نظریه ارتباط بدون خشونت مارشال روزنبرگ

مارشال روزنبرگ ( Marshall Rosenberg‎ ) متولد 6 اکتبر ۱۹۳۴ در کانتون اوهایو و متوفای ۷ فوریه ۲۰۱۵ در البوکرکی نیومکزیکو ، روان‌شناس، میانجی‌گر، و نویسندهٔ اهل ایالات متحده آمریکا بود. او برای پایه‌گذاری فرایند ارتباطات غیرخشونت‌آمیز، شناخته می‌شود. وی همچنین یک سازمان غیرانتفاعی به عنوان «مرکز ارتباط غیرخشونت‌آمیز» را بنیان‌گذارد.

ادامه نوشته

نظریه همدلی جان بالبی

جان بالبی در 1951 عقیده دارد که رفتار همدلی از رفتار غریزی دلبستگی ناشی می‌شود. به عبارت دیگر، شالوده‌ی رفتار همدلی، در دوران نوزادی از طریق فرایند رابطه‌ی نوزاد و مراقب او (معمولا مادر) شکل می‌گیرد و کیفیت روابط دلبستگی اولیه کودک با مراقب اصلی در دو سال اولیه زندگی ممکن است تعیین کننده مهم واکنش‌های جامعه پسندانه و همدلانه، در زندگی کنونی و جریان بعدی زندگی فرد باشد .

ادامه نوشته

نظریه همدلی دانیل باتسون

بسیاری از اندیشمندان معتقدند انسان, تنها به وسیله خودخواهی, تحریک می شود و اساسا به دنبال برآورده ساختن نیازها و امیال خود است . باتسون در قالب نظریه همدلی, که عمدتا معطوف به تبیین ویژگی های مردمان نوعدوست است, نوعدوستی را بر حسب توانایی و میزان همدلی تبیین می کند و معتقد است افرادی که در مواجهه با وضعیت های اضطراری، قادر باشند خود را به جای فرد قربانی یا نیازمند بگذارند, محتمل تر است اقدام به رفتار نوعدوستانه نمایند . سی دانیل باتسون ، روانشناس اجتماعی پیشنهاد می کند که کمک کردن به دیگران به این علت است که ما واقعاً برای دیگران و درد و الم آنها اهمیت قائل هستیم. این اهمیت قائل شدن و توجه نشان دادن به رنج و ناراحتی دیگران به همدلی و شفقت و درک ما از چگونگی احساس فرد نیازمند کمک بر می گردد. احساس همدلی در بردارنده

ادامه نوشته

نظریه همدلی مارتین هافمن

هافمن ، نظریه پرداز برجسته درباره رشد همدلی در دوران کودکی ، دو بعد از مطالعه همدلی را تشخیص می دهد: مدل هافمن چگونگی آغاز همدلی و چگونگی رشد آن را در کودکان توضیح می دهد. در واقع ، او اظهار داشت که ایده اصلی ادغام محبت و شناخت است که فراتر از رویکرد پردازش اطلاعات است. وی استدلال می کند که همدلی به روشی مشابه مراحل رشد شناختی اجتماعی توسعه می یابد. این روند با یک احساس همدلانه جهانی آغاز می شود که در آن کودک تمایز مشخصی بین خود و دیگران ندارد. بنابراین ، آنها در مورد منبع احساسات گیج شده اند.

ادامه نوشته

ابعاد همدلی فشباخ

فشباخ همدلي را بر اساس دو جزء عاطفي، شامل توانايي در شناسايي و نامگذاري حالات ديگران و يك جزء ديگر شامل توانايي نشان دادن پاسخ عاطفي تحليل مي‌كند. سيمور فشباخ در 1969 در مطالعه خود در زمينه همدلي، به رابطه‌اي مشخص بين همدلي و رفتار پرخاشگرانه دست يافته است. وي عقيده دارد بهترين شيوه كنترل پرخاشگري و كاهش خشونت در جامعه، پرورش همدلي است. تجربه برقراري ارتباط عاطفي مناسب يا دلبستگي و همدلي نسبت به فرد ديگر، در شيوة سازگاري فرد بسيار مهم است

ادامه نوشته