نظریه دونالد هب درباره تنبیه

دونالد ولدينگ هب (Donald Hebb) یک روانشناس و عصب‌شناس کانادایی بود که به خاطر کارهایش در زمینه یادگیری و رفتار شناخته شده است. دونالد هب در ۲۲ ژوئیه ۱۹۰۴ در شهر هالیفاکس، نوا اسکوشیا، کانادا به دنیا آمد و در ۲۲ آوریل ۱۹۸۵ در سن ۸۰ سالگی درگذشت. او تحصیلات خود را در دانشگاه دالهاوزی آغاز کرد و سپس به دانشگاه مک‌گیل رفت، جایی که تحت تأثیر کارهای نظریه‌پردازان مختلف قرار گرفت. نظریه‌های او به ویژه در زمینه یادگیری و تنبیه، تأثیر زیادی بر روانشناسی و آموزش گذاشته است. دونالد هب پس از آنكه از رفتارگرايى مشتق شده از نظريه پاولف روى برگرداند، در تمام عمر ازمخالفان سرسخت رفتارگرايى بود. از اين رو، هب را مى توان يك شناخت گرا برشمرد.

ادامه نوشته

نظریه سال آکسلرد درباره تنبیه و مجازات

نظریه آکسلراد نشان می‌دهد که تنبیه، به شکل ترک خدمت متقابل، می‌تواند نقش حیاتی در تکامل همکاری ایفا کند. این موضوع به‌ویژه در زمینه‌های اجتماعی و تعاملی مورد توجه قرار می‌گیرد، جایی که رفتارهای همکاری می‌تواند برای همه افراد درگیر سودمند باشد. آکسلراد همچنین به این نکته اشاره می‌کند که تنبیه می‌تواند ابزار مفیدی برای آموزگاران باشد، به ویژه در شرایطی که روش‌های دیگر مانند تقویت مثبت یا خاموشی مؤثر نیستند. این نظریه بر اهمیت ایجاد یک سیستم اجتماعی تأکید می‌کند که در آن همکاری به عنوان بهترین استراتژی برای همه افراد درگیر در نظر گرفته شود.

ادامه نوشته

نظریه والترچین و بنکس درباره تنبیه

نظریه والترچین و بنکس (Walters & Banks) درباره تنبیه بر اهمیت درک پیامدهای رفتار و نقش تنبیه در تربیت کودکان تأکید دارد. این نظریه به والدین و مربیان کمک می‌کند تا با درک تأثیرات تنبیه، رویکردهای مؤثرتری برای انضباط و آموزش انتخاب کنند که به رشد سالم کودکان کمک کند. آن‌ها در سال 1972 به بررسی تأثیرات تنبیه بر رفتار کودکان پرداخته و تأکید کردند که تنبیه می‌تواند به عنوان ابزاری برای آموزش رفتارهای درست و نادرست در نظر گرفته شود. والترچین و بنکس (۱۹۷۲) معتقدند: «هر کودکی باید بفهمد که در صورت نافرمانی و سرپیچی از اطاعت بزرگسالان با او برخورد نامطلوبی خواهند داشت. اگر کودک به خاطر عمل اشتباه خود تنبیه نشود تصور می‌کند که عمل او بطور ضمنی تایید شده است.»

ادامه نوشته

نظریه رونالدز ایلنگورث درباره تنبیه

نظریه رونالدز ایلنگورث (Ronalds Ilangorath) درباره تنبیه به بررسی پیامدهای تنبیه بدنی و روانی بر کودکان می‌پردازد و به نقد روش‌های تنبیهی می‌پردازد که ممکن است به سلامت روانی و عاطفی کودکان آسیب برساند. نظریه رونالدز ایلنگورث در مورد تنبیه به نقد روش‌های تنبیهی و تأکید بر استفاده از روش‌های مثبت و حمایتی در تربیت کودکان می‌پردازد. این نظریه به والدین و مربیان کمک می‌کند تا درک بهتری از تأثیرات تنبیه بر روی سلامت روانی و عاطفی کودکان داشته باشند و رویکردهای مؤثرتری برای آموزش و انضباط اتخاذ کنند.

ادامه نوشته

نظریه جان لیانز درباره تنبیه

جان لیانز (John Lyons) یک نظریه‌پرداز و پژوهشگر در زمینه روانشناسی و تربیت است که به ویژه به مباحث مربوط به تنبیه و روش‌های انضباطی در تربیت کودکان و نوجوانان پرداخته است. نظریه او به تحلیل و نقد انواع مختلف تنبیه و تأثیرات آن بر رفتار و توسعه شخصیت کودکان و نوجوانان متمرکز است. لیانز در نظریات خود به بررسی انواع مختلف تنبیه، شامل تنبیه فیزیکی، روانی و اجتماعی می‌پردازد و عواقب منفی آن‌ها را بر روی روان و رفتار کودکان مورد بررسی قرار می‌دهد. او بر اهمیت استفاده از روش‌های مثبت انضباطی تأکید می‌کند، به‌ویژه بر تقویت رفتارهای مثبت و ایجاد محیطی حمایتی برای یادگیری.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی گیج و برلاینر

گیج و برلاینر (Gage & Berliner) دو تن از محققان و نظریه‌پردازان معتبر در زمینه آموزش و یادگیری هستند که آثار و نظریات آن‌ها به طور گسترده‌ای در حوزه‌های مختلف تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار می‌گیرد. نظریه‌ها و آموزه‌های گیج و برلاینر در زمینه مدیریت کلاس و فرآیند یادگیری، به معلمان و مربیان کمک می‌کند تا با استفاده از رویکردهای علمی و سازمان‌یافته، به بهبود کیفیت آموزش و یادگیری در کلاس‌های درس بپردازند. در اینجا به برخی از جنبه‌های کلیدی کارهای آن‌ها اشاره می‌شود:

ادامه نوشته

نظریه رشد حرکتی ویلیام بوبت

ویلیام بوبت (William B. H. Boubet) یکی از شخصیت‌های مهم در زمینه نظریه‌های رشد حرکتی و روانشناسی توسعه است. او به‌ویژه در زمینه نظریه‌های حرکتی کودکان و نحوه رشد و توسعه آن‌ها در سال‌های اولیه زندگی شناخته شده است. بوبت بر این باور است که رشد حرکتی کودکان شامل مراحل مختلفی است که هر مرحله به‌طور خاص با توانایی‌های حرکتی و شناختی مرتبط است. او مراحل رشد حرکتی را به‌گونه‌ای تقسیم‌بندی کرده که شامل شناخت خط وسط بدن، خروج و بازگشت به خط وسط، تلاش برای کسب وضعیت‌های سه‌بعدی و ارتفاع، و تجربه ترس و شجاعت می‌شود.

ادامه نوشته

نظریه هویت ویلیام جیمز

ویلیام جیمز (William James) یکی از بنیان‌گذاران روانشناسی مدرن و فلسفه عمل‌گرایی در ایالات متحده است. نظریه هویت او، که عمدتاً در کتاب‌هایش مانند “اصول روانشناسی” (1890) و “تنوع تجربه مذهبی” (1902) مطرح شده است، به بررسی مفهوم هویت و خودپردازی می‌پردازد. نظریه هویت ویلیام جیمز به‌عنوان یکی از مبنای‌های مهم در روانشناسی و فلسفه مدرن شناخته می‌شود. او با تأکید بر تعامل فرد با محیط و تأثیر تجربیات بر هویت، به درک عمیق‌تری از خود و هویت انسانی کمک کرده است. این نظریه هنوز هم در پژوهش‌های معاصر در زمینه‌های مختلفی مانند روانشناسی اجتماعی، روانشناسی رشد و مطالعات فرهنگی کاربرد دارد.

ادامه نوشته

نظریه خودتنظیمی بوریس کارون و پاتریشیا شیر

بوریس کارون (Boris Karun) و پاتریشیا شیر (Patricia Schunk) ، دو محقق در حوزه روانشناسی و آموزش به‌ویژه در زمینه یادگیری خودتنظیمی و انگیزش دانش‌آموزان فعالیت‌های پژوهشی و علمی قابل توجهی داشته‌اند. نظریه خودتنظیمی کارون و شیر (1990) به‌خوبی فرآیندهای شناختی و عاطفی مرتبط با خودنظمی را توضیح می‌دهد و بر اهمیت ارزیابی مداوم و بازنگری در هدف‌گذاری تأکید می‌کند. در این نظریه، زمانی که فرد با مانع یا چالشی مواجه می‌شود، به بازبینی وضعیت خود پرداخته و این بازنگری به او کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری در مورد تلاش‌های خود بگیرد.

ادامه نوشته

نظریه تعارض مثبت رابرت ترنر

رابرت ترنر (2004) به نقل از ویکز و تریت ( 2008) اصطلاح بهره ‏برداری از تعارض را عنوان می‏ کند و آن را فرایندی فعال و پویا در جهت استفاده زوج از تعارض و بسنده نکردن به حل مشکل تعریف می ‏نماید. به نظر وی تعارض می ‏تواند مثبت، مولد و عامل رشد باشد. نظریه ترنر (2004) به این نکته اشاره دارد که تعارض نباید فقط به عنوان یک مشکل یا مانع دیده شود، بلکه می‌تواند به عنوان یک منبع انرژی و خلاقیت برای بهبود روابط مورد بهره‌برداری قرار گیرد.

ادامه نوشته

نظریه دلبستگی شغلی بون و کورتز

دو محقق معروف، بون و کورتز (Boon & Korts) در این زمینه به بررسی و تحلیل دلبستگی شغلی پرداخته‌اند. بون و کورتز (1996)، در الگوی خود نشان دادند که از طریق قدرت دادن و تعویض اختیار و کار گروهی و آموزش و کارآموزی می‌توان دلبستگی شغلی را در کارکنان ایجاد کرد. منظور از قدرت دادن یا تعویض اختیار عملی است که در آن به کارکنان اجازه داده می‌شود تا تصمیمات مربوط به کار خودشان بدون نیاز به دخالت دیگران خودشان ایجاد نمایند و در این صورت کارکنان که به آن‌ها قدرت داده شده در مورد اهداف و راهبردهای کلیدی سازمان احساس مسئولیت بیشتری خواهند کرد.

ادامه نوشته

نظریه هویت کارول گارد

کارول گارد (Carol Gaurd) یک نظریه‌پرداز و محقق مشهور در زمینه‌های هویت و روانشناسی اجتماعی است. کارول گارد (1990 ، به نقل از شهرآراي، 1384 ) و جانیس برهن بر این باور اند که حداقل چهار مسئله اساسی در احساس فردي هویت وجود دارد . در نظریه هویت ، کارول گارد به بررسی ابعاد مختلف هویت فردی و فرآیندهای مرتبط با آن می‌پردازد. گارد بر این باور است که هویت یک مقوله پیچیده است که تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، فرهنگی و فردی قرار دارد. تحلیل کارول گارد و جانیس برهن در مورد احساس هویت، به ویژه در زمینه‌های انسانی، جنسیتی، فردیتی و پایداری، به ابعاد مختلف هویت فردی می‌پردازد.

ادامه نوشته