الگوی یادگیری ایزالم- 97

انوره ( Honorey,M ) ، کاهای ( Cahay,A ) ، مون فورت ( Monforb,P ) ، رمی ( Remy,S ) و ترر ( Therer,M ) در سال 2000 با الهام از نظریه یادگیری کلب و پرسشنامه سبکهای یادگیری وی یک الگو و یک پرسشنامه سبکهای یادگیری شناختی هم خانواده با آن موسوم به مولفان ایزالم - 97 ساختند.در این الگو دو بعد و چهار شیوه یادگیری را مطرح کرده اند. بعد اول ( دریافت اطلاعات ) شامل دو شیوه ( شهودی در مقابل روشمند ) و بعد دوم ( پردازش اطلاعات ) شامل دو شیوه ( عمل گرا در مقابل تاملی ) است. این دانشمندان با ترکیب هر شیوه از یک بعد با هر یک از دو شیوه بعد دیگر، چهار سبک یادگیری شهودی عمل گرا، شهودی تاملی، روشمند عمل گرا و روشمند تاملی را معرفی کرده اند. 

ادامه نوشته

الگوی یادگیری تجربی کلب

در اوایل دهة 1980 مزیرو و فریر تأکید می کردند که مرکز کلیة یادگیری ها در روشی قرار دارد که ما تجربیات خود را پردازش می کنیم . آنها یادگیری را به عنوان چرخه ای می دانستند که با تجربه آغاز می شود ، با تفکر و تأمل ادامه می یابد و بعد به عمل می انجامد . علاوه بر مزیر و فریر که در زمینة یادگیری تجربه ای کار کرده اند ، یکی از کسانی که در این زمینه تحقیقات وسیعی انجام داده و سبک یادگیری تجربه ای را بنیان نهاد، دیوید کُلب استاد دانشگاه کیس وسترن رزرو در کلولند در زمینة رفتار سازمانی و روانشناسی سازمانی است . علاقة او در مورد یادگیری و آموزش شغلی و حرفه ای منجر به تحقیقاتی شد که سرانجام سبک یادگیری تجربه ای کلب را بنیان نهاد ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

الگوی یادگیری تجربی کلب ( ELT ) ، یادگیری را به جای نتایج ، با توجه به فرایندها توصیف می کند . به عبارتی دیگر ، مدل یادگیری تجربی یکی از مدل های پردازش اطلاعات است که بر سازماندهی و پردازش اطلاعات تأکید می کند (داف ، 1388 ) . کلب این نظریه را با ترکیبی از پراگماتیسم دیویی ، روان شناسی مدرسه لوین ، تحول شناختی پیاژه ، روان درمانی مراجع محوری راجرز ، انسان گرایی مازلو ، روان شناسی گشتالت و با تأکید بر دو ویژگی کلی نگر و بین رشته ای بودن ارایه کرد ( قاسمی و همکاران ، 1388 ) . همین نظر را همایونی و عبدالهی ( 1382 ) نیز عنوان می دارند که به نظر آنها ، نظریة یادگیری تجربه ای کلب نتیجة ترکیب 3 الگو از فرایند یادگیری تجربه ای است . الگوی عملی و آزمایشگاهی لوین ، الگوی یادگیری دیویی ، الگوی یادگیری و تحول شناختی پیاژه . هر یک از این 3 الگو تعارض های بین روش های گوناگون مقابله و تعامل با جهان را توصیف می کنند و نشان می دهد که یادگیری نتیجة حل این تعارضات است . الگوی لوین بر تعارض های بین تجربة عینی و مفاهیم انتزاعی و بین مشاهده و عمل تأکید می کند ، ولی الگوی دیویی بر تکانه هایی تأکید می کند که نظرات و عقاید را به کار می اندازد که به اصطلاح نیروی حرکت نامیده می شوند و به تمایلات جهت می دهند . الگوی پیاژه فرایند تطابق نظرات و عقاید با دنیای بیرونی و جذب تجربیات به ساختار های مفهومی موجود ، نیروهای حرکت و تحول شناختی مرتبط هستند . همین طور فضلعلی زاده ( 1388 ) معتقد است که سبک های یادگیری کلب ، در نظریة گیلفورد و پیاژه ریشه دارد . گیلفورد تفکر را در دو دستة همگرا و واگرا تقسیم می کند ، پیـاژه نیـز ، در جـریان تحـول ذهنی چگونگی اندیشیدن را در دو شیوة جذب و انطباق دسته بندی می کند . از میان 120 الگوی ساختار ذهنی گیلفورد ، تفکر همگرا و تفکر واگرا بیشترین پیوند را با یادگیری تجربی کلب دارد . تفکر واگرا و تفکر همگرا دو جنبة عمدة تفکر انسان هستند . تفاوت آنها در این است که در تفکر همگرا نتیجة تفکر از قبل معلوم است . اما در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد . در نظریة گیلفورد آفرینندگی بر حسب تفکر واگرا تعریف شده است . و از میان اندیشه های نظری پیاژه که مربوط به موضوعات ، جذب و انطباق بیشترین ریشه را در سبک های یادگیری کلب دارد . طبق نظر پیاژه ، فرایند پاسخ دادن ارگانیسم به محیط متناسب با ساخت شناختی خود او ، جذب ( درونی سازی ) نامیده می شود . جذب به نوعی مطابقت بین ساخت های شناختی و محیط فیزیکی گفته می شود . اما یک فرایند مهم دیگر در ارگانیسم وجود دارد که به صورت مکانیسم رشد ذهنی عمل می کند . این مکانیسم انطباق ( برون سازی ) نام دارد . در واقع انطباق فرایندی است که از طریق آن ساخت شناختی تغییر می کند . هر تجربه ای که شخص کسب می کند هم شامل جذب است و هم انطباق . بنابر این ، همة تجربه ها مستلزم دو فرایند مهم هستند . یکی بازشناسی یا دانستن اینکه کدام تجربه با جذب منطبق است ، و دیگری انطباق که موجب ایجاد تغییر در ساخت شناختی می شود . به سخن دیگر ، ما طبق تجارب قبلی مان به محیط پاسخ می دهیم ( جذب ) ، اما هر تجربة تازه ، شامل جنبه هایی است که با آنچه قبلاً تجربه کرده ایم فرق دارد . این جنبه های بی همتای تجربه سبب ایجاد تغییر در ساخت شناختی ما می شوند ( انطباق ) . لفرانسوا ( 1382 ) نیز معتقد است که درون سازی ، واکنش نشان دادن براساس یادگیری و آگاهی قبلی ، و برون سازی ، تغییر در آگاهی را شامل می شود و تعامل درون سازی و برون سازی به انطباق می انجامد ، می باشند.

این دسته بندی براساس یک چرخة چهار مرحله ای به نام چرخة یادگیری تجربه ای بنا نهاده شده که از نظریة یادگیری او استخراج گردیده است . کلب عناصر متنوع مدل های یادگیری را برای پیشنهاد مدل چرخه ای یادگیری تجربی یکپارچه کرده است . بنا به نظریة کلب تجربه در یادگیری نقش مهمی ایفا می کند . کلب یادگیری را به عنوان « فرایندی که به وسیلة آن دانش از راه تغییر شکل تجربه ایجاد می شود » تعریف کرده است . که منظور او از تجربه تعامل بین یادگیرنده و محیط اوست . طبق این چرخه تجربة عینی فوری اساس مشاهده و تفکر ( تأمل ) را می سازد . بعد این مشاهده و تأمل به صورت مفاهیم و تعمیم های ( نظریه های ) انتزاعی در می آیند . سپس از این انتزاعات می توان رهنودهایی برای عمل استخراج کرد . این رهنمودها را می توان به عنوان فرضیه هایی تصور کرد که اعمال را هدایت می کنند و می توان آنها را در موقعیت های عینی تازه آزمون کرد و در نتیجة آن تجربه های عینی جدیدی به دست می آورد . این چرخه همچنان می تواند ادامه یابد ( سیف ، 1389 :ص 264 ) . تا در فرد یادگیری صورت گیرد ، پس تجربه منبع یادگیری و رشد است ( امینی و همکاران ، 1390 ) . به طور خلاصه براساس این نظریه می توان گفت که این چرخه عامل یادگیری در انسان است و می توان بیان کرد که انسان اول مشاهده می کند ، بعد تجربه می کند ، بعد تجربه را آزمون می کند و بعد آزمون شده را به صورت انتزاعی مفهوم سازی می کند . ایزدی و محمدزاده ادملایی ( 1386 ) نیز معتقدند که در الگوی سبک های یادگیری دیوید کلب ، چهار سبک یادگیری مورد تأکید قرار می گیرد و یک چرخة چهار مرحله ای تصور شده است : 1) تجربة عینی فوری 2) مشاهده و تفکر دربارة آن تجربه 3) تدوین فرضیه یا نوعی نظریه دربارة آن 4) آزمون آن فرضیه یا نظریه در موقعیت های عملی . پین و ویتاکر موضوع را به گونة زیر توضیح داده اند : یادگیرنده ابتدا عملی را انجام می دهد ( تجربة عینی ) ، بعد دربارة آن عمل به تفکر می پردازد ( مشاهدة تأملی ) ، سپس نظریه می سازد ( مفهوم سازی انتزاعی ) و سرانجام دربارة آن به آزمایش می پردازد ( آزمایشگری فعال ) .

همچنین همایونی و عبداللهی ( 1382 ) روش های یادگیری تجربه ای را فرایند تعارض ، مقابله و راه حل را در بین چهار روش اساسی ارتباط با جهان معرفی می کنند .

نظريه‌ ی یادگیری تجربی اساس نظريه‌ي كُلب است. از آنجا كه اين نظريه بر نقش محوري تجربه در فرايند يادگيري تأكيد مي‌نمايد، يادگيري تجربي ناميده مي‌شود.. در اين نظريه، يادگيري فرايندي توصيف مي‌شود كه از تغيير شكل تجربه، دانش يا علم توليد مي‌كند. از نظر كُلب، يادگيرندگان در هنگام يادگيري دو وظيفه‌ي اصلي دارند كه با ترجيحات دوقطبي متمايزي آن‌ها را انجام مي‌دهند. اولين وظيفه‌ي آنان كسب تجارب يا درك اطلاعات است، كه با يكي از اين دو روش انجام مي‌گيرد: عيني يا انتزاعي. دومين وظيفه‌ي يادگيرندگان نيز پردازش يا تبديل اطلاعات است، كه به يكي از اين دو روش انجام مي‌گيرد: مشاهده‌ي تأملي يا آزمايشگري فعال. به‌طور كلي در نظريه‌ي كُلب، چهار شيوه‌ي اصلي براي يادگيري وجود دارد: تجربه عینی ، مشاهده تاملی ، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

بنا به گفتة کلب و فرای یادگیرنده برای این که موثر عمل کند به چهار نوع توانایی مختلف نیازمند است ؛ توانایی تجربة عینی ، توانایی مشاهدة تأملی ، توانایی مفهوم سازی انتزاعی و توانایی آزمایشگری فعال . یعنی یادگیرنده باید بتواند خودش را به طور کامل ، از روی میل و بدون سوگیری ، با تجربه های تازه درآمیزد ، بتواند این تجربه ها را از دیدگاه های مختلف مشاهده و در مورد آن ها تأمل کند ، بتواند مفاهیمی بسازد که مشاهداتش را با نظریه هایی که از جنبه های منطقی درست باشند تلفیق کند و این نظریه ها را برای تصمیم گیری و حل کردن مسائل به کار گیرد ( ایزدی و محمدزاده ادملایی ، 1386 ) . هریک از این مراحل را می توان یک سطحِ توانایی جداگانه در نظر گرفت . با وجود این که یک گیرنده ( دانشجو ) ایده آل داری ظرفیت هایی برای پرداختن به هر چهار مرحله است ، ولی اکثر دانشجویان یک یا چند مرحله را ترجیح می دهند ( داف ، 1388 ) .

دلایل قانع کننده برای مدل چرخة چهار مرحله ای فرایند یادگیری

1) این چرخة یادگیری پیوسته تکرار می شود . ما همواره مفاهیم را با تجارب خود می آزمائیم و آنها را بر اساس مشاهدات تجربی خود تغییر می دهیم ، به عبارت دیگر همة یادگیری ها ، یادگیری دوباره و هم آموختن ها ، باز آموزی هستند .

2) جهت فرایند یادگیری بوسیلة اهداف و نیازهای احساسی فرد کنترل می شود ، چون افراد به دنبال تجاربی هستند که با اهدافشان مرتبط باشند و براساس اهدافشان مفاهیم را شکل می دهند و تنها مفاهیمی که با اهداف و نیازهای احساسی آنها مرتبط است می آزمایند .

3) چون فرایند یادگیری بوسیلة نیازها و اهداف مشخص جهت گیری می شوند . شیوه های یادگیری هم در جهت و هم در فرایند ، انفرادی و مشخص می شوند . مثلاً یک ریاضیدان ممکن است تأکید بر مفاهیم انتزاعی داشته باشد ، در حالیکه یک شاعر بر تجارب عینی ارزش زیادی قائل می باشد و یک مدیر به کاربرد فعال مفاهیم گرایش داشته باشد ، در حالیکه یک طبیعت گرا مهارت های مشاهده ای را گسترش دهد ( کلی بنقل از فضلعلی زاده ، 1388 :ص 38 ).

سبک یادگیری انطباق یابنده یا انطباق گرا ( همگون گرد ، سازش یافته )

سبک یادگیری انطباق یابنده یا انطباق گرا ( همگون گرد ، سازش یافته ) از ترکیب دو شیوة یادگیری آزمایشگری فعال و تجربة عینی ایجاد می شود . افراد سبک انطباق گرا به کار تجربی تمایل داشته و از راه های مختلف برای رسیدن به هدف استفاده می کنند ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ) . در افراد با سبک انطباق یابنده انجام دادن کارها و اجرای طرح ها و برنامه ها در اولویت هستند و با تجارب تازه و دست اول درگیر می شوند ( یزدی ، 1388 ) . بنابراین ، احتمالاً از اجرای نقشه هایی که آنها را با تجارب تازه و چالش انگیز درگیر می سازد بسیار لذت می برند و نسبت به افراد دارای سبک های دیگر ، خطرپذیری بیشتری دارند ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ) . همچنی آنها برای کسب اطلاعات یا حل مسائل اغلب به دیگران متکی هستند تا تحلیل های خود ( قاسمی و همکاران ، 1388 ) و در حل مسائـل به جـای تکیه بر تحلیـل های فنـی خـود بیش تر سعی می کنند از اطلاعـاتی که از دیگران کسب می نمایند استفاده کنند . ارتباط آنها با دیگران با ملایمت و ملاطفت می باشد ( احدی و همکاران ، 1388 ) به آسانی از عهدة تقاضاهای محیطی خاص بر می آیند و به سرعت خود را با شرایط جدید سازگار می کنند ( خاکسار بلداجی ، 1384 ) و سبب نـامیدن این سبک به انطبـاق یـابنده آن است که افـراد دارای این سبک در انطبـاق یافتن با موقعیت های جدید توانا هستند ( سیف ، 1380 ) . شایان ذکر است که سبک انطباق یابنده در انجام دادن مشاغل فعال نظیر بازاریابی و فروشندگی مؤثر است ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ) . طبق خصوصیاتی که هالند در نظریة تصمیم گیری شغلی خود بیان کرده است انطباقی ها ، شهودی ، حساس ، مبتکر ، خیالپرداز و غیر عملی هستند ( یزدی ، 1388 ) . این افراد بیشتر از آنکه به تحلیل های منطقی بپردازند ، امور محسوس را ترجیح می دهند ( حسینی نسب و همکاران ، 1385 ) . بيشترين توانايي اين گروه، كاركردن با اشياء و كسب تجربيات جديد در حين انجام فعاليت ميباشد ( معیاری و همکاران ، 1388 ) . تیپ شخصیتی این افراد برون گرا و حسی است ( mobtakeran.com ، 25/07/1390) .

افراد برخوردار از این سبک از طریق احساس کردن واقعیات و عمل کردن می آموزند ( احدی و همکاران ، 1388 ) ، حیطه های عمل را ترجیح می دهند و مسائل را به طور شهودی حل می کنند و بیشتر به نظریات افراد توجه دارند تا نظریات خود . بیشتر به کارهای عملی دارای تحرک علاقمندند و از تجارب چالش انگیز لذت می برند و در ارتباطات اجتماعی از مهارت بیشتری برخوردار بوده و قدرت انطباق پذیری بالایی دارند ( امینی و همکاران ، 1390 ) .

در ارتباط با معلم ، افراد انطباق یابنده ، ارتباط همراه با اعتماد ، تشویق ، شخصی ، صمیمیت ، حمیتی ، غیر کلیشه ای را ترجیح می دهند و معلم را به عنوان یک فرد کمک کننده و منبع اطلاعات می دانند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) . در یادگیری های رسمی ترجیح می دهند با افرادی کار کنند که به آنها تکلیف بدهد ، هدف برایشان تعیین کند و در محیط کار کنند ( احدی و همکاران ، 1388 ). روش تدریس ترجیحی برای انطباق یابنده ها ، ایفای نقش و شبیه سازی رایانه ای می باشد ( کلباسی و همکاران ، 1387 ). افراد انطباق یابنده با ویژگی عینی ، بحث گروهی ، علاقه به همراهی با همسالان ، علاقة خرید و فروش ، معامله و بازاریابی ، آموزش ، ارتباطات ، پرستاری ، علوم انسانی و هنر مشخص می شوند ( همایونی و همکاران ، 1385 ). در حرفه خود اغلب به کار های فروش، بازرگانی و آموزش می پردازند (mobtakeran.com، 25/07/1390).

بررسی و آزمون کردن تجربه ها ، انعطاف پذیری زیاد ، لذت بردن از تغییر و دگرگونی ، علائق گسترده در زمینه های گوناگون ، تمایل به خطرپذیری ، علاقه به جنبه های پنهان و هیجان انگیز موضوع ، علاقه به بودن با افراد و یادگیری از آنها و همچنین کمک گرفتن از آنها در مواقع لزوم ، پذیرش جواب صحیح بدون اینکه دلیل منطقی آن را سئوال کنند ، تمایل به دیدن کل یک موضوع قبل از بررسی جنبه های گوناگون و جزئیات ، علاقه به چیزهایی که انگیزه ها و تمایلات آنها را بر می انگیزد تا از واکنش های غریزی خود استفاده کنند ، مطالعة موردی ، تقلید ، بحث در گروه های کوچک ، تمایل به یادگیری تجربیات جدید . به این دلیل افراد سازش یافته نامیده می شوند که سریع با موقعیت ها و افراد جدید سازش می یابند . این افراد در زمینه های مدیریتی ، خرید و فروش و تجارت موفقیت خوبی بدست می آورند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

کریر ، ویلیامز و دالگارد در 1988 ، دریافتند که دانش آموزان با سبک های یادگیری گوناگون ترجیحات گوناگونی را برای یادگیری و یادداشت برداری استفاده می کنند . دانش آموزان عینی تر ( واگرا و انطباق یابنده ) تمرین جدی برای یادداشت برداری انجام نمی دهند در حالیکه دانش آموزان تجزیه-تحلیل نگر (همگرا و جذب کننده) اطلاعات را مو به مو از سخنرانی ها و بحث ها یادداشت برداری می کنند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

به اعتقاد کلب همه افراد یاد می گیرند ولی با سبک های متفاوت . در بین هم کلاسی های شما برخی هستند که بلافاصله بعد از توضیح معلم درس را فرا می گیرند که این افراد اغلب سبک یادگیری شان جذب کننده است . برخی دیگر از هم کلاسی هایتان  هستند که مطلب را کمی دیرتر یاد می گیرند و یا اصلاً سر کلاس یاد نمی گیرند، این بدان معنی نیست این افراد هوش کمتری دارند و نمی توانند یاد بگیرند بلکه سبک یادگیر شان متفاوت است و ممکن است واگرا، هم گرا یا انطباق یابنده باشد. تغییر شیوه تدریس از حالت سخنرانی صرف به استفاده از ابزارهای مدرن آموزشی مانند پاور پونت و فیلم های آموزشی، استفاده از روش بحث گروهی و انجام فعالیت های عملی در حین تدریس می تواند باعث یادگیری اکثر بچه ها و افزایش انگیزه آنان شود. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که برخی از بچه ها هستند که با هیچ یک از این روش ها در کلاس یاد نمی گیرند و باید خودشان در یک محیط دیگر مثل منزل درس را یاد بگیرند ( mobtakeran.com ، 25/07/1390) .

سبک یادگیری واگرا یا هنجار گریز

سبک یادگیری واگرا یا هنجار گریز از ترکیب دو شیوة یادگیری تجربة عینی و مشاهدة تأملی ایجاد می شود . افراد سبک واگرا تمایل به مشاهده تا انجام عملی کار دارند . اطلاعات را جمع می کنند و با تصور ذهنی سعی در حل مشکل دارند . در گروه مشارکت کرده و با ذهن باز به بحث گوش داده و بازخورد دریافت می کنند ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ) . آنها از مشاهده به هنگام یادگیری سود می برند ( امینی و همکاران ، 1390 ) نیرومندترین جهت گیری افراد واگرا ، تخیل قوی ( قوة تصور بالا ) و آگاهی از ارزش ها و معانی است که در دیدن موقعیت های عینی از چشم اندازهای مختلف عملکرد بهتری دارند ( یزدی ، 1388 ) . همچنین واگراها با ویژگی مشاهده تأملی ، یادگیری از طریق ادراک ، با در نظر گرفتن جنبه های متفاوت موضوع مشخص می شوند (همایونی و همکاران ، 1385). تیپ شخصیتی این افراد درون گرا و احساسی است (mobtakeran.com ، 25/07/1390) . افرادی که از این روش بهره می گیرند ، انسان هایی نوع دوست هستند ( خاکسار بلداجی ، 1384 ). دامنة یادگیری و استدلال زیادی دارند ( قاسمی و همکاران ، 1388 ) .

افراد با سبک واگرا بیشترین توانایی را در دیدن موقعیت های عینی از دیدگاه های مختلف دارند . بر این اساس ، رویکرد آنها به موقعیت ها بیشتر بر مبنای مشاهده تا عمل است . این افراد از موقعیت هایی که مستلزم ایجاد اندیشه های وسیع اند لذت می برند و متمایل به رابطه با دیگران ، هیجانی و دارای قوة تصور بالا ، تولید اندیشه  و تخیل خوبی و احساس قوی هستند ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ) در حل مسئله بیشتر از یادگیری حسی – شهودی استفاده می کنند ( قاسمی و همکاران ، 1388 ) . این افراد موقعیت هایی را که نیاز به ابزارِ اندیشه های متنوع دارند می پسندند و به جاذبه های متنوع فرهنگی و جمع آوری اطلاعات علاقه نشان می دهند ( حسینی نسب و همکاران ، 1385 ) و به دنبال یافتن جواب های گوناگون هستند ، در موقعیت های بارش افکار که با ارائة ایده ها و نظریات جدید همراه است بهتر عمل می کنند و به کارهای گروهی و تعامل با مردم علاقه مند هستند تا اشیاء و از ارتباط با دیگران لذت می برند . این افراد دارای علایق فرهنگی بوده بیش تر به رشته های علوم انسانی همچون تاریخ ، علوم سیاسی ، ادبیات ، جامعه شناسی ، روان شناسی ، مشاوره ، پرستاری ، مدیریت سازمانی ، زبان و هنر گرایش دارند ( احدی و همکاران ، 1388 ) .  در ارتباط با معلم ، رابطة دوستانه و ارتباط نزدیک همراه با احترام و توجه به علائق شخصی و غیر رسمی و همچنین فرصت یافتن برای گفتگو و گوش کردن از طرف معلم را دوست دارند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) . روش تدریس ترجیحی برای این گروه از فراگیران ، بحث گروهی ( کلباسی و همکاران ، 1387 ) ، بارش افکار و مطالعة موردی است ( احدی و همکاران ، 1388 ) . و در حرفه خود اغلب به کار های هنری و خدمات اجتماعی می پردازند ( mobtakeran.com ، 25/07/1390) .

استفاده از تجربیات شخصی ، نگاه به موقعیت ها از جنبه های گوناگون ، ایجاد ارتباط با حجم وسیعی از اطلاعات ، علاقه به تعاملات اجتماعی ، بحث و کار گروهی ، آگاهی از احساسات و عواطف افراد ، نگاهی کلی به یک تصویر یا موضوع قبل از بررسی اجزای گوناگون آن ، لذت بردن از نظریه ها و عقاید جدید و افکار سازنده و بکر ، علایق فرهنگی و هنری زیاد ، توانایی برای تخیل پردازی ، ارزیابی بوسیلة ملاک های بیرونی ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

فراگيرندگاني كه سبك يادگيري آنها واگرا است، ميتوانند از طريق تجربه كردن و نگاه كردن دقيق ياد بگيرند. توانائي آنها نگاه كردن به موقعيت هاي مختلف از زواياي گوناگون و سازماندهي بعضي از ارتباطات به عنوان يك كليت معني دار است . همچنین افراد دارای این سبک در آموزش از راه دور نسبت به دارندگان سه سبک دیگر از نمرات بالاتری برخورداراند ( معیاری و همکاران ، 1388 ) . آنها موقعیت های عینـی را از زوایای مختلف می بینند ( سیف ، 1389 ). رویکرد آنان نسبت به موقعیت ها ، مشاهده کردن است تا عمل کردن . این افراد موقعیت هایی را که نیاز به ابراز اندیشه های متنوع دارند می پسندند و به جاذبه های متنوع فرهنگی و جمع آوری اطلاعات علاقه نشان می دهند . از آنجا که این افراد قادر به تولید اندیشه های گوناگون هستند سبک آنها را واگرا می نامند . به طور کلی ، افراد دارای سبک واگرا از قدرت تخیل و احساس برخوردارند ، و این ویژگی ها برای موفقیت در فعالیت های هنری ، فرهنگی و امور تفریحی مفیدند ( سیف ، 1380 ) و توانایی خلاقیت و نوآوری آنها زیاد است ( خاکسار بلداجی ، 1384 ). بطوری که می توان گفت ، تفکر واگرا هماهنگ با مفهوم خلاقیت است ( فونتانا ، 1385 ) .

سبک یادگیری همگرا یا هنجار پذیر

 سبک یادگیری همگرا یا هنجار پذیر از ترکیب دو شیوة یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال ایجاد می شود . افراد سبک همگرا به استدلال منطقی و مباحثه استقرایی علاقه دارند ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ) . افراد با سبک همگرا در حل مسائل ، تصمیم گیری و کاربرد عملی ایده ها ، موفق تری هستند و دانش را با یک روش خاص از طریق استدلال فرضی- قیاسی ، سازماندهی می کنند که می تواند بر حل مسئله خاص متمرکز شود ( یزدی ، 1388 ) و گرایش به حل مسئله و یکپارچه سازی اطلاعات و تبدیل اطلاعات به فعالیت عملی ( امینی و همکاران ، 1390 ) و به روابط اجتماعی و بین فردی بی علاقه اند ( خاکسار بلداجی ، 1384 ) ترجیح می دهند با اشیاء کار کنند تا رویارویی با انسان ها ( امینی و همکاران ، 1390 ) طبق نظریة هالند خصوصیات این افراد با ویژگی های تیپ شخصیتی جستجوگر همسو است . جستجوگران افرادی منتقد ، دقیق ، کنجکاو ، تحلیل گر ، منطقی ، کناره گیر هستند ، که برای ایده ها ارزش قائل هستند ( یزدی ، 1388 ) . و دیدی جزئی نگر دارند(خاکسار بلداجی ، 1384) وتیپ شخصیتی افرااین افراد برون گرا و متفکر است ( mobtakeran.com، 25/07/1390) آنها غیر هیجانی و علایق محدودی دارند ( قاسمی و همکاران ، 1388 ) .

افراد همگرا بیشترین توانایی را در کاربرد عملی اندیشه ها و نظریه ها داشته و از آنها لذت می برند  و مي توانند از طريق فكر كردن روي موضوعات و انجام آن فعاليت ها به صورت عملي بياموزند ( معیاری و همکاران ، 1388 ) . آنها ترجیح می دهند با مسائل فنی سروکار داشته باشند ، نه مسائل اجتماعی و بین فردی . همچنین ، این افراد استدلال فرضی – قیاسی را به کار می گیرند و با مشکلات خاص روبه رو می شوند . گفتنی است که سبک یادگیری همگرا در مشاغل تخصصی و فناوری نقش مؤثری ایفا می کند ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ) .

یادگیری در یافتن موارد استفادة عملی برای اندیشه ها و نظریه ها کار آمدند ( حسینی نسب و همکاران ، 1385 ) ، و بکاربردن عملی عقاید و نظرات ، ترکیب کردن نظریه و عمل ، مصمم و با اراده ، لذت بردن از حل یک مسئله به روش منطقی ، علاقه به آزمایش کردن فرضیه ها و نظرات قبل از قبول قطعی آنها ، توانایی استفاده از مهارت ها و تفکر در مورد مسائل و موضوعات ، تمرکز واضح و روشن بر مسائل ویژه و تخصصی ، توانایی برای پی بردن به این که در کجا یک نظریه می تواند جنبة عملی داشته باشد ، حرکت از جزئیات به کلیات ، تفکر و ژرف اندیشی عمیق و علاقه به کار در تنهایی و خلوت ، هدف گزینی و ایجاد طرح های عملی ، تفکر راهبردی یا استراتژیک ، انجام به موقع کار و زمانبندی دقیق ، مشاهده و یادداشت برداری دقیق و منظم ، بخاطر اینکه در عمق یک موضوع یا در مطالعه غرق شده و فرو می روند به سادگی دچار حواس پرتی نمی شوند . افراد دارای این سبک علائق فنی و موشکافانه دقیقی دارند و در رشته های فنی و مکانیکی توانایی خوبی از خود نشان می دهند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) . یعنی در کارهای تخصصی و تکنولوژی ( فناورانه ) موفق اند ( سیف ، 1380 ) چون افراد همگرا ، با ویژگی دستکاری کردن اشیاء ، تجزیه و تحلیل منطقی عقاید ، برنامه ریزی و یادگیری از راه تفکر مشخص می شوند ( همایونی و همکاران ، 1385 ) .

افراد با این سبک یادگیری بیش ترین توانایی را در کاربرد عملی اندیشه ها و نظریه ها دارند و در حل مسائل و تصمیم گیری براساس راه حل هایی که برای آنها می یابند توانا هستند ، ترجیح می دهند با تکالیف فنی سروکار داشته باشند تا مسائل اجتماعی و بین فردی . این افراد در موقعیت های یادگیری رسمی ، تجربة ایده های جدید ، شبیه سازی ، فعالیت های آزمایشگاهی ، و کارهای عملی را ترجیح می دهند . روش تدریس ترجیحی برای فراگیران همگرا فعالیت های برنامه ریزی شده برای یادگیری مهارت ها ، روش های حل مسئله ، نشان دادن ، دیاگرام ها و دست نوشته های استاد است . افراد با این سبک یادگیری بیش تر به کارهای فنی ، رشته های مهندسی ، طب و وکالت گرایش دارند ( احدی و همکاران ، 1388 ) . علت آن نیز این است که ، افراد همگرا با توجه به اینکه به موضوع هایی که مستلزم تفکر انتزاعی ، مهارت های تجزیه ، تحلیل ، فنی و مهندسی هستند ، علاقه دارند به سوی رشته های علوم ریاضی و فنی و پزشکی بروند تا بتوانند در این رشته ها براساس علائق خودکار کنند ( همایونی و همکاران ، 1385 ) .

این گونه افراد ترجیح می دهند که با مسائل و تکالیف فنی سروکار داشته باشند تا موضوعات اجتماعی و بین فردی ( سیف ، 1380 ) و بر این اساس در فعالیت های شغلی کار با اشیا را به کار با انسانها ترجیح می دهند ( خاکسار بلداجی ، 1384 ).

در ارتباط با معلم ، افراد همگرا معلم را به عنوان منبع اطلاعات و یک فرد متخصص ، به عنوان کسی که نظریه را با عمل پیوند می دهد و به عنوان یک تشویق کننده و سازمان دهنده می پذیرند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) . و بنابر این روش تدریس ترجیحی در همگراها ، روش های نشان دادن و دیاگرام ها و دست نوشته های استاد است ( کلباسی و همکاران ، 1387 ) .

یادگیری مشاهده تأملی

شیوة مشاهدة تأملی بر مشاهدة تحقیق پیش از داوری ( ایزدی و محمدزاده ادملایی ، 1386) دیدن امور از زوایای مختلف و جستجو برای کسب معانی استوار است ( هاشمی و لطیفیان ، 1390). به زبانی دیگر افراد برخوردار از شیوة مشاهدة تعاملی اطلاعات را از زوایای مختلف بررسی کرده ، و از طریق ادراک یاد می گیرند ( امینی و همکاران ، 1390) .

اين بعد مشاهده دقيق قبل از قياس و قضاوت، نظاره چيزها و اشياء از جنبه‌هاي مختلف و جست‌وجوي مفاهيم و معناي چيزها را دربرمي‌گيرد. بيش‌تر انديشه‌ها و موقعيت‌ها را از ديدگاه‌هاي متفاوت درك مي‌كند . وي به عينيت، حوصله و قضاوت دقيق متكي است، ولي الزاماً اقدامي انجام نمي‌دهد. همچنين، فرد براي تشكيل عقايد خود به افكار و نظريه‌ها مراجعه مي‌كند . مشاهده تاملی را می توان معادل فعل تماشاکردن یا Watching دانست ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

یادگیری آزمایشگری فعال

شیوة یادگیری آزمایشگری فعال شامل توانایی انجام امور ، خطر کردن ( ایزدی و محمدزاده ادملایی ، 1386 ) و تأثیر گذاشتن بر دیگران از راه عمل است ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 ) . یادگیرندگانی که شیوة یادگیری آزمایشگری فعال را ترجیح می دهند ، افرادی هستند که بر کاربرد عملی به عنوانِ نقطة مقابل فهم اندیشمندانه و توجه عمل گرایانه به چگونگی انجام کارها به عنوانِ نقطة مقابل آنچه حقیقت مسلم فرض می شود ، تأکید دارند ( احمدی و خضری ، 1385 ) . در شیوة آزمایشگری فعال ، فرد از طریق انجام دادن کارها موفق به کسب یادگیری می شود ( امینی و همکاران ، 1390 ) .همین طور گرایش به آزمایشگری فعال بر درگیر شدن با تجربه ها و رفتارهای بی واسطه و فوری در موقعیت های انسانی و پذیرش مخاطرات تمرکز دارد . یادگیرنده در این شیوه ، شکل فعالی به خود می گیرد و به جای تعمیق و فهم صرف مفاهیم و وقایع ، فرد یک رویکرد فعال و علاقه ای حقیقی به کار خواهد داشت ( احمدی و خضری ، 1385 ) .

کسانی که شیوة یادگیری آزمایشگری فعال را ترجیح می دهند ، بر کاربردهای عملی ، تأثیرگذاری فعالانه و تغییر موقعیت ها تأکید دارند ، توجه چندانی به درک منفعلانة پدیده ها ندارند ، از کامل کردن کارهای خاص لذت می برند ، دستیابی به اهدافشان خطرپذیرند ، مایلند بر محیط پیرامون خود تأثیر بگذارند و بازخورد رفتارشان را هم دریافت کنند . براین اساس معلم می تواند به چنین دانش آموزانی تکالیف عملی بیشتری ، مثل انجام آزمایش های عملی توسط دانش آموزان به جای توضیح تئوری و منفعلانه آنها در کلاس درس ارائه کند  ( رودباری و حسینچاری ، 1388 ) .

اين بعد توان فراهم‌آوري اسباب كار، ريسك و تأثيرگذاري در افراد و وقايع را در طول عمل شامل مي‌شود. در اين مرحله، يادگيري شكلي فعال مي‌يابد، يعني به‌صورت تجربه كردن براي تأثيرگذاري و تغيير موقعيت درمي‌آيد. همچنين، فرد صرفاً موقعيت را مشاهده نمي‌كند، بلكه علاقه‌اي واقعي و روي‌آورد فعالي به مسئله دارد. آزمایشگری فعال را می توان معادل فعل انجام دادن یا Doing دانست ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

یادگیری مفهوم سازی انتزاعی

شخص دارای شیوة یادگیری مفهوم سازی انتزاعی ، بر تحلیل منطقی از اندیشه ها تأکید می ورزند و در کارهای خود طرح ریزی نظامدار را به کار می بندد ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 ) . کسی که شیوة یادگیری اش مفهوم سازی انتزاعی است ، بر تحلیل منطقی اندیشه ها تأکید می ورزد ، در کـارهای خود طرح ریزی نظامدار را به کار می بندد و با توجه به درک و فهم اندیشمندان امور عمل می کند ( ایزدی و محمدزاده ادملایی ، 1386 ) . کسانی که شیوة یادگیری مفهوم سازی انتزاعی را ترجیح می دهند دارای ویژگی هایی چون تمایل به تجربه پذیری و باز بودن در مقابل ایده ها و اعمال جدید تعریف کرده اند ( رودباری و حسینچاری ، 1388 ) . در شیوة مفهوم سازی انتزاعی یادگیری از طریق تفکر منطقی صورت می گیرد (امینی و همکاران ، 1390). اين بعد شامل تحليل منطقي ديدگاه‌ها، طراحي اصولي و منظم، و ادراك عقلاني موقعيت‌ها مي‌شود. بر اين اساس، در اين مرحله از يادگيري، فرد براي درك مسايل و موقعيت‌ها بيش‌تر از منطق و تفكر استفاده مي‌كند تا احساس.  مفهوم­سازی انتزاعی را می توان معادل فعل فکر کردن یا Thinking دانست ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

در پرسشنامة سبک های یادگیری کلب ، اگر پاسخ دهنده ای کلمات تحلیلی ، فکری ، منطقی ، مفهومی و عقلانی را به پذیرشی ، احساسی ، اکتشافی ، حال گرا و تجربه گرا ترجیح دهد ، باید بیان کرد که او شیوة مفهوم سازی انتزاعی را به شیوة تجربة عینی ترجیح می دهد ( سیف ، 1380 ).

یادگیری تجربه عینی

یادگیرنده ای که سبک یادگیری اش تجربة عینی است ، از تجارب خاص می آموزد ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 )  با دیگران ارتباط برقرار می کند و به احساس خود و افراد دیگر حساس است ( ایزدی و محمدزاده ادملایی ، 1386 ) . عینی ها افرادی هستند که شیوة یادگیری شان از راه شهود و با استفاده از تجارب تازه است و به احساسات درونی توجه دارند ( یزدی ، 1388 ) . همچنین در شیوة عینی ، یادگیرنده بر احساسات خود متکی است و بیشتر از راه شهود یاد می گیرد و نسبت به امور انعطاف پذیری ندارد ( امینی و همکاران ، 1390 ) . در اين مرحله از چرخه‌ي يادگيري، فرد از طريق تجارب ويژه، ارتباط با مردم و حساسيت به احساسات افراد را ياد مي‌گيرد. در اين مرحله از چرخه يادگيري فرد بيش‌تر بر احساسات دروني و توانايي‌هاي خود متكي است تا بر يك رويكرد نظام‌دار نسبت به حل مسئله و موقعيت‌ها. وي در اين مرحله به احساسات خود اعتماد مي‌كند و نمي‌تواند ذهني باز داشته باشد و نسبت به امور و قضايا به‌صورت انعطاف‌پذير عمل كند. تجربه عینی را می توان معادل فعل احساس­کردن یا Feeling دانست ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

سبک های یادگیری کلب

دیوید کلب در 1976 با مطرح کردن نظریة سبک های یادگیری خود ، آن را روش منحصر به فردی می داند ، که به برخی از توانایی های یادگیری فرد نسبت به سایر توانایی ها ، تأکید بیشتری دارد و معتقد است که آگاهی و شناخت فرد از پیامد سبک های یادگیری خود ، در اکتساب روش های دیگر یادگیری مزایایی خواهد داشت ( یزدی ، 1388 ) .

اساس نظریة کلب تلفیق عوامل شناختی و اجتماعی با یکدیگر است ، که بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تأکید می کند ( همان ) ، و چون نقش تجربه را به عنوان مبنایی برای یادگیری برجسته می سازد و به همین دلیل به عنوان سبک یادگیری تجربی شناخته می شوند . تردیدی نیست که بیشتر یادگیری های انسان از راه تجربه حاصل می شود . پژوهش های شناختی و انسان شناختی بیش از همه به اهمیت تجربه اشاره دارند ( احمدی و خضری ، 1385 ) .

به عقیدة کلب یادگیرنده در واقع در جریان یک چرخة یادگیری قرار می گیرد و به نسبت توانایی های خود از همة شیوه ها برای درک و تبدیل محتوای یادگیری استفاده می کند ، نسبت استفاده از این شیوه ها هم می تواند به تجارب و عادات یادگیری فرد مربوط باشد و هم به موضوع مورد یـادگیری . او می گوید عادت به استفاده از یک شیوه برای یادگیرنده سبب محدودیت درک و پردازش اطلاعات ، و در نتیجه عدم توفیق وی می شود ؛ بنابر این یادگیرندة توانا قادر است به تناسب موضوع مورد یادگیری از روش کار آمدتری استفاده نماید ( امینی و همکاران ، 1390 ) . مطابق نظریة کلب افراد دارندة سبک خاص یادگیری از خصوصیات و ویژگی های شخصیتی متفاوتی برخوردارند و افراد بر حسب یادگیری مرجع به چهار گروه تقسیم می شوند . اندیشة زیر بنای سبک های یادگیری کلب نظریة یادگیری تجربه ای می باشد . در این نظریه دو شکل دیالکتیکی برای اخذ تجربه ( تجربه عینی ( CE ) در مقابل مفهوم سازی انتزاعی ( AC )) و دو شکل دیالکتیکی برای انتقال تجربـه ( مشاهدة تأملی ( RO ) در مقابل آزمایشگری فعال ( AE )) وجـود دارد ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ).

برای توضیح باید گفت که به عقیـدة کلب ، مـا تجربیات خـود را از 2 طریق به دست می آوریم . گونـه ای از تجـربیات را بـا « زندگی تجربی » به دست می آوریم که « تجربة عینی » نامیده می شود . اما دستة دیگری از تجربیات را به وسیلة گفتگو یا خواندن دربارة آنها به دست می آوریم که مفهوم سازی انتزاعی نام دارد . کلب ، مجموعة این دو شیوه را فرایندهای دریافت نام نهاده است ( احمدی و خضری ، 1385 ) .

به بیانی دیگر ، به اعتقاد کلب یادگیرندگان در مواجهه با اطلاعات باید دو عمل را به انجام برساند :

*        اطلاعات را کسب و درک کنند .

*        اطلاعات را پردازش و تبدیل کنند .

کلب و فرای با توجه به الگوی یادگیری فوق دو بُعد و چهار شیوة یادگیری معرفی کرده اند ؛ بُعد اول شامل دو شیوة یادگیری مشاهدة تأملی در مقابل آزمایشگری فعال و بُعد دوم دو شیوة تجربة عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی است . آنها با ترکیب چهار شیوة یادگیری فوق چهار سبک یادگیری واگرا ، همگرا ، جذب کننده و انطباق یابنده را مشخص کرده اند (سرچمی و حسینی ، 1383 ) .

این الگو ابعاد ذیل را ایجاد می کند :

1)      تجربة عینی یا مفهوم سازی انتزاعی ، یعنی اینکه آنها چگونه اطلاعات را می گیرند .

2)      آزمایشگری فعال یا مشاهدة تأملی ، یعنی اینکه آنها چگونه اطلاعات را جذب کرده و آن را درون سازی می کنند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

کسب اطلاعات با استفاده از دو شیوة ترجیحی تجربة عینی و مفهوم سازی انتزاعی صورت می گیرد و پردازش اطلاعات نیز از طریق دو شیوة مشاهدة تعاملی و آزمایشگری فعال انجام می پذیرد ( امینی و همکاران ، 1390 ) . برای درک بهتر مضوع باید عنوان گردد که بعد نخست شامل دو شیوة یادگیری عینی در مقابل انتزاعی که به آن بُعدِ درک و فهم یا شیوة غالب اکتساب گفته می شود . بُعد دوم نیز شامل دو شیوة یادگیری مشاهدة تأملی در مقابل آزمایشگری فعال که به آن بُعدِ انتقال یا تجربة عمل گرایی یاد می شود ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 ) .

به طور کلی " فعالان " به طور فعال تجربه می کنند و تمایل به شبیه سازی ، مطالعه موردی و انجام تکلیف دارند ؛ " نظریه پردازان " به مفهوم سازی انتزاعی علاقه مندند و به یادگیری از طریق سخنرانی تمایل دارند ؛ و " عمل گراها " به کاربرد عینی توجه دارند و بر مشاهده و کاربرد در عمل تاکید می کنند ( پازارگادی و طهماسبی ، 1389 ) .

نظریة چهار وجهی کلب یک الگو با دو بعد را مورد استفاده قرار می دهد . این الگو دارای چهار وضعیت است و هر کدام نوع ادراک اطلاعات را توسط فرد نشان می دهد :

1)       تماشا کردن و گوش دادن ( مشاهدة تأملی ) : افرادی که در این موقعیت یادگیری قرار می گیرند ، این خصوصیات را دارا می باشند : مشاهدة وقیق قبل از تصمیم گیری ، یادگیری از طریق ادراک ، دیدن اشیاء و رویدادها از زوایای گوناگون ، یادگیری بالا از طریق سخنرانی به این دلیل که هم از حس بینایی و هم از حس شنوایی استفاده می کنند ، ارزیابی عملکرد بوسیلة معیارهای بیرونی .

2)       احساس کردن ( تجربة عینی ) : خصوصیات افراد در این موقعیت به قرار زیر است : یادگیری بوسیلة تجربیات تازه و ویژه ، یادگیری از طریق احساس ، ارتباط با دیگران نه به شکلی که دیگران بر آنها اعمال قدرت کنند ، حساس بودن به احساسات و فعالیت های برنامه ریزی شده .

3)       تفکر ( مفهوم سازی انتزاعی ) : خصوصیات افراد در این موقعیت عبارتند از : یادگیری از طریق تفکر ، تجربه و تحلیل منطقی نظرات و عقاید ، برنامه ریزی منظم ، تفکر استنتاجی و عمل برحسب فهم موقعیت ، علاقه به مطالعه در تنهایی و علاقه کم به افراد و مردم ، بیان نظرات واضح و سازمان یافته و علاقه به حل مسئله .

4)       عمل کردن ( آزمایشگری فعال ) : خصوصیات افراد در این موقعیت بدین قرار است : توانایی تأثیرگذاری بر افراد و موقعیت ها ، خطرپذیری ، عدم علاقه به موقعیت هایی که یادگیرنده در آن فعال نیست ، علاقه به بحث گروهی و حل مسئله ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

کلب و فری می گویند هر یک از سبک های یادگیری دارای نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود است ، و لذا یادگیرنده ای که فقط از یک سبک خاص استفاده می کند ، یادگیرندة کاملی نیست ( سیف ، 1380 ). برای اینکه به صورت یادگیرنده ای کامل درآید باید بتواند در موقعیت های مختلف از سبک های یادگیری متناسب با آنها استفاده کند ( سیف ، 1389 ). یادگیرندگان کارآمد افرادی هستند که هر چهار نوع توانایی را به کار می گیرند ، یعنی آنها باید بتوانند خود را به صورت کاملاً باز ، بدون داشتن سوگیری در تجربه ها ، درگیر کنند ( CE ) باید بتوانند دربارة تجربه ها از زوایای مختلف تفکر و مشاهده کنند ( RO ) همینطور باید بتوانند مفاهیمی را شکل دهند و مشاهدات خود را در تئوری های منطقی یکپارچه کنند ( AC ) و بالاخره باید بتوانند تئوری ها را به کار ببرند و در رابطه با حل مسئله تصمیم هایی بگیرند ( AE ) ( یزدی ، 1388 ) . کلب و فرای در توصیف یادگیرندة کامل می گویند ، یادگیرندة کامل « کسی است که در برخورد با جهان و تجارب خود بسیار انعطاف پذیر و نسبیت گراست و به راحتی می تواند تعارض های دیالکتیکی میان چهار شیوة اصلی یادگیری یعنی تجربة عینی ، مشاهدة تأملی ، مفهوم سازی انتزاعی ، و آزمایشگری فعال را از راه ادغام آنها با یکدیگر حل کند » ( سیف ، 1380 ).

هسته‌ي اساسي نظريه‌ي كُلب اين است كه يادگيرنده از طريق چرخه‌ي يادگيري پيشرفت مي‌كند: ابتدا تجارب منجر به تأمل و مشاهده و از اين طريق مفاهيم تشكيل مي‌شود. در ادامه، توسعه و تحول مفاهيم به تجارب جديد و آزمايشگري بعدي مي‌انجامد. يادگيرنده‌ي كارآمد تمايل به دنبال كردن هر چهار مرحله دارد، اما ممكن است كه در يكي از اين مراحل مسلط تر باشد. به‌منظور كمك به دانش‌آموزاني كه سبك‌هاي يادگيري آنان با روش‌هاي معمول آموزشي به‌خوبي هماهنگي ندارد، برخي از راهبردهاي آموزشي در جدول زیر ارائه شده است ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

جدول 4-2 : ویژگی افراد دارای سبک های یادگیری

توانمندي‌هاي يادگيري

موقعيت‌هاي يادگيري ترجيح داده شده

تجربه‌ي عيني

يادگيري از راه شهود؛

يادگيري از راه تجارب تازه، بازي‌ها، ايفاي نقش و ...؛

يادگيري از راه تجارب خاص؛

ارزش­گذاری ، و بحث و دریافت بازخورد از همسالان

یادگیری در محیط غیر رسمی

مشاوره‌ي فردي؛

حساسيت به احساسات دروني.

معلم به‌عنوان كمك‌كننده و همدل

مشاهده‌ي تأملي

يادگيري از راه ادراك؛

استفاده از عناصر بصری و سخنرانی

مشاهده‌ي دقيق قبل از تصميم‌گيري؛

فعال بودن و مشاهده‌ي زواياي مختلف مسئله؛

در نظر گرفتن امور از زواياي مختلف؛

آزمون‌هاي عینی از دانش فرد در رابطه با يك موضوع؛

جست‌وجوي دروني براي يافتن معاني (درون‌گرايي).

معلم به‌عنوان راهنما و نشان دهنده.

مفهوم‌سازي انتزاعي

يادگيري از راه تفكر؛

خواندن نظريه‌ها؛

تحليل منطقي عقايد؛

مطالعه‌ي انفرادي؛

برنامه‌ريزي نظام‌دار؛

ارائه‌ي سازمان‌يافته، مناسب و واضح عقايد؛

عمل كردن براساس درك موقعيت (تفكر قياسي).

معلم به‌عنوان منتقل‌كننده اطلاعات.

آزمايشگري فعال

يادگيري از راه انجام دادن كارها؛

تمرين و دريافت بازخورد؛

توانايي انجام دادن كارها

بحث در گروه‌هاي كوچك؛

خطرپذيري؛

پروژه‌ها و فعاليت‌هاي يادگيري فردي؛

عمل كردن براي تأثير در افراد و رويدادها (برون‌گرايي).

قرارگيري معلم به‌عنوان الگويي براي چگونگي انجام دادن.

 

از ترکیب تجربة عینی و مفهوم سازی انتزاعی ( چگونگی ادراک ) با مشاهدة تأملی و آزمایشگری فعال ( چگونگی پردازش ) چهار سبک کلی تر یادگیری ایجاد می شوند که عبارتند از :

1- همگرا یا هنجار پذیر ؛

2- واگرا یا هنجار گریز ؛ 

3- جذب کننده یا تلفیق گرا ( همگون ساز ) ؛ 

4- انطباق یابنده یا انطباق گرا ( همگون گرد ، سازش یافته ) ؛