گوردون آلپورت ، پدر روانشناسی شخصیت که علاقة خاصی به مطالعة روانشناختی دین داشت ، به شیوه های مختلفِ کاربرد دین در زندگی توسط افراد علاقه مند بود و برای کمک به فهم و ارزیابی این تفاوت ها ، مفاهیم دین داری درونی و بیرونی و مقیاس جهت گیری مذهبی ( ROS ) را ابداع کرده و گسترش داد ( کامتور تامسون ، 1388 ) . از طرف آلپورت و محققان پس از وی ، شکل کلی نظریة جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی ، به عنوان نظریة روان شناسی نیت مذهبی معرفی شد ( گل پرور و خاکسار ، 1388 ) .
آلپورت ابتدا میان دو نوع نگرش به مذهب ، با عنوان نهادی شده و درونی شدة دینی تمایز می گذارد ( گنجی و هلالی ستوده ، 1390 ) تا ارتباط گرایش های مختلف را با این دو مقوله نشان دهد ، سپس واژه های باور بیرونی و درونی را به کار برد تا ارتباط میان سبک های شخصیتی و سوگیری های انگیزشی از یک سو ، و نوع و محتوای باور مذهبی از سوی دیگر را ترسیم کند ( سراج زاده ، 1383 ) . آلپورت سپس بر اساس نگرش درون سو یا درونی یا درون خیز و برون سو یا بیرونی یا برون خیز به دین ، مقیاسی به نام مقیاس جهت گیری مذهبی را ابداع کرد ( آذربایجانی و موسوی اصل ، 1387 ) .
به نظر آلپورت در دو سطح می توان از مذهب سخن گفت : مذهب رشد یافته و مذهب رشد نایافته . مذهب رشد نایافته از خود اندیشی حاصل شده و یک نظام سازمان یافته و یک پارچه را در شخصیت آدمی پدید می آورد ، در حالی که مذهب رشد نایافته هر چند با رضایت فردی همراه است ، به یک پارچگی شخصیت نمی انجامد . بر این اساس دو نوع سوگیری مذهبی وجود دارد : سوگیری درونی که شامل تجربه کردن مذهب به منزلة یک عامل مهم انگیزشی در زندگی فردی است و کـاملاً در زندگی درونی شده و عملی است و سوگیری بیرونی که برابر با مـذهب رشـد نایافته است و به صورت استفاده از مذهب برای دستیابی به برخی هدف ها مانند حمایت اجتماعی تعریف شده است. فرد با سوگیری درونی تمایل دارد دارد به مذهب خدمت کند ، نه آنکه از مذهب به نفع هدف های دیگر بهره گیرد . در صورتی که فرد با سوگیری بیرونی از مذهب برای رسیدن به اهدافی مانند مقام ، کسب پذیرش در جامعه و خانواده ، بالابردن اعتماد به نفس و حتی توجیه اعمال خود استفاده می کند . در بیشتر افراد ، درجات متفاوتی از سوگیری درونی و بیرونی به چشم می خورد ( محمدزاده و همکاران ، 1388 ) .
بنابر این در این نظریه ، جهت گیری مذهبی درونی ، شکل رشد یافته تری از نیت مذهبی محسوب می شود که به عنوان یک انگیزة غالب و راهنمای عمومی و همیشگی برای سبک و روشی عمل می نماید که فرد در زندگی در پیش می گیرد ؛ در مقابل ، جهت گیری مذهبی بیرونی ، شکل رشد نایافته تر عقاید و باورهای مذهبی را در بر می گیرد ، به این دلیل که در افراد دارای جهت گیری مذهبی بیرونی ، تمایلات و گرایشات مذهبی را ابزاری برای دستیابی به اهداف و یا همان پدیدة خدمت به خود می دانند ( گل پرور و خاکسار ، 1388 ) .
افرادی که دارای جهت گیری مذهبی درونی هستند به تعالیم مذهبیشان صادقانه اعتقاد دارند و اعمال مذهبی آنها از عقیده و علم باطنی آنها نشأت می گیرد . برعکس افرادی که جهت گیری مذهبی بیرونی دارند ، برای کسب منافع شخصی رفتار مذهبی نشان می دهند . به عبارت دیگر در جهت گیری مذهبی بیرونی ، مذهب در خدمت نیازها و عقده ها و وجوه ناسالم فرد است ولی مذهب درونی با فرد زندگی می کند و این طور نیست که او از این مذهب ( درونی ) استفاده کند (حسینی نسب و همکاران ، 1388 ) .
البته آلپورت تصور می کرد دو جهت گیری مختلف مذهبی در دو بعد متضاد یک پیوستار قرار می گیرند (آذربایجانی ، 1380) به عبارتی دیگر از نظر او مذهب طیفی است که از یک سو برای افراد معنایی ابزاری دارد و از سوی دیگر نوعی معنا و معنایابی است که خود انگیزة اصلی زندگی است و ارزش درونی دارد (جان بزرگی ، 1386). بر این اساس ، این دو نوع را به منزلة دو سر یک پیوستار انگیزشی – نه سوگیری های جداگانه و متمایز – در نظر گرفت (سراج زاده، 1383).
جهت گیری درونی به یک مذهب شخصی اشاره دارد ولی جهت گیری بیرونی می تواند بر عضویت در یک گروه قدرتمند ، تأمین حفاظت ، کسب موقعیت اجتماعی و یا به عنوان مکانیزم دفاعی توصیف شود ( بهرامی احسان و پورنقاش تهرانی ، 1388 ) .
آن دو گرایش کلی عبارتند از : یکی ، کسانی که در توجه و تمایل خود به امور مذهبی اساساً دارای گرایش به لذت و رضایت درونی خویش بر مبنای یک ارتباط کاملاً شناختی و خصوصی با خداوند هستند . و دیگری ، گروهی که در توجه های خود تمایل بیشتری به دستاوردهای اجتماعی و شخصی دارند ( گل پرور و خاکسار ، 1388 ) .
افراد دارای مذهب درون زاد موقعیت آزمایشی را به صورت دینی توصیف می کنند . در حالی که افراد با مذهب برون زاد چنین موقعیتی را به شکل غیر دینی توصیف می کنند ( واحدی و غنی زاده ، 1388) .
در جهت گیری درونی ، اگر فرد باور دینی خاصی داشته باشد ، سعی می کند آن را درونی ساخته و به طور کامل دنبال کند . اشخاص با این جهت گیری به ایمان به منزلة یک ارزش متعالی می نگرند و عامل به اعمال و مناسک و پایبند به اعتقادات دینی خود می باشند .
دین باوران بیرونی به واسطة کاربردهای منفعت طلبانة ایمان که در خدمت منافع فردی است ، برانگیخته می شوند ، در حالی که برای دین باوران درونی ، حقیقت دینی و ارزش های اخلاقی مقدم بر انگیزه های شخصی است ( سراج زاده ، 1383 ) . و همین طور در جهت گیری بیرونی ، فرد نمایشی از رفتار دینی از خود بروز می دهد .
که براساس نظریه آلپورت مذهب درونی ، مذهبی فراگیر و دارای اصول سازمان یافته و درونی شده است در حالیکه مذهب بیرونی امری است خارجی و ابزاری است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد ، منظور آلپورت از جهت گیری مذهبی درونی عبارت است از یک تعهد انگیزشی فراگیر که غایت و هدف است نه وسیله ای برای دستیابی به اهداف فردی ( فتوحی بناب ، 1384 ) . منظور آلپورت از جهت گيري مذهبي دروني مولفه هاي انگيزشي فراگيري است كه غايت و هدف هستند نه وسيله اي براي د ستيابي به اهداف فردي . اين مولفه تنها جهت گيري مذهبي دروني سلامت رواني را براي فرد به ارمغان مي آورد ( جان بزرگی ، 1386 ) .
در واقع ، به اعتقاد کرک پاتریک و هود ، افراد دارای جهت گیری مذهبی بیرونی ، بیشتر این باورها را حول محور منافع شخصی شان شکل داده و کمتر از طریق یک نیاز درونی عمیق ( که ماهیتاً ذاتی و فطری است ) هدایت می شوند ( گل پرور و خاکسار ، 1388 ) .
آلپورت و راس در 1967 تفاوت در کنار آمدن با شرایط مختلف و همسازی را در افراد با جهت گیری های متفاوت بررسی کرده اند و به این نتیجه دست یافته اند که افراد واجد جهت گیری دینی درونی ، دین را به عنوان یک انگیزة مسلط و غالب که به خودی خود دارای ارزش است در نظر می گیرند و در شرایط مختلف از قدرت سازش یافتگی بالایی برخوردارند . اما کسانی دارای جهت گیری بیرونی هستند و دینداری را برای دستیابی به هدف های شخصی دنبال می کنند دارای قدرت همسازی پایینی هستند ( تمدنی ، 1385) .
به اعتقاد آلپورت ، افرادی که فعالیت های دینی شان بیرونی است ، از دین به منزلة ابزاری برای اهداف شخصی و اجتماعی استفاده می کنند . دین داری بیرونی عبارت است از دین آسایش و قرارداد اجتماعی ، رویکردی خودخواهانه ، و ابزاری که منافعی برای فرد به ارمغان می آورد . برای نمونه ، افراد با دین داری بیرونی ممکن است برای مشاهده شدن توسط دیگران ، برای افزایش اعتبار در جامعه یا برای انطباق با انتظارات جامعه در کلیسا حاضر شوند . میشل دوناهو ، دربارة معیارهای دین داری بیرونی اظهار داشت که این معیارها « برای سنجش نوعی از دین داری که باعث بدنامی دین می شود ، وسیلة خوبی است . ( دین داری بیرونی ) با تعصب ، جزم اندیشی ... اضطراب خویی ... ترس از مرگ همبستگی مثبت دارد و به نظر می رسد با نوع دوستی همبستگی ندارد » . اما دین داری درونی ، بدون لحاظ منافع اجتماعی که برای فرد حاصل می شود ، سبکی از دین داری برای به دست آوردن احساس معنی و هدف است . به اعتقاد آلپورت ، فقط دین داری درونی با سـلامت روانی ارتباط مثبت دارد آلپــورت در ابتدا تصور می کرد دین داری درونی و بیرونی دو انتهـای یک پیوستار دو قطبی است ؛ یعنی او تصور می کرد فرد یا درونی است یا بیرونی ؛ اما هرگز نمی تواند هر دو حالت را داشته باشد . بررسی های بعدی او نشان داد که این مطلب درست نیست . از این روی ، آلپورت و راس با افزودن دو مقولة اضافی ، این نظریه را به یک سنخ شناسی چهار قسمتی گسترش دادند . دو مقولة اضافی عبارتند از : دین مداری نامتمایز ( یعنی نمرات بالای همزمان در درونی و بیرونی ) و دین گریزی نامتمایز ( یعنی نمرات پایین همزمان در بیرونی و درونی ) ( کامتور تامسون ، 1388 ) .
جهت گیری مذهبی بیرونی ، عبارت است از دین آسایش و قرارداد اجتماعی ، رویکردی خودخواهانه و ابزاری که منافعی برای فرد به ارمغان می آورد . به عنوان نمونه ، افراد دارای جهت گیری بیرونی ممکن است برای مشاهده شدن توسط دیگران ، برای افزایش اعتبار در جامعه یا برای انطباق با انتظارات جامعه در مراسم های مذهبی حاضر شوند . در عین حال ، جهت گیری مذهبی درونی ، سبکی از دینداری است که فرد برای به دست آوردن احساس معنی و هدف در زندگی بدان تمایل دارد . بدون اینکه منافع اجتماعی را که به واسطة دینداری برایش حاصل می شود ، در نظر بگیرد ( عباسی و جان بزرگی ، 1389) .
آلپورت معتقد است دارندة مذهب بیرونی ، از آن به عنوان یک مکانیزم دفاعی استفاده می کند و بدین لحاظ از اثرات مثبت مذهب درونی و دلبستگی ایمن به خدا بهره مند نمی شود ( خوانین زاده و همکاران ، 1384) .
اعتقادات مذهبي دروني به صورت يك چهارچوب معنابخش است كه برحسب آن تمام زندگي شناخته مي شود. اشخاصي با اين اعتقاد، انگيزه هاي اصلي خود را درون مذهب مي يابند. ديگر نيازها هر چقدر هم كه قوي باشند، نسبت به اين انگيزه ارزش كمتري دارند. چنين اشخاصي وقتي باوري را بپذيرند، سعي مي كنند كه آن را دروني ساخته و به طور كامل دنبال كنند . در عین این حال ، اعتقادات مذهبي بيروني، به مذهب به عنوان يك شيوة دلداري و تسليمي و قرارداد اجتماعي مي نگرد. بنابراين مذهب يك روي آورد ابزاري، در خدمت خود و براي متناسب و شايسته نشان دادن خود مي باشد ( عسگری و همکاران ، 1388) .
در جهت گیری مذهبی درونی ایمان به خودی خود به عنوان یک ارزش متعالی نه بخاطر چیزی تلقی می گردد و یک تعهد انگیزش فراگیر نه وسیله ای برای دستیابی به اهداف در نظر گرفته می شود . اما در جهت گیری مذهبی بیرونی ، مذهب امری خارجی و ابزاری برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد ، به عبارت دیگر دینداری برای کسب امنیت و پایگاه اجتماعی است و افرادی که چنین جهت گیری دارند از دین به عنوان وسیله برای رسیدن به حاجات خود استفاده می کند ( خداپناهی و خاکسار بلداجی ، 1384 ) .
در جهت گیری درونی ، مذهب به عنوان انگیزة غالبی در زندگی اجتماعی به کار می رود . به تعبیر آلپورت جهت گیری درونی ، کل زندگی را غرق در انگیزش و معنا می کند و الهام بخش عبادت بوده است . برای اشخاص با جهت گیری درونی ، نیازهای غیر دینی هر چند مهم باشند ، اهمیت غایی کمتری دارند . با این وضعیت ، در جهت گیری بیرونی ، مذهب برای اهداف غیر مذهبی استفاده می شود مانند حمایت اجتماعی و احساس امنیت ( لهسایی زاده و همکاران ، 1385 ).
افراد با جهت گیری دینی بیرونی به لحاظ درونی ، دارای باورهای درونی هستند که فقط اهداف ابزاری دارند ، و دین به صورت ابزاری برای دست یابی به اهداف و ارزش های برتر از دین انگاشته شده است . دینداری بیرونی ابعاد غیر روحانی و سکولار زندگی را برای فرد مقدم از ابعاد معنوی آن می نماید و برای ارزیابی ایمان بالغانه طراحی شده است ( همان ).
افراد داراي جهت گيري دروني با دروني كردن ارزش هاي ديني، مذهب را به مثابة هدف در نظر مي گيرند. در مقابل افراد داراي جهت گيري بيروني به لحاظ نظري داراي باورهاي ديني هستند كه فقط اهدافي ابزاري دارند و دين را فقط وسيله اي براي نيل به اهداف ديگر در نظر مي گيرند ( ابوالقاسمی و همکاران ، 1390) .
منظور از جهت گیری درونی ، بعد اعتقادی یا باور دینی است که خود مشتمل بر ایده ها و نگرش هایی که انتظار می رود پیروان یک آیین به آن اعتقاد دارند ، مانند اعتقاد به خدا ، برزخ و بهشت و جهنم . منظور از جهت گیری بیرونی ، بعد مناسکی یا اعمال و رفتارهای دینی است . همان اعمالی که پیروان یک دین آن را به جا می آورند ، مانند نماز ، روزه ، حج رفتن در مذهب اسلام ( لهسایی زاده و همکاران ، 1385 ).
مذهب درونی با ثبات اخلاقی ای همراه است که فلسفة جامعی برای زندگی عرضه می کند و باورهای راه گشا و کارآمدی برای فرد به ارمغان می آورد . افراد با این نوع مذهب ، دارای یک نظام ارزشی درونی شده هستند که با افت و خیزهای مقطعی زندگی از بین نمی رود یا رنگ عوض نمی کند . ایمان آنها وسیله ای برای حفظ و رشد روابطشان می باشد ( خوانین زاده و همکاران ، 1384).
جدول 8-2 : گزاره های جهت گیری درونی و بیرونی ( آذربایجانی و موسوی اصل ، 1387:ص 154 )
جهت گیری درونی
|
جهت گیری بیرونی
|
- برایم مهم است که مدت زمانی را صرف اندیشه و مراقبة مذهبی در خلوت کنم .
- سخت می کوشم دینداری را در تمام جنبه های زندگی خویش اجرا کنم .
- دعایی که تنهایی می کنم ، همان عواطف و معنای شخصی ای را دارد که دعا در جمع .
- دینداری از این جهت برای من اهمیت ویژه دارد که به بسیاری از سئوالاتم در باب معنا و مفهوم زندگی پاسخ می دهد .
|
- گرچه به دین اعتقاد دارم ، احساس می کنم در زندگی ام مسائل مهم تر زیادی نیز وجود دارد .
- هدف اصلی از دعا و نیایش ، بدست آوردن راحتی و پناهگاه است .
- گاه احساس می کنم باید از اعتقادات دینی ام دست بردارم تا رفاه اقتصادی و اجتماعی خود را تأمین می کنم .
- هدف از دعا و نیایش ، تأمین زندگی رضایت بخش و آرام است .
|
جهت گیری درونی ، مذهبی فراگیر ، دارای اصولی سازمان یافته و درونی شده است که خود غایت و هدف است نه وسیله ای برای رسیدن به هدف . شخصی که جهت گیری مذهبی درونی دارد با مذهبش زندگی می کند و مذهبش با شخصیتش یکی می شود . شخصی که جهت گیری مذهبی بیرونی دارد ، مذهب با شخصیت و زندگیش تلفیق نشده است ؛ برای او مذهب وسیله ای است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد ( خوانین زاده و همکاران ، 1384) .
آلپورت بر اهمیت رابطة بین مذهب درونی و سلامت روانی تأکید ورزیده ، می گوید : « مطمئناً جهت گیری مذهبی درونی برخلاف جهت گیری مذهبی بیرونی موجب سلامت روانی می شود » ( همان:ص 228 ) . افراد با مذهب دروني رويدادها را نوعي آزمايش الهي فرض مي كنند و سعي مي كنند از اين اعتقادات دروني براي مبارزه با بحرانهاي زندگي استفاده كنند ( عسگری و همکاران ، 1388) .
از دیدگاه آلپرت و راس جهت گیری مذهبی به دو صورت جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی است . وی قابل قبول ترین روش متمایز کردن این دو قطب مذهب را این می داند که بگوییم شخصی با مذهب بیرونی ، مذهبش را بکار می گیرد ، یعنی مذهبش با شخصیت و زندگی اش تلفیق نشده است ، در صورتی که شخص دارای مذهب درونی با مذهب اش زندگی می کند ( اسماعیل پور و همکاران ، 1389 ) و اشخاصی که جهت گیری درونی دارند انگیزه های اصلی خود را در خود مذهب می یابد . چنین اشخاصی شخصیتشان با مذهبشان یکی می گردد . در حالی که اشخاص با جهت گیری بیرونی برای رسیدن به اهدافی دیگر به سمت مذهب می روند ، به عبارت دیگر چنین اشخاصی به سمت خداوند می روند بدون اینکه از خود روی بگردانند ( مختاری و همکاران ، 1380 ) . فرض آنها این است که مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبه درمانگرانه و پیشگیرانه دارد . کسانی که مذهب بیرونی دارند ، از نظر فلسفه الهی به خدا روی می آورند بدون اینکه از خود دور شوند . به همین دلیل مذهب آنها به سپری برای خودمیان بینی تبدیل می شود . این همان مذهبی است که از نظر فروید به روان آزردگی منتهی می گردد . در اینجا مذهب به عنوان دفاعی در برابر اضطراب عمل می کند ، او معتقد است تنها مذهب با جهت گیری درونی است که سلامت روان را تضمین می کند ( خلیل آذر و اسماعیل پور ، 1389 ) .
آلپورت کوشیده بود تا با بهره گیری از نوع جهت گیری مذهبی ، دو صورت کاملا" متمایز از رفتار مذهبی بسازد . وی دو الگوی درونی و بیرونی را توصیف کرده است . الگوی درونی مذهب را در چارچوب خود مذهب مورد توجه دارد ، در حالیکه الگوی بیرونی ، عمدتا" بر دستاوردهای مذهبی بودن تاکید می کند ( زارع و همکاران ، 1389 ) .
برگین معتقد است که تجربة افراد دارای مذهب درونی و بیرونی از رویدادهای زندگی متفاوت است . طبیعی است که افراد دارای مذهب درونی سعی دارند رویدادها را به شکل مثبت تر و به شکل آزمایش های الهی در نظر بگیرند و در نتیجه رویداد ها را فرصتی برای رشد و پیشرفت به شمار می آورند . این افراد به دلیل قابلیت هایی که دارند سعی می کنند تا از الگوهای شخصیتی مشابه به سخت کوشی روان شناختی برای مبارزه با بحران های زندگی استفاده کنند ( واحدی و غنی زاده ، 1388) .
فرض آلپورت این است که مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبة درمانگرانه و پیشگیرانه دارد . برای بسیاری از مردم مذهب عادتی ملال آور ، تشریفاتی ، صرفاً فرهنگی ، برای جشن ها و مراسم سنتی می باشد که برای آرامش خانوادگي و شخصي و مسايلي از اين قبيل مورد استفاده قرار مي گيرد .براي برخي ديگر مقام در پي دارد و اعتماد به نفس آنها را تقويت كرده و اهداف و نتايج آنها را به پيش مي برد، به وسيله آن بر دوستانشان فايق مي آيند، در ديگران نفوذ مي كنند و قدرتي براي خود دست و پا مي كنند. گاهي نيز در اين راستا مذهب، دفاعي است در برابر واقعيت . كساني كه مذهب بيروني دارند، از نظر فلسفه الهي، به خداوند روي مي آورند ولي از خود دور نمي شوند. به همين دليل مذهب آنها اساسا به سپري براي خودميان بيني1 آنها تبديل مي شود. اين همان مذهبي است كه از نظر فرويد به نوروتيك ( روان آزردگي ) منتهي مي شود. در اينجا مذهب به عنوان دفاعي در برابر اضطراب عمل مي كند. از نظر انگيزشي اين مذهب بر انگيزاننده نيست ولي به ديگر انگيزه ها مانند نياز به امنيت ، نياز به مقام و قدرت ، نياز به حرمت خود، سرويس مي دهد . از نظر تحولي نيز چنين افرادي مصداق توضيحاتي هستند كه پياژه درباره خود ميان بيني مي دهد . مذهب دروني به شكل ابزاري سازمان نمي گيرد و وسيله اي براي كنترل ترس ها و كسب آسايش و راحتي و يا تلاشي براي والايي گرايي مسايل جنسي يا آرزوهاي كمال جويانه نيست .مسايل اخير ممكن است در چارچوب نيازها ي اوليه ما باشند ولي مذهب وسيله اي براي ارضاء آ نها نيست ، بلكه مذهب يك تعهد همه جانبه است . اين تعهد علاوه بر اينكه هوشمندانه است ، اساسا انگيزشي است . چنين مذهبي هر آنچه در تجربه خود قرار گيرد را پوشش مي دهد و هر آنچه كه فرا تجربي باشد نيز از دايره آن خارج نيست . اين مذهب خانه اي است براي حقايق علمي و حقايق عاطفي و مشتاق تعهد به يك وحدت يافتگي و يكپارچگي ايده آل در زندگي شخصي است . او معتقد بود كه تنها مذهب با جهت گيري دروني است كه سلامت رواني را تضمين مي كند ( جان بزرگی ، 1386 ) .
جهت گیری مذهبی درونی ، ایمانی است که در آن دین داری ماهیتی غیر ابزاری می یابد . کنشی خودمختار در شخصیت می یابد و انگیزة برتر فرد در زندگی می شود . در مقابل این جهت گیری ، جهت گیری مذهبی بیرونی است که بر رویکردی ابزاری و غیر دینی به دین پوشش می دهد ( قربانی و واتسون ، 1382 ) . در عین حال ، مذهب درونی به خودی خود برای فرد جنبة انگیزشی دارد و به دیگر محرک ها نیازی ندارد ( جان بزرگی ، 1386 ) .
کسانی که دارای جهت گیری مذهبی بیرونی هستند ، تعهدهای مذهبی خود را به عنوان وسیله ای برای کسب مقام قدرت و یا منیت و به طور کلی نوعی مصلحت اندیشی به کار می گیرند . از طرف دیگر ، افرادی که دارای جهت گیری درونی هستند ، باورهای خود را درونی کرده اند و با آنها زندگی می کنند هر چند نشانه های بحران بیرونی در آنها دیده می شود . به عبارت دیگر به رغم تعارض های ظاهری آنها در محیط ، به دلیل انسجام درونی و بیرونی کردن ارزش ها از وحدت یافتگی بیشتری در عمل ، احساس و تفکر برخوردارند . رویکردهای تحولی بر این نکته تأکید دارند که دین در مراحل مختلف زندگی به شکلی خاص و متناسب با تحول روانشناختی درک می شود . بنابراین کودک در خلال تحول در معرض مفهوم زندگی ، مرگ و نیز تحول مفهوم خداوند قرار می گیرند ( غرایی و همکاران ، 1387) .
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۶ ساعت 22:42 توسط جعفر هاشملو
|