اهميت مهارت هاي زندگي در سلامت رواني
رشد انسان در زمينه هاي رواني ، اجتماعي ، جسماني ، جنسي ، شغلي ، شناختي ، ايگو ( خود ) ، اخلاقي و عاطفي صورت مي گيرد . هر يك از زمينه ها نيازمند مهارت و توانايي مي باشد . در واقع مي توان گفت كه تكامل مراحل رشدي وابسته به مهارت و برتري در مهارت هاي زندگي است . رماني كه افراد مهارت هاي زندگي اساسي را كسب نمايند در عملكرد بهينه خود پيشرفت مي كند . آموزش مهارت هاي زندگي نقش اساسي را در بهداشت رواني ايفا مي كند و البته زماني كه در يك مقطع رشدي مناسبي ارائه شود نقش برجسته تري خواهد داشت . به طور يقين مي توان گفت كه بسياري از نوروز ها و سايكوزها ناشي از نقص در رشد مهارت هاي زندگي اساسي است . در واقع آموزش مهارت هاي زندگي نقش درماني دارد ( گتينز ، گازدا ، داردن ، 1996 ، ص مقاله )
همانگونه كه بروكز ( 1984 ) اشاره كرده است رويكرد مهارت هاي زندگي يك چهارچوب سازمان يافته اي را براي مراكز مشاوره و بهداشت رواني فراهم مي كند و يك عنصر آموزشي كليدي و مهم براي مدارس ابتدائي و دبيرستان مي باشد . بنابراين رويكرد مهارت هاي زندگي براي بسياري از موقعيت ها و موضوعات متنوع و گوناگون كاربرد عملي دارد . به طوري كه مجموعه وسيعي از تحقيقات و پيشينة تئوريكي و نظري از اثر بخشي و كاربرد پذيري رويكرد مهارت هاي زندگي جهت ملاحظات مشاوره اي بهداشت رواني حمايت مي كنند .
بسياري از محققان رويكردي را مورد توجه قرار داده اند كه مبتني بر آموزش مهارت ها از قبيل ارتباطات بين فردي ، خود كنترلي ، كنترل استرس و خشم ، آرامش سازي، تعييم هدف ، تصميم گيري و حفظ بهداشت و سلامتي كامل و مناسب مي باشد . اين آموزش از طريق تكنيك هايي مانند الگوبرداري و تمرين رفتاري ميسر مي گردد . آموزش اين مهارتها براي بهبود توانايي حل مسأله ، استدلال اخلاقي كنترل خشم و روابط بين فردي ، مجرمان و بزهكاران كاربرد دارد . ايجاد چنين مهارت هايي به نوجوانان اين امكان را مي دهد كه روابط بين فردي برقرار كنند ، توانايي مقابله با تغييرات محيطي مداوم را كسب كنند و به افزايش سطح عزت نفس دست يابند ( دنيش و ديگران 1983 ، ص مقاله )
پول و ايوانز ( 1988 ) به نقل از كلينگمن ( 1988 ) نظرات نوجوانان استراليايي را در مورد اهميت مهارت هاي زندگي مورد بررسي قرار دادند . آنان اهميت مهارت هاي زندگي را در زمينه هاي گوناگون مانند پيشرفت شغلي ، آموزش ، استقلال ، روابط بين فردي ، تسهيل تعاملات اجتماعي ، آگاهي در مورد مشاغل ، تنظيم درآمد ، مسئوليت پذيري فردي و اجتماعي ، برنامه ريزي ، تصميم گيري ، آگاهي از علايق و نيازها و نگراني ها و مسغله هاي فكري ، مؤثر مي دانند . در مطالعه اي نيز كه توسط كلينگمن ( 1988 ) انجام گرفت اهميت مهارت هاي زندگي در زمنيه هايي مانند برقرار ارتباط صميمانه ، مسائل تحصيلي و شغلي ، رفتارهاي خود تخريبي ، چاقي ، زندگي اجتماعي و بهداشت توسط نوجوانان دانش آموز ، اثر بخش تلقي گرديد . در واقع اين موارد ، نگراني هاي آنان بود كه اميد داشتند از طريق آموزش مهارت هاي زندگي كمبودها و نقص ها جبران شوند و به پيشرفت نائل شوند .
آموزش مهارت هاي زندگي با ارتقاء بهداشت رواني و آمادگي رفتاري ، فرد را به رفتاري سالم و اجتماعي مجهز مي كند . مفهوم آمادگي رفتاري به سه عامل بستگي دارد :
- توانايي رواني ـ اجتماعي فرد كه با يادگيري و تمرين مهارت هاي زندگي ايجاد مي شود.
- احساس كفايت و كارآمدي فرد در زمينه مهارت هاي زندگي
- قصد و تمايل به اجراي مهارتها
فرض بر اين است كه براي دست يافتن به رفتارهاي سالم بهداشتي و پيشگيري ، در درجه اول بايد بر سلامت رواني و آمادگي رفتاري فرد اثر گذاشت . به اين منظور ، برنامه آموزش مهارتهاي زندگي بايد به صورت مداخله دراز مدت انجام شود . مداخله هاي كوتاه مدت مثلاً مداخله هاي چند هفته اي ، آثار كوتاه مدت بر بهداشت رواني دارند . مداخله هاي كمي طولاني تر ، مثلاً مداخله هاي چند ماهه ، بر سلامت روان ، مهارتها و تمايلات رفتاري ، احساس خودكارامدي و كفايت اثر مي گذارند . تنها از مداخله هاي طولاني يعني مداخله هاي كه چند سال به طول مي انجامد ، انتظار مي رود كه سلامت روان را بهبود بخشند و برآمادگي رفتاري اثر گذارند و در نتيجه در رفتارهاي سالم در رفتارهاي اجتماعي ايجاد نمايند . ( محمد خاني ، 1377 ، ص 40 )
بنابراين با توجه به مطالب فوق برنامه آموزش مهارت هاي زندگي در يك برنامه مداخله اي كوتاه مدت منجر به بروز تغييراتي در دانش و نگرش و بهبود سطح بهداشت روان خواهد شد ، برنامه هاي يك ساله در عملكرد تحصيلي و آمادگي هاي رفتاري ، تغييراتي ايجاد مي كند ، در حالي كه اجراي طولاني مدت اينگونه برنامه ها مثلاً يك برنامه سه ساله منجر به بروز تغييرات معني دار در رفتار سلامت و رفتارهاي اجتماعي خواهد گرديد . ( همان منبع )
آموزش مهارت هاي زندگي مي تواند به دو صورت اجرا شود :
- آموزش مهارت هاي زندگي عام كه با هدف ارتقاء سلامت و بهدشت روان و ايجاد رفتار ها و تعاملات سالم صورت مي گيرد .
- آموزش مهارت هاي اختصاصي و ويژه با هدف پيشگيري از يك آسيب مشخص مانند آموزش مهارت قاطع بودن و در مقابل فشار گروه جهت سوء مصرف مواد و غيره . شواهد علمي نشان مي دهد كه آموزش مهارت با اين روش و در قالب يك برنامه گسترده ، نقش مهمي در پيشگيري اوليه دارد . ( همان منبع )
آموزش مهارت هاي زندگي فرد را قادر مي سازد تا دانش ، ارزشها ، و نگرشها را به توانايي هاي بالفعل تبديل كند . مهارت هاي زندگي ، توانايي است كه فرد را قادر مي سازد ، انگيزه و رفتار سالم داشته باشد و فرصت و ميدان انجام چنين رفتارهايي را نيز ايجاد نمايند . آموختن و به كارگيري مهارتهاي زندگي ، بر احساس فرد از خود و ديگران ، به اندازه ادراك ديگران از وي اثر مي گذارد . مهارتهاي زندگي ، بر ادراك فرد از كفايت خود و اعتماد به نفس و عزت نفس اثر دارد و بنابراين نقش مهمي در سلامت روان دارد . همراه با افزايش سطح بهداشت روان ، انگيزه فرد و مراقبت از خود و ديگران ، پيشگيري از بيماريهاي رواني پيشگيري از مشكلات بهداشتي و مشكلات رفتاري افزايش مي يابد ( محمد خاني ، 1377 ، ص 35 )
يكي از مؤلفه هاي اساسي آموزش مهارتهاي زندگي ، بحث هاي گروهي است . بحث هاي گروهي موجب مي شود كه دانش آموزان استعداد ها و توانائيهاي فردي خود را كشف كنند . در ضمن از طريق مشكل گشايي گروهي ، راه حل هاي را براي مشكلات زندگي روزمره تجربه مي كنند . حتي در اين روش ، دانش آموزان احساس مي كنند كه مورد پذيرش همسالانش هستند و از جمله تأثيرات مثبت ديگر بحث هاي گروهي افزايش توانايي خود رهبري ، خود كنترلي ، تواناي تصميم گيري ، خود اثربخشي ، و غيره است ( ميلرونان ، 2001 ، مقاله )
بنابراين برنامه مهارت هاي زندگي يك مدل آموزشي است كه در كارها و فعاليت هاي گروهي سازمان يافته به منظور رشد مهارت هاي عملي كه براي زندگي روزمره ضروري هستند كاربرد دارد . به همين جهت شركت فعال اعضاي گروه براي يادگيري مهارت هاي زندگي امري ضروري هستند ، چرا كه روش مهارت هاي زندگي مبتني بر يادگيري تجربي است و يادگيري مؤثر را با فعاليت ، مشاهده شركت كنندگان ديگر و دريافت فيدبك در نظر مي گيرد . در نتيجه محتواي مهارت هاي زندگي به جاي يادگيري آموزش معلم مدار ، يادگيري تجربي و عملي است كه مكانيزم اساسي آن تغيير رفتار افراد است به نحوي كه اين يادگيري ها مي تواند به موفقيت خارج از گروه انتقال يابد . در اصل اثر بخشي روش مهارت هاي زندگي به دليل تأكيد آن بر جنبه هاي عيني شامل درگيري و شركت فعال افراد ، رفتارهاي قابل مشاهده و نمايش عيني عقايد نظري يا انتزاعي مي باشد . ( ويكساچ ، 1996 ، ص مقاله )
مدارس نقش مهمي در پيشگيري و بهداشت رواني دانش آموزان دارند . به همين جهت در سالهاي اخير ، برنامه هاي پيشگيرانه مبتني بر مدرسه گسترش يافته اند . شواهد نشان مي دهند كه اينگونه برنامه ها نتايج و پيامدهاي مطلوبي را در افزايش عملكرد تحصيلي و كاهش رفتارهاي خطرآفريني بين دانش آموزان به دنبال دارند ( كاون و ديگران ، 1996 ، ص مقاله )
اينگونه فعاليت ها در مدارس با كار « آدتمن و تيلور » ( 1999 ) شروع شد . در اين گونه برنامه ها مدارس باعث مركز بهداشت رواني ارتباط دارند . در مدارس ننيريك روان شناس و يك مددكار اجتماعي با يكديگر فعاليت مي كنند . اينگونه فعاليت ها ، مداخلاتي هستند كه نوجوانان را در زمينه مهارت هاي زندگي از جمله مقابله مؤثر با استرسورها ، حل مسئله ، كنترل خشم و تصميم گيري و به طور كلي مهارت هاي زندگي توانمند مي سازند . ( ويست ، 2001 ، مقاله )
البته برنامه هاي آموزش مهارت هاي زندگي تحت عناوين گوناگون اما با همين محتواي كنوني ، در دهه هاي پيش آغاز شده است و مورد استفاده بوده است اما اخيراً در رويكرد پيشگيرانه مبتني بر مدرسه به طور وسيعي كاربرد دارد و از مؤثرترين رويكردهاي پيشگيرانه آموزش مهارتهاي مقاومت در برابر فشارهاي اجتماعي و مهارت هاي زندگي عمومي مي باشد . ( بوتوين و كانتور ، 2000 ، مقاله )
پژوهش هاي متعدد نشان داده است كه مهارت هاي زندگي در زمينه هاي زير اثر گذاشته است :
الف ـ افزايش سلامت رواني و جسماني ؛
- تقويت اعتماد به نفس و احترام به خود ( خود ارزشمندي )
- مقابله با فشارهاي محيطي و رواني
- كمك به تقويت ارتباطات بين فردي دوستانه
- افزايش سطح رفتارهاي سالم و مفيد اجتماعي
ب ـ پيشگيري از مشكلات رواني ، رفتاري و اجتماعي
- كاهش مصرف سيگار و سوء مصرف مواد مخدر
- كاهش اضطراب و افسردگي
- كاهش آزار جسماني دانش آموزان در محيط مدرسه و خانه
- كاهش تمايلات و افكار خودكشي گرايانه
- كاهش افت تحصيلي . ( طارميان ، 1378 ، ص 63 )
بيش از يك دهه قبل ، تحقيق و بررسي روي برنامه هايي كه مهارت هاي زندگي را ترويج مي دهند ـ مانند مهارت هاي حل مسئله شناختي ، گفتگو و مذاكره ، جرأت ورزي و مديريت استرس ـ نشان داده است كه اين گونه برنامه ها بر افزايش رفتارها مثبت مانند افزايش مقبوليت اجتماعي ، بهبود روابط ، تصميم گيري مؤثر و حل تعارض تأثير مثبتي داشته اند . همچنين تأثير مثبت اينگونه برنامه ها بر پيشگيري از رفتار هاي منفي و خطر آفرين مانند سوء مصرف مواد مخدر ، خشنونت رفتارهاي جنسي ناسالم نيز ثابت شده است . ( مركز رشد آموزش )
بنابر نظر مي ير و فارل ( 1998 ) با توجه به مجموعه اين مطالب ، تلاش هاي پيشگيرانه براي نوجوانان از جمله آموزش مهارت هاي زندگي ، در جهت افزايش توانايي آنها جهت پاسخگويي به نيازهاي رشدي از طريق فراهم ساختن فرصت هايي براي كسب مهارت ، رشد فردي و پذيرش مسئوليت فردي مي باشد يك روش مثبت جهت تحقق يافتن اين امر آن است كه تجربيات سازمان يافته دريك محيط اجتماعي سالم و حمايت كننده به نوجوانان منتقل شود تا آنان بتوانند در حين موقعيتي رفتارهاي جديد را با همسالانش تمرين كنند و مهارت هاي زندگي را به طور عملي و كاربردي مورد استفاده قرار دهند كه اين امر منجر به افزايش توانايي شناختي آنان نيز مي شود . بدين ترتيب نقش و اهميت اينگونه برنامه ها با توجه به اهداف سازنده آنها در ابعاد گوناگون زندگي نسل نوجوان و جوان انكار ناپذير مي باشد .