اگر از نقش سکس در روابط زن‌ها و مردها در چند دهه اخیر صرف‌نظر کنیم، کارکرد اصلی آن در ده‌ها هزار سال گذشته، تولید مثل بوده است. چنین کارکردی هنوز هم در بسیاری فرهنگ‌ها معتبر است . اما در بررسی این کارکرد، احتمالا از غیرمنطقی بودن تقسیم وظایف دو جنس شکفت‌زده خواهیم شد. از این زاویه، نقش مرد به چند دقیقه حرکات منظم محدود می‌شود و زن وظیفه‌ای نه ماهه به عهده می‌گیرد.

طی پنج میلیون سال گذشته "انسانیان یا هومینیدها" که رفتاری صرفا غریزی داشتند، تبدیل به انسان امروزی (هوموساپیانس، حدود ۲۰۰هزار سال پیش) شدند. قابلیت گفتاری انسان‌ها حدود ۶۰ هزار سال پیش شکل گرفت.

قدیمی ترین آثار فرهنگی که بر دیوار غارها یافت شده‌اند عمری ۳۰ هزار ساله دارند. تنها بعد از حل نسبی مشکل تغذیه با اهلی کردن حیوانات و کشاورزی بود که مناسبات اجتماعی و گسترش فرهنگ آغاز شد. در مسیر تمدن، آداب و رسوم و مذاهب منبع تنظیم مناسبات بشری شده‌اند که الزاما توجهی به نیازهای طبیعی آنها نداشته‌اند و بسیاری از احکامشان بدون توجه به نظم بیولوژیک چند میلیون ساله جسم انسان بوده است.

در بسیاری از موارد حکومت‌ها به کمک نهادهای مختلف اجتماعی با تعیین و تکلیف برای نیازهای طبیعی انسان‌ها، محدودیت‌های شدیدی اعمال می‌کردند و این امر پیش از آنکه لازمه اداره جامعه باشد در خدمت اعمال اراده سیاسی بود. اما انسان امروزی موجودی است که تحت تاثیر دو عامل بیولوژیک و فرهنگ اجتماعی عمل می‌کند. ارتباط این دو عامل نیز به نوبه خود، تحت تاثیر شرایط اجتماعی، اقتصادی هر محیط تنطیم می‌شود و می‌تواند هماهنگ یا متضاد با شرایط باشد.

بهترین مثال در این مورد غذا خوردن است که از صرف سیر کردن شکم، به امری فرهنگی- اجتماعی با آداب ویژه (پیش غذا، غذای اصلی، دسر، آداب غذا خوردن، ظروف و چیدمان) تبدیل شده است.

دستور تکاملی تولید مثل نیز در همین چارچوب از جنبه بیولوژیک صرف خارج شده و به پهنه‌ای فرهنگی، تخیلی یا تغزلی فرو روییده و البته در ادامه، دستمایه حوزه‌های اقتصادی و تجاری هم قرار گرفته است.

دستورات بیولوژیکی و تفاوت زنان و مردان

در دنیای پستانداران، انسان‌ها جزء استثناهایی هستند که تمام سال از نظر جنسی فعال می‌مانند. زن‌ها حدود ۴۳۰ مرتبه از دوران بلوغ تا یائسگی تخمک‌گذاری می‌کنند. در مقابل میزان تولید اسپرم در مردها چند صد برابر زنان است و تا سنین بسیار بالا ادامه دارد.

انتخاب جفت مناسب که باعث مقاوم‌تر شدن سیستم ایمنی بدن می‌شود، به طور طبیعی از طریق حس بویایی انجام می‌گیرد. محققان کشف کرده‌اند که در مرحله تخمک‌گذاری، بویی از بدن زن‌ها پخش می‌شود که به افزایش ترشح هورمون تستوسترون و تشدید میل جنسی در مردان می‌انجامد.

همچنین مردان جدا از نورم‌های اجتماعی، زن‌ها را در مرحله تخمک‌گذاری جذاب تر می‌یابند. در تحقیق دیگری روشن شده که زنانی که استریپ‌تیز می‌کنند، در زمان تخمک‌گذاری، انعام بیشتری دریافت می‌کنند. زنانی که از قرص‌های ضدبارداری استفاده می‌کنند و یا مدتی طولانی رابطه جنسی نداشته‌اند، چنین بویی نمی‌دهند.

در یک تحقیق، پروفسور کلاوس ودِکیند و همکارانش از دانشگاه برن سوئیس، زیرپیراهنی‌ مردان مختلف را به زنان شرکت‌کننده دادند تا با بو کردن آنها، نمونه دلخواه خود را انتخاب کنند. این پژوهش روشن کرد که همه زن‌ها، نمونه‌ای را انتخاب کردند که صاحبانشان ویژگی‌های ژنتیکی مناسبی داشتند. یعنی در صورت ترکیب دو ژن، نوزاد احتمالی صاحب دستگاه ایمنی مقاوم‌تری می‌شد.

آلت جنسی مردان می‌تواند هم‌زمان، امر تولید مثل و لذت جنسی را پیش ببرد. اما آمیزش الزاما به رضایت جنسی زن‌ها منجر نمی‌شود. متخصصان بیولوژی علت زیاده‌خواهی جنسی مردان را بالا بردن شانس ادامه حیات ژنتیک می‌دانند. این به روند تکامل باز می‌گردد که هر آمیزش جنسی به دلایل مختلف زیست محیطی منجر به باروری نمی‌شد و در هر باروری منجر به تولد نیز، بخت نوزادان برای زنده ماندن زیاد نبود.

مردها آگاهانه یا ناآگاهانه، تحت تاثیر قواعد فرهنگی نوشته و نانوشته، دائما درگیر این غریزه هستند. اما این ویژگی چند میلیون ساله "نرها" بعد از شکل‌گیری تمدن دردسر آفرین شده است.

در نظر گرفتن این واقعیت، می‌تواند توضیحی باشد بر اشتهای سیری‌ناپذیر یا خشونت‌های جنسی مردان. از این منظر، ماجراهایی مانند جنجال جنسی بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق آمریکا یا استراس کان، رئیس پیشین صندوق جهانی پول را می‌توان غلبه رفتار غریزی بر توافق فرهنگی دانست.

سکس یا عشق؛ پرسش همیشگی

مهم‌ترین ارگان جنسی ما، آلت تناسلی نیست بلکه مغز ماست. اما باید پرسید که نحوه تصمیم‌گیری مغز در این میان چگونه است. عشق است یا سکس؟ اساسا چه دلایلی موجب میل و شور و کشش جنسی ما می‌شوند؟

غریزه و اراده در این عرصه چه اندازه نقش دارند؟ آیا مردها ابراز عشق می‌کنند تا به سکس برسند و زن‌ها سکس عرضه می‌کنند تا به عشق برسند؟

محققان نظرات متفاوتی در این زمینه دارند، پرفسور کارل گرامر (محقق رفتارشناسی و بیولوژی تکاملی، استاد دانشگاه وین) معتقد است طبیعت چیزی به نام رمانس نمی‌شناسد. او اعتقاد دارد که عشق، پدیده‌ای متعلق به اواخر دوران تکاملی انسان است.

انتخاب جفت مناسب به واسطه دستورات ژنتیکی انجام می‌شود که بر اساس علائم ظاهری بیانگر سلامتی انجام می‌شوند. زن‌ها در سیکل تخمک‌گذاری کشش بیشتری به مردانی نشان می‌دهند که نمونه بارز "مردانگی" هستند و در بقیه موارد به مردانی که رفتار ملایم‌و نرم‌تری دارند توجه می‌کنند.

در مقابل پروفسور هلن فیشر (انسان‌شناس، استاد دانشگاه راتگرز و عضو مرکز تحقیقات تکامل بشری) معتقد است که عشق امری تکاملی و بسیار قوی‌تر از سکس است. هلن فیشر نویسنده کتاب‌های پرفروش آناتومی عشق، جنس قوی، شیمی عشق و سرمستی نیز هست.

هلن فیشر می‌گوید در پستانداران بعد از انتخاب زوج، میزان ترشح هورمون دوپامین (هورمون احساس رضایت) دو برابر می‌شود، میزان تاثیر این هورمون در موجودات مختلف متفاوت است، به عنوان مثال: در موش‌سی ثانیه، در فیل پنج روز، در شامپانزه دو هفته، در روباه بیست روز و در انسان‌ها تا بیست و یک سال طول می‌کشد.

عملکرد سکس و عشق کاملا متفاوت است. معمولا بعد از سکس برای مدتی میلی به انجام دوباره آن وجود ندارد، برعکس کسی که عاشق می‌شود، کنترلی بر جسم و ذهن خود ندارد و به طور سیری‌ناپذیر و شبانه روزی به وصال فکر می‌کند.

در بررسی فعالیت‌ مغزی افرادی که در عشق شکست خورده‌اند، دیده می‌شود که فعالیت مغز آنها، مشابه فعالیت ‌مغز افراد معتاد به کوکائین است. یعنی عشق را می‌توان یک نوع اعتیاد دانست.

سکس در دنیای امروز

بعد از انقلاب جنسی اواخر دهه شصت میلادی در کشورهای صنعتی و تغییر مناسبات اجتماعی، مرحله جدیدی در مناسبات انسانی ایجاد شده است که دیگر محدود به روابط پذیرفته شده زن و مرد نیست. نقش‌ها پیوسته بازتعریف می‌شوند و اشکال نوینی جایگزین هم می‌شوند.

تغییرات فرهنگی را می‌توان از جایگاهی اخلاقی و سلیقه‌ای تائید یا تکفیر کرد اما این تغییرات که محصول ساختار پیچیده اقتصادی اجتماعی هستند جدا از علاقمندی‌های ما رخ می‌دهند.

در جوامع عشیرتی و کشاورزی، نیاز عمده به نیروی کار بود و تشکیل خانواده و تولید مثل، راه مستقیم تامین این نیرو به شمار می‌رفت. تا پیش از شکل‌گیری جوامع صنعتی و خدماتی، خانواده پر جمعیت از اهمیت بالایی برخوردار بود. در این نقش هزاران ساله برای اکثریت زنان، جایی برای حق و احساس رضایت فردی نبود. اما در پی رشد جوامع صنعتی و فعال شدن زن‌ها در تولید و استقلال اقتصادی و برابری تدریجی حقوقی و قانونی، بازتعریف نقش، جایگاه و نیاز زن‌ها در رابطه جنسی آغاز شده است.

سکس در مناسبات اقتصادی دنیای امروزی، در خدمت سودآوری نیز قرار دارد. بخش اقتصادی علوم پزشکی تبلیغ می‌کند که مردان به طور طبیعی در هر شرایطی می‌توانند از نظر جنسی فعال باشند وگرنه مشکلی جسمانی دارند که با ویاگرا درمان می‌شود.

صنعت پورنوگرافی هم از عوامل موثر شکل‌گیری تخیلات جنسی مردان است و تعریفی نادرست از زن‌ها و نیازهایشان ارائه می‌دهد. این صنعت با ارائه تصاویری به ظاهر تابوشکن، به جذابیت رازگونه و چند وجهی رابطه جنسی آسیب می‌رساند و آن را در حد عملی بیولوژیک تقلیل می‌دهد.

انسان مشخصات بیولوژیک میلیون‌ها ساله‌‌ای دارد که بخش اعظم آن همچنان ناشناخته‌است. فرهنگی چند ده هزار ساله با ویژگی‌های فردی، تربیت خانوادگی و اجتماعی نیز انسان را همراهی می کند. این مجموعه پیچیده، مانعی در برابر پاسخ واحد و نهایی ‌به احساسات جنسی، سکس و چرایی آن نزد انسان است.

نظریه های رضایت جنسی

تئوریهاي جدي در مورد رابطه جنسی و تمایلات جنسی از نظریه فروید آغاز شد. فروید، منشاءفعالیت هاي روانی انسان را تمایل جنسی معرفی می کند. به اعتقاد فروید، "انگیزش اساسی رفتارانسان، ماهیت جنسی دارد. به عبارت دیگر، انسان موجودي لذت طلب است. از سوي دیگر،محدودیت هاي عرف حاکم بر جوامع، مانعی بر سر راه میل لذت طلبی انسان است.

فروید، روشهایی را شرح می دهد که انسان بتواند با بهره گیري از آنها، میان غریزه جنسی و محدودیت هاي اجتماعی خودش، سازش خاصی را ایجاد کند (شفیع آبادي،65 13،42-40) فروید به مسائل جنسی انسانها بسیار اهمیت می دهد معتقد است که ارضاءشدن غرایز جنسی درانسان مانع بروز بسیاری ازمشکلات می شود ویا راه حلی است برای بسیاری از موضوعات زندگی فردری کریک روان شناس ماهر و برجسته ی اتریشی بود که کشفیات مهمی در روان شناسی نائل آمد.

وی از عواقب خطرناک ناکامی جنسی سخن گفت، اما دراینجا به جای داشتن یک راه قانونی واجتماعی و جلوگیری از ناکامی جنسی یعنی آزادی جنسی را پیشنهاد کرد.او ریشه ی تمام ناکامی ها و بیماری ها را در مسائل جنسی دنبال کرد(بید،1385).

فروید 

فروید عشق را اساسا پدیده ای جنسی می دانست و آن را به عنوان یکی از غرایز معرفی می کند. فروید درباره ی عشق جنسی چنین اظهار نظر می کند که هنگامی که انسان به تجربه دریافت که عشق جنسی بالاترین خرسندی ها را ایجاد می کند در نتیجه خرسندی و رضایت جنسی مظهر همه ی کامرانی ها می گردد و به ناچار فرد دنبال آن می رود که در مدار جنسی ، خوشی های بیشتری را بدست آورد و شهوت جنسی را هسته ی مرکزی زندگی اش قرار می دهد.

به اعتقاد فروید، انسان موجودی لذت طلب است اما از سوی دیگر جوامع، مانعی بر سر راه میل لذت طلبی انسان هستند به همین دلیل فروید روش هایی را مورد بحث قرار می دهد که انسان بتواند میان غریزه ی جنسی و محدودیت های اجتماعی خودش، سازش ایجاد کند .

یونگ 

یونگ در مورد غریزه ی جنسی، چنین اظهار نظر می کند : “علیرغم اهمیت انکار ناپذیر مسائل جنسی مع ذلک امکان پذیر نیست که همه چیز را مطلقا به این غریزه مربوط کنیم. ”  بنابر اعتقاد یونگ، در آدمی حتی یک غریزه وجود ندارد که غریزه دیگری آن را متعادل نساخته باشد . اگر عاملی جبران کننده به شکل یک غریزه و با قدرتی مساوی غریزه ی جنسی وجود نداشت، جنسیت هیچگونه سدی در برابر خود نمی دید .

در عصر ما بینش جنسی در حد مبالغه آمیزی مطرح شده است که یونگ آنرا به عنوان نشانه ی یکی از اختلالات روانی عصر ما می داند و اساساً بیان می کنند که این نشانه ی آن است که مفهوم سکس دقیقا درک نشده است. یونگ می گوید” برخلاف نیت شخصی فروید، ارزیابی طرفداران اصالت سکس منجر به آن شد آثار ادبی و هنری پس از وی بطور افراطی واپس زدن را ادامه دهند . قبل از فروید هیچ جایگاهی برای سکس در ادبیات و هنر قابل تصور نبود و به ناگاه چیزی جز سکس به چشم نمی آمد.”

آدلر 

آدلر مانند یونگ، انگیزه ی اصلی انسان را میل جنسی نمی دانست و میل به قدرت و تحکیم و تثبیت خود را مفهوم انگیزش انسان معرفی نمود . او معتقد است که مسئله ی جنسی حائز اهمیت نیست بلکه به عکس ، مسئله ی مهم واکنشی است که فرد در برابر احساس ضعف ، انزوا و ترس از خودش نشان می دهد و بعدها این کشش سوی مرز قویتر می رود ،  بصورت یک نوع تملک شهوانی درمی آید و موجب عقده های ادیپ والکترا به گونه ای واقعی می گردد . او عقیده دارد که عقده ی اختگی مشتق از احساس کهتری است که به دستگاه جنسی (تجربه ی جنسی ) مستولی  شده و تثبیت می گردد .

گرچه آدلر قبول نداشت که تمایلات جنسی محرک اصلی زندگی است اما به عنوان یکی ازتکالیف زندگی آنرا پذیرفت . به نظر وی واقعیت زیستی این است که ما بصورت دو جنسی ، موجودیت پیدا کرده ایم . تکلیف زندگی این واقعیت است که هر دو جنس می توانند در رابطه ی جنسی لذت و معنی متقابل بیابند  . ما با تعریف نقش جنسیمان بر پایه ی توصیف ها و  پنداره های قالبی فرهنگی باید بکوشیم با جنس دیگر رابطه برقرار کنیم .

فرانکل 

در نظریه ی معنا درمانی فرانکل ، عشق تنها راهی است که با آن می توان ژرفای وجود دیگری را یافت. کسی نمی تواند از وجود و سرشت فرد دیگری کاملاً آگاه شود مگر آنکه عاشق او باشد . فرد می تواند بوسیله ی این عمل انسانی و روحانی صفت های شخصی و الگوی رفتاری مخصوص خود را به خوبی دریابد. وی محبوب را قادر خواهد کرد که به امکانات خود تحقق بخشد. در معنی درمانی، عشق، اعتلا یافته ی غریزه ی جنسی نیست بلکه خود مانند غریزه ی جنسی، پدیده ی اصلی و ابتدایی است.  میل جنسی معمولا حالتی است از بیان عشق و وقتی جایز و مقدس است که هر کسی برای عشق باشد .  پس عشق اثر جانبی میل جنسی نیست بلکه میل جنسی راهی برای درک آن  همدم غایی است که عشق نام دارد .

کارن هورنای

کارن هورنای از جمله کسانی است که بر نظریه ی فروید انتقاد کرد و ارتباطی میان احساس محبت و غرایز جنسی آن طور که فروید معتقد بود ؛ نمی دید . هورنای در مورد رابطه بین محبت و تمایل جنسی معتقد است که محبت پدیده ای کاملا جدا از تمایل جنسی است که می توان گفت تنها در بعضی موارد با یکدیگر ارتباط پیدا می کند و در یکدیگر تأثیر می گذارند .گاهی تمایل جنسی وجود دارد بی آنکه توأم با محبت باشد، گاهی محبت وجود دارد بی آنکه آمیخته به تمایل جنسی باشد مثل عشق مادر و فرزند ، گاهی هم این دو مرتبط و آمیخته با یکدیگرند .

به عقیده ی هورنای بعضی از افراد طبیعاً و بطور غریزی، تمایلات شهوانی قویتری نسبت به دیگران دارند در این صورت احتمال اینکه احتیاجات روانی خود را از طریق نزدیکی جسمی و دفع شهوات ، ارضاء نماید ، زیاد می شود . همچنین کسانی که رابطه ی جنسی رضایت بخشی ندارند و نمی توانند از نزدیکی جنسی لذت سالم و طبیعی ببرند بیشتر حریص می شوند و احتمال اینکه ارضاء احتیاجات روانی خود را در امور جنسی جستجو کنند، زیادتر می شود .

هورنای معتقد است کسانی که عطش محبت طلبی دارند با یک حالت اجبار و اضطرار سعی می کنند همه کس را از خود راضی نگه دارند همین کیفیت روحی باعث می شود که با یک “رغبت” اجباری به تمنیات جنسی دیگران چه زن و چه مرد پاسخ مثبت بدهند یا کسانی که احتیاج به تسلط و غلبه بر دیگران دارند مجبورند که احتیاج خود را در هر نوع رابطه ای از جمله روابط جنسی اعمال و ارضا نمایند .

فروم‬ 

بر اساس نظریه ی فروم‬ ، میل جنسی یکی از مظاهر رشد و تکامل آدمی است که از سالهای اولیه ی زندگی نمایان می شود. در یک مقیاس گسترده شکستن تابوی جنسی اقدامی است عصیانگر در جهت پس گرفتن استقلال شخصی ولی با این روش نمی توان به آزادی بیشتری دست یافت. عصیانگری با ارضای میل جنسی و گناه ناشی از آن خاموش می شود .

فروم علیرغم اینکه میل جنسی را رفتاری می داند که دارای عناصر شبه غریزه است . عوامل مؤثر بر آن را ناشی از یادگیری و فرهنگ بشمار می آورد. اریک فروم عشق را نتیجه ی رضایت کافی جنسی نمی داند بلکه کامیابی جنسی را نتیجه ی عشق می شناسد. او در مطالعه ی مشکلات جنسی این موضوع را نشان می دهد و می گوید:  “مطالعه ی یکی از متداولترین مشکلات جنسی یعنی سرد مزاجی زن و ناتوانی جنسی مرد نشان می دهد که علت واقعی این مشکلات نا آگاهی از روشهای درست جنسی نیست بلکه علت واقعی منع هایی است که عشق را غیر ممکن می سازد.”

مزلو

غریزه جنسی از نیازهای ذاتی انسان است، به طوری که مزلو (1976) این نیاز را در رده نیازهای جسمانی یا نیازهای حیاتی اولیه قرار داده است. 

مزلو ‬، همچون بسیاری از روانشناسان دیگر ارضاء میل جنسی را برای بقاء نسل بشر اساسی می داند او نیازهای انسانی را در یک سلسله مراتب قرار می دهد که نیاز جنسی بشر جزء نیازهای اولیه محسوب می شود. همچون نیاز به غذا، آب و هوا و خواب.

همچنین بیان می دارد که رضایت جنسی در شدید ترین و وجد آورترین حد خود در افراد خود شکوفا وجود دارد. افراد خود شکوفا (سالم) اوج لذت جنسی را وسیله ای برای دستیابی به هدف و هم جوشی کامل و عشق واقعی می دانند. اوج لذت در رضایت جنسی در افراد خود شکوفا در مقایسه با افراد معمولی بطور همزمان، هم مهم تر است و هم کم اهمیت تر.

این اغلب تجربه ای عمیق و عارفانه است و در عین حال نداشتن رابطه ی جنسی نیز توسط این افراد راحت تر تحمل می شود. بین این موضوع و نگرش این افراد نسبت به غذا می توان تشابه جالبی یافت. افراد خود شکوفا هم از غذا لذت می برند و هم در عین حال، آنرا در طرح کل زندگی نسبتا بی اهمیت تلقی می کنند.

مازلو بیان می دارد که عشق و تمایل جنسی دو مفهوم کاملاً مختلف هستند . بهم آمیختن این دو مفهوم جایز نیست با وجود این در افراد سالم این دو مفهوم بهم می پیوندند و با هم می آمیزند .  در واقع در زندگی افراد خود شکوفا این مفهوم کمتر جدایی پذیرند و از یکدیگر فاصله نمی گیرند .

راجرز

به نظر راجرز، جامعه ی ما بطور سنتی برای ارزش جنسی، شرایط بسیار محدودی وضع می کند. این شرایط محدود کننده باعث شده است که افراد زیادی برای اینکه احترام بیشتری برای خود قائل شوند ارزش مسائل جنسی خود را نادیده بگیرند . شاید در واکنش به این ممنوعیت های بیش از حد علیه جنسی بودن به افراط کشیده شویم و معتقد باشیم برای اینکه احساس با ارزش بودن کنیم باید از لحاظ جنسی موفق باشیم. مرتبا در حالت اوج لذت جنسی باشیم همیشه برانگیخته باشیم و روان سازی و نعوظ خود را حفظ کنیم، هرگز سریعاً انزال نکنیم بلکه همیشه انزال کنیم .

مسترز و جانسون

قسمت اعظم اضطراب عملکرد جنسی که مسترز و جانسون ( ۱۹۷۰ ) توصیف کردند در واقع بازتاب محدود کننده ای است که می گوید: باید در روابط جنسی موفق باشیم نه اینکه طبیعی باشیم. فعالیت جنسی طبیعی به فعالیتی گفته می شود که نه عملکرد گرا باشد و نه هدف گرا ، بلکه باید در متن یک رابطه ی صمیمی اتفاق بیافتد .

پرلز

پرلز ( ۱۹۷۰ ) علاوه بر قبول غریزه ی جنسی به اهمیت غریزه ی دیگری معتقد است که آنرا برای فهم رفتار انسان لازم می داند. او این غریزه را غریزه ی اشتیاق یا گرسنگی می نامد. که به اعتقاد او هدفش صیانت نفس است ، در صورتی که هدف غریزه ی جنسی ، بقای نسل است . بر اساس این دیدگاه ، مشکلات جنسی و عدم رضایتمندی جنسی ، زمانی رخ می دهد که به عنوان یک وضعیت ناتمام در فرد باقی بماند و تمامیت و کل وجود انسان را به مخاطره بیندازد.

رفتارهای جنسی فرد زمانیکه در وضعیت رشد قرار گرفته باشند ولی او گرفتار کشمکش میان نیازهای جنسی و خواست های اجتماعی شده باشد ممکن است دچار توقف رشد گردند که این توقف رشد را پرلز، نوروز یا روان نژندی می نامد . در چنین وضعیتی فرد تماس ادراکی ضعیفی با دنیای خارج و با بدن خود دارد و نمی تواند نیازهایش را بطور آشکار ارضاء نماید، علاوه بر آن سرکوب نیازها مانع تشکیل هویت کامل می گردد .

السون

السون (2003) پژوهشی در خصوص صمیمیت جنسی در ازدواج های طولانی انجام داد. این پژوهش سه موضوع را مورد بررسی قرار داده است:
اهمیت رابطه جنسی در ازدواج های موفق
فواید حاصل از رابطه جنسی در ازدواج های موفق
تغییر در روابط جنسی در طول زندگی
در این پژوهش که 28 زوج (86-50) ساله که حداقل به مدت 20 سال زندگی کرده بودند شرکت کردند. 26 زوج بیان کردند که رابطه جنسی برای کیفیت زندگی و کیفیت زناشویی آنها بسیار مهم است. منافع مشاهده شده از رابطه جنسی که توسط این شرکت کنندگان گزارش شده است شامل: رضایت جنسی، رضایت زناشویی، ابراز و افزایش عشق و بیان تعهد می باشد. عده ای از آنها بیان کردند که طول مدت ازدواج رابطه جنسی را بهبود بخشیده است، زیرا آنها یکدیگر را بهتر شناخته اند و از خواست ها و نیازهای مهم مطلع شده اند.

وودی آلن

وودی آلن، کارگردان و بازیگر شهیر آمریکایی می‌گوید: سکس مفرح‌ترین کاری است که می‌توانید بدون خندیدن انجام دهید .

وودی آلن تعبیر قصار دیگری در مورد سکس دارد: آیا سکس کار کثیفی است؟ فقط وقتی که درست انجام شود .