بسته به منبع و سرچشمه احساس حقارت ،فرد تلاش جبران کننده را برای بهتر و برتر شدن از خود نشان می دهد . این تلاش شکل فردی و انحصاری خواهد داشت و در واقع نشان دهنده روش زندگی فرد است . به عقیده آدلرجبران احساس حقارت عادی است وما غالبا ضعف در یک توانایی را با برتری در توانایی دیگر جبران می کنیم . جبران مفرط مفهومی است که نشان دهنده انکار فرد به جای قبول موقعیت یا تلاش افراطی کردن برای پنهان داشن یک ضعف می باشد.

آدلر دو الگوی جبران مفرط را توضیح داده است . آدلر عقده حقارت را برای توصیف شخصی به کار برد که احساسات ناشی از نابسندگی را اغراق آمیز می کند عقده برتری باعث می شود شخص در خودستایی مبالغه کند تا بر احساسات ناشی از حقارت ، نقاب زند . 

به قولی دیگر ، هر یک از ما برای غلبه بر احساس حقارت خود و دستیابی به برتری تلاش می کنیم و برای رسیدن به این هدف ، روش ها ، رفتارها و روال خاص خود را پی می گیریم . آدلر این الگوی منحصر به فرد از ویژگی ها ، رفتارها و عادت ها را سبک زندگی نامیده است و معتقد است که از تعامل سه عامل بدنی ، روانی و اجتماعی شکل می گیرد .

به بیان دیگر سبک زندگی براساس تعامل های اجتماعی که در سالهای نخستین زندگی صورت می گیرد ، ایجاد می شود و این جریان در سن 4 یا 5 سالگی چنان تبلوری می یابد که پس از آن ، دگرگونی اش دشوار است .

در واقع از دید آدلر ، هر فرد با اراده آزاد خویش ، مناسب ترین سبک زندگی را برای خود می آفریند و هرگاه این سبک زندگی خلق شد ، دیگر در طول زندگی ثابت می ماند و منش بنیادین ما را می سازد .

سبک زندگی یا شیوه زندگی ، تکیه کلام نظریه شخصیت آدلر و ارائه دهنده اندیشه و افکار آدلر است . سبک زندگی تعیین کننده همتایی شخصیت فرد است . 

سبک زندگی مهم ترین عقاید ، طرح ها و نمونه های عادتی رفتار ، هوی و هوس ها ، هدف های طویل المدت ، تعیین شرایط اجتماعی و یا شخصی است که برای تامین امنیت خاطر فرد لازم است . سبک زندگی فرضیاتی است که در آن نحوه تفکر ، احساسات ، ادراکات ، رویاها و غیره مطرح هستند .

سبک زندگی نوع خاص واکنش فرد در برابر موانع و مشکلات زندگی است . تمام اشخاص یک هدف دارند و ان میل به تفوق و برتری است . در عین حال انسان طریق بی شماری را برای وصول به این هدف به کار می بندد . 

سبک زندگی راه و روشي كه هر فرد براي جبران احساس حقارت در پيش مي ‏گيرد شيوه زندگي است مجموعة اعتقادات- نمونه‏ هاي عادتي رفتار- شرايط اجتماعي و شخصي است كه در رويا، تفكرات و احساسات فرد نمود پيدا مي ‏كند.

 به عقیده آدلر (1964) ساختار شخصیت منسجم از از سبک زندگی سالم به وجود می آید. سبک زندگی اشاره¬ به حال و هوای زندگی دارد. سبک زندگی هدف فرد، خودپنداره، احساس های فرد نسبت به دیگران، و نگرش نسبت به دنیا را شامل می شود.

افرادی که سبک زندگی سالم و از لحاظ اجتماعی مفیدی دارند، علاقه اجتماعی خود را در عمل نشان می دهند. آن ها فعالانه می کوشند به عقیده آدلر سه مساله مهم زندگی یعنی، عشق صمیمانه، عشق، و شغل را از طریق همکاری، جسارت، و اشتیاق به مشارکت داشتن در رفاه دیگران حل کنند. آدلر معتقد بود افرادی که سبک زندگی مفیدی دارند، عالی ترین شکل انسانیت را در فرایند تکامل نشان می دهند و احتمالاً به دنیای آینده را رونق می بخشند.

به عقیده آدلر (1956) شالوده همه نوع ناسازگاری، علاقه ی اجتماعی رشد نایافته است که به سبک زندگی معیوب منجر می شود. افراد روان رنجور غیر از اینکه فاقد علاقه-ی اجتماعی هستند، هدف های بلند پروازانه تعیین می کنند، در نیای خصوصی خودشان زندگی می کنند و سبک زندگی خشک و جزمی دارند. ایم سه ویزگی الزاماً از فقدان علاقه ی اجتماعی سرچشمه می گیرند. خلاصه این که افراد به این علت شکست می خورند که بیش از اندازه به خودشان مشغول اند و به دیگران کمی اهمیت می دهند. افراد ناسازگار برای جبران کردن احساس های بی کفایتی خودشان، به صورت انعطاف ناپذیر عمل می کنند

 

اعتقادات مربوط به سبک زندگی

اعتقادات مربوط به سبک زندگی به چهار گروه تقسیم می شوند :

1- مفهوم خود یا خویشتن پنداری : یعنی اعتقاد فرد به اینکه « من که هستم » .

2- خود آرمانی : یعنی اعتقاد فرد به اینکه « من چه باید باشم » یا « مجبورم چه باشم تا جایی در میان  دیگران داشته باشم » .

3- تصویری از جهان : یعنی اعتقادات فرد در مورد اطرافیان و محیط پیرامونش .

4- اعتقادات اخلاقی : یعنی مجموعه چیزهایی که فرد درست یا نادرست می داند .

هرگاه میان اعتقادات مربوط به « خود » و « خود آرمانی » تعارضی به وجود آید ، احساس حقارت بروز می کند . همچنین عدم هماهنگی میان اعتقادات مربوط به خود و اعتقادات مربوط به جهان پیرامون به احساسس حقارت می انجامد که بعضی اوقات آن را احساس عدم کفایت فقدان شایستگی و یا عدم تسلط میی نامند . ناهماهنگی میان خویش پنداری و اعتقادات اخلاقی نیز موجب احساس حقارت در حوزه اخلاقی میی شود که احساس گناه نوعی از آن است .