مونیک بوکارتز (1997، به نقل از مردعلی،1387) یادگیری خودتنظیمی را به معنای توانا شدن در ایجاد نگرشها، مهارتها و دانش هایی عنوان میکند که میتوانند از یک بافت یادگیری به بافتهای دیگر و از موقعیت یادگیری که اطلاعات در آن کسب شده است به موقعیتهای کاری واقعی منتقل شود. ضمن تاکید بر آموزش مهارتهای خودتنظیمی به عنوان هدف آموزش و پرورش، به تعامل بین آموزش یادگیری خودتنظیمی و تعامل بین مؤلفه های شناختی و انگیزشی، تاکید دارد. وی یادگیری خودتنـظیمی را به عنوان یک مرحله پیچـیده تکاملی و تعاملی میداند که شامل خودتنظیمی شناختی و خودتنظیمی انگیزشی است.