زانگ و استرنبرگ در 2000 نشان دادند که رویکردهای یادگیری و سبک های تفکر می توانند به شیوة خاصی با یکدیگر ارتباط داشته باشند . آنها حدس می زدند که رویکرد سطحی با سبک نوع 2 که به پیچیدگی کم تری نیاز دارند ، ( سبک های اجرایی ، محافظه کارانه و جزئی ) ارتباط مثبت و با سبک نوع 1 ( قانونگذار ، قضاوتگر ، آزاداندیش و پایورسالار ) ، ارتباط منفی داشته باشد . همچنین نشان دادند که فراگیرانی که دارای رویکرد سطحی هستند ترجیح می دهند که از سبک های تفکر اجرایی ، جزئی و محافظه کار ( سبک های سنتی ، هنجارمدار و مبتنی بر تکلیف ) استفاده کنند ، در حالی که فراگیرانی که دارای رویکرد عمیق هستند به استفاده از سبک های تفکر قضاوتگر ، قانونگذار و آزاداندیش ( سبک های خلاق ، سئوال مدار و در جستجوی معنا ) تمایل نشان می دهند ( به نقل از یمینی و همکاران ، 1387 ) .

نتايج پژوهش شكري ، کدیور ، فرزاد و دانشورپور در 1385 با هدف بررسي وجود رابطة ميان سبك هاي تفكر و رويكردهاي يادگيري با پيشرفت تحصيلي دانشجويان نشان داد كه در متغيرهاي پيشرفت تحصيلي، سبك هاي تفكر قانوني، قضايي، سلسله مراتبي، دروني، بيروني و رويكرد سطحي تفاوت معني داري داشته اند. همچنين، سبك هاي تفكر قانوني، قضايي، آزاد انديش، سلسله مراتبي بيروني و رويكرد يادگيري عميق با پيشرفت تحصيلي رابطة مثبت معني دار و سبك هاي تفكر اجرايي، جزيي، محافظه كار و رويكرد يادگيري سطحي با پيشرفت تحصيلي رابطة منفي معني داري داشتند ( سروقد و همکاران ، 1389 ) . با این حال زانگ و استرانبرگ در 1998 در جامعة دانشجویان هنگ کنگ به نتایج متناقضی دست یافته اند . آنها نشان داده اند که پیشرفت تحصیلی بالا با سبک های قانونگذارانه همبستگی منفی دارد ( به نقل از رضایی ، 1388 )

نتایج پژوهش عبداله زاده ( 1388 ) نشان می دهد که سبک های تفکر اجرایی ، قضایی و قانون گذارانه قدرت پیش بینی میزان یادگیری مبانی فناوری اطلاعات و ارتباطات را دارند و با سبک های تفکر افراد می توان موفقیت یا شکست دانش آموزان را در امر پیشرفت تحصیلی پیش بینی کرد . همان طوری که زانگ و استرنبرگ در سال 2001 در این دربارة می گویند : « سبک های تفکر از قابلیت پیش بینی عملکرد تحصیلی برخوردارند و به بهبود آموزش و ارزشیابی کمک می کنند » . طبق تجزیه و تحلیل آماری این پژوهش نتیجه گرفته می شود که دانش آموزانی که نمره های سبک تفکر اجرایی آنها بالا بود میزان یادگیری آنها در مبانی فناوری اطلاعات و ارتباطات پایین بود و لذا با توجه به یافته های این پژوهش معلمان از تشویق و ترغیب دانش آموزان به تفکر به چنین شیوه ای در امر پیشرفت تحصیلی جداً خودداری کنند . و دانش آموزان را به شیوه ها و سبک های دیگر تفکر نظیر قانونگذارانه و قضاوتگر سوق دهند که با یادگیری مهارت های کامپیوتری و پیشرفت تحصیلی همبستگی قوی دارد . این نتایج شبیه نتایج تحقیق یو – چیویه تایوانی در 2000 دارد که معلمان دارای سبک تفکر اجرایی ، بیشترین عقب ماندگی را در برنامة آموزش شبیه سازی کامپیوتری داشتند . همچنین نتایج تحقیق عبداله زاده ( 1388 ) نشان داد که دانش آموزان قضاوتگر در یادگیری مهارت های کامپیوتری موفق بوده اند . لذا این دانش آموزان نه تنها مهارت های یادگرفته شده را کاملاً اجرا می کردند ، بلکه در ذهن خود به دنبال روش های بهتر برای انجام دادن بهتر مهارت های یادگرفته شده می گشتند و در نتیجه بهترین عملکرد را در یادگیری مهارت های کامپیوتری از خود نشان می دادند . طبق مطالعات فلاحت بین سبک تفکر قضایی و سبک تربیتی اقتدارطلب همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد به گونه ای که فرزندان این والدین عملکرد تحصیلی بهتری نسبت به همسالان خود دارند و در یادگیری توانایی بیشتری از خود نشان می دهند و در امور مدرسه فعال هستند . همچنین نتایج عبداله زاده ( 1388 ) نشان داد که دانش آموزانی که تفکر خلاقانه داشته اند در یادگیری مبانی فناوری اطلاعات و ارتباطات از دو گروه دیگر موفق تر بوده اند و پیشرفت این دانش آموزان نسبت به دو گروه دیگر بسیار چشمگیر و ملاحظه پذیر بود . و معلمان باید از دانش آموزان دارای چنین شیوه های تفکر ( قانونگذار و قضایی ) حمایت کرده و شرایطی فراهم کنند که دانش آموزان به چنین شیوه های تفکر تمایل یابند و از تشویق دانش آموزان به شیوه های تفکر اجرایی برحذر باشند ، که قدرت تفکر دانش آموزان را به انجماد فکری می کشاند . در پژوهشی دیگر در سال 1388 حسینی ، نشان داد که سبک تفکر قانونگذارانه بیشترین قدرت پیش بینی یادگیری مبانی فناوری اطلاعات و ارتباطات را دارد ( نظری فر و همکاران ، 1389 ) .

طبق نتایج پژوهش رضایی ( 1388 ) باورهای معرفت شناختی یادگیری سریع/ثابت و سبک تفکر قانونگذارانه ارتباط منفی معنی داری با عملکرد تحصیلی داشتند .

طبق نتایج پژوهش پیرمحمدی ، خدایی ، یوسفی ، شریعتی و دستا ( 1389 ) بین سبک های تفکر قانونی ، قضایی ، کلی ، آزاداندیش ، سلسله مراتبی ، سلطنتی ، الیگارشی ، بیرونی و رویکرد یادگیری عمیق با پیشرفت تحصیلی دانشجویان ، رابطة مثبت و معنادار وجود دارد و رابطة سبک های تفکر اجرایی ، جزیی ، محافظه کار و درونی و رویکرد یادگیری سطحی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان ، منفی و معنی دار است . رابطة سبک تفکر آنارشیست با پیشرفت تحصیلی دانشجویان ، مثبت و غیرمعنادار بود . بررسی نقش تفاوت های جنسی در سبک های تفکر و رویکردهای یادگیری دانشجویان بود . نتایج نشان داد که تفاوت بین دو جنس ، تنها از نظر سبک های تفکر کلی ، درونی ، آنارشیست ، سلسله مراتبی و سلطنتی معنادار بود . همچنین رابطة مثبت و معنادار بین رویکرد یادگیری عمیق با پیشرفت تحصیلی و رابطة منفی و معنادار بین رویکرد یادگیری سطحی با پیشرفت تحصیلی برقرار می باشد .