توتم و نماد آن در روانکاوی فروید
نخستین بار کلمه توتم توسط لانگ که یک انسان شناس انگلیسی بود و در جوامع سرخپوستی آمریکای شمالی تحقیق می کرد به کار برده شد. باور به توتم در ذهن انسانهای بدوی بسیار ریشه دار است بطوری که انسانهای بدوی برای توتم مراسم آیینی ویژه ای برگزار می کنند و حتی گاهی اوقات آن را مورد پرستش قرار می دهند.
در مواردی که توتم حیوان یا گیاهی باشد خوردن و استفاده از آنها ممنوع شمرده می شود و تنها طبق ضوابط و مراسم خاصی استفاده از آنها جایز است. مانند حالت تقدسی که گاو در هند داردو یا... در بسیاری از جوامع افرادی که دارای توتم یکسانی هستند نمی توانند با هم ازدواج کنند و همسر باید از جامعه ای انتخاب شود که توتم یکسانی نداشته باشند.
توتِمباوَری شامل دو قانون و تابو مهم است : حیوان توتم را نباید کشت و با افرادی از جنس مخالف و از توتم مشترک نباید روابط جنسی برقرار کرد.
توتمپرستی نظامی از باورهاست که قائل به نوعی ارتباط معنوی و خویشاوندی بین گروهی از انسانها با یک موجود فیزیکی دیگر (اغلب حیوان و در مواردی گیاه یا شیء) موسوم به توتم میشود.
توتِمها اجسامی نمادین هستند که در اقوام بومی بیشتر قارهها کاربردهای آیینی دارند. توتم معمولاً به عنوان یادمانی از نیاکان یک ایل یا طایفه عمل میکند و افراد طایفه توتم را دارای نیرویی برای حمایت و حفاظت از طایفه میدانند.
توتِمباوَری شامل دو قانون و تابو مهم است : حیوان توتم را نباید کشت و با افرادی از جنس مخالف و از توتم مشترک نباید روابط جنسی برقرار کرد.
توتمیسم تکامل خاصی است از رابطهٔ کلی تر میان انسان و گونههای طبیعی. توتمیسم بخشی از یک نظام ساختاری است که نه تنها رابطهٔ انسانها را با یکدیگر بلکه رابطهٔ آدمی را با محیط او نیز سازمان میدهد.
تصدیق این رابطه ممکن است شکلهای مختلف به خود بگیرد. غالباً به این صورتها بیان میشود:
- دستورهای مربوط به حرمت و احترام، یعنی تابوها مانند منع کشتن یا خوردن هر نوع حیوانی از گونهٔ مورد نظر (و یا دست زدن به هر نوع گیاهی از گونهٔ مورد احترام)
- اعتقادهای خویشاوندی، مبنی بر این که گروه انسانی اخلاف نیای افسانهای توتمی اند، یا این که آنها و اعضای گونههای طبیعی با هم برادرند. جلوههای دیگر این رابطه عبارتند از: استفاده از توتم به صورت نماد گروهی؛ اعتقاد به این که توتم حامی اعضای گروهاست. اعتراف به داشتن تعهدی برای انجام «مناسک اضافی» که سبب میشود که گونهٔ توتم تکثیر گردد.
نظریه های دانشمندان درباره توتم
حالا در اینجا به نظر چند انسان شناس و جامعه شناس در مورد توتم می پردازیم:
مک لنان[Mc.Lennan] عقیده دارد که در جوامع ابتدایی مراسم آیینی زیادی برگزار می شود که توتمیسم یکی از آنهاست که طی آن عناصری از طبیعت بعنوان خدای اقوام ابتدایی مورد پرستش قرار می گیرد.
رابرتسون اسمیت[Robertson Smith] به بحث خوردن توتم می پردازد که در زمانی معین و طبق آداب خاصی صورت می گرفته است.او بیان می کند که افراد جوامع ابتدایی عقیده داشتند که با خوردن توتم روح و تقدس او به آنها منتقل می شود.
فریزر [Frazer] عقیده دارد که توتم نگهبان روح بدویان به حساب می آمده است و بدویان مراسمی جهت تحویل روح فرد به توتمش ترتیب می داده اند .
نظریه توتم فروید
فروید [Freud] با تکنیک روانکاوی خود پدیده توتمیسم را مورد بررسی قرار داده است و در کتاب هایی که با عناوین:" توتم و تابو" ،" توتمیسم" و "برون همسری" نوشته اذعان می دارد که انسان بدوی و کودک نمی توانند بین خود و موجودات بیرونی تفاوت قایل شوند و همینطور روانکاوی کودکانی که از جانوران می ترسیده اند نشان می دهد که آنها جانوران را به جای انسان قرار داده اند
انسان بدوی نیز از پدر خود می ترسد، پدر از توانایی لذت بردن از مادر برخوردار است و در حالی که سایر فرزندان ذکور ازآن محرومند، بنابراین ترسی همراه با حسادت در ناخوآگاه آنها شکل می گیرد و موجب می شود تا پدر در ذهن بعنوان جانوری پنداشته شود و باورهای توتمی از اینجا شکل می گیرد و از طرفی چون احساس مهر نیز در کنار احساس بیم و کین نسبت به پدر وجود دارد کشتن پدر و خوردن گوشت او ممنوع است و اگر این کار صورت گیرد باید برای مرگش سوگواری کرد و چون در اذهان افراد بدوی جانور و توتم جانشین پدر شده است بنابراین است که از خوردن توتم منع به عمل می آید و اگر توتم خورده شود باید طی مراسمی معیین همچون سوگواری بر پدر نسبت به توتم ادای احترام کرد و این همان مراسمی است که در قبایل بدوی برای خوردن توتم برگزار می شود .
در آغاز انسانها در گروهها یا گلههای کوچک میزیستهاند که هر یک از این گلهها از تعدادی ماده و یک نر قدرتمند یا رئیس تشکیل مییافت که مانع آمیزش جنسی دیگر نرها با مادهها میشد و آنها را از گله میراند.
یک روز برادران راندهشده گرد هم آمدند و پدر خویش را کشتند و خوردند و با این کار گله پدری را از میان برداشتند. آنان در اتحاد با هم موفق به انجام کاری شدند که برای هر یک به تنهایی ناممکن بود. (ممکن است نوعی پیشرفت فرهنگی یا دستیابی به جنگافزاری تازه، این احساس برتری و قدرت را در آنها به وجود آورده باشد)
بیشک آن پدر اولیه خشن، برای یکایک این جمع برادران سرمشقی بودهاست که هم از آن میترسیده و هم بر آن رشک میبردند و آنان با خوردن او توانستهاند خود را با او همسان سازند و هر یک بخشی از قدرت وی را به دست آورد.
توتمخواری که شاید نخستین ضیافت بشر باشد تکرار و بزرگداشت همین رفتار فراموشناشدنی و جنایتبار است که سرآغاز بسیاری چیزها – مانند سازمانهای اجتماعی، قیود اخلاقی و دین – بودهاست.
این برادران نسبت به پدر خود احساسی دوپهلو داشتند: هم به او عشق میورزیدند و هم از وی هراس داشتند. پس از کشتن و خوردن پدر و درآمیختن با زنان وی، برادران دچار پشیمانی گشتند، از این رو با ممنوع ساختن کشتن حیوان توتم که جانشین پدرشان کرده بودند، از کردهٔ خویش ابراز پشیمانی کردند. ریشهٔ توتمباوری و دو تابوی محوری آن به همینجا بازمیگردد. طبق نظر فروید این دو تابو مبدأ اخلاق بشری هستند و با تمایلات سرکوبشدهٔ ویژهٔ عقده ادیپ انطباق دارند.
از سوی دیگر، پدرکشی و تابوی نکشتن حیوان توتم پایه نگرشها، اوامر و اعمال دینی گوناگون شد، گناه نخستین، عصیان علیه پدر آسمانی و احساس گناه، پشیمانی و شرمساری از نتایج همین فرایند است. هم از این روست که انسان میخواهد با تسلیم شدن به خواست پدر آسمانی او را خشنود سازد و با خدای خود عهد بستهاست که در ازای بهرهمند شدن از حمایت و آمرزش خداوندی، دیگر دست به آن اقدام شیطانی نیالاید. همچنین پدرکشی روشن میسازد که چرا عواطف و احساسات دینی دو قطب دارد: احساس گناه و حس کامیابی و پیروزی.
برای از بین نرفتن اتحاد برادران به ممنوعیت کشتن توتم، ممنوعیت برادرکشی نیز افزوده شد و از اینجا تا این هشدار اخلاقی عام که نباید دست به کشتن دراز کرد تنها یک گام کوتاه فاصله بود.
نقد نظریه توتم فروید
فروید دو مشکل در رابطه با نظریه خود بیان کردهاست:
- او اذعان دارد که استدلالش بر بینش فرض «وجود یک ذهن جمعی با همان فرایندهای روانی فرد» پا گرفتهاست؛ زیرا او فرض میکند که احساس گناه اولیه در نسلهایی که هزاران سال با عمل پدرکشی و حتی با آگاهی از این اقدام فاصله دارند همچنان فعال میماند. پس باید نوعی ذهن جمعی وجود داشته باشد که امکان استقرار و بسط فرایندهای روانی از نسلی به نسل بعدی را فراهم سازد. او دو امکان را مطرح میسازد: امکان به ارث رسیدن تمایلات روانی که در هر حال برای فعلیت یافتن به نوعی محرک در زندگی فرد نیاز دارد و امکان اینکه نسل جدید حتی از فرایندهای روانی پنهان و تغییر شکل یافته، سنتها، آداب و رسوم و انتقالات فردی بهجامانده از رابطهٔ اولیه با پدر، به شکل ناخودآگاه برخوردار باشد.
- دشواری دوم از تجربه روانکاوی نتیجه میگیرد: در اکثر موارد احساس گناه یک بیمار رواننژند نه بر پایه یک رویداد واقعی بلکه بر اساس یک رویداد روانی، یک واقعیت روانی استوار است. به همین دلیل از نظر فروید این امکان وجود دارد که صرف کشش خصمانه نسبت به پدر، صرف وجود پندار آرزومندانهای دایر برکشتن و خوردن او برای ایجاد آن نوع واکنش اخلاقی که توتمباوری و تابوها از دل آن بیرون آمده کافی بودهاست.
نظریه یونگ درباره توتم
از دید کارل گوستاو یونگ، فروید در بحث از روانشناسی اجتماعی همچنان همان دکتر روانکاوی است که با افراد و مسائل آنها دست به گریبان است و تحقیق دربارهٔ شالودههای معرفت روانشناختی که متضمن پژوهش تاریخی است در حیطهٔ کاری او نیست فروید صرفاً با سرسری گذشتن از روانشناسی تطبیقی، دورههای پیشتاریخی و تصوری برای روان ترسیم میکند که بسیار نامعین و بعید است. از دید یونگ آشکار است که روان انسان به «حوزهٔ ذهنی و تنگ شخصیت فردی» محدود نمیشود بلکه بالاتر از آن، در پدیدههای روانی جمعی نیز که – چنانکه از مفهوم فرامن فروید پیداست – خود فروید هم دست کم بهطور اصولی از وجود آن آگاه بودهاست ریشه دارد.
یونگ نه نسبت به شباهتی که فروید میان رسمهای تابویی و عوارض بیماری روانی وسواس قائل است چندان نظر مساعدی دارد و نه به این نتیجهگیری که تابوها باید زادهٔ ممنوعیتهای تحمیلشده به کششهای غریزی باشد موافق است. خود یونگ تلاش چندانی برای کشف ریشهٔ تابو به خرج نمیدهد؛ بلکه صرفاً فرض میکند که تابوها از آنچه خودش ترسهای خرافی ویژهٔ انسان اولیه مینامد ریشه میگیرند، ترسهایی که ربطی به هیچ ممنوعیتی ندارند.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .