نظریه هویت ویلیام جیمز

ویلیام جیمز (William James) یکی از بنیان‌گذاران روانشناسی مدرن و فلسفه عمل‌گرایی در ایالات متحده است. نظریه هویت او، که عمدتاً در کتاب‌هایش مانند “اصول روانشناسی” (1890) و “تنوع تجربه مذهبی” (1902) مطرح شده است، به بررسی مفهوم هویت و خودپردازی می‌پردازد. نظریه هویت ویلیام جیمز به‌عنوان یکی از مبنای‌های مهم در روانشناسی و فلسفه مدرن شناخته می‌شود. او با تأکید بر تعامل فرد با محیط و تأثیر تجربیات بر هویت، به درک عمیق‌تری از خود و هویت انسانی کمک کرده است. این نظریه هنوز هم در پژوهش‌های معاصر در زمینه‌های مختلفی مانند روانشناسی اجتماعی، روانشناسی رشد و مطالعات فرهنگی کاربرد دارد.

ادامه نوشته

نظریه خودتنظیمی بوریس کارون و پاتریشیا شیر

بوریس کارون (Boris Karun) و پاتریشیا شیر (Patricia Schunk) ، دو محقق در حوزه روانشناسی و آموزش به‌ویژه در زمینه یادگیری خودتنظیمی و انگیزش دانش‌آموزان فعالیت‌های پژوهشی و علمی قابل توجهی داشته‌اند. نظریه خودتنظیمی کارون و شیر (1990) به‌خوبی فرآیندهای شناختی و عاطفی مرتبط با خودنظمی را توضیح می‌دهد و بر اهمیت ارزیابی مداوم و بازنگری در هدف‌گذاری تأکید می‌کند. در این نظریه، زمانی که فرد با مانع یا چالشی مواجه می‌شود، به بازبینی وضعیت خود پرداخته و این بازنگری به او کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری در مورد تلاش‌های خود بگیرد.

ادامه نوشته

نظریه خودتنظیمی اسکات پاریس و اوکا

پاریس و اکا (1986) در مطالعات­شان در مورد خودنظم ­دهی از سه نوع دانش نام برده ­اند. دانش اظهاری ( DeclaraTive knowledge ) ، دانش روندی ( Procedural knowledge ) ، دانش موقعیتی ( Conditional knowledge ) . فردی که مطلبی را می­ خواند باید بداند راهبردهای موثر در خواندن کدامند (دانش اظهاری)، چگونه آن راهبردها را پیش گرفته و اجرا کند (دانش روندی) و اینکه در چه شرایطی از راهبردها استفاده کند (دانش موقعیتی).

ادامه نوشته

الگوی سه لایه یادگیری خودتنظیمی مونیک بوکارتز

مونیک بوکارتز (1997، به نقل از مردعلی،1387) یادگیری خودتنظیمی را به معنای توانا شدن در ایجاد نگرشها، مهارتها و دانش هایی عنوان میکند که میتوانند از یک بافت یادگیری به بافتهای دیگر و از موقعیت یادگیری که اطلاعات در آن کسب شده است به موقعیتهای کاری واقعی منتقل شود. ضمن تاکید بر آموزش مهارتهای خودتنظیمی به عنوان هدف آموزش و پرورش، به تعامل بین آموزش یادگیری خودتنظیمی و تعامل بین مؤلفه های شناختی و انگیزشی، تاکید دارد. وی یادگیری خودتنـظیمی را به عنوان یک مرحله پیچـیده تکاملی و تعاملی میداند که شامل خودتنظیمی شناختی و خودتنظیمی انگیزشی است.

ادامه نوشته

مبانی نظری خودگفتاری

خودگفتاری یک مکالمه است که از میان آن فرد احساسات و ادراکات را تفسیر می‌کند؛ ارزیابی‌ها و الزامات را تنظیم می‌کند و تغییر می‌دهد و آموزش‌ها و تقویت‌هایی را به خود می‌دهد. خودگفتاری به عنوان گفتگويي دروني تعبیر مي شود که ممکن است با صداي بلند و يا آهسته و بي صدا صورت گيرد و از طريق آن فرد افکار و احساسات خود را تفسير مي کند، ارزيابي ها و اعتقادات خود را تغيير مي دهد، به خود آموزش مي دهد يا خود را تقويت مي کند .

ادامه نوشته

مبانی نظری خود کار آمدی

روانشناسان خودکارآمدی را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده‌اند. کتی کولب عبارت ذیل را به تعریف باندورا از خودکارآمدی اضافه می‌کند. «باور به توانایی‌های ذاتی به معنی ارزش‌گذاری مجموعهٔ خاصی از نقاط قوت شناختی است. همچنان شامل عزم و پشتکار برای غلبه بر موانعی است که در مسیر استفاده از آن توانایی‌های ذاتی، برای رسیدن به اهداف، قرار می‌گیرند.» خودکارآمدی، بر همهٔ زمینه‌های تلاش انسان اثر می‌گذارد. خودکارآمدی از طریق تعیین باورهایی که یک فرد در مورد قدرت خود بر تأثیرگذاری بر موقعیت‌ها دارد، بر قدرت واقعی فرد در هنگام مواجهه با چالش‌ها و انتخاب‌هایی که فرد انجام می‌دهد، تأثیر دارد.

ادامه نوشته

نظریه خودپایی ریک اشنایدر

نخستین بار در دو دهۀ پیش، خودپایی ( self-monitoring ) توسط ریک اشنایدر (1974) وارد ادبیات روانشناسی شد. وی معتقد است: تفاوت های فردی چشمگیری در این بُعد بین افراد وجود دارد. در مبحث خودپایی، الگوهای ثابتی از تفاوت های فردی در طول یک پیوستار مطرح می شوند که در یک سوی این پیوستار، افراد گرایش دارند رفتار خود را بر اساس موقعیت شکل دهند و در سوی دیگر، تمایل به شکل دهی رفتار بر اساس عوامل درونی ( باورها ( beliefs ) ، نگرش ها ( attitudes ) و منش ها ( traits )) دارند. خودپایی از عوامل تنظیم کنندۀ رفتار اجتماعی افراد می باشد و شامل حساسیت به سرنخ های اجتماعی از یک سو و عدم حساسیت به این نشانه ها در سوی دیگر می باشد ( اسنایدر، 5 1974 ).

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی مایکل پوسنر

مایکل پوسنر ( Michael Posner ) ؛ متولد ۱۲ سپتامبر ۱۹۳۶ در سینسیناتی اوهایو ، دانشمند آمریکایی است. او ویراستار تألیفات متعدد شناختی و علوم اعصاب و محققی برجسته در زمینه توجه است. مدرک کارشناسی را در 1957 و کارشناسی ارشد خود را در 1959 از دانشگاه واشینگتن ، و مدرک دکترایش را در 1962 از دانشگاه میشیگان دریافت کرد. او در حال حاضر استاد روان‌شناسی در دانشگاه اورگون ( دپارتمان روان‌شناسی ، موسسه علوم شناختی و تصمیم‌گیری ) و استاد راهنما در کالج پزشکی ویِل در نیویورک است. از جمله دانشجوهایش می‌توان به افرادی همچون استانیسلاس دوآن ، یون درایور ، ویکی هانسون و دانیل لویتین اشاره کرد. وی در حال حاضر استاد برجسته روانشناسی در دانشگاه اورگان ( oregon ) آمریکا می باشد ، و همچنین در کالج پزشکی ویل ( weill medical college ) در نیویورک به عنوان استاد کمکی مشغول به فعالیت می باشد . طبق بررسی منتشر شده در سال 2002 در مجلۀ انجمن روان‌شناسی امریکا ، او در رتبۀ 56 برجسته‌ترین روان‌شناسان قرن بیستم قرار گرفته است. مایکل پوسنر در سال 2009، مدال ملی علوم را به دست آورد. در سال 2014 نیز به عنوان عضو همکار آکادمی بریتانیا انتخاب شد.

ادامه نوشته

نظریه خود تعیین گری ادوارد دسی و ریچارد ریان

کارهای اولیه ای که به ارائه نظریه خودتعیین گری منجر شدند ، به دهه ی 1970 برمی گردند . نظریه خود تعیین گری برای اولین بار در اواسط دهه ی 1980 توسط دسی و رایان مطرح شد ( دسی و رایان ، 2008) و در طی 40 سال به صورت تدریجی توسعه یافت . نظریه خود تعیین گری زاییده ی علاقه و توجه صاحب نظران آن به مطالعه ی انگیزش درونی ، به معنای انجام دادن کاری به خاطر خود آن کار ، می باشد و تا به امروز با کمک تعداد زیادی از پژوهشگران در سراسر دنیا مورد بسط و اصلاح قرار گرفته است ( گانیه و دسی ، 2014). اولین بار در سال ۲۰۰۰ و در مجله‌ی روان‌شناسان آمریکایی (American Psychologist) بود که ریچارد ریان (Richard Ryan) و ادوارد دسی (Edward Deci)، نظریه خودتعیین‌کنندگی ( self-determination ) را به دنیا معرفی کردند. این دو روان‌شناس که در دانشگاه روچستر مشغول بودند، دوست داشتند بدانند که چرا برخی افراد به شدت پرانگیزه و فعال هستند ولی برخی دیگر منزوی، بی‌تفاوت و خالی از انرژی می‌مانند. این نظریه بیان می‌دارد که انسان به‌طور طبیعی، در تلاش برای رسیدن به سطح بالایی از اشتیاق و انگیزه است. به عبارت دیگر، این در نهاد ماست که در جستجوی رشد و به‌زیستی باشیم.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی سوزان هارتر

سوزان هارتر از پژوهشگران ، نظریه پردازان و روان درمانگرهای شناختی معاصر است که در زمینه مفهوم خود و رشد هیجانات و عواطف پژوهش ها و نوشته های بسیاری دارد. او در درک مفهوم خود دو واژه را از هم جدا می سازد: محتوای خود که به خود موضوعی یا عینی نیز موسوم است؛ و ساختار خود که عبارت از خود فاعلی یا انتزاعی است. هارتر (1990) در مقاله خود و رشد هویت چهار جنبه اصلی در محتوای خود انگاره را مشخص کرده است: انتخاب حرفه و نقش فعلی ، نظام روحانی و باور اخلاقی، مجموعه ای از نقش های اجتماعی در ارتباط با همسالان وخانواده ودیگری حوزه های اجتماعی، و نقش جنسی و صمیمیت و ازدواج. این خود انگاره ها در دوره های قبل به شکل سازه ای وجود داشته اما در دوره نوجوانی، شکل گیری هویت به صورت یک موضوع حیاتی در می آید ودر سال های جوانی وبزرگسالی نیز تداوم می یابد ( لطف آبادی، 1385 ).

ادامه نوشته

نظریه های خودتنظیمی

دیدگاه های نظری برجسته درزمینه ي یادگیری خودتنظیمی فراوان است. این نظریه ها اکثراً از 1980 در تلاش برای توصیف آنچه یادگیرنده موفق انجام می دهد، پدید آمدند. این دیدگاهها ساختارها و مکانیسمهای متفاوتی را پیشنهاد می کنند. به عبارت دیگر این نظریه ها از نظر ابعادی که مورد تأکید قرار می دهند و در نتیجه این که چه راهبردها و فرآیندهایی را برای ارتقاء موفقیت تحصیلی مورد تأکید قرار می دهند، متفاوتند.

ادامه نوشته

نظریه خودتنظیمی وین و هدوین

مدل چهار مرحله ی یادگیری خودتنظیمی را وین و هدوین (1998) ارائه کرده اند. آن ها یادگیری خودتنظیمی را به عنوان یک رویداد توصیف می کنند. یادگیری خودتنظیمی به عنوان یک قسمت جدانشدنی یادگیری است. آن ها فراشناخت را به عنوان راهنمای رفتار که دانش آموزان را قادر به انطباق پذیری می سازد تعریف می کنند. چهار مرحله ی پیشنهادی وین و هدوین برای خودگردانی یادگیری عبارت است از:

ادامه نوشته

نظریه خودتنظیمی پينتریج

پینتریج ( Pintrich  ) (1999) یادگیری خود نظم داده شده را به عنوان راهبردهایی که دانش­آموزان استفاده می­کنند تا شناخت خود را تنظیم کند، تعریف می­کند. یادگیری خود نظم داده شده یک فرایند فعال و سازنده است که طی آن یادگیرنده برای خود هدف تعیین می­کند و با توجه به اهداف و شرایط موجود در محیط سعی در ارزیابی، تنظیم و کنترل فرایندهای شناختی، انگیزه­ای و رفتاری­اش می­ کند. پینتریج و شانک ( Schunk ) (1990) یادگیرندگان خودتنظیم، یادگیری را فرایندی منظم و کنترل شدنی می ­دانند و در قبال پیشرفت شخصی خود، مسئولیت بیشتری می­پذیرند. آنان خود را صاحب اختیار و اراده، خودبسنده و دارای انگیزه می­دانند. بدین ترتیب، یادگیرنده به طور ارادی به درگیر شدن در یادگیری تمایل دارد.

ادامه نوشته

نظریه خودتنظیمی بندورا

مفهوم یادگیری خود نظم یافته از نظریه اجتماعی – شناختی بندورا (۲۰۰۶)، نشئت گرفته است که در آن فرض می گردد بین فرایندهای شخصی، محیطی و رفتاری علیت متقابل برقرار است. میزان استفاده فراگیران از راهبردهای خود تنظیمی یادگیری نه تنها به دانش آنان درباره این راهبردها بستگی دارد، بلکه به فرایندهای تصمیم گیری فراشناختی و پیامدهای یادگیری در محیط آموزشی نیز مرتبط است. در مجموع، مفهوم یادگیری خود نظم یافته، به کاربرد خودتنظیمی در مسائل یادگیری، به ویژه آن گونه از یادگیری اطلاق می شود که در بافت کلاس و محیط آموزشی به وقوع می پیوندد ( سیف، ۱۳۹۰).

ادامه نوشته

نظریه خودتنظیمی زیمرمن

ادامه نوشته

نظریه خودتنظیمی ویگوتسکی

علاقه محققین بر دو عامل خاصی مورد تاکید در نظریه ویگوتسکی متمرکز است. زبان درونی به عنوان منبع دانش و خودکنترلی و گفتگوی تعاملی بین بزرگسالان و کودکان به عنوان ابزاری برای انتقال دادن و درونی ساختن مهارت­های زبانی (پرکان، 1387). در نظریه ویگوتسکی، زبان هم وسیله مهمی برای تعامل اجتماعی و هم وسیله تفکر و خودتنظیمی است. منظور از خود تنظیمی در این نظریه توانایی اندیشیدن و حل کردن مسائل بدون کمک دیگران است.

ادامه نوشته