انواع مهارت هاي زندگي

محققين با استفاده از منابع علمي موجود و مستندات سازمان جهاني بهداشت و برنامه هاي موجود در جهان 54 مهارت براي سالم زيستن به عنوان مؤلفه هاي برنامه درسي دانش آموزان دوره ابتدايي تعيني كرده اند . مهارت هاي زندگي متعددند و صاحبنظران تقسيم بنديهاي گوناگوني ولي مشابه براي مهارت هاي زندگي بيان كرده اند ( ولي زاده ، 1381 ، ص 4 )

ادامه نوشته

اهميت مهارت هاي زندگي در سلامت رواني

رشد انسان در زمينه هاي رواني ، اجتماعي ، جسماني ، جنسي ، شغلي ، شناختي ، ايگو ( خود ) ، اخلاقي و عاطفي صورت مي گيرد . هر يك از زمينه ها نيازمند مهارت و توانايي مي باشد . در واقع مي توان گفت كه تكامل مراحل رشدي وابسته به مهارت و برتري در مهارت هاي زندگي است . رماني كه افراد  مهارت هاي زندگي اساسي را كسب نمايند در عملكرد بهينه خود پيشرفت مي كند . آموزش مهارت هاي زندگي نقش اساسي را در بهداشت رواني ايفا مي كند و البته زماني كه در يك مقطع رشدي مناسبي ارائه شود نقش برجسته تري خواهد داشت . به طور يقين مي توان گفت كه بسياري از نوروز ها و سايكوزها ناشي از نقص در رشد مهارت هاي زندگي اساسي است . در واقع آموزش مهارت هاي زندگي نقش درماني دارد ( گتينز ، گازدا ، داردن ، 1996 ، ص مقاله )

ادامه نوشته

تعریف مهارت های زندگی طبق نظر داردن ، گازدا و گينتر

مهارت هاي زندگي ، براي اندكي اثربخش ضرورت دارند و براي سراسر دوره هاي زندگي ( كودكي ، نوجواني و بزرگسالي ) مورد نظر هستند . مجموعه كلي اين مهارت هاي زندگي براساس رشد مؤثر در چهار بعد زندگي خانوادگي ، تحصيلي ، شغلي و اجتماعي مي باشند كه جهت پيشگيري و درمان اصلاحي به كار گرفته مي شوند و مبتني بر يك ساختار تئوريكي است كه داراي اهداف كلي مشاوره و بهداشت رواني مي باشد ( داردن و همكاران ، 1996 ، ص مقاله ) 

ضرورت و اهمیت مهارت های زندگی

روان شناسان در دهه هاي اخير در بررسي اختلالات رفتاري و انحرافات به اين نتيجه رسيده اند كه بسياري از اختلالات و آسيب ها در ناتواني افراد در تحليل صحيح و مناسب از خود و موقعيت خويش ، عدم احساس كنترل ، و كفايت شخصي جهت رويارويي با موقعيت هاي دشوار و عدم آمادگي براي حل مشكلات و مسائل زندگي به شيوه مناسب ، ريشه دارد . بنابراين با توجه به تغييرات و پيچيدگي هاي روز افزون جامعه و گسترش روابط اجتماعي ، آماده سازي افراد به خصوص نسل جوان جهت رويارويي با موقعيت هاي دشوار امري ضروري به نظر مي رسد . در همين راستا روان شناسان با حمايت سازمان هاي ملي و بين المللي ، جهت پيشگيري از بيماريهاي رواني و ناهنجاريهاي اجتماعي آموزش مهارت هاي زندگي را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده اند ( طارميان و همكاران 1378 ، ص 14 )

آنچه امروزه تحت عنوان مهارت هاي زندگي مشهود است تنها حاصل كار پژوهشگران عصر حاضر نيست بلكه بسياري از اين مهارتها در لابلاي تعاليم الهي بخصوص در قرآن و احاديث معصومين بيان شده است . به طوري كه تلاش براي برقراري ارتباط مفيد و مؤثر با ديگران ، خودشناسي و توجه به ارزشها كه از فصول اساسي درس مهارتهاي زندگي است به كرات در قرآن ، نهج البلاغه ، و صحيفه سجاديه و احاديث منقول از ساير معصومين مورد تأكيد قرار گرفته است ( همان منبع ص 45 )

هدف اصلي سازمان بهداشت جهاني از ايجاد طرح مهارت هاي زندگي در زمينه بهداشت رواني اين است كه جوامع مختلف در سطوح جهان نسبت به گسترش ، به كارگيري و ارزيابي برنامه آموزش مهارتهاي زندگي را متمركز بر رشد توانائي هاي رواني مانند حل مسئله ، مقابله با هيجانات ، خود آگاهي ، سازگاري اجتماعي و كنترل استرس بين كودكان و نوجوانان است اقدام نمايند . ( ناستاسيا 1998 مقاله )

با توجه به نقش مهم مدارس در تأمين بهداشت رواني دانش آموزان ، برنامه آموزش مهارتهاي زندگي روش مؤثري در جهت رشد شخصيت سالم دانش آموزان و تأمين و حفظ بهداشت رواني دانش آموزان تلقي مي شود . به اين ترتيب مدارس به جاي اين كه تنها بر افزايش عملكرد تحصيلي دانش آموزان تمركز نمايند بايد بر تأمين و حفظ روان آنان نيز تأكيد نمايند و اقدامات لازم را به منظور تحقق هدف مذكور انجام دهند چرا كه اگر هدف فوق تحقق يابد بسياري از مشكلات تحصيلي و آموزشگاهي نيز خود به خود كاهش مي يابند ( همان منبع ) 

فرآیند حل مسئله و تصمیم گیری

فرآیند حل مسئله یک نگرش کلی به مسئله و مشکل است. این فرآیند چند مرحله اي موجب می شـود کـه خود از تمایل به یافتن راه حل هاي ناگهانی و سریع صرف نظر کرده و مراحل ساختار یافته و هدفمنـد را دنبـال کند.

این مرحله خودشامل چند گام است. در اولین گام از این مرحله، فرد باید درباره مشـکل خـود فکـر کنـد و دریابد که مشکل او چیست؟ و پس از آن باید در مورد مشکل خود به خوبی فکر کند و دریابد کـه چـه عـواملی باعث ایجاد آن شدهاند، مشکل از چه زمانی شروع شده و دلیل آن چه بوده. در این مرحله مشکل باید به صورت دقیق مشخص شود.

بنابراین براي رسیدن به یک تعریف مناسب از مسئله:

الف) صورت مسئله باید نوشته شود. اگر وقت داشته باشیم بهتر است تعریف مسئله را بنویسیم. در صـورتی که تعریف نوشته شود، کمک میکند که واضح و دقیق فکر کنیم و تعهدات خـود را قـوت بخشـیم ؛ راحـت تـر و مؤثرتر ارتباط برقرار کنیم و سوابقی براي مراجعات بعدي داشته باشیم.

ب) روشــن، ســاده و دقیــق باشــد .توجــه بــه ایــن نکتــه ضــروري اســت کــه تعریــف مســ ئله بایــد تا آنجا که ممکن است دقیق باشد. لغات درهم و برهم و مبهم، خطـر رسـیدن بـه نتـایج غیرمـؤثر و نـامنظم را افزایش میدهند.

مراحل فرآیند حل مسئله مراحل حل مسئله عبارتند از:

1 ) تعریف و شناسایی مشکل

2 ) پیدا کردن راهحل هاي مختلف

3 ) تصمیمگیري

4 ) بازنگري

اینک به توضیح و تبیین هر یک از مراحل حل مسئله میپردازیم:

1 ) تعریف مشکل: اولین مرحله، تبیین دقیق مشکل و حل مسئله است؛ یعنی ابتدا باید مسئله تعریف شود. در این مرحله، فرد ابتدا باید از خود بپرسد که چه راهحل هایی براي این مشکل وجود دارد و سپس سعی کند همه راهحل هـ ایی را که به ذهنش میرسد بیان کند. اگر فرد دقیقاً نداند چه مشکلی وجود دارد، امکان حل آن کاهش مییابـد و ممکـن اسـت وقـت زیـادي را صرف حل یک مشکل اشتباه کند. توصیف اختصاصی مشکل این امکان را فراهم میآورد که با استراتژيهاي مفیـد بـه حـل مشـکل پرداختـه شود. چنانچه مشکلی مبهم یا پیچیده باشد، نمیتوان راهحلهاي مؤثري براي آن پیدا کرد. هـر چقـدر شـناخت فرد از خود بیشتر و عمیقتر باشد، بهتر میتوان دلایل و ریشههاي مشکلات خود را پیدا کند. 11 اولویت بندي کردن مسائل و تأثیر آن در چگونگی حل مسائل: از عوامل دیگري که توجه به آن در هنگام برخورد با مسائل مختلف زندگی ضـروري اسـت ، اولویـت بنـدي کردن مسائل میباشد. هر یک از ما طی روز با مسائل مختلفی روبهرو هستیم؛ مسائلی که حل هر کدام نیـاز بـه صرف وقت و انرژي دارند. مسلماً برخی مسائل ضروريتـر هسـتند و برخـی از اهمیـت کمتـري برخوردارنـد . در پارهاي اوقات افراد در تشخیص اولویت مسائل خود دچار اشتباه میشوند و نمیدانند کدام مسئله در اولویت قرار دارد و کدام یک در اولویت قرار ندارد. در چنین مواقعی قسمت عمدهاي از انرژي و تـوان افـراد صـرف کنتـرل و تردیدهایشان میشود. به منظور حل این مشــکل و استفاده بهینه از وقت و انرژي خود و جلــوگیري ازدوبــاره کاري ها و تردیدها، محــققان مــفهوم « اولویت بندي» را مطرح نمودهاند. مقصود از اولویـت بنـدي کـردن ایـن است که فرد بتواند مسائل خود را بر اساس اهمیت ضرورت آنها طبقه بندي کند.

متخصصان معتقدند که مسائل را میتوان به 4 دسته تقسیم نمود:

1 (مسائل مهم و غیر فوري

2 (مسائل فوري و غیر مهم

3 (مسائل مهم و فوري

4 (مسائل غیرمهم و غیرفوري

مسائل مهم و غیرفوري به مسائلی گفته میشود که حل آنها براي ما ضروري اسـت ، ولـی بـراي حـل اینگونـه مسائل محدودیت زمانی نداریم. مثلاً براي یک دانشآموز سوم راهنمایی، مسئله قبول شدن در امتحانات پیش دانشگاهی یک مسئله مهم است اما فوري نیست. مسائل فوري و غیر مهم به مسائلی گفته میشود که شاید مهم نباشند، اما در یک محدوده زمـانی حتمـاً بایـد حل شوند و اگر آن زمان بگذرد، امکان حل مشکل بسیار سخت و حتی غیرممکن خواهد بود. براي مثال: این که تماس بگیرید و روز تولد دوستتان را تبریک بگوئید، ممکن است براي شـما مسـئله خیلـی مهمی نباشد، اما فوریت دارد. مسائل مهم و فوري مسائلی هستند که هم براي خود فرد مهم است و هم براي حل آن محدودیت زمانی وجود دارد. مثلاً براي دانشآموز سال سوم دبیرستان مسئله قبول شدن در امتحانات پایان ترم و رفتن به کلاس بالاتر هـم یک مسئله مهم و هم فوري است. مسائل غیرمهم و غیرفوري،مسائلی هستند که نه براي فرد مهم هستند و نه حـل آن داراي محدودیت زمانی است. تشخیص صحیح اولویتها جهت حل مسائل با سطح خودآگاهی ما ارتباط مستقیم دارند. هر چه شناخت مـا از خودمان دقیقتر باشد، مسائل مهم زندگیمان را هم بهتر و سریع تر میتوانیم تشخیص دهیم. پس از اینکه توانستیم اولین اولویت خود را شناسایی کنیم، حال باید در جهت حل آن مشکل اقدام نمائیم.

2 (پیدا کردن راه حل هاي مختلف: هنگامی که مسئله یا مشکل دقیقاً مشخص و معلوم شد، فرد باید بکوشد تا راه حل هاي مختلفی را براي مشکل خود پیدا کند. براي این کار، فرد باید ذهن خود را باز نگه دارد، آن را سانسور نکند و هر راه حلی را کـه بـه ذهـنش میرسد-چه خوب و چه بد- در نظر بگیرد و همچنین با دیگران مشورت کند.

نکته مهم در این مرحلـه، کمیـت راه حل هاست و نه کیفیت آنها؛ زیرا در این مرحله، راه حل ها مورد قضاوت و ارزشیابی قرار نمی گیرنـد . فـرض بـر ایـن است که کمیت، تولید کیفیت میکند و هر چه فرد راه حل هاي بیشتري در اختیار داشته باشد، امکـان حـل مـؤثر مشکلات نیز بیشتر می شود. علاوه بر این، آموختن حل مسئله و تصمیم گیري، بر احساس فرد از خود و دیگران اثـر میگذارد.

حل مسئله، بر ادراك افراد، از کفایت خود، اعتماد به نفس و عزت نفـس آنـان اثـر دارد و بنـابراین تـأثیر زیادي در سلامت روان دارد. همراه با ارتقاي سطح بهداشت روان، انگیزه هـاي فـرد در مراقبـت از خـود و دیگـران، پیشگیري از بیماري هاي روانی، پیشگیري از مشکلات بهداشتی و مشکلات رفتاري افزایش مییابد.

یکی از روش هاي پیداکردن راه حل براي مشـکلات، روش «بـارش فکری» اسـت . بـدیهی اسـت کـه صـورت مسئله هاي مختلف، ممکن است به راه هاي مختلف براي حل مسئله منتهی شود. همه راه حلی که به ذهن میرسد - چه خوب و چه بد- چه مثبت و چه منفی، باید نوشته شوند این امر به دو دلیل است: اولاً: هنگامی که فرد ذهنش را باز میکند، بسیاري از راه حل هایی را که قبلاً آموخته است ولی به دلیـل ایـن که مدتهاست آنها را به کار نبرده فراموش کرده، از نهانخانه مغز فراخوانده میشود و دوباره آنها را به همان شکل یـا در شکلی جدید به کار می برد. این خود منجر به افزایش اعتماد به نفس فرد میشود. ثانیاً: هدف این مرحله دست یافتن به راه حل هاي متعدد است. چیستی و چگونگی راه حل ها مهم نیست. زیـرا در این مرحله راه حل ها مورد قضاوت و ارزشیابی قرار نمیگیرند.اما این نکتـه ضـروري اسـت کـه در روش بـارش مغزي، فرد مجاز به ارائه راه حل هایی می باشد که نه به خودش و نه به دیگران صدمه وآسیب برساند.

3 ) تصمیم گیري: انسانها به میزان زیادي خود سرنوشت خود را رقم میزنند و تصمیمگیري ابزاري است که این کار را براي آنها انجام میدهد. تصمیمگیري، فرآیند پیچیدهاي است شامل انواع مختلف تواناییهاي فکـري و نیـز آگـاهی از عوامـل مختلفی که بر این مقوله تأثیر میگذارد. تصمیمگیري هاي درست، در ارتقاء رفتارهاي سالم، مثبت و قابل پذیرش و به طور کلی یک آینده مثبت نقش مهمی دارد و تصمیمگیري هاي اشتباه ممکن است بر جنبههاي مختلف زندگی و آینده فرد تأثیر منفی بگذارد.

توجه به این نکته ضروري است که تصمیم گیري – به دلیل اهمیت خاصی که دارد- خود می تواند بـه عنوان یک مهارت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. اما به دلیل شباهت بسیار زیاد بین فرایند حل مسئله و تصمیم گیري، این دو مهارت در یک مبحث آورده شده وتنها به ذکر تفاوت ها ي ظریف و مهم بـین این دو فرآیــند پرداخته ایم. در این مرحله تک تک راه حل هایی که در مرحله قبـل شناسـایی شـده بودند، مورد قضاوت و ارزشیابی قرار میگیرند. براي این کار، افراد باید پیامدها و قابلیت دسترسی هر راه حل را قبل از استفاده از آن، پیشبینی کننـد . چنـین کـاري احتمـال اسـتفاده از راه حـل هـایی را کـه پیامدهاي قبلی و خطرناك به همراه دارد، کاهش میدهد. (در مرحلـه تصـمیم گیـري، ایـن فرصـت بـه فـــرد داده مـیشود تا قبل از این که از یک راه حل استفاده کند، نتیجه و پیامد هر یک از راه حل هـا را پیش بینی کند و سپس با مقایسه پیامدها و نتایج راه حل هاي مختلـف، بهتـرین راه حـل را انتخـاب نماید). در تصمیمگیري، فرد با موقعیت یا تکلیفی رو به روست که براي آن چندین جواب وجود دارد و فرد بایـد ایـن جسارت و شهامت را داشته باشد که از بین گزینههاي موجود، یک گزینه را به عنوان مناســـبترین گزینه انتخاب کند. اما در حل مسئله، فرد با موقعیت یا تکلیفی روبه روست که هـیچ جـوابی بـراي آن نـدارد وحـل آن مسـتلزم استفاده از دانش و اصول آموخته شده پیشین در ترکیبی تازه است.گرچه شجاعت وجسـارت بـراي روبـرو شـدن و برخورد با مسائل ضروري است ،اما به نظر می رسد این عنصر نقش اساسی تري را ایفا می کند.

مهارت های زندگی - مهارت تصمیم گیری

تصمیم گیری بخش مهمی از زندگی شخصی و شغلی هر یک از ما را تشکیل می دهد. تصمیم گیرندگان افرادی هستند که که مسئولیت قضاوت یا انتخاب بین دو یا چند راه حل و یا پدیده را به عهده دارند. و این قضاوتها و انتخابها چه در زندگی شخصی و چه در محیط کار , با هر پست و مسئولیت , گاه می تواند بسیار مهم و حیاتی باشد.

همه ما هر روز تصمیم هایی می گیریم که بعضی از آنها بسیار مهم هستند و البته برخی نیز اهمیت کمتری دارند. برخی از این موقعیتهای تصمیم گیری فوری و اضطراری بوده و برای برخی دیگر زمان و فرصت بیشتری وجود دارد. به عنوان مثال برای یک نوجوان تصمیم گیری در مورد اینکه ادامه تحصیل دهد یا نه آن را کنار گذاشته و به دنبال شغلی باشد، یا تصمیم گیری برای اینکه آیا پیشنهاد دوستش را برای پرداخت نکردن هزینه ساندویچی که مصرف کرده اند قبول کند یا نه! بسیار مهم هستند.

تصمیم گیری شاخص بسیار مهمی برای شناخت رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی افراد می باشد، بنابراین برای افرادی که به چنین رشدی نرسیده اند ، احتمال بیشتری وجود دارد اجازه دهند دیگران برای آنان تصمیم گیری کنند.

افرادی که درست تصمیم می گیرند، یعنی همه جوانب را سنجیده ، و تلاش می کنند به پیش بینی نتایج احتمالی تصمیم گیری خود دست پیدا کنند، احتمال موفقیت خود را افزایش می دهند و در نتیجه احساس رضایت بیشتری از خود خواهد داشت و مسلما" پی آمد چنین احساسی، اعتماد به نفس بیشتر و روحیه شادتر خواهد بود. و این حالت نه تنها تصمیم گیرنده را ، بلکه اطرافیانش را نیز به استفاده از چنین فرآیندی تشویق می نماید. بنابراین می توان پیش بینی کرد با بدست آوردن و افزایش مهارت تصمیم گیری، بهداشت روانی فرد و اعضاء خانواده ارتقاء پیدا کند. 

تعریف:

واژه تصمیم گیری در لغت به معنی اراده کردن، قصد نمودن، و در اصطلاح انتخاب از میان دو یا چند راه کار و یا گزینه را تصمیم گیری می گویند.

بنابراین تصمیم گیری عبارت است از فرآیند ارزشیابی گزینه ها و راه های موجود و همچنین بررسی و پیش بینی عواقب آن برای رسیدن به هدف.

مراحل تصمیم گیری:

اگر قرار است تصمیم گیری به درستی انجام شود نمی توان به طور تصادفی ، به دلخواه و بدون مطالعه به اجرا در آید. بنابراین بهتر است با استفاده از روشی مفید، مؤثر و عملی به این کار مبادرت ورزید.

مراحل درست تصمیم گیری که مورد توافق اکثر نظریه پردازان می باشد عبارت است از:

1- تعیین چالش موجود: در این مرحله چالش یا تصمیمی که با آن مواجه هستیم را مشخص کرده و به تعریف مسئله یا مشکل مورد نظر می پردازیم. در این مرحله می توان بر روی یک برگ کاغذ و در چند خط چالش موجود را یادداشت کرده و به بررسی آن پرداخت.


2- جمع آوری گزینه های موجود: در این مرحله با بررسی انتخاب های پیش رو به بررسی اطلاعات موجود درباره راه ها و گزینه های موجود می پردازیم. چه خوب است در این مرحله با استفاده از روش بارش فکری انواع انتخاب های احتمالی را در نظر بگیریم یعنی با آزاد گذاشتن فکر همه گزینه های احتمالی را یادداشت نمائیم و همچنین از نظریات مشورتی دیگران نیز بهره بگیریم. در کاغذی که مراحل مختلف تصمیم گیری را با استفاده از آن انجام می دهیم ، می توان به شکل زیر مرحله دوم را یادداشت کنیم:

انتخاب هایی که پیش رو دارم:

انتخاب شماره 1 : ---------------------------------------------------------------

انتخاب شماره2 : ----------------------------------------------------------------

انتخاب شماره 3 : ---------------------------------------------------------------

3- بررسی عواقب هر انتخاب: در این مرحله تلاش می کنیم با استفاده از نیروی فکر و تخیل خود و همچنین نظرات دیگران به بررسی پی آمدهای مثبت و منفی هر کدام از انتخاب ها در مرحله قبلی بپردازیم. در همان کاغذ پس از یادداشت مرحله دوم می توان مرحله سوم را به شکل زیر انجام داد:

عواقب هر انتخاب:

مثبت منفی

---------------------------------- ---------------------------------------------------------------- ---------------------------------------------------------------- ---------------------------------------------------------------- ------------------------------

4- مرحله تصمیم گیری: در این مرحله تصمیم نهائی که در واقع بهترین گزینه از میان انتخابهای مرحله دوم می باشد اتخاذ شده و به مرحله اجرا گذاشته شده و چنانچه نتیجه تصمیم ما در کوتاه مدت مشخص گردد ، مورد ارزشیابی قرار می گیرد. این مرحله را در کاغذ خود به شکل زیر یادداشت می کنیم:

تصمیم نهائی: ------------------------------------------------------------------

دلایل من برای این تصمیم: ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

توصیه ها:

1- در تصمیم گیری بهتر است از مشورت با افراد آگاه، متخصص و با تجربه بهره بگیریم.

2- به عواملی که در تصمیم گیری با اهمیت هستند دقت کنیم. عواملی مثل اطلاعات موجود، محدودیت زمانی، پی آمدها، اطلاعات نادرست، تاثیر و فشار دیگران و هنجارهای جامعه بر تصمیم گیری ما، خطرات احتمالی و غیره.

3- در نظر داشته باشید که عواملی دیگری نظیر دوستان ، ارزشهای موجود رسانه ها، مذهب ، فرهنگ ، بخت و اقبال و آرزوی والدین ممکن است بویژه بر روی نوجوانان بیشتر تاثیر بگذارد. چه خوب است گاهی در محیطی صمیمانه درباره این عوامل در خانه با یکدیگر صحبت کرده و نظر فرزندان را راجع به این عوامل و عوامل دیگر بپرسیم.

4- می توان از فرزندان درباره برخی از مخاطره آمیزترین تصمیم هایی که یک نوجوان ممکن است اتخاذ کند سوالاتی مطرح کرده و درباره آن بحث های جالبی داشته باشیم.

5- درباره پی آمدها و بررسی عواقب تصمیم ها می توان با کمک اعضاء خانواده به بحث در مورد این موضوع پرداخت که آیا برخی از این پیآمدها به ما اخطار می دهد که بلافاصله انتخاب خود را تغییر دهیم؟ به عنوان نمونه اقدامی که با به خطر انداختن سلامتی یا زندگی همراه است، یا خطر دستگیری و زندانی شدن، خطر از دست دادن اعتماد دیگران و غیره.

6- در نظر داشته باشیم که برخی از عواقب منفی، با احساسات یا ارزشهای انسانی مربوط است، مثل احساس گناه برای انتخاب خلاف ارزشهای خود، احساس ناخوشایند به دلیل انجام عملی که والدین ، دوستان، یا مذهب آن را تأیید نمی کند و یا این احساس که مورد سؤ استفاده و بهره برداری دیگران قرار بگیریم.

7- برای تمرین بیشتر و کسب مهارت در پیش بینی عواقب و پی آمدهای احتمالی هر تصمیم می توان با شرکت اعضاء خانواده سوالاتی را مطرح کرده و از هر کس بخواهیم پاسخهای خود را روی یک برگ کاغذ نوشته و پس از اتمام درباره پاسخ هر کدام از افراد به بحث و بررسی پرداخت. سوالاتی از قبیل :

چه اتفاقی می افتد اگر : به دانشگاه برویم؟ ، ترک تحصیل کنیم؟ ، هرگز ازدواج نکنیم؟ با اتومبیل یکی از دوستان که گواهینامه ندارد مسافرت کنیم؟

یا موارد دشوارتری همانند مثال زیر:

حسن در مدرسه به سختی پیشرفت می کند و هنوز یک سال و نیم تا تمام کردن مدرسه فاصله دارد. پسر عمویش به او می گوید که در شرکت ساختمانی پدرش کاری برای او سراغ دارد. دستمزد کار خوب است و حداقل شش ماه باید در آنجا بماند. حسن باید ترک تحصیل کند، اما در مقابل پول خوبی بدست می آورد. او چه باید بکند؟ عواقب احتمالی تصمیم او چه خواهد بود؟

8- به یاد داشته باشیم برای اتخاذ یک تصمیم خوب ، افراد بویژه نوجوانان نیاز دارند قبل از هر چیز درباره تمایلات، ارزشها، باورها و هیجانات خود اطلاعاتی داشته باشند (خودآگاهی).

9- یکی دیگر از مهارتهای پیش نیاز برای تصمیم گیری خوب ، مهارت انتخاب هدف است. به عبارت دیگر فردی که اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را در کلیه شئونات زندگی مشخص کرده باشد ، راحت تر و مناسبتر تصمیم می گیرد.

10- همانطور که گفته شد بهتر است در تصمیم گیری از مشورت دیگران بهره بگیریم. بنابراین پیش نیاز مطلوب دیگر این است که شخص ، بویژه نوجوانان از مهارتهای ارتباط بین فردی برخوردار باشند. 

11- در تصمیم گیری های فوری و در موقعیتهای ویژه یا در زمانهای بحرانی ممکن است فرد به دلیل فشارها و تنش هایی که در روابط خود با دیگران با آن روبرو می شود یا به دلیل شرایط محیطی، در تصمیم های خود لجبازی کرده و ضعیف ، غیر منطقی و عجولانه تصمیم گیری کند. بنابراین یکی دیگر از پیش نیازهای مناسب برای اتخاذ تصمیم ، ارتقاء مهارتهای مدیریت خود و هیجانات می باشد که به شخص کمک می نمایند تا هیجانات خود را کنترل کرده و منطقی تر تصمیم گیری نمایند.

12- مطالعه زندگی نامه انسانهای موفق در عرصه علم ، ادب ، اقتصاد و غیره می تواند زمینه را برای تصمیم گیری های مناسب در آینده هموارتر سازد.

مهارت های دهگانه زندگی

یونیسف مهارتهای زندگی را در چندین سطح دسته بندی می کند:

*سطح اول مهارتهای پایه ای و اساسی روانشناختی و اجتماعی هستند. این مهارتها بشدت متاثر از فرهنگ و ارزشهای اجتماعی می باشند نظیر خودآگاهی و همدلی.

* سطح دوم مهارت هایی هستند که تنها در شرایط خاص مورد استفاده قرار میگیرند نظیر مذاکره، رفتار جرات مندانه و حل تعارض.

* سطح سوم مهارتهای زندگی کاربردی هستند نظیر مبارزه با نقش های جنسیتی سنتی یا امتناع از سوء مصرف مواد.

سازمان جهانی بهداشت در برنامه مهارتهای زندگی که در سال 1993 معرفی نمود، ده مهارت را بعنوان مهارتهای زندگی اصلی معرفی نمود. این ده مهارت از سوی یونیسف و یونسکو نیز بعنوان مهارتهای زندگی اصلی شناخته شده اند. این مهارتها عبارتند از :

  1. مهارت تصمیم گیری: در این مهارت افراد می آموزند که تصمیم گیری چیست و چه اهمیتی دارد. آنها همچنین با انواع تصمیم گیری آشنا شده و مراحل یک تصمیم گیری را گام به گام تمرین میکنند. دانشجویان همچنین با رابطه موجود  میان تصمیم گیری و سایر مهارتهای زندگی از یکسو و رابطه تصمیم گیری با پیشگیری اولیه در بهداشت روانی از سوی دیگر آشنا می شوند.
  2. مهارت حل مسئله: این مهارت عبارتست از تعریف دقیق مشکلی که فرد با آن روبروست، شناسایی و بررسی راه حلهای موجود و برگزیدن و اجرای راه حل مناسب و ارزیابی فرایند حل مسئله تا به این ترتیب فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راههای غیر سالم برای حل مشکل خویش استفاده نکند.
  3. مهارتهای تفکر خلاق: توانایی تفکر خلاق یک مهارت سازنده و پایه برای نیل به سایر مهارتهای مرتبط با سبک اندیشیدن است. در این مهارت افراد فرا میگیرند که به شیوه ای متفاوت بیاندیشند و از تجربه های متفاوت و معمولی خویش فراتر روند و تبیین ها یا راه حل هایی را خلق نمایند که خاص و ویژه خودشان است.
  4. مهارت تفکر نقاد: این مهارت عبارتست از توانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و شناسایی آثار نفوذی ارزشهای اجتماعی، همسالان و رسانه های گروهی بر رفتار فردی.
  5. توانایی برقراری ارتباط موثر: این مهارت به معنای ابراز احساسات، نیازها و نقطه نظرهای فردی بصورت کلامی و غیرکلامی است.
  6. مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی: مهارتی است جهت تعامل مثبت با افراد بویژه اعضای خانواده در زندگی روزمره.
  7. خودآگاهی: به معنی توانایی و ظرفیت فرد در شناخت خویشتن، و نیز شناسایی خواسته ها، نیازها و احساسات خویش است. در این مهارت فرد همچنین می آموزد که چه شرایط یا موقعیت هایی برای وی فشار آور هستند.
  8. مهارت همدلی کردن: عبارتست از فراگیری نحوه درک احساسات دیگران.در این مهارت فرد می آموزد که چگونه احساسات افراد دیگر را تحت شرایط مختلف درک کند، تفاوتهای فردی را بپذیرد و روابط بین فردی خود را با افراد مختلف بهبود بخشد.
  9. مهارت مقابله با هیجانها: شناخت هیجان ها و تاثیر آنها بر رفتار. همچنین فراگیری نحوه اداره هیجان های شدید و مشکل آفرین نظیر خشم.
  10. مهارت مقابله با استرس: در این مهارت افراد یاد میگیرند که چگونه با فشارها و تنش های ناشی از زندگی مقابله نمایند.

آموزش مهارت های زندگی

آموزش مهارت هاي زندگي در سال 1979 و با اقدامات دكتر گيلبرت بوترين آغاز شد، وی در این سال یک مجموعه آموزش مهارتهای زندگی برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین نمود که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه گردید. این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با استفاده از مهارتهای رفتار جرات مندانه ، تصميم گيری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پيشنهاد سوء مصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه واحد پيشگيری اوليه بود .

مطالعات بعدی نشان داده آموزش مهارتهای زندگی در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می شود که همه مهارتها به فرد آموخته شود. پژوهشها حاکی از آن بودند که این برنامه در پيشگيری اوليه چندین نوع مواد مخدر از جمله سيگار موفق بوده است. مرور مطالعات انجام شده نشان می دهد که برنامه های پيشگيری مبتنی بر آموزش مهارت های زندگی، بسيار مؤثرتر از گرایش های سنتی است.

مثلاً پری و کلدر (١٩٩٢ (دریافتند که گرایش های جامع در پيشگيری از سوءمصرف مواد ( شامل آموزش مهارت های زندگی برای ارتقای توانایی های اجتماعی ) در به تعویق انداختن شروع مصرف الکل و ماری جوانا بسيار مؤثرتر از گرایش های مبتنی بر ارائه دانش و اطلاعات و گرایش های مبتنی بر رهبری همسالان بوده اند . در پژوهشی که اثر آموزش مهارت های زندگی را در زمينه خود آگاهی بررسی نمود، نشان داد به دنبال این آموزش دانش آموزان صداقت بيشتر، نوع دوستی بيشتر و پرخاشگری کمتری نشان می دهند .

برنامه بهداشت روان در مدارس در ایران در سال ١٣٧٨ توسط دکتر بينا و همکاران در منطقه دماوند برروي ٢٨٠ نفر دانش آموز پسر و دختر مقاطع راهنمایی در دو سطح دانش آموزان و معلمين انجام شد که مهمترین بخش آن آموزش مهارتهای زندگی به دانش آموزان بود، پرسشنامه های قبل و بعد از مداخله نشانگر افزایش آگاهی دانش آموزان و معلمان نسبت به مقوله بهداشت روان و تغيير نگرش آنها به مسئله بهداشت روان و بهبود نمرات سلامت روان بود. در سطح استان نيز فعاليت ها از سال تحصيلی ٨۵-٨۴ آغاز گردید و ٢ %دانش آموزان آموزش دیدند در واقع این ميزان در مقایسه با نياز موجود ناچيز بود .

در سال 1993 سازمان جهاني بهداشت با هماهنگي يونيسف برنامه آموزش مهارت هاي زندگي را به عنوان يك طرح جامع پيشگيري اوليه و ارتقاي سطح بهداشت رواني كودكان و نوجوانان معرفي نمود.

فراگیری مهارتهای زندگی اگربا تغییرنگرش وتغییر رفتار همراه باشدباعث کاهش آسیبهای اجتماعی وبدنبال آن ارتقاء سلامت روان فراگیران (جامعه )می شود.

ارتقاء مهارتهاي ارتباطي بين فردي و جمعي ،مهارت حل مسئله ،پيشگيري ازخشم و كنترل استرس از اولویت های برنامه مهارتهای زندگی است.

هدف از آموزش مهارتهای زندگی ارتقاِء سازگاری فرد ابتدا با خودش سپس با دیگران و محیطی است كه در آن زندگی می كند. این مهارتها به ما می آموزدكه در طول زندگی به ویژه در موقعیت های پر خطر چگونه عاقلانه و صحیح رفتار كنیم . 

هدف از آموزش مهارتهای زندگی ارتقاِء سازگاری فرد ابتدا با خودش سپس با دیگران و محیطی است كه در آن زندگی می كند. این مهارتها به ما می آموزدكه در طول زندگی به ویژه در موقعیت های پر خطر چگونه
عاقلانه و صحیح رفتار كنیم .
●اهداف مهارتهای زندگی
●بخشی از اهداف مهارتهای زندگی عبارت است از:
▪تقویت اعتماد به نفس
▪تقویت روحیه ی مشاركت وهمكاری
▪رشد و تقویت عواطف انسانی
▪ایجاد روحیه ی مقاومت در برابر تبلیغات مسموم
▪كمك به شناسایی وبیان احساسا ت
▪تامین سلامتمهارتهای ارتباطی
▪ساختن یك شهروند متعادل ومقبول اجتماع
▪تقویت روحیه ی همزیستی مسالمت آمیز
▪ارتقاء سازگاری فرد باخودش با دیگران و محیط زندگیش

مبنای مهارتهای زندگی، شكل گیری ارتباط سالم در چارچوب اجتماعی و كسب حداكثر تأثیرگذاری در روابط است. مهارتهای زندگی از چنان اهمیتی برخوردار است كه سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۹۳ برنامه ای را تحت عنوان آموزش مهارتهای زندگی تدوین كرد كه هدف آن افزایش توانایی های روانی - اجتماعی در كودكان بود.
اجرای این برنامه ها به چند دلیل مهم، صورت می گیرد. مهم ترین دلیل آن است كه مرور پژوهشهای انجام شده در حوزه روانی - اجتماعی و دلایل بروز آسیب هایی همچون سوء مصرف مواد، الكل، بی بند و باری های جنسی، خودكشی، بی اشتهایی روانی، پرخوری عصبی، اقدام به رفتارهای مخاطره آمیز، ضعف عملكرد شناختی و... نشان داد كه چنین آسیب هایی به طور معنادار با مهارتهای زندگی ارتباط مستقیم دارند. بنابراین اگر بخواهیم در برنامه ای از آسیب های اجتماعی پیشگیری كنیم، نمی توانیم برنامه موفقی داشته باشیم، مگر آنكه مهارتهای زندگی كانون این اقدامات باشد.
مهارتهای زندگی توانایی های روانی - اجتماعی افراد را كه همان قابلیت فرد در مقابله مؤثر و كنار آمدن با تعارض ها است، افزایش می دهد و موجب برقراری تعامل سالم و سازنده با محیط اطراف فرد می شود.
با یك نگاه ساده، مهارتهای زندگی می توانند توانایی امرار معاش درست فرد در زندگی تلقی شود. نگاه دیگر، می تواند در قالب نكات بهداشتی عنوان شود و توانایی فرد در مراقبت از سلامت خود و سرانجام اگر دیدگاه گسترده تری را اختیار كنیم، داشتن مهارتهای زندگی، فرد را آماده می كند تا در موقعیتهای مخاطره انگیز كه باید تصمیم های مهم بگیرد، از عهده یك تصمیم گیری خوب برآید. به طور مثال اگر فرد در جمعی در مقابل فشار گروهی قرار گرفت، بتواند به راحتی «نه» بگوید یا اگر در مقابل درخواست یا فشار برای انجام رفتاری خارج از چارچوب متعارف زندگی بود، توانایی رد آن فشار و درخواست را داشته باشد.
مهارتهای اجتماعی از آنجا شروع می شود كه فرد بداند چه توقعی از زندگی دارد و برای برآوردن این توقع، چه امكاناتی دارد و خود را مجاز به استفاده از چه روشهایی می داند. یعنی كه اگر سطح توقع او فراتر از سطح امكاناتش باشد، آیا به خود اجازه استفاده از شیوه های نامعقول برای جبران كاستی های خود را می دهد یا نه.
در مرحله بعد، فرد باید چند توانایی را در خود پرورش دهد، از جمله توانایی اتخاذ بهترین تصمیم در هر موقعیت، حل مسأله، تفكر خلاق، تفكر نقادانه، توانایی برقراری رابطه مؤثر، رابطه بین فردی سازگارانه و جذابیت متقابل، شناخت خود، همدلی، ابراز هیجان به طور صحیح و كنار آمدن با استرس هایی كه در چارچوب اجتماعی به فرد وارد می شود.
در هر حال اگر برنامه های آموزش مهارتهای زندگی در چارچوب مناسب و بافت مؤثر اجرا شود، می تواند هم در نگرش سطوح مختلف جامعه تحول ایجاد كند و هم دانش عمومی را بالا ببرد و میزان سازگاری اجتماعی را افزایش دهد.

تعریف مهارت های زندگی

امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی در شیوه های زندگی ، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی اند.و همین امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی روزمره و مقتضیات ان آسیب پذیر نموده است.
مهارتهای زندگی ، توانایی های روانی،اجتماعی برای رفتار انطباقی و موثر هستند که افراد را قادر می سازند تا به طور موثرتری با مقتضیات و چالشهای زندگی روزمره مقابله کنند.

سازمان جهانی بهداشت مهارتهای زندگی را چنين تعریف نموده است : توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بياید (who ١٩٩٤ )

طبقه بندي مهارت هاي زندگي توسط سازمان جهاني بهداشت:

 –مهارت هاي مرتبط با تفكر نقاد يا تصميم گيري

 –مهارت هاي بين فردي و ارتباطي

 –مهارت هاي مقابله اي و ارتباطي 

یونیسف مهارتهای زندگی را به این صورت تعریف می کند: یک رویکرد مبتنی بر تغییر رفتار که برقراری توازن میان سه حوزه را مد نظر قرار می دهد. این سه حوزه عبارتند از : دانش ، نگرش و مهارت ها.

 يونيسف مهارت هاي زندگي را در سه سطح دسته بندي مي نمايد:

 –مهارت هاي پايه اي و اساسي رواني ـ اجتماعي

 –مهارت هايي كه در شرايط خاص مورد استفاده قرار مي گيرند.

 –مهارت هاي كاربردي 

بطور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی ، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پيشگيری از آسيب های روانی – اجتماعی مبتلا به جامعه نظير اعتياد ، خشونت های خانگی و اجتماعی ، آزار کودکان ، خودکشی ، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است به طور کلی مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متوليان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افرادکمک می کنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه را از آسيب های روانی – اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند.

مهارت های زندگی شامل ده مهارت اصلی و اساسی هستند که غالبا بصورت جفت جفت طبقه بندی می شوند ، زیرا بین هر جفت ارتباط طبیعی وجود داشته و در حقیقت به منزله دو روی سکه هستند .

و این مهارت ها عبارتند از:
▪خودآگاهی / همدلی
▪ارتباط / روابط بین فردی
▪ تصمیم گیری / حل مساله
▪تفکر خلاق / تفکر انتقادی
▪مقابله با هیجانات / مقابله با استرس