دیوید کلب در 1976 با مطرح کردن نظریة سبک های یادگیری خود ، آن را روش منحصر به فردی می داند ، که به برخی از توانایی های یادگیری فرد نسبت به سایر توانایی ها ، تأکید بیشتری دارد و معتقد است که آگاهی و شناخت فرد از پیامد سبک های یادگیری خود ، در اکتساب روش های دیگر یادگیری مزایایی خواهد داشت ( یزدی ، 1388 ) .
اساس نظریة کلب تلفیق عوامل شناختی و اجتماعی با یکدیگر است ، که بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تأکید می کند ( همان ) ، و چون نقش تجربه را به عنوان مبنایی برای یادگیری برجسته می سازد و به همین دلیل به عنوان سبک یادگیری تجربی شناخته می شوند . تردیدی نیست که بیشتر یادگیری های انسان از راه تجربه حاصل می شود . پژوهش های شناختی و انسان شناختی بیش از همه به اهمیت تجربه اشاره دارند ( احمدی و خضری ، 1385 ) .
به عقیدة کلب یادگیرنده در واقع در جریان یک چرخة یادگیری قرار می گیرد و به نسبت توانایی های خود از همة شیوه ها برای درک و تبدیل محتوای یادگیری استفاده می کند ، نسبت استفاده از این شیوه ها هم می تواند به تجارب و عادات یادگیری فرد مربوط باشد و هم به موضوع مورد یـادگیری . او می گوید عادت به استفاده از یک شیوه برای یادگیرنده سبب محدودیت درک و پردازش اطلاعات ، و در نتیجه عدم توفیق وی می شود ؛ بنابر این یادگیرندة توانا قادر است به تناسب موضوع مورد یادگیری از روش کار آمدتری استفاده نماید ( امینی و همکاران ، 1390 ) . مطابق نظریة کلب افراد دارندة سبک خاص یادگیری از خصوصیات و ویژگی های شخصیتی متفاوتی برخوردارند و افراد بر حسب یادگیری مرجع به چهار گروه تقسیم می شوند . اندیشة زیر بنای سبک های یادگیری کلب نظریة یادگیری تجربه ای می باشد . در این نظریه دو شکل دیالکتیکی برای اخذ تجربه ( تجربه عینی ( CE ) در مقابل مفهوم سازی انتزاعی ( AC )) و دو شکل دیالکتیکی برای انتقال تجربـه ( مشاهدة تأملی ( RO ) در مقابل آزمایشگری فعال ( AE )) وجـود دارد ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ).
 
برای توضیح باید گفت که به عقیـدة کلب ، مـا تجربیات خـود را از 2 طریق به دست می آوریم . گونـه ای از تجـربیات را بـا « زندگی تجربی » به دست می آوریم که « تجربة عینی » نامیده می شود . اما دستة دیگری از تجربیات را به وسیلة گفتگو یا خواندن دربارة آنها به دست می آوریم که مفهوم سازی انتزاعی نام دارد . کلب ، مجموعة این دو شیوه را فرایندهای دریافت نام نهاده است ( احمدی و خضری ، 1385 ) .
 
به بیانی دیگر ، به اعتقاد کلب یادگیرندگان در مواجهه با اطلاعات باید دو عمل را به انجام برساند :
 
*        اطلاعات را کسب و درک کنند .
*        اطلاعات را پردازش و تبدیل کنند .
 
کلب و فرای با توجه به الگوی یادگیری فوق دو بُعد و چهار شیوة یادگیری معرفی کرده اند ؛ بُعد اول شامل دو شیوة یادگیری مشاهدة تأملی در مقابل آزمایشگری فعال و بُعد دوم دو شیوة تجربة عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی است . آنها با ترکیب چهار شیوة یادگیری فوق چهار سبک یادگیری واگرا ، همگرا ، جذب کننده و انطباق یابنده را مشخص کرده اند (سرچمی و حسینی ، 1383 ) .
این الگو ابعاد ذیل را ایجاد می کند :
1)      تجربة عینی یا مفهوم سازی انتزاعی ، یعنی اینکه آنها چگونه اطلاعات را می گیرند .
2)      آزمایشگری فعال یا مشاهدة تأملی ، یعنی اینکه آنها چگونه اطلاعات را جذب کرده و آن را درون سازی می کنند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .
کسب اطلاعات با استفاده از دو شیوة ترجیحی تجربة عینی و مفهوم سازی انتزاعی صورت می گیرد و پردازش اطلاعات نیز از طریق دو شیوة مشاهدة تعاملی و آزمایشگری فعال انجام می پذیرد ( امینی و همکاران ، 1390 ) . برای درک بهتر مضوع باید عنوان گردد که بعد نخست شامل دو شیوة یادگیری عینی در مقابل انتزاعی که به آن بُعدِ درک و فهم یا شیوة غالب اکتساب گفته می شود . بُعد دوم نیز شامل دو شیوة یادگیری مشاهدة تأملی در مقابل آزمایشگری فعال که به آن بُعدِ انتقال یا تجربة عمل گرایی یاد می شود ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 ) .
به طور کلی " فعالان " به طور فعال تجربه می کنند و تمایل به شبیه سازی ، مطالعه موردی و انجام تکلیف دارند ؛ " نظریه پردازان " به مفهوم سازی انتزاعی علاقه مندند و به یادگیری از طریق سخنرانی تمایل دارند ؛ و " عمل گراها " به کاربرد عینی توجه دارند و بر مشاهده و کاربرد در عمل تاکید می کنند ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ) .
نظریة چهار وجهی کلب یک الگو با دو بعد را مورد استفاده قرار می دهد . این الگو دارای چهار وضعیت است و هر کدام نوع ادراک اطلاعات را توسط فرد نشان می دهد :
1)       تماشا کردن و گوش دادن ( مشاهدة تأملی ) : افرادی که در این موقعیت یادگیری قرار می گیرند ، این خصوصیات را دارا می باشند : مشاهدة وقیق قبل از تصمیم گیری ، یادگیری از طریق ادراک ، دیدن اشیاء و رویدادها از زوایای گوناگون ، یادگیری بالا از طریق سخنرانی به این دلیل که هم از حس بینایی و هم از حس شنوایی استفاده می کنند ، ارزیابی عملکرد بوسیلة معیارهای بیرونی .
2)       احساس کردن ( تجربة عینی ) : خصوصیات افراد در این موقعیت به قرار زیر است : یادگیری بوسیلة تجربیات تازه و ویژه ، یادگیری از طریق احساس ، ارتباط با دیگران نه به شکلی که دیگران بر آنها اعمال قدرت کنند ، حساس بودن به احساسات و فعالیت های برنامه ریزی شده .
3)       تفکر ( مفهوم سازی انتزاعی ) : خصوصیات افراد در این موقعیت عبارتند از : یادگیری از طریق تفکر ، تجربه و تحلیل منطقی نظرات و عقاید ، برنامه ریزی منظم ، تفکر استنتاجی و عمل برحسب فهم موقعیت ، علاقه به مطالعه در تنهایی و علاقه کم به افراد و مردم ، بیان نظرات واضح و سازمان یافته و علاقه به حل مسئله .
4)       عمل کردن ( آزمایشگری فعال ) : خصوصیات افراد در این موقعیت بدین قرار است : توانایی تأثیرگذاری بر افراد و موقعیت ها ، خطرپذیری ، عدم علاقه به موقعیت هایی که یادگیرنده در آن فعال نیست ، علاقه به بحث گروهی و حل مسئله ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .
کلب و فری می گویند هر یک از سبک های یادگیری دارای نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود است ، و لذا یادگیرنده ای که فقط از یک سبک خاص استفاده می کند ، یادگیرندة کاملی نیست ( سیف ، 1380 ). برای اینکه به صورت یادگیرنده ای کامل درآید باید بتواند در موقعیت های مختلف از سبک های یادگیری متناسب با آنها استفاده کند ( سیف ، 1389 ). یادگیرندگان کارآمد افرادی هستند که هر چهار نوع توانایی را به کار می گیرند ، یعنی آنها باید بتوانند خود را به صورت کاملاً باز ، بدون داشتن سوگیری در تجربه ها ، درگیر کنند ( CE ) باید بتوانند دربارة تجربه ها از زوایای مختلف تفکر و مشاهده کنند ( RO ) همینطور باید بتوانند مفاهیمی را شکل دهند و مشاهدات خود را در تئوری های منطقی یکپارچه کنند ( AC ) و بالاخره باید بتوانند تئوری ها را به کار ببرند و در رابطه با حل مسئله تصمیم هایی بگیرند ( AE ) ( یزدی ، 1388 ) . کلب و فرای در توصیف یادگیرندة کامل می گویند ، یادگیرندة کامل « کسی است که در برخورد با جهان و تجارب خود بسیار انعطاف پذیر و نسبیت گراست و به راحتی می تواند تعارض های دیالکتیکی میان چهار شیوة اصلی یادگیری یعنی تجربة عینی ، مشاهدة تأملی ، مفهوم سازی انتزاعی ، و آزمایشگری فعال را از راه ادغام آنها با یکدیگر حل کند » ( سیف ، 1380 ).
هستهي اساسي نظريهي كُلب اين است كه يادگيرنده از طريق چرخهي يادگيري پيشرفت ميكند: ابتدا تجارب منجر به تأمل و مشاهده و از اين طريق مفاهيم تشكيل ميشود. در ادامه، توسعه و تحول مفاهيم به تجارب جديد و آزمايشگري بعدي ميانجامد. يادگيرندهي كارآمد تمايل به دنبال كردن هر چهار مرحله دارد، اما ممكن است كه در يكي از اين مراحل مسلط تر باشد. بهمنظور كمك به دانشآموزاني كه سبكهاي يادگيري آنان با روشهاي معمول آموزشي بهخوبي هماهنگي ندارد، برخي از راهبردهاي آموزشي در جدول زیر ارائه شده است ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .
جدول 4-2 : ویژگی افراد دارای سبک های یادگیری
| 
 توانمنديهاي يادگيري 
 | 
 موقعيتهاي يادگيري ترجيح داده شده 
 | 
| 
 تجربهي عيني 
 | 
| 
 يادگيري از راه شهود؛ 
 | 
 يادگيري از راه تجارب تازه، بازيها، ايفاي نقش و ...؛ 
 | 
| 
 يادگيري از راه تجارب خاص؛ 
 | 
 ارزشگذاری ، و بحث و دریافت بازخورد از همسالان 
 | 
| 
 یادگیری در محیط غیر رسمی 
 | 
 مشاورهي فردي؛ 
 | 
| 
 حساسيت به احساسات دروني. 
 | 
 معلم بهعنوان كمككننده و همدل 
 | 
| 
 مشاهدهي تأملي 
 | 
| 
 يادگيري از راه ادراك؛ 
 | 
 استفاده از عناصر بصری و سخنرانی 
 | 
| 
 مشاهدهي دقيق قبل از تصميمگيري؛ 
 | 
 فعال بودن و مشاهدهي زواياي مختلف مسئله؛ 
 | 
| 
 در نظر گرفتن امور از زواياي مختلف؛ 
 | 
 آزمونهاي عینی از دانش فرد در رابطه با يك موضوع؛ 
 | 
| 
 جستوجوي دروني براي يافتن معاني (درونگرايي). 
 | 
 معلم بهعنوان راهنما و نشان دهنده. 
 | 
| 
 مفهومسازي انتزاعي 
 | 
| 
 يادگيري از راه تفكر؛ 
 | 
 خواندن نظريهها؛ 
 | 
| 
 تحليل منطقي عقايد؛ 
 | 
 مطالعهي انفرادي؛ 
 | 
| 
 برنامهريزي نظامدار؛ 
 | 
 ارائهي سازمانيافته، مناسب و واضح عقايد؛ 
 | 
| 
 عمل كردن براساس درك موقعيت (تفكر قياسي). 
 | 
 معلم بهعنوان منتقلكننده اطلاعات. 
 | 
| 
 آزمايشگري فعال 
 | 
| 
 يادگيري از راه انجام دادن كارها؛ 
 | 
 تمرين و دريافت بازخورد؛ 
 | 
| 
 توانايي انجام دادن كارها 
 | 
 بحث در گروههاي كوچك؛ 
 | 
| 
 خطرپذيري؛ 
 | 
 پروژهها و فعاليتهاي يادگيري فردي؛ 
 | 
| 
 عمل كردن براي تأثير در افراد و رويدادها (برونگرايي). 
 | 
 قرارگيري معلم بهعنوان الگويي براي چگونگي انجام دادن. 
 | 
 
 
از ترکیب تجربة عینی و مفهوم سازی انتزاعی ( چگونگی ادراک ) با مشاهدة تأملی و آزمایشگری فعال ( چگونگی پردازش ) چهار سبک کلی تر یادگیری ایجاد می شوند که عبارتند از :
1- همگرا یا هنجار پذیر ؛
2- واگرا یا هنجار گریز ؛ 
3- جذب کننده یا تلفیق گرا ( همگون ساز ) ؛ 
4- انطباق یابنده یا انطباق گرا ( همگون گرد ، سازش یافته ) ؛ 
 
 
 
 
 
   
          
       + نوشته شده در جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۶ ساعت 20:54 توسط جعفر هاشملو
        |