یکی از پیشگامان هوش اخلاقی خانم میشل بوربا است . وی به عنوان یک متخصص تعلیم و تربیت ، بدون تکیه بر مدل های اخلاقی ، اندرز دادن یا فلسفه انتزاعی ، راه جدیدی را برای درک ، ارزیابی و ایجاد هوش اخلاقی مطرح ساخته است . بُربا در کتاب خود با عنوان « کلیدهای پرورش هوش اخلاقی در کودکان و نوجوانان » از دغدغه خود برای رفع بحران اخلاق در قرن معاصر سخن می گوید . از نظر او روان شناسان و متخصصانی هم چون ژان پیاژه ، لارنس کهلبرگ ، ویلیام کیل پاتریک ، دانیل گلمن ، هوارد گاردنر ، ویلیام بنت و ... در امر چگونگی تعلیم و تربیت فرزندان تلاش های بسیاری کرده اند اما با وجود این تلاش ها بحران های اخلاقی کماکان باقی است . وی دلیل عمده آن را مربوط به جایگاه و اهمیت ثانویه ای می داند که خانواده به اخلاق ( نیاز به خوبی ) در برابر دیگر اهداف و نیازهای فرزندان می دهد . در این میان بوربا راه حل را پرورش هوش اخلاقی فرزندان و هم چنین تربیت خانواده های نیرومندی می داند تا آن ها بتوانند در شکل دهی به شخصیت و سرنوشت اخلاقی فرزندان خود به درستی عمل کنند .

به نظر بوربا اگر " هوش " را ظرفیت سازگاری با موقعیت جدید قلمداد کنیم، آنگاه " اخلاق " ظرفیت سازماندهی ارزشی به این موقعیت را پوشش خواهد داد.

هوش اخلاقی ظرفیت و توانایی درک درست از نادرست، داشتن اعتقادات قوی اخلاقی و عمل به آنها و همچنین، رفتار در جهت صحیح است. هوش اخلاقی به این نکته اشاره دارد که اصول اخلاقی حاصل وراثت نیست بلکه افراد یاد می گیرند که چگونه خوب باشند ( بوربا، 2005 ).

هوش اخلاقی ترکیبی است از هوش ( ظرفیت سازگاری با موقعیت جدید ) و اخلاق ( ظرفیت سازماندهی ارزشی به این موقعیت ) . از این رو هوش اخلاقی در کنار هوش عقلانی می تواند توانمندی های فکری و عاطفی کودک را در ابعاد زندگی وی نمایان ساخته و نیک اندیشی و نیک خویی را در او پدید آورد ( بوربا، 2005 ).

بوربا ( Michele Borba ) هوش اخلاقي را در مباحث روان شناسي كودكان پژوهش كرد و لنيك و كيل به تأثيرات هوش اخلاقي و مؤلفه هاي آن در سطح سازماني توجه كرده اند.

هوش اخلاقی به این نکته اشاره دارد که اصول اخلاقی حاصل وراثت نیست بلکه افراد یاد می گیرند که چگونه خوب باشند (بوربا، 2005 ).

هوش اخلاقی که به آن "هوش قضاوت اخلاقی" یا "هوش استدلال اخلاقی" گفته می‌شود؛ عبارت از ظرفیت و توانایی درک درست از نادرست، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آن‌ها و رفتار در جهت صحیح و درست است (بوربا، 2005).

هوش اخلاقي بيانگر آن است كه در روابط اجتماعي چه عملي مناسب و چه عملي نامناسب است؛ فرد احساسات ديگران را درك كند، با ديگران همدلي نمايد، و مسئوليت كارهاي خويش را بپذيرد (بوربا، 1390، ص26).

هوش اخلاقی ظرفیت تشخیص درست از نادرست است. هوش اخلاقی یعنی داشتن باورهای اخلاقی قوی و عمل براساس آن‌ها، تا درست و محترمانه رفتار کنید. هوش اخلاقی استعداد فوق‌العاده‌ای است که ویژگی‌های مهم زندگی را در بر می‌گیرد. ویژگی‌هایی که فرد می‌تواند درد و رنج دیگران را درک کند، به خود اجازه ندهد بی‌رحمانه رفتار کند؛ تکانه‌های آنی‌اش را کنترل کند و بتواند رضایتش را به تأخیر بیندازد؛ قبل از قضاوت‌کردن به حرف‌های طرفین گوش کند، تفاوت‌ها را بپذیرد و احترام بگذارد؛ گزینه‌های غیراخلاقی را نپذیرد؛ قدرت همدلی داشته باشد؛ در مقابل بی‌عدالتی بایستد و با دیگران با احترام و مهربانی رفتار کند. این موارد ویژگی‌های بنیادینی هستند که به فرزندتان کمک می‌کنند انسانی شریف و شایسته باشد.

افرادي كه هوش اخلاقي را تجربه نكرده اند، به سبب دارا بودن وجدان سطحي، ضعف در مهار اميال، حسّاسيت اخلاقي بالا، و باورهايي كه به گونه اي نادرست هدايت شده اند، در معرض خطر جدّي قرار دارند اگر چه اين افت اخلاقي علل پيچيده اي دارد، اما يك حقيقت انكار ناپذير است (بوربا، 1390، ص 27).

فضایل اخلاقی میشل بوربا

بوربا در زمینه پرورش هوش اخلاقی رویکردی فضیلت گرایانه دارد .

خانم ميكله بوربا (2005) با جمع آوري شواهد، تحقيقات و نمونه هاي عملي، مفهوم هوش اخلاقي را در قالب پرورش هفت فضيلت مطرح كرده است. اين فضايل عبارتند از: همدلي، وجدان، خويشتن داري، احترام، مهرباني، بردباري، و انصاف.

1. همدلي ( Empathy ) : احساس اخلاقي بنياديني است كه درك احساسات ديگران را براي فرزندتان (فرد) امكان پذير مي سازد.

همدلی به معنای دیدن دنیا از زاویه دید دیگران، توانایی عاطفی برای تجربه هیجانات دیگران و توانایی شناختی برای فهم هیجانهای اشخاص دیگر است ( هاوکینز و تروبست ، 2000) . به عبارتی دیگر همدلی ، احساس و درک علایق و نگرانی های دیگران است .

همدردی یعنی تشخیص علایق واحساسات افراد که شامل مراحل زیر می باشد:

  • الف) پرورش آگاهی؛
  • ب) افزایش حساسیت نسبت به احساس های دیگران؛
  • ج) همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر

این نیکخویی به فرزندتان کمک می کند نسبت به نیازها و احساس های دیگران حساس تر شود، به اشخاص نیازمند کمک کرد و با دیگران با محبت رفتار کند. علاوه بر اینها، همدلی، عاطفه اخلاقی قدرتمندی است که فرزندتان را به انجام کارهای درست تشویق می کند، زیرا یک شخص همدل تاثیر درد عاطفی را بر دیگران تشخیص می دهد و بی رحمانه رفتار نمی کند.

همدلي يعني همدردي با مردم و درك نگراني ها و احساسات ديگران. اين فضيلت به كودك كمك مي كند غير از نيازهاي خود، نسبت به نيازها و احساسات ديگران نيز حساس باشد و تمايل بيشتري به ياري افراد آسيب ديده يا دچار مشكل پيدا كند. همچنين يك اهرم اخلاقي قوي است كه كودك را وامي دارد به درستي رفتار كند و از آنجا كه مي تواند رنج هاي عاطفي ديگران را تشخيص دهد و درك كند، از ظالمانه رفتار كردن در حق ديگران پرهيز كند.

2. وجدان ( Conscience ) : يك نداي دروني قوي است كه به كودك (فرد) در تصميم گيري در امر درستي و نادرستي، كمك مي كند و باعث مي شود او در مسير اخلاق باقي بماند و در صورت انحراف، احساس گناه بر او چيره شود. اين خصيصه سنگ بناي تقويت خصايلي بنيادين مانند صداقت، مسئوليت پذيري و امانتداري است.

وجدان نوعی عامل درونی است که به سهم خود اندیشه ها و اعمال انسان را کنترل می کند (میرسپاسی، 1377 ). به عبارتی وجدان ، شناخت رفتار درست و شایسته و عمل بر مبنای آن است .

هرگاه فرزندتان از مسیر درست خارج شود، به کمک وجدان دچار احساس گناه می شود. داشتن وجدان به وی کمک می کند حتی در برابر وسوسه زیاد، رفتاری درست داشته باشد. وجدان سنگ بنای رشد و پرورش صفات شایسته ای همچون صداقت، مسئولیت و اصالت است.
وجدان، نداي دروني بالقوه اي است كه به كودك در تصميم گيري براي تعيين درستي و نادرستي امور كمك مي كند و باعث مي شود او در مسير اخلاق بماند و در صورت انحراف احساس گناه كند. وجدان بيدار، كودك را در مقابله با نيروهايي كه در برابر خوبي قدعلم مي كنند تقويت مي كند و او را قادر مي سازد در مواجهه با وسوسه ي نفس نيز به طور صحيح رفتار كند. اين خصيصه سنگ بناي تقويت حصايل نيك بنيادي مثل صداقت و مسؤوليت پذيري و امانتداري است.

3. خويشتن داري (خودكنترلي) ( Self- control ) : به فرد در مهار كردن اميال نفساني اش ياري مي رساند و نيز موجب مي شود كه او پيش از مبادرت به هر عملي، فكر كند و در نتيجه، به گونه اي صحيح رفتار مي كند و احتمال كمتري دارد كه به انتخاب هاي عجولانه اي دست بزند كه پيامدهاي خطرناكي به دنبال دارد. اين فضيلت كمك مي كند تا به خود متكي باشد؛ زيرا مي داند كه قادر به مهار اعمالش هست. همچنين فضيلتي است كه بخشندگي و مهرباني را بر مي انگيزد؛ زيرا كمك مي كند تا لذت آني را كنار بگذارد و به جاي آن، وجدانش براي كمك به ديگران بر انگيخته شود.

خویشتنداری یعنی اینکه در انتخاب رفتارها یا اعمال خود، به جای تکیه بر انگیزه های آنی، به نتایج آنها توجه شود و سپس بر اساس آن عمل شود ( نیکوگفتار، 1386). به بیانی دیگر خویشتنداری ، تنظیم افکار و کارها به طوری که هر فشاری را از درون و بیرون متوقف کند و فرد آن گونه رفتار کند که می داند و احساس می کند درست است .

این اصل مهم اخلاقی سبب می شود فرزندتان هوس هایش را مهار و پیش از عمل فکر کند تا رفتار سنجیده و درستی داشته باشد. در نتیجه تصمیمات شتابزده ای را که باعث عواقب بد می شود، نداشته باشد. به علاوه، تقویت خویشتنداری به فرزندتان کمک می کند تا متکی به نفس شود، زیرا می داند که می تواند رفتارش را کنترل کند.
به فرزند شما ياد مي دهد قبل از مبادرت به انجام هر عمل، فكر كند. در نتيجه او به گونه اي صحيح رفتار مي كند و كمتر احتمال دارد به انتخاب هاي عجولانه كه برايش پيامدهاي خطرناك دارد، دست بزند. اين فضيلت همچنين به فرزند شما كمك مي كند و به خود متكي باشد زيرا او مي داند به تنهايي قادر است اعمالش را مهار كند. همچنين پايه گذار بخشندگي و مهرباني است چرا كه به كودك كمك مي كند از لذات آني چشم بپوشد و در عوض به كمك ديگران بشتابد.

4. توجه و احترام ( Respect ) : فرد را تشويق مي كند تا به علت آنكه احترام به ديگران را ارزشمند مي داند، با ديگران با ملاحظه رفتار كند. اين ويژگي فرد را وادار مي سازد تا با ديگران به گونه اي رفتار كند كه دوست دارد با خودش رفتار شود و به همين سبب، اساس پيش گيري از خشونت، بي عدالتي و نفرت را پايه گذاري مي كند.

احترام هسته اخلاق است و والدین باید احترام متقابل خود را در روابط خود با کودکانشان به وجود آورند ( لیکونا، 1983). به بیانی دیگر احترام ، با ادب و توجه با دیگران رفتار کردن و نشان دادن اینکه برای افراد ارزش قائل است .

هنگامی که فرزند شما احترام را به عنوان بخشی از زندگی روزانه اش در نظر می گیرد، به حقوق و احساس دیگران توجه خواهد داشت و برای خود نیز احترام بیشتری قائل خواهد بود. این صفت شایسته فرزندتان را راهنمایی می کند با دیگران همان گونه رفتار کند که دوست دارد با خودش رفتار شود.
فرزند شما را تشويق مي كند. به دليل آن كه احترام به ديگران را ارزشمند مي داند، با ديگران با ملاحظه رفتار كند. اين ويژگي فرزند شما را بر آن مي دارد با ديگران همان گونه رفتار كند كه دوست دارد با خودش رفتار شود. به همين دليل اساس پيشگيري از خشونت، بي عدالتي و نفرت را پايه گذاري مي كند. وقتي كودك احترام را بخشي از زندگي روزانه اش بداند، احتمال بيشتري دارد كه به حقوق و احساست ديگران توجه كند، در نتيجه براي خودش هم احترام بيشتري قايل مي شود.

5. مهرباني ( Kindness ) : توجه فرزند (فرد) را به رفاه و احساسات ديگران جلب مي كند. با تقويت اين فضيلت، فرد خودخواهي كمتري خواهد داشت و بيشتر دلسوز و غمخوار مي شود و درك مي كند كه مهرباني كردن به ديگران ساده ترين كاري است كه مي توان كرد. در نتيجه، به نيازهاي ديگران بيشتر فكر مي كند، به آنها توجه نشان مي دهد، در كمك به نيازمندان پيش قدم مي شود و از آن هايي كه دچار آسيب و مشكل شده اند، دفاع مي كند.

مهربانی توجه به نیازها و احساسات دیگران است. با تقویت این فضیلت، کودک خودخواهی کمتری خواهد داشت و بیشتر دلسوز و غمخوار می شود ( بوربا، 2005). مهربانی به بیانی دیگر ، ابراز علاقه و توجه به بهروزی و احساسات دیگران است .

با پرورش مهربانی در فرزندتان وی یاد می گیرد خودخواهی کمتر و محبت بیشتری داشته باشد. فرزند با صفت مهربانی، بیشتر به نیازهای دیگران فکر می کند و علاقه بیشتری به مردم نشان می دهد و بیشتر هم مدافع آنانی خواهد بود که دچار مشکل شده اند یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند.
توجه فرزند شما را به رفاه و احساسات ديگران جلب مي كند. با تقويت اين فضليت در فرزندتان او كمتر خودخواهي به خرج خواهد داد و بيشتر دلسوز و غمخوار مي شود و درك مي كند كه مهرباني كردن به ديگران، ساده ترين كاري است كه مي شود كرد. وقتي فرزند شما مهربان باشد بيشتر به فكر نيازهاي ديگران است. به آن ها توجه مي كند و در كمك به نيازمدان پيشقدم مي شود و از كساني كه دچار آسيب يا مشكل شده اند، دفاع مي كند.

6. بردباري ، تحمل و مدارا ، صبر ( Tolerance ) : به فرد كمك مي كند تا ويژگي هاي ديگران را درك كند و آمادة پذيرش چشم اندازها و باورهاي جديد باشد، و به ديگران بدون توجه به تفاوت جنسي، نژاد، ظاهر، فرهنگ، باورها، توانايي ها، يا جهت گيري جنسي احترام بگزارد.

بردباری احترام گذاشتن به حقوق همه مردم حتی آنهایی است که باورها و رفتارهایشان با ما تفاوت دارد ( بوربا، 2005). بردباری به بیانی دیگر ، احترام به شان و حقوق همه افراد ، حتی آن هایی که باورها و رفتارهایشان با شما تفاوت دارد .

این اصل اخلاقی به فرزندتان کمک خواهد کرد با فهم و مهربانی با دیگران رفتار کند و در برابر نفرت، خشونت و تعصب بایستد و برای اشخاص بر مبنای شخصیت شان احترام و ارزش قائل شود. داشتن بردباری به آنان می آموزد با وجود تفاوت های نژادی، جنسیتی، فرهنگی و اعتقادی به دیگران احترام بگذارد و برایشان ارزش قائل شود.
باعث مي شود كودك با ديگران عادلانه، منصفانه و بي طرفانه رفتار كند. بنابراين با رعايت قواعد نوبت و مشاركت با ديگران بازي مي كند و قبل از قضاوت در مورد مردم، همه ي جوانب را به خوبي مي سنجد . چون اين فضيلت حساسيت اخلاقي كودك را افزايش مي دهد، اين شجاعت را خواهد داشت تا از كساني كه در حقشان بي عدالتي شده حمايت كند و خواستار اين باشد كه با همه ي مردم عادلانه و يكسان رفتار شود.

7. انصاف ، عدالت ، تعصب نداشتن و بی طرفی ( Fairness ) : موجب مي شود تا فرد با ديگران عادلانه، منصفانه و بي طرفانه رفتار كند و بنابراين، با رعايت قانون، نوبت و شراكت، با ديگران تعامل كند و پيش از قضاوت، همة جوانب را كاملاً بسنجد. اين فضيلت اين شجاعت را به فرد مي دهد تا از كساني كه در حقشان بي عدالتي شده است حمايت كند و خواستار اين باشد كه با همة مردم (بدون توجه به نژاد، فرهنگ، موقعيت اقتصادي، توانايي، يا اعتقادات) يكسان رفتار شود (بوريا، 2005، ص 29 و 30).

عدالت ( انصاف ) فضیلتی است که ما را وا می دارد با تمامی مردم، صرف نظر از نژاد، فرهنگ، ظاهر، جنسیت و موقعیت اقتصادی یکسان و عادالنه رفتار کنیم ( بوربا، 2005). انصاف به بیانی دیگر ، رفتار و عمل خالی از تعصب و منصفانه داشتن است .

فرزندتان را راهنمایی می کند با دیگران با عدالت رفتار کند و بی تعصب و عادلانه برخورد نماید. فرزندی که با انصاف بزرگ شود قانونمدار می شود، حق دیگران را ضایع نمی کند و پیش از قضاوت بدون تعصب تصمیم گیری می کند.
به كودك كمك مي كند ويژگي هاي ديگران را درك كند و آمادگي پذيرش چشم اندازها و باورهاي جديد باشد. او ياد مي گيرد بدون توجه به تفاوت جنسيتي، نژادي، ظاهري، فرهنگي، اعتقادي، و فارغ از توانايي ها با جهت گيري هاي قومي، به ديگران احترام بگذارد و همدلانه و مهربانانه رفتار كند. چنين فرزندي در برابر خشم، خشونت و تعصب ايستادگي مي كند و از همه مهم تر، به افراد بر اساس منش آن ها احترام مي گذارد.

مؤلفه هازیر مؤلفه ها
همدلیدرك نگرانی های دیگران، توجه به ناراحتی، غمگینی، شادی و احساسات دیگران
وجدانندای درونی برای تشخیص درست از غلط، چطور درست رفتار کردن، پذیرش خطا، رفتار کردن براساس مقررات، انجام کارهای درست
خودکنترلیخویشتنداری : مهار کردن فشار درونی و بیرونی مانند کنترل احساسات ( خشم، عصبانیت و... ) ، مهار کردن پرخاشگری دیگران، صبور بودن
احترامرفتار مؤدبانه و با ملاحظه با دیگران مانند عذرخواهی کردن در صورت خطا، ببخشید گفتن، متشکرم.
مهربانیتوجه نشان دادن به رفاه و احساسات دیگران
تحمل ( بردباری )احترام به شأن و حقوق همة افراد حتی آنهایی که باورها و رفتارشان با ما فرق دارد
انصافعادلانه و منطقی رفتار کردن

از نظر بوربا ، سه اصل اول همدلی ، وجدان و خویشتنداری هسته اصلی هوش اخلاقی را نشان می دهند ( بهشتی فر و محمد رفیعی ، 1391).

بوربا بر اساس این 7 اصل اخلاقی، پرسشنامه ای را برای اندازه گیری هوش اخلاقی بزرگساالن تدوین نمود ( بوربا،2010 ،ترجمه کاووسی، 1390).

بوربا رشد هوش اخلاقی شامل موارد ذیل بیان می کند :

1- توانایی تشخیص درست از نادرست،

2- ایجاد و حفظ اعتقادات اخلاقی ،

3- تمایل به عمل کردن براساس اعتقادات ( میرکمالی، واعظی، تبار، 2014 :95 ).

اساس هوش اخلاقی از نظر بوربا انسان محوری است یعنی افراد با هوش اخلاقی مبنای رفتار اخلاقیشان انسان محوری است .

از نظر بوربا این مؤلفه ها ( همدلی، وجدان، خودکنترلی، احترام، مهربانی، تحمل و انصاف ) منجر به رفتار مناسب و اخلاقی از سوی فرد می شوند.

پرورش اخلاقی کودکان

از نظر بوربا ، این 7 فضیلت به کودکان کمک می کند هنگام مواجهه با فشارها و چالش های اخلاقی گریزناپذیر در زندگی از آن ها عبور می کنند . همچنین به آن ها جهتی اخلاقی می دهد تا در مسیر نیکی باقی بمانند و طبق موازین اخلاقی عمل کنند ( بوربا ، 1395).

بوربا معتقد است کودکان بیشتر از هر چیزی به قدرت اخلاقی نیاز دارند تا نه تنها اخلاقی فکر کنند بلکه اخلاقی نیز عمل کنند . وی تقویت هوش اخلاقی را بهترین فرصت برای قرار دادن فرزندان در مسیر درست معرفی می کند ( بوربا ، 1395).

در باب اکتسابی و یا ذاتی بودن هوش اخلاقی بوربا معتقد است همه کودکان با ظرفیت هوش اخلاقی اکتسابی است . او تاکید می کند از زمانی که ویژگی های شخصیت یاد گرفته می شود ، یعنی از یکی دو سالگی ، می توان پرورش این هوش را در فرزندان شروع کرد . اگر چه در آن سن کودکان توانایی شناخت و بررسی استدلال های اخلاقی پیچیده را ندارند اما در همان سن است که مبانی عادت های اخلاقی یاد می گیرند ( بربا ، 1395).

در وصف اهمیت خانواده در پرورش این هوش همین بس که بگوییم وی دستیابی به هوش اخلاقی را قطعی نمی داند ، مگر این که خانواده آگاهانه آن را تقویت کند و خود خانواده تبدیل به سرمشق اخلاقی گردد ( بربا ،1395).

روش بربا در تقویت هوش اخلاقی عبارت است از آموزش خط مشی های عملی فرزندپروری به منظور تقویت و توسعه اخلاقی کودکان . او بر این باور است که همه کودکان باید طوری رشد کنند که شخصیتی محکم ، اذهانی نیرومند و دل هایی مراقب داشته باشند .

گفتنی است که بوربا مانند دیگر متخصصان تعلیم و تربیت یکی از کاربردی ترین شیوه های تربیتی را سرمشق گرایی می داند . او اعتقاد دارد والدین نخستین و بزرگترین سرمشق اخلاقی کودکان هستند از این رو به آموزش خانواده با محوریت هوش اخلاقی می پردازد . بوربا تاکید ویژه ای بر اهمیت تربیت خانواده و سبک فرزندپروری دارد ، یعنی بوربا بر این باور است که خانواده نخستین مدرسه فضیلت هاست و والدین ، حتی در فرهنگ سمی امروز ، تاثیر بسزایی در رشد اخلاقی فرزندان دارند ، زیرا آنان نخستین و مهم ترین معلمان اخلاقی فرزندانشان هستند و همچنین تاکید می کند این فرضیه تنها به شرطی قابل اعمال است که والدین بخواهند نفوذ اخلاقی خویش را به کار برند .

یکی از نکته های قابل تامل در آموزه های بوربا این است که فرزندان شخصیت مستحکم خود را نه در کلاس های درس و نه در سخنرانی های ناگهانی بلکه در لحظلات آموزنده روزانه و به عبارتی از بودن ها بدست می آورند .

بنابر آموزه های بوربا ساختن هوش اخلاقی کودکان به طوری که آن ها معنای درست و نادرست را تشخیص دهند و بتوانند به نحوی مثبت به تاثیرات اجتماعی پاسخ دهند فواید بسیاری دارد ، از جمله پرورش یافتن شخصیت خوب ، قرار دادن کودکان در مسیری درست از طریق آموزش تفکر اخلاقی و عمل اخلاقی به آنان ، آموزش مهارت های انتقادی زندگی نظیر گره گشایی ، همدلی و تصمیم سازی ، ترویج معنایی عمیق از شهروندی و الهام رفتار خوب و زمینه سازی برای تبدیل شدن کودکان به افرادی نجیب ، دلسوز و محترم .

بربا در آثار خود علاوه بر توضیحات نظری از تکنیک ها و تمرین های عملی متعددی به منظور آموزش والدین در مسیر پرورش هوش اخلاقی کودکان نیز بهره برده است . به طور مثال برای پرورش هر فضیلت چند گام را مطرح می سازد .

بروبا سه گام برای پرورش احترام و حس توجه و ادب در کودکان بر می شمارد که این سه گام عبارتند از :

گام 1 : از طریق سرمشق بودن و آموزش احترام ، معنای آن را منتقل کنید .

گام 2 : احترام به بزرگترها را تشویق کنید و جلوی بی ادبی را بگیرید .

گام 3 : بر ادب و خوش رفتاری تاکید کنید .

وی تاکید می کند والدین باید به تحسین کردن رفتار اخلاقی در کودکان بپردازد تا از این طریق رفتار درست را در آن ها تقویت کنند و انگیزه اخلاقی را در آنان تقویت کنند . یکی دیگر از روش های مورد استفاده بوربا تقویت باورها و به اشتراک گذاشتن آن هاست . از دیگر نکات تربیتی که مورد توجه بورباست بهره گیری از انضباط به مثابه یک روش اخلاقی است . او از والدین می خواهد قاعده طلایی - یعنی هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگری نیز بپسند - را مورد توجه قرار دهند و از کودکان انتظار رفتار اخلاقی داشته باشند . و یا تاکید دارد که کودکان را متوجه تاثیرهای رفتارهایش بکنید . همچنین یکی از روش های کلی مورد توجه بوربا به چالش کشیدن باورهای نادرست و خرافات است . از مثال های بوربا این است که برخی معتقدند هوش اخلاقی به صورت طبیعی رشد پیدا می کند ولی بربا ، با وجود این که معتقد است ظرفیت هوش اخلاقی در همه انسان ها به صورت طبیعی وجود دارد ، رشد اخلاقی را مستلزم تعلیم و تربیت اخلاقی به شیوه درست می داند .

بربا تذکر می دهد که نباید همه مسائل مربوط به رشد کودکان را به ژن ها مرتبط کرد و نقش تعلیم و تربیت را نادیده گرفت . از نظر بربا شکل گیری باورهای اخلاقی منحصر به دوره نوجوانی نیستند و انسان ها از دوره کودکی تا بزرگسالی به کسب باورهای اخلاقی می پردازند .

بربا معتقد است یکی دیگر از باورهای نادرست در زمینه تعلیم و تربیت اخلاقی این است که برخی تصور می کنند نقش همسالان بر اخلاقیات کودکان و نوجوانان بیش تر از والدین است . از نظر او والدین همواره نقش ویژه بی بدیل خود را در تعلیم و تربیت دارند . برخی از والدین تصور می کنند کودکانی که آی کیوی بالایی دارند در زمینه هوش اخلاقی نیز رشد بالایی خواهند کرد . بوربا این باور را به چالش می کشد و تاکید می کند آی کیو بالا تضمین کننده رشد در سایر زمینه ها نیست . بربا همچنین تذکر می دهد که پرورش اخلاقی کودکان را نباید به دوران مدرسه محدود کرد . در واقع رشد اخلاقی از ابتدای تولد آغاز می شود و تا سنین بالاتر ادامه می یابد .

برخی اعتقاد دارند نسل های پیشین هوش اخلاقی کودکان را پرورش ندارند ، بنابر این والدین امروز نیز نباید این کار را انجام دهند . بوربا تاکید می کند ، که با توجه به شرایط جامعه امروز ، والدین باید توجه بیشتری نسبت به پرورش اخلاقی کودکان داشته باشند .

بوربا به والدین تاکید می کند که میزان تاثیر همدلی نسبت به دیگران را نشان دهید تا کودک خودش اهمیت آن را دریابد . و یا فرصت هایی برای کودکان فراهم آورید تا دیدگاه ها و زوایای گوناگون را درک کند . همچنین تاکید می کند اگر می خواهید که کودکانتان اخلاقی رفتار کنند از آنان رفتارهای اخلاقی را انتظار داشته باشید . و یا از دادن پاداش های بی رویه در برابر رفتار خوب کودکان بپرهیزید و بگذارید سیستم درونیشان به آنان پاداش دهد .

گفتنی است که بوربا اشاره می کند که در برابر رفتارهای بی ادبانه کودکان بردباری یا چشم پوشی روا مدارید تا مبادا گسترش یابند . هم چنین در عین اینکه احساس غرور نسبت به فرهنگ ، میراث و هویت خودی را در کودکانتان پرورش می دهید . با بازی ها ، ادبیات و ابزارها برای کودکان فضایی فراهم کنید که با طیف وسیعی از فرهنگ ها آشنا شوند و به تفاوت ها و گوناگونی ها احترام بگذارند .

بوربا معتقد است که کودکانتان را به شرکت در فعالیت هایی تشویق کنید که تفاوت ها را به رسمیت بشناسند و بردباری را پرورش بدهند . در نهایت بهترین راه برای آموزش هوش اخلاقی به کودکان این است که به آنان یاد دهیم به پیش داوری نپردازند و دیدگاه شخصی خودشان را داشته باشند .

همانگونه که اشاره شد ، بوربا در مسیر رشد و تربیت اخلاقی تاکید دارد که با ایجاد و تقویت هوش اخلاقی توانایی تشخیص درست از نادرست و نیز عمل کردن بر مبنای آن به دست می آید . فرایند تشخیص درست از نادرست و نیز عمل کردن بر مبنای آن به دست می آید . فرآیند درست از نادرست و عمل بر مبنای آن از طریق تامل و اندیشیدن حاصل می شود . این همان تفکر اخلاقی است که با پرورش فضیلت ها به دست می آید .

بنابر این بر طبق دیدگاه بوربا ، رشد هوش اخلاقی مستلزم رشد تفکر اخلاقی است . از سوی دیگر ، بوربا بر عمل براساس تشخیص اخلاقی تاکید می کند که به معنای وابستگی بعد نظری و عملی در هوش اخلاقی است . از این رو ، در کودکی که به هوش اخلاقی بالایی دست یابد ، تفکر اخلاقی به عمل اخلاقی می انجامد .

شايد بتوان گفت مهمترين نكته در مبحث هوش اخلاقي اين است كه اين هوش كاملاً آموختني و قابل يادگيري است، به هيچ وجه جنبة وراثتـي نـدارد و فقـط از راه تربيـت بـه كودكان منتقل مي شود. بهترين زمان آموزش هوش اخلاقي در فرزندان از دورة نـوزادي تـا پايان نوجواني است و تعلل والدين و مربيان در اين زمينه موجب ضعف بالقوة كودكـان در يادگيري فضايل اخلاقي و شكل گيري عادات مخرب مي شود. پژوهش هاي محققان تعليم و تربيت نشان داده است كودكاني كه به هر دليل هوش اخلاقي كسب نكرده انـد در معـرض خطرهاي جدي قرار دارند. اين كودكان به دليل وجدان متزلزل، ضعف در مهار كردن اميال و رشد نكردن حساسيت هاي اخلاقي دچار عقب افتادگي اخلاقي و اجتمـاعي مـي شـوند و پيامد آن ابتلا به اختلالات شخصيت در دورة بزرگسالي خواهد بود (2005, Borba ).

بوربا تعلـيم و تربيـت اخلاقـي را براي رشد هوش اخلاقي ضروري مي داند و آن را به شيوه هاي مختلف توصيه مي كند. براي مثال، همدلي در كلاس درس با ايجاد آگاهي و گسترش دايرة لغات مربوط به هيجانـات و افزايش حساسيت به احساسات ديگران رشد مي كند. براي رشد توانـايي وجـدان اخلاقـي، معلمان بايد به دانش آموزان انضباط اخلاقي را ياد دهند تا از اين طريق درست و نادرسـت را از هم تمييز دهند. همچنين، وي معتقد است، بـراي تربيـت خـودكنترلي دانـش آمـوزان، معلمان بايد خودكنترلي را الگوسازي و دانش آموزان را تشويق كنند كه خودانگيختگي را ياد بگيرند و در مقابل تمايلات خود مقاومت و قبل از عمل فكر كنند.

مایکل بوریا ده نکته را برای پرورش کودکانی اخلاقی یا ایجاد هوش اخلاقی پیشنهاد می دهد :

۱- احساس تعهد در جهت پرورش کودکی اخلاقی یک سوال اساسی آن است که پرورش یک کودک اخلاقی چه مقدار برای شما اهمیت دارد؟ چراکه تحقیقات نشان داده اند ،والدینی که شدیدا احساس نیاز به شکل دادن رفتارهای اخلاقی در کودکانشان می نمایند، یا ترس از ایجاد اخلاق های زشت در آنها دارند ، معمولا موفق بوده اند، زیرا خودشان را برای تلاش ذز این مورد متعهد کرده اند.بنابراین اگر شما واقعا می خواهید کودکی دارای اخلاق داشته باشید ، باید احساس تعهد شخصی برای پرورش او نموده و این تعهد تا نیل به هدف تداوم یابد.
۲- تلاش برای آن که الگویی نمونه یا یک مثال اخلاقی قوی باشید والدین اولین و قوی ترین الگو یا معلم اخلاق برای کودکانشان هستند، بنابراین مطمئن شوید همان رفتارهای اخلاقی را که از کودکتان انتظار دارید ، انجام دهید تا آنها از شما فراگیرند.
۳-شناخت باورها و عقاید خودتان ضمن سهیم کردن آنها با دیگران پیش از آنکه بتوانید کودکی با اخلاق پرورش دهید ، باید درباره آنچه که به آن باور دارید با خودتان صادق و صریح باشید ، بنابراین مدتی کوتاه به تمامی ارزش هایتان فکر کنید .سپس درباره این که چرا شما این روش اجرای خاص خودتان را دارید ،به طور منظم با کودکتان صحبت کرده و نظراتتان را با او در میان گذارید.
۴-از لحظات آموختن به خوبی بهره بگیرید بهترین لحظه های آموزش معمولا غیرمنتظره و اتفاقی هستند و بر خلاف تصور ،از پیش برنامه ریزی نشده اند.هر گاه بحث موضوعات اخلاقی به میان آمد ،از آن فرصت استفاده کنید ،آنها به شما و کودک کمک می نمایند تا باورهای اخلاقی استواری را که در هدایت مستمر رفتارهایش برای تمامی زندگی موثرند،رشد دهد.
۵-انضباط را به عنوان یک درس اخلاقی به کار بندید انظباط موثر موجب مراقبت از کودک در این امر می شود تا تشخصی دهد که چرا رفتارش اشتباه است وچگونه می تواندذ آن را اصلاح و تصحیح نماید. در این راستا ، استفاده از پرسش های صحیح به کودکان کمک می نماید به این توانایی دست یابند که نظ دیگران را درباره رفتارشان دریابند و توانایی درک نتایج رفتارهایشان را توسعه دهند.
۶-توقع رفتارهای اخلاقی داشته باشید در این زمینه نتیجه مطالعات روشن بوده است ،کودکانی که رفتارهای اخلاقی دارند ،والدینی دارند که از آنها انتظارات داشته اند چنین عمل کنند.توقعات و انتظارات شما از کودکتان ، به منزله تعیین نوعی استاندارد برای رفتارهای آنهاست .
۷-نسبت به آثار رفتارهای واکنش نشان دهید محققین ابراز می کنند که یکی از بهترین تمرین های سازنده اخلاق ، اشاره به اثر رفتار کودک بر شخص دیگر است ، انجام این کار موجب افزایش رشد اخلاقی کودک می شود.
۸-رفتارهای اخلاقی کودک را تقویت کرده و پاداش دهید یکی از ساده ترین راههای کمک به کودک در جهت کسب رفتارهای جدید این است که پس از وقوع آن رفتارها ، آنها را پاداش داده و تحسین نمایید . پس با هدف شکل دهی رفتارهای اخلاقی ، کودک را زیر نظر بگیرید و با شرح اینکه چرا رفتارش خوب بوده و شما برای آن ارزش قائلید، آن را تقویت نمایید.
۹-هر روز اصول اخلاقی را اولویت بندی کنید. کودکان با خواندن اصول اخلاقی در متن کتابها یاد نمی گیرند چگونه افراد با اخلاق بشوند ، بلکه تنها با انجام کارهای خوب ، این امر را می آموزند، کودک را جهت کمک برای ایجاد تغییر در دنیای خودش تشویق کنید و همیشه او را یاری دهید تا نتیجه مثبت عمل خود را بر روی حالات دیگران درک و تشخیص دهد .هدف نهایی و واقعی برای کودکان آن است که هرچه کمتر و کمتر به راهنمایی بزرگسالان وابسته باشند و اصول اخلاقی باید به زندگی روزمره آنها وارد شده و ضمنا آنها را برای خودشان درونی سازند ، این امر تنها زمانی روی می دهد که والدین بر اهمیت فضیلت ها دائما تاکید کنند و بچه هایشان هم مکررا این رفتارهای اخلاقی را تمرین کنند.
۱۰-مشارکت و ثبت قانون طلایی به کودکتان قانون طلایی را که بسیاری از تمدن ها را در طول قرن ها هدایت و راهنمایی کرده است [ و سخن پیامبر اسلام(ص) نیز هست ] آموزش دهید: ” با دیگران همانگونه رفتار کنید ، که می خواهید با شما رفتار شود .” به او یادآوری کنید از خودش قبل از هر کاری بپرسد "آیا من دوست دارم ، دیگری با من این طور رفتار کند؟” تلاش کنید این اصل ، قانون اساسی اخلاقی خانواده شما باشد.