علم روانشناسي از ديدگاه انديشمندان مسلمان

در دوران اسلامی دانشمندان مسلمانی چون کندی، فارابی، ابن سینا، فخر رازی، غزالی، ابن عربی، سهروردی و ملاصدرا مطالعات زیادی در زمینه روانشناسی انجام داده اند. کندی، نقش ویژه ای در واکاوی مفهوم نفس و قوای گوناگون آن داشت. او در باره عقول، شناخت، جنبه ها ی اخلاقی و فضایل انسانی، خواب و رؤیا و ... نظرات ارزشمندی دارد. رساله خواب و رؤیای او که در قرون وسطی به زبان های اروپایی و لاتینی ترجمه شد، در بیداری

ادامه نوشته

کلیات روانشناسي در يونان باستان و قرون وسطي

در یونان باستان نیز ذهن فیلسوفان متوجه ماهیت پیچیده آدمی شد و درصدد تبیین آن برآمدند. ارزش و اهمیت برخی نظریات که توسط این فیلسوفان در آن دوران مطرح شده امروزه همچنان به قوت خود باقی مانده است. نظریه بقراط (Hippocrates) که از او به عنوان پدر پزشكی یاد می شود، در مورد مزاج های چهارگانه که متاثر از نظریه عناصر چهارگانه امپدوکلس (Empedocles) است امروزه نزد برخی روانشناسان به عنوان اساس سازمان شخصیت در نظر گرفته شده است.

ادامه نوشته

مقدمه ای بر روانشناسی در ايران باستان

در ایران قدیم از زمان ظهور زرتشت ( یعنی در فاصله 1000 تا 600 پیش از میلاد ) و نگارش گاثاها یا گاتاها که بخشی از اوستای اوست. توجه به روان و درون آدمی یا در واقع نوعی درونگری را مشاهده می کنیم. زرتشت در این اثر شرح می دهد که در جنگ ازلی میان دو نیروی نیكی و دروغ، نیروهای دروغ در تلاش از بین بردن زندگانی اند. وظیفه انسان در این جنگ پشتیبانی از نیک یعنی حفاظت زندگانی است. شعار زرتشت، رابطه بین اندیشه با گفتار و کردار و یا به زبان روانشناسی جدید، تاثیر نگرش را در تعیین رفتار نشان می دهد . با پژوهشی چند جانبه و گسترده درباره آیین و عقاید ایرانیان باستان، در مجموع در می یابیم که آنان پیرو آیین یكتاپرستی بوده اند که بر اصل تضاد دو عالم یا همان ناسازگاری دو نیروی مجرد خیر و شر استوار است. نماد این دو نیرو ( سپندمینو و اهریمن ) هرکدام با صفاتی انتزاعی همراهند .

ادامه نوشته

روانشناسی فلسفی و ریشه های آن

واژه روانشناسی ترجمه لغت psychology است که از دو واژه یونانی پسیكه (psyche) به معنای روح و روان و لوگوس (logos) به معنای شناخت و بیان مشتق شده است. در تاریخ یونان باستان چنین آمده است که پسیكه نام یكی از خدایان بوده است که ابتدا حیاتی فناپذیر داشته و سپس به واسطه قرارگرفتن در جایگاه خدایان، از حیاتی جاودان برخوردار می شود. در بررسی زمان ظهور روانشناسی و قرارگرفتن آن در منظومه معرفت بشری شاید نتوان به زمان دقیق و مشخصی اشاره کرد. از همان زمان که بشر با نگاه فلسفی به تحلیل جهان پیرامون خود پرداخت، روانشناسی نیز در قامت یک معرفت، خود را نشان داد. در نتیجه می توان چنین گفت که نخستین روانشناسان در جامه فیلسوفان ظهور کردند.

ادامه نوشته

تفاوت های مفاهیم در فلسفه روانشناسی در اسلام و غرب

 درمباني‌ غربي‌ چون‌ انسان‌ با شناخت‌ حسي‌ به‌ عالم‌ نگاه‌ مي‌كند خود را از تمام‌ موجودات‌برتر و قوي‌تر مي‌يابد و غير از زندگي‌ اين‌ دنيا، حيات‌ ديگري‌ را نمي‌بيند و نمي‌يابد. لذا معتقداست‌ كه‌ انسان‌ محور عالم‌ است‌ چون‌ تواناترين‌ فرد است‌. و همه‌ ارزشها و همه‌ موجودات‌ درخدمت‌ اوست‌ و او آزاد است‌ كه‌ با همه‌ چيز و با همه‌ كس‌ و در همه‌ شرايط‌، آنگونه‌ كه‌ مطابق‌ بامنافع‌ خود تشخيص‌ مي‌دهد روبرو شود و هر گونه‌

ادامه نوشته

تفاوت هاي‌ كلي‌ در تعليم‌ و تربيت‌ بين‌ ديدگاه هاي‌ اسلام‌ و غرب‌

مباني‌ تعليم‌ و تربيت‌ اسلامي‌ چه‌ از نظر انسان‌شناسي‌ يعني‌ حقيقت‌ انسان‌ و استعداد ونيروها و مراحل‌ رشد و چه‌ از نظر روانشناسي‌ يعني‌ گرايشات‌ و تمايلات‌ و به‌ طور كلي‌ از نظر رفتارانسان‌ و چه‌ از نظر فلسفه‌ تربيت‌ و فلسفه‌ حيات‌ انسان‌ و رابطه‌ او با هستي‌ و چه‌ از نظر اهداف‌ واصول‌ تعليم‌ و تربيت‌ و چه‌ از نظر ساختارهاي‌ تربيتي‌ و چه‌ از نظر روشهاي‌ تعليم‌ و تربيت‌ با تعليم‌و تربيت‌ غربي‌

ادامه نوشته

رابطه فلسفه و روانشناسی علمی

در روزگاری نه چندان دور، که مطالعه سرشت انسان تنها در قلمرو فلسفه ممکن بود، روان شناسی نیز مانند بسیاری از رشته های علمی دیگر، از اعضای خانواده فلسفه به حساب می آمد، اما از قرن 17 و پس از آن که زمینه برای رشد دانش تجربی گسترده شدوتخصص هاپدیدآمدند،رشته های گوناگون علمی یکی پس از دیگری مشغول نزاع با فلسفه و تلاش برای جدایی از آن گشتند و آخرین مبحثی که از فلسفه جدا شد، روان شناسی در نیمه قرن نوزدهم بود. در نگاه اولیه، روان شناسی علمی کاملاً تجربی می نماید که از فلسفه، که دانش

ادامه نوشته

نظریه وجودی تحلیلی

طرفداران این فلسفه بویژه طرفداران کیگارد میگفتند حقیقت نمیتواند جدا از تجربه انسانی باشد و حقیقت را فقط با ادراک شخص از آن می توانیم بشناسیم. می مدعی بود بینش کیگارد در این رابطه، طرز فکر بشر درباره حقیقت را عوض کرده است. بنابراین تعریف می از وجود گرایی به این صورت بود که (( تلاشی است برای 

ادامه نوشته