علاقه اجتماعی از منظر آدلر
اصل چهارم تئوری آدلر آدلر (1964) علاقه اجتماعی است. به عبارتی ارزش تمام فعالیت های انسان را باید از زوایه ی علاقه اجتماعی در نظر گرفت. از علاقه اجتماعی با تعابیر مشابهی مثل احساس اجتماعی، احساس جامعه نیز یاد شده است. به طور کلی این احساس وحدت با کل بشریت است و به عضویت همه ی افراد اجتماعی اشاره دارد.
به عقیده آدلر (1964) کسی که علاقه ی اجتماعی رشد یافته ای دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسان ها در یک جامعه ایده ال تلاش می کند. علاقه اجتماعی را می توان به صورت نگرش ارتباط داشتن با کل بشریت و همین طور، همدلی با هر عضو نژاد انسان تعریف کرد. علاقه اجتماعی به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود
به عقیده آدلر علاقه ی اجتماعی در هرکسی به صورت بالقوه وجود دارد. اما قبل از این که بتواند به سبک زندگی سودمند کمک کند، باید پرورش یابد. علاقه ی اجتماعی از رابطه ی والد و فرزند در ماه های اولیه نوباوگی سرچشمه می گیرد. هرکسی از نوباوگی جان سالم به در برده، فرد مهرورزی که از مقداری علاقه اجتماعی برخوردار بوده، او را زنده نگه داشته است. بنابراین بذرهای علاقه ی اجتماعی در ماه های اولیه زندگی کاشته می شود (فسیت و فیست ، 2002).
آدلر (1964) باور داشت که پدو مادر به صورت متفاوتی بر علاقه ی اجتماعی تاثیر می گذارند. وظیفه ی مادر برقرار کردن رابطه ای است که به علاقه ی اجتماعی پخته ی کودک کمک می کند و حس همکاری را پرورش می دهد. پدر در محیط اجتماعی کودک در جایگاه دوم اهمیت قرار دارد. او باید نسبت به همسرش، شغلش و جامعه نگرشی متعهدانه داشته باشد.
علاوه براینف علاقه ی اجتماعی او باید در رابطه با فرزندش آشکار شود. به عقیده آدلر پدری که از جدایی عاطفی و خودکامگی برخوردار است، از رشد و گسترش علاقه ی اجتماعی جلوگیری می کند(فسیت و فیست، 2002).
علاقه ی اجتماعی معیار آدلر برای ارزیابی سلامت روانی بود و بنابراین تنها ملاک ارزش های انسان است. از نظر آدلر علاقه ی اجتماعی تنها مقیاسی است که می توان برای قضاوت کردن ارزش یک نفر به کار برد. علاقه ی اجتماعی معیار بهنجاری است که می توان براساس آن ثمربخش بودن زندگی را تعیین کرد. هرچه فرد علاقه اجتماعی بیشتری داشته باشد از لحاظ روانی پخته تر است. افرادی که از علاقه اجتماعی بی بهره اند، خودمحور هستند، و برای قدرت و برتری شخصی بر دیگران تلاش می کنند
آدلر مفهوم علاقه اجتماعی را در اواخر زندگی اش در اعتراض به عقاید گذشتگان و خصوصا غریزه گرایان بیان نمود .
آدلر معتقد بود که آدمی اجتماعی به دنیا می آید و به اجتماعی بودن خود علاقمند است . این علاقه اجتماعی در نوع آدمی فطری و ذاتی است و مانند بسیاری از غرایز فطری دیگر ، نیاز به تماس داشتن با عالم بیرون و راهنمایی و تربیت دارد . تماس کودک با عالم خارج در آغاز از طریق مادر و خانواده ، سپس از طریق مدرسه و بالاخره در جامعه با مردمان دیگر صورت می گیرد . این تماس ها سبب پرورش حس اجتماعی و آموختن احساس مسئولیت و همکاری می شود .
از سوی دیگر احساس برتری جویی فرد که در آغاز شخصی و فردی بوده ، کم کم جنبه اجتماعی پیدا می کند . مثلا فرد به مصالح اجتماعی و همنوع دوستی می اندیشد و کمال خود را در این زمینه ها می جوید .
به عبارت دیگر تلاش برای برتری در فرد سالم به صورت حس اجتماعی و همکاری و همچنین جرات و رقابت بیان می شود .
از نظر آدلر کسانی که احساس علاقه اجتماعی ندارند ، ممکن است به افراد نامطلوب از نظر اجتماعی - مانند روان رنجور ، مجرب و مستبد - تبدیل شوند .
آدلر معتقد است که علاقه اجتماعی امری ذاتی است و انسان طبیعتا مخلوقی اجتماعی است ، نه اینکه از روی عادت اجتماعی است .
علاقه اجتماعی کمک مدام فرد به جامعه است ، تا هدف یک جامعه کاملا تامین و تحصیل شود . به عبارتی علاقه اجتماعی تلاش در راه آینده ای بهتر برای بشریت را دربردارد . گر چه علاقه اجتماعی نوعی توان فطری است ، اما خود به خود پرورش نمی یابد . علاقه اجتماعی باید در جو خانوادگی سالمی پرورش یابد که همکاری ، احترام متقابل ، اعتماد ، پشتیبانی و تفاهم را ترغیب می کند . ارزش ها ، نگرش ها و الگوهای رفتار اعضای خانواده جوی را به وجود می آورد که چنانچه سالم باشد ، فرزندان را به رد کردن تمایلات خود خواهانه به نفع علاقه اجتماعی به تمام بشریت ترغیب می کند .
کسانی که فاقد این حس علاقه اجتماعی هستند افرادی مایوس اند که سرانجام کارشان به جنبه بی حاصل زندگی می کشد . احساس اجتماعی ، پایه و اساس تمام پیشرفت های مهم تمدن است .
به عقيده ي آدلر علاقه ي اجتماعي ، جبران صحيح و مسلم همه ي ضعف هاي طبيعي يک فرد است.
استعدادي ذاتي براي همکاري با ديگران جهت رسيدن به اهداف شخصي واجتماعي است که از طريق تجارب يادگيري در دوره کودکي رشد ميکند.
آدلر معتقد است که علاقه ي اجتماعي امري ذاتي است و انسان به طور ذاتي مخلوقي اجتماعي است ، نه اينکه از روي عادت اجتماعي شده باشد. از نظر او ، هر شخص پيش از هر چيز يک موجود اجتماعي و نه زيستي است؛ شخصيت ما در اثر محيط و تعامل هاي اجتماعي فردي شکل ميگيرد ، نه در اثر نياز هاي زيستي و تلاش پيوسته ما براي ارضاي آنها .
وجود يک احساس اجتماعي همگاني است. به طوري که تمام انسان ها را با يکديگر برابر مي کند .
احساس اجتماعي ، پايه و اساس تمام پيشرفت هاي مهم تمدن است. نقطه ي مقابل احساس اجتماعي ، تمايلات و تلاش هايي است که در جهت قدرت شخصي و برتري انجام مي گيرد.
به نظر آدلر شخصيت هاي بيمارگونه آنهايي هستند که نتوانسته اند به شيوه اي که از لحاظ اجتماعي سازنده است، به برتري برسند.
اين شخصيتها از خانواده هايي به وجود ميآيند که رقابت، بيتوجهي، سلطهگري، بهرهکشي، يا لوس کردن بر آنها حکم فرماست و تمام اين ها، از علاقه اجتماعي جلوگيري مي کنند.
فرزندان اين خانواده ها با صدمه زدن به ديگران، براي زندگي کامل تر تلاش مي کنند. کودکاني که از علاقه اجتماعي منع شدهاند براي رسيدن به برتري يکي از اين چهار هدف خودخواهانه را انتخاب ميکنند:
1- محبتخواهي
2- قدرتطلبي
3- انتقامجويي
4- اعترافبهنارساييوشکست.
از ديد آدلر مشکلات ارتباط، اصولا مشکلات همکاري هستند. ارتباط کارآمد بنابر ماهيت آنها نوعي مشترک است. اگر کسي به خاطر تمايلات شخصي از دادن اطلاعات خودداري کند، يا اگر کسي براي کسب امتياز رقابت طلبانه اطلاعات گمراه کننده بدهد، ارتباط دچار تعارض خودهد شد.
زوج هايي که بر سر رقابت، مثل رقابت نقش جنسي، با هم تعارض دارند، با اينکه هر يک مي توانند با دوست يا هم جنس خود ارتباط خوبي داشته باشند. اغلب از مشکلات موجود در ارتباط با يکديگر شاکي هستند.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .