نظریه های روانشناسی تفکر

در بررسی تاریخی شیوه‌های تفکر، با سه شیوه رو به رو می‌شویم: کل گرایی اولیه: این شیوه تا رنسانس، روش غالب تفکر بود. این دوره را دوران حاکمیت فلسفه‌ها و وجود علامه‌ها (که از هر موضوعی، مقداری می‌دانستند) می‌شناسند. انسانها خیلی چیزها را می‌دیدند اما توجیهی برای آن نداشتند. در قرن شانزدهم همه رویدادهایی را که از شناخت آن عاجز بودند به خدا نسبت می‌دادند. یک اشکال عمده کل گرایی این بود که رشد نداشت. جزء گرایی: تفکر جزءگرا از زمان تمدنهای باستانی وجود داشته‌است و آنرا برخاسته از اندیشه فلاسفه یونان باستان می‌دانند. تفکر جزءگرا هر پدیده ای را ابتدا به اجزاء کوچکتر تقسیم 

ادامه نوشته

تفکر عاطفی

از خیلی مدت ها قبل فلاسفه اي همچون ارسطو ، سقراط ، افلاطون ، دکارت ، سنت آگوستین ، کانت ، پاسکال مجذوب موضوع نقش عاطفه در تفکرو رفتار شده اند. افلاطون اولین کسی بود که فکر می کرد عاطفه جنبه ي بسیار ابتدایی و حیوانی انسان است که با عقل و منطق سازگار نیست. تدوام این عقیده که عاطفه تضعیف کننده تفکر منطقی است، مدیون عقاید فروید و دیگران است.

نویسندگانی چون آرتور کاستلر ، حتی معتقد بودند که ناتوانی ما در آگاهی نسبت به واکنش هاي عاطفی خشن و غیرطبیعی و نیز ناتوانی در کنترل آنها ، به دلیل بروز اشکال در جریان رشد نظام اعصاب

ادامه نوشته

تحقیقات مرتبط با یادگیری و تفکر

زانگ و استرنبرگ در 2000 نشان دادند که رویکردهای یادگیری و سبک های تفکر می توانند به شیوة خاصی با یکدیگر ارتباط داشته باشند . آنها حدس می زدند که رویکرد سطحی با سبک نوع 2 که به پیچیدگی کم تری نیاز دارند ، ( سبک های اجرایی ، محافظه کارانه و جزئی ) ارتباط مثبت و با سبک نوع 1 ( قانونگذار ، قضاوتگر ، آزاداندیش و پایورسالار ) ، ارتباط منفی داشته باشد . همچنین نشان دادند که فراگیرانی که دارای رویکرد سطحی هستند ترجیح می دهند که از سبک های تفکر اجرایی ، جزئی و محافظه کار ( سبک های سنتی ، هنجارمدار و مبتنی بر تکلیف ) استفاده کنند ، در حالی که فراگیرانی که دارای رویکرد عمیق هستند به استفاده از سبک های تفکر قضاوتگر ، قانونگذار و آزاداندیش ( سبک های خلاق ، سئوال مدار و در جستجوی معنا ) تمایل نشان می دهند ( به نقل از یمینی و همکاران ، 1387 ) .

نتايج پژوهش شكري ، کدیور ، فرزاد و دانشورپور در 1385 با هدف بررسي وجود رابطة ميان سبك هاي تفكر و رويكردهاي يادگيري با پيشرفت تحصيلي دانشجويان نشان داد كه در متغيرهاي پيشرفت تحصيلي، سبك هاي تفكر قانوني، قضايي، سلسله مراتبي، دروني، بيروني و رويكرد سطحي تفاوت معني داري داشته اند. همچنين، سبك هاي تفكر قانوني، قضايي، آزاد انديش، سلسله مراتبي بيروني و رويكرد يادگيري عميق با پيشرفت تحصيلي رابطة مثبت معني دار و سبك هاي تفكر اجرايي، جزيي، محافظه كار و رويكرد يادگيري سطحي با پيشرفت تحصيلي رابطة منفي معني داري داشتند ( سروقد و همکاران ، 1389 ) . با این حال زانگ و استرانبرگ در 1998 در جامعة دانشجویان هنگ کنگ به نتایج متناقضی دست یافته اند . آنها نشان داده اند که پیشرفت تحصیلی بالا با سبک های قانونگذارانه همبستگی منفی دارد ( به نقل از رضایی ، 1388 )

نتایج پژوهش عبداله زاده ( 1388 ) نشان می دهد که سبک های تفکر اجرایی ، قضایی و قانون گذارانه قدرت پیش بینی میزان یادگیری مبانی فناوری اطلاعات و ارتباطات را دارند و با سبک های تفکر افراد می توان موفقیت یا شکست دانش آموزان را در امر پیشرفت تحصیلی پیش بینی کرد . همان طوری که زانگ و استرنبرگ در سال 2001 در این دربارة می گویند : « سبک های تفکر از قابلیت پیش بینی عملکرد تحصیلی برخوردارند و به بهبود آموزش و ارزشیابی کمک می کنند » . طبق تجزیه و تحلیل آماری این پژوهش نتیجه گرفته می شود که دانش آموزانی که نمره های سبک تفکر اجرایی آنها بالا بود میزان یادگیری آنها در مبانی فناوری اطلاعات و ارتباطات پایین بود و لذا با توجه به یافته های این پژوهش معلمان از تشویق و ترغیب دانش آموزان به تفکر به چنین شیوه ای در امر پیشرفت تحصیلی جداً خودداری کنند . و دانش آموزان را به شیوه ها و سبک های دیگر تفکر نظیر قانونگذارانه و قضاوتگر سوق دهند که با یادگیری مهارت های کامپیوتری و پیشرفت تحصیلی همبستگی قوی دارد . این نتایج شبیه نتایج تحقیق یو – چیویه تایوانی در 2000 دارد که معلمان دارای سبک تفکر اجرایی ، بیشترین عقب ماندگی را در برنامة آموزش شبیه سازی کامپیوتری داشتند . همچنین نتایج تحقیق عبداله زاده ( 1388 ) نشان داد که دانش آموزان قضاوتگر در یادگیری مهارت های کامپیوتری موفق بوده اند . لذا این دانش آموزان نه تنها مهارت های یادگرفته شده را کاملاً اجرا می کردند ، بلکه در ذهن خود به دنبال روش های بهتر برای انجام دادن بهتر مهارت های یادگرفته شده می گشتند و در نتیجه بهترین عملکرد را در یادگیری مهارت های کامپیوتری از خود نشان می دادند . طبق مطالعات فلاحت بین سبک تفکر قضایی و سبک تربیتی اقتدارطلب همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد به گونه ای که فرزندان این والدین عملکرد تحصیلی بهتری نسبت به همسالان خود دارند و در یادگیری توانایی بیشتری از خود نشان می دهند و در امور مدرسه فعال هستند . همچنین نتایج عبداله زاده ( 1388 ) نشان داد که دانش آموزانی که تفکر خلاقانه داشته اند در یادگیری مبانی فناوری اطلاعات و ارتباطات از دو گروه دیگر موفق تر بوده اند و پیشرفت این دانش آموزان نسبت به دو گروه دیگر بسیار چشمگیر و ملاحظه پذیر بود . و معلمان باید از دانش آموزان دارای چنین شیوه های تفکر ( قانونگذار و قضایی ) حمایت کرده و شرایطی فراهم کنند که دانش آموزان به چنین شیوه های تفکر تمایل یابند و از تشویق دانش آموزان به شیوه های تفکر اجرایی برحذر باشند ، که قدرت تفکر دانش آموزان را به انجماد فکری می کشاند . در پژوهشی دیگر در سال 1388 حسینی ، نشان داد که سبک تفکر قانونگذارانه بیشترین قدرت پیش بینی یادگیری مبانی فناوری اطلاعات و ارتباطات را دارد ( نظری فر و همکاران ، 1389 ) .

طبق نتایج پژوهش رضایی ( 1388 ) باورهای معرفت شناختی یادگیری سریع/ثابت و سبک تفکر قانونگذارانه ارتباط منفی معنی داری با عملکرد تحصیلی داشتند .

طبق نتایج پژوهش پیرمحمدی ، خدایی ، یوسفی ، شریعتی و دستا ( 1389 ) بین سبک های تفکر قانونی ، قضایی ، کلی ، آزاداندیش ، سلسله مراتبی ، سلطنتی ، الیگارشی ، بیرونی و رویکرد یادگیری عمیق با پیشرفت تحصیلی دانشجویان ، رابطة مثبت و معنادار وجود دارد و رابطة سبک های تفکر اجرایی ، جزیی ، محافظه کار و درونی و رویکرد یادگیری سطحی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان ، منفی و معنی دار است . رابطة سبک تفکر آنارشیست با پیشرفت تحصیلی دانشجویان ، مثبت و غیرمعنادار بود . بررسی نقش تفاوت های جنسی در سبک های تفکر و رویکردهای یادگیری دانشجویان بود . نتایج نشان داد که تفاوت بین دو جنس ، تنها از نظر سبک های تفکر کلی ، درونی ، آنارشیست ، سلسله مراتبی و سلطنتی معنادار بود . همچنین رابطة مثبت و معنادار بین رویکرد یادگیری عمیق با پیشرفت تحصیلی و رابطة منفی و معنادار بین رویکرد یادگیری سطحی با پیشرفت تحصیلی برقرار می باشد .

نتایج پژوهش های سبک تفکر

استرنبرگ اعتقاد دارد که مفهوم سبک تفکر یک مفهوم فکری گسترده است و گستره ای از موقعیت های آکادمیک و غیر آکادمیک را پوشش می دهد . بدین خاطر دیدگاه استرنبرگ دربارة کاربرد پذیری نظریة خود مدیریتی ذهنی در موقعیت های آکادمیک ، در فرهنگ های مختلف از قبیل هنگ کنگ ، چین تایپه ، هند ، فیلیپین و ایالات متحده بررسی شده است ( فرزاد و همکاران ، 1386 ) .

اينورگبو در سال 2006 در بررسي رابطة سبك تفكر و رويكردهاي يادگيري نشان داد كه افرادي با نمره هاي بالا در سبك تفكر گرايش داشتند كه آزاد و دقيق باشند ( متفكران ليبرال یا آزادمنش ) در واقع سبك هاي تفكر همبستگي بالايي با رويكردهاي يادگيري كه منتقل كنندة داده ها ميباشند، دارند ( به نقل از سروقد و همکاران ، 1389 ) .

زانگ و استرنبرگ در 2001 رابطة بین سبک های تفکر و عزت نفس را بررسی کردند ، نتایج نشان داد که دانش آموزان دارای سبک های تفکر قضایی ، قانون گذارانه و آزادمنشانه و جهانی ، عزت نفس بالایی دارند و دانش آموزان دارای سبک های تفکر اجرایی ، عملی ، محلی و محافظه کارانه عزت نفس پایین دارند ( عبداله زاده ، 1388 ) .

مطابق نتایج شکری ، خدایی ، دانشورپور ، طولابی و فولادوند ( 1388 ) از میان رگه های شخصیت ، برون گرایی و وظیفه شناسی رابطة مثبت و معنی دار ؛ پذیرش با سبک تفکر قانونی ، قضایی ، کلی ، آزاداندیش و سلسله مراتبی ( که همگی سبک های نوع اول نامیده می شوند ) رابطة مثبت و معنی دار ؛ برون گرایی با سبک تفکر بیرونی رابطة مثبت و معنی دار ؛ سازگاری با سبک تفکر قانونی و درونی رابطة منفی و معنی دار و با سبک تفکر بیرونی رابطة مثبت و معنی دار ؛ وظیفه شناسی با سبک های تفکر قانونی ، قضایی ، کلی ، آزاداندیش ، سلسله مراتبی ( که همگی سبک های نوع سوم نامیده می شوند ) و اجرایی و جزیی رابطه مثبت و معنی دار ؛ روان آزردگی گرایی با سبک تفکر قانونی رابطة منفی و معنی دار و با سبک های تفکر اجرایی ، محافظه کار و جزئی ( که همگی سبک های نوع دوم نامیده می شوند ) رابطة مثبت و معنی دار داشتند . یعنی چون پذیرش از طریق ویژگی هایی نظیر تخیل فعال ، تنوع طلبی و روشنفکری مشخص می شود ، بر همین اساس ، افرادی که نسبت به استفاده از سبک های تفکر قانونی ، قضایی ، کلی ، آزاد اندیش و سلسله مراتبی تمایل نشان می دهند خلاق ، روشنفکر  باهوش بوده و از مواجهه با تکالیف و موقعیت های پیچیده و چالش انگیز لذت می برند . همچنین چون افراد با روان آزردگی بالا نسبت به تجربه عواطف منفی از قبیل عصبیت ، اضطراب ، افسردگی ، عزت نفس پایین و ناپایدار هیجانی تمایل دارند ، بر همین اساس ، افرادی که نسبت به انجام تکالیف با جزئیات عینی و ملوس ( سبک جزیی ) و تکالیف با قواعد و قوانین مشخص و از قبل تعیین شده ( سبک محافظه کار ) تمایل نشان می دهند ، و اغلب در مواجهه با تکالیف و موقعیت ها ، فاقد اعتماد به نفس و عزت نفس کافی به نظر می رسند . همین طور افرادی که نسبت به استفاده از سبک های تفکر قانونی ، جزیی ، سلسله مراتبی و سلطنتی تمایل دارند ، ویژگی هایی مشابه با افراد وظیفه شناس دارند یعنی افرادی منظم ، هدفمند ، مسئولیت پذیر ، با صداقت و مصمم به نظر می رسند .

تحقیق امامی پور و سیف در 1382 نشان داد که بین سبک های تفکر و خلاقیت رابطه وجود دارد . به طوری که سبک تفکر آزادمنشانه با افزایش خلاقیت و سبک تفکر محافظه کارانه با کاهش خلاقیت رابطه دارند . همچنین سبک های تفکر آزادمنشانه و سلسله مراتبی پیش بینی کنندة پیشرفت تحصیلی بالا در دانش آموزان و سبک تفکر الیگارشی پیش بینی کنندة پیشرفت تحصیلی پایین است ( به نقل از گل شکوه و همکاران ، 1389 ) .

در تحقیق نریمانی ، ابوالقاسمی ، برهمند و محمدامینی ( 1385 ) در بین دانش آموزان ورزشکار ، افرادی که علاقه مند به ورزش های گروهی اند از سبک تفکر بیرونی بیشتر و قانونی کمتری برخورداراند . و افرادی که علاقه به فعالیت های ورزشی انفرادی با سبک تفکر درونی ارتباط دارد .

جینتر و دونکان و کاپر در 1992 در پژوهشی نشان دادند که به طور کلی همة ابعاد سبک های تفکر از جمله قانون گذاری ، قضایی ، کلی ، جزئی ، درونی و بیرونی و حفظ این سبک ها برای سازماندهی موقعیت ها در آینده با سلامت و بهزیستی شخصی و عمومی افراد رابطة معناداری دارد و همچنین در پژوهشی دیگر لسچو ، بست ، تروچیم ، کلارک ، گلاگر ، مارکوس و ماتئوس در 2008 نشان دادند برای ارتقاء بهزیستی عمومی نیاز به درک و تغییر مناسب ساختارها و سبک های تفکر وجود دارد . در پژوهشی دیگر نیز پاسکال و فیش بین در 2002 نشان دادند بین سبک تفکر اجرایی با بهزیستی و سلامت افراد همبستگی مثبت وجود دارد و همچنین تفکر اجرایی بهبود عملکرد شناختی و کاهش پرخاشگری در افراد را باعث می شود . فیور نیز در 1999 نشان داد که بین سبک تفکر قضایی با بهزیستی رابطة معنا دار و بین سبک تفکر اجرایی با بهزیستی و سلامتی افراد رابطة معناداری وجود ندارد ( به نقل از آقایوسفی و شریف ، 1389 ) .

یافته های تحقیق آقایوسفی و شریف ( 1389 ) بیان می کند که بین سبک تفکر قضایی و سبک تفکر قانونی با بهزیستی شخصی همبستگی مثبت و معناداری دارد ولی رابطة بین سبک تفکر اجرایی با بهزیستی شخصی معنادار نیست .

لی فنگ در تحقیق خود به سال 2004 به این نتیجه رسید که افراد متهور و اجتماعی سبک تفکر برون گرایانه داشته و افراد هنرگرا تفکری داشته اند که مستلزم همرنگی با دیگران نبوده است . لی فنگ در پژوهش دیگری به سال 2004 دریافت که بین یادگیری و تفکر تحلیلی ، همبستگی معنادار مثبت ، اما با تفکر کلی نگر همبستگی منفی معنادار دارند ( به نقل از آقایوسفی و شریف ، 1389 ) .

طی تحقیقی گریگورینکو و استرنبرگ در 1997 عنوان کرده اند که سبک های تفکر قضایی و قانونی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطة مثبت معنی دار و سبک تفکر اجرایی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطة منفی و معنی دار نشان داده است ( پیرمحمدی و همکاران ، 1389 ) به عبارتی دیگر دانش آموزانی که در سبک های قضایی و قانون گذارانه نمرات بیش تری دارند ، از عملکرد تحصیلی بهتری برخوردارند . اما دانش آموزانی که در سبک های اجرایی نمرات بالاتری دارند ، از عملکرد تحصیلی پایین تر از متوسط برخوردار هستند ( امامی پور و سیف ، 1382 ) . نتایج مطالعة زانگ در 2001 دربارة رابطة بین سبک های تفکر و پیشرفت تحصیلی دانشجویان چینی نشان داد در بین دانشجویان ، رابطة بین سبک های تفکر محافظه کار و پیشرفت تحصیلی ، مثبت و معنادار و رابطة بین سبک های تفکر کلی و آزاداندیش با پیشرفت تحصیلی ، منفی و معنادار بود ، و سبک تفکر اجرایی با نمرات پیشرفت تحصیلی رابطة مثبت دارد ( شکری و همکاران ، 1385 ). همچنین نتایج مطالعه دیگر زانگ در 2001 نشان داد که رابطة بین سبک های تفکر محافظه کار و سلسله مراتبی ، مثبت و معنادار و رابطة بین سبک های مولد خلاقیت ( مانند سبک های قانونی و قضایی ) با پیشرفت تحصیلی منفی و معنادار بود . مطالعة زانگ و استرنبرگ در 2000 نشان داد که دانشجویان پسر در مقایسه با دانشجویان دختر ، در سبک تفکر کلی ، نمرات بالاتری گزارش کردند ( پیرمحمدی و همکاران ، 1389 ) . برناردو ، زانگ و کالوئنگ در 2002 با مطالعة رابطة بین سبک های تفکر و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان فلیپینی به این نتیجه رسیدند که سبک های تفکر مبتنی بر همنوایی و احترام به مراجع قدرت و سبک تفکر قضایی ، با پیشرفت تحصیلی رابطة مثبت دارند . کانو گارسیا و هاگس در 2000 با مطالعة رابطة بین سبک های تفکر و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان اسپانیایی نشان دادند که دانشجویان دارای سبک های اجرایی و درونی پیشرفت تحصیلی بیشتری دارند ( شکری و همکاران ، 1385 ).

رجبی در 1384 در پژوهشی با عنوان رابطة سبک های تفکر والدین با سازگاری و مفهوم خود فرزندان نشان داد که بین سبک تفکر اجرایی والدین با سازگاری آموزشی فرزندان رابطة منفی و معنی داری وجود دارد ( عبداله زاده ، 1388 ) .

رابطه جنسیت و سبک های تفکر

پژوهش های هیکسون و بالتیمور ، و نایت ، الفنباین و مارتین نشان داده اند که بین زن و مرد از لحاظ سبک های یادگیری کلب تفاوت وجود دارد ، بدین معنی که مردان بیشتر به تجربة عینی تمایل دارند در حالی که زنان عموماً تأملی تر عمل می کنند ( سیف ، 1389 ) .

در رابطه با متغیر جنسیت ، یافته های پژوهش امامی پور و سیف ( 1382 ) نشان می دهد که بین سبک های تفکر قانون گذارانه ، اجرایی ، قضایی ، مونارشی ، سلسله مراتبی ، آنارشی ، کلی ، جزئی ، بیرونی و آزادمنشانه دختران و پسران تفاوت وجود دارد ؛ به طوری که دختران در این سبک ها نسبت به پسران نمرات بالاتری کسب کردند . همچنین در پژوهش شکری ، کدیور ، فرزاد و دانشورپور ( 1385 ) میانگین نمرات رویکرد یادگیری سطحی پسران از دختران ، و میانگین نمرات سبک های تفکر قانونی ، قضایی ، سلسله مراتبی ، درونی و بیرونی دختران از پسران بیشتر بود .

استرنبرگ بیان می کند که سبک های تفکر زنان و مردان ، به دلیل این که ممکن است سبک های خاصی در مردان و زنان مورد تشویق یا تنبیه قرار گیرند ، متفاوت هستند . یافته های استرنبرگ نشان می دهند که نمرات مردان به زنان در سبک های قانون گذارانه ، کلی و درونی بیش تر و در سبک های قضایی کمتر است ( امامی پور و سیف ، 1382 ) .

يـافته هاي پـژوهش رضـوي و علـي شيـري در سال 1384 در رابطه با بررسي تطبيقي رابطة بين سبـك هاي تفكر دختران و پسران دبيرستاني با پيشرفت تحصيلي آنان ، نشان داده است كه ارتباط سبك تفكر كلي دانش آموزان با پيشرفت تحصيلي و سن ، معنادار نبوده، اما با جنسيت رابطة معنا دار داشته است . نمره هاي سبك تفكر دختران بيش از نمره هاي سبك تفكر پسران بوده است . در مجموع دانش آموزان داراي گرايش آزاديخواهانه، پيشرفت تحصيلي بيشتري داشته اند.  اين نتيجه گيري در مورد پسران صادق بوده ، اما در مورد دختران مصداق نداشته است ( به نقل از سروقد و همکاران ، 1389 ، ص 138 ) . پسران كلي نگرتر ، محافظه كارانه تر و قانونگذارنه تر از دختران بودند  .

زانگ و استرنبرگ در بررسی سبک های تفکر دانشجویان هنگ کنگی و چینی نشان دادند که تفاوت بین زنان و مردان در پرسشنامة سبک های تفکر معنادار بود . به طوری که نمونه دانشجویان زن و مرد هنگ کنگی در سبک های قانون گذارانه و قضایی ، کلی ، آزادمنشانه و درونی و نمونة دانشجویان زن و مرد چینی در سبک های قانون گذارانه و آزادمنشانه و درونی با هم تفاوت داشتند ، در همة موارد نمرات مردان از نمرات زنان بالاتر بود . و سبک تفکر بیش تر از توانایی ها ، پیش بینی کنندة پیشرفت تحصیلی هستند و پیشرفت تحصیلی دانشجویان مرد ، به طور مثبتی با تفکر تحلیلی ( قضایی ) رابطه دارد . در حالی که پیشرفت تحصیلی دانشجویان زن به طور منفی با تفکر تحلیلی و خلاق رابطه دارد . به طور کلی ، پیشرفت تحصیلی بالا با سبک های محافظه کارانه و سلسله مراتبی و درونی همبستگی مثبت و با سبک های قانون گذارانه ، آزادمنشانه و بیرونی همبستگی منفی دارند ( امامی پور و سیف ، 1382 ) . همین طور سبك هاي تفكر قضاوت گر و آزادانديش دانشجویان دختر باعث ايجاد نوعي باور مثبت نسبت به خود شده و از يك خودكارآمدي عمومي قويتري نسبت به پسران برخوردارند ( سروقد و همکاران ، 1389 ) . همچنین یافته های پژوهش جودی ونگ در 1999 نشان داد که سبک تفکر پسران بیشتر آزادمنشانه و کلی گرایانه و سبک تفکر دختران بیشتر قانون گرایانه ، قضاوت گرا و محافظه کارانه بود ( به نقل از آقایوسفی و شریف ، 1389 ) .

آماره هاي توصيفي انواع سبك هاي تفكر پژوهش سروقد ، رضایی و معصومی ( 1389 ) نشان مي دهند كه در بين دانش آموزان پسران كمترين و بيشترين ميانگين به ترتيب مربوط به سبك هاي تفكر محافظه كار و برون گرا بوده است. در دختران نيز كمترين و بيشترين ميانگين به ترتيب مربوط به سبكهاي تفكر محافظه كار و قانون گذار بوده است. همچنين، ميانگين خودكارآمدي دانش آموزان دختر كمتر از دانش آموزان پسر بوده است .

دنیزلی و چرکی در 2005 ، رابطة میان سبک های تفکر و رشته تحصیلی و جنسیت دانش آموزان را بررسی کردند ، نتایج این پژوهش حاکی از این بود که دانش آموزان پسر تمایل دارند از سبک تفکر قضایی و بیرونی استفاده کنند و دانش آموزان دختر تمایل دارند از سبک های تفکر اجرایی استفاده کنند ( به نقل از عبداله زاده ، 1388 ) .

در مورد تفاوت های سبک های تفکر در زنان و مردان ، احتمالاً نتیجة اجتماعی شدن در نقش های جنسی سنتی است و به وسیلة انتخاب های شخصی موضوعات تفکر ، یادگیری و شغل تقویت می شود ( الهی و همکاران ، 1383 ) .

سبک تفکر قضایی ( ارزشیابانه )

افراد دارای سبک قضایی ( ارزشیابانه ) دوست دارند روشها و ساختارهاي موجود را تحليل و ارزيابي كنند و قضاوت در مورد افراد و اعمالشان و ارزيابي برنامه ها را دوست دارند ( سروقد و همکاران ، 1389 ) ، و مايلند قوانين و مراحل انجام كار را ارزيابي كرده و دربارة هر چيزي قضاوتي داشته باشند . به عبارت دیگر افراد دارای تفکر قضایی به داوری دربارة امور و ارزشیابی مسائل گوناگون علاقه مندند . این افراد ترجیح می دهند که بتوانند از طریق آنها به تحلیل و ارزیابی اندیشه ها و امور بپردازند ( سیف ، 1380 ). همچنین دوست دارند نقش را ارزشيابي كنند و دربارة چيزها داوري كنند . توجه اين افراد را بر ارزيابي از فرآورده هاي فعاليتهاي ديگران متمركز مي كنند و تمايل دارند قوانين ، ساختارها و روشهاي موجود را ارزيابي كنند. آنها تكاليفي را ترجيح مي دهند كه مربوط به تحليل و ارزيابي از چيزها و عقايد باشد ( نظری فر و همکاران ، 1389 ) . در عین حال دوست دارند قوانین ، روش ها و ساختارهای موجود را تحلیل و ارزیابی کنند ، تمایل دارند هم محتوا و هم ساختار را ارزیابی کنند ؛ فعالیت هایی نظیر نوشتن مقاله های انتقادی ، قضاوت در مورد افراد و اعمالشان و ارزیابی برنامه ها را دوست دارند ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ) .

بنا به گفتة استرنبرگ « افراد دارای سبک تفکر قضایی ، در کار روزنامه نگاری ، نوشتن مقالات تفسیری و انتقادی را بیشتر می پسندند تا تهیة گزارش های خبری ، و به عنوان معلم ارزیابی از کار دانش آموزان را به آموزش دادن به آنها ترجیح می دهند » . از جمله کارهایی که این گونه افراد دوست دارند انجام دهند عبارت است از : نوشتن مقاله های انتقادی ، اظهار نظر دربارة امور ، داوری کردن دربارة مردم و کارهای آنان ، و ارزشیابی از برنامه ها و پروژه ها ( سیف ، 1380 :ص 181 ).

سبک تفکر اجرایی ( تحقق بخش )

افراد با سبك تفكر اجرايي ( تحقق بخش ) مايلند از مقررات پيروي كرده و كارهايي را به عهده بگيرند كه از قبل طرح ريزي و سازمان دهي شده است ، افراد اجرايي دوست دارند در سازمان هايي كار كنند كه قوانين و خط مشي هاي آن كاملا مشخص است. اين افراد سازمان هاي بروكراتيك را مي پذيرند و به راحتي به ايفاي نقش خود مي پردازند. علاقه دارند قوانين و مقررات خودشان و يا ديگري را تحميل كنند، به دنبال پيروي از قوانين هستند. آنها سرنخ را گرفته و دنبال مي كنند تا به هدف برسند. قوانين موجود را دوست دارند و آنچنان در چارچوب فرو مي روند كه تغيير را نمي توانند بپذيرند ، برخلاف افراد دارای سبک های دیگر تفکر ، کسانی که دارای سبک تفکر اجرایی هستند ، مراحل پیچیدة انجام کارهای اداری و مقررات سفت و سخت را می پسندند ، بنا به گفتة استرنبرگ : « افراد دارای سبک تفکر اجرایی مسائلی را ترجیح می دهند که دیگران در اختیارشان قرار می دهند یا برایشان سازمان می دهند » ( سیف ، 1380 ). افرادی که این سبک را دارند ، دوست دارند از قوانین و روش های موجود پیروی کنند ، تمایل دارند شکاف های ساختارهای موجود را پر کنند ، نه اینکه خود ساختارهایی ایجاد کنند ، فعالیت های از پیش تعریف شده را ترجیح می دهند ، نظیر حل مسائل ریاضی ، استفاده از قواعدی برای حل مسائل و گفتگو دربارة نظریات دیگران ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 )  . افراد دارای تفکر اجرایی دوست دارند در مورد اینکه چه کاری بکنند یا اینکه چگونه آن را انجام دهند ، راهنمایی و هدایت شوند ( نریمانی و همکاران ، 1385 ) ، بنابر این دوست دارند که به وسیلة دیگران هدایت بشوند ( سیف ، 1380 ).

افراد با سبك تفكر اجرايي در انجام كارها هيچ خلاقيتي از خود نشان نمي دهند. آنها دوست دارند از قوانين پيروي كنند و در انجام كارها از روش هاي موجود استفاده كنند . آنها مسائل از پيش سازمان يافته را ترجيح مي دهند و دوست دارند شكاف هاي بين ساختارهاي موجود را تكميل كنند ، نه اينكه خودشان ساختارهاي نو ايجاد كنند. افراد اجرايي دوست دارند در مورد اينكه چه كار كنند راهنمايي شوند ( نظری فر و همکاران ، 1389 ) .

از جمله کارهایی که افراد سبک اجرایی دوست دارند انجام دهند عبارت است از : نوشتن مقالاتی که دیدگاه دیگران به ویژه معلم را منعکس می کند ، حفظ کردن داستان ها و شعرهای دیگران ، حل کردن مسائل طرح شده به وسیلة دیگران ، و پیروی از دستورات دیگران در انجام امورات زندگی ( سیف ، 1380 ). این افراد به اصطلاح مرد عمل هستند و عموماً دوست دارند قوانین را به اجرا درآورند ( هم قوانین خودشان و هم قوانین دیگران ) ( سیف ، 1389 ) .

نظریه سبک های تفکر استرانبرگ

نظریه سبک های تفکر استرانبرگ به نام های ، نظریة خود مدیریتی روانی استرانبرگ و نظریه خود حکومتی ذهنی استرانبرگ نیز معروف است .

استرنبرگ در دسته بندی خود از سبک های تفکر استعارة خودحکومتیِ ذهنی را به کار بسته و در نتیجه اصطلاحات حکومت داری را برای توضیح و تبیین مفاهیم مورد نظر خود انتخاب کرده است ( سیف ، 1389 ) . او با استفاده از استعارة حکومت ، نشان داد همان طور که در یک جـامعه شیوه های متفاوتی از زمامداری وجود دارد ، افـراد نیز به روش های متفاوتی از توانایی های خود استفاده می کنند ( فرزاد و همکاران ، 1386 ) . اندیشة اساسی نظریة او این است که انواع حکومت های موجود در جهان صرفاً به صورت تصادفی و اتفاقی به وجود نیامده اند ، بلکه آنها انعکاس های بیرونی از آنچه در ذهن افراد روی می دهند ، هستند . یعنی آنها منعکس کنندة روش های متفاوتی هستند که افراد با آنها ذهن خود را کنترل و سازماندهی می کنند . بنابر این ، حکومت ها ، آیینه هایی از ذهن افراد هستند . استرنبرگ اصطلاح حکومت را به صورت استعاره به کار می برد تا نشان دهد که بین سازماندهی فردی و سازماندهی اجتماعی توازنی برقرار است . نظریة استرنبرگ بر این فرض استوار است که افراد مانند شهرها ، ایالت ها یا کشورها نیاز به اداره و کنترل خودشان دارند . حکومت ها نیز ابعاد متفاوتی نظیر کارکرد ، شکل ، سطوح ، دامنه ( گستره ) و گرایش دارند ( نریمانی و همکاران ، 1386 ) . بنابر نظریة خودحکومتی ذهنی ، سبک های حکومتی جهان انعکاس های بیرونی ذهن ها هستند . بنابر این ، به منظور درک بهتر سبک های تفکر ، می توان جنبه های حکومت را برای فهم آنچه درونی و یا بیرونی است تا حد امکان مورد بررسی قرار داد ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ). برای درک نمادین این نظریه باید عرض کنم که ، استرنبرگ از 13 سبک تفکر نام می برد و آنها را در پنج بعد جای می دهد که عبارتند از : کارکردها ، شکل ها ، سطح ها ، گستره ها و گرایش ها می باشند ( یمینی و همکاران ، 1387 ). به طور کلی الگوی سبک های تفکر استرنبرگ شامـل 3 کـارکرد ، 4 صـورت یا شکل ، 2 سطح ، 2 گستره یا محدوده ، و 2 گرایش است . سه کارکرد مهم حکومت داری عبارت اند از ، قانون گذارانه یا آفریننده ، اجرایی یا تحقق بخش ، و قضایی یا ارزشیابانه . چهار شکل حکومت عبارتند از ، پادشاهی یا تک سالاری ، سلسله مراتی یا پایورسالاری، الیگارشی یا جرگه سالاری و بی قانونی یا هرج و مرج سالاری . دو سطح حکومت عبارتند از کلی یا فراگیر و محلی یا جزئی . دو گستره عبارتند از درونی یا امور داخلی و بیرونی یا امور خارجی . و دو گرایش عبارتند از محافظه کارانه و ترقی خواهانه یا آزادمنشانه ( سیف ، 1389 ) .

ژانک و پاستی گلیون معتقدند که ، این 13 سبک تفکر را می توان به 2 نوع سبک تقسیم کرد . اولین نوع سبک های تفکر ( از قبیل قانونی ، کل نگر ، سلسله مراتبی و آزاد اندیش ) مولّد خلاقیت هستند و به پردازش اطلاعات پیچیده نیاز دارند . افرادی که این سبک تفکر را به کار می گیرند متمایل به چالش طلبیدن هنجارها و پذیرش خطر هستند . دومین نوع سبک های تفکر ( از قبیل اجرایی ، جزئی ، تک قطبی و محافظه کارانه ) به پردازش اطلاعات ساده نیاز دارند ، افرادی که این سبک را به کار می گیرند ، متمایل به حفظ هنجارها و اقتدار- محور می باشند . چهار سبک تفکر باقی مانده ( از قبیل آنارشی ، الیگارشی ، درونی و بیرونی ) بسته به سبک تکالیف خاصی می توانند ، در هر یک از دو نوع سبک تفکر پیچیده یا ساده انگارانه قرار گیرند ( شکری و همکاران ، 1385 ).

جدول 6-2 : انواع سبک های تفکر استرنبرگ

سبک های تفکر

نوع اول

نوع دوم

نوع سوم

قانونی

قضایی

کلی

آزاداندیش

سلسله مراتبی

اجرایی

جزیی

محافظه کار

سلطنتی

اولیگارشی

آنارشیست

درونی

بیرونی

              

زانگ و استرنبرگ در 2000 و زانگ و پستیگلیون در 2001 در یک تقسیم بندی 13 سبک تفکر را به سه نوع سبک کلّی قابل تبدیل می دانند . سبک های تفکر نوع اول شامل آنهایی است که مولد خلاقیت بوده ، و انجام آن ها مستلزم پردازش اطلاعات پیچیده ای است یعنی سطوح بالاتری از پیچیدگی شناختی را طلب می کنند و شامل سبک های قانون گذاری ( خلاق بودن ) ، قضاوت گر ( ارزیابی افراد دیگر یا بازه ها ) پایورسالار ( اولویت بندی تکالیف فردی ، کلی ، تمرکز بر تصویر کلی ) و آزاداندیشی ( اتخاذ رویکردی بدیع نسبت به انجام تکالیف ) هستند ( یمینی و همکاران ، 1387 ) . افراد دارای این نوع سبک تفکر ، علاقه مند به چالش طلبیدن هنجارها و پذیرش خطر هستند ( پیرمحمدی و همکاران ، 1389 ).

سبک های تفکر نوع دوم ، شامل آنهایی است که فرد یا افراد را به تبعیت از هنجار رهنمون می سازند ، و به پردازش اطلاعات ساده نیاز دارند یعنی سطوح پایین تری از پیچیدگی شناختی شناختی را در بر می گیرند . این سبک ها شامل سبک های اجرایی ( انجام تکلیف با توجه به دستورات داده شده ) ، جزئی نگر ( تمرکز بر جزئیات ) ، فردسالار ( کار بر روی تکلیف در یک زمان ) و محافظه کار ( استفاده از رویکردهای سنتی در انجام تکلیف است ) می شود ( یمینی و همکاران ، 1387 ) . افراد داری این نوع سبک تفکر ، علاقه مند به حفظ هنجارها بوده و اقتدار- محور به شمار می روند ( پیرمحمدی و همکاران ، 1389 ) .

سبک های تفکر نوع سوم ، علاوه بر این که از سبک های ناسالار ( کار بر روی تکالیفی است که برای فرد انعطاف لازم را در خصوص " چه " ، " کی " ، " کجا " و چگونه انجام دادن تکلیف در اختیار داشته باشد ) و جرگه سالار ( کار بر روی تکالیف چندگانه بدون اولویت بندی قبلی ) درونی ( انجام تکالیف به تنهایی ) و بیرونی (کار با دیگران ) استفاده می کنند با توجه ضرورت های سبکی هر تکلیف خاص ، ویژگی های سبک های نوع اول و دوم را هم نشان می دهند . برای مثال ، فرد می تواند از سبک نامنظم به صورت پیچیده استفاده کند ( ویژگی سبک های نوع اول ) ، یعنی با تکالیف پیچیده مواجه شود ، اما به تصویر کلی موضوع اصلی توجه نشان ندهند . در مقابل ، فرد می تواند از سبک ناسالار ( نامنظم ) به صورت ساده استفاده نماید ( ویژگی سبک های نوع دوم ) یعنی با تکالیف مختلف مواجه شود ، البته بدون آن که بداند از اینکه چگونه هر تکلیف برای رسیدن به هدف نهایی به او کمک می کند ( یمینی و همکاران ، 1387 ) . افراد دارای این نوع سبک براساس مطالبات سبکی یک تکلیف خاص ، می توانند در هر یک از دو خانوادة سبک تفکر پیچیده ( نوع اول ) و یا ساده انگارانه ( نوع دوم ) ، عضویت داشته باشند ( پیرمحمدی و همکاران ، 1389 ) .

جدول 5-2 : ویژگی های سبک های تفکر استرنبرگ

بُعد حکومت

سبک تفکر

ویژگی

کارکرد

قانون گذاری

به ایجاد ، اختراع و طراحی تمایل دارند و کارها را با روش خود انجام می دهند .

اجرا

از دستورات دیگران پیروی می کنند .

قضاوت

دربارة افراد و کارها قضاوت و ارزیابی می کنند .

شکل

تک سالاری

می خواهند در هر زمان به یک کار بپردازند و تقریباً همة انرژی خود را به آن اختصاص دهند .

مرتبه سالاری

ترجیح می دهند در یک زمان ، کارهای زیادی انجام بدهند و برای چگونگی انجام دادن کارها و تخصیص انرژی و منابع به آنها اولویت بندی می کنند .

گروه سالاری

تمایل دارند در یک زمان کارهای زیادی انجام دهند ، اما در اولویت بندی آنها دچار مشکل می شوند .

هرج و مرج سالاری

روش های تصادفی را برای حل مسائل به کار می گیرند ؛ بنابر این از نظام ها ، قواعد ، دستورالعمل ها و بطورکلی هر محدودیتی بیزارند .

سطح

کلی

تمایل دارند با کلیات و نیز صور کلی و انتزاعی درگیر باشند .

جزئی

تمایل دارند با جزئیات و نمونه های عینی و خاص درگیر باشند .

قلمرو

درونی

تمایل به کار تنهایی دارند و بر دنیای درونی خویش متمرکز و متکی به خود هستند .

بیرونی

با دیگران کار می کنند و بر جهان بیرون متمرکز و به دیگران وابسته اند .

گرایش

آزادمنشی

تمایل دارند کارها را با روش های جدید انجام دهند ؛ بنابر این با آداب و رسوم مخالف اند و با آنها مبارزه می کنند .

محافظه کاری

کارها را با روش های از پیش تجربه شده و صحیح انجام می دهند و از آداب و رسوم پیروی می کنند .

سبک های تفکر

سابقة نظرية سبك ها بر روي يادگيري به اوايل دهة نود بر مي گردد . در سال 1991 نظرية سبك هاي شناختي و پس از چندي نظرية سبك هاي تفكر استرنبرگ در حيطة آموزش و پرورش مطرح شد . براساس نظرية خود حكومتي ذهني استرنبرگ ، انسان ترجيحاتي در برخورد با امور پيراموني و تفكر دربارة آنها دارد كه به آن سبك تفكر گفته مي شود . البته سبك هاي تفكر به خودي خود نه خوب هستند نه بد، بلكه به شيوة تفكري كه انسان با آن راحت تر است، گفته مي شود ( نظری فر و همکاران ، 1389 ) .

بیگز معتقد است سبک تفکر نمی خواهد جنبه های زمینه ای یادگیری را تبیین کند ، بلکه بیشتر اشاره به شخصیت یادگیرنده دارد . سبک تفکر یک ترجیح مستدل و ثابت به صفت است که در مورد استفاده از استراتژی های یادگیری خاص مشاهده می شود ، در حالی که رویکرد یادگیری یک انگیزه یا گرایش به یادگیری در دانش آموزان است که با استفاده از استراتژی های یادگیری این انگیزه ها را به اجابت می رساند ( یمینی و همکاران ، 1387 ) .

در دو دهة اخیر تحقیقات مختلفی دربارة سبک های تفکر و یادگیری انجام گرفته است . استرنبرگ نخستین کسی است که مفهوم سبک های تفکر را معرفی و انواع سبک های تفکر را دسته بندی کرده است او در تعریف سبک تفکر می گوید : « سبک تفکر یک توانایی نیست بلکه به چگونگی استفادة ما را از توانایی هایمان اشاره می کند . افراد ممکن است عملاً در توانایی ها مشابه اما در سبک های تفکر متفاوت باشند » ( فضلعلی زاده ، 1388 :ص 4 ).

استرنبرگ بر این باور است که سبک های تفکر تاحدی ماهیت اجتماعی دارند ( شکری و همکاران ، 1385 ) . گریگورینکو و استرنبرگ ، سبک های تفکر را شیوه های ترجیحی افراد در استفاده از توانایی های فردی آنها را مشخص می کنند . استرنبرگ بيان مي كند كه انتخاب هاي زندگي مستلزم تناسب بين سبك هاي تفكر و توانايي ها است. افراد فقط يك سبك تفكر ندارند بلكه سبك هاي تفكر آنان متعدد و در موقعيتهاي مختلف، متفاوت است، كه اين موضوع در طول زندگي تغيير ميكند ( کشاورزی ارشدی و همکاران ، 1387 ) . انتخاب سبک های تفکر مناسب برای موضوع ، یک مهارت و توانایی محسوب می شود . سبک های تفکر به ما کمک می کنند تا بهتر بفهمیم چرا بعضی افراد در شغل هایشان موفق هستند و بعضی ها ناموفق . افراد در انتخاب مشاغل خود نه تنها باید به توانایی هایشان توجه کنند ، بلکه لازم است سازگاری سبک تفکر خود را با شغل مورد نظر بسنجند ( گل شکوه و همکاران ، 1389 ) . حتی استرنبرگ بیان می کند که سبک های تفکر ، روش های غالب برای استفاده از توانایی های شناختی هستند . سبک ها نشان می دهند که چگونه افراد دوست دارند توانایی های خویش را در زندگی روزمره به کار گیرند ( نریمانی و همکاران ، 1386 ) . دو فرد با توانایی های یکسان ، ممکن است سبک های متفاوتی داشته باشند . سبک های گوناگون نه خوب هستند و نه بد ، بلکه متفاوت هستند ( امامی پور و سیف ، 1382 ) . افراد، نيمرخي از سبك ها، يعني مقدار متفاوتي از هر سبك را دارا هستند ( کشاورزی ارشدی و همکاران ، 1387 ) .

مسیک معتقد است که سبک تفکر باید به عنوان سازه ای که در حوزه آموزش و پرورش بین شناخت و شخصیت پلی ایجاد می کند ، مورد توجه قرار گیرد . استرنبرگ نیز بیان داشت که سبک تفکر ، فصل مشترک یا رابط بین هوش و شخصیت است ( شکری و همکاران ، 1388 ) .

استرنبـرگ و گریگورنکو معتقدند که مطالعة سبک های تفکر به دلایل زیر بـا اهمیت هستند :

1) بین شخصیت و شناخت پلی ایجاد می کند .

2) بـرای پیش بینی موفقیت های تحصیلی در موقعیت های آموزشی مفید و ضروری هستند .

3)  برای پیش بینی انتخاب های شغلی و موفقیت های شغلی مهم و ضروری هستند (امامی پور و سیف ، 1382 ) .

استرنبرگ كه باور دارد سبكهاي تفكر قابل آموزش هستند و بخش زيادي از سبكهاي تفكر افراد ، از راه فرايند جامعه پذيري حاص مي شود و همچنین تناسب بين سبك تفكر و سطوح گوناگون توانايي امري پيچيده است كه اين امر تحت تاثير متغيرهاي پيچيده اي مانند ( فرهنگ، جنسيت و ...) قرار دارد ( سروقد و همکاران ، 1389 ) .

معنای لغوی اصطلاح " سبک تفکر " شیوة اندیشیدن ، مدل فکر کردن و مانند اینهاست . گرچه از نظر اصطلاح شناسی میان نظریه پردازان در زمینة سبک تفکر اختلاف نظر وجود دارد ، اما همگی در این باره اتفاق نظر دارند که افراد برای رمز گردانی ( کد گذاری ) ، ذخیره و پردازش اطلاعات در ذهن ، شیوة ثابت و متمایزی دارند که این شیوه مستقل از هوش است . از سویی مفهوم سبک های تفکر از دید زیست شناختی ، ذهن ، شخصیت ، اعتماد به نفس در سطح خرد است و منشائی روانشناختی دارد . از سویی دیگر همراه با توسعه صنعت و فناوری و تحولات انسان در دنیای بسیار متغیر ، بعدی اجتماعی – فرهنگی یافته و در سطحی کلان خود را بر جامعه شناسی تحمیل کرده است ( آقایوسفی و شریف ، 1389 ) .

رابرت استرنبرگ شیوه های متفاوت افراد را در پردازش اطلاعات ، سبک های تفکر نامگذاری کرده است ( آقایوسفی و شریف ، 1389 ) . او نخستین کسی است که مفهوم سبک های تفکر را معرفی و انواع سبک های تفکر را دسته بندی کرده است . او سبک تفکر را به عنوان طریقی که فرد می اندیشد تعریف کرده و در این باره گفته است : « سبک تفکر یک توانایی نیست بلکه به چگونگی استفادة ما از توانایی هایمان اشاره می کند . افراد ممکن است عملاً در توانایی ها مشابه اما در سبک های تفکر متفاوت باشند » . سبک های تفکر ترجیحات ما دربارة چگونگی استفاده از هوش و استعدادهایمان هستند . هوش به آنچه که فرد می تواند انجام دهد اشاره می کند ، اما سبک تفکر به آنچه که فرد ترجیح می دهد انجام دهد گفته می شود (سیف ، 1389 ) . به عبارتی دیگر سبک تفکر ، رویکرد ترجیحی فرد برای استفاده از توانایی های خودش است . یعنی ، سبک تفکر به خودی به خودی خود توانایی به حساب نمی آید ، بلکه یک گرایش ترجیحی است . به اعتقاد استرنبرگ سبک تفکر در افراد ، شیوه ای برای به کارگیری توانایی های آنها است . از نظر او تمایز بین سبک و توانایی مهم است . توانایی ، یعنی آن که فرد بتواند از عهدة کاری خوب برآید . حال آن که سبک فرد یعنی تمایل او به چگونگی انجام دادن کاری ( یمینی و همکاران ، 1387 ) . و به عبارتی بهتر سبک های تفکر با استعداد و توانایی های افراد مرتبط نیستند بلکه به اینکه چگونه افراد ترجیح می دهند تا این توانایی هایشان را مورد استفاده قرار دهند مرتبط هستند ( رضایی ، 1388 ) . تمیز توانایی ها و اولویت ها حائز اهمیت است زیرا توانایی ها و اولویت ها ممکن است با هم مطابقت داشته باشند یا نداشته باشند ( کشاورزی ارشدی و همکاران ، 1387 ) .

تعریف تفکر

بسیاری از دانشمندان و فلاسفه انسان را حیوان متفکر می دانند و تفکر را فصل ممیز انسان از حیوان قرار می دهند . با اینکه پاره ای از آزمایش ها نشان می دهد که تفکر در سطوح پایین و ابتدایی آن ، در میان بعضی از حیوانات دیده می شود ، معذالک تفکر اساسی فقط مخصوص انسان است و علاوه بر جنبة فرهنگی طبیعت انسان این خصوصیت نیز انسان را از سایر انواع حیوانات مشخص و متمایز می سازد ( شریعتمداری ، 1377 ).

در ارتبط با تفکـر دیدگاه های و نظریات مختلف وجود دارد و متخصصین هر یک ، نظرات خاصی در مورد چگونگـی آن ارائه داده اند . یکی از این دیدگاه ها اشاره به این موضوع دارد که تفکر امری واحد نیست زیرا دارای ابعاد ، انواع و ماهیت های متفاوتی است و به شکل های مختلف بروز می کند ( حجازی و برجعلی لو ، 1388 ) . برای فهم این موضوع باید به تفکر به از دیدگاههای متفاوت نگریست :

1)      پیاژه می گوید : « تفکر نظامی از اعمال درونی شده است که به آن اعمال ویژه ختم می شود که ما آنها را عملیات می نامیم ، یعنی اعمال بازگشت پذیر و هماهنگ کنندة سایر اعمال » . به سخن دیگر ، تفکر یعنی دسته بندی کردن ، مرتب کردن ، مقابله کردن ، پیوستن ، گسستن و مانند اینها ( سیف ، 1389 :ص 75 ).

2)      مورگان ، کینگ ، ویس و اسکوپلر می گویند : « تفکر عبارت است از بازآرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظة درازمدت » ( سیف ، 1380 :ص 550 ).

3)      حجازی و برجعلی لو ( 1388 ) معتقدند که ، تفکر در معنای گسترده اش به معنای جستجوی شعور و آگاهی است . شعوری که معطوف به رسیدن ، به معرفت موجود ، ارزشیابی آن و نیز معطوف به تولید معرفت جدید فرایند تفکر است ، فرایندی که عناصر و کارکرد های مختلفی دارد . از تعامل عناصر مختلف و ترکیب کارکردهای متفاوت ، عنصری در ذهن شکل می گیرد که « تفکر » نامیده می شود .

4)      شریعتمداری ( 1377 ) در تعریف تفکر عنوان می کند که ، تفکر جریانی است که در آن فرد تلاش می کند ، مشکلی را که با آن روبرو شده تشخیص و با استفاده از تجارب قبلی خویش به حل آن اقدام کند .

5)      شعبانی ( 1371 ) نیز بیان می کند که ، تفکر عبارت است از فعالیت های جهت دار ذهن ، برای حل مسئله ؛ یا به عبارت دیگر اندیشیدن و تفکر به آن نوع فعالیت یا رفتار ذهنی گفته می شود که به حل مسئله ای متوجه باشد .

6)      دكتر ادوارد دبونو بنيانگذار تفكر جانبي معتقد است : « تفكر سرچشمه اصلي تمامي نيروهاي انساني است و هر قدر در آن متبحر شده باشيم باز هم بايد بخواهيم كه بهتر و بهتر بينديشيم » . لیکن افراد دارای تحصیلات عالیه آنقدر سرگرم آموختن تفکرات دیگران هستند که خود فرصت فکر کردن ندارند ( بختیاری ، 1385 ، ص 154 ) .

7)      واژه تفکر را می توان اندیشیدن ، فکر کردن ، تخیل ، گمان کردن و تأمل کردن معنا کرد ( آقایوسفی و شریف ، 1389 ) .

پاره ای از روانشناس ها مانند ثورندایک تفکر را از طریق آزمایش و خطا توجیه می کنند و  برخی تداعی معانی را پایه و اسـاس تفکـر در نظر گرفته اند و عده ای تفکـر را تابع اصـول مکتب گشتـالت فـرض می کنند . که در توجیه این مورد می توان گفت که ، تفکر همواره به یک شکل انجام نمی گیرد و  ممکن است به صورت تداعی آزاد ، خیالبافی ، تفکر عملی و یا تفکر خلاق به وقوع بپیوندد ( شعبانی ، 1371 ).

اصولاً تفکر زمانی حاصل می شود که امری به یاد فرد بیاید ، یا خیالی که قبلاً معلوم نبوده به ذهن فرد خطور کند ، یا اینکه فرد با مسئله و مشکل جدیدی مواجه شود و در صدد حل آن برآید . به عبارت دیگر ، افراد نمی اندیشند مگر اینکه مسئله یا مشکل خاصی پیدا شود و آنان را به تفکر برانگیزد ، در این دیدگاه تفکر یعنی فقط حل مسئله و رسیدن به جواب آن می باشد ( شعبانی ، 1371 ).

به نظر ژان پیاژه ، تفکر مستلزم زبان آموزی است و از این رو کودکان ، پیش از یادگیری زبان ، دارای تفکر نیستند (سیف ، 1389). پایه های مهارت های فکری باید در سالهای اولیة زندگی تحصیلی پی ریزی گردد . همین طور به نظر فیشر تفکر نیازمند آموزش است و تفکر امری طبیعی نیست که به خودی خود به وجود می آید (کدیور ، 1383). سیف ( 1389) در این باب بیان می کند تفکر هم محصول یادگیری است و هم جزو تجاربی به حساب می آید که به یادگیری می انجامد . کدیور ( 1383 ) نیز معتقد است که تفکر در معنای سازماندهی مجدد ذهنی ، اساس هر نوع یادگیری است . از این گفته ها می توان نتیجه گرفت که یادگیری مستلزم تفکر و تفکر مستلزم یادگیری است .

همچنین تفکر فعالیتی در جهت تسهیل یادگیری است . و تفکر هدفمند موجب تکامل و بالا رفتن سطوح یادگیری [منظور سطوح یادگیری شناختی است که از سطح دانش ، درک و فهم ، بکار بستن ، تجزیه و تحلیل ، ترکیب ، و ارزشیابی تشکیل شده است] می شود ولی تفکر بدون هدف موجب می شود تفکر در همان سطح دانش بماند .

بنده با استفاده از گفتار ابراهام لینکن رئیس جمهور آمریکا که گفت : « حکومت از مردم ، بوسیلة مردم و برای مردم است » ، می گویم ؛ تفکر از یادگیری ، بوسیلة یادگیری و برای یادگیری است . به عبارت دیگر یادگیری وسیله و ابزار تفکر است و تفکر از یادگیری مشتق می شود ، و با کمک یادگیری گسترش می یابد و در تفکر هدف نهایی یادگیری است . به زبانی دیگر تفکر و یادگیری با هم ارتباطی تار عنکبوتی دارند و نمی توان گفت کدام علت و کدام معلول دیگری است .

لازم به ذکر است که هویت فرد نوع تفکرات او را سازماندهی می کند . یادگیری های گذشتة فرد باعث تشکیل هویت منحصر به فرد در شخص شده ، که این هویت فردی موجب قالب بندی شدن تفکرات فرد می گردد و این قالب بندی شدن تفکرات فرد ریشه در جهت گیری دینی فرد دارد . 

تفکر یعنی پردازش ذهن روی اطلاعاتی که از طریق مشاهده کردن، خواندن، شنیدن، تجربه کردن، گفتگو، لمس کردن، بوییدن و حتی چشیدن وارد ذهن می شود تا انسان براساس آن ها بتواند حقیقت موضوع یا مسئله را درک کند. به عبارت دیگر، از یک سری مقدمات نتایجی را به روش حل مسئله، قیاس، استقرا، آزمایش، همه جانبه نگری و خالقیت ذهنی کشف کند.

اهداف آموزش تفکر عبارتند از:

* کسب صلاحیت ها و مهارت های تفکر و اندیشیدن

* آشنایی با صفات و ویژگی های منش تفکر صحیح

* کسب بصیرت و بینش عمیق نسبت به امور و پدیده ها

صلاحیت ها و مهارت های تفکر در این برنامه عبارتند از: تخیل و تصور ذهنی، تفکر حل مسئله، تفکر نقاد و خالق، تفکر همه جانبه، تفکر استقرایی و تفکر قیاسی. سایر مهارتهای تفکر نیز این موارد هستند: پرسشگری، استدلال، مشاهده، تجزیه و تحلیل، قضاوت براساس شواهد، قضاوت براساس نظام معیار و تصمیم گیری.

از زمان سقراط و ارسطو تا زمان حال دربارة تفکر و ماهیت و مراحل آن بحث‌های زیادی به عمل آمده است. کتاب معروف « چگونه فکر می‌کنیم؟ » جریان تفکر را شامل مراحلی می‌داند که دو مرحله ابتدایی و انتهایی و پنج مرحلة میانی را در برمی‌گیرد. مرحلة اول یا ابتدایی،‌ مرحله شک و ابهام است و آن زمانی است که انسان با یک موقعیت پیچیده رو به رو شده و درصدد یافتن پاسخی برای مسئله و مشکل ایجاد شده است. مرحلة انتهایی، زمانی است که فرد از شک و ابهام درآمده و به نتیجه و جواب دست یافته است. به عبارتی تفکر سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت فعلی است(امامی پور و سیف، 1382).

تعریف دیگر، تفکر را فرایندی رمزی و درونی می داند که منجر به یک حوزه شناختی می‌گردد، که نظام شناختی شخص متفکر را تغییر می‌دهد(پور فرج عمران، 1387).

رضوی (1384) معتقد است که تفکر فرآیندی است که از طریق آن یک بازنمایی ذهنی جدید به وسیلة تبدیل اطلاعات و تعامل بین خصوصیات ذهنی، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ایجاد می‌گردد.

تعریف ساده دیگر از تفکر،کنترل هدفمند فکر است. یعنی اینکه فکر ما در اختیار ما باشد و در راستای نیازها و اهدافی که ترسیم کرده ایم به پیش رود. همانند یک کشتی که به بندر مقصد حرکت می کند نه به هر جایی که باد آن را ببرد(زارع ، آخوندی و اعراب شیبانی، 1390).

بنابراین تفکر، عملی ذهنی است و زمانی مطرح می‌گردد که انسان با مسئله‌ای مواجه ‌است و خواستار حل آن است. در این هنگام در ذهن، تلاشی برای حل مسئله آغاز می‌گردد که این تلاش ذهنی را، تفکر می‌نامند. فعالیت برای حل مسئله، از مراحلی تشکیل شده‌است که از تعریف مسئله به طور شفاف، روشن و ملموس، آغاز می‌گردد و با پیدا کردن راه حل‌هایی برای حل مسئله ادامه می‌یابد و با به کارگیری عملی بهترین راه حل و یافتن جواب نهایی به پایان می‌رسد(سلگی، 1390).

هر یک از روش‌های تفکری را می توان متدهایی دانست که به کمک آنها، قسمتی از فرایند حل مسئله، با موفقیت طی می شود. تفکر برتر تفکری است که از بهترین روش‌ها به حل مساله برسد.

انواع روشهای تفکری: تفکرخلاق، تفکر تحلیلی، تفکر انتقادی، تفکر اجرایی، تفکر استراتژیک است (شکری، کدیور و دانش پرور، 1387).