سخني در باب منشا و تکامل دين

انسان غربي که قرون وسطي را پشت سرگذاشته بود و از سوء استفاده‌هاي ارباب کليسا از دين و تفسيرهاي عجيب آنان از متون ديني زخم‌هاي عميقي بر تن داشت، به‌سرعت، مسيري را طي کرد که به نفي هرگونه عمل و اعتقاد ديني می‌انجاميد. از رنسانس، که شعار انسان را علم کرده بود تا نهضت اصلاح دين، که هيچ‌گونه 

ادامه نوشته

دين از ديدگاه امانوئل كانت

امانوئل كانت در مرحله اول دين را به دو قسم تقسيم مي نمايد: دين وضعي و دين عقلي، او معتقد است دين وضعي براساس وحي و عقيده‌اي كه به ما ابلاغ شده است و همچنين براساس وقايعي كه در جريان تحقيق و رشد آن دين اتفاق افتاده، استوار است و از اين رو، ايمان به اين دين را نوعي ايمان تاريخي به حساب مي‌آورد. از طرف ديگر، دين عقلي به معناي ديني كه براساس عقل استوار گشته است مطرح مي‌شود. اين دين چون ريشه در عقل انسان دارد نوعي اتحاد و اتفاق را بر محور كانون خود به ارمغان مي‌آورد.

از نظر كانت دين، همان دين عقلي است، چرا كه ارتباط دين با اخلاق در ديدگاه او منجر به وصول نهايي اخلاق به دين مي‌شود. از اين روست كه اخلاق وسعت و گستردگي پيدا كرده و قدرت عظيمي را خارج از انسان در پي حمايت خود بسيج مي‌كند. بنابراين دين با اخلاق همپوشي و تطبيق پيدا مي‌كند و بدين لحاظ دين از نظر كانت به دين اخلاقي مشهور شده است.

نه تنها دين و دينداري حقيقي راهي است به سوي اخلاق بلكه تنها انسان اخلاقي است كه مي‌تواند به ايده‌اي حقيقي از خدا دست يابد. كانت كه همانند روسو نداي وجدان را نداي خدا مي‌داند، خدا را گذارنده قانون اخلاقي و وجدان را شناسايي اين قانون مي‌شمارد. او به رغم عالمان الهيات و بسياري از فيلسوفان به جاي پي افكندن اخلاق بر دين، الهيات و انديشه، آنها را بر اخلاق استوار مي‌كند.

از اينروست كه او مي‌گويد: «چه اينكه يك شخص مذهبي منظماً به كليسا پا به زيارت مرقدهاي لورتو و فلسطين برود و چه اينكه او را در دعاهايش به درگاه حاكمان  آسماني را با لبهايش بيان كند و چه اينكه مانند تبتي‌ها ... اين كار را با چرخاندن چرخ‌هاي عبادت انجام دهد و چه هر طريق ديگري را براي خدمت اخلاقي به خداوند برگزيند ارزش كارش يكسان است».

و يا مي‌گويد: «اگر دين با دانستگي اخلاقي همراه نگردد، در خدمت خرافه خواهد بود. زيرا در اين صورت مردم به ستايش خدا و تعظيم قدرت و حكمت او خواهند پرداخت بي‌آنكه حكمت او را بشناسند و يا در آن باره بينديشند. اينگونه سرود خواندنها، چيزي نيست جز دارويي آرام بخش براي وجدان چنان مردمي و بالشي براي خوابي آرام».

همچنين كانت بر آن است كه معجزات نمي‌توانند دليل و گواه يك دين باشند زيرا ما نمي‌توانيم به گواهاني كه آن را تصديق مي‌كنند، اعتماد داشته باشيم. هر چند كانت دين الهياتي (وضعي) را انكار مي‌كند اما هرگز ديني را كه براساس عقل عملي و اخلاق استوار شده است ناكارآمد و غير موثر قلمداد نمي‌كند. وي معتقد است دين وضعي آنگاه كه معتقدانش آن را از رهگذر عقل بدست آورده باشند با دين عقلي كه از قبل تحقق يافته است، مفيد و ضروري براي نجات نوع انسان جلوه دهد.

از طرف ديگر رمز اعتقاد به خدا و دين در نظر كانت تمهيد نوعي تضمين براي نيل انسان به سعادت كامل و وصول به خير برين است بنابراين احتياج به دين از اين جهت نيز مدنظر قرار مي‌گيرد كه چون انسان واجد قوه عقل و حس است و صرفاً به قوه ذاتي خود توانايي سير در سعادت بيكران را ندارد و قادر نيست تا بي‌نهايت بر اراده نيك خود باقي بماند و در برابر تمايلات طبيعي مقاومت كند، ناچار نيازمند به متمسكي قويتر از اراده ذاتي خود است و اين امر غير از دين و لطف الهي نخواهد بود. بنابراين دين نوعي اميدواري را در انسان احياء مي‌كند. اينجاست كه فلسفه دين از نظر كانت ناظر به چگونگي زندگي كردن نيست بلكه او دين را در قالب نوعي احساس مثبت و نوعي اميدواري تبيين مي‌كند.

كانت همواره از آداب ديني گريزان بود و آدابي از قبيل دعا، اظهار عبوديت و پرستش چه فردي و جمعي را بي‌ارزش تلقي مي‌كرد و مي‌گفت: دين حقيقي اين نيست كه بدانيم خدا براي نجات ما چه كرده است. بلكه اين است كه بدانيم ما چه بايد بكنيم كه شايسته نجات باشيم ... در مورد لزوم آن همه ممكن است مطمئن باشند بي‌آنكه احتياجي به كتاب مقدس باشد. خود انسان از نظر اخلاقي مسئول خوب يا بد بودن خويش است. چه امري سبب اهميت قائل شدن كانت براي دين و گرايشهاي مربوط به آن شده است؟ يگانه ملاك در رويكرد ديني، تطبيق آن با اخلاق و ميزان ابتيناي آن بر اخلاق است.

كانت مي‌گويد: «اگر دين به اخلاق متصل نباشد، فقط به سعي در جهت جلب التفات تبديل مي‌شود. سرودخواني، دعا، نماز و كليسا رفتن فقط بايد به مردم براي به پيشرفت نيروي تازه و جرات عطا كند يا اين اعمال بايد زبان حال قلبي ملهم از وظيفه‌شناسي باشد». بنابراين مشاهده مي‌شود اگر علقه و علاقه‌اي به برخي از آداب ديني وجود دارد نه به عنوان آداب صرف، بلكه زمينه‌اي براي رشد اخلاق و همدلي در سطح فردي و اجتماعي است. لذا او معتقد است هيچ يك از اين اعمال عبادي و آداب و رسوم ديني نبايد به عنوان عمل صالح تلقي گردند، بلكه صرفاً تمهيداتي براي اعمال صالح قلمداد مي‌گردند، خشنودي خداوند در گرو انجام مناسك خشك بدون دريافت و انعكاس تاثير اخلاقي آن نيست بلكه مردم براي خشنودي خداوند راهي جز بهتر شدن ندارند.

كانت بر آن است كه آفت دين (دين به عنوان يكي از لوازم اخلاق) بي اعتقادي است كه آن ترديد در امكان تحقق فضايل اخلاقي است. اگر اين حالت در وجود انسان قوت بگيرد دين و اخلاق هر دو را به نابودي مي‌كشاند. اساس فضيلت و تقوا در وجود انسان قرار دارد و بي‌اعتقادي به انسان القاء مي‌كند كه وجود انسان هيچ ملازمتي با اخلاق و دين و فضيلت و تقوا ندارد، لذا بي‌اعتقادي آفت دين و اخلاق است. بي‌اعتقادي اساس تشريفات ظاهري در دين است. اعتقاد به خدا موجب بروز افعال خاصي در وجود انسان نسبت به خدا مي‌شود.

اين اعمال شامل سه نوع است: تقديس كردن او، دوست داشتن او و ترسيدن از او. ما خدا را به عنوان يك قانونگذار مقدس تقديس مي‌كنيم، به عنوان يك حاكم خيرخواه دوست داريم و به عنوان يك قاضي عادل از او مي‌ترسيم. خطاها و لغزشهاي ديني بايد از خطاهاي كلامي متمايز شود. خطاهاي كلامي مربوط به شناخت خداوند است، اما خطاهاي ديني مربوط به رفتار اخلاقي است. خطاهاي كلامي را بايد در خداشناسي اصلاح كرد، اما خطاهاي ديني را بايد در اخلاق اصلاح كرد. از اينجا نتيجه مي‌گيريم كه هيچ ملازمه‌اي بين اين دو خطا نيست. چنانكه خطاهاي كلامي (لغزش در خداشناسي) موجب خطاهاي ديني (اصول رفتار اخلاقي) نمي‌شوند. عمده‌ترين و بزرگترين خطاهاي كلامي الحاد و انكار خداوند است. سفسطه، خرافه، بي‌حرمتي و تعصب از موارد ديگر خطاهاي كلامي است.

دين از ديدگاه شهید مطهري

تاريخ بشري كمتر جامعه‌اي را سراغ دارد كه از دين و باورهاي ديني احساس بي‌نيازي نموده باشد و اين بدان سبب بوده است كه دين بسياري از نيازهاي روحي و اجتماعي انسانها را برآورده مي‌كرده است و به تعبير جامعه شناسان دين داراي كاركرد مثبت براي انسانها بوده است، شهيد مطهري در اين زمينه مي‌گويد: «بشر هم از لحاظ شخصي احتياج به دين دارد و هم از لحاظ اجتماعي نيازمند دين است. همينقدر كه ابديت به فكر بشر مي‌آيد به جهان ديگر پيوند پيدا مي‌كند. اين قدرت فكري و تصوري در او احساسات و تمايلات ابديت خواهي به وجود مي‌آورد. پيدايش اينگونه تصورات وسيع و گسترده و پيدايش اينگونه تمايلات و خواسته‌هاي عظيم و پهناور در انسان با ساختمان بدني و جسماني محدود و فاني شونده انسان به هيچ وجه جور در نمي‌آيد. تنها چيزي كه اين احساس و اين احتياج را به صورت كامل و مطمئن تامين مي‌كند احساسات و عقايد مذهبي و پرستش است».

بنابراين مي‌توان گفت دين يكي از نيازهاي دروني و به تعبير شهيد مطهري نيازهاي فطري بشر است. شهيد مطهري بر آن است كه كار دين و رسالت دين محور غرايز نيست، تعديل و اصلاح و رهبري و حكومت و تسلط بر آنهاست: چون غرايز را نمي‌توان و نبايد از بين برد، قهراً در اجتماعاتي كه با نام خدا و دين و مذهب براي نابودي غرايز قيام مي‌كنند و خداپرستي را با زندگي، متضاد معرفي مي‌كنند خود اين معاني و مفاهيم عالي شكست مي‌خورند و ماترياليسم و ساير مكتب‌هاي ضد خدايي و ضد ديني رواج مي‌گيرد. لهذا بدون ترديد بايد گفت كه زاهد مآبان جاهل هر محيطي از عوامل مهم گرايش مردم به ماديگري مي‌باشند.

روح و درونمايه اصلي اغلب آثار شهيد مطهري فلسفه است و لذا به مقوله دين نيز از نظر فلسفه مي‌نگرد و تعريف او از دين نيز تعريفي فلسفي است آنچه را كه او به عنوان مكتب يا ايدئولوژي از آن ياد مي‌كند نيز چيزي جز دين نيست. بنابراين مي‌توان گفت مجموع انديشه‌هاي هماهنگ كه با زندگي عملي يعني با بايدها و نبايدها بستگي داشته باشد يك مكتب مي‌باشد كه بر پايه انديشه‌هاي نظري قرار دارد كه آن انديشه‌هاي نظري روح آن مكتب به شمار مي‌رود و براي اين مي‌گوئيم بر پايه آنها كه مي‌گفتيم هر ايدئولوژي براساس يك جهان بيني است و خود جهان بيني نظر درباره جهان است آنچنانكه هست و ايدئولوژي نظر درباره انسان است آنچنان كه بايد باشد و بايد بشود پايه و مايه مكتب همان روحي است كه همه را به صورت يك دستگاه و يك مكتب درآورده است و ديگر چيزها به منزله اعضاء و جوارح رئيسه و غير رئيسه است و حتي بعضي به منزله موهايي است كه بر پيكر مي‌رويد يعني اينقدر جنبه غير اصيل دارد مانند لازم، غير لازم و واجب و مستحب و تنها انديشه‌اي مي‌تواند روح مكتب را تشكيل دهد كه از طرفي پايه جهان بيني آن مكتب باشد يعني نوعي بينش و ديد و ارزيابي درباره هستي باشد و از طرف ديگر آرمان ساز باشد و اين همان مطلب است كه گفتيم ايدئولوژي هم بايد پايه فلسفي داشته باشد و هم پايه ايماني.

پس دين علي الاصول براي عمل است اگرچه پشتوانه‌اي نظري دارد اما بايد ديد كه دين تا چه ميزان و در چه حدودي در زندگي آدميان مداخله مي‌كند و به عبارت ديگر انتظارآدميان از دين در چه مواردي بايد باشد. شهيد مطهري دين را داراي كاركردهايي مي‌داند كه مهمترين آنها عبارتند از:

1. كاركرد تعيين رابطه انسانها با هم: تنها دين است كه مي‌تواند حسن رابطه انسان با خود و حسن رابطه انسان با انسانهاي ديگر را تامين كند هيچ چيزي قادر نيست و نخواهد بود كه جاي دين را بگيرد.

2. كاركرد تعيين معيارهاي ارزشهاي انساني: ارزش مذهب اين است كه ملاكها و معيارهاي ارزشي را در انسان احياء مي‌كند. مذهب نه فقط از راه بهشت و جهنم جبر اخلاق را تحميل مي‌كند بلكه در اعتقادات انسان چيزهايي از انسانيت را احياء مي‌كند و به عبارت ديگر انسانيت انسان را به شكل خاصي احياء مي‌نمايد كه در پرتو احياي آن تمامي ارزشهاي انساني كه امروز واقعاً و عملاً بي‌معني است معناي منطقي و دقيق پيدا مي كند.

3. دين پشتوانه اخلاق و قانون: ركن اساسي در اجتماعات بشري اخلاق است و قانون. اجتماع قانون و اخلاق مي‌خواهد و پشتوانه قانون و اخلاق هم فقط و فقط دين است ... تمام مقدساتي كه اجتماع بشر دارد: عدالت، مساوات، آزادي، انسانيت و همدردي، هر چه فكر شما برسد تا پاي دين در ميان نباشد حقيقت پيدا نمي‌كند ... انسانيت مساوي است با دين و ايمان و اگر دين و ايمان نباشد انسانيتش نيست. بنابراين از مجموع سخنان مطهري در مورد كاركردهاي دين مي‌توان نتيجه گرفت كه جز دين، هيچ عامل ديگري نيست كه قسمت اعظم تكامل بشريت يعني تكامل بشريت در ماهيت انساني خودش را تامين كند.

اما با همه اين كاركردها و قوانيني كه دين دارد چرا فرد يا افرادي و گاهي جامعه‌اي نسبت به دين حالت تنفر و انزجار پيدا كرده و از دين اعتراض مي‌كنند. پاسخ استاد آن است كه علاوه بر آلوده بودن محيط زندگي آدمي و هواپرستي كه انسان را از خدا دور مي‌كند نحوه تبليغ مبلغان ديني نيز گاهي اثر معكوس باقي مي‌گذارد. يكي ديگر از موجبات اعراض و روگرداندن از دين جنگ و ستيزي است كه برخي از داعيان و مبلغان ديني بي‌خرد ميان دين و ساير غرايز فطري بشر ايجاد مي‌كنند و دين را به جاي اينكه مصلح و تعديل كننده غرايز ديگر معرفي كنند آنرا ضد و منافي و دشمن ساير فطريات بشر معرفي مي‌كنند. شهيد مطهري همچنين هرگونه تناقض و مخالفت ميان علم ودين را منتفي دانسته و بلكه دين را محرك علم به سوي تحقيق معرفي مي‌كند.

شهيد مطهري در اين باره مي‌گويد: «براي بشريت هيچ چيز گران‌تر و مشئوم‌تر از جدايي دين و دانش نيست اين جدايي تعادل اجتماعي بشري را از بين مي‌برد، هم دنياي قديم، هم دنياي جديد، گاه دچار بي‌تعادلي شده و تعادل خود را از دست داده است. زماني مردم گرايش‌ ديني خود را جدا از علم جستجو مي‌كردند اين بيماري عمده دنياي قديم بود همچنانكه بيماري عمده دنياي جديد اين است كه عده‌اي در جستجوي علم منهاي دين هستند، اكثر انحرافات و بدبختي‌هايي كه بشر امروز را تهديد مي‌كند ناشي از اينست كه علم را جدا از ايمان مي‌خواهد، هماي سعادت آن روز بر سر بشر سايه خواهد گسترد كه وي عميقاً پي ببرد كه به هر دو اصل مقدس نيازمند است، بداند مرغي است كه به دو بال نياز دارد، بالي از دانش و بالي از ايمان».

از اين بيان بدست مي‌آيد كه دين نه تنها منافي با علم نيست  بلكه محرك آن به سوي تحقيق نيز بوده است، اما شهيد مطهري اظهار مي‌كنند كه در بين مسلمين عده‌اي ديندار و مقدس مآب به نام دين با حركات نامعقول، علم را مقابل دين قلمداد مي‌كنند و همين افراد و تندروي، زمينه تقابل علم و دين را فراهم آورده است. حال آنكه اسلام نه عالم بي‌دين مي‌خواهد نه جاهل ديندار و به نظر استاد جهالت بدتر به اسلام ضربه زده است تا علم.

به نظر شهيد مطهري زماني برخي خيال مي‌كردند كه اگر تمدن پيشرفت كند جائي براي دين نخواهد بود، اما امروز معلوم شده كه پيشرفت علم و تمدن نيازي را كه بشر به دين براي يك زندگي خوب دارد رفع نمي‌كند، بشر هم از لحاظ شخصي احتياج به دين دارد و هم از لحاظ اجتماعي، انسان علم را در اختيار مي‌گيرد و در هر جهت كه بخواهد آنرا به كار مي‌برد اما دين انسان را در اختيار مي‌گيرد و جهت انسان و مقصد او را عوض مي‌كند.

نگرش مذهبی

نگرش نظامی از باورها و اعمال نسبت به امور مقدس است. نگرش مذهبی ایستاری معطوف به امور مقدس است. که در دو بعد دینی شناسی و دین باوری تعریف می شود. که در آن فرد با توجه به قدرت معنوی، قدرت دنیوی را تقدیس و تعدیل می کند و به او گوشزد می نماید که سلسله مراتب استعدادها در قبال سلسله مراتب شایستگیهای اخلاقی و دینی چیزی نیست. این نگرش موجب توجه به قدرت معنوی گشته و به سبب آن احتمال و اطمینان فرد، سازگاری وی با جامعه تأمین می گردد (به نقل از طالبان، 1380، ص 152).

ادامه نوشته

مفهوم باورهای دینی در نظريه رواني اجتماعي و زيستي آدلر

از ديدگاه آدلر عمل به باورهای دینی يعني داشتن اهداف مشخص در زندگي، داشتن فلسفه استوار و محکم براي زيستن، روابط خانوادگي و اجتماعي مطلوب و پايدار، مفيد بودن براي هم نوعان، جرأت و شهامت، قاطعيت، کنترل داشتن بر عواطف و احساسات، داشتن هدف نهايي کمال و تحقق نفس، پذيرفتن اشکالات و کوشيدن در حد توان براي حل اشتباهات. (رحيمي 1373) 

ديدگاه فرويد در ارتباط با عمل به باورهای دینی

به نظر فرويد ويژگيهاي خاصي براي عمل به باورهای دینی شناختي ضرورت دارد و نخستين ويژگي خود آگاهي است. يعني هر چه که ممکن است در ناخود آگاه موجب مشکلي شود بايستي خودآگاه شود. ( اله وردی ، 1384 )

خودآگاهي عنصر اصلي عمل به باورهای دینی شناختي است. البته براي عمل به باورهای دینی شناختي کفايت کننده نيست بلکه معيار نهايي عمل به باورهای دینیي ويژگي ديگر از نظر فرويد بيگانگي منطقي از علاقه مندي ها و اشتياقات عمومي مي باشد. ( حسینی ، 1386 )

به نظر فرويد انسان متعارف کسي است که مراحل رشد روان – جنسي را با موفقيت گذرانيده باشد. و در هيچ يک از مراحل بيش از حد تثبيت نشده باشد. البته ديدگاه فرويد کمتر انساني متعارف به حساب مي آيد و هر فرد به نحوي از انحاء متعارف است. (رحيمي 1373) 

مذهب از  دیدگاه روانشناسان

در سطح نظری ، روانشناسان برجسته  جهت گیریهای نسبتا متفاوتی در برابر مذهب داشته اند ، افرادی چون فروید و آلیس ، نوعی ارزیابی منفی از نقش و تاثیر مذهب بر سلامت روان و رفتار انسان ها داشته اند . اما افراد دیگری چون جیمز ، یونگ ، آلپورت، مازلو ،آدلر ، فرام ، اریکسون ، ایرابل ف دید خوشبینانه تری به مذهب داشته اند و با نگرشی

ادامه نوشته

مذهب و دین و تربیت دینی و مذهبی

آلپورت مذهب را يکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان می داند . مذهب می تواند به عنوان یک اصل وحدت بخش و يک نیروی عظیم برای سلامت روان مفيد و کمک کنند ، باشد.(آلپورت ، 1967)

آلپورت (1950) ، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخشی توصیف می کند و آن را یکی از عومل بالقوه مهم برای سلامت روان داغنسته ، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی ، بهترين زمینه را برای یک شخصيت سالن آماده می کند .( خوانين زاده و همکاران ، 1384)

مرحوم علامه طباطبایي می فرمايند : خلق به يک صورت ادراکی می گوييم که در درون انسان جايگير شده و در هر موقع مناسب در درون انسان جلوه کرده ، و او را به اراده عمل وادار می نماید ، چنانکه انسان پر دل یک صفت درونی دارد که به هر گونه خطر قابل دفعی روبرو می شود ، به هیجان آمده ، خودنمایی کرده و بسوی مبارزه و دفاع دعوتش می کند، و بعکس انسان بزدل حالتی در درونش نهفته که به هر خطر مواجه شود ، اعصابش را از کار اندخته ، و به فرار از بیان معرکه در رفتن وادارش می کند و این دو صفت « شجاعت» و « جبر» و یا بلفظ خودمان پر دلی و بز دلی ، دو خلق از اخلاق انسان می باشند،  که یکی پسندیده و دیگری نا پسندیده است غالباً یکی از این دو صفت در ا وجود و منشا اثر است ، با این همه گاهی هم اتفاق می افتد بویزه در اوایل زندگی که لوح درونی انسان از هر دو صفت پاک بوده و هيچ یک از این دو صفت ادراکی ثابت را ندارد و در نتیجه در مواقع خطر قطعی یا احتمالی ، حالش روشن نیست ، گاهی در برابر حوادث ناگوار تهدید کننده استقامت می ورزد و گاهی فرار را بر قرار ترجیح می دهد.(امیدی ،1373)علم اخلاق عبارت است از نفی که پیرامون ملکات انسان بحث می کند . کانی که مربوط به قوای نباتی ، حیوانی و انسانی اوست ، با این غرض بحث می کند که فضائل آن را از رذائلش جدا سازد و معلوم کند که کدامیک از ملکات نفسانی انسانی انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست . و کدامیک بدور رذیله و مایه نقص اوست ، تا آدمی بعد از شناسایی آنها خود را به فضائل بیاراید و از رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکی که مقتضای فضائل درونی است انجام دهد تا در اجتماع انسانی ستایش عمومو ثنای جمیل جامعه را به خود جلب نموده ، سعادت علمی و عملی خود را به کمال برساند . مطابق آیات قران ، روایات اسلامی و نظرات فلاسفه و حکمای اسلام ، موضوع علم اخلاق خود انسان است . یعنی علم لخلاق در رابطه با انسان و حالات و ملکات انسانی بحث می کند ، علم اخلاق برای انسان خیلی مهم و ضروری است یعنی اگر کسی فاقد اخلاق انسانی باشد ، تمام عوامل مادی و جهان در رابطه با او حالت منفی داشته و برایش جز شر و نکتب و سبعیت نتیجه گیری نخواهد داشت. « منفرد ، 1371»

تاثیر مذهب و اخلاق بر سلامت روان

بنیادی ترین مفهومی که درباره بهداشت و سلامت روانی در اسلام مطرح بوده و آن را تنها عامل رشد و اعتلای روحی و روانی قلمداد می کند ، عبارت است از اتخاذ رفتار و فعالیتی معتدل و متعادل در راستای تخلیه و پیرایش ، و تخلیه و آرایش درون ، تخلیه و پیراستن خویش از اوصاف نکوهیده و ناستوده ، و تخلیه و آراستن خود با اوصاف و حالات پسندیده و ستوده . آیات زیادی ازقرآن کریم توجه ما را به خود جلب می کند که در طی آن ، آدمی به پیروی از او تنها راه میل به بهداشت روانی است ، چنین است که ویژگی و خصوصیت غالب و فراگیر شخصیت انسان مومن برخورداری عمیق او از « آرامش قلبی » است و این تسلینه آرامش دل ، صفت و مشخصه مستقلی است که از احاطه و تسلط بر دنیای درونی و شناخت از خویشتن و رسالت الهی خویش حکایت می کند . آرامش مومن یک ویژگی خاصی است که نماینگر انجام عناصر او و سازمندی وی در میان خواست های متناقض ، و رام بودن نفس از نظر خضوع و راهوار بودن ـ در برابر صاحب آن است . چنین موهبتی فقط به مومن اعطا شده و می توان این آرامش را در صحیفه چهره فرد با ایمان خواند . این آرامش ، آرامش رویه ای و سطحی نیست بلکه آرامش عمق و زرفای مومن و مبین اطمینان درون اوست . زیرا رابطه مومن با پیرامونش ، رابطه خاص و متفاوت از هر گونه روابط دیگر است رابطه او با گذشته ، فردا ، آینده ، رابطه او با مرگ ، رابطه او با مردم و رفتارش ، مرتبط با دید و طرز نگرش وی به اخلاق است ( صادقی جانبهان ، 1379)

نتایج پژوهش های جهت گیری مذهبی

طبق تحقیقات خلیل آذر و اسماعیل پور ، افراد دارای نوآوری بالا در مقایسه با افراد دارای نوآوری متوسط یا پایین از میزان جهت گیری مذهبی درونی و جهت گیری مذهبی بیرونی بالاتری برخوردارند . همچنین افراد دارای تعهد بالا در مقایسه با افراد دارای تعهد پایین از میزان جهت گیری مذهب درونی و جهت گیری مذهب بیرونی بالاتری برخوردارند ، در حالیکه افراد دارای بالیدگی بالا در مقایسه با افراد دارای بالیدگی متوسط یا پایین از میزان جهت گیری مذهب بیرونی بالاتری برخوردارند اما در بین افراد دارای سطوح مختلف بالیدگی از نظر میزان جهت گیری درونی تفاوت معنی داری به دست نیامد (خلیل آذر و اسماعیل پور ، 1389 ) .

در بررسی فیشر و ریچاردز در 1998 ، نشان داده شده که افراد دارای مذهب بیرونی در مقایسه با افراد دارای مذهب درونی بیشتر احساس گناه می کنند ( بهرامی احسان و همکاران ، 1384 ) .

نتایج مربوط به پژوهش احمدی ، گلزاری ، شاملی و رسولزاده طباطبایی ( 1387 ) در مورد جهت گیری مذهبی حجاج نشان می دهد که نمرة کل جهت گیری مذهبی آنان در پس آزمون نسبت به پیش آزمون به گونة معناداری بیشتر شده است . که می توان گفت حجاج در مرحلة عزیمت با کسب آمادگی های لازم و ارتقای سطح شناختی ، پایبندی به دستورات دینی را افزایش داده اند .

طبق نتایج پژوهش جهانگیرزاده و قربانی ( 1388 ) از عوامل پنج گانة شخصیت ، پایداری هیجانی و وظیفه شناسی با جهت گیری مذهبی درونی و ناپایداری هیجانی با جهت گیری بیرونی ارتباط دارد ولی یافته ها ارتباط برون گرایی ، توافق و گشودگی به تجربه با جهت گیری مذهبی را تأیید نمی کنند .

براساس نتیجة پژوهش رفیعی هنر و جان بزرگی ( 1389 ) بین جهت گیری مذهبی اسلامی و خود مهارگری رابطة مثبت معناداری وجود دارد . به عبارت دیگر هر چه نمرة مذهبی بودن افراد بالا می رود ، نمره های خودمهارگری آنها نیز افزایش می دهد . و همچنین هر چه نمرة مردان در میزان تقید به اعتقادات اسلامی و نیز نمرة مردان و زنان در پایبندی به اخلاق بالا می رود ، نمره های خودمهارگری نیز افزایش می یابد .

بهرامی چگنی ( 1389 ) نشان داد که نگرش مذهبی کلی ، بعد اعتقادی ، و بعد مناسکی روابط معناداری با اختلالات روانی کلی و حیطه های آن دارند . به علاوه ، شواهد به دست آمده حاکی از آن است که بُعد امساکی و اعتقادی نقش بیشتری در پیش بینی اختلالات روان شناختی ایفا می کنند .

طبق پژوهش مسعود آذربایجانی در 1381 جهت گیری مذهبی اسلامی طلاب بالاتر از دانشجویان گزارش شده است همچنین جهت گیری مذهبی اسلامی زنان فقط در بخش اخلاق از مردان بالاتر بوده است و افراد متاهل از نظر جهت گیری مذهبی هم در عقاید – مناسک و هم در مورد اخلاق از افراد مجرد بالاتراند ولی هیچگونه تفاوت معناداری بین طبقات مختلف اقتصادی گزارش نکرده اند ( آذربایجانی ، 1382) .

در پژوهش کیومرثی در 1382 جهت گیری مذهبی اسلامی در هر دو زیر گروه زنان و مردان ، از یک سو با ویژگی های خلقی ، فرامن قوی و مهار خود مرتبط است و از سوی دیگر با ویژگی گروه جویی و پرهیز از تنهایی ارتباط دارد . در گروه مردان ، فزون بر عوامل عمومی یاد شده ، جهت گیری مذهبی با آرمیدگی ، شکیبایی ، تنش پایین و نیز تمایلات سنتی ، وفاداری به باورهای کنونی و گذشته مرتبط است اما در گروه زنان جهت گیری مذهبی با جسارت اجتماعی و هیجان پذیری و نیز همنوایی ملاحظه و انعطاف پذیری مرتبط است ( آذربایجانی و موسوی اصل ، 1387 ) .

نتايج قادری ( 1389 ) نمايانگر رابطه مثبت جهت گيري مذهبي دروني در زنان و مردان سالمند با شادكامي بود . همينطور مي توان به اين نتيجه رسيد كه افر اد داراي جهت گيري مذهبي دروني در هر دو جنس شادكامترند .

براساس یافته های کوشکی و خلیلی فر ( 1389 ) ، هر چه نگرش شناختی – عاطفی فرد به مذهب بالاتر می رود ، منبع کنترل درونی او نیز افزایش می یابد .

نتایج پژوهش خداپناهی و خاکسار بلداجی ( 1384 ) نشان می دهد بین جهت گیری مذهبی و سازگاری رابطة معناداری وجود دارد . افراد دارای جهت گیری مذهبی درونی دارای سازگاری اجتماعی و تندرستی بهتری می باشند .

نتایج پژوهشی ابوالقاسمی ، مرادی سروش ، نریمانی و زاهد ( 1390 ) نشان می دهد که بین جهت گیری مذهبی درونی و عملکرد شغلی رابطة مثبت و معناداری وجود دارد . بدین معنی که با افزایش جهت گیری مذهبی درونی کارکنان ، عملکرد شغلی آنان نیز افزایش می یابد . همچنین جهت گیری مذهبی درونی احساس تعهد ، وظیفه شناسی و کنترل درونی کارکنان را در محیط کار ارتقا می بخشد که باعث تلاش زیاد و در نهایت عملکرد شغلی و میزان بهره وری سازمانی بالاتر می شود . همچنین تقید و پایبندی کارکنان به اصول و باورهای مذهبی ، عملکرد شغلی آنها را افزایش می دهد . در مقابل بین جهت گیری مذهبی بیرونی و عملکرد شغلی رابطة معنادار به دست نیامد . این نتیجه نشان می دهد که با افزایش جهت گیری مذهبی بیرونی کارکنان ، عملکرد شغلی آنان نیز تغییری نمی کند ، یعنی ظاهرسازی مذهبی تأثیر منفی بر عملکرد شغلی کارکنان ندارد . با توجه به اینکه در جهت گیری بیرونی ، مذهب در چارچوب و ساختار شناختی و عاطفی خود درونی نشده و از سطح باور به سطح ایمان مذهبی انتقال نیافته ، با عملکرد شغلی رابطة معنادار پیدا ننموده است .

بهرامی احسان ، تمنایی فر و بهرامی احسان ( 1384 ) نيز در يك مطالعه، كه رابطه ابعاد جهت گيري مذهبي ( مذهب گرایی، سازمان نايافتگي مذهبي، ارزنده سازي مذهبي و كامجويي ) و ابعاد مختلف سلامت – اختلال رواني بررسي كرديد، به اين نتيجه رسيدند كه ابعاد مختلف جهت گيري مذهبي الگوي منسجمي را براي تبيين شاخص هاي كلي اختلالات رواني مطرح مي سازند ( عباسی و جان بزرگی ، 1389 ) .

بهرامی احسان و پورنقاش تهرانی ( 1388 ) در پژوهشی نشان دادند که بین ابعاد شخصیت و جهت گیری مذهبی رابطة معناداری وجود دارد . جهت گیری مذهبی بالاترین رابطة منفی و سازمان نایافتگی مذهبی بالاترین همبستگی مثبت و معنادار را با روان پریش خویی نشان می دهند . در بُعد نوروز گرایی ، بالاترین مقدار همبستگی از آن سازمان نایافتگی مذهبی است در حالی که جهت گیری مذهبی و ارزنده سازی مذهبی به صورت منفی با نوروز گرایی در رابطه اند . در بُعد دروغ گویی نیز هم چنان که قابل پیش بینی بود ، ارزنده سازی مذهبی تنها رابطة مثبت و معنادار را نشان داد . رابطة بین برون گرایی نیز با هیچ یک از ابعاد جهت گیری مذهبی ، رابطه ای نشان نمی دهند .

عابدی ، شواخی و تاجی ( 1387 ) دریافتند که بین ابعاد مختلف دینداری با میزان شادی دانش آموزان دختر رابطة مثبت معنی داری وجود دارد و همچنین بُعد اعتقادی ، مناسکی ، پیامدی و عاطفی به ترتیب پیش بینی کننده های میزان شادی دانش آموزان دختر می باشند .

نتایج تحقیق رضاپور میرصالح ، خباز ، صافی ، عبدی ، یاوری و بهجتی ( 1390 ) جهت گیری مذهبی با سبک های مقابله در دانشجویان کارورز پرستاری همبستگی دارد ، به عبارتی دیگر می توان گفت که دانشجویان دارای جهت گیری مذهبی ، بیشتر در پی راه حل های منطقی برای مواجهه با موقعیت های پر تنش و استرس زای محیط کار بالینی خود بودند ، به طور فعال با مشکلات مواجه می شدند ، و کمتر توسط فشارهای عاطفی ناشی از مشکلات کاری برانگیخته می شدند ، در عوض دانشجویانی که در زندگی معنایی نداشتند و دارای جهت گیری مذهبی با ثباتی نداشتند ، به صورت احساسی با مشکلات و موقعیت های پر تنش محیط کار بالینی خود برخورد می کردند و با هیجان ناشی از موقعیت های پر تنش برانگیخته می شدند و سبک مقابله مسئله محور با مذهب گرایی و ارزنده سازی مذهبی همبستگی مثبت معنادار و با سازمان نایافتگی مذهبی همبستگی منفی معنادار دارد و از طرفی سبک مقابله هیجان محور با سازمان نایافتگی مذهبی همبستگی مثبت معنادار داشت .

رابطه جنسیت و جهت گیری مذهبی

اکثر تحقیقات خارجی حاکی از آن است که زنان دیندارتر از مردان هستند ( غرایی و همکاران ، 1387) . شدت نگرش مذهبی در زنان بیشتر از مردان است . برای مثال فرارو و کلی- مور در 2000 دریافت که دو جنس از نظر درخواست مشاوره مذهبی تفاوت معنادار دارند . قویتر بودن نگرش های مذهبی در زنان ، در چند پژوهش داخلی نیز به دست آمده است ( محمدی و مهرابی زاده هنرمند ، 1385 ) . با این وجود همچنین اکثر تحقیقات داخلی برخلاف تحقیقات خارجی حاکی از آن است که بین دو جنس تفاوت معناداری وجود ندارد ( غرایی و همکاران ، 1387) .

نتایج پژوهش قمری ( 1390 ) نشان داد که رابطة مثبت و معناداری بین دینداری و حمایت اجتماعی وجود دارد و میزان دینداری دانشجویان دختر در مقایسه با دانشجویان پسر بیشتر است . باید خاطر نشان کرد که ، ایده آل فکر کردن دخترها نسبت به واقعیت گرایی پسرها از دلائل بیشتر بودن دینداری دختران ارزیابی می گردد .

کاویانی ( 1387 ) در تحقیق خود عنوان می کند که دانشجویان دختر مذهبی تر از دانشجویان پسر هستند و دلائل آن را بدین گونه بیان می کند : الف) دختران زودتر به رشد می رسند و مذهبی بودن برایشان معنی پیدا می کند . ب) دختران بیشتر در خانه و خانواده هستند و بیشتر اثر می پذیرند . همچنین می تواند اطاعت و فرمانبرداری بیشتر و پیشنهاد پذیری آنها ممکن است دلیلی بر تفاوت مردان و زنان در مذهب باشد ( غرایی و همکاران ، 1387 ) .

داشتن مذهب بیرونی بیشتر در زنان شاید به دلیل عوامل فرهنگی آنان و داشتن ریسک بالاتری از اختلالات روانی ، افسردگی ، اضطراب و همچنین رفتارهای خودکشی ، بیشتر به استفادة ابزاری از دین تمایل داشته باشند ( لهسایی زاده و همکاران ، 1385 ).

نتایج پژوهش جهت گیری مذهبی آذربایجانی نشان می دهد که جهت گیری زنان فقط در خرده آزمون اخلاق از مردان بالاتر است . و نتایج مطالعة تبرائی نشان می دهد که جهت گیری مذهبی زنان فقط در خرده آزمون عقاید – مناسک از مردان ( به نقل از احمدی و همکاران ، 1387 ) . همچین طبق نتایج پژوهش جهانگیرزاده و قربانی ( 1388 ) در مقیاس های جهت گیری مذهبی ، نمرة میانگین زنان در جهت گیری مذهبی درونی و جهت گیری مذهبی فرهنگی بیشتر از مردان است . و در مقیاس جهت گیری مذهبی آخرتی ، میانگین مردان بالاتر است .

تمدنی ( 1385 ) جهت گیری دینی در دختران با سازش یافتگی اجتماعی رابطه معناداری دارد ، ولی در پسران و در کل رابطة معناداری وجود ندارد .

 

بعضی از محققان خاطر نشان کرده اند که ممکن است تفاوت دو جنس در نگرش های مذهبی ، به مذهب خاصِ مورد مطالعه مربوط باشد . به طور مثال لونتال ، مک لئود و سینیرلا در 2002 در پژوهشی که بر پیروان چهار دین مسیحیت ، هندویسم ، یهود و اسلام انجام دادند ، تفاوت زنان و مردان در نگرش مذهبی را فقط در پیروان دین مسیح یافتند . محققانیکه از نظر نگرش مذهبی تفاوت معناداری بین دو جنس به دست نیاورده اند اعتقاد دارند که این تفاوت ، مختص فرهنگ های غربی است و در فرهنگ ما به دلایلی از جمله نفوذ بسیار زیاد و گسترده مذهب در همة اعصار و دوران ها ، این تفاوت مشاهده نمی شود . بر عکس این محققان ، گروهی نیز این مسئله را امری جهانی تلقی کرده اند که در تفاوت های زیستی زنان و مردان ریشه دارد . بتی- هالاهمی و آرگیل ، وقت بیشتری را که زنان برای انجام فعالیت های مذهبی در اختیار دارند ، از جمله علل این امر بر می شمرند . فرانسیس نیز تفاوت در ویژگی های شخصیتی زنان و مردان و اجتماعی شدن نقش جنسی را علت این تفاوت می داند ( محمدی و مهرابی زاده هنرمند ، 1385 ) .

براساس مطالعة کاظمیان مقدم و مهرابی زاده هنرمند ( 1388 ) میانگین نمرات و انحراف معیار نگرش مذهبی دانشجویان دختر به طور معناداری بیشتر از دانشجویان پسر است . بنابر این ، نگرش مذهبی در دانشجویان دختر قوی تر است . پژوهش های فاخری و سریه آذری در 1380 نشان دادند که در میزان دینداری بین دو جنس تفاوت معناداری وجود دارد و دختران بیش از پسران مذهبی تر هستند .

بلالی در 1377 با استفاده از روش مطالعة پیمایشی و با بهره گیری از 45 گویه به سنجش میزان گرایش دینی 325 نفر از دانشجویان پرداخته است . یافته های تحقیق نشان داد که بین اعتقاد دینی با آمادگی رفتار دینی و جنسیت تفاوت معنی داری وجود دارد . بدین ترتیب که بُعد اعتقاد دینی دانشجویان دختر نسبت به پسر بیشتر است ولی در بُعد آمادگی رفتاری نمرة مردان بیش از زنان است و در بُعد شناختی تفاوتی بین دو جنس وجود ندارد ( آهنکوب نژاد ، 1388 ) .

آهنکوب نژاد ( 1388 ) در پژوهشی نشان داد که جوانان اهوازی به ترتیب در بُعد اعتقادی ، عاطفی ، پیامدی و مناسکی نمرات بیشتری در ابعاد دینداری بدست آوردند . در ابعاد اعتقادی ، عاطفی ، پیامدی ، مناسکی و همچنین نمرة کل دینداری ، مقایسة میانگین ها ، تفاوت های کاملاً معنی داری را میان دو جنس نشان داد و در همة این موارد میانگین نمرة دخترها بالاتر از پسرها بوده است .

بررسی رفتارهای فرهنگی ایرانیان ، که توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در 1382 اجرا شد ، نشان داد که از 10 فعالیت مذهبی بررسی شده در همة موارد نسبت انجام این فعالیت ها برای زنان بیش از مردان است ( آهنکوب نژاد ، 1388 ) .

غرایی ، احمدوند ، اکبری دهقی و زنوزیان ( 1387 ) در پژوهشی بیان کردند که در جهت گیری مذهبی بین دو جنس تفاوت معناداری مشاهده نگردید . همچنین بهرامی احسان و پورنقاش تهرانی ( 1388 ) در پژوهشی نشان دادند که جهت گیری مذهبی در زنان و مردان یکسان است .

نتایج مربوط به پژوهش احمدی ، گلزاری ، شاملی و رسولزاده طباطبایی ( 1387 ) نشان می دهد که تفاوت معناداری بین میانگین نمرات سطح دینداری زنان و مردان حاجی در پس آزمون جهت گیری مذهبی نسبت به پیش آزمون مشاهده نمی شود .   

نظریه جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی آلپورت

گوردون آلپورت ، پدر روانشناسی شخصیت که علاقة خاصی به مطالعة روانشناختی دین داشت ، به شیوه های مختلفِ کاربرد دین در زندگی توسط افراد علاقه مند بود و برای کمک به فهم و ارزیابی این تفاوت ها ، مفاهیم دین داری درونی و بیرونی و مقیاس جهت گیری مذهبی ( ROS ) را ابداع کرده و گسترش داد ( کامتور تامسون ، 1388 ) . از طرف آلپورت و محققان پس از وی ، شکل کلی نظریة جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی ، به عنوان نظریة روان شناسی نیت مذهبی معرفی شد ( گل پرور و خاکسار ، 1388 ) .

آلپورت ابتدا میان دو نوع نگرش به مذهب ، با عنوان نهادی شده و درونی شدة دینی تمایز می گذارد ( گنجی و هلالی ستوده ، 1390 ) تا ارتباط گرایش های مختلف را با این دو مقوله نشان دهد ، سپس واژه های باور بیرونی و درونی را به کار برد تا ارتباط میان سبک های شخصیتی و سوگیری های انگیزشی از یک سو ، و نوع و محتوای باور مذهبی از سوی دیگر را ترسیم کند ( سراج زاده ، 1383 ) . آلپورت سپس بر اساس نگرش درون سو یا درونی یا درون خیز و برون سو یا بیرونی یا برون خیز به دین ، مقیاسی به نام مقیاس جهت گیری مذهبی  را ابداع کرد ( آذربایجانی و موسوی اصل ، 1387 ) .

به نظر آلپورت در دو سطح می توان از مذهب سخن گفت : مذهب رشد یافته و مذهب رشد نایافته . مذهب رشد نایافته از خود اندیشی حاصل شده و یک نظام سازمان یافته و یک پارچه را در شخصیت آدمی پدید می آورد ، در حالی که مذهب رشد نایافته هر چند با رضایت فردی همراه است ، به یک پارچگی شخصیت نمی انجامد . بر این اساس دو نوع سوگیری مذهبی وجود دارد : سوگیری درونی که شامل تجربه کردن مذهب به منزلة یک عامل مهم انگیزشی در زندگی فردی است و کـاملاً در زندگی درونی شده و عملی است و سوگیری بیرونی که برابر با مـذهب رشـد نایافته است و به صورت استفاده از مذهب برای دستیابی به برخی هدف ها مانند حمایت اجتماعی تعریف شده است. فرد با سوگیری درونی تمایل دارد دارد به مذهب خدمت کند ، نه آنکه از مذهب به نفع هدف های دیگر بهره گیرد . در صورتی که فرد با سوگیری بیرونی از مذهب برای رسیدن به اهدافی مانند مقام ، کسب پذیرش در جامعه و خانواده ، بالابردن اعتماد به نفس و حتی توجیه اعمال خود استفاده می کند . در بیشتر افراد ، درجات متفاوتی از سوگیری درونی و بیرونی به چشم می خورد ( محمدزاده و همکاران ، 1388 ) .

بنابر این در این نظریه ، جهت گیری مذهبی درونی ، شکل رشد یافته تری از نیت مذهبی محسوب می شود که به عنوان یک انگیزة غالب و راهنمای عمومی و همیشگی برای سبک و روشی عمل می نماید که فرد در زندگی در پیش می گیرد ؛ در مقابل ، جهت گیری مذهبی بیرونی ، شکل رشد نایافته تر عقاید و باورهای مذهبی را در بر می گیرد ، به این دلیل که در افراد دارای جهت گیری مذهبی بیرونی ، تمایلات و گرایشات مذهبی را ابزاری برای دستیابی به اهداف و یا همان پدیدة خدمت به خود می دانند ( گل پرور و خاکسار ، 1388 ) .

افرادی که دارای جهت گیری مذهبی درونی هستند به تعالیم مذهبیشان صادقانه اعتقاد دارند و اعمال مذهبی آنها از عقیده و علم باطنی آنها نشأت می گیرد . برعکس افرادی که جهت گیری مذهبی بیرونی دارند ، برای کسب منافع شخصی رفتار مذهبی نشان می دهند . به عبارت دیگر در جهت گیری مذهبی بیرونی ، مذهب در خدمت نیازها و عقده ها و وجوه ناسالم فرد است ولی مذهب درونی با فرد زندگی می کند و این طور نیست که او از این مذهب ( درونی ) استفاده کند (حسینی نسب و همکاران ، 1388 ) .

البته آلپورت تصور می کرد دو جهت گیری مختلف مذهبی در دو بعد متضاد یک پیوستار قرار می گیرند (آذربایجانی ، 1380) به عبارتی دیگر از نظر او مذهب طیفی است که از یک سو برای افراد معنایی ابزاری دارد و از سوی دیگر نوعی معنا و معنایابی است که خود انگیزة اصلی زندگی است و ارزش درونی دارد (جان بزرگی ، 1386). بر این اساس ، این دو نوع را به منزلة دو سر یک پیوستار انگیزشی – نه سوگیری های جداگانه و متمایز – در نظر گرفت (سراج زاده، 1383).

جهت گیری درونی به یک مذهب شخصی اشاره دارد ولی جهت گیری بیرونی می تواند بر عضویت در یک گروه قدرتمند ، تأمین حفاظت ، کسب موقعیت اجتماعی و یا به عنوان مکانیزم دفاعی توصیف شود ( بهرامی احسان و پورنقاش تهرانی ، 1388 ) .

آن دو گرایش کلی عبارتند از : یکی ، کسانی که در توجه و تمایل خود به امور مذهبی اساساً دارای گرایش به لذت و رضایت درونی خویش بر مبنای یک ارتباط کاملاً شناختی و خصوصی با خداوند هستند . و دیگری ، گروهی که در توجه های خود تمایل بیشتری به دستاوردهای اجتماعی و شخصی دارند ( گل پرور و خاکسار ، 1388 ) .

افراد دارای مذهب درون زاد موقعیت آزمایشی را به صورت دینی توصیف می کنند . در حالی که افراد با مذهب برون زاد چنین موقعیتی را به شکل غیر دینی توصیف می کنند ( واحدی و غنی زاده ، 1388) .

در جهت گیری درونی ، اگر فرد باور دینی خاصی داشته باشد ، سعی می کند آن را درونی ساخته و به طور کامل دنبال کند . اشخاص با این جهت گیری به ایمان به منزلة یک ارزش متعالی می نگرند و عامل به اعمال و مناسک و پایبند به اعتقادات دینی خود می باشند .   

دین باوران بیرونی به واسطة کاربردهای منفعت طلبانة ایمان که در خدمت منافع فردی است ، برانگیخته می شوند ، در حالی که برای دین باوران درونی ، حقیقت دینی و ارزش های اخلاقی مقدم بر انگیزه های شخصی است ( سراج زاده ، 1383 ) . و همین طور در جهت گیری بیرونی ، فرد نمایشی از رفتار دینی از خود بروز می دهد .

که براساس نظریه آلپورت مذهب درونی ، مذهبی فراگیر و دارای اصول سازمان یافته و درونی شده است در حالیکه مذهب بیرونی امری است خارجی و ابزاری است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد ، منظور آلپورت از جهت گیری مذهبی درونی عبارت است از یک تعهد انگیزشی فراگیر که غایت و هدف است نه وسیله ای برای دستیابی به اهداف فردی ( فتوحی بناب ، 1384 ) . منظور آلپورت از جهت گيري مذهبي دروني مولفه هاي انگيزشي فراگيري است كه غايت و هدف هستند نه وسيله اي براي د ستيابي به اهداف فردي . اين مولفه تنها جهت گيري مذهبي دروني سلامت رواني را براي فرد به ارمغان مي آورد ( جان بزرگی ، 1386 ) .

در واقع ، به اعتقاد کرک پاتریک و هود ، افراد دارای جهت گیری مذهبی بیرونی ، بیشتر این باورها را حول محور منافع شخصی شان شکل داده و کمتر از طریق یک نیاز درونی عمیق ( که ماهیتاً ذاتی و فطری است ) هدایت می شوند ( گل پرور و خاکسار ، 1388 ) .

آلپورت و راس در 1967 تفاوت در کنار آمدن با شرایط مختلف و همسازی را در افراد با جهت گیری های متفاوت بررسی کرده اند و به این نتیجه دست یافته اند که افراد واجد جهت گیری دینی درونی ، دین را به عنوان یک انگیزة مسلط و غالب که به خودی خود دارای ارزش است در نظر می گیرند و در شرایط مختلف از قدرت سازش یافتگی بالایی برخوردارند . اما کسانی دارای جهت گیری بیرونی هستند و دینداری را برای دستیابی به هدف های شخصی دنبال می کنند دارای قدرت همسازی پایینی هستند ( تمدنی ، 1385) .

به اعتقاد آلپورت ، افرادی که فعالیت های دینی شان بیرونی است ، از دین به منزلة ابزاری برای اهداف شخصی و اجتماعی استفاده می کنند . دین داری بیرونی عبارت است از دین آسایش و قرارداد اجتماعی ، رویکردی خودخواهانه ، و ابزاری که منافعی برای فرد به ارمغان می آورد . برای نمونه ، افراد با دین داری بیرونی ممکن است برای مشاهده شدن توسط دیگران ، برای افزایش اعتبار در جامعه یا برای انطباق با انتظارات جامعه در کلیسا حاضر شوند . میشل دوناهو ، دربارة معیارهای دین داری بیرونی اظهار داشت که این معیارها « برای سنجش نوعی از دین داری که باعث بدنامی دین می شود ، وسیلة خوبی است . ( دین داری بیرونی ) با تعصب ، جزم اندیشی ... اضطراب خویی ... ترس از مرگ همبستگی مثبت دارد و به نظر می رسد با نوع دوستی همبستگی ندارد » . اما دین داری درونی ، بدون لحاظ منافع اجتماعی که برای فرد حاصل می شود ، سبکی از دین داری برای به دست آوردن احساس معنی و هدف است . به اعتقاد آلپورت ، فقط دین داری درونی با سـلامت روانی ارتباط مثبت دارد آلپــورت در ابتدا تصور می کرد دین داری درونی و بیرونی دو انتهـای یک پیوستار دو قطبی است ؛ یعنی او تصور می کرد فرد یا درونی است یا بیرونی ؛ اما هرگز نمی تواند هر دو حالت را داشته باشد . بررسی های بعدی او نشان داد که این مطلب درست نیست . از این روی ، آلپورت و راس با افزودن دو مقولة اضافی ، این نظریه را به یک سنخ شناسی چهار قسمتی گسترش دادند . دو مقولة اضافی عبارتند از : دین مداری نامتمایز ( یعنی نمرات بالای همزمان در درونی و بیرونی ) و دین گریزی نامتمایز ( یعنی نمرات پایین همزمان در بیرونی و درونی ) ( کامتور تامسون ، 1388 ) .

جهت گیری مذهبی بیرونی ، عبارت است از دین آسایش و قرارداد اجتماعی ، رویکردی خودخواهانه و ابزاری که منافعی برای فرد به ارمغان می آورد . به عنوان نمونه ، افراد دارای جهت گیری بیرونی ممکن است برای مشاهده شدن توسط دیگران ، برای افزایش اعتبار در جامعه یا برای انطباق با انتظارات جامعه در مراسم های مذهبی حاضر شوند . در عین حال ، جهت گیری مذهبی درونی ، سبکی از دینداری است که فرد برای به دست آوردن احساس معنی و هدف در زندگی بدان تمایل دارد . بدون اینکه منافع اجتماعی را که به واسطة دینداری برایش حاصل می شود ، در نظر بگیرد ( عباسی و جان بزرگی ، 1389) .

آلپورت معتقد است دارندة مذهب بیرونی ، از آن به عنوان یک مکانیزم دفاعی استفاده می کند و بدین لحاظ از اثرات مثبت مذهب درونی و دلبستگی ایمن به خدا بهره مند نمی شود ( خوانین زاده و همکاران ، 1384) .

اعتقادات مذهبي دروني به صورت يك چهارچوب معنابخش است كه برحسب آن تمام زندگي شناخته مي شود. اشخاصي با اين اعتقاد، انگيزه هاي اصلي خود را درون مذهب مي يابند. ديگر نيازها هر چقدر هم كه قوي باشند، نسبت به اين انگيزه ارزش كمتري دارند. چنين اشخاصي وقتي باوري را بپذيرند، سعي مي كنند كه آن را دروني ساخته و به طور كامل دنبال كنند . در عین این حال ، اعتقادات مذهبي بيروني، به مذهب به عنوان يك شيوة دلداري و تسليمي و قرارداد اجتماعي مي نگرد. بنابراين مذهب يك روي آورد ابزاري، در خدمت خود و براي متناسب و شايسته نشان دادن خود مي باشد ( عسگری و همکاران ، 1388) .

در جهت گیری مذهبی درونی ایمان به خودی خود به عنوان یک ارزش متعالی نه بخاطر چیزی تلقی می گردد و یک تعهد انگیزش فراگیر نه وسیله ای برای دستیابی به اهداف در نظر گرفته می شود . اما در جهت گیری مذهبی بیرونی ، مذهب امری خارجی و ابزاری برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد ، به عبارت دیگر دینداری برای کسب امنیت و پایگاه اجتماعی است و افرادی که چنین جهت گیری دارند از دین به عنوان وسیله برای رسیدن به حاجات خود استفاده می کند ( خداپناهی و خاکسار بلداجی ، 1384 ) .

در جهت گیری درونی ، مذهب به عنوان انگیزة غالبی در زندگی اجتماعی به کار می رود . به تعبیر آلپورت جهت گیری درونی ، کل زندگی را غرق در انگیزش و معنا می کند و الهام بخش عبادت بوده است . برای اشخاص با جهت گیری درونی ، نیازهای غیر دینی هر چند مهم باشند ، اهمیت غایی کمتری دارند . با این وضعیت ، در جهت گیری بیرونی ، مذهب برای اهداف غیر مذهبی استفاده می شود مانند حمایت اجتماعی و احساس امنیت ( لهسایی زاده و همکاران ، 1385 ).

افراد با جهت گیری دینی بیرونی به لحاظ درونی ، دارای باورهای درونی هستند که فقط اهداف ابزاری دارند ، و دین به صورت ابزاری برای دست یابی به اهداف و ارزش های برتر از دین انگاشته شده است . دینداری بیرونی ابعاد غیر روحانی و سکولار زندگی را برای فرد مقدم از ابعاد معنوی آن می نماید و برای ارزیابی ایمان بالغانه طراحی شده است ( همان ).

افراد داراي جهت گيري دروني با دروني كردن ارزش هاي ديني، مذهب را به مثابة هدف در نظر مي گيرند. در مقابل افراد داراي جهت گيري بيروني به لحاظ نظري داراي باورهاي ديني هستند كه فقط اهدافي ابزاري دارند و دين را فقط وسيله اي براي نيل به اهداف ديگر در نظر مي گيرند ( ابوالقاسمی و همکاران ، 1390) .

منظور از جهت گیری درونی ، بعد اعتقادی یا باور دینی است که خود مشتمل بر ایده ها و نگرش هایی که انتظار می رود پیروان یک آیین به آن اعتقاد دارند ، مانند اعتقاد به خدا ، برزخ و بهشت و جهنم . منظور از جهت گیری بیرونی ، بعد مناسکی یا اعمال و رفتارهای دینی است . همان اعمالی که پیروان یک دین آن را به جا می آورند ، مانند نماز ، روزه ، حج رفتن در مذهب اسلام ( لهسایی زاده و همکاران ، 1385 ).

مذهب درونی با ثبات اخلاقی ای همراه است که فلسفة جامعی برای زندگی عرضه می کند و باورهای راه گشا و کارآمدی برای فرد به ارمغان می آورد . افراد با این نوع مذهب ، دارای یک نظام ارزشی درونی شده هستند که با افت و خیزهای مقطعی زندگی از بین نمی رود یا رنگ عوض نمی کند . ایمان آنها وسیله ای برای حفظ و رشد روابطشان می باشد ( خوانین زاده و همکاران ، 1384).

جدول 8-2 : گزاره های جهت گیری درونی و بیرونی ( آذربایجانی و موسوی اصل ، 1387:ص 154 )

جهت گیری درونی

جهت گیری بیرونی

  1. برایم مهم است که مدت زمانی را صرف اندیشه و مراقبة مذهبی در خلوت کنم .
  2. سخت می کوشم دینداری را در تمام جنبه های زندگی خویش اجرا کنم .
  3. دعایی که تنهایی می کنم ، همان عواطف و معنای شخصی ای را دارد که دعا در جمع .
  4. دینداری از این جهت برای من اهمیت ویژه دارد که به بسیاری از سئوالاتم در باب معنا و مفهوم زندگی پاسخ می دهد .
  1. گرچه به دین اعتقاد دارم ، احساس می کنم در زندگی ام مسائل مهم تر زیادی نیز وجود دارد .
  2.  هدف اصلی از دعا و نیایش ، بدست آوردن راحتی و پناهگاه است .
  3. گاه احساس می کنم باید از اعتقادات دینی ام دست بردارم تا رفاه اقتصادی و اجتماعی خود را تأمین می کنم .
  4. هدف از دعا و نیایش ، تأمین زندگی رضایت بخش و آرام است .

جهت گیری درونی ، مذهبی فراگیر ، دارای اصولی سازمان یافته و درونی شده است که خود غایت و هدف است نه وسیله ای برای رسیدن به هدف . شخصی که جهت گیری مذهبی درونی دارد با مذهبش زندگی می کند و مذهبش با شخصیتش یکی می شود . شخصی که جهت گیری مذهبی بیرونی دارد ، مذهب با شخصیت و زندگیش تلفیق نشده است ؛ برای او مذهب وسیله ای است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد ( خوانین زاده و همکاران ، 1384) .

آلپورت بر اهمیت رابطة بین مذهب درونی و سلامت روانی تأکید ورزیده ، می گوید : « مطمئناً جهت گیری مذهبی درونی برخلاف جهت گیری مذهبی بیرونی موجب سلامت روانی می شود »  ( همان:ص 228 ) . افراد با مذهب دروني رويدادها را نوعي آزمايش الهي فرض مي كنند و سعي مي كنند از اين اعتقادات دروني براي مبارزه با بحرانهاي زندگي استفاده كنند ( عسگری و همکاران ، 1388) .

از دیدگاه آلپرت و راس جهت گیری مذهبی به دو صورت جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی است . وی قابل قبول ترین روش متمایز کردن این دو قطب مذهب را این می داند که بگوییم شخصی با مذهب بیرونی ، مذهبش را بکار می گیرد ، یعنی مذهبش با شخصیت و زندگی اش تلفیق نشده است ، در صورتی که شخص دارای مذهب درونی با مذهب اش زندگی می کند ( اسماعیل پور و همکاران ، 1389 ) و اشخاصی که جهت گیری درونی دارند انگیزه های اصلی خود را در خود مذهب می یابد . چنین اشخاصی شخصیتشان با مذهبشان یکی می گردد . در حالی که اشخاص با جهت گیری بیرونی برای رسیدن به اهدافی دیگر به سمت مذهب می روند ، به عبارت دیگر چنین اشخاصی به سمت خداوند می روند بدون اینکه از خود روی بگردانند ( مختاری و همکاران ، 1380 ) . فرض آنها این است که مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبه درمانگرانه و پیشگیرانه دارد . کسانی که مذهب بیرونی دارند ، از نظر فلسفه الهی به خدا روی می آورند بدون اینکه از خود دور شوند . به همین دلیل مذهب آنها به سپری برای خودمیان بینی تبدیل می شود . این همان مذهبی است که از نظر فروید به روان آزردگی منتهی می گردد . در اینجا مذهب به عنوان دفاعی در برابر اضطراب عمل می کند ، او معتقد است تنها مذهب با جهت گیری درونی است که سلامت روان را تضمین می کند ( خلیل آذر و اسماعیل پور ، 1389 ) .

آلپورت کوشیده بود تا با بهره گیری از نوع جهت گیری مذهبی ، دو صورت کاملا" متمایز از رفتار مذهبی بسازد . وی دو الگوی درونی و بیرونی را توصیف کرده است . الگوی درونی مذهب را در چارچوب خود مذهب مورد توجه دارد ، در حالیکه الگوی بیرونی  ، عمدتا" بر دستاوردهای مذهبی بودن تاکید می کند ( زارع و همکاران ، 1389 ) .

برگین معتقد است که تجربة افراد دارای مذهب درونی و بیرونی از رویدادهای زندگی متفاوت است . طبیعی است که افراد دارای مذهب درونی سعی دارند رویدادها را به شکل مثبت تر و به شکل آزمایش های الهی در نظر بگیرند و در نتیجه رویداد ها را فرصتی برای رشد و پیشرفت به شمار می آورند . این افراد به دلیل قابلیت هایی که دارند سعی می کنند تا از الگوهای شخصیتی مشابه به سخت کوشی روان شناختی برای مبارزه با بحران های زندگی استفاده کنند ( واحدی و غنی زاده ، 1388) .

فرض آلپورت این است که مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبة درمانگرانه و پیشگیرانه دارد . برای بسیاری از مردم مذهب عادتی ملال آور ، تشریفاتی ، صرفاً فرهنگی ، برای جشن ها و مراسم سنتی می باشد که برای آرامش خانوادگي و شخصي و مسايلي از اين قبيل مورد استفاده قرار مي گيرد .براي برخي ديگر مقام در پي دارد و اعتماد به نفس آنها را تقويت كرده و اهداف و نتايج آنها را به پيش مي برد، به وسيله آن بر دوستانشان فايق مي آيند، در ديگران نفوذ مي كنند و قدرتي براي خود دست و پا مي كنند. گاهي نيز در اين راستا مذهب، دفاعي است در برابر واقعيت . كساني كه مذهب بيروني دارند، از نظر فلسفه الهي، به خداوند روي مي آورند ولي از خود دور نمي شوند.  به همين دليل مذهب آنها اساسا به سپري براي خودميان بيني1 آنها تبديل مي شود. اين همان مذهبي است كه از نظر فرويد به نوروتيك ( روان آزردگي ) منتهي مي شود. در اينجا مذهب به عنوان دفاعي در برابر اضطراب عمل مي كند.  از نظر انگيزشي اين مذهب بر انگيزاننده نيست ولي به ديگر انگيزه ها مانند نياز به امنيت ، نياز به مقام و قدرت ، نياز به حرمت خود، سرويس مي دهد . از نظر تحولي نيز چنين افرادي مصداق توضيحاتي هستند كه پياژه درباره خود ميان بيني مي دهد . مذهب دروني به شكل ابزاري سازمان نمي گيرد و وسيله اي براي كنترل ترس ها و كسب آسايش و راحتي و يا تلاشي براي والايي گرايي مسايل جنسي يا آرزوهاي كمال جويانه نيست  .مسايل اخير ممكن است در چارچوب نيازها ي اوليه ما باشند ولي مذهب وسيله اي براي ارضاء آ نها نيست ، بلكه مذهب يك تعهد همه جانبه است . اين تعهد علاوه بر اينكه هوشمندانه است ، اساسا انگيزشي است . چنين مذهبي هر آنچه در تجربه خود قرار گيرد را پوشش مي دهد و هر آنچه كه فرا تجربي باشد نيز از دايره آن خارج نيست . اين مذهب خانه اي است براي حقايق علمي و حقايق عاطفي و مشتاق تعهد به يك وحدت يافتگي و يكپارچگي ايده آل در زندگي شخصي است . او معتقد بود كه تنها مذهب با جهت گيري دروني است كه سلامت رواني را تضمين مي كند ( جان بزرگی ، 1386 ) .

جهت گیری مذهبی درونی ، ایمانی است که در آن دین داری ماهیتی غیر ابزاری می یابد . کنشی خودمختار در شخصیت می یابد و انگیزة برتر فرد در زندگی می شود . در مقابل این جهت گیری ، جهت گیری مذهبی بیرونی است که بر رویکردی ابزاری و غیر دینی به دین پوشش می دهد ( قربانی و واتسون ، 1382 ) . در عین حال ، مذهب درونی به خودی خود برای فرد جنبة انگیزشی دارد و به دیگر محرک ها نیازی ندارد ( جان بزرگی ، 1386 ) .

کسانی که دارای جهت گیری مذهبی بیرونی هستند ، تعهدهای مذهبی خود را به عنوان وسیله ای برای کسب مقام قدرت و یا منیت و به طور کلی نوعی مصلحت اندیشی به کار می گیرند . از طرف دیگر ، افرادی که دارای جهت گیری درونی هستند ، باورهای خود را درونی کرده اند و با آنها زندگی می کنند هر چند نشانه های بحران بیرونی در آنها دیده می شود . به عبارت دیگر به رغم تعارض های ظاهری آنها در محیط ، به دلیل انسجام درونی و بیرونی کردن ارزش ها از وحدت یافتگی بیشتری در عمل ، احساس و تفکر برخوردارند . رویکردهای تحولی بر این نکته تأکید دارند که دین در مراحل مختلف زندگی به شکلی خاص و متناسب با تحول روانشناختی درک می شود . بنابراین کودک در خلال تحول در معرض مفهوم زندگی ، مرگ و نیز تحول مفهوم خداوند قرار می گیرند ( غرایی و همکاران ، 1387) .

مفهوم جهت گیری مذهبی

جهت گیری مذهبی یعنی گرایش به انجام اعمال و مناسک ، و تفکرات مذهبی ( فتوحی بناب ، 1384 ) ( حسینی نسب و همکاران ، 1388ب) و یا میزان گرایش ، باورها و آمادگی فرد برای انجام اعمال مذهبی است ( حبیب وند ، 1387) . به نظر بنده نیز جهت گیری مذهبی حالتی نسبتاً پایدار در فرد است که چگونگی نگرش فرد را به چیستی ، کارکرد و اهداف دین نشان می دهد .

جهت گیری مذهبی ، عبارت است از اعتقاد به قوای لاهوتی و ماوراءالطبیعه و رعایت یک سلسله قواعد اخلاقی در زمینة ارتباط با خود ، سایر بندگان و خدا و انجام مناسک عبادی در جهت تقریب خالق و جلب رضایت او به منظور تعالی روح می باشد ( لهسایی زاده و همکاران ، 1385 ). همجنین جهت گیری مذهبی به منزلة مرجعیت بخشیدن به ساختار روابط و مناسبات انسان در تمام ابعاد آن ، در پرتو رابطة انسان با خدا تعریف شده است ( کیانی و همکاران ، 1389 ) .

جهت گیری مذهبی ممکن است ، نقش مهمی در کمک به افراد در درک و مقابله با حوادث زندگی ، از طریق ارائة راهنمایی ، حمایت و دادن امید داشته باشد ( رضاپور میرصالح و همکاران ، 1390 ) . 

مفهوم دین و دینداری

دین در لغت عربی به فرمانبرداری و پاداش و کیفر اطلاق می شود و به صورت استعاره در آیین و شریعت استعمال می گردد (محمدی ، 1381 ). در فارسی نیز ، علامه دهخدا در لغت نامة خود ، دین را به معنای کیش ، آیین ، طریقت و شریعت تعریف کرده است ( حبیب وند ، 1387 ) . دکتر محمد معین در فرهنگ فارسی معین ، دین را راه و روش ، آیین و کیش ؛ و مذهب را شعبه ای از دین ، طریقه و روش تعریف کرده است ( معین ، 1382 ) .

ادامه نوشته

تعریف دین و مذهب

دين پديده هاي فرهنگي است كه از گذشته هاي بسيار دور و هميشه همراه وهمگام بشرو در كنار وي بوده است در زمانيكه بشر براي پاسخهايش جوابي نداشت به كمك بشر ميايد. ودر تمام مراحل تكامل بشري همراه بشر بوده وتمام نيازهاي وي مانند نيازهاي رواني ، عاطفي ، اقتصادي ، سياسي وخانوادگي بشر را جواب داده است.با تكامل انسان مخصوصا تكامل ذهني انسان ، دين نيز تكامل يافته وبه صورتهاي مختلفي ابراز وجود كرده است.

دین و مذهب ، از نظر روان شناختی ، پیچیده ، و دارای مجموعه ای از مقوله های روان شناختی ، از قبیل عاطفه ها ، باورها ، ارزش ها ، رفتارها و محیط اجتماعی است . از دیدگاه پترسون بطور کلی ، دین مجموعه ای از اعتقادات ، احساسات و اعمال فردی یا جمعی است که حول مفهوم حقیقت غایی یا امر مقدس سازمان دهی شده است . جیمز و پرات نیز ، دین را شناخت ، هیجان و رفتاری که براساس آگاهی یا تعامل ادراک شده با هستی ماوراءالطبیعه صورت می گیرد و فرض می شود که در امور انسان ، نقش مهمی بازی می کند ، تعریف می کنند ( قمری ، 1390 ) .  

دین ، پایه ، اساس ، و قالبی است که معنویت از طریق آن به دیگران بخصوص نسل های بعد منتقل می شود (فرهادی و همکاران ، 1388 ) . بنابر این دین می تواند به عنوان کهن الگویی در انسان ظاهر شود که در ناخودآگاه فرد جای دارد و فرد را با عواملی تحت کنترل خود درآورد و هدایت کند . هدایت دین می تواند حالتی جبرگونه داشته باشد و هرگونه تلاش برای جدا شدن از آن موجب ایجاد اضطراب و کشمکش روانی در فرد گردد.

آلپورت معتقد است که دین ماهیتی صرفاً عقلانی ندارد بلکه بیشتر مخلوطی از احساس و تفکر است . در واقع دینداری یک فلسفة زندگی یا سبک زندگی به فرد ارائه می دهد که نه تنها ماهیتی عقلانی دارد بلکه از لحاظ احساسی و هیجانی نیز ارضا کننده است ، آلپورت دین را هم عامل تحول و هم عامل بازدارندة شخصیت می داند ( غرایی و همکاران ، 1387 ) .

همینطور دین ، توان برانگیختن نیروی اجتماعی قدرتمندی دارد . تاریخ زندگانی بشر ، توانایی دین برای تمرکز و هماهنگ کردن تلاش انسان ، ایجاد شکوه و ترس ، ایجاد جنگ و صلح و متحد کردن گروه های اجتماعی مختلف ، برانگیختن آنها علیه یکدیگر را تأیید می کند . با این حال ، دین علاوه بر بهره مندی از قدرت اجتماعی ، از نظر فردی نیز نیروی روانی دارد که می تواند نتایج زندگی افراد بشر را تحت تأثیر قرار دهد ( قمری ، 1390 ).  

دین چهرة جهان را در نظر فرد دیندار دگرگون می سازد و طرز تلقی او را از خود ، خلقت و رخدادهایی که در پیرامونش رخ می دهد تغییر می دهد . فرد دیندار خود را تحت حمایت و لطف همه جانبة خداوند ، یعنی بزرگ ترین نیروی موجود در جهان هستی می بیند و بدین سان احساس اطمینان ، آرامش و لذت معنوی عمیقی به وی دست می دهد . وی خداوند را منشأ خیر و برکت می شناسد . بنابر این ، در نظر این فرد همة رویدادها حتی بلایا و مصایب ، نعمت و آزمایش از جانب خداوند تلقی می شوند . او خود را مکلف می داند که سختی هایی را که با قدرت عقل غیر قابل توجیه اند ، با قدرت ایمان تحمل نماید تا به تکامل روحی دست یابد . چنین فردی توسط ناملایمات و ناکامی های زندگی دچار ناامیدی و اضطراب نمی گردد ، زیرا خدای را حامی خود می داند . او اطمینان دارد که این حوادث و رویدادها پایدار اند و او پاداش صبر خود را خواهد گرفت . فرد دیندار با همنوع ها و اطرافیان خود سعی در برقراری رابطة مبتنی بر احترام متقابل و محبت می کند ( رضاپور و همکاران ، 1389 ) .

همچنین مذهب می تواند چارچوبی را برای نظام روان شناختی فرد ایجاد کند که او را از طریق تقویت نیروی خویشتن داری به حالتی پایدار در عواطف و هیجاناتش سوق دهد . همین طور ، آنگونه که باورها ، عقاید و اعمال دینی به شکل درونی در ساختار روانی افراد قرار گیرد ، می تواند دست کم وحدت آفرینی فرد را تضمین کند و سلامت روانی وی را فراهم سازد ( عباسی و جان بزرگی ، 1389 ) .

آیین، کیش، مذهب، اعتقاد، ایمان، راه، روش (آژنگ، 1381، ص 578).

1) مجموعه عقاید، آموزش ها، دستورالعمل هایی که به وسیله شخصی، به ویژه پیامبر ارائه شده است و معتقدان به مقتضای آن رفتار می کنند. دین اسلام، دین بودا، دین مسیح (انوری، 1382، ص 110).

2) مجموعه ای از عقاید دربارۀ انسان، جهان، و مبدأ وجود به ویژه خدا و یا خدایان، دین های نخستین مانند خورشید پرستی (انوری، 1382، ص 109). پاداش، کیش (عمید، 1353، ص 133 و 292). متدین، دین دار، پایبند به دین (دهخدا، 1351، ص 575).

دین در لغت به معنای فرمانبرداری، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و جزا و در اصطلاح مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتی است که خداوند از طریق پیامبران برای هدایت و سعادت انسانها نازل فرموده و دارای ابعاد مختلفی نظیر بعد شناختی و آموزه ای، اخلاقی، فردی، عبادی، حکومتی، اقتصادی، حقوقی و جزایی، احساسی و روانی و آرمانی است. اگر چنین دینی بدون تحریف باشد، دین حق و اگر بخشی از آن تحریف شده باشد، دین باطل نام می گیرد (سبحانی و محمدرضایی، 1387، ص 21).

گرایش به دین و معنویت، همزاد انسان است و ریشه در سرشت او دارد. دین، ندایی است که انسان آن را از درون خود می شنود و تا آدمی وجود دارد این گرایش در او باقی است (بلندهمتان، 1387، ص 39).

از دیدگاه پترسون نیز مذهب مجموعه ای از اعتقادات، احساسات و اعمال فردی یا جمعی است که حول مفهوم حقیقت غایی یا امر مقدس سامان یافته است. این حقیقت غایی را می توان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الوهی یا غیر الوهی و نظیر آن تلقی کرد (خدایاری فرد و همکاران، 1385، ص 7).

شناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلقه است و خصوصاً باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایستۀ اطاعت و پرستش اند (هیک، 1372، ص 22). 

احساسات، اعمال و تجربیات افراد در هنگام تنهایی، آنگاه که خود را در برابر هر آنچه که الهی می نامند، می یابند (جیمز، 1372، ص 23).

مجموعه ای از باورها، اعمال، شعائر و نهادهای دینی که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کرده اند (هیک، 1372، ص 23).

دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی، گرما و روشنی بخشیده است (هیک، 1372، ص 23).

دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجودات تجلیات نیرویی هستند که فراتر از علم و معرفت ماست یا دین پاسخ انسان است به ندای الهی (هیک، 1372، ص 23).

همچنین دین کلمه ای است فارسی پهلوی که از ریشۀ اوستای (اثنا) به معنی نفس و ذات وجدان گرفته شده است و در زبان عربی به معنای مذهب به کار می رود. در زبانهای اروپاییReligion  که معادل فارسی دین است از ریشۀ لاتینReligao  یا Religor به معنی عقد و اعتقاد گرفته شده است (ایپکچی، 1386، ص 92).

اگر ما با مجموعه ای از اعمال، عواطف و اعتقادات معطوف به حقیقت غائی مواجه شدیم که به حد کافی با تعریف کلی ما سازگار بود، حق داریم بگوییم که آن مجموعه، مصداقی از دین است (محمدرضایی، 1388، ص 146). 

دینداری همراه است با مجموعه ای از اعتقادات و محوری ترین اعتقادات در این زمینه اعتقاد به وجود خداوند، نقش خداوند در هستی  و وحدانیت خداوند است. براساس گفتگوهایی که فقهای ما مطرح می کنند نیز رکن دینداری، اعتقاد به خداوند است. و هر دینی با مناسکی (فردی و جمعی) همراه است و در مورد اسلام انجام فریضۀ نماز یکی از محورهای مهم در دینداری است (سراج زاده، 1378، ص 10).  

دینداری عبارتست از میزان علاقه و احترام افراد به دین (سراج زاده، 1377، ص 72). دین و دینداری دارای پیشینه ای به اندازۀ حیات انسان دارد، به گونه ای که می توان گفت دین و انسان همزمان پا به عرصۀ وجود نهاده اند. در بین پدیده ها و مظاهر فرهنگی جوامع، دین همیشه در عرصۀ حیات فکری و معنوی افراد جامعه نقش دائمی و اساسی داشته است، ولی به تناسب تغییر شرایط جامعه و بروز موانع میزان پای بندی افراد به دین دچار شدت و ضعف شده است (توکلی، 1376، ص 46).

همان گونه که بدن و جسم انسان دچار بیماری می شود، ممکن است دینداری انسان به عنوان پدیدل روحی و معنوی دچار آسیب گردد. لذا با توجه به جوان بودن جامعۀ ما و به لحاظ نقش خطیری که جوانان دین دار در آینده جامعه دارند، آشنایی با عوامل آسیب زا به دین گرایی نوجوانان و جوانان و تلاش برای برطرف کردن آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است (ایپکچی، 1386، ص 91).

مطالعات انجام شده در نقاط مختلف جهان، مذهب را به عنوان یک نیروی مؤثر در کاهش فشارهای روانی و گرایش به فساد و همچنین افزایش رضایتمندی از زندگی دانسته اند. نتایج پژوهش هانگتوچن (2007) بر روی گروهی از افراد میانسال در آمریکا نشان داد، احتمال اقدام به انتحار و رنج های هیجانی در افرادی که تمایل به فعالیتهای مذهبی در هفته، ماه یا مناسبت های خاصی دارند، به شکل معناداری بسیار کمتر از کسانی است که هرگز مشارکت مذهبی نداشته یا کمتر دارند. همچنین لارسون و همکارانش (1992) اظهار داشتند که ایمان مذهبی ارتباط مستقیم با بهداشت روانی دارد و مکانیزهای سازگاری را افزایش می دهد (لوپز، 2009، ص 167).

هارولد و همکارانش نیز (1988) نشان دادند که دین می تواند نقش توانمندسازی را در گروه خاصی از افراد میانسال ایفا نموده و به طور مؤثر بر ترس و فشارهای روانی غلبه کند (کروهن، 2000، ص 305). بر اساس پژوهش دیگری که توسط ضرغامی و همکاران که بر روی 316 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد به خوبی نشان داد که عقاید و شعائر مذهبی نقش مهمی را در پیشگیری و کاهش مشکلات هیجانی و روانی بازی می کند. از منظر قرآن، اگر کلمۀ طیبه و اندیشه پاک توحیدی در وجود انسان، آگاهانه ریشه بدواند به اذن الهی میوه های شیرین نگرش و رفتار پاک، انسانی و الهی را در پی خواهد داشت (ایپکچی، 1386، ص 83).