عادات ، دلسردی ،کم رویی و عدم تشویق بموقع ،گل لطیف خلاقیت را می خشکاند(ازبورن،1963).

آبراهام مازلو روانشناس بزرگ انسانگرا معتقد است خلاقيت و نوآوري توانائي بالقوه اي است كه بدو تولد در همه انسانها به وديعه گذاشته شده است اما اكثر آنان در جريان فرهنگ پذيري خود آنرا از دست مي دهند( توران نژاد ، 1378 ص 22).

بنابراين شرائط بیرونی در شکوفائی یا خاموشی قوه تخیل و خلاقیت بسیار مهم خواهد بود. سوال اساسی ما این است تا چه اندازه  محیط( مدرسه، خانواده، اداره ، کارخانه و... ) ظرفیت تحمل و بروز ایده ها ، افکار و شیوه های  نو را دارند؟ بنظر میرسد محیط  به ویژه در جوامع  سنتی و عقب مانده بیشتر به ادامه  شیوه های موجود و تعریف شده تمایل دارند.اغلب مربیان در آموزش کودکان بیشتر به انتقال مفاهیم و ایجاد مهارتهای معین شده  در قالب کتابها و برنامه درسی توجه دارند. ارائه پاسخ کامل دانش آموزان مطابق چیزی که در کتاب آمده است کمال مطلوب است هرگونه پاسخ  و ارائه راه حل جدید مسئله هرچند صحیح و موثر که مغایر باالگو باشد ممکن است باواکنش نامناسب ، طعن و اعتراض معلم مواجه شود .

در سیستم ارزیابی مدارس بیشتر یک پاسخ درست ، آنهم درهمان قالب  تعیین شده قابل قبول تلقی می شود. در نظام رایج آموزش و پرورش سنتی اگر انجام تکلیف درس نقاشی بیشترین شباهت را به مدل ارائه شده داشته باشد مطلوب است  نتیجه این شیوه ، چیزی نخواهد بود مگر تقلید. دراین حالت ما با هیچگونه گرایش و رفتار خلاقانه ای روبرو نیستيم  .

رضایت معلم به آوردن تخم مرغ ، كره ، ماست و پنير درزمان نه چندان قديم( برخي مناطق روستائي )به جای کاردستی  واقعا  تاسف آور بوده است . پرداختن به دروس دیگر یا ورزش در ساعت انشاء حقیقتا زیانبار است غافل از اينکه دروس کاردستی ، انشاء و نقاشی بیشترین فرصت بروز خلاقیت کودکان را فراهم می آورد اهمیت این دروس به هیچ وجه کمتر از ریاضی و فیزیک نباید باشد. ما و مربیان هرگز اثر ، سرور و هیجان سازنده  نقاشی آزاد را درک نمی کنیم .

در بهترین حالت هرگز نقاشی از روی مدل ، ارزش خط خطی کردن و خلق اثر کم مایه توسط  خود کودک  را ندارد . هیچ چیز به انداز پیش داوری منفی و قضاوت نادرست در مورد ارزش کار و آینده  فرد اثر مخرب  ندارد .  وقتی که  ایده و نتیجه کار کودک را بصورت تحقیرآمیز به باد انتقاد میگیریم و بدتر از آن  آینده وی را تاریک و مبهم  جلوه میدهیم ، بی شک  تیشه به ریشه نهال خلاقیت او می زنیم . با این وضع معلوم نیست آینده  تو چه خواهد شد ؟  از تو چیزی ساخته نیست .

این افکار و کارها ی مسخره را رها کن و... نمونه هائی از پیش داوریهای منفی در مورد افراد خلاق است . جالب این است بدانیم افراد خلاق اصولا میل ندارند کارها و ایده های آنان مورد قضاوت و ارزیابی قرار گیرد حالا چه برسد به اینکه  درمعرض انتقاد بی رحمانه و قضاوت ناصیح هم قرار گیرند.

ياردلي و بولن براين باورند افرادخلاق داراي انگيزه دروني ، قدرت تمركز ، ظرفيت تحمل دشواري ، احساس امنيت ، اعتماد به نفس ، سلامتي رواني ، پذيرش محيطي و ... هستند( سيدعامري ، 1381، ص 107).

انسان به موازات رشد سني و شكل گيري عادات دچار محافظه كاري شده و چه بسا دچار جمود فكري نیز مي گردد و اين حالتها مانع بروز خلاقيت هستند . از آنجائیکه  ملاك موفقيت در سیستم آموزش و پرورش موجود مبتنی بر ارزیابی  است لاجرم چنین وضعی تا حدودی درجهت محدودیت رشد توانائیهای خلاقانه عمل میکند .

عامه مردم  و حتی متخصصین ، پاداش را عامل آشکار تقویت رفتار تلقی می نمایند. اما در مورد افراد خلاق  پاداش  فاقد چنین  خاصيت آشکاری است . علت اساسی خلاقیت این قبیل افراد ،  تقویت کننده های درونی است وجود یک گرایش و انگیزه بسیار قوی  دروني ویژگی مشترک خلاقان است.آنان به خاطر دریافت و یا رسیدن به پاداش بیرونی خاصی برانگیخته نمی شوند بنابراین نباید ارزش و خاستگاه کار افراد خلاق را به ترازوی اجر و پاداش بسنجیم .

الیوت یکی از برنده گان جایزه ادبی نوبل پس از دریافت جایزه ، دچار افسردگی شده و در پاسخ  دوستی که به وی  تبریک  گفته بود اظهار داشت "این جایزه  برای من در واقع زود بود  این در واقع به معنی مرگ و تشییع جنازه است هیچ کس پس از دریافت این جایزه نتوانسته است کاری انجام دهد".

می گویند داستایوسکی  نویسنده مشهور روسی پس از دریافت یک جایزه بزرگ دچار فلج شد و از تعلق جایزه به خود اظهار نارضایتی کرد.

داستان سرنوشت فردوسی شاعر حماسه سرای ایران که خالق یک اثر بی نظیر ادبی در جهان است نیز چنین بوده است او سالیان دراز عمر خود را صرف خلق اثر شگرف ادبی شاهنامه کرده و آنرا به حاکم وقت سلطان محمود غزنوی اهداء  نمود سلطان درعوض هدایای مختصری به فردوسی فرستاد شاعراز این پاسخ رنجور و متاسف شد تصوراو تکریم و تعظیم  و شاید کاروانی از هدایا  وتحف بود. البته که این نتیجه نمی توانست روحیه خلاق و انگیزه شگرف درونی شاعر بزرگ را راضی نماید.

رقابت نیز چون پیش داوری و پاداش  کارکرد مثبتی در جهت رشد خلاقیت ندارند افراد مستعد بیشتر توفیقات خود را در مسیر رقابتهای فشرده بدست می آورند اما در مورد افراد خلاق چنین اتفاقی نمی افتد. از آنجائیکه رقابت الزامات در معرض ارزیابی قرار گرفتن و پاداش را در پی داشته و این عوامل ارزش تقویت کننده در رفتار آنان ندارد بنابراین برخلاف افراد معمولی و مستعد، نتیجه کار خلاقان ارتباط  مثبت و سازنده ای بارقابت ندارد . از طریق بوجود آوردن محيطي كه پذيراي انديشه هاي نو باشد، ترغيب افراد به لمس ،كنكاش در محيط براي تفكر جديد ، صرف وقت براي تشويق و آموزش افراد براي كسب دانش و علم مورد نياز رشته خاص فرد مي توان به خلاقيت دست يافت . استفاده از محركهاي غني محيطي به روش غير شفاهي ، استفاده از طرح آموزش گروههاي كوچك مي تواند به بروز خلاقيت كمك نمايد ... متخصصين آموزش منحصر به فرد و برنامه هاي انعطاف پذير را پيشنهاد مي نمايند . بوجود آوردن محيطي متغيير و متحول به عنوان عامل بيروني در پيشبرد خلاقيت الزامي مي باشد(چانك ، 2000، ص 27 ).

محدود کردن فعالیتها واعمال انضباط  شدید بصورت جلوگیری از فعالیتهای آزادانه  یکی از کشنده های خلاقیت شمرده می شود تاحد امکان بر والدین ، مربیان  و مدیران فرض است  شرائط  فعالیت آزادانه افراد وارائه ایده های نو را بوجود آورند  ایجاد سیستم ارائه پیشنهادات سازنده و موثر کارکنان در ادارات که طی سالهای اخیر در ایران رایج شده است سیاست خوبی در این راستا به شمار می آید . محتوی آموزشی  دروسی چون نقاشی ، کاردستی ، انشاء و... هرچه بیشتر و سایر دروس حدالامکان باید دارای فضای آزادانه و مبتنی بر پذیرش پاسخهای درست  گوناگون باشد نه صرفا پاسخ واحد و قالبی . در جايي كه از همه انتظار مي رود كاري را دقيقا به يك روش يكسان و همزمان انجام دهند ، خلاقيت و خودگرداني نمي تواند پيشرفت كند ( هارتلي ، 1988 ،ص 209).

کشیدن نقاشی و نوشتن انشاء از روی مدل  یا راهنما با عناوین تکراری مثل ترسیم لاله و خرگوش خوابیده و موضوعاتی چون فصل بهار را تعریف کنید، یا علم بهتر است یا ثروت ؟ آنهم با  پاسخهای قالبی از قبل تعیین شده  چگونه می تواند  توانائی خلاقیت کودکان را رشد دهد ؟ در پاسخ سوال علم بهتر است یا ثروت اساسا ما را به لیست کردن مزایای علم و نفی  نتایج مثبت احتمالی ثروت سوق میدهند در حالیکه درحد وسط  همین مطلوبیت صرف و مطرود بون صرف  هزاران فرض و پاسخ  قابل قبول وجود دارد .

فشار هم کلاسی ها از عوامل مهم  دیگر در تضعیف  توانائی خلاقیت کودکان شمرده می شود. مدیران و مربیان و شاید بتوان گفت نظامهای آموزش و پرورش، وجود دوجینی از کودکان تقریبا  مشابه از نظر توانائی و علائق را بیشتر ترجیح  میدهند برنامه ریزی، ارزیابی و قضاوت  عمومی در موسسات آموزشی  در کل مشتمل برفرض توانائی متوسط افراد است.

هر دانش آموز متفاوت با دیگران بویژه از نظر داشتن توانائی خلاقیت عامل تنش شمرده می شود. اولیاء مدرسه و هم کلاسی ها  دوست دارند دانش آموزان یک دستی وجود داشته باشد با این حساب کودکان خلاق برای تطابق از یک طرف و برای بروز خلاقیت خود از طرف دیگر در معرض فشار قرار میگیرند نصیحت  قدیمی که " دیگران چطور توهم یکی " و " خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو " و... نمونه ای از گرایشات عمومی در جهت تحدید خلاقیت شمرده می شود. در حالیکه بقول اشتاينر هدف تربيت رها كردن فرد از همنوايي و همرنگي است .

بطور خلاصه عوامل زیربعنوان عوامل کشنده فردي واجتماعي خلاقیت در محیطهای آموزش و کار شمرده می شود:

1- پیش داوری  و مورد ارزیابی قرار گرفتن 2- ایجاد تصور منفی از توانائیهای فرد 3-  فقدان پاداش و تشويق ديگران 4-رقابت 5- محدود کردن 6- فشار هم کلاسی ها7- عادات قبلي 8 - ياس و عدم اعتماد به نفس 9 - خجالتي بودن10- عدم انعطاف پذيري11- محافظه كاري12- تمايل به همرنگي13- بي تحملي در برابر ابهام و تضاد 14- نداشتن پیچیدگي ذهني براي حل مسائل15- ترس از شكست  16- ناتوانی در سازگاري با محيط  17–وابستگي و نداشتن استقلال 18- نداشتن قدرت ريسك كردن  19- نداشتن سلامت رواني و ثبات عاطفي 20- فقدان روحيه كنجكاوي 21- فقدان قدرت تاثيرگذاري بر ديگران  22 – كلي نگري 23- نداشتن روحيه انتقاد 24- ترسو بودن 25- سردي عاطفي و شوخ طبع نبودن 26- تكلف در رفتار  27- محتاط بودن28- فرار ازمسئوليت و... (پير خايفي ، 1377، ص 14و 13)و( كولدري رو ، 2001، ص 8).