نظریه خودتنظیمی پينتریج
پینتریج ( Pintrich ) (1999) یادگیری خود نظم داده شده را به عنوان راهبردهایی که دانشآموزان استفاده میکنند تا شناخت خود را تنظیم کند، تعریف میکند. یادگیری خود نظم داده شده یک فرایند فعال و سازنده است که طی آن یادگیرنده برای خود هدف تعیین میکند و با توجه به اهداف و شرایط موجود در محیط سعی در ارزیابی، تنظیم و کنترل فرایندهای شناختی، انگیزهای و رفتاریاش می کند.
پینتریج و شانک ( Schunk ) (1990) یادگیرندگان خودتنظیم، یادگیری را فرایندی منظم و کنترل شدنی می دانند و در قبال پیشرفت شخصی خود، مسئولیت بیشتری میپذیرند. آنان خود را صاحب اختیار و اراده، خودبسنده و دارای انگیزه میدانند. بدین ترتیب، یادگیرنده به طور ارادی به درگیر شدن در یادگیری تمایل دارد. زمانی که رفتارها واقعاً خود تنظیماند افراد آنها را با رضایت کامل و بدون تعارض انجام میدهند. لذا در این تحقیق به بررسی رابطه راهبردهای خود تنظیمی و باورهای انگیزشی بر پیشرفت تحصیلی می پردازد.
پینتریج یادگیری خودتنظیمی را به عنوان فرایندی فعال و ساختارمند توصیف می کند که به موجب آن یادگیرنده ها اهداف خود را برای یادگیری تعیین می کنند و براساس آن به بازبینی، تنظیم و کنترل شناخت، انگیزش و رفتار خویش می پردازند و هم چنین برای رسیدن به اهداف خود تلاش میکنند (کیمبر، 2009).
پینتریج (1999) یادگیری خود نظم داده شده را به عنوان راهبردهایی که دانش آموزان استفاده می کنند تا شناخت خود را تنظیم کند، تعریف می کند. یادگیری خود نظم داده شده یک فرایند فعال و سازنده است که طی آن یادگیرنده برای خود هدف تعیین میکند و با توجه به اهداف و شرایط موجود در محیط سعی در ارزیابی، تنظیم و کنترل فرایندهای شناختی، انگیزهای و رفتاریاش می کند .
پژوهش پینتریج و دی گروت (2010) به منظور بررسی خودکارآمدی، ارزش گذاری درونی، اضطراب امتحان و خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان انجام شد. نتایج نشان داد که خودکارآمدی و ارزش گذاری درونی به طور مثبتی با درگیری شناختی و عملکرد تحصیلی رابطه دارند.
مدل پينتریج
پينتریج یک چهارچوب مفهومی را برای یادگیری خودتنظیمی ارائه کرده است. مطابق با این چهارچوب یادگیری خودتنظیمی از چهار مرحله تشکیل شده است.
1- مرحله دوراندیشی ، 2- مرحله ی نظارت ، 3- مرحله ی کنترل و 4- مرحله ی واکنشی برای هر مرحله فعالیت های خودتنظیمی در چهار حوزه مجزا از جمله: شناختی، انگیزشی و عاطفی، رفتاری و حوزه های بافتی قرار می گیرند.
فعالیت های خودتنظیمی در مرحله ی دوراندیشی، شامل: محتوای دانش قبلی و برانگیختگی دانش فراشناختی (در حوزه شناختی)، قضاوت های کارآمد و منطبق برحسب جهت گیری اهداف (حوزه انگیزه و عاطفه)، برنامه ریزی زمان و تلاش (در حوزه رفتاری) و درک کار و بافت (در حوزه بافتی) است.
مرحله ی نظارت، تشکیل شده از آگاهی و نظارت بر شناخت، انگیزه و عاطفه، استفاده از زمان، کار و تلاش و شرایط بافت.
مرحله ی کنترل، به انتخاب و اقتباس راهبردها برای یادگیری مدیریت، تفکر، انگیزه و عاطفه برای تنظیم تلاش و برای مذاکرهيي کارها.
مرحله ی بازخورد، شامل قضاوت های شناختی، واکنش های عاطفی وانتخاب سازنده و ارزش یابی، تکلیف و بافت.
راهبردهای یادگیری خودتنظیمی پینتریج 1
پینتریج (پینتریج، نقل در صمدی، 1386) معتقد است که راهبردهای نظم دهی راهبردهای هستند که به ارزیابی تولیدات و جریان های نظم دهی و یادگیری فرد مربوط می شود.
وقتی یادگیرنده، از راه نظارت و ارزشیابی متوجه می-شود که در یادگیری موفقیت لازم را بدست نمی آورند و این مشکل را ناشی از سرعت کم یا زیاد مطالعه یا راهبرد غیر موثر یادگیری می داند بلافاصله سرعت خود را تعدیل می کند یا راهبرد موثرتری را برمی گزیند.
پینتریج و دی گروت برای خودتنظیمی و یادگیری سه راهبرد را اساسی می دانند (کدیور، 1387 ):
الف) راهبردهای شناختی، ب) راهبردهای اداره و کنترل تلاش، ج) راهبردهای فراشناختی،
الف) راهبردهای شناختی : راهبردهای شناختی میانجی های یادگیری هستند که برای نظارت، اداره و کنترل کنش های شناختی خود به کار می بریم. شروع این راهبردها به برونر، گودنو و اوستین، 1956 ) برمی گردد که برای اولین بار ساختار کنونی و دو مفهوم امروزی آن، از این اصطلاح استفاده کردند.
این دسته از راهبردها، راهبردهای خاص تکلیف هستند. راهبردهای شناختی به هر گونه رفتار، اندیشه یا عمل گفته می شود که یادگیرنده، در ضمن یادگیری مورد استفاده قرار می دهد و هدف آن کمک به فراگیری، سازمان دهی و ذخیره سازی دانش ها، مهارت ها و سهولت بهره برداری از آن ها در آینده است. این راهبردها هم برای تکالیف ساده و حفظ کردنی و هم برای تکالیف پیچیده تر که به درک و فهم نیازمند هستند کاربرد دارند (صمدی، 1386 ). بنابراین راهبردهای شناختی، اقدام هایی هستند که ما به کمک آنها اطلاعات تازه را بر این پیوند دادن و ترکیب کردن با اطلاعات قبلا آموخته شده و ذخیره سازی آنها را درحافظه درازمدت آماده می کنیم.
ب) راهبردهای خودتنظیمی (اداره کنترل و تلاش) : راهبردهای هستند که یادگیرندگان از آن برای کنترل و اداره محیط استفاده می کنند این راهبردها به دانش آموزان کمک می کند تا با محیط سازگار شده و آن را با توجه به هدف ها و نیازهای خود تغییر دهند.
دانش آموزان مهارت هایی را برای طراحی، کنترل و هدایت یادگیری خود دارند و تمایل دارند یاد بگیرند و قادر هستند کل فرایند یادگیری را ارزیابی کنند و در مورد آن بیاندیشند. (وین، 1995 ). این راهبرد به دو دسته راهبردهای درونی و بیرونی تقسیم می شوند. راهبردهای درونی شامل مدیریت زمان، نحوه تلاش و مدیریت توجه و آگاهی است. راهبردهای بیرونی مانند کمک از افراد دیگر مثل معلمان و همسالان است. (پرلس، دیگنس و اشمیس، 2009 ).
ج) راهبردهای فراشناختی : فراشناخت به معنای تفکر درباره تفکر است و فرایندی است که در حافظه کاری رخ می دهد. نخستین بار هارلو ( 1949 ) مفهوم یادگرفتن یادگیری را مطرح ساخت.
راهبردهای یادگیری خودتنظیمی پینتریج 2
ینتریچ (1999)، مدلی از یادگیری خودتنظیمی که در برگیرنده اغلب راهبردهای مشخص شده توسط زیمرمن و پونز بود را ارئه نمود.
مدل پینتریچ از یادگیری خودتنظیمی شامل سه دسته کلی از راهبردها است که عبارتند از: الف- راهبردهای شناختی یادگیری. ب-راهبردهای یادگیری خودنظم دهی و فراشناخت. ج- راهبردهای مدیریت منابع.
الف) راهبردهای شناختی : راهبردهای شناختی، رفتارها و افکاری هستند که فرایند یادگیری را تحت تاثیر قرار میدهند. به گونه ای که اطلاعات بتوانند بهطور موثرتری در حافظه بهخاطر آورده شوند. راهبردهای شناختی را به سه مقوله راهبردهای تکرار و مرور، بسط و گسترش و سازماندهی تقسیم میکند.
ب) راهبردهای یادگیری خودنظم دهی و فراشناخت : اصطلاح فراشناخت به دانش ما درباره فرایندهای شناختی خودمان و چگونگی استفاده بهینه از آنها برای رسیدن به اهداف یادگـیری گفته میشود. همچنین، راهبردهای فراشناختی عملکردهای اجرایی هستند که به منظور برنامهریزی و تفکر در مورد فرایند یادگیری صورت میگیرد و هدف از آن هدایت، کنترل و ارزیابی یادگیری به وسیله شخص یادگیرنده است.
پینتریچ (1999) معتقد است دانش فراشناخت به دانشآموزان در مورد خودشان، تکالیف و راهبردهای مختلف محدود می شود، اما خودتنظیمی به هدایت، کنترل و تنظیم رفتارهای بالفعل و فعالیتهای شناختی اشاره دارد.
ج) راهبردهای مدیریت منابع : این راهبردها مربوط به روشهایی است که دانش آموزان بهمنظور مدیریت و کنترل محیطشان مورد استفاده قرار میدهند. این راهبردها در ادارهکردن محیط و منابع موجود به دانشآموزان کمک میکند. راهبردهای مدیریت منابع را شامل برنامهریزی زمان موجود برای مطالعه و سازماندهی زمان برای سایر فعالیتهای زندگی فرد، فراهم آوردن یک محیط فارغ از عوامل منحرف کننده، مدیریت شغلی از نظر تلاش، گفتگو با خود، خود تقویتی و جستجوی کمک از دیگران میباشد.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .