فروید در آزمایش سوم کتاب توتم و تابو درباره زنده بینی صحبت می کند و معتقد است که زنده بینی به معنای محدود کلمه به نظرهایی اطلاق می شود که به روح مربوط می شود و به معنای وسیع آن عبارت از موجودات روحانی به طور کلی است . همچنین اصطلاح انیماتیسم به معنای زنده دیدن همه اجزای طبیعت و نیز اصطلاح مانیزم نیز از همین مقوله می باشد (توتم و تابو ، ص 127).

مطابق اعتقاد بدوی ها ، جهان شامل عده ی زیادی از موجودات روحانی است که نسبت به انسان خیر خواهند و یا بد خواهند و انسان ها پدیده های طبیعی را به این ارواح شرور و یا بی آزار نسبت می دهند و معتقدند که این موجودات نه تنها به جانوران و نباتات جان می دهند بلکه به اشیاء ظاهرا بی جان نیز جان می دهند ، و نیز عقیده دارند که انسان ها واجد ارواحی هستند که ممکن است آنها را ترک کرده وارد جسم افراد دیگر شوند ، ارواح مزبور منبع فعالیت های روحانی و تا اندازه ای مستقل از جسم می باشند (توتم و تابو ، ص 128). فروید می گوید : با توجه به توالی جهان بینی زنده بینی ( اساطیر ) به وجود می آیند ، اساطیر براساس زنده بینی استوار شده اند (توتم و تابو ، ص 130).

نخستین جهان بینی انسان همان زنده بینی است و بشر برای تدارک چنین استنباطی نیازی به علم نداشته است (توتم و تابو ، ص 153). انسان بدوی می دانست که اشیایی که دنیا از آن به وجود آمده است درست مثل انسان رفتار می کنند و این نکته از تجارب خود اوست .

فن و شیوه کار زنده بینی که همان جادو است به روشن ترین وجه این نکته را بر ما آشکار می سازد که در زنده بینی نیت این است که قوانین حاکم بر حیات روانی را به اشیاء عالم واقع تحمیل کنند و چون ارواح خبیثه در آن زمان نقشی ایفا نمی کردند خود نیز در جادو گری به مثابه اشیاء مادی خارجی تلقی و به همان نحوی با آنها در جادوگری رفتار می شده که با اشیاء معمولی رفتار می شده است . جادوگری قدیمی تر و بدوی تر از نظریه ارواح که هسته مرکزی زنده بینی است ، می باشد (توتم و تابو ، ص 153).

تمایل انعکاس جریان های روانی خود به خارج فرافکنی است که به صورت تسکین روانی درآید . فروید در تبیین زنده بینی می گوید : « هم حس و ادراک وجود دارد و هم حافظه و یا اگر بخواهیم کلی تر حرف بزنیم ، هم شناخت خود از جریان های ناخودآگاه ( حافظه ) روانی به خارج منعکس و فرافکنی می کنیم و هم شناخت خودآگاهانه خود را ( ادراک و احساس ) . به طوری که می توان گفت روح یک شخص بتواند وقتی که از میدان حس و ادراک حسی غایب می شود به صورت یک خاطره یا یک تجسم و تخیل ظاهر شود (توتم و تابو ، ص 157).

نمونه زنده بینی را می توان بدین گونه بیان کرد که ، کودکان امیال خود را با توهمات ارضاء می کنند مثلا سوار بر چوب می شوند و آن را اسب می بینند و صدای شیهه آن را می شنوند .