درک مفهوم عدل الهی در کودکان از منظر ناصر باهنر

يكي از پرسش‌هاي معلمان ديني همواره اين بوده است كه آيا بحث از عدل الهي را مي‌توان در دورة دبستان مطرح كرد يا خير؟ اگر پاسخ مثبت است، طرح مفاهيم پيچيدة آن چه صورتي خواهد داشت؟ پاسخ سؤال، در گرو چگونگي برداشت كودكان از مفهوم عدل الهي است و اينكه تا چه ميزان قابليت درك مباحث مربوط به آن را دارند. نتايج پژوهش‌هاي انجام‌شده دربارة نگرش كودكان به نحوة برخورد خداوند با انسان و اعمال او، نشان مي‌دهد كه كودكان تا حدود ده‌سالگي معتقدند كه خداوند مي‌تواند نسبت به بندگان خود عدالت را اجرا نكند؛ زيرا او هر چيزي را كه بخواهد انجام مي‌دهد. ازاين‌روي، وقتي داستان‌هاي پيامبران گذشته و عذاب‌هاي الهي نقل مي‌شود،

ادامه نوشته

درک مفاهیم معاد در کودکان از منظر ناصر باهنر

الف) مرگ: درك مفهوم مرگ در بزرگ‌سالان، همراه با سه ويژگي اساسي است: 1. فنا: هر موجود زنده‌اي يك بار مي‌ميرد؛ 2. عموميت: تمام موجودات زنده قطعاً مي‌ميرند؛ 3. فقدان اعمال حياتي: همة موجودات زنده در هنگام مرگ، اعمال و كاركردهاي حياتي مانند تفكر، حركت و... را از دست مي‌دهند. پژوهش‌ها نشان داده است كه تحول مفهوم مرگ در كودكان، از سه مرحله مي‌گذرد: 1. كودكان 4 تا 7 سال (خردسالان پيش‌دبستاني): مرگ در نظر خردسالان، واقعه‌اي ناپايدار و برگشت‌پذير است. آنها در اين مرحله، مرگ را به‌منزلة رويدادي درك مي‌كنند كه موقت و ناپايدار است و مردن را مانند غيبت موقت فرد مي‌دانند كه دير يا زود باز مي‌گردد. تصور كودك در برابر خودش اين است كه همواره زنده

ادامه نوشته

درک مفاهیم نبوت در کودکان از منظر ناصر باهنر

الف) پيامبر: درك كودكان و نوجوانان از مفهوم پيامبر سه مرحله را پشت سر مي‌گذارد: نخست تا حدود نه‌سالگي كه تصور كودكان از پيامبر دين خود، مغشوش و پراكنده است. بالاترين تلقي كودك اين است كه وي فردي خوب و مفيد و پارساست. تعداد قابل ‌توجهي از كودكان در اين سنين، او را فردي معمولي مي‌دانند و بسياري هنوز به لباس‌ها و ظاهر فيزيكي‌اش نظر دارند كه نيكوكار بودن او هم به آن ضميمه مي‌شود؛ مانند اينكه: «او لباس‌هايش رنگ ديگري بود. صدايش طور ديگري بود. او مرد خوبي بود و دوست داشت به مردم كمك كند». پيامبر در نظر آنان از ساير مردم مهربان‌تر، مقيد‌تر به مسائل عبادي و خوش‌اخلاق‌تر مجسم مي‌گردد.

ادامه نوشته

درک مفهوم خدا در کودکان از منظر ناصر باهنر

برداشت كودكان از اين مفهوم با ويژگي‌هاي خودمحوري و تفكر عيني آنان مطابقت دارد. علاقة طبيعي آنها اين است كه به موجودات مجرد با همان عينك عيني هميشگي نگاه كنند. درك خردسالان از مفهوم خدا تا حدود 7سالگي بسيار خام، مادي و شبيه يك انسان است؛ او با صدايي شبيه ما سخن مي‌‌گويد؛ در بهشتي سكونت دارد كه در آسمان‌هاست و به‌صورت يك انسان به زمين آمده و به ادارة امور آن مي‌‌پردازد. تعداد قابل توجهي از آنان معتقدند كه خدا را مي‌توان ديد و اكثر كودكاني كه اين اعتقاد را ندارند، دلايل خود را دوري از خدا بيان داشته‌اند. ازاين‌روي، برخي ادعا مي‌كنند اگر دوربيني داشته باشند، مي‌توانند او را ببينند. درمجموع، گفته‌هاي آنان در اين سنين، از قابل رؤيت بودن خداوند حكايت دارد.

ادامه نوشته