نظریه انحراف اولیه فرانک تاننباوم

فرانک تاننباوم، این نظریه را مطرح کرد که رفتارهای انحرافی اولیه ممکن است برای کسانی که مرتکب این عمل می‌شوند بی‌گناه یا سرگرم‌کننده باشد ولی می‌تواند برای والدین، مربیان و حتی مجریان قانون، آزاردهنده باشد و به عنوان نوعی بزهکاری در نظر گرفته شود. تاننباوم دو نوع مختلف انحراف را متمایز کرد:

  • اولین مورد، عمل اولیه‌ای است که کودک آن را بی‌گناه می‌داند ولی بزرگسالان آن را منحرف می‌دانند، این برچسب را انحراف اولیه می‌نامند.
  • مورد دوم بعد از این است که در ابتدا به آنها برچسب زده شد که آنها به انحراف ثانویه شناخته می‌شوند که در آن بزرگسال و کودک هر دو موافق هستند که آنها منحرف هستند.

تاننباوم اظهار داشت که « نمایشی بیش از حد » این اعمال انحرافی می‌تواند باعث شود که به فرد برچسب زده شود و برچسب منحرف بودن را بپذیرد. با توجه به پذیرش این برچسب، آنها در نهایت از منحرف اولیه به منحرف ثانویه تبدیل شده و در نتیجه مرتکب جنایات بزرگتری می‌شوند.

نظریه نمایش شر فرانک تاننبائوم

نظریه برچسب زنی مدعی است که واکنش ­های اجتماعی رسمی و غیررسمی بر بزهکاری می تواند نگرش ­ها و رفتارهای اساسی بزهکاران را تحت تأثیر قرار دهد. از اولین مواردی که پیامد برچسب زنی رسمی را بر بزهکاری به طور بالقوه منفی شناسایی نموده است، کارهای فردریک تراشر ( Thrasher ) بر روی گروه­ های جوانان اوباش ( The Gang ) در شیکاگو (1927) می ­باشد. حدود یک دهه بعد از تراشر، فرانک تاننبائوم ( Tannenbaum ) در کتابش با عنوان « جرم و اجتماع » (1938) اصطلاح " نمایش شر " ( Dramatization of Evil ) را مطرح نمود. وی بر این باور بود که زدن برچسب رسمی به فرد به عنوان بزهکار، می ‏تواند وی را وادار به انجام کارهایی کند که او را به آن کارها شناخته ‏اند. چند سال بعد از انتشار کتاب تاننبائوم، ادوین لمرت (1951) مفهوم کجرفتاری اولیه ( Primary Deviance ) و ثانویه ( Secondary Deviance ) را بیان کرد که از عناصر اصلی اولین دیدگاه نظام یافته در این زمینه به شمار آمد (شومیکر، 2009).

در حالی که در دهه­ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، کتاب ها و مقاله های زیادی در رابطه با رویکرد برچسب زنی نوشته شد، اما ریشه­ این رویکرد را می توان در اثر فرانک تاننبائوم تحت عنوان « جرم و اجتماع » (۱۹۳۸) ملاحظه نمود. تاننبائوم به دنبال این بود تا قابلیت نظریه های موجود را توسعه داده تا بتوانند رفتار مجرمانه را از طریق تأکید بر آنچه که بعد از دستگیری و شناسایی فرد به عنوان قانون شکن روی می دهد، تبیین نمایند. وی این فرایند واکنش اجتماعی به رفتار غیرقانونی را نمایش شر نام گذاری کرد ( براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۶۸).

وی معتقد بود که در نتیجه­ محکومیت اجتماعی رفتار نابهنجار یک فرد، دیدگاه جامعه نسبت به شخص خاطی و متخلف تغییر می یابد. به عبارت دیگر، پس از این محکومیت موقعیت فرد از شخص خاطی و متخلف به بزهکار تغییر جهت می یابد ( بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۵۲).

نمایش شر به معنی به نمایش گذاشتن، افشا و گزارش نمودن رفتار انحرافی افراد همراه با ویژگی های منحرفان است. این امر موجب می شود هویت شخصی متخلفان برای دیگران برملا شده و آن­ها به عنوان افرادی برچسب خورده به جامعه معرفی می شوند ( احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۱) .

برچسب هایی که به افراد زده می­ شود، مبنای هویت شخصی قرار می گیرد. زمانی که بازخورد منفی آژانس های قانونی، والدین، دوستان، معلمان و دیگر اشخاص، شدت عمل برچسب اصلی را تقویت می کند، متخلفان برچسب خورده(داغ ننگ زده شده) ممکن است شروع به ارزیابی مجدد هویت های خود نمایند. اگر آن ها واقعاً شر یا بد نباشند، ممکن است از خود سؤال کنند چرا دیگران چنین سروصدا و هیاهویی به پا می کنند؟ ( پارکر و موون، ۲۰۱۵).

نمایش شر با مفهوم دیگری به نام نسبیت گرایی قانونی که تاننبائوم مطرح کرد، مرتبط است. وی اظهار داشت که اعمال ذاتاً نه خوب هستند و نه شر؛ درجه های متفاوتی از خوب و شر وجود دارد، و حضار یا مخاطبان اجتماعی برچسب اختصاص یافته به یک رفتار خاص را تحت تأثیر قرار می دهند. یک رفتار یکسان و مشابه به وسیله­ افراد دارای پایگاه های اجتماعی متفاوت یا در موقعیت های گوناگون انجام می شود و واکنش نسبت به آن ممکن است کاملاً متفاوت باشد. آنچه که رفتار مناسب یا حداقل قابل تحمل در یک موقعیت قلمداد می شود، ممکن است در موقعیت دیگر رفتار نامناسبی محسوب شود ( براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۶۸).