خلاقيت به عنوان فرآيند

يکی از سوالهاي مهم در باره خلاقیت آن است كه انسانهاي مختلف چگونه خلاقیت خود را بروز می دهند ؟ عده اي از پژوهشگران مثل می ، اندرسون ، والاس ، اتريك ، آلبرشت ، قائل به مرحله اي و فرآيندي بودن آن هستند. ممکن است چنین بپنداريم كه ايده هاي نو به يك باره در ذهن ظاهر می شوند اما واقعیت امر چنین نیست بطور كلی ظهور هر ايده خلاقانه از يك فرآيند هفت گانه تبعیت می كند كه عبارتند از :

ادامه نوشته

نظريه هاي خلاقيت

در مورد خلاقیت چون ساير مفاهیم روانشناسی ديدگاههاي مختلف و متفاوتی وجود دارد كه ماهیت ، خاستگاه و كاركرد آنرا به شکلی خاص تبیین می نمايد . در اين مجال به اختصار به مهم ترين آنها اشاره می شود . خلاقيت به عنوان وديعه الهي : در دنیاي باستان ، فیلسوفانی چون افلاطون معتقد بودند كه خداوند اذهان اين گونه مردان را از آنها گرفته و با دادن قوه ابتکار آنان را به عنوان سفیرانش بکار می گیرد . عنصر خلاقیت فرد يك هديه خداوندي است و بیش از آنکه از تربیت ناشی شوداز الهام ناشی می شود . سامرست موام نیز معتقد بود الهام پايه واساس تفکر خلاق است .

ادامه نوشته

نظر کلی رویکردهای روانشناسی به مقوله خلاقیت

خلاقیت از ضمیر ناخودآگاه فرد منشاء می گیرد ، خلاقیت محصول جانبی فرایندهای ذهنی پیش از خلاقيت است ، اگو (خود) است که اجازه بروز ضمیر ناخودآگاه را به فرد می دهد ، آرزوی مردم برای رسیدن به خوشبختی تبدیل به نیرویی برای بروز تخیلات می شود ...

ادامه نوشته

تاریخچه و نظریه های خلاقیت

در آوریل 1951 گزارشی درباره تحلیل عوامل فکر خلاق توسط آزمایشگاه روان شناسی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی منتشر شد .قبل از این تاریخ ، تحقیقات اندکی درباره خلاقیت فکری اجرا شده بود و اصولا هیچگونه تحلیل عواملی از آن به عمل نیامده بود . اما حتی در آن زمان هم نشریات و آثار روان شناسی و تعلیم و تربیت

ادامه نوشته

امکان فلسفه ورزي براي کودکان با تکيه بر رويکردهاي رشد شناختي

متاسفانه، به طور سنتي، موضوعات فلسفي، آنچنان پيچيده و غامض و دشوار مطرح مي گردند که فقط بزرگسالان و آن هم عده قليلي صلاحيت کار روي آن را دارند و مشخصاً به دليل فني و تخصصي بودن اين موضوعات، کودکان حق ورود به اين حيطه را ندارند. در حالي که بسياري از سؤالات فلسفي از همان ابتدا، زاييدة 

ادامه نوشته

امکان فلسفه ورزي براي کودکان با تکيه بر رويکردهاي رشد شناختي

متاسفانه، به طور سنتي، موضوعات فلسفي، آنچنان پيچيده و غامض و دشوار مطرح مي گردند که فقط بزرگسالان و آن هم عده قليلي صلاحيت کار روي آن را دارند و مشخصاً به دليل فني و تخصصي بودن اين موضوعات، کودکان حق ورود به اين حيطه را ندارند. در حالي که بسياري از سؤالات فلسفي از همان ابتدا، زاييدة 

ادامه نوشته

زندگی نامه پال تورنس

پال تورنس كه از وی به عنوان پدر خلاقیت یاد می‌شود، تجارب مناسبی را در حیطه‌ی مددكاری با جانبازان جنگی داشته است، از این رو، در سال 1955، نیروی هوایی ارتش آمریكا به عنوان مشاور فنی در امور نظامی از او دعوت به همكاری كرد. وی در طی این دوران، با دیدگاه گیلفورد كه در زمینه‌ی گزینش خلبانان فعالیت داشت، آشنا شده و توانست دیدگاه خویش را شكل دهد. وی با گیلفورد، هم عقیده بود و معتقد بود كه تنها آزمون‌های هوش نمی‌تواند معرف دقیقی از خلاقیت باشد.

پس از کارهای گیلفورد طی دهه های 1950 و 1960 گستره ی عظیمی از تحقیق در مورد خلاقیت آغاز
ادامه نوشته

نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا

آلبرت بندورا (Albert Bandura: 1925) کانادایی و از روان‌شناسان نامدار حوزه روان‌شناسی اجتماعی در قرن بیستم است. نظریه یادگیری وی، که در سال‌های 69-1965 مطرح گردید. نظریه او، یادگیری اجتماعی-شناختی است که یادگیری مشاهده‌ای و نظریه سرمشق‌گیری هم نامیده شده است، که با توجه به کاربرد فراوان تبیین‌های مورد نیاز در حوزه مسائل روان‌شناسی اجتماعی، این علم نوپا از نظریه ایشان استفاده‌های

ادامه نوشته

مفاهیم اساسی نظریه آدلر

نظريه ي آدلر درباره ي شخصيت نظريه اي کاملا اقتصادي وصرفه جويانه است، بدين معني که با چند مفهوم اساسي، تمام ساخت نظريه را تبيين مي کند، آدلر در نظريه اش ، برخلاف فرويد، نقش اميال جنسي را در شکل گيري شخصيت به حداقل رساند وبه جاي تاکيد بر ناهشيار به نقش هشياري درتعيين رفتار تاکيدداشت. او معتقد بود که تلاش براي اهداف آينده مي تواند رفتار زمان حال ما را تحت تاثير قرار دهد.لذا درروش درماني خود از تشويق استفاده مي کرد. آدلر شخصيت انسان را يکپارچه مي ديد که ما را در جهت رسيدن به برتري وکمال هدايت ميکند.

ادامه نوشته

سلطه جویی والدین مانع بروز خلاقیت فرزندان

والدین سلطه جو وظیفه خود می دانند که رفتار خارجی کودکانشان را تحت کنترل درآورند . آنها نسبت به فرزندان خود احساس مسئولیت گرده و این احساس مسئولیت اکثرا به احساس قدرت مطلق منتهی می شود .

ادامه نوشته

سبك هاي فرزند پروری  و خلاقیت

خلاق بودن كودكان ، تحت تاثير عوامل محيطي بويژه نگرش و شيوه هاي پرورشی و تربيتي والدین است مطالعه ارتباط اين دو متغيير، همواره مد نظر پژوهشگران بوده و هست . شواهد حاكي است خانواده مهم ترين نقش را در كنترل و هدايت تخيل و ظهور خلاقيتها ايفاء مي كند .

ادامه نوشته

تاثيرات فرهنگ و محيط بر خلاقيت

وراثت فرآيندي است كه به وسيله آن مشخصات جسماني معيني مثل رنگ پوست به شيوه بيولوژيكي از والدين به كودك منتقل مي شود بر اين اساس خيلي از ما شبيه پدر و مادر خود هستيم . تحقيقات انجام شده در مورد دوقلوهاي يكسان كه داراي ژنهاي مشابه هستند نشان داده كه آنها از نظر شخصيتي نيز مشابهت دارند. تشابه خصوصيات فكري ، احساسي و رواني دو قلوهاي يكساني كه از بدو تولد در محيطهاي متفاوت رشد مي يابند دليل محكمي بر تاثير توارث در شخصيت افراد است هرچند در اين گونه موارد ، محيط داراي نقش اساسي است (بني جمالي و احدي ،‌1370ص 14 ).

ادامه نوشته

عوامل بازدارنده خلاقيت (کشنده های خلاقیت)

عادات ، دلسردی ،کم رویی و عدم تشویق بموقع ،گل لطیف خلاقیت را می خشکاند(ازبورن،1963).

آبراهام مازلو روانشناس بزرگ انسانگرا معتقد است خلاقيت و نوآوري توانائي بالقوه اي است كه بدو تولد در همه انسانها به وديعه گذاشته شده است اما اكثر آنان در جريان فرهنگ پذيري خود آنرا از دست مي دهند( توران نژاد ، 1378 ص 22).

ادامه نوشته

خلاقيت و مقاومت سازمان هاي آموزشي

روانشناس مشهور انسانگرا کارل راجرز می گوید " گرایش ما در آموزش و پرورش ، تبدیل انسانها  به اشخاص همرنگ دیگران و متعبدی است که صرفا تحصیلاتشان تکمیل شده است و نه افرادی که دارای آفرینندگی و آزادی بوده و یا اندیشمندانی اصیل باشند ( موید نیا ، 1384، ص 61).

ادامه نوشته

راههاي آموزش و پرورش خلاقيت

هرچند فرض مي شود كه همه انسانها ذاتا داراي استعداد ارزشمند ابداع و نوآوري هستند لكن ميل عمومي در ميان انسانها به سمت تقليد است .

ماكياول (1532) نظريه پرداز مشهور علم سياست در كتاب " شهريار " مي گويد" مردم پيوسته در راههايي گام برمي دارند كه ديگران همواركرده اند و دركارهاي خويش راه تقليد مي پويند چون نوآوري كار سختي است "وي نهايتا انسانها را به داشتن نيروي سازنده اي بنام ويرتو دعوت مي كند كه منشاء خلاقيت وتوانائي سرشار مردان بزرگي چون موسي ، كوروش ، رومولوس  و تسه ئوس بوده است ( آهني ، 1387، ص 6) .

ادامه نوشته

تاثير متقابل معلمان - شاگردان و خلاقيت

شهید مطهری می فرمایند " ستایشگر معلمی هستم که نه اندیشه ها ، بلکه اندیشیدن را به من آموخت"  بقول شارتیه " هنر معلم تشنه کردن ذهن متعلم است تا او خود نخجیر خود را شکار کند" روسو نيز مي گويد "اجازه دهيد كودك حقايق را كشف كند اگر اطلاعات را جانشين آن نمائيد استدلال نخواهد كرد" ( مویدنیا، 1384، ص 168).

ادامه نوشته

نقش ويژه مدارس در پرورش خلاقيت   

حسب نظر افلاطون وظیفه مهم آموزش و پرورش و مدارس تبدیل "بودنهای محدود" انسان به "شدنهای نامحدود" است همچنين سقراط هدف آموزش را در ايجاد نياز به دانستن ،  نه ارائه دانسته ها  تلقي مي كرد ( مويد نيا ، 1384، ص 168) .

ادامه نوشته

خلاقیت استعدادی برای تمام عمر

شاید خیلی از افراد تصور می کنند خلاقیت استعدادی است که در سنین کودکی وجوانی بروز داده می شود اما تحقیقات صورت گرفته آنرا تائید نمی کند . انسانها درطول عمر حتی بزرگسالی می توانند خلاق باشند . به عبارت دقیق تر بروز خلاقیت بیش از آنکه تابع " سن زمانی " باشد تابع " سن شغلی " است .

ادامه نوشته

خلاقیت به عنوان فرآیند

    یکی از سوالهای مهم در باره خلاقیت آن است که انسانهای مختلف چگونه خلاقیت خود را بروز می دهند ؟ عده ای از پژوهشگران مثل می (1959) اندرسون ( 1959) والاس ( 1926) اتریک ( 1974) آلبرشت ( 1987) قائل به مرحله ای و فرآیندی بودن آن هستند. ممكن است چنين بپنداريم كه ايده هاي نو به يك باره در ذهن ظاهر مي شوند اما واقعيت امر چنين نيست بطور کلی ظهور هر ايده خلاقانه از يك فرآيند هفت گانه تبعيت مي كند كه عبارتند از :

ادامه نوشته

خلاقیت در موج سوم

الوین تافلر ( 1980) یکی از مشهورترین نویسندگان و نظریه پردازان امریکایی ، در تبیین جهت و جریان تمدن بشری و آینده جوامع کتابی تحت عنوان " موج سوم "  نگاشته و نظریه مهم علوم اجتماعی و سیاسی خود را در آن توضیح داده است .

ادامه نوشته

تخيل بستر خلاقيت

توانايي انسان به ارائه ايده هاي نو و نيل به موفقيت نامحدود است . براين اساس بيان آلبرت انيشتين بسيار ارزشمند خواهد بود كه "خيالپردازي مهم تر از حقايق است". خيال آدمي چون پرنده تيز پروازي است كه مي تواند با عبور از حصار زمان و مكان و محدوديت تجارب حسي ، بر فراز هر بلندي نشسته و آشيانه زيبائي در آن بسازد .

ادامه نوشته

رویکرد روان سنجی خلاقیت

این رویکرد، به خلاقیت از دیدگاه آزمون ها می نگرد و تلاش می کند که با مقیاس های کمی، خلاقیت را در افراد اندازه گیری کند. بنابراین، تعریف خلاقیت، بر حسب چگونگی عملکرد بر روی مواد یک تست بیان می گردد.

از پیشروان این رویکرد گیلفورد (1950) است. او خلاقیت را عبارت از تفکر واگرا می داند. در واقع، تفکر واگرا، جزئی از مدل ذهنی گیلفورد است. تفکر واگرا، یک جستجوی ذهنی است که به دنبال تمام راه حل های ممکن برای یک مساله است و در مقابل تفکر همگرا قرار می گیرد.

ادامه نوشته

رویکرد تحولی خلاقیت

استرنبرگ (2001) در تحقیق خود، در خصوص خلاقیت به این نتیجه دست یافت که قسمت اعظم روش های تحقیقی مربوط به موضوع تحول خلاقیت، روش های یک بعدی هستند که هر کدامشان بر روی یک بعد از خلاقیت تکیه می کنند و از ابعاد دیگر آن صرف نظر می کنند. او معتقد است که تنها تاکید بر یک جنبه از خلاقیت (مثلا فرآیندهای شناختی) و صرف نظر کردن از سایر ابعاد، (مثلا انگیزه و یا زمینه های فرهنگی) باعث می گردد که نتیجه به دست آمده از این مطالعات، یک نتیجه غیرقابل استناد باشد. او معتقد است که برای مطالعه تحول خلاقیت بایستی که ما یک دیدگاه و روش چندبعدی داشته باشیم (استرنبرگ، 2001).

ادامه نوشته

رویکرد نظریه شناختی در مورد خلاقیت

طبق نظریه شناختی ، خلاقیت و حل مساله خلاق به عنوان یک روش تازه در حل مسایل جدید مطرح است؛ مسایلی که شخص برای آن جواب مشخصی ندارد و قبال راه انجام آن را یاد نگرفته است (مه یر ، 1989 به نقل از علوی، 1383).

وایزبرگ (1993) به عنوان یکی دیگر از شناخت گرایان، ضمن رد نظریه بلوغ، که خلاقیت را امری غیر معمولی می داند، معتقد است که خلاقیت همان افکاری است که ما هر روز از آن استفاده می کنیم.

ادامه نوشته

رویکردهای ترکیبی خلاقیت

رویکردهای ترکیبی خلاقیت، شامل نظریه هایی می شود که اجزای رویکرد بالینی و رویکرد ادراکی- تداعی گرایی را با هم ترکیب کرده و به یک نتیجه کلی می رسد (حسینی، 1376). در این بخش به مهمترین نظریه های ترکیبی اشاره می شود.

ادامه نوشته

دیدگاه نظریه گشتالت در مورد خلاقیت

بنیان تفکر خلاق، از دیدگاه گشتالت، مبتنی بر کل گرایی است و در آن، مساله ها یا پدیده ها بر مبنای ویژگی های کلی آن تبیین می شوند.

نظریات اساسی این مکتب، پیرامون خلاقیت توسط ورتایمر مطرح شده است. او معتقد بود که تفکر پیرامون حل مساله، باید شکل کلی داشته باشد، یعنی آن موقعیت، به عنوان یک کل در نظر گرفته شود (علوی، 1383).

ادامه نوشته

دیدگاه نظریه تداعی گرایی و نظریه رفتار گرایی در مورد خلاقیت

بر طبق نظریه تداعی گرایی، ارتباط مفاهیم با یکدیگر به تفکر منجر می گردد. وقتی مفاهیمی در ذهن باشد، ایده مشابه آن نیز به دنبال آن خواهد آمد. بنابراین وقتی فرد با مساله ای روبرو گردد، با تداعی اطالعات قبلی که در ذهن دارد، به ایده تازه ای برای حل مساله دست می یابد. پس می توان گفت که خلاقیت، عبارت است از هرچه فعال تر نمودن تداعی ها و ارتباطات و تداعی بیشتر به خلاقیت بیشتر منجر می گردد (حسینی 1376) .

ادامه نوشته

دیدگاه نظریه انسان گرایی در مورد خلاقیت

انسان گرایان (از جمله مازل و و راجرز) خلاقیت را تنها به امور خارق العاده نسبت نمی دهند و معتقدند که همه افراد می توانند از قوای خلاق خویش بهره بگیرند. آنها عقیده دارند که خلاقیت، نه تنها دستاوردها بلکه فعالیت ها، فرایندها و نگرش ها را هم در برمی گیرد (حسینی، 1376).

ادامه نوشته

دیدگاه نظریه روان تحلیل گری فروید و نظریه های روان تحلیل گری جدید در مورد خلاقیت

در نظریه روان تحلیل گری، خلاقیت، نتیجه تعارضی است که در ذهن « ناخودآگاه » یا « نهاد » ایجاد می شود و اگر در تلاش « خود » برای حل این تعارض، این راه حل با بخش آگاه یا « من » هماهنگی پیدا کند، می تواند راه حلی خلاق باشد، ولی اگر با بخش آگاه، در تضاد قرار گیرد به بیماری روانی تبدیل می گردد.

ادامه نوشته

نظریه های جدید فلسفی خلاقیت

خلاقیت به عنوان نبوغ شهودی

این دیدگاه خلاقیت را به شکلی سلیم و گسترش یافته از شهود می داندو معتقد است که آنچه را که دیگران فقط به طور استداللی و در دراز مدت در می یابند. افراد خلاق بالواسطه و مستقیماً درک می کنند .

ادامه نوشته

نظریه های فلسفی قدیم خلاقیت

خلاقیت به عنوان الهام خدایی

این دیدگاه معتقد است که خلاقیت از الهام خدایی برخوردار است. این مفهوم عمدتاً به وسیله افلاطون عنوان شد که اعلام کرد، هنرمند در لحظه آفرینش، به دلیل اینکه در کنترل خود نیست عامل نیرویی برتر می شود. از این دیدگاه، خلاقیت به عنوان موهبت الهی، از الهام ناشی می شود نه از تربیت (نلر جرج ، ترجمه مسدود، 1369) .

خلاقیت به عنوان دیوانگی

این دیدگاه خلاقیت را طبیعتاً شکلی از دیوانگی تلقی می کند. این دیدگاه خود جوشی و غیر عقلانی بودن ظاهری خلاقیت را نتیجه جنون می داند. در اندیشه غربی، این دیدگاه با افالطون شروع شد که بین شوریدگی، خدادیداری و دیوانگی، تفاوت دقیقی قائل نشد (همان منبع).

ویژگی های افراد خلاق

بال و همکارانش (1993) در تحقیقی که انجام دادند، ویژگی هایی چون تخیل، آزادی در تجربه کردن، کنجکاوی، استقالل، نوآوری، بینش، تحمل ابهام و یافتن ایده و شهود را از صفات افراد خلاق مطرح کردند.

آمابیل (1985) نیز عالوه بر عزت نفس که منجر به افزایش انگیزش درونی می شود، صفاتی چون استقامت، کنجکاوی، پرانرژی بودن، صداقت عقالنی، خودانگیختگی، تواناییهای خاص شناختی، تشخیص خطر ،تجارب متنوع، مهارت اجتماعی و زیرکی را در افراد خلاق مشاهده کرده است (اشترنبرگ ،2001).

ادامه نوشته

موانع خلاقیت

توسعه اقتصادی هر کشور در گرو ظرفیت و توان تولید آن کشور است و دو عامل اصلی یعنی سرمایه فیزیکی و دیگری عامل انسانی در کشورهای در حال توسعه با مشکلات فراوانی روبرو است. هرچه بنیان های نهادین انسانی ضعیف باشند موانع برای اشاعه نوآوری و رشد خلاقیت گسترش می یابد (دوریس جی و شال کراس 1993 ،به نقل از سلطانی، 1378).

ادامه نوشته

مراحل فرآیند خلاقیت والاس

خلاقیت را می توان روشی برای حل مسائل دانست به این معنی که در واقع فرد به کمک مهارت خلاقیت خود دائماً در حال راه حل یابی برای مشکل و نیاز خاصی بسر می برد . ایجاد و پرورش ابداع و خلاقیت ، معمولاً دارای مراحلی است که نه به عنوان یک پرورش علمی و فرموله شده ، بلکه به عنوان یک راهنما می تواند برای افراد در همه جا مفید باشد .براساس آنچه که پوانکاره طرح نمود و با الهام از مراحلی که ذکر کرد والاس تقسیم بندی معروف خویش از مراحل خلاقیت را ارائه نمود .

ادامه نوشته

مراحل فرآیند خلاقیت استین

استین (1974 به نقل از حسینی 1378) فرایند خلاق را شامل سه مرحله می داند:

1-فرضیه سازی

2-آزمون فرضیات

3-انتقال نتایج.

1-فرضیه سازی:

 

این مراحل بر مبنای هدفی که فرد در جهت خلاقیت دنبال می کند، انجام می گیرد. استین به اهمیت ابهام و شهود و احساس زیباشناختی و ویژگیهای شخصیتی و عوامل شناختی در فرضیه سازی تأکید می ورزد.

2-آزمون فرضیات:

بررسی این که آیا فرضیه یا عقیده مورد نظر می تواند منجر به نتیجه خلاقی گردد.

3-انتقال نتایج:

در فرایند خلاق، انتفاع شخصی به تنهایی کفایت نمی کند بلکه باید آنچه به دست آمده یا محصول خلاق را به دیگران انتقال داد.

مراحل فرآیند خلاقیت اسبورن

اسبورن (1962 به نقل از حسینی 1378) پیرامون فرایند تفکر خلاق، دیدگاه جامعی را مطرح کرده، او اعتقاد داشت فرایند تفکر خلاق شامل سه مرحله اصلی و شش مرحله فرعی است.

مراحل اسبورن

1-حقیقت جویی: شامل تعریف مساله و آماده سازی است.

2-ایده جویی: شامل ایجاد ایده ها و پروراندن ایده هاست.

3-حل مساله جویی: شامل ارزیابی و انتخاب است.

1-حقیقت جویی

الف-تعریف مساله: منظور این است که بدانیم در جستجوی چه هستیم. اهمیت این مساله از فرایند حل خلاق مسائل با این بیان آلبرت انیشتین مورد تأکید قرار گرفت و آن اینکه فرموله کردن یک مساله، بسیار اساسی تر از حل آن است.

ب-آماده سازی: این مرحله مستلزم جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده های مربوط به مسئله است.در این مرحله باید تمام حقایق در تمام عوامل مربوط به مساله را بر روی کاغذ یادداشت نمود زیرا این کار تفکر ما را روشن نموده و عوامل مختلف را به صورت یک سیستم منظم در می آورد.

2-ایده جویی

الف-ایده سازی: عبارت است از تدبیر ایده های موقت به عنوان سرنخهای ممکن.

ب- ایده پروری: عبارت است از انتخاب بین ایده های حاصله، افزودن ایده های دیگر به جریان انداختن مجدد از طریق ترکیب، تغییر و غیره.

3-حل مسأله جویی:

الف-ارزیابی: عبارت است از وارسی ایده های موقت به وسیله آزمایش.

ب-گزینش: عبارت است از تصمیم گیری درباره راه حل نهایی و پیاده سازی آن .

خلاقیت ، مالک ها و تعاریف آن

مالک خلاقیت در بسیاری از نظریه های جدید، تازگی و تناسب یا ارزش آن است. استینر (1974) خلاقیت را بر مبنای این دو عامل، به شکل زیر تعریف کرده است.

« خلاقیت، فرایندی است که نتیجه آن به عنوان یک کار تازه توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایتبخش مورد قبول واقع شود » .

ادامه نوشته

ویژگی های شخصیتی و خصوصیات افراد خلاق  

محققين سرشناس آزمايشگاه روانسنجي دانشگاه كاروليناي شمالي آمريكا ازجمله تي.جي . تورستون و جي . جي . ميلنجر( 1954) طي پروژه اي مشترك با دانشگاه شيكاگو كه قصدشان ساخت يك آزمون معتبر براي سنجش خلاقيت (CREE) پرسنل شركت عظيم جنرال موتورز و شناخت افراد خلاق و غير خلاق  بود دريافتند : افراد خلاق ، كار منظم و سيستماتيك را دوست ندارند ، كم حوصله بوده ، از گوش دادن به سخنراني در رنج هستند، بي قرار و ناآرام  مي باشند، در بيان عقايد خود صراحت دارند ، اهل مطالعه هستند اما نه براي حل مشكلات ، تمايلات هنري مشخصي دارند ، وقت زيادي در بيرون از منزل سپري نمي كنند، از مشكلات نمي هراسند، نگراني كمتري از آينده دارند ، تحت شرايط فشار بهترين ايده ها را ارائه مي دهند(كرمي ، 1385، ص 5).

مردم کنجکاو هرگز خسته نمی شوند برای آنها زندگی یک پژوهش پایان ناپذیر است (رابینز،1991). اقلیت خلاق مثبتند آنان کسانی هستند که در میان تردیدها و نومیدیها ، جرقه امید و خوش بینی را روشن نگه می دارند اقلیت خلاق به پیشرفت فرهنگ معتقد بوده و تحرک افزون تری به چرخهای تاریخ ، توسعه و ترقی جامعه و بشریت  می دهند(سوری ، 1374، ص238).

افراد خلاق خود را مقید می شمارند تا از حد انتظاری که دیگران از آنها دارند فراتر روند(بیچر ،1880). ازنظرافراد خلاق هر گز زمان برای نیل به هدف محدود نیست (الیوت). این جملات تنها گوشه ای از اظهار نظر صاحبنظران در مورد خصوصیات افراد خلاق است .

برخی از روانشناساني مانند تایلور و بارون  (1963) کوشیده اند خلاقیت را با ویژگیهای شخصیتی مشخص سازند آنان ویژگیهای بارزی چون استقلال عمل ، نسبی گرائی ، اذعان به اشتباه ، میل به پیچیدگی و تازگی و شوخ طبعی را برای خلاقان برشمرده ا ند( کفایت ، 1373، ص 66و 67) .

استيز نيز سلامت رواني ، انعطاف پذيري ، ترجيح  پيچيدگي ، استقلال راي و قوه ابتكار را ازجمله خصوصيات  خلاقان برشمرده است ( سيدعامري ، 1381، ص 100).

افراد خلاق  حتی  از دوران کودکی  معمولا  خصوصیات شخصیتی و رفتاری متفاوت ، جالب  و گاها عجیب دارند . مطالعه در احوال دانشمندان و هنرمندانی که دستاوردهای اصیل و مهمی در رشته هایشان داشته اند نشان میدهد که عوامل شخصیتی نظیر استقلال در قضاوت ، برخورداری از انگیزه پیشرفت ، ابتکار عمل و بردباری در برابر ابهامات از جمله شرائط مهم در دستیابی به کشفیات خلاق هستند ( هلیگارد ، 1368، ص55 و56 ).

    ممکن است وجود این  ویژگیها موجب  برداشت منفی و تطابق مشکل فرد در محیط خانه ، مدرسه ، دانشگاه ، سازمان و ...شود. سیستم تربیتی خانواده وآموزش پرورش  معمولا  الگوی پیروی از مدل های تعیین شده در آموزش مفاهیم و مهارتها  را توصیه و ترجیح  میدهد و از فرد انتظار دارد  بر طبق  باورها و شیوه های رایج ( بصورت قالبی ) در محیط  رفتار نموده و فردی شبیه دیگران  به بار آید. هنجارها  را رعایت و از جریان عادی  زندگی  خارج  نشود . دریافت و بازپس دادن استاندارد آنچه در قالب  کتابهای  درسی  و برنامه های  تربیتی تدوین شده مطلوب اکثریت والدین ، مربیان ، مدیران و حتی کودکان است  که کمال نیل به آن مترادف موفقیت  شمرده   می شود. وجود سیستم  سرفصل ، کتابهای معین  ، نظم و انضباط ، یکنواختی در رفتار ،  ارزیابی و نمره دهی و... مصادیق آن هستند. اما  کودکان و افراد خلاق  به سختی در این چهارچوبها و قالبها قرار میگیرند. مفهوم  انضباط ، ارزیابی و حتی موفقیت تحصیلی و شغلی و نهایتا خوشبختی در نظر آنان چیزهای متفاوتی هستند بنابراین ممکن است چنين دانش آموزاني زیاد درس خوان نبوده و نمرات خوبی هم نداشته باشند و همواره با مشکل سازگاری در خانه ، مدرسه و سازمان مواجه باشند . والدین ، مربیان ، مدیران و...همه متفق القول هستند که تحمل افراد خلاق واقعا سخت است.  بنا براین هیچ چیز بدتر از تحمل گروهی از افراد خلاق نیست . ممکن است تصور شود در چنین جمعی  ظرفیت های مثبت مربوط به خلاقیت به ایجاد فضای مناسب کمک کند، اما چنین نیست نتایج تحقیقات نشان میدهد در جمع افراد خلاق ، ابراز مخالفت با همدیگر و میل به آزار و اذیت نیز زیاد است. بنابراین مشکل سازگاری و تحمل سخت تر خواهد بود.  برای مثال دانش آموز خلاق برعکس دانش آموز پراستعداد تا حد زیادی احساس بدبینی معلم را برمی انگیزد هرچند عمدتا چنین احساسی بواسطه داشتن بار اخلاقی و مسئولیتهای حرفه ای از سوی معلم  انکار می شود. چنین نتیجه مهمی از اجرای پرسشنامه ها وآزمونهای مختلف در زمینه هوش و خلاقیت بدست آمده است .

معلمان در هرصورت ارزیابی  مثبت تری در مورد دانش آموزان با هوش نسبت به دانش آموزان خلاق دارند . علت موضوع چه چیزي می تواند باشد ؟ کودکان باهوش و پراستعداد معمولا درپی همسانی با معلمان خود هستند ولی کودکان خلاق اصولا دنبال همسان شدن با کسی نیستند و چه بسا روحیه مخالفت با معلم نیز در آنان وجود داشته باشد .

   در نمونه ای از آزمونهای مربوط به خلاقیت  یک سری کارت  بدون نوشته که شامل صحنه ها هستند به افراد نشان داده شده و از آنها خواسته می شود سناریو و داستانی برای موضوع  طراحی نمایند . در افراد تیز هوش  پاسخ ها کم و بیش شبیه هم بوده و برداشت واقع بینانه از صحنه ارائه می شود اما در افراد خلاق معمولا پاسخها متفاوت و دارای جنبه های بدیع و نو می باشند.     

   داشتن روحیه شوخ طبعی و رفتارهای شاد از ویژگیهای عمومی دیگرافراد خلاق است.آزمونهای مربوط صفت شوخ طبعی را جزو رتبه سوم خلاقان و همین صفت را در رتبه نهم  تیزهوشان ارزیابی می نماید . خلاق ها با نتیجه گیریهای غیر عادی و خنده دار از هر موضوعی ، فضای شاد و هیجان انگیزی برای خود و دیگران ایجاد می کنند. شوخ طبعي فرآيندهاي فيزيولوژيك ، رواني و اجتماعي را ادغام يا سنتز مي كند . بنابراين توانائي ايجاد شوخي و مزاح يا داشتن توانائي شوخ طبعي ويژگي مهم افراد خلاق است . بدون شوخي ، زندگي براي غالب مردم غيرقابل تحمل است. براي بسياري از مردم شوخ طبعي يك راه بقاء و يك نيروي شفابخش است ... بسياري از پژوهشگران حل خلاق مسائل يادآور شده اند كه جرقه راه حل هاي موفقيت آميز از طريق شوخ طبعي زده شده است ( تورنس ، 1979، ص 241).

     خیالپردازی نیز چون شوخ طبعی کارکرد بسیار مثبت در رشد خلاقیت دارد نیجه معتقد بود حذف خیالپردازی مساوی با مرگ انسان است و يا سامرست موام تاكيد داشت الهام پايه واساس تفكر خلاق است. در واقع آنچه امروز خیالپردازی به حساب می آید ممكن است فردا تحقق یابد .

       صاحبنظران زیادی وجود دارند که علاقمند ذکر ویژگیهای شخصیتی افراد خلاقیت هستند استینر(1965) بارون ( 1969) و باربارکلارک ( 1979) از جمله آنان هستند. در سالهای میانی دهه 1980 توماس بکلی و دیوید بوید ، پس از مطالعه نوشته های مربوط به "روانشناسی خلاقیت "سرانجام توانستند پنج عامل زیر را به عنوان ابعاد مهم و عمومی زندگی افراد خلاق تعیین و ذکر نمایند که عبارتند از :

الف : نیاز به کسب موفقیت : این قبیل افراد همواره در پی اهداف بلندپروازانه و موفقیت هستند.

ب : خود کنترلی : زندگی و سرنوشت این قبیل افراد را نه شانس ، بلکه اراده و کنترل خود تعیین می کند.

ج : تحمل ریسک : خطرکردن و ریسک نسبتا بیشتر از خصوصیات افراد خلاق است .

د : رویارویی با وضع مبهم : برای افراد خلاق لازم نیست همه چیز برای اتخاذ تصمیمات و انجام کارها روشن باشد.

ه : رفتار نوع A : میل به دستیابی حداکثر نتایج ، حتی اگر مستلزم بی اعتنائی به اعتراضات دیگران باشد. یعنی داشتن سماجت واعتماد به نفس زیاد( غنی زاده ، 1387 ، ص 63- 62). 

دراینجا با  تاکید مجدد به این حقیقت  که افراد خلاق واجد خصوصیات متفاوت و گاها  متضاد با  سایر افراد می باشند رئوس مهم ویژگیهای افراد خلاق را كه در منابع مختلف آورده شده ذکر می کنیم :

1- میل به استقلال و خودپیروی

2- قدرت تخیل و رویا پردازی

3- مشورت با دوستان تا والدین

4- ارتباط نسبتا سردعاطفی با والدین 

5- همانند سازی باغیر هم جنس

6- اجتناب از وقت گذرانی

7- میل به مطالعه،نقاشی وشعرگفتن

8- بی زاری ازدروسی مثل ریاضی

9- شوخ طبعی و بی نظمی نسبی

10 – ناسازگاری و تطابق مشکل        

11- ابهام پذیری وتحمل پیچیدگی 

12- پشتکار داشتن و فعال بودن

13 - تحمل ناکامیها وخستگی ناپذیری

14 – انگیزه درونی قوی

15 – ریسک پذیری و انعطاف

16- اعتماد به نفس و جسارت

17- بی اعتنائی به پاداش ، نام ونشان 

18 – میل به ناشناخته ماندن

19 – بی میلی به تعریف و تمجید

20- میل به آزادی و فراراز محدودیت

21 – مهارت کلامی قوی

22- توجه به ارزشها نه قوانین

23- نیل به دستاورد نه نتیجه و ...

(پير خايفي ، 1377، ص 14و 13)و( كولدري رو ، 2001، ص 8).

خلاقيت و عملكرد نيمكره هاي مغز

   دو نیمه نامتشابه مغز کارکردهای کم و بیش متفاوتی دارند. بنا به پژوهشهای انجام یافته ، وقتی فرد مشغول تحلیل منطقی و تفکر کلامی است نیمکره چپ مغز مسلط می شود و وقتی فرد مشغول تجسم فضایی و سایر فرآیندهای ذهنی است که شامل کارکردهای  غیر کلامی می شود نیمکره راست مغز مسلط می شود ... تا چندی پیش هنوز وظایف مختلف و اختصاصي دو نیمکره مغز درک نشده بود . با پژوهشهای راجراسپری و دستیارانش در انیستیتو تکنولوژی کالیفرنیا در دهه 1960 ، کشف شد که اشخاص دارای مغز دو نیم شده انواع تفاوتهای موجود در کارکرد نیمکره های چپ و راست را که پیشتر گفتیم نشان می دهند( برونو ، 1370 ، ص 252)

مطالعاتی که با افراد دو پاره مخ صورت گرفته ، تفاوتهای چشمگیری را در کارکرد فرآیندهای عالی ذهنی و دو نیمکره مخ به روشنی نمایان ساخته است عملكرد اختصاصي يا تركيبي نيمكره هاي مغز در برخي فعاليتهاي ذهني مثل خلاقيت  همواره يكي از مباحث پيچيده و درعين حال جالب متخصصان حوزه علوم رفتاري از جمله روانشناسان ، نورولوژيست ها و... بوده است .

تحقیقات آزمایشگاهی اورنستین ( 1972) نشان داد موج نگاره های الکتریکی مغز (نوارمغزی =EEG) گرفته شده موید افزایش فعالیت الکتریکی نیمکره چپ در جریان انجام یک تکلیف کلامی است، درحالی که در جریان انجام یک تکلیف فضایی فعالیت الکتریکی نیمکره راست افزایش می یابد . نیمکره چپ فرمانروای توانائی ما دربیان کلامی و محاسبات ریاضی است.

فرض كلي براين است كه سمت چپ مغز اطلاعات را بطور خطي ، منطقي ، تحليلي و متوالي پردازش مي كند و اساسا با اطلاعات شفاهي مثل گفتار ، خواندن ، نوشتن و محاسبه سروكار دارد و بر جزئیات تمرکز داشته ، در درك  تفاوتها و تمايزها غالب است . نيمكره راست اطلاعات را بطور غير خطي، از طريق درك مستقيم ( شهودي ) و بطور همزمان پردازش نموده و با اطلاعات تصويري ، شنوائي ، عصبي و عاطفي مثل موسیقی ، فعالیتهای هنری ، تصویرسازی ذهنی ، رویا و درک طرحهای غامض هندسی سروكار دارد و ادراکات آن کل نگر هستند ، همچنین از یک حس بسیار پیشرفته برای ادراک فضایی و طرحها برخوردار است(اتکینسون و اتکینسون و هلیگارد 1983ص 91و92 ).

در مورد تفكر خلاق عملا هر دو نيكره مغز مي تواند دخيل باشد چرا كه عملا يك فرد  خلاق ايده آل كسي است كه بتواند وظايف اختصاصي هر دو نيمكره را ست و چپ را به نحوي مكمل ادغام نموده و مورد استفاده قرار دهد. با اين حال اگر در پي پاسخ مشخص تر باشيم بايد بگوئيم شواهدي كه بر اساس مقدار زيادي اطلاعات روان سنجي قرار دارد حاكي از آن است كه در انواع متعددي از آزمونهاي تفكر خلاق ، بزرگسالان نرمال كه در وظايف مغزي نيمكره راست تخصص دارند تقربيا بدون استثناء از افرادي كه شيوه ادغام تفكر دو نيمكره را بكار مي برند ، پيشي مي گیرند ( تورنس ، 1979، ص 155) .

دانشمندان در دانشگاه درکسل فیلادلفیا مغز را در لحظه ای که ایده نابی به آن می رسد مورد تحقیق قرار دادند . در این آزمایش از دو گروه داوطلب استفاده شده بود. یک گروه از این داوطلب ها را منتظر گذاشتند تا به آنها یک معما داده شود . وقتی که معما داده شد از آنها خواستند بگویند وقتی که معما را حل کردند آیا یکباره به ذهن آنها خطور کرده است یا برای انجام آن فکر کرده اند . دانشمندان با آزمایش مغز این افراد متوجه شدند سمت راست مغز آنها به شدت درگیر است ، بخصوص بخش از مغز که مسئول دیدن است (روزنامه همشهری مورخه 22/02/1388، ص24).

       دیدگاههائیکه تفاوتهای فردی در سبکهای شناختی و توانائیهای ذهنی را براساس کارکردهای اختصاصی نیمکره های مغز تبیین می کند به اندازه کافی جذاب و جالب به نظر می رسند اما واقعیت این است که این فرضیات بیشتر بر حدس و گمان متکی هستند تا شواهد تجربی ( براهنی و دیگران ، 1366 ، ص 92).

یکی از مشهورترین نظریه ها در زمینه ارتباط عملکرد نیمکره ها و بخشهای خاص مغز با تفکر و عملکرد خلاق نظریه هرمان است نظریه او به مفهوم تسلط مغز مشهور است وی ساختمان مغز را به چهار قسمت A-B-C-D تقسیم و اعتقاد داشت افراد به یک اندازه و به یک شیوه از نیمکره ها و قسمتهای چهارگانه مغز استفاده نمی کنند افراد نیمکره های مغز مسلط و غالب دارند که شامل فعالیتهای خاص حسی ، حرکتی و تحلیلی و... است اما در مورد تفکر و عملکرد خلاق نمی توان از نیمکره خاص صحبت کرد به نظر او هیچ یک از قسمتهای مغز به تنهائی کامل و خلاقانه عمل نمی کند بلکه این نقش مربوط به تمامی مغز است مگر هنگامی که با ورودی از دیگر قسمتها ، تحریک یا حمایت شود (حسن زاده ، 1383، ص 30).  

ارتباط خلاقیت با هوش

در بحث ارتباط و یا تفاوت هوش و خلاقيت بايد گفت  عملكرد افراد خلاق درآزمونهاي هوش چندان قابل توجه نيست. ظاهرا علت اين امر روشن است آنها در واقع هنجارهاي آزمونهاي هوشي را قبول ندارند و از پاسخ دادن به آنها امتناع مي كنند و بيشتر كار فردي را قبول دارند تا كار گروهي ( مينا كاري ،1368، ص 78).

برای آنکه تفاوت هوش و خلاقیت را در یابیم  فرض می کنیم  کسی که هواپیما را اختراع نموده است  خلاقیت داشته است  اما  کسی که خلبانی را خوب یادگرفته است با هوش است . شاید عموم  مردم چنین تصور نمایند که خلاقیت همان داشتن هوش و استعداد بالا است در حالیکه چنين نيست .

تورنس ( 1963) اذعان می کند تمام پژوهشگران مربوط ، اتفاق نظر دارند که خلاقیت متفاوت از آن چیزی است که به عنوان توانائی هوشی شناخته شده و با تستهای مخصوص سنجیده می شود ( سایت اینرنتی تی سی رکورد ، ص 1). جوهره اصلی خلاقیت  عبارت از یک گرایش به نوع فعالیت فکری است نه صرفا داشتن هوش سرشار .

خلاقیت اساسا  ربطی به هوش بالا ندارد بعبارت دیگر افراد با هوش الزاما دارای خلاقیت نیستند. چه بسیارند کسانی که در محیط زندگی ما قرار دارند و از هوش و استعداد شگرفی برخوردار هستند لکن از ارائه هرنوع راه حل نو به مسائل و مشکلات عاجز هستند آنها فقط قادرند راه حلهای قدیمی و موجود را بیابند و میل چندانی به یافتن پاسخ های احتمالی و نو ندارند حفظ متون بلند، فرمولها و بیان عین آموخته ها بدون کم وکاست، نمونه فعالیت ذهنی این قبیل افراد است نیل به موفقیت اساسی ترین هدف و روش زندگی این قبیل افراد را تشكيل مي دهد.

البته این نوع  استدلال نباید  به معنی خلاق نبودن افراد مستعد تعبیر شود آنان نیز مانند سایر انسانها  ممکن است خلاقیت داشته یا نداشته باشند. بدیهی است وجود خلاقیت در این قبیل افراد بواسطه برخورداری از زمینه مساعد هوش شرسار، اثرات شایان توجهی درپی داشته و هوشبهر بالا شانس خلق آثار شگرف  و ایده های مهم تری را ایجاد خواهد کرد. بنابراین پیام مهم مطلب فوق این است که  خلاقیت تنها  ویژگی  افراد تیز هوش و نوابغ نبوده بلکه متعلق به تمامی انسانهاست یعنی همه افراد معمولی بالقوه توانائی خلاقیت در حد خود را دارند.

     تورنس و تورنس (1973) ، پارنز ( 1963) دي بنو ( 1970 ) فلدهيوسن و كلينكن برد (1986)در تحقيقات خود نشان داده اند كه خلاقيت با شدت كم يا زياد بصورت بالقوه در همه انسانها وجود دارد(سام خانيان ،1381،ص 30 ).البته بدون داشتن حدی از هوش متوسط نیز نباید انتظار کارکرد و گرایش خلاقانه قابل توجهي از فردی داشت . بااین حساب افراد کم هوش و عقب مانده ذهنی تا حدود زیادی از مقوله بحث ما خارج خواهند بود. تورنس (1967)در طی تحقیقات خود دریافت که وقتی بهره هوشی پائین تراز حد معینی است خلاقیت نیز محدود است در حالی که فراتر از این حد( بهره هوشی120 الی115).

خلاقیت تقریبا بعد مستقلی پیدا می کند مفهوم این یافته آن است که داشتن حدی از هوش برای بروز خلاقیت شرط لازم(نه کافی)است براین اساس نظریه آستانه ای همبستگی بین هوش وخلاقیت در ادبیات تئوریهای تورنس وارد شده است ( کفایت ، 1373، ص 92 و 93 ) .

تورنس با مرور مطالعات موجود به اين نتيجه رسيد كه همبستگي ميان خلاقيت و هوش هنگام استفاده از آزمونهاي كلامي 20% و هنگام استفاده از آزمونهاي غيركلامي 6% است نهايتا وي همبستگي 16% را براي دو عامل هوش و خلاقيت ذكر كرد( حسن زاده ، 1383، ص 41).

تحقیق کلاسیکی که گتزلس و جکسون انجام دادند موید آن است که تا ضریب هوشی 120 ، خلاقیت و هوش همبستگی نزدیک دارند ، لیکن از آن پس ، این دو از هم فاصله می گیرند يعني هوش تنها پيش نياز خلاقيت مي شود( قاسمی ، 1386، ص 71). طبق نظر لفرانسوا(1995) در مجموع می توان گفت که هوش بالا به منزله خلاقیت بالا نیست ، اما کم هوشی می تواند مانع خلاقیت باشد ( حسن زاده ، 1383، ص 4).

جالب توجه است بنا به تحقیقات صورت گرفته اکثر کارهای خلاق توسط افرادی انجام شده که در کودکی نه تنها به عنوان نوابغ شناخته نشده اند و حتی گاها تنبل نیز بوده وعملکرد تحصیلی و اجتماعی  بسیار ضعیفی داشته اند. مثلا لوئی پاستور کاشف عامل میکرب به عنوان یکی از نوابغ و خلاقان مشهور جهان ، درآموزش درس شیمی در مدرسه مشکل جدی داشته است . یا اینکه انیشتین در دوران کودکی  مورد شماتت و استهزاء معلم خود واقع بوده است بطوریکه در مورد او ذکر شده است که معلم به مادرش گفته بود " این کودک مثل سگ تنبل است هیچ چیز از او ساخته نیست " ( ميناكاري ، 1368، ص 80).

انیشتین در نوشته های خود با تعدیل این معنا  به نوعی عادی بودن خود را از نظر داشتن هوش واستعداد تصریح می نماید " من دارای استعداد و قریحه خاصی نیستم فقط حس کنجکاوی شدیدی دارم " . مخترع مشهور جهان توماس ادیسون (1903) معتقد بود 99 درصد نبوغ را تلاش و عرق ریختن و 1 درصد آنرا استعداد تشکیل میدهد . بنا بر این  وجود هوشبهر متوسط و بالا در بروز خلاقیت  بیشتر شرط لازم است تا شرط  کافی و ماهیت خلاقیت  بیشتر اکتسابی است تا فطری . نتیجه علمی و عملی دریافت این حقایق از سوی دانشمندان  واقعا برای همه ، بخصوص دست اندرکاران تعلیم وتربیت و مدیران جامعه هیجان انگیزو جالب خواهد بود بدین معنی که با فرض  داشتن حد متوسطی از هوش  می توان شرائط رشد خلاقیت و نوآوری را در دانش آموزان تقویت  کرد پس امکان تاثیر گزاری عوامل محیطی و اکتسابی در این امر بسیار مهم است که امكان دخل وتصرف  را نسبت به عوامل ارثی آسان تر می نماید . فرض شمرده می شود چنین هدف بسیار ارزشمند می تواند در سرلوحه برنامه ریزیها و اقدامات حمایتی والدین ، مربیان  و مدیران مراكز آموزشي  قرار گرفته و زمینه های رشد و پیشرفت  جامعه را فراهم آورد. فرض مخالف  بصورت  دخل و تصرف  در توارثی بودن زمینه خلاقیت حقیقتا بسیار مشکل می نماید چرا که دخل و تصرف  در برخورداری از یک  موهبت  مادرزادی دراغلب موارد بسیار مایوس کننده است تصور زحمات و هزینه های کم نتیجه  والدین کودکان عقب مانده ذهنی می توتند شاهد این مدعا باشد. با وجود این همه امکانات و پیشرفت های علمی، متخصصان تا چه اندازه می توانند عملکرد رفتاری و فعالیت ذهنی عقب ماندگان ذهنی را بهبود بخشند ؟

   در سال 1920 میلادی گروهی از محققان در ایالت  کالیفرنیای  امریکا برای  پیگیری یافتن ارتباط هوش و خلاقیت تحقیقات دامنه داری انجام دادند آنان پس از ارزیابی هوشبهر هزاران دانش آموز ، صدها نفر پراستعداد را شناسائی نمودند پس از پنجاه سال دوباره وضعیت  افراد شناسائی شده بررسی گردید که در کمال تعجب مشاهده شد هیچکدام از آنان نه تنها  خلاقیتی نداشته اند بلکه مشهور هم نشده بودند .

تحقیقات کاکس و تولمن نشان داد اغلب نوابغ برجسته و خلاقان مشهور دنیا ضرورتا هوشبهرهای بالائی نداشته اند. آنان دریافتند در سطح هوشبهر 100 تا130 همبستگی معنی داری بین هوش  و خلاقیت وجود دارد لکن پس از آن گاهش می یابد درعین حال اغلب آنان وضع تحصیلی و آموزشی خوبی هم نداشته اند و بعضا تنبل هم بوده اند . نشان دادن علائم زودرس از پیشرفت  فوق العاده در درس و زمینه خاص ، همواره  نوید بخش روشن شدن چراغ ابداع و نوآوری اغلب  افراد خلاق بوده است یعنی آنان در سنین خیلی پائین تر از همسالان خود علائم  پیشرفت را از خود بروز داده اند این علائم  در واقع نشانه های پیشگوئی ظهور خلاقیت آنان بوده است . مثلا  پاسکال وقتی  یازده سال داشت قوانین اصلی هندسه را می شناخت.

    مطالعات تکمیلی و دقیق تر اخیر نشانگر آن است که در حقیقت هیچ خلاقیت آشکاری نیست که با هوشبهر حداقل 120 همراه  نباشد. افرادی که هوشبهرهای بالاتر از حد متوسط دارند معمولا درآزمونهای خلاقیت نیز نمره های بالایی می گیرند اما از سطح هوشی معینی به بالا( مثلا در سطح هوشبهرهای بالاتراز120) رابطه بسیار ناچیزی بین هوش و نمره های خلاقیت وجود دارد  یعنی در هوشبهرهای بالاتر همبستگی بطور ناگهانی گاهش  یافته و اين دو، بعد مستقلي مي يايند( حسن زاده ، 1383، ص 41).

چه بسیارافرادی که با هوشبهرهای بسیار بالا در آزمونهای خلاقیت نمره های بسیار پایینی دارند و از سوی دیگر افرادی نیز وجود دارند که از هوش مختصر بالاتر از حد متوسط دارنداما در آزمونهای خلاقیت نمره های بسیار بالایی بدست می آورند . براین مبنا برخی از متخصصان از جمله تورنس یک " الگوی آستانه ای " از خلاقیت ارائه کرده اند طبق این الگو میزان هوش فرد باید از حد معینی بالاتر باشد تا بتواند آثار خلاقی در رشته خود بوجود آورد بنابراین در مورد توانائیهای مختلف ، آستانه هوش لازم برای ایجاد دستاوردهای خلاق متفاوت است مثلا احتمال دارد که کشف یک اصل جدید در فیزیک یا ریاضیات نظری مستلزم داشتن هوشبهر بالاتری باشد تا نوشتن یک داستان کوتاه بدیع (هلیگارد، 1983ص 55).

گيج و برلاينر(1988) بسته به اينكه فرد داراي خلاقيت بالا يا كم و يا هوش بالا يا كم باشد ، ويژگيهاي زير را براي آنان بيان مي نمايند :

1- خلاقيت بالا- هوش زياد :

چنين افراد داراي قدرت كنترل كافي روي رفتار و آزادي عمل بوده و بسته به شرائط كودكانه و بزرگسالانه رفتار مي كنند.

2- خلاقيت بالا - هوش پائين :

چنين افرادي با خود و مدرسه تعارض شديد دارند بدين لحاظ احساس بي كفايتي و ناشايستگي مي نمايند و در محيطهاي بدون فشار عملكرد ايده آلي دارند.

3- خلاقيت پائين - هوش بالا:

چنين دانش آموزاني را معتاد مدرسه مي نامند اين قبيل افراد تلاش مدامي براي كسب امتيازات تحصيلي دارند.

4- خلاقيت پائين - هوش پائين :

اين قبيل دانش آموزان ، شانس عرضه توانائي تحصيلي و رفتارهاي خلاقانه نداشته لاجرم براي عادت كردن به مدرسه،دست به فعاليتهاي دفاعي مي زنند مانند فعاليت زياد ورزشي(حسن زاده،1383،ص 42و 43).     

ظاهرا در طبقات اقتصادی – اجتماعی پائین ، در بین کودکانی که کمتر از 10 سال دارند همبستگی معنی دارتری بین هوشبهر و خلاقیت وجود دارد. در مجموع  نتیجه تحقیقات و مشاهدات علمی نشان داده است بین آزمونهای خلاقیت و آزمون های هوشی همبستگی شدیدی وجود ندارد . بنابراین نتیجه گرفته می شود این  آزمونها  چیزهای متفاوتی را  می سنجند. وجود افراد تحصیل کرده و با هوش  که عملا هیچ ابتکار و خلاقیتی  ندارند شاهد این ادعا هستند. از نظر نوع تفکری که جریان خلاقیت و عملکرد هوش را  پشتیبانی میکند تفاوت اساسی وجود دارد بطوریکه هوش تا حدود زیادی متکی بر تفکر همگرا و خلاقیت عمدتا متکی بر تفکر واگرا  می باشد ( برونو ، 1370 ،ص 82 ) .

     مساله گشایی معمولا دو مرحله دارد :

1- بررسی راه حلها ی گوناگون

2- انتخاب مناسبترین راه حل.

مرحله نخست یعنی بخاطر آوردن راه حلهای ممکن یا ابداع راه حلهای جدید را تفگر واگرا  نامیده اند چون در این مرحله افکار فرد درجهات متعدد و متنوعی سیر می کند .

مرحله دوم ، یعنی کاربرد دانش و قوانین منطق برای کاستن از تعداد راههای ممکن و تمرکز بر مناسبترین راه حل را تفکر همگرا نامیده اند( هلیگارد ، 1983 ،ص 54 ). 

تفکر همگرا شیوه ای برای حل مسائل است که در آن فقط یک پاسخ  بهترین جواب است درحالیکه در خلاقیت شیوه ای از تفکر واگرا مورد استفاده است که در آن چندین پاسخ هم ارز برای حل یک  مسئله وجود داشته باشد. البته چنین برداشتی  نباید به اثبات تضاد و مغایرت اساسی این دو نوع تفکر منجر شود یعنی آن دو لزوما متضاد هم  نیستند ترکیبی از دو نوع تفکر مذکور در بسیاری از فعالیتهای زندگی مورد استفاده قرار میگیرد. در تمامی  کارهای خلاقانه  بویژه کارهای خلاقانه عالی تر نیز لاجرم ترکیبی از هر دو نوع تفکر مورد استفاده است لکن در امر خلاقیت  تفکر واگرا و در امر هوش  تفکر همگرا غالب است. در زمینه کارهای خلاقانه عالی ترکیبی موفق از تفکر همگرا و واگرا وجود دارد( برونو ، 1370،ص 82 ) .

    افراد باهوش طبق آموزشهای قبلی شیوه های قالبی و تعیین شده ای را برای حل مسئله ارائه  نموده، فرمولها، جزئیات و حتی چهارچوب هارا دقیقا رعایت میکند درحالیکه افراد خلاق اغلب متعهد صرف به آن چیزها نبوده بلکه خود در پی یافتن راههای ابتکاری و جدید هستند. افراد خلاق کاربردهای بدیعی برای استفاده از یک قالب آجر ارائه میدهند مثلا با گرم کردن آن می توانیم رختخواب خود را گرم کنیم یا از آجر می توان بعنوان اسلحه استفاده گرد و یا اینکه آجر می تواند تکیه گاه قفسه باشد( هلیگارد 9838 ،ص 55). ناگفته نماند همواره  مشکلات مربوط به سازگاری و تحمل افراد خلاق از سوی مربیان و مدیران و حتی والدین بشتر خواهد بود.