فرآیند حل مسئله یک نگرش کلی به مسئله و مشکل است. این فرآیند چند مرحله اي موجب می شـود کـه خود از تمایل به یافتن راه حل هاي ناگهانی و سریع صرف نظر کرده و مراحل ساختار یافته و هدفمنـد را دنبـال کند.
این مرحله خودشامل چند گام است. در اولین گام از این مرحله، فرد باید درباره مشـکل خـود فکـر کنـد و دریابد که مشکل او چیست؟ و پس از آن باید در مورد مشکل خود به خوبی فکر کند و دریابد کـه چـه عـواملی باعث ایجاد آن شدهاند، مشکل از چه زمانی شروع شده و دلیل آن چه بوده. در این مرحله مشکل باید به صورت دقیق مشخص شود.
بنابراین براي رسیدن به یک تعریف مناسب از مسئله:
الف) صورت مسئله باید نوشته شود. اگر وقت داشته باشیم بهتر است تعریف مسئله را بنویسیم. در صـورتی که تعریف نوشته شود، کمک میکند که واضح و دقیق فکر کنیم و تعهدات خـود را قـوت بخشـیم ؛ راحـت تـر و مؤثرتر ارتباط برقرار کنیم و سوابقی براي مراجعات بعدي داشته باشیم.
ب) روشــن، ســاده و دقیــق باشــد .توجــه بــه ایــن نکتــه ضــروري اســت کــه تعریــف مســ ئله بایــد تا آنجا که ممکن است دقیق باشد. لغات درهم و برهم و مبهم، خطـر رسـیدن بـه نتـایج غیرمـؤثر و نـامنظم را افزایش میدهند.
مراحل فرآیند حل مسئله مراحل حل مسئله عبارتند از:
1 ) تعریف و شناسایی مشکل
2 ) پیدا کردن راهحل هاي مختلف
3 ) تصمیمگیري
4 ) بازنگري
اینک به توضیح و تبیین هر یک از مراحل حل مسئله میپردازیم:
1 ) تعریف مشکل: اولین مرحله، تبیین دقیق مشکل و حل مسئله است؛ یعنی ابتدا باید مسئله تعریف شود. در این مرحله، فرد ابتدا باید از خود بپرسد که چه راهحل هایی براي این مشکل وجود دارد و سپس سعی کند همه راهحل هـ ایی را که به ذهنش میرسد بیان کند. اگر فرد دقیقاً نداند چه مشکلی وجود دارد، امکان حل آن کاهش مییابـد و ممکـن اسـت وقـت زیـادي را صرف حل یک مشکل اشتباه کند. توصیف اختصاصی مشکل این امکان را فراهم میآورد که با استراتژيهاي مفیـد بـه حـل مشـکل پرداختـه شود. چنانچه مشکلی مبهم یا پیچیده باشد، نمیتوان راهحلهاي مؤثري براي آن پیدا کرد. هـر چقـدر شـناخت فرد از خود بیشتر و عمیقتر باشد، بهتر میتوان دلایل و ریشههاي مشکلات خود را پیدا کند. 11 اولویت بندي کردن مسائل و تأثیر آن در چگونگی حل مسائل: از عوامل دیگري که توجه به آن در هنگام برخورد با مسائل مختلف زندگی ضـروري اسـت ، اولویـت بنـدي کردن مسائل میباشد. هر یک از ما طی روز با مسائل مختلفی روبهرو هستیم؛ مسائلی که حل هر کدام نیـاز بـه صرف وقت و انرژي دارند. مسلماً برخی مسائل ضروريتـر هسـتند و برخـی از اهمیـت کمتـري برخوردارنـد . در پارهاي اوقات افراد در تشخیص اولویت مسائل خود دچار اشتباه میشوند و نمیدانند کدام مسئله در اولویت قرار دارد و کدام یک در اولویت قرار ندارد. در چنین مواقعی قسمت عمدهاي از انرژي و تـوان افـراد صـرف کنتـرل و تردیدهایشان میشود. به منظور حل این مشــکل و استفاده بهینه از وقت و انرژي خود و جلــوگیري ازدوبــاره کاري ها و تردیدها، محــققان مــفهوم « اولویت بندي» را مطرح نمودهاند. مقصود از اولویـت بنـدي کـردن ایـن است که فرد بتواند مسائل خود را بر اساس اهمیت ضرورت آنها طبقه بندي کند.
متخصصان معتقدند که مسائل را میتوان به 4 دسته تقسیم نمود:
1 (مسائل مهم و غیر فوري
2 (مسائل فوري و غیر مهم
3 (مسائل مهم و فوري
4 (مسائل غیرمهم و غیرفوري
مسائل مهم و غیرفوري به مسائلی گفته میشود که حل آنها براي ما ضروري اسـت ، ولـی بـراي حـل اینگونـه مسائل محدودیت زمانی نداریم. مثلاً براي یک دانشآموز سوم راهنمایی، مسئله قبول شدن در امتحانات پیش دانشگاهی یک مسئله مهم است اما فوري نیست. مسائل فوري و غیر مهم به مسائلی گفته میشود که شاید مهم نباشند، اما در یک محدوده زمـانی حتمـاً بایـد حل شوند و اگر آن زمان بگذرد، امکان حل مشکل بسیار سخت و حتی غیرممکن خواهد بود. براي مثال: این که تماس بگیرید و روز تولد دوستتان را تبریک بگوئید، ممکن است براي شـما مسـئله خیلـی مهمی نباشد، اما فوریت دارد. مسائل مهم و فوري مسائلی هستند که هم براي خود فرد مهم است و هم براي حل آن محدودیت زمانی وجود دارد. مثلاً براي دانشآموز سال سوم دبیرستان مسئله قبول شدن در امتحانات پایان ترم و رفتن به کلاس بالاتر هـم یک مسئله مهم و هم فوري است. مسائل غیرمهم و غیرفوري،مسائلی هستند که نه براي فرد مهم هستند و نه حـل آن داراي محدودیت زمانی است. تشخیص صحیح اولویتها جهت حل مسائل با سطح خودآگاهی ما ارتباط مستقیم دارند. هر چه شناخت مـا از خودمان دقیقتر باشد، مسائل مهم زندگیمان را هم بهتر و سریع تر میتوانیم تشخیص دهیم. پس از اینکه توانستیم اولین اولویت خود را شناسایی کنیم، حال باید در جهت حل آن مشکل اقدام نمائیم.
2 (پیدا کردن راه حل هاي مختلف: هنگامی که مسئله یا مشکل دقیقاً مشخص و معلوم شد، فرد باید بکوشد تا راه حل هاي مختلفی را براي مشکل خود پیدا کند. براي این کار، فرد باید ذهن خود را باز نگه دارد، آن را سانسور نکند و هر راه حلی را کـه بـه ذهـنش میرسد-چه خوب و چه بد- در نظر بگیرد و همچنین با دیگران مشورت کند.
نکته مهم در این مرحلـه، کمیـت راه حل هاست و نه کیفیت آنها؛ زیرا در این مرحله، راه حل ها مورد قضاوت و ارزشیابی قرار نمی گیرنـد . فـرض بـر ایـن است که کمیت، تولید کیفیت میکند و هر چه فرد راه حل هاي بیشتري در اختیار داشته باشد، امکـان حـل مـؤثر مشکلات نیز بیشتر می شود. علاوه بر این، آموختن حل مسئله و تصمیم گیري، بر احساس فرد از خود و دیگران اثـر میگذارد.
حل مسئله، بر ادراك افراد، از کفایت خود، اعتماد به نفس و عزت نفـس آنـان اثـر دارد و بنـابراین تـأثیر زیادي در سلامت روان دارد. همراه با ارتقاي سطح بهداشت روان، انگیزه هـاي فـرد در مراقبـت از خـود و دیگـران، پیشگیري از بیماري هاي روانی، پیشگیري از مشکلات بهداشتی و مشکلات رفتاري افزایش مییابد.
یکی از روش هاي پیداکردن راه حل براي مشـکلات، روش «بـارش فکری» اسـت . بـدیهی اسـت کـه صـورت مسئله هاي مختلف، ممکن است به راه هاي مختلف براي حل مسئله منتهی شود. همه راه حلی که به ذهن میرسد - چه خوب و چه بد- چه مثبت و چه منفی، باید نوشته شوند این امر به دو دلیل است: اولاً: هنگامی که فرد ذهنش را باز میکند، بسیاري از راه حل هایی را که قبلاً آموخته است ولی به دلیـل ایـن که مدتهاست آنها را به کار نبرده فراموش کرده، از نهانخانه مغز فراخوانده میشود و دوباره آنها را به همان شکل یـا در شکلی جدید به کار می برد. این خود منجر به افزایش اعتماد به نفس فرد میشود. ثانیاً: هدف این مرحله دست یافتن به راه حل هاي متعدد است. چیستی و چگونگی راه حل ها مهم نیست. زیـرا در این مرحله راه حل ها مورد قضاوت و ارزشیابی قرار نمیگیرند.اما این نکتـه ضـروري اسـت کـه در روش بـارش مغزي، فرد مجاز به ارائه راه حل هایی می باشد که نه به خودش و نه به دیگران صدمه وآسیب برساند.
3 ) تصمیم گیري: انسانها به میزان زیادي خود سرنوشت خود را رقم میزنند و تصمیمگیري ابزاري است که این کار را براي آنها انجام میدهد. تصمیمگیري، فرآیند پیچیدهاي است شامل انواع مختلف تواناییهاي فکـري و نیـز آگـاهی از عوامـل مختلفی که بر این مقوله تأثیر میگذارد. تصمیمگیري هاي درست، در ارتقاء رفتارهاي سالم، مثبت و قابل پذیرش و به طور کلی یک آینده مثبت نقش مهمی دارد و تصمیمگیري هاي اشتباه ممکن است بر جنبههاي مختلف زندگی و آینده فرد تأثیر منفی بگذارد.
توجه به این نکته ضروري است که تصمیم گیري – به دلیل اهمیت خاصی که دارد- خود می تواند بـه عنوان یک مهارت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. اما به دلیل شباهت بسیار زیاد بین فرایند حل مسئله و تصمیم گیري، این دو مهارت در یک مبحث آورده شده وتنها به ذکر تفاوت ها ي ظریف و مهم بـین این دو فرآیــند پرداخته ایم. در این مرحله تک تک راه حل هایی که در مرحله قبـل شناسـایی شـده بودند، مورد قضاوت و ارزشیابی قرار میگیرند. براي این کار، افراد باید پیامدها و قابلیت دسترسی هر راه حل را قبل از استفاده از آن، پیشبینی کننـد . چنـین کـاري احتمـال اسـتفاده از راه حـل هـایی را کـه پیامدهاي قبلی و خطرناك به همراه دارد، کاهش میدهد. (در مرحلـه تصـمیم گیـري، ایـن فرصـت بـه فـــرد داده مـیشود تا قبل از این که از یک راه حل استفاده کند، نتیجه و پیامد هر یک از راه حل هـا را پیش بینی کند و سپس با مقایسه پیامدها و نتایج راه حل هاي مختلـف، بهتـرین راه حـل را انتخـاب نماید). در تصمیمگیري، فرد با موقعیت یا تکلیفی رو به روست که براي آن چندین جواب وجود دارد و فرد بایـد ایـن جسارت و شهامت را داشته باشد که از بین گزینههاي موجود، یک گزینه را به عنوان مناســـبترین گزینه انتخاب کند. اما در حل مسئله، فرد با موقعیت یا تکلیفی روبه روست که هـیچ جـوابی بـراي آن نـدارد وحـل آن مسـتلزم استفاده از دانش و اصول آموخته شده پیشین در ترکیبی تازه است.گرچه شجاعت وجسـارت بـراي روبـرو شـدن و برخورد با مسائل ضروري است ،اما به نظر می رسد این عنصر نقش اساسی تري را ایفا می کند.
+ نوشته شده در چهارشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۶ ساعت 14:25 توسط جعفر هاشملو
|