دين پديده هاي فرهنگي است كه از گذشته هاي بسيار دور و هميشه همراه وهمگام بشرو در كنار وي بوده است در زمانيكه بشر براي پاسخهايش جوابي نداشت به كمك بشر ميايد. ودر تمام مراحل تكامل بشري همراه بشر بوده وتمام نيازهاي وي مانند نيازهاي رواني ، عاطفي ، اقتصادي ، سياسي وخانوادگي بشر را جواب داده است.با تكامل انسان مخصوصا تكامل ذهني انسان ، دين نيز تكامل يافته وبه صورتهاي مختلفي ابراز وجود كرده است.
دین و مذهب ، از نظر روان شناختی ، پیچیده ، و دارای مجموعه ای از مقوله های روان شناختی ، از قبیل عاطفه ها ، باورها ، ارزش ها ، رفتارها و محیط اجتماعی است . از دیدگاه پترسون بطور کلی ، دین مجموعه ای از اعتقادات ، احساسات و اعمال فردی یا جمعی است که حول مفهوم حقیقت غایی یا امر مقدس سازمان دهی شده است . جیمز و پرات نیز ، دین را شناخت ، هیجان و رفتاری که براساس آگاهی یا تعامل ادراک شده با هستی ماوراءالطبیعه صورت می گیرد و فرض می شود که در امور انسان ، نقش مهمی بازی می کند ، تعریف می کنند ( قمری ، 1390 ) .
دین ، پایه ، اساس ، و قالبی است که معنویت از طریق آن به دیگران بخصوص نسل های بعد منتقل می شود (فرهادی و همکاران ، 1388 ) . بنابر این دین می تواند به عنوان کهن الگویی در انسان ظاهر شود که در ناخودآگاه فرد جای دارد و فرد را با عواملی تحت کنترل خود درآورد و هدایت کند . هدایت دین می تواند حالتی جبرگونه داشته باشد و هرگونه تلاش برای جدا شدن از آن موجب ایجاد اضطراب و کشمکش روانی در فرد گردد.
آلپورت معتقد است که دین ماهیتی صرفاً عقلانی ندارد بلکه بیشتر مخلوطی از احساس و تفکر است . در واقع دینداری یک فلسفة زندگی یا سبک زندگی به فرد ارائه می دهد که نه تنها ماهیتی عقلانی دارد بلکه از لحاظ احساسی و هیجانی نیز ارضا کننده است ، آلپورت دین را هم عامل تحول و هم عامل بازدارندة شخصیت می داند ( غرایی و همکاران ، 1387 ) .
همینطور دین ، توان برانگیختن نیروی اجتماعی قدرتمندی دارد . تاریخ زندگانی بشر ، توانایی دین برای تمرکز و هماهنگ کردن تلاش انسان ، ایجاد شکوه و ترس ، ایجاد جنگ و صلح و متحد کردن گروه های اجتماعی مختلف ، برانگیختن آنها علیه یکدیگر را تأیید می کند . با این حال ، دین علاوه بر بهره مندی از قدرت اجتماعی ، از نظر فردی نیز نیروی روانی دارد که می تواند نتایج زندگی افراد بشر را تحت تأثیر قرار دهد ( قمری ، 1390 ).
دین چهرة جهان را در نظر فرد دیندار دگرگون می سازد و طرز تلقی او را از خود ، خلقت و رخدادهایی که در پیرامونش رخ می دهد تغییر می دهد . فرد دیندار خود را تحت حمایت و لطف همه جانبة خداوند ، یعنی بزرگ ترین نیروی موجود در جهان هستی می بیند و بدین سان احساس اطمینان ، آرامش و لذت معنوی عمیقی به وی دست می دهد . وی خداوند را منشأ خیر و برکت می شناسد . بنابر این ، در نظر این فرد همة رویدادها حتی بلایا و مصایب ، نعمت و آزمایش از جانب خداوند تلقی می شوند . او خود را مکلف می داند که سختی هایی را که با قدرت عقل غیر قابل توجیه اند ، با قدرت ایمان تحمل نماید تا به تکامل روحی دست یابد . چنین فردی توسط ناملایمات و ناکامی های زندگی دچار ناامیدی و اضطراب نمی گردد ، زیرا خدای را حامی خود می داند . او اطمینان دارد که این حوادث و رویدادها پایدار اند و او پاداش صبر خود را خواهد گرفت . فرد دیندار با همنوع ها و اطرافیان خود سعی در برقراری رابطة مبتنی بر احترام متقابل و محبت می کند ( رضاپور و همکاران ، 1389 ) .
همچنین مذهب می تواند چارچوبی را برای نظام روان شناختی فرد ایجاد کند که او را از طریق تقویت نیروی خویشتن داری به حالتی پایدار در عواطف و هیجاناتش سوق دهد . همین طور ، آنگونه که باورها ، عقاید و اعمال دینی به شکل درونی در ساختار روانی افراد قرار گیرد ، می تواند دست کم وحدت آفرینی فرد را تضمین کند و سلامت روانی وی را فراهم سازد ( عباسی و جان بزرگی ، 1389 ) .
آیین، کیش، مذهب، اعتقاد، ایمان، راه، روش (آژنگ، 1381، ص 578).
1) مجموعه عقاید، آموزش ها، دستورالعمل هایی که به وسیله شخصی، به ویژه پیامبر ارائه شده است و معتقدان به مقتضای آن رفتار می کنند. دین اسلام، دین بودا، دین مسیح (انوری، 1382، ص 110).
2) مجموعه ای از عقاید دربارۀ انسان، جهان، و مبدأ وجود به ویژه خدا و یا خدایان، دین های نخستین مانند خورشید پرستی (انوری، 1382، ص 109). پاداش، کیش (عمید، 1353، ص 133 و 292). متدین، دین دار، پایبند به دین (دهخدا، 1351، ص 575).
دین در لغت به معنای فرمانبرداری، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و جزا و در اصطلاح مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتی است که خداوند از طریق پیامبران برای هدایت و سعادت انسانها نازل فرموده و دارای ابعاد مختلفی نظیر بعد شناختی و آموزه ای، اخلاقی، فردی، عبادی، حکومتی، اقتصادی، حقوقی و جزایی، احساسی و روانی و آرمانی است. اگر چنین دینی بدون تحریف باشد، دین حق و اگر بخشی از آن تحریف شده باشد، دین باطل نام می گیرد (سبحانی و محمدرضایی، 1387، ص 21).
گرایش به دین و معنویت، همزاد انسان است و ریشه در سرشت او دارد. دین، ندایی است که انسان آن را از درون خود می شنود و تا آدمی وجود دارد این گرایش در او باقی است (بلندهمتان، 1387، ص 39).
از دیدگاه پترسون نیز مذهب مجموعه ای از اعتقادات، احساسات و اعمال فردی یا جمعی است که حول مفهوم حقیقت غایی یا امر مقدس سامان یافته است. این حقیقت غایی را می توان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الوهی یا غیر الوهی و نظیر آن تلقی کرد (خدایاری فرد و همکاران، 1385، ص 7).
شناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلقه است و خصوصاً باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایستۀ اطاعت و پرستش اند (هیک، 1372، ص 22).
احساسات، اعمال و تجربیات افراد در هنگام تنهایی، آنگاه که خود را در برابر هر آنچه که الهی می نامند، می یابند (جیمز، 1372، ص 23).
مجموعه ای از باورها، اعمال، شعائر و نهادهای دینی که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کرده اند (هیک، 1372، ص 23).
دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی، گرما و روشنی بخشیده است (هیک، 1372، ص 23).
دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجودات تجلیات نیرویی هستند که فراتر از علم و معرفت ماست یا دین پاسخ انسان است به ندای الهی (هیک، 1372، ص 23).
همچنین دین کلمه ای است فارسی پهلوی که از ریشۀ اوستای (اثنا) به معنی نفس و ذات وجدان گرفته شده است و در زبان عربی به معنای مذهب به کار می رود. در زبانهای اروپاییReligion که معادل فارسی دین است از ریشۀ لاتینReligao یا Religor به معنی عقد و اعتقاد گرفته شده است (ایپکچی، 1386، ص 92).
اگر ما با مجموعه ای از اعمال، عواطف و اعتقادات معطوف به حقیقت غائی مواجه شدیم که به حد کافی با تعریف کلی ما سازگار بود، حق داریم بگوییم که آن مجموعه، مصداقی از دین است (محمدرضایی، 1388، ص 146).
دینداری همراه است با مجموعه ای از اعتقادات و محوری ترین اعتقادات در این زمینه اعتقاد به وجود خداوند، نقش خداوند در هستی و وحدانیت خداوند است. براساس گفتگوهایی که فقهای ما مطرح می کنند نیز رکن دینداری، اعتقاد به خداوند است. و هر دینی با مناسکی (فردی و جمعی) همراه است و در مورد اسلام انجام فریضۀ نماز یکی از محورهای مهم در دینداری است (سراج زاده، 1378، ص 10).
دینداری عبارتست از میزان علاقه و احترام افراد به دین (سراج زاده، 1377، ص 72). دین و دینداری دارای پیشینه ای به اندازۀ حیات انسان دارد، به گونه ای که می توان گفت دین و انسان همزمان پا به عرصۀ وجود نهاده اند. در بین پدیده ها و مظاهر فرهنگی جوامع، دین همیشه در عرصۀ حیات فکری و معنوی افراد جامعه نقش دائمی و اساسی داشته است، ولی به تناسب تغییر شرایط جامعه و بروز موانع میزان پای بندی افراد به دین دچار شدت و ضعف شده است (توکلی، 1376، ص 46).
همان گونه که بدن و جسم انسان دچار بیماری می شود، ممکن است دینداری انسان به عنوان پدیدل روحی و معنوی دچار آسیب گردد. لذا با توجه به جوان بودن جامعۀ ما و به لحاظ نقش خطیری که جوانان دین دار در آینده جامعه دارند، آشنایی با عوامل آسیب زا به دین گرایی نوجوانان و جوانان و تلاش برای برطرف کردن آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است (ایپکچی، 1386، ص 91).
مطالعات انجام شده در نقاط مختلف جهان، مذهب را به عنوان یک نیروی مؤثر در کاهش فشارهای روانی و گرایش به فساد و همچنین افزایش رضایتمندی از زندگی دانسته اند. نتایج پژوهش هانگتوچن (2007) بر روی گروهی از افراد میانسال در آمریکا نشان داد، احتمال اقدام به انتحار و رنج های هیجانی در افرادی که تمایل به فعالیتهای مذهبی در هفته، ماه یا مناسبت های خاصی دارند، به شکل معناداری بسیار کمتر از کسانی است که هرگز مشارکت مذهبی نداشته یا کمتر دارند. همچنین لارسون و همکارانش (1992) اظهار داشتند که ایمان مذهبی ارتباط مستقیم با بهداشت روانی دارد و مکانیزهای سازگاری را افزایش می دهد (لوپز، 2009، ص 167).
هارولد و همکارانش نیز (1988) نشان دادند که دین می تواند نقش توانمندسازی را در گروه خاصی از افراد میانسال ایفا نموده و به طور مؤثر بر ترس و فشارهای روانی غلبه کند (کروهن، 2000، ص 305). بر اساس پژوهش دیگری که توسط ضرغامی و همکاران که بر روی 316 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد به خوبی نشان داد که عقاید و شعائر مذهبی نقش مهمی را در پیشگیری و کاهش مشکلات هیجانی و روانی بازی می کند. از منظر قرآن، اگر کلمۀ طیبه و اندیشه پاک توحیدی در وجود انسان، آگاهانه ریشه بدواند به اذن الهی میوه های شیرین نگرش و رفتار پاک، انسانی و الهی را در پی خواهد داشت (ایپکچی، 1386، ص 83).
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۶ ساعت 20:36 توسط جعفر هاشملو
|