکردهاي نشانه اي ( تقليد, نقاشي, تصوير ذهني , بازي نمادي و زبان گفتاري ) به طور محسوسي موجب دروني شدن اعمال مي شوند , اما اين اعمال دروني شده بايد مجددا در سطح انديشه و تجسم , بازسازي شوند. بنابراين تکوين آنها 6 - 5 سال طول مي کشد. براي مثال کودک 4-3 ساله قادر است مسير خانه تا کودکستان را بپيمايد. راه را درست مي يابد و جابجائي ها را هماهنگ مي کند, اما نمي تواند همين مسير را در ذهنش مجسم کند. تنها در سن 8 - 7 سالگي است که قادر به تجسم آن است.