در سال ۱۹۸۷ نظریه ای توسط ترنس پی. ثورنبری ، ماروین کرون، آلن لیزوت و مارگرات فارن­ورث مطرح شد. همانند نظریه­ الیوت و همکارانش، ثورنبری عناصری از نظریه های کنترل اجتماعی و یادگیری اجتماعی اخذ نمودند؛ به ویژه، آن­ها در نظریه­ تعاملی اظهار داشتند که بزهکاری مقدمتاً کارکرد ارتباط با همسالان بزهکار است. فرصت هایی که باعث نزدیکی و ارتباط با این همسالان می شود، نتیجه­ی مستقیم و بلافصل پیوندهای اجتماعی ضعیف بوده(به طور مثال کنترل اجتماعی) که در طول زندگی افراد تجربه شده است. برخلاف الیوت و همکارانش، ثورنبری از نظریه­ فشار در توسعه­ ی نظریه­ تعاملی اش استفاده نکرده است ( ترنر و بلوینس، ۲۰۰۹: ۳۴۲)