ریشه های نظریه روانکاوی فروید

همان‌طور که مطالعۀ کلاسیک النبرگر ( Ellenberger ) با عنوان کشف ضمیرناآگاه (1970) نشان می‌دهد، فروید کاشف ضمیرناآگاه نبود. سوگنامه‌پردازان کهن، شکسپیر و رمانتیسیسم آلمانی، رهگشای روانکاوی بودند. لغزش‌های زبانی یا قلمی و کنش‌های دیگری که از سوی روانکاوان کنش‌پریشی ( Parapraxes ) نامگرفت، توسط فروید شهرت عام پیدا کرد و «لغزش‌های فرویدی » ( Freudian slips ) نامیده شد. بااین‌وجود،پیش‌تر گوته هنگام تحلیل خطاهای دبیرانیکه از او املا می‌گرفتند، بدان اندیشیده بود. کتاب ون هارتمن ( Von Hartman ) با عنوان فلسفۀ ضمیر ناآگاه، پُرفروش‌ترین کتاب سال ۱۸۶۹ بود و فروید باید به‌خوبی با آن آشنا بوده باشد. داستایوفسکی فردی بود که در کنار شوپنهاور (۱۷۸۸-۱۸۶۰) و نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰)، جسورانه‌ترین کاوش‌ها را در لایه‌های پنهانی و ژرف [آدمی] به انجام رساند.

ادامه نوشته

احساس گناه در نظریه زیگموند فروید

طبق دیدگاه فروید احساس گناه ریشه در لایه‌های زیرین و پنهانی رفتار انسان‌ دارد. در نظریه‌ی روان‌پویشی فروید آمده است که ما به کمک مکانیسم‌های دفاعی‌مان قادر هستیم با احساس گناه مقابله کنیم. این احساس را با آگاهی بر زشتی و زنندگی امیال ناپسندمان تجربه می‌کنیم. فروید احساس گناه را با «عقده‌ی ادیپ» و «اضطراب اَختِگی» که در سومین مرحله‌ی رشد روانی‌-‌جنسی (مرحله‌ی آلتی) در حدود ۳ تا ۶ سالگی بروز می‌کند، مرتبط می‌داند. فروید می‌گوید کودک در این مرحله به آن والدِ خود که جنس مخالف دارد، میل جنسی پیدا می‌کند. این امیال سرانجام در کودک سرکوب می‌شوند و به کشش جنسی به سایر هم‌سالان او تبدیل می‌شوند

ادامه نوشته

نظریات مرتبط با  سلامت روانی

به عقیده فروید ویژگی های خاصی برای سلامت روانشناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشاری (خود آگاهی) است. بعضا هر آنچه  که ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. وا پس زنی های ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده برا ی نگهداری آنها در  ناخودآگاه بایستی به « من» باز گردانیده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه بایستی گشوده شوند و از این طریق به فردکمک شود تا شیوه ارضای کودکانه  را رها نماید. درنهایت، خود آگاهی حقیقی ممکن نیست مگراینکه کنترل غیرواقعی و غیر ضروری یازاید « من برتر» درهم شکسته شود. زیرا گنجایش ناخودآگاه من برتر بازتابی از این تحریم ها، ممنوعیت و ایده ال های والدین فرد است و این مسایل در انسان نوعی

ادامه نوشته

نظریه های تحلیل و تعبیر رویا در تئوری فروید ، یونگ ، جیمز هیلمن

فروید سر آغاز و منشاء تئوری خواب برروی روان انسانی، و پیشقدمی در امر تحقیقات علمی درباره خواب و رویا ها را در نخستین کتاب خود، " تعبیر رویاها" در سال 1899 منتشر کرد هرچند تحقیقات او در این زمینه تا پایان عمر او ادامهیافت. رویکرد فروید در این زمینه ، رویکرد علمی ، از راه مطالعات بر روی "نوروآناتومی" و تحقیقات وی 

ادامه نوشته

تعبیر خواب یا تفسیر رویا از دیدگاه زیگموند فروید

تعبیرِ خواب یا تفسیرِ رؤیا (آلمانی: Die Traumdeutung) کتابی از زیگموند فرویدِ روانکاو در سالِ ۱۸۹۹ میلادی است. فروید در این کتاب به معرفیِ نظریهٔ خود از تعبیرِ خواب با توجه به ذهنِ ناهشیارِ فرد و عقدهٔ اُدیپمی‌پردازد. کتابِ تفسیرِ خواب در بردارندهٔ تلاشِ فروید در رمزگشاییِ خواب و به نوعی دربردارندهٔ بخش‌های بزرگی از 

ادامه نوشته

خلاصه روانکاوی

در مورد ماهیت انسان برداشتی جبرگرایانه و بدبینانه دارند. به اعتقاد فروید که در پزشکی آموزش دیده بود انگیزش توسط نیروهای فیزیولوژیکی تنظیم می‌شود. از نظر وی بدن انسان یک سیستم انرژی پیچیده است که برای افزایش و کاهش دادن انرژی‌اش در رفتار سازمان یافته است. مثلا با خوردن و

ادامه نوشته

عشق از دید مکاتب مختلف روانشناسی

عشق(love) یکی از سازه های روان شناختی است که توصیف آن دشوار و از دیرباز مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است. در واقع نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن یکی از اساسی ترین نیازهای انسان از کودکی تا پیری است. رویکردهای مختلف دیدگاه های متفاوتی به عشق دارند، در دیدگاه روانکاوی،

ادامه نوشته

نظریه های رضایت جنسی

تئوریهاي جدي در مورد رابطه جنسی و تمایلات جنسی از نظریه فروید آغاز شد. فروید، منشاءفعالیت هاي روانی انسان را تمایل جنسی معرفی می کند. به اعتقاد فروید، "انگیزش اساسی رفتارانسان، ماهیت جنسی دارد. به عبارت دیگر، انسان موجودي لذت طلب است. از سوي دیگر،محدودیت هاي عرف حاکم بر جوامع، مانعی بر سر راه میل لذت طلبی انسان است.

ادامه نوشته

شخصیت سالم از دیدگاه مكاتب مختلف روانشناسی

به عقیده ی فروید، ویژگی خاصی كه برای سلامت روان شناختی ، ضروری است خودآگاهی است یعنی هرانچه كه ممكن است در ناخودآگاهی موجب مشكل شود بایستی خوداگاه شود . به عقیده ی فروید ، انسان عادی كسی است كه مراحل رشدو روان جنسی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یك از مراحل ، بیش از حد تثبیت 

ادامه نوشته

نقد روانکاوانه پسا فرویدی

میتوان با کمی اغماض عنوان کرد که  تاریخچه نقد روانشناسی تقریبا مصادف با خود روانشناسی است،  فروید از همان آغاز و همزمان با ارائه نظریه روانکاوانه­اش در حوزه نقد روانکاوی در ادبیات بخش مهمی از تحقیقات خود را در این حیطه متمرکز کرد، وی با بهره گرفتن از ادبیات و هنر در غنی کردن مکتب روانکاوی انقلاب بزرگی در 

ادامه نوشته

سرگذشت روان کاوی

زمانی که فروید هنوز در قید حیات بود، زمینه های گسست میان وی و افراد تأثیرگذار دیگری که با او راه را آغاز کرده بودند، فراهم شد. اولین کسانی که پرچم استقلال را برافراشتند، کارل گوستاو یونگ و آلفرد آدلر بودند.
یونگ با توجه به دیدگاه های عرفانی و مذهبی خود، «لیبیدو» را در مفهومی وسیع تر می دید و به آن به عنوان 

ادامه نوشته

نکاتی درباره برخی عقاید مادی فروید در مورد انسان

فروید و کسانی که بدون قید و شرط تمام گفته های او را پذیرفته و پیرو مکتب او هستند در صف مادیین قرار دارند. اینان فطرت خدا پرستی و تعالیم مذهبی را منکرند ولی به سخنان خود رنگ روانشناسی و روانکاوی داده اند. در اینجا نکاتی را درباره برخی اندیشه ها و نظرات فروید بیان 

ادامه نوشته

نظرات فروید در مورد جادو

در آزمایش سوم از کتاب « توتم و تابو » ، فروید از زنده بینی، جادو و قدرت فراگیر مطلق اندیشه سخن می گوید (فروید، 1385) در قسمت اول، درباره زنده بینی صحبت می کند. در نظر وی زنده بینی به معنای محدود کلمه، به نظرهایی اطالق می شود که به روح مربوط می شود و به معنای وسیع آن عبارت از موجودات روحانی به طور 

ادامه نوشته

نظر فروید درباره پیدایش دین

به نظر فروید ، انسان ابتدایی ، در رمه ی آغازین زندگی می کرد . این رمه تشکیل می شد از نری مسلط که پدر بود و تعدادی از ماده ها را در انحصار خود داشت . این پدر نیرومند ، پسران خود را از ماده ها دور نگه می داشت . روزی این پسران متحد شده پدر مسلط را کشتند و سپس آن را خوردند . دلیل این آدم خواری به نظر فروید این 

ادامه نوشته

نظر فروید درباره حیوان پرستی

فروید در آزمایش چهارم کتاب توتم و تابو درباره حیوان پرستی بحث می کند . وی معتقد است حیوان پرستی دارای تنوع قوانینی است که اهم آن عبارت از پرهیز از کشتن و خوردن حیوانات ، عزاداری برای حیوانات ، عذر خواهی از حیوانی که می خورند ، گریه کردن در مراسم قربانی ، به تن کردن پوست حیوان توتم ، نامگذاری 

ادامه نوشته

نظریه تابو فروید

فروید در آزمایش دوم کتاب توتم و تابو درباره تابو صحبت می کند و بیان می کند که ، تابو دارای دو معنای متضا است . از یک سو به معنای مقدس و وقفی است و از سوی دیگر به معنای خطرناک ، وحشتناک ، ممنوع ، نجس و اسرار آمیز و غیر قابل وصول است (توتم و تابو ، ص 45).

محدودیت های تابویی چیزی غیر از ممنوعیت های اخلاقی و مذهبی محض است . براساس هیچکدام از فرمان 

ادامه نوشته

نظریه توتم فروید

در اهالی بدوی استرالیایی و قبایل بدوی دیگر به جای همه نهادهای مذهبی و اجتماعی ، نظام توتمی وجود دارد قبایل به گروه های کوچکتری تقسیم می شوند که به آنها کلان می گویند و اسم هر یک از این کلان ها همان اسم توتم آنهاست .

توتم چیست ؟ توتم حیوانی است خوردنی ، بی آزار یا خطرناک و وحشت آور و به ندرت گیاه و یا نیروی طبیعی 

ادامه نوشته

دیدگاه فروید درباره جادو

فروید در آزمایش سوم کتاب توتم و تابو درباره جادو می گوید : انسان ها برای تسلط بر همنوعان و جانوران و اشیاء و یا بهتر بگوییم برای تسلط بر ارواح انسان ها و جانوران و اشیاء ، انسان ها متوسل به نظام اشاراتی می شوند که به جادوگری ، سحر و افسون معروفند . به نظر هوبرت و موس و فروید جادوگری یک برنامه جزئی زنده 

ادامه نوشته

نظریه زنده بینی ( جان باوری ) فروید

فروید در آزمایش سوم کتاب توتم و تابو درباره زنده بینی صحبت می کند و معتقد است که زنده بینی به معنای محدود کلمه به نظرهایی اطلاق می شود که به روح مربوط می شود و به معنای وسیع آن عبارت از موجودات روحانی به طور کلی است . همچنین اصطلاح انیماتیسم به معنای زنده دیدن همه اجزای طبیعت و نیز اصطلاح 

ادامه نوشته

نظریه قدرت فراگیر اندیشه فروید

اصل حاکم بر جادو همان قدرت فراگیر افکار و اندیشه است . فروید می گوید من این اصطلاح را به بیمار بسیار با هوشی مدیونم که از افکار و تجسمات وسواسی در رنج بود و پس از آنکه به مدد معالجه شد توانست از همه استعداد های جسمی و روانی خود موثرا استفاده کند (توتم و تابو ، ص 144).

اعتقاد به قدرت فراگیر اندیشه در همه بیماری های دیگر روانی نیز وجود دارد . بیماری روانی فرد هر چه باشد 

ادامه نوشته

دیدگاه فروید درباره دین

بيين فرويد (1968 م، به نقل از ثلاثي، 1380 ش) از دين، اساساً بر مبناي فراگردي روان‌شناختي است که خودش آن را تحقّق رؤياييِ آرزو مي‌نامد. فرويد (1964/ 1927 م، به نقل از ونتيس، 1995م) دين را با نشانه‌هاي بيماريِ روان‌آزردگيِ وسواسي مقايسه کرد و دين را تحت عنوان «روان‌آزردگي وسواس»، توصيف نمود. به گفته فرويد، دين، يک توهّم است. دين، صورتي از تحقّق رؤياييِ آرزوها يا خودفريبي‌اي است که از يک اراده 

ادامه نوشته

خودپنداره

خودپنداره از موضوعات مهم ديگري است که قبل از جنگ جهاني دوم و در دهه هاي 50 و 60 علاقه شديدي به آن در بين متخصصين و محققين وجود داشته است. تحقيقات متعدد حاکي از آن است که خودپنداره پايه و اساسي براي تمامي رفتارهاي برانگيخته مي باشد. خودپنداره به «خودهاي بالقوه» هستي داد و اين خودهاي بالقوه به نوبه خود در رفتار، انگيزش ايجاد مي کنند. خواستن و آرزو کردن چيزي به تنهايي نمي تواند انگيزش ايجاد کند. بلکه اين اعتقاد است که مي تواند فرد را

ادامه نوشته

نظریه عزت نفس فروید

فروید معتقد است که ارضاء یا محرومیت بیش از حد در هر یک از مراحل رشد روانی جنسی و یا به عبارت  دیگر تثبیت در هر یک از این مراحل در عزت نفس فرد تأثیر دارد مثلاً : محرومیت بیش از حد در مرحله ي دهانی سبب میشود که فرد در آینده عزت نفس پایین داشته باشد یعنی فرد در انجام کارها نمیداند که آنرا انجام دهد یا نه و 

ادامه نوشته

بررسی دیدگاه فروید

فروید در پاریس نزد شارکو به تحصیلات و تحقیقات خود پرداخت. شارکو به دلیل کارهایش روي هیستریک ها مشهور شده بود. هیستري یک اختلال زنانه بود که مشخصه هاي اصلی آن فلج شدن، کور شدن و ناشنوایی بود. این نشانه ها مبناي عصب شناختی نداشتند و هیچ مبناي عضوي براي آنها یافت نمی شد. فروید سخت تحت تأثیر کارهاي شارکو قرار گرفت و پس از بازگشت به وین از هیپنوتیزم در درمان هاي عصب شناختی خویش استفاده کرد.

یکی دیگر از افراد اثرگذار بر فروید، کارهاي بروئر بر روي یکی از بیماران خود به نام آنا.اُ بود. آنا.اُ نشانه هاي کلاسیک هیستري را داشت. بروئر او را به کمک هیپنوتیزم درمان می کرد. تجربه هاي بروئر 

ادامه نوشته

جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی

اصطلاح روانکاوی یا تحلیل روانی و نام زیگموند فروید در سرتاسر دنیای نوین برای بیشتر مردم آشناست. فروید در میان عامه مردم از شهرت فوق العاده ای برخوردار است. بیش از ۴۰ سال پس از مرگ فروید مجله نیوزویک نوشت که "بدون او تفکر قرن بیستم به دشواری قابل تصور است" (۳۰ نوامبر،۱۹۸۱)

فروید اظهار داشت که در سرتاسر تاریخ ۳ ضربه عمده به من جمعی انسان وارد شده است (فروید،۱۹۱۷). اولین ضربه توسط  کوپرنیک (۱۵۴۳-۱۴۷۳)، ستاره شناس هلندی وارد شد که نشان داد زمین مرکز جهان نیست. دومین کشف توسط چارلز داروین در قرن نوزدهم عنوان شد که نشان

ادامه نوشته

توتم و نماد آن در روانکاوی فروید

نخستین بار کلمه توتم توسط لانگ که یک انسان شناس انگلیسی بود و در جوامع سرخپوستی آمریکای شمالی تحقیق می کرد به کار برده شد. باور به توتم در ذهن انسانهای بدوی بسیار ریشه دار است بطوری که انسانهای بدوی برای توتم مراسم آیینی ویژه ای برگزار می کنند و حتی گاهی اوقات آن را مورد پرستش قرار می دهند.

ادامه نوشته

نظریه دلبستگی روان تحلیل گری فروید

فروید معتقد بود که کودکان  با غرایز بیولوژیکی به دنیا می آیند که باید ارضا شود. نیاز کودک به غذا و کاهش درد نمایانگر ( لذت جویی حسی) است. فروید اساس بیولوژیکی این جویندگی را نوعی انرژی فیزیکی می دانست که به لیبدو معروف است و او معتقد بود که در دوران نوزادی انرژی لیبدو در دهان و زبان، لبها و فعالیتهای مربوط به شیر خوردن متمرکز است ( ماسن و همکاران ، 1375)

فروید عقیده داشت که در دوران شیر خوارگی هر چیزی که به غذا خوردن کودک مربوط باشد از مهمترین سرچشمه های کسب لذت برای او قلمداد می شود. هنگامی که از کودک 

ادامه نوشته

نظریه بازی وسیله ای است برای کامروایی فروید

زیگموند فرويد (1939-1859) بر خلاف روسو، معقد بود براي درك كودك نيازي به كودكانه رفتار كردن نيست . بلكه راهي بايستي پيدا كرد تا كودك را به دوران بزرگسالي رساند.

فرويد (Sigmond Freud) به اصل لذت بردن اعتقاد داشت و معتقد بود بازي براي كودكان لذت بخش است و نياز كودگان را ارضا ء مي كند .

همچنين وي معتقد بود كه بازي فعاليتي است براي تخليه رواني (كاتارسيس)  و کودك 

ادامه نوشته

زندگی نامه زیگموند فروید

فروید، 6 می 1856 در خانواده‌ای یهودی در فرایبورگ از مادری 20 ساله و پدری 40 ساله که تاجر پشم بود متولد شد. در 4 سالگی با خانواده‌اش به وین رفت. او 83 سال زندگی کرد که 78 سال از آن بجز مسافرت‌های مکررش در وین گذشت.

هنگام تحصیل، فروید از لحاظ مذهب و نژاد خود موجب سرزنش و تحقیر هم‌ردیف‌هایش قرار گرفت و این‌ها موجب کناره‌گیری و انزوای او شد. در 17 سالگی در دانشگاه پزشکی وین نام‌نویسی 

ادامه نوشته

نقد مکتب روان کاوی

قبل از ورود به بحث در مورد نقد این مکتب، ابتدا خدمات این مکتب به روان‌شناسی را یادآور می‌شویم:

1- ارایه نوعی دیدگاه کاملا جدید از روان‌شناسی که بر رشد شخصیت فرد تاکید دارد.

2- اهمیت تاثیر تجربه‌های اوان کودکی بر رفتار انسان، که فروید آن را تشخیص داد.

3- پی‌بردن و اشاره به اهمیت انگیزش و اضطراب.

4- به اثبات رسیدن مکانیزم‌های دفاعی این 

ادامه نوشته

توصیف نظام روان تحلیل گری (روانکاوی)

روان‌تحلیل‌گری(Psychoanalysis)، یک نظام تحولی است که قبل از نظام‌های تحولی دیگر در گستره پزشکی و با شروع از زاویه درمان‌گری شکل گرفته و براساس روش تک‌بررسی متداول در پزشکی، اولین الگوی تحولی نظام‌دار، زمینه عاطفی انسان را به صورت مراحل متوالی ارائه داده است.

فروید، دانشمند اتریشی و متخصص اعصاب، پس از آزمودن روش‌های خواب‌انگیزی و تلقین که از استادان فرانسوی خویش آموخته بود، برای دستیابی به ریشه اختلالات در بیماران روانی به ابداع یک روش جدید روان‌درمان‌گری که ریشه‌یابی و تشخیص را نیز در خود داشت، دست 

ادامه نوشته

نقد نظریه فروید

نظام فروید، تاثیر عظیمی بر نظریه و عمل در روان‌شناسی و روان‌پزشکی، بر تصور از ماهیت انسان و بر درک ما از شخصیت داشته است. تاثیر وی در فرهنگ عمومی نیز محسوس است. روان‌شناسی نوین، بسیاری از مفاهیم فرویدی را از جمله نقش ناهشیار، اهمیت تجربیات کودکی در شکل‌گیری رفتار بزرگسال و عمل مکانیزم‌های دفاعی، جذب کرد. این دیدگاه‌ها و دیدگاه‌های دیگر، پژوهش‌های زیادی را تولید کرده‌اند. اندیشه‌های بزرگ نه تنها به خاطر اینکه معتبر به حساب می‌آیند، بلکه همچنین به این علت که نادرست انگاشته می‌شوند، الهام‌بخش 

ادامه نوشته

دیدگاه نظریه روان تحلیل گری فروید و نظریه های روان تحلیل گری جدید در مورد خلاقیت

در نظریه روان تحلیل گری، خلاقیت، نتیجه تعارضی است که در ذهن « ناخودآگاه » یا « نهاد » ایجاد می شود و اگر در تلاش « خود » برای حل این تعارض، این راه حل با بخش آگاه یا « من » هماهنگی پیدا کند، می تواند راه حلی خلاق باشد، ولی اگر با بخش آگاه، در تضاد قرار گیرد به بیماری روانی تبدیل می گردد.

ادامه نوشته

ماهیت انسان از دیدگاه فروید

به لحاظ جبرگرایی در برابر اختیار گرایش نظریه فروید به سمت جبرگرایی است. شخصیت زاییده نیروهایی است که انسان کنترل ناچیزی بر آن دارد، شخصیت زاییده تجربیات کودکی و به ویژه عقده اودیپ است. نیروهای ناهشیار بی اختیار انسان را به پیش می رانند و آدمی در این گیرودار محکوم به دفاع در برابر تکانه های نهاد است.

ادامه نوشته

تاریخچه تحول فکر فروید

فروید در دو نوبت یکبار در سال 1885 میلادی و بار دیگر در سال 1907 یادداشتها و خاطرات اولیه خود را سوزاند. به احتمال قوی او این کار را برای مخفی نگهداشتتن اصل و منشأ عقایدش انجام داده است . فروید کسی بود که می توانست افکار متقدمان خود را که بصورت پراکنده ای اظهار داشته بودند در نظمی هماهنگ و جامع ارائه دهد واز آنها استفاده ها نظری و عملی ببرد .

 از میان عوامل موثری که به گسترش روانکاوی انجامید به موارد زیر اشاره می شود :

1- چارلز داروین و گسترش علم زیست شناسی - نظریه تکاملی

      داروین انسان را همچون حیوانات دیگر جزئی از طبیعت حیوانی معرفی کرد . نتیجه این کار این بود که انسان همگام با سایر علوم مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد فروید تحت تاثر داروین فرضیه های زیادی نظیر رشد وتکامل انسان ، جریان تغییر و مفاهیم تثبیت و بازگشت را تدوین کرد .

2- روان شناسی تداعی ( پیوستگی تصورات )

3- توسعه علم عصب شناسی :

 

      از پیشگامان این علم میتوان ژان ژارکوی فرانسوی را نام برد .

4- روان پزشکی قرن نوزدهم :

 

      در قرن نوزدهم تحرک و پیشرفت تازه ای در زمینۀ روان پزشکی پدیدار شد . بررسی حالت روانی بیماران تقریبا از اواخر قرن هجدهم شروع شد . فردی به نام مسمر از اهالی اطریش ادعا می کرد میتوان با سیاله مرموز قابل انتقالی ، بیماران را مداوا کرد . به مرور مسمر متوجه شد که آنچه موجب شفای بیماران میشود اعتقاد و تلقین است نه آهن ربا . لذا در درمانهای بعدی دست خود را در محل درد قرار میداد که و بیمار را معالجه میکرد . که به این روش درمان مسمریسم یا مانیه تیسم گویند .

5- تاثیر علم فیزیک :

      براساس این نظریه انسان دستگاهی است از انرژی که از قوانین فیزیکی پیروی میکند . بروک یکی از بزرگترین فیزیولوژیستها بود .

بطور کلی تکامل اندیشه های فروید را میتوان تقریبا به چهار دسته تقسیم کرد :

1- تجسس نوروزها 1895 آغاز کار او تا چاپ تحقیقاتی در زمینه هیستری 1895

2- دوره خود کاوی  1895 تا 1889 میلادی

3- دوره ارائه اولین سیستم روانشناسی تحلیلی . یعنی روانشناسی نهاد که اصولا مبتنی بر کتابهای تابیر رویا و سه مقاله در زمینه جنسیت بود. 1900 م  تا 1914

4- دوره روان شناسی خود که از سال 1914 تا هنگام مرگ او را در بر می گیرد .

 در دوره اول فروید از روش پالایش روانی که از بروئر آموخته بود استفاده میکرد . در روش پالایش روانی ، بیمار تحت تاثیر هیپنوتیسم تجارب دردناک خود را به خاطر می آورد و عواطف مربوط به آنها را بیان میکند و بدین طریق از شر آنها خلاص می شود . به موازات این روش فروید نیز از روش تداعی آزاد برای کشف علل اساسی روانی استفاده کرد .

در دومین دوره فروید یک نگرش دوگانه داشت . دراین دوره فروید به خودکاوی پرداخت و اعتقاد داشت که روان شناسی باید جدا از فیزیولوژی مغز مورد بررسی قرار گیرد .

در سومین دوره فروید فروید اولین نظریه روانکاوی خویش ( روانشناسی نهاد ) را برسه مفهوم اساسی مبتنی کرد . ناخودآگاهی پویا -  نظریه لیبیدو یا انرزی روانی  و انتقال ، مقاومت به منزله اساس درمان

روان شناسی خود مربوط به درک کل شخصیت است که از سال 1923 میلادی به بعد تمام موضوع روانکاوی حول این محور متمرکز بوده است . فروید بیست سال آخر زندگی خود را صرف تهیه چارچوب فلسفی برای تئوری واپس زدن و راههای متعدد خوداگاه کردن امیال واپس زده کرد و این فلسفه جدید را متاپسیکولوژی نامید . 

بخش های شخصیت فرویدی

1- نهاد و يا او(ID): 

در برگيرنده تمام اجزاء شخصيتي موروثي از جمله غرايز و تكانه هاي ابتدايي ميباشد. كاركرد نهاد  مبتني بر "اصل لذت" بوده و كامرواسازي و ارضاي فوري را مي طلبد. نهاد خواهان تامين آني نيازها وسائق هاي زيستي چون ميل جنسي و رفع گرسنگي ميباشد. اين بخش از شخصيت خودخواه، غير منطقي، احساساتي و لذت جو بوده و نسبت به نيازها و خواسته هاي ديگران و همچنين واقعيات  بي اعتناست. دوري از درد و تنش و به حداكثر رساندن لذت و كامروايي از خصوصيات نهاد است. نهاد تابع هيچ ضابطه اي نيست. نهاد را ميتوان نفس اماره خواند.

2- خود و يا من(EGO) : 

خود وظيفه محدود سازي و كنترل نهاد را بعهده دارد. خود برخلاف نهاد، به  واقعيت واقف بوده و از "اصل واقعيت" پيروي ميكند. "خود" ارضاي آني غرايز را تا زماني كه شرايط مساعد در جهان بيرون و واقعي فراهم آيد، به تاخير مي اندازد. نهاد به مثابه يك اسب و "خود" راكب آن است. با اينكه نيروي اسب به مراتب بيشتر از سوار كار است اما سواركار قادر است به كمك افسار، اسب را مهار و كنترل كرده و به مسير دلخواه خود هدايت كند. اما هميشه اينطور نيست چراكه برخي اوقات اسب سركش بر راكب خود چيره ميگردد. اين بخش از شخصيت منطقي و واقع گرا است. وظيفه ديگر "خود" تعادل برقرار كردن ميان نهاد و فرا خود است. از آنجايي كه نهاد و فرا خود پيوسته در تعارض و كشمكش بسر مي برند، خود ميكوشد با لحاظ شرايط و محدوديتهاي محيط و واقعيات ميان اين دو  ميانجيگري كرده و مصالحه ايجاد كند. به نحوي كه ضمن لحاظ كردن واقعيت جهان خارج، هم تكانه هاي نهاد ارضا شود و هم شخيت اخلاقي فراخود آزرده نگردد. و در نهايت حداكثر برخورداري نهاد از لذت و اجتناب از مجازات واحساس گناه برخاسته از فراخود فراهم گردد.

3- فراخود و يا فرامن(SUPER-EGO):

فراخود معرف تمام ارزشها، اخلاقيات، قوانين و هنجارهاي  تعيين شده از سوي جامعه و يا والدين ميباشد. اين همان "وجدان" فرد است كه وظيفه داوري ميان رفتار و كردار شايسته و ناشايست،خوب وبد، و ارزشگذاري و ارزيابي آنها را عهده دار است. فراخود بر مبناي "اصل اخلاقي" و "اصل پاداش و تنبيه" شكل ميگيرد. فراخود در تقابل نهاد قرار داشته و اصولا وظيفه فراخود كنترل تكانه هاي شهواني، خودخواهانه و لجام گسيخته نهاد، بويژه آنهايي كه از سوي جامعه منع شده اند، ميباشد. مثل روابط جنسي و خشونت. كاركرد ديگر فراخود ترغيب "خود" به روي آوري به اهداف اخلاقي و متعالي، عوض اهداف واقع گرايانه، و همچنين كامل شدن و به كمال رسيدن فرد، ميباشد. فراخود شامل دو زير مجموعه است. يكي "وجدان"(CONSCIENCE) كه در برگيرنده رفتارها و اعمال نكوهش شده و مشمول تنبيه (رفتارهاي ناپسند) است و ديگري خود آرماني(EGO-IDEAL) كه دربرگيرنده  رفتارها و اعمال ستوده و تحسين شده از سوي جامعه (رفتارهاي پسنديده) ميباشد. وجدان اثر منفي خود را به شكل احساس گناه و يا احساس خجالت وشرم متجلي ميسازد. خودآرماني نيز خود را بصورت غرور و سربلندي. وجدان تنبيه گر دروني و صاحبان قدرت تنبيه كنندگان خارجي هستند. فراخود بسيار سختگير وكمالگرا ميباشد.

نكته: نيروي نهاد به مراتب بيشتر از خود و فراخود است و خود و فراخود در حقيقت انرژي خود را از آن  تامين ميكنند. خود و فراخود از نهاد منشعب ميگردند.

نكته:فراخود جاي ارضاي نيازهاي نهاد سعي ميكند آنها را صرفا سركوب كرده و به ناخودآگاه انتقال دهد.

نكته: به باور فرويد نهاد از دو غريزه عمده بنام اروس (غريزه زندگي)(EROS) كه شور وسائق زندگي است و تاناتوس(غريزه مرگ) (THANATOS) كه شور وسائق مرگ است وغرايز تشكيل يافته است. ميل  جنسي مهمترين جزء اروس و خشونت مهمترين جزء تاناتوس است.

نكته: خود و يا من در كانون 3 نيروي توانمند واقع است: واقعيت، جامعه= فراخود و بيولوژي= نهاد.و ميبايست به عنوان مدير اجرايي با هر 33 آنها كنار بيايد.

نقل از http://hashemlou.blogfa.com