اصل حاکم بر جادو همان قدرت فراگیر افکار و اندیشه است . فروید می گوید من این اصطلاح را به بیمار بسیار با هوشی مدیونم که از افکار و تجسمات وسواسی در رنج بود و پس از آنکه به مدد معالجه شد توانست از همه استعداد های جسمی و روانی خود موثرا استفاده کند (توتم و تابو ، ص 144).

اعتقاد به قدرت فراگیر اندیشه در همه بیماری های دیگر روانی نیز وجود دارد . بیماری روانی فرد هر چه باشد علت بروز علایم مرضی ان نه تنها تجارب واقعی زندگی اوست بلکه تجارب ذهنی و فکری او نیز می باشد (توتم و تابو ، ص 146).

احساس گناه شدیدی که بیمار روانی از آن رنج می کشد به هیچ وجه به علت اعمال زشتی که در عالم خارج انجام داده نیست . مثلا بیمار روانی ممکن است از احساس گناه شدیدی در رنج باشد گویی که مرتکب چندین قتل نفس در دنیای واقعی شده است . در حالی که علت این احساس گناه او آرزوی مرگ شدیدی است که او در ناخودآگاهش بر ضد همنوعان خود داشته است . علت این احساس گناه او جنبه خارجی ندارد بلکه ریشه آن را باید در نیات و آرزوهای ناخودآگاهش جستجو کرد .

مسیر سیر و تحول قدرت فراگیر افکار را می توان در سه دوره جهان بینی ، شامل زنده بینی ، جهان بینی مذهبی و جهان بینی علمی نشان داد (توتم و تابو ، ص 150). با این فرض که قدرت فراگیر فکر نزد مردمان اولیه در واقع شاهدی است به نفع موضوع خودخواهی ، می توان سیر تحولات شیوه جهان بینی انسان را از یکطرف و سیر تحولات شهوی فردی او را از طرف دیگر متوازی با هم مقایسه کرد . آن وقت متوجه خواهیم شد که مرحله زنده بینی چه از لحاظ زمانی و چه از لحاظ محتوای خود ، برابر با دوره ظهور خودخواهی در افراد و دوره آیینی با دوره مفعول یابی در دنیای خارجی که خصیصه آن تثبیت شهوت ( لیبیدو ) در والدین است و دوره علمی با دوره بلوغ و پختگی که خصیصه آن ترک غریزه لذت جویی و تطبیق انتخاب مفعول خارجی با مناسبات و مقتضیات واقعیت می باشد (توتم و تابو ، ص 151).