نظریه تقلید ابن خلدون
در آرای ابن خلدون می توان « قوانین تقلید » گابریل تارد را بازیابی نمود که براساس نظر ابن خلدون ، انسان هایی که گرد هم می آیند ، می کوشند از هم تقلید نمایند و این تمایل در این معنا نیز متجلی می شود که پست ترها از عالی ترها تقلید می کنند .
می بینیم که ابن خلدون نیز با چند اصطلاح این قانون را عرضه می دارد : « قوم مغلوب همواره شیفته تقلید از شعائر و آداب و طرز لباس و مذهب و دیگر عادات و رسوم قوم غالب است . زیرا در نهاد انسان همواره اعتقاد به کمال و برتری قوم پیروزی که ملت شکست خورده را مسخر خود می سازد ، حاصل می شود » .
ابن خلدون در چند فصل از مقدمه خود ، درباره تقلید بحث می کند و با نام های مختلف همچون محاکات ، تشبیه ، اقتداء ، تلقین ، از آن نام می برد و تاثیر و نقش تقلید و محاکات را در حیات اجتماعی به طور عموم بحث می کند و نقش تقلید را در انتقال و گسترش تمدن و مخصوصا تعلیم و تربیت ، یادآوری می نماید . او می گوید : « قیاس و محاکات برای انسان یک طبیعت معروف است » .
و در جای دیگر از کتاب به انواع تقلید اشاره می کند و از تقلید افراد از افراد ، گروه از گروه ، پسران از پدران ، دانش آموزان از معلمان ، رعیت و ملت از زمامداران ، نسل بعدی از نسل قبل ، مغلوب از غالب و ملت های مختلف از همدیگر نام می برد .
ابن خلدون فصل خاصی در شرح تقلید مغلوب از غالب توضیح می دهد و در عنوان فصل می گوید : « مغلوب ، همواره می خواهد که از غالب پیروی کند ، در همه آداب و رسوم ، در شعائر و سبک لباس ، اندیشه ، اخلاق و دیگر احوال » .
او در متن فصل مزبور می گوید : « می بینی که مغلوب ، همیشه در لباس و مرکب و سلاح خود ، از غالب پیروی می کند ، نه فقط آداب و رسوم ، بلکه در همه احوالات » .
او تصریح می کند آدمی جمیع روش ها و آداب غالب را می پذیرد و به او اقتدا می کند . ابن خلدون ریشه این گرایش و اقتداء را به یک عمل روانی باز می گرداند و می گوید : « روان آدمی ، همواره چنین باور دارد که غالب شده ، دارای کمال است ، از این رو می خواهد که از او پیروی کند » .
ابن خلدون علت های این گرایش روانی را در سه عامل خلاصه می نماید :
1- به جهت این که او را به چشم کمال می بیند و او را همواره بزرگ می شمرد .
2- چنین تصور می کند که انقیاد او از پیروز نه به جهت پیروزی است ، بلکه به جهت آن است که غالب کامل است .
3- به این جهت که غالب دارای روش مطلوب است .
بنابر این همواره این علت ها سبب می شود که مغلوب از غالب اقتداء کند و آداب و رسوم او را بگیرد . او در تایید این نظریه ، تقلید فرزندان از پدران خود را شاهد می آورد و می گوید : « بنگر چگونه این در پیروی فرزندان از پدران خود وجود دارد . آنان همواره می خواهند پای در جای پای پدر بگذارند ، زیرا چنین می بینند که آنان کامل اند » .
ابن خلدون در ادامه این سطور به منشاء روانشناسی این تقلید با دقت اشاره می کند و از نکات جالب نظرات او ، توجه به دو طبقه مسلط و تحت سلطه در زندگی شهری نکوهش شده توسط اوست .
به نظر ابن خلدون این تقلید که از ثمرات « هواداری » است .