رشد الگوهای حرکتی

اولین یادگیری فرد یادگیری حرکتی است یعنی واکنش های عضلانی و حرکتی . کودک در خلال رفتار حرکتی در کنش متقابل با جهان است و دست به تجربیاتی درباره آن می زند . مطابق نظر کپهارت ، مشکل یادگیری ممکن است در همین مرحله آغاز شود به این دلیل که پاسخهای حرکتی کودک در قالب الگوهای مربوط به آن قرار نمی گیرد . از اختلاقات بین مهارت حرکتی و الگوی حرکتی به عنوان عامل مهمی در این تئوری یاد شده است(رهبانفرد،1377) .

مهارت حرکتی ، یک کنش حرکتی است که ممکن است از دقت بسیاز زیادی نیز برخوردار باشد ، لکن منظو را زآن اجرای یک عمل بخصوص یاتکمیل و اتمام یک کار معین است . الگوی حرکتی از دقت کم ، اما از تغییر پذیری بیشتری برخوردار است .

هدف الگوی حرکتی وسیعتر و فراتر از عملکرد صرف می باشد ، ازینرو بازخورد و اطلاعات بیشتری را برای فرد فراهم می کند . برای مثال ، انداختن توپ به حلقه ممکن است یک مهارت حرکتی باشد ، اما توانایی بکارگیری این مهارت به عنوان بخشی از بازی بسکتبال یک الگوی حرکتی است(پاشازاده،1378).

مرحله حسي – حركتي

مرحله حسي – حركتي پياژه 2 سال اوليه زندگي كودك را شامل مي شود كه در اين مرحله كودك دنياي خود را با حواس و فعاليتهاي حركتي مي شناسد. ساختارهاي شناختي غالباً طرحواره هاي رفتاري هستند- الگوهاي عملي كه به موازات هماهنگي داده هاي حسي ( ديدن و تست كردن اشياء) و پاسخهاي حركتي (چنگ زدن) آغاز مي شوند. از آنجايي كه نوزادان مسائل را از طريق عملهايشان حل مي كنند تا استفاده از ذهنشان ، نحوه تفكر آنها از لحاظ كيفي كاملاً از كودكان بزرگتر متفاوت است.

خرده مرحله هاي مرحله حسي - حركتي

شش خرده مرحله حسي – حركتي در جدول زیر آمده است. در شروع دوره حسي حركتي ممكن است نوزادان موجوداتي باهوش به نظر نرسند اما در حقيقت آنان كاشفان فعال دنياي اطراف خود هستند. ما شاهد رشد علايم هوش در رفتار نوزادان به موازات گذر از خرده مرحله ها هستيم، زيرا آنها با مشاهده اثر عملكردهايشان روي جهان اطراف خود و روابط علي معلولي مطالب بسيار ياد مي گيرند، آنها از موجوداتي كه براي سازگاري با محيط از بازتابهاي ذاتي استفاده مي كنند به موجوداتي متفكر تبديل مي شوند كه قادرند مسائل ساده را در ذهنشان حل كنند.

رشد نهايي در مرحله حسي حركتي دروني كردن طرحواره هاي رفتاري به نمادهاي ذهني است كه مي تواند رفتارهاي آينده را هدايت كند. اكنون نوزاد مي تواند به صورت ذهني تجربه كند و بنابراين مي تواند در مورد چگونگي حل مسئله از خود بينش نشان دهد. اين ظرفيت نمادي – توانايي استفاده از تصاوير كلمات يا اشاره براي نشان دادن اشياء يا تجارب- نه تنها خود را در مسائل پيچيده نشان مي دهد بلكه در ظهور زبان و بازي نمادي كه در سالهاي پيش دبستاني بسيار معمول است ظاهر مي شود.

رشد در توانايي حل مسئله كه در شش خرده مرحله دوره حسي- حركتي نمايان مي شود با خرده تغييرات مهم ديگري نيز مي آورد. تغييرات دركيفيت فعاليتها و بازيهاي كودكان را در نظر بگيريد. تا خرده مرحله دومين واكنشهاي دوري (4 تا 8 ماهگي) آنها بيشتر علاقه مندند تا با بدن خود بازي كنند و علاقه اي به ور رفتن با اسباب بازيها ندارند. در اين زمان آنها عملكردهايي مثل مكيدن يا گرفتن يك اسباب بازي را مرتباً تكرار مي كنند. با ورود به خرده مرحله سومين واكنشهاي دوري (12 تا 18 ماهگي) به شيوه هاي گوناگوني اسباب بازيها را مورد آزمايش قرار مي دهند و در مورد خواص آنها چيزهايي ياد مي گيرند.

در خرده مرحله آخر آغاز تفكر در حدود 18 ماهگي توانايي جايگزين كردن يك شيء بجاي شيء ديگر ظاهر مي شود مثلاً قابلمه بجاي كلاه يا يك كفش به جاي تلفن به كار مي رود- يك فرم ساده بازي نمادين با ايجاد تفكر نمادين ساخته مي شود. از ديد پياژه در اين مرحله همچنين نوزادان مي‌توانند از الگوهايي كه قبلاً نديده اند تقليد كنند زيرا در اين زمان آنها مي توانند تصاوير ذهني را خلق كرده و به خاطر بسپارند.

خلاصه خرده مرحله ها و دستاوردهاي ذهني مرحله حسي – حركتي

 خرده مرحله

شرح

1- مرحله شكل گيري بازتابها(1-0 ماهگي)

بازتاب مكيدن/ جذب

2- واكنشهاي چرخشي اوليه (4-1 ماهگي)

در رابطه با بدن عادتهاي ساده حركتي مثل انگشتان، بازو بسته كردن دستهايشان

3- واكنشهاي چرخشي ثانويه (8-4 ماهگي)

مهارت چنگ زدن ، دستكاري و دستيابي به اشياء‌ي ، تكرار رويدادهاي جالب

4- هماهنگي طرحواره هاي ثانويه (12-8 ماهگي)

انجام عمليات عمري با هدف، كنار زدن مانع و چنگ زدن اسباب بازي آگاهي از پايداري

5- واكنشهاي چرخشي ثالث (18-12 ماهگي)

پي بردن به وسايل جديد از طريق كاوش فعال كنجكاوي – تقليد از راه آزمايش و خطا

واكنشهاي چرخشي تجربي و خلاق

6- آغاز تفكر (24-18 ماهگي)

بازنمايي ذهني- ابداع وسايل جديد از طريق تركيبات ذهني- بازي نمادي – زبان- تقليد تعويقي- بقاي شي كامل

رشد پايداري شيء

يكي ديگر از تغييرات مهم در دوره حسي حركتي فهم كودك از وجود اشياء است. از ديد پياژه كودكان تازه متولد شده در دركي از پايداري شيء ندارند. دانستن اين مطلب كه اشياء حتي هنگامي كه ديده نمي شوند يا قابل حس نيستند باز هم وجود دارند يك مسئله اساسي است. اين مسئله كه كت شما حتي هنگامي كه در كمد بسته مي شود باز هم وجود دارد از نظر شما يك مسئله تعجب برانگيز نيست اما نوزادان طوري رفتار مي كنند كه انگار اشياء تنها زماني وجود دارند كه قابل ديدن و يا لمس كردن هستند.

پياژه معتقد بود كه درك پايداري شيء به تدريج در طول دوره حسي حركتي رشد مي كند در حدود 4 تا 8 ماهگي هر چيز خارج از ديد است خارج از ذهن هم است. نوزادان به دنبال اسباب بازي كه شما روي آن را پارچه اي انداخته ايد نخواهد گشت. در خرده مرحله چهار (8 تا 12 ماهگي) آنها اين حقه را ياد خواهند گرفت اما هنوز به تصاوير و حواس خود جهت تشخيص وجود اشياء بسيار اعتماد ندارند (پياژه 1954).

بعد از اينكه دختر 10 ماهه پياژه، ژاكلين، اسباب بازي پنهان شده را چندين مرتبه از محلش برداشت پياژه اسباب بازي را جلو چشمان ژاكلين برداشت و در جاي ديگري پنهان كرد. اما با تعجب مشاهده كرد كه او دوباره اسباب بازي را در جاي اول جستجو مي كند. به نظر مي رسيد او تصور مي كند كه رفتارش معين مي كند شيء كجا پيدا شود. اين رفتار عجيب دركودكان 8 تا 12 ماهه كه شيء را در جايي جستجو مي كنند كه آخرين بار (A) در آنجا يافته اند تا اينكه محل جديد (B) پنهان كردن را ببيند خطاي A ، نه B ناميده مي شود.

در خرده مرحله 5، كودك 1 ساله از عهده اين خطا برمي آيد اما با مكانهاي غير قابل مشاهده مشكل دارد، بطوريكه هنگامي كه شما اسباب بازي را در دستتان پنهان مي كنيد بعد دستتان را زير بالش مي بريد و آن را باز مي كنيد كودك شيء را در آخرين محلي كه ديده است جستجو مي كند. به نظر مي رسد كه او هنگامي كه شيء را در دستتان نمي يابد گيج مي شود و زير بالش را نگاه نمي كند. حدوداً در پايان 18 ماهگي كودك قادر خواهد بود اينگونه مكانها را به صورت ذهني تصور كند و بنابراين مكان نهايي شيء را بيابد. از ديد پياژه مفهوم پايداري شيء به طور كامل در اين مرحله نمايان مي شود.

آيا تحقيقات يافته هاي پياژه را تأييد مي كنند؟ مطالعات جديد بيان مي دارند كه نوزادان احتمالاً در سنين پايين تر از آنچه پياژه ادعا كرده است به مفهوم پايداري شيء دست مي يابند ( فيشر و هنك، 19996). براي مثال، رنه بالارگون و مارسياگرابر (1988) آزموني از خطاي A  نه B ساختند كه لازم نبود كودك شيء مخفي شده را جستجو كند بلكه تنها نگاه كردن به محلي كه شيء است كافي بود.

يك اسباب بازي كه پشت صفحه اي پنهان شده بود 15 ثانيه بعد از پشت صفحه دوم بيرون كشيده مي‌شد در اين هنگام كودكان 8 ماهه ي مورد مطالعه بسيار تعجب مي كردند، به نظر مي رسيد كودكان به خوبي به خاطر داشتند كه اسباب بازي كجا پنهان شده بود. شواهدي شبيه به اين بيان مي دارد كه كودكاني كه خطاي A نه B را انجام مي دهند و مكان قبلي شيء را جستجو مي كنند مي توانند حداقل براي چند ثانيه مكان واقعي شيء پنهان شده را بخاطر آورند. هر چند ممكن است هنوز قادر نباشند كه از اين دانش خود به طور مناسب استفاده كنند و مكان B را جستجو كنند. احتمالاً دليل اين امر، آن است كه آنها نمي توانند جلوي تمايل خود را جهت جستجو مكان A را بگيرند (بالارگون و گرابر، 1988؛ دايموند، 1985).

بطور كلي به نظر مي رسد كودكان اكثر اوقات در مورد پايداري شيء بيش از آنچه كه درعملكردشان در تكاليف پياژه نشان مي دهند آگاهي ندارند(بالارگون و ديوس، 1991). به تدريج آنها با عمل بر روي دانششان با جستجوي مكان صحيح، مهارت بيشتري پيدا مي كنند. در پايان مرحله حسي حركتي آنها حتي در بازي هاي پيچيده قايم موشك مهارت مي يابند.

پيشرفت هوشي كودكان در طي شش مرحله دوره حسي حركتي واقعاً چشم گير است. در پايان اين مرحله كودكان به متفكراتي با توانايي نمادين تبديل مي شوند كه به آنها اجازه مي دهد تا بعضي مسائل را در ذهنشان حل كنند. 

کودك

هيچ كس به اندازه پياژه ما را از توانايي هاي ذهني كودكان مطلع نكرده است . او توضيح مي دهد كه كودكان چگونه به مرحله پيش عملياتي در دوره پيش دبستاني وارد مي شوند و در مرحله عملياتي كه مربوط به سالهاي ابتدايي ورود به دبستان است، پيشرفت مي كنند.

به طور کلی اين دوره تقريبا 2 سال اول زندگي را در بر مي گيرد. ذهن کودک با کمک اندامهاي حسي - حرکتي ( دهان , چشم , گوش ها و دست ها و ....) او به کار مي افتد و کودک از طريق حواس و حرکات و اعمال خود, خويشتن و جهان اطراف را مي شناسد. کارهائي مانند مکيدن پستان مادر , ريختن و پاشيدن آب در حمام و .... باعث مي شود که کودک نسبت به محيط اطراف خود و آنچه که موضوع کارهاي اوست, آگاهي پيدا کند. نوزاد فقط برخي بازتاب هاي اساسي را دارد و جهان اطراف براي او کاملا نامنظم و در هم ريخته است. کودک به وجود مستقل خويش آگاهي ندارد. حتي وقتي در ماه هاي اول تولد است, هنوز نمي داند که چگونه با دست ها و پاهاي خود بازي مي کند. در اين مرحله هنوز نمي تواند وجود چيزهاي محسوس اطراف خويشتن را جدا بداند. به همين دليل کودک شير خواره را خود مرکز بين مي ناميم . به عنوان مثال , شنيدن صداي مادر از وجود مادر جدايي ناپذير است. تا قبل از يک سالگي , چيزهاي پيرامون او براي وي حالت دائمي ندارند. مثلا اگر سکه اي را که در دست داريد به او نشان دهيد و سپس آن را زير رختخواب پنهان کنيد نمي تواند آن را پيدا کند. 

اما در 18 ماهگي , اول به دست شما نگاه مي کند و وقتيکه سکه را پنهان مي کنيد به اطراف خود و از جمله زير رختخواب نگاه مي کند تا سکه را بيابد. پي بردن به وجود دائمي چيزها , اولين , بزرگ ترين و اساسي ترين کشف شناختي کودک است. ( پايداري شي»)
بنابراين کودک در پايان مرحله حسي - حرکتي مي تواند بفهمد که وقتي پدر و مادر دور از دسترس او هستند باز هم وجود دارند. با اين حال او هنوز موجودي نيست که فکر کند, بلکه در مرز تفکر است. ( تفکر کودک زماني آغاز مي شود که زبان را به کار مي گيرد. )