نظریات مرتبط با  سلامت روانی

به عقیده فروید ویژگی های خاصی برای سلامت روانشناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشاری (خود آگاهی) است. بعضا هر آنچه  که ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. وا پس زنی های ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده برا ی نگهداری آنها در  ناخودآگاه بایستی به « من» باز گردانیده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه بایستی گشوده شوند و از این طریق به فردکمک شود تا شیوه ارضای کودکانه  را رها نماید. درنهایت، خود آگاهی حقیقی ممکن نیست مگراینکه کنترل غیرواقعی و غیر ضروری یازاید « من برتر» درهم شکسته شود. زیرا گنجایش ناخودآگاه من برتر بازتابی از این تحریم ها، ممنوعیت و ایده ال های والدین فرد است و این مسایل در انسان نوعی

ادامه نوشته

نظریه روانشناسی فردی آدلر

آلفرد آدلر یکی از پیروان اولیه فروید بود که از صف روانکاوي متعارف و سنتی خارج شد. او بر نظریه غرایز، میل جنسی کودك و نقش ناهشیار در تعیین رفتار تأکید نمیکرد. درمان آدلر بر کشف و تغییر سوءتفاهم ها و سوءبرداشت ها (یا به قول خودش؛ سبکهاي زندگی غیرانطباقی) متمرکز بود. درمان آدلري به درمان فردنگر مقایسه اي معروف است. زیرا در این نوع درمان بر اهمیت بررسی فرد کامل در درمان تأکید می شود.

در تحلیل فردي آدلر، نشانه هاي بیمار روانی، نمادي از سبک زندگی اوست که با آن می خواهد خود را

ادامه نوشته

نظریه فرزند پروری آدلر

آدلر معتقد است سبک های والدینی به دو دسته عمده یعنی نازپرورده و بی اعتنا طبقه بندی می شوند. كودكانی كه نازپروده می شوند انتظار دارند مركز توجه بوده و دیگران برطبق امیال آنان رفتار كنند. آنها یاد گرفته اند گیرنده باشند تا دهنده، و یاد نگرفتند چگونه خودشان با مشکلاتشان روبرو شده و بر آنها فائق

ادامه نوشته

نظریه های رضایت جنسی

تئوریهاي جدي در مورد رابطه جنسی و تمایلات جنسی از نظریه فروید آغاز شد. فروید، منشاءفعالیت هاي روانی انسان را تمایل جنسی معرفی می کند. به اعتقاد فروید، "انگیزش اساسی رفتارانسان، ماهیت جنسی دارد. به عبارت دیگر، انسان موجودي لذت طلب است. از سوي دیگر،محدودیت هاي عرف حاکم بر جوامع، مانعی بر سر راه میل لذت طلبی انسان است.

ادامه نوشته

شخصیت سالم از دیدگاه مكاتب مختلف روانشناسی

به عقیده ی فروید، ویژگی خاصی كه برای سلامت روان شناختی ، ضروری است خودآگاهی است یعنی هرانچه كه ممكن است در ناخودآگاهی موجب مشكل شود بایستی خوداگاه شود . به عقیده ی فروید ، انسان عادی كسی است كه مراحل رشدو روان جنسی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یك از مراحل ، بیش از حد تثبیت 

ادامه نوشته

نظریه دین به عنوان جبران احساس کهتری آدلر

آدلر، روان‌پزشک اتريشي، مدّتي از پيروان فرويد بود. او به نقش اهداف و انگيزه‌ها در روان‌شناسي فردي خود اشاره کرد. يکي از عقايد بسيار مهم آدلر، احساس کهتري است و اين که انسان‌ها همواره سعي دارند که احساس کهتري خود را جبران کنند و در پي برتري‌جويي هستند.

در واقع، فقدان قدرت، اغلب، ريشه در احساس حقارت دارد و راهي که دين به اين تصوير وارد مي‌شود، از طريق 

ادامه نوشته

نظریه عزت نفس آدلر

مبدأ تحقیقات روانشناسی فردی آدلر از مسائل پزشکی-زیست‌شناسی برمی‌خیزد او شرایط دردشناسی-تشریح را مبدأ کار خود قرار داد و به این نتیجه رسید که اعضاء بدن دارای ظرفیت‌های متفاوتند. در جوار اعضاء سالم و کامل بدن اعضاء دیگری هم پیدا می‌شوند که در شمار اعضاء «کم‌ارزش» (ضعیف) قرار دارند. این هویت کم ارزش، خود را در بی‌نظمی وضع، شکل و عمل نمایان می‌سازد و مسأله حقارت‌های عضوی مسائل بسیاری

ادامه نوشته

نظریه بازی آدلر

به عقيده آدلر ( 1937-1870) از طريق بازي ، مي توان اطلاعات مفيدي را در  رابطه با وضعيت فعلي و آينده او به دست آورد . و زندگي آينده كودك را تا حدودي پيش بيني كرد . اطلاعاتي كه از مشاهده كودك هنگام بازي به دست مي آيد ، مي تواند به منظور راهنمايي در نحستين سال هاي زندگي او مورد استفاده قرار گيرد. مثال : علاقه كودك به سرباز هاي اسباب بازي ، ممكن است مقدمه اي براي يك زندگي نظامي يا مديريت فروشگاهي بزرگ در آينده باشد.

آدلر به شيوه زندگي اهميت مي داد. معتقد بود ، مي توان با مشاهده رفتار كلامي و 

 

ادامه نوشته

زندگی نامه آلفرد آدلر

آلفرد آدلر به عنوان نخستین پیشگام گروه روان‌شناسی اجتماعی در روان‌کاوی مطرح است. آدلر در هفتم فوریه سال 1870 در حومه شهر وین(اتریش) در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد.

در کودکی از بیماری حسادت، نسبت به برادر بزرگتر و طرد شدن از سوی مادر رنج می‌برد. او خود را شخصی زشت و کوچک‌اندام می‌دانست و همین تجارب اوایل کودکی‌اش در شکل‌گیری مفاهیم اصلی نظریه‌اش از جمله عقده‌ حقارت تاثیر بسزایی داشت.

آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی می‌کرد، به همین دلیل 

ادامه نوشته

نقد نظریه آدلر

بیشتر کسانی که از تصویر ارائه‌شده از ماهیت انسان توسط فروید – به گونه‌ای که نیروهای جنسی و تجارب کودکی بر آن غلبه دارند – ناخشنود و متنفر بودند، نظریه‌های آدلر را به گرمی پذیرفتند. این طرز تلقی که ما هشیارانه و صرفنظر از محدویت‌های وراثتی یا رویدادهای کودکی، رشد خود را هدایت می‌کنیم، خوشایندتر است. آدلر، یک تصویر خشنودکننده و خوش‌بینانه از ماهیت انسان ارائه داد.

بسیاری از نظریه‌های آدلر، منعکس‌کننده زمینه تجربی فردی، فلسفه اجتماعی و 

ادامه نوشته

علاقه اجتماعی از منظر آدلر

اصل چهارم تئوری آدلر آدلر (1964) علاقه اجتماعی است. به عبارتی ارزش تمام فعالیت های انسان را باید از زوایه ی علاقه اجتماعی در نظر گرفت. از علاقه اجتماعی با تعابیر مشابهی مثل احساس اجتماعی، احساس جامعه نیز یاد شده است. به طور کلی این احساس وحدت با کل بشریت است و به عضویت همه ی افراد اجتماعی اشاره دارد.

به عقیده آدلر (1964) کسی که علاقه ی اجتماعی رشد یافته ای دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسان ها در یک جامعه ایده ال تلاش می کند. علاقه اجتماعی را می توان

ادامه نوشته

خود خلاق از منظر آدلر

سبک زندگی یا شیوه زندگی ، آدلر را ارضا نکرد ، زیرا به نظر مفهومی ساده و مکانیکی بود و سرانجام در راه جستجوی اصلی پویاتر به مفهوم « من خلاقه » دست یافت .

« من خلاقه » از نظر آدلر شاهکار وی محسوب می شود. « من خلاقه» آدلر با مفهوم «من» در روانشناسی فروید تفاوتهای بسیار دارد. از نظر آدلر، « من خلاقه» می کوشد تا به تجارب شخصی معنی و مفهوم ببخشد و یا اینکه تجاربی را که حتی در عالم خارج موجود نیستند، خلق کند و بر مبنای آنها شیوۀ خاص زندگی فرد را پی ریزی کند، در حالی که «من » در روان شناسی فروید حاصل یک سلسله مکانیزمهای درونی است و هدف آن ارضای نیازهای غریزی با توجه به اصل واقعیت است. به عبارت دیگر، اعتقاد به « من خلاقه» حاکی از آن است که انسان خود، شخصیت خویش را بر مبنای وراثت و تجربه می سازد.

ادامه نوشته

سبک زندگی از منظر آدلر

بسته به منبع و سرچشمه احساس حقارت ،فرد تلاش جبران کننده را برای بهتر و برتر شدن از خود نشان می دهد . این تلاش شکل فردی و انحصاری خواهد داشت و در واقع نشان دهنده روش زندگی فرد است . به عقیده آدلرجبران احساس حقارت عادی است وما غالبا ضعف در یک توانایی را با برتری در توانایی دیگر جبران می کنیم . جبران مفرط مفهومی است که نشان دهنده انکار فرد به جای قبول موقعیت یا تلاش افراطی کردن برای پنهان داشن یک ضعف می باشد.

ادامه نوشته

احساس برتری جویی و عقده برتری نظریه آدلر

آدلر عقیده داشت که همه افراد آدمی دارای احساس حقارت هستند و همین احساس حقارت باعث می شود که مردم در جهت از بین بردن آن و یا در جهت بهتر وبرتر شدن ، تلاش زیادی را از خود نشان دهند .این تقلا وتلاش رقابت آمیز شخص در جهت برتر و بهتر شدن از دیگران نیست بلکه تمایل مثبتی است برای غلبه کردن بر نقص ها و کمبودها ی خود تا با کمک گرفتن از این منابع ،به تکامل فردی دست یابد. 

ادامه نوشته

احساس حقارت و عقده حقارت نظریه آدلر

روش روانشناسی آدلر با مسئله حقارت شروع و پایان می یابد .

آلفرد آدلر معتقد است، همه افراد در تجربه های نخستین شان در جریان مقایسه خود با جهان اطراف ، دچار احساس ضعف و ناتوانی می شوند . کودک عملا می بیند که در اطراف او ، افرادی مستقل و نیرومند زندگی می کنند که قادرند به میل و اراده خود ، به هر کاری اقدام کنند . در حالی که او در کلیه امور زندگی ، حتی رفع نیازهای ابتدایی خویش ، نیازمند دیگران است . بنابر این احساس حقارت در وی ایجاد می شود .

ادامه نوشته

تاریخچه تحول فکر آدلر

آدلر ابتدا عضو انجمن روانکاوان وین بود و تا اندازه ای از افکار فروید تاثیر پذیرفته بود . تفاوت عمده دیدگاه آدلر با فروید در این بود که او تاکید زیادی بر تاثیرات عوامل اجتماعی و میل به برتری شخصیت و رشد آن می کرد . 

 

ادامه نوشته

زندگی نامه آلفرد آدلر

آلفرد آدلر (1870 - 1937) در هفتم فوریه ، در رودلف هایم حومه شهر وین و در خانواده ای از طبقه متوسط متولد شد . در سال 1895 میلادی به دریافت درجه دکترای پزشکی از دانشگاه وین و سپس در رشته چشم پزشکی به درجه تخصصی نائل آمد . بعدها در روان پزشکی نیز تخصص گرفت و یک جهت گیری اجتماعی را در زمینه روان شناسی و روان درمانی تعقیب کرد .

ادامه نوشته

انسان و سلامت روانی از دیدگاه آدلر

آدلر معتقد است که احساس حقارت و تلاش های جبرانی برای برتری جویی ، مهمترین نقش را در ایجاد بیماری های نوروتیک و ارضای مهرورزی و همچنین کارکردن به عهده دارد . وی علایق اجتماعی را به احساس یگانگی و برادری یک فرد با دیگری اطلاق می کند .

ادامه نوشته

مفاهیم اساسی نظریه آدلر

نظريه ي آدلر درباره ي شخصيت نظريه اي کاملا اقتصادي وصرفه جويانه است، بدين معني که با چند مفهوم اساسي، تمام ساخت نظريه را تبيين مي کند، آدلر در نظريه اش ، برخلاف فرويد، نقش اميال جنسي را در شکل گيري شخصيت به حداقل رساند وبه جاي تاکيد بر ناهشيار به نقش هشياري درتعيين رفتار تاکيدداشت. او معتقد بود که تلاش براي اهداف آينده مي تواند رفتار زمان حال ما را تحت تاثير قرار دهد.لذا درروش درماني خود از تشويق استفاده مي کرد. آدلر شخصيت انسان را يکپارچه مي ديد که ما را در جهت رسيدن به برتري وکمال هدايت ميکند.

ادامه نوشته

نظریه شخصیت آلفرد آدلر ( روانشناسی فرد نگر )

آلفرد آدلردر سال 1870 در یک خانواده ثروتمند و در حومه ی وین (اتریش ) به دنیا آمد . در سال 1902 شرکت در جلسات بحث گروهی هفتگی فرویدرا آغاز کرد.در سال1911 رسما با دیدگاه فرویدی به مخالفت برخاست. آدلر به عنوان یکی ازاولین مریدان فروید از جامعه روانپزشکی وین کنارکشیدو در دهه سال های 1920  مکتب روانشناسی فردنگر رابنیاد نهاد .آدلر برخلاف فروید ،که غریزه را انگیزه  اصلی رفتار می دانست ، وبر خلاف یونگ که صورت های ازلی را رهبر انسان می دانست ،بر جنبه اجتماعی بودن انسان تاکید داشت .وی همچنین منبع اصلی انرژی و انگیزه های بشری را میل به قدرت می دانست و با عدم پذیرفتن مرزمشخص بین خودآگاه و و ناخودآگاه ،مکانیسم « واپس زنی » فروید را رد کرد .

درنظریه آدلر انسان موجودی است بی همتا ، مسئول ،خلاق و انتخاب کننده که هم خوانی همه جانبه ای در ابعاد شخصیت او وجود دارد . آدلر انسان را ذاتا موجودی اجتماعی ،خلاق و هدف دار می داند که احساس حقارت زیر بنای رشد روانی او را فراهم می آورد و همواره وی را درجهت تفوق و برتری سوق می دهد به عبارت دیگرهرانسانی با توجه به این هدف به جلو رانده می شود و به فعالیت هایی می پردازد که  در نهایت این فعالیت ها شیوه زندگی اورا مشخص می سازد. از این رورفتار فرد را در درون زندگی اش قابل بررسی می داند . به عقیده آدلر انسان سازنده سرنوشت خویش است و به تجارب خویش معنی و مفهوم می بخشد .به نظر آدلر افراد غیرعادی مریض نیستند ،بلکه انسان های مایوسی هستند که نیازبه امید و شهامت دارند .

 

ویژگی های اصلی نظریه آدلر :

1- احساس حقارت : روش روانشناسی با مسئله حقارت شروع و پایان می یابد . احساس خود کم بینی یا حقارت در افراد ناشی از نقص و ضعف جسمانی است . به نظر آدلر ،وجود ناتوانی و ضعف در همه افراد عقده حقارت ایجاد می کند وکوششهای بعدی آنان نیزدر زندگی ، مصروف جبران یا پوشاندن آن می شود  پس حقارت اساس تلاش و موفقیت انسان است . از طرف دیگر ، احساس حقارت پایه و اساس تمام مشکلات ناشی ازناسازگاری روانی آدمی است . عقده حقارت منجر به تمایل فرد برای فرار می شود و این تمایل در عقده برتری بیان می گردد .

2- احساس برتری : آدلرعقیده داشت که همه افراد آدمی دارای احساس حقارت هستند و همین  احساس حقارت باعث می شود که مردم در جهت از بین بردن آن و یا در جهت بهتر وبرتر شدن ، تلاش زیادی را از خود نشان دهند .این تقلا وتلاش رقابت آمیز شخص در جهت برتر و بهتر شدن از دیگران نیست بلکه تمایل مثبتی است برای غلبه کردن بر نقص ها و کمبودها ی خود تا با کمک گرفتن از این منابع ،به تکامل فردی دست یابد.

3- روش زندگی : بسته به منبع و سرچشمه احساس حقارت ،فرد تلاش جبران کننده را برای بهتر  و برتر شدن از خود نشان می دهد . این تلاش شکل فردی و انحصاری خواهد داشت و در واقع نشان دهنده روش زندگی فرد است . به عقیده آدلرجبران احساس حقارت عادی است وما غالبا ضعف در یک توانایی را با برتری در توانایی دیگر جبران می کنیم . جبران مفرط مفهومی است که نشان دهنده انکار فرد به جای قبول موقعیت یا تلاش افراطی کردن برای پنهان داشن یک ضعف می باشد. آدلر دو الگوی جبران مفرط را توضیح داده است . آدلر عقده حقارت را برای توصیف شخصی به کار برد که احساسات ناشی از نابسندگی را اغراق آمیز می کند عقده برتری باعث می شود شخص در خودستایی مبالغه کند تا بر احساسات ناشی از حقارت ، نقاب زند .

4 - خود آگاهی : آدلر با فروید در مورد وجود «ضمیر نا هشیار »و «ضمیر ناخودآگاه » مخالف است و      همه اهمیت را به «خودآگاه » می دهد و عقیده دارد انسان از اعمال خودآگاهی دارد و می تواند با خود نگری بفهمد  که چرا رفتار وی آنگونه است که هست .

5- علاقه اجتماعی : آدلر معتقد است که آدمی اجتماعی به دنیا می آید و به اجتماعی بودن خود علاقمند است . این علاقه اجتماعی در نوع آدمی فطری و ذاتی است . تلاش برای برتری در فرد سالم به صورت حس اجتماعی و همکاری و همچنین جرات و رقابت بیان می شود .

6- غایت و هدف زندگی : آدلر نیز مانند یونگ نظریه خود را بر مبنای «علت غایی» بنا کرده است .  یعنی بر خلاف فروید ،شکل دهی رفتارها را ناشی از هدف های انسان می داند .البته او نیز مانند فروید ازاهمیت گذشته آدمی غافل نیست ،اما معتقد است که گذشته ،محدوده صحنه عمل را نشان می دهد و این اینده است که چگونگی عمل بازیگران را در این صحنه ،معین می کند.

7- خود خلاق : بر خلاف فروید که رفتار را نتیجه نیروی ناهشیار مبهم می دانست و یا بر خلاف یونگ که می گفت «تجارب اولیه زندگی کنترل کنده و تعیین کننده ی چگونگی رفتا ر ما هستند » آدلر خاطر نشان کرده است که ما قادر هستیم هشیارانه اعمال و اهدافمان را انتخاب کنیم .آدلر چنین توانایی انتخاب را «خود خلاق » نامیده که هشیارانه است و در مرکز شخصیت قرار دارد.       

 

روش درمانی آدلر :

در کمک به بیماران و برای تسلط بر احساس حقارتشان  «تشویق » بود .

مشاوران و درمانگرانی که رویکرد آدلری را بکار می گیرند ،از فنون التقاطی گوناگون مانند مهارت های مربوط به بیان مجدد ، بازتابش و نیز فنون خاص آدلری ، مثل تف کردن در سوپ و اجتناب از کودک آزرده بهره می گیرند . همه این فنون برای تشویق مددجو و جهت دادن به تلاش های او برای دوباره هم سو سازی هدف های خود با منافع جامعه و فعالیت برای یافتن سبک های زندگی رضایتبخش تر به کار گرفته می شوند. هر چند این انتقاد بر روانشناسی فردی وارد آمده که هدف آن فقط پرورش نوعی عقل سلیم در مددجوست و در کاربرد آن نیز نوعی ساده انگاری مشاهده می شود ، اما به نظر می رسد قابلیت کاربرد و نیز عملی بودن و سودمندی آن در زندگی روزمره ی افراد درست به همان میزانی است که آدلرمی  توانست انتظار داشته باشد.

نقل از http://hashemlou.blogfa.com

مفهوم باورهای دینی در نظريه رواني اجتماعي و زيستي آدلر

از ديدگاه آدلر عمل به باورهای دینی يعني داشتن اهداف مشخص در زندگي، داشتن فلسفه استوار و محکم براي زيستن، روابط خانوادگي و اجتماعي مطلوب و پايدار، مفيد بودن براي هم نوعان، جرأت و شهامت، قاطعيت، کنترل داشتن بر عواطف و احساسات، داشتن هدف نهايي کمال و تحقق نفس، پذيرفتن اشکالات و کوشيدن در حد توان براي حل اشتباهات. (رحيمي 1373) 

سبک های فرزند پروری از دید نظریه آدلر

یکی از نظریه پردازان سبک های فرزند پروری آلفرد آدلر است. پايه هاي نگرش دموکراتيک در کلاسها و خانواده ها توسط آلفرد آدلر (1960)روانپزشک اتريشي بنيانگذاري شده است. رويکرد هاي او در زمينه فرزندپروري بر اين امر تاکيد مي ورزند که کودکان پيامدهاي اعمالشان را تجربه مي کنند،بدين ترتيب بر اهميت محيط خارجي افزوده و از اهميت نقش سائق هاي دروني کاسته مي شود. او به ساختار شخصيتي انسان که بر اساس آن آدمي مي تواند زندگي دموکراتيک و آزادي داشته باشد،اشاره مي کند. همچنين يک سلسله اصول بنيادين روانشناختي متناسب با اصول دموکراتيک را پيشنهاد مي دهد که مي تواند براي والدين و مربياني که اطلاع چنداني از مفهوم واژه دموکراسي ندارند، بسيار مفيد باشد(به نقل از مجد،1383).

استین (2002، به نقل از  صیاد شیرازی، 1382) مواردی را به دیدگاه آدلر افزوده و تقسیم بندی به شرح زیر ارائه داده است:

1. سبک آزاد منش و امید بخش:

والدين در اين سبک منحصر به فرد بودن کودک را قبول دارند،احساس عميق احترام و مساوات را به او عرضه مي کنند،کودک را تشويق مي کنند که خطاي خود را صحيح کند و توانايي خود را گسترش دهد.کودک را راهنمايي مي کنند تا اهميت همکاري را در يابد. در اين خانواده کودک به عنوان عضوي از خانواده همکاري مي کند، او را دوست دارند و مورد قبول است وبه او چالش هاي رشد دهنده» منطقي پيشنهاد مي کنند.کودک در چنين محيطي احساس امنيت،عشق و پذيرش مي کند و توانايي خود را با غلبه بر مشکلات تجربه مي کند و دنيا را امن و دوستانه مي بيند.

2. سبک بسیار آسان گیر:

والدين ،هدايا،مزايا و امتيازات زيادي را به کودک مي دهند ولي توجهي به نيازهاي اصلي او ندارند. لوازم و خدمات فراواني در اختيار کودک است اما کودک کسل و بي تفاوت است و ابتکار و خود انگيختگي را از دست مي دهد و منفعل، بي حوصله و ناراضي است و انتظار دارد که همه چيز به او داده شود.

3. سبک بسیار مطیع:

والدين تسليم آرزوها، خواسته ها و اميال کودک مي شوند. کودک را رئيس کرده و برده او مي شوند.نمي توانند به خواسته هاي او نه بگويند. کودک براي رسيدن به خواسته هايش پافشاري مي کند ،حقوق ديگران را ناديده مي گيرد و هيچ محدوديتي رانمي شناسد و به صورت تحکم آميز رفتار مي کند. کودک تابع اميال آني و پر توقع است. 

4. سبک بسیار جدی:

والدين دائما بر رفتارها و اعمال کودک نظارت مي کنند. دائما در حال دستور دادن و تذکر دادن هستند. اين والدين بسيار سخت گير مي باشند. در اين حالت اين احتمال وجود دارد که کودک منفعلانه از دستور ها اطاعت کند که منجر به سربراهي کودک مي شود ،يا علنا لجبازي مي کند و يا اينکه منفعلانه مقاوت مي کند که نشانه هاي آن تنبلي ،خيالبافي کردن و فراموشکاري است که منجر به نافرماني مي شود.

5. سبک کمال گرا:

اين والدين استانداردهاي بسيار بالايي دارند و تنها در صورتي کودک را قبول مي کنند که عملکردش مطابق استانداردهاي آنها باشد. کودک بيش از حد تلاش کرده و چون نمي تواند استانداردها را برآورده کند، احساس بي ارزشي مي کند و دائما در تلاش است که عملکرد بهتري داشته باشد، اما هيچگاه به آنچه مد نظر والدينش است، دست نمي يابد.

6. سبک بسیار مسئول:

به دلایل مختلف از قبیل شرایط اقتصادی، فوت یا بیماری ممکن است یکی از والدین مسئولیتهای سنگین را برعهده کودک بگذارد. کودک ممکن است مسئولیتها را با دلخوری بپذیرد و از بازیهای راحت و طبیعی دوران کودکی محروم شود.

7. سبک بی توجه:

والدین اغلب مشغله فراوان دارند یا نیستند، هیچ کس محدودیتی قرار نمی دهد. والدین نمی توانند با کودک روابط صمیمی برقرار کنند.

8. سبک طرد کننده :

آنهاهر نوع پذيرش را رد مي کنند و با کودک به مانند يک فرد مزاحم رفتار مي کنند. اين رفتار مي تواند از ازدواج اجباري يا يک کودک ناقص ناشي شود. کودک ممکن است به خود به عنوان فردي تنها و ناتوان بنگرد و از احساس بي ارزشي رنج ببرد.

9. سبک تنبیهی:

اغلب با اعمال فشار زياد و کمال گرايي همراه است. تنبيه بدني اغلب براي برقراري نظم و ترتيب به کار مي رود و ممکن است والدين عصبانيت شخصي خود را بر سر کودک خالي کنند. کودک نيز منتظر انتقام گيري است و ممکن است که احساس گناه کند و فکر کند که فرد بدي است.

10. سبک خود بیمار انگارانه:

جو خانه مضطرب و ترسناک است. کودک ممکن است به خاطر مساله اي جزمي در خانه بماند و به مدرسه نرود. احساس همدردي که از والدين خود دريافت مي کند، باعث مي شود درباره» علايم خود اغراق کند،تا به نفعش تمام شود و از کارهاي طبيعي معاف شود.

11. سبک از نظر جنسی تحریک کننده:

والدین ممکن است در حین حمام کردن کودک را نوازش کنند و یا اینکه کودک را با خود به رختخواب ببرند. با کودک همانند وسیله شهوانی کوچکی رفتار می شود و کودک زودتر از موعد با مسائل جنسی روبه رو می شود. کودک باید راز دار باشد و اغلب شاکی و پریشان است و احساس گناه می کند.