نظریه های روانشناسی استنلی شاختر

استنلی شاختر متولد 15 آوریل 1922 در فلاشینگ کوئینز نیویورک و متوفای 7 ژوئن 1997 در ایست همپتون نیویورک در سن 75 سالگی ، یک روانشناس اجتماعی آمریکایی بود که شاید بیشتر به دلیل توسعه نظریه دو عاملی احساسات در سال 1962 به همراه جروم ای. سینگر شناخته شده است. او در نظریه خود بیان می کند که احساسات دارای دو عنصر هستند: برانگیختگی فیزیولوژیکی و یک برچسب شناختی. تجربه یک فرد از یک هیجان ناشی از آگاهی ذهنی از برانگیختگی فیزیکی بدن و توضیحی است که فرد به این برانگیختگی می دهد. شاختر همچنین آثار زیادی در مورد چاقی ، پویایی گروه ، ترتیب تولد و سیگار کشیدن مطالعه و منتشر کرد. بررسی نظرسنجی عمومی روانشناسی ، که در سال 2002 منتشر شد، شاختر را به عنوان هفتمین روانشناس قرن بیستم رتبه بندی کرد. شاختر در فلاشینگ نیویورک ، پسر آنا (فروشتر) و ناتان شاختر به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو یهودی رومانیایی بودند ، پدرش اهل واسیو ، روستای کوچکی در بوکووینا ، و مادرش اهل رادائوسی بودند. در جوانی، شاختر در ابتدا تاریخ هنر را در دانشگاه ییل خواند . او مدرک لیسانس خود را در سال 1942 به دست آورد و ادامه تحصیل داد تا کارشناسی ارشد خود را در رشته روانشناسی، همچنین در دانشگاه ییل، جایی که تحت تأثیر کلارک هال قرار گرفت، ادامه داد . شاختر پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد در سال 1944 به نیروهای مسلح ایالات متحده پیوستوی تا سال 1946 در آنجا خدمت کرد.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی رابرت بولسلاو زایونک

رابرت بولسلاو زائونک ( Zajonc ) ؛ متولد ۲۳ نوامبر ۱۹۲۳ در لوذر لهستان و متوفای ۳ دسامبر ۲۰۰۸ در استنفورد کالیفرنیا در 85 سالگی ، یک روانشناس اجتماعی آمریکایی لهستانی تبار بود که به خاطر چندین دهه فعالیتش شناخته شده است. روی طیف وسیعی از فرآیندهای اجتماعی و شناختی کار کنید. یکی از مهم‌ترین کمک‌های او به روان‌شناسی اجتماعی ، تأثیر صرفاً مواجهه است . زایونک همچنین تحقیقاتی را در زمینه‌های تسهیل اجتماعی ، و نظریه‌های احساسات، مانند فرضیه عصب‌شناسی عاطفی انجام داد. او همچنین کمک هایی به روانشناسی تطبیقی ​​نموده است . او استدلال کرد که مطالعه رفتار اجتماعی انسان ها در کنار رفتار گونه های دیگر، برای درک ما از قوانین کلی رفتار اجتماعی ضروری است. نمونه ای از دیدگاه او کار او با سوسک ها است که تسهیل اجتماعی را نشان می دهد ، شواهدی که نشان می دهد این پدیده بدون توجه به گونه ها نمایش داده می شود. بررسی بررسی روانشناسی عمومی ، منتشر شده در سال 2002، زایونک را به عنوان سی و پنجمین روانشناس پر استناد قرن بیستم رتبه بندی کرد. او بر اثر سرطان پانکراس در 3 دسامبر 2008 در پالو آلتو، کالیفرنیا درگذشت.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی دونالد توماس کمپبل

دونالد توماس کمپبل ( Donald Thomas Campbell ) متولد۲۰ نوامبر ۱۹۱۶ در گرس لیک میشیگان و متوفای ۶ مه ۱۹۹۶ در سن 79 سالگی در بیت لحم پنسلوانیا ، دانشمند علوم اجتماعی آمریکایی بود . او به دلیل کار خود در روش شناسی مورد توجه قرار گرفته است. او اصطلاح معرفت شناسی تکاملی را ابداع کرد و نظریه انتخاب گرایانه خلاقیت انسان را توسعه داد . نظرسنجی مروری بر روانشناسی عمومی که در سال 2002 منتشر شد، کمپبل را به عنوان سی و سومین روانشناس پر استناد قرن بیستم رتبه بندی کرد. او بود که نخستین بار عبارتِ معرفت‌شناسی تکاملی را ابداع کرد و یک نظریهٔ گزینش‌گرایانه دربارهٔ پدیدهٔ خلاقیت در انسان ارائه نمود. او همچنین به واسطهٔ کارهایش در زمینهٔ روش‌شناسی شهرت دارد. کمپبل در سال 1916 به دنیا آمد و تحصیلات خود را در رشته روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی به پایان رساند ، جایی که او و خواهر کوچکترش، فایت، به ترتیب اول و دوم را در کلاس 1939 فارغ التحصیل کردند.

ادامه نوشته

نظریه های فلسفی و روانشناختی فردریش هگل

گئورگ ویلهلم فریدریش هگل فیلسوف بزرگ آلمانی و یکی از پدیدآورندگان ایده‌آلیسم آلمانی بود. هگل ملزومات ایده‌آلیسم مطلق را ایجاد کرد. تاریخ‌گرایی و ایده‌آلیسم او انقلاب عظیمی در فلسفهٔ اروپا به وجود آورد. هگل فیلسوف آلمانی در ۲۷ اوت ۱۷۷۰ در اشتوتگارت به دنیا آمد ، در خانواده‌ای مؤمن به تعلیمات مسیحی شاخهٔ لوتری به دنیا آمد. از کودکی در زمینه‌های گوناگونی مانند ادبیات، فلسفه و موضوعات مختلف دیگر، به مطالعه می‌پرداخت و در این کار از حمایت و تشویق مادرش (که سهم فراوانی در پرورش فکری وی در کودکی داشت) برخوردار بود. پدر او از کارمندان دولت بود. هگل یکی از شش فرزندی بود که پدر و مادرش به دنیا آوردند اما فقط یک خواهر و یک برادرش تا بزرگسالی زنده ماندند. خانوادهٔ او ارزش زیادی برای آموزش و فرهنگ قائل بودند. هگل در سه سالگی به مدرسه‌ای رفت که به آن مدرسهٔ آلمانی می‌گفتند و در ۵ سالگی وارد مدرسهٔ لاتین شد. او پیشتر از مادرش لاتین آموخته بود و به همین خاطر صرف ابتدایی کلمات لاتین را می‌دانست. در واقع شیفتگی هگل برای آموختن در طول عمرش، با آموزه‌های مادرش در خانه آغاز شده بود. در سال ۱۷۸۴ هگل برای ادامهٔ تحصیل به دبیرستان ایلوستره رفت و در آنجا کمی با مفاهیم عصر روشنگری آشنا شد.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی نیکولای الکساندروویچ برنشتاین

نیکولای الکساندروویچ برنشتاین ( Nikolai Bernstein ) ؛ متولد 5 نوامبر 1896 در مسکو و متوفای 16 ژانویه 1966 در مسکو ، متخصص مغز و اعصاب شوروی بود . وی در سال به دنیا آمد و در مسکو درگذشت . پدر وی الكساندر نیكاویویچ برنشتاین روانپزشک مشهور ، برادرزاده ریاضیدان سرگئی ناتانوویچ برنشتاین ، نوه ناتان اوسیپیویچ برنشتاین پزشک ، فیزیولوژیست و چهره مشهوری بودند. در سنین جوانی ، توانایی های خارق العاده دانشمند آینده در زمینه های موسیقی ، زبانی ، ادبی ، ریاضی ، مهندسی و غیره آشکار شد . او به راحتی زبان های خارجی را فرا گرفت ، پیانو را می نواخت . مادر نیکولای الکساندرویچ ، الکساندرا کارلوونا ، از نظر همه افراد فوق العاده ای با شخصیت قوی بود. او که برای استقلال تلاش می کرد خانه را ترک کرد و ابتدا به عنوان بافنده در Tver و سپس به عنوان پرستار در بیمارستان zemstvo کار کرد. بعداً او یک پرستار عمل و سرانجام پرستار در یک کلینیک روانپزشکی شد و در آنجا با همسر آینده اش ملاقات کرد. برنشتاین در سال 1913 وارد دانشگاه مسکو شد . او ابتدا وارد دانشکده تاریخ و فلسفه شد و قصد داشت خود را وقف فلسفه کند اما با وقوع جنگ جهانی اول وی در سال 1914 به دانشکده پزشکی منتقل شد. آموزش وی با شتاب بیشتری روبرو شد زیرا پزشکان در جنگ مورد نیاز بودند و دانشجویانی که به مدت چهار سال تحصیل می کردند ، به جبهه اعزام می شدند. با این حال ، فارغ التحصیلی از دانشگاه در سال 1919 بود ، هنگامی که یک جنگ داخلی از قبل آغاز شده بود. برنشتاین بین سالهای 1919 تا 1921 به عنوان پزشک وارد ارتش سرخ شد و در یکی از کازان خدمت کرد .

ادامه نوشته

آشنایی با والری ویکتوروویچ پتوخوف

والری ویکتوروویچ پتوخوف ، متولد 15 سپتامبر 1950 در بولشوو، منطقه مسکو و متوفای 6 سپتامبر 2003 ، در سال 1968 ، او وارد دانشکده روانشناسی دانشگاه دولتی مسکو به نام MV Lomonosov شد که تا پایان عمر به خانه دوم او تبدیل شد ، او در 1973 از دانشکده روانشناسی دانشگاه دولتی مسکو فارغ التحصیل شد . او النا یوریونا آرتمیوا، الکسی نیکولایویچ لئونتیف و مراب کنستانتینوویچ مامارداشویلی را معلمان اصلی خود می دانست. والری ویکتورویچ پس از فارغ التحصیلی از تحصیلات تکمیلی در سال 1976 و دفاع موفقیت آمیز از پایان نامه خود "توضیحات روانشناختی روش های بصری برای حل مسائل هندسی" به عنوان معلم در گروه روانشناسی عمومی (به عنوان دستیار، دانشیار و استاد) مشغول به کار شد. از سال 1976، او در مورد دوره "روانشناسی تفکر"، یک دوره مقطعی "روانشناسی عمومی" (6 ترم) در گروه روانشناسی عمومی، دانشکده روانشناسی، دانشگاه دولتی مسکو سخنرانی کرد.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی الکساندر رومانوویچ لوریا

الکساندر رومانُویچ لوریا ( Alexender Romanovich Luriia ) ، بنیان‌گذار علم نوروسایکولوژی (روانشناسی عصبی) روان شناس روسی در ۱۶ ژوئن ، ۱۹۰۲ در شهر کازان روسیه شهرکی دانشگاهی در شرق مسکو از والدینی یهودی متولد شد و متوفای 14 آگوست 1977 در مسکو روسیه است ، بسیاری از اعضای خانواده او در زمینه پزشکی مشغول بودند ، به گفته زندگینامه نویس لوریا، اوگنیا هامسکایا، پدرش رومن آلبرتوویچ لوریا "به عنوان استاد در دانشگاه کازان کار می کرد و پس از انقلاب روسیه بنیانگذار و رئیس موسسه آموزش عالی پزشکی کازان شد. دو مورخ از نوشته های پدرش به زبان روسی تحت عنوان بیماری های معده و مری (1935) و بینش در بیماری ها (1935) منتشر شد. مادرش، Evgenia Viktorovna Haskin (نام خانوادگی)، پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، در لهستان دندانپزشک شد. لوریا یکی از دو کودک خانواده بود. خواهر کوچکترش لیدیا یک روانپزشک حرفه ای شد. او در سن ۱۶ سالگی به دانشگاه کازان راه یافت و در سن ۱۹ سالگی مدرکش را از همین دانشگاه دریافت نمود ، در دوران دانشجویی بر روی کارکرد دوره زندگی روانی کار کرد . در حالی که هنوز در کازان تحصیل می کرد، وی انجمن روانکاوی کازان را تأسیس کرد و نامه های کوتاهی با زیگموند فروید مبادله کرد. تحقیقات اولیه ی او بر روی مشاهدات نظریات زیگموند فروید درباره ی وضعیت غیر عادی فکر و فعالیت های خسته کننده ی ذهن بود . مطالعات او سال هاست که ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده و هنوز در تحقیقات محققان دنیا مورد استفاده قرار می گیرد .

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی الکسی نیکولایویچ لئونتیف

الکسی نیکولایویچ لئونتیف ؛ متولد 18 فوریه 1903 و متوفای 21 ژانویه 1979 ، روانشناس و فیلسوف رشدی شوروی و بنیانگذار و نظریه پرداز فعالیت بود . الکسی نیکولاویچ لئونتیف به طور گسترده به عنوان رهبر شناخته شده روانشناسی شوروی در دهه های 1940 و 1970 شناخته می شود. خدمات او به علم داخلی عالی و همه کاره است. در دانشگاه مسکو، او ابتدا گروه روانشناسی را در دانشکده فلسفه ایجاد کرد، و سپس دانشکده روانشناسی، که سالها رهبری آن را بر عهده داشت، یکی از رهبران آکادمی علوم تربیتی RSFSR و اتحاد جماهیر شوروی بود (در به ویژه معاون آن)، مقالات علمی بسیاری از جمله چندین کتاب نوشت که هر کدام به ده ها زبان خارجی ترجمه شد و یکی از آنها به نام «مشکلات رشد روان» 4 سال بعد جایزه لنین را دریافت کرد. انتشار آن تقریباً همه روانشناسان دانشگاهی از نسل متوسط ​​و قدیمی، شاگردان و کارمندان مستقیم او هستند.

ادامه نوشته

نظریه های فعالیت فرهنگی - تاریخی

نظریه فعالیت فرهنگی - تاریخی ( چت ) ( Cultural historical activity theory ) یک چارچوب نظری است که به درک و تحلیل رابطه بین ذهن انسان ( آنچه مردم فکر می کنند و احساس می کنند ) و فعالیت ( آنچه مردم انجام می دهند ) کمک می کند. ریشه‌های خود را به بنیان‌گذاران مکتب فرهنگی - تاریخی روان‌شناسی روسی ویگوتسکی ( LS Vygotsky ) و الکسی لئونتیف ( Alexei N. Leontiev ) می‌رساند . بینش مهم ویگوتسکی در مورد پویایی آگاهی این بود که اساساً ذهنی است و با تاریخچه تجربه اجتماعی و فرهنگی هر فرد شکل می گیرد. به خصوص از دهه 1990، CHAT علاقه فزاینده ای را در بین دانشگاهیان در سراسر جهان به خود جلب کرده است. در جای دیگر CHAT به عنوان "چارچوبی بین رشته ای برای مطالعه چگونگی تغییر هدفمند واقعیت طبیعی و اجتماعی، از جمله خودشان، به عنوان یک فرآیند فرهنگی و تاریخی، مادی و اجتماعی در حال تغییر " تعریف شده است.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی مارشا لینهان

مارشا لینهان (Marsha M. Linehan) متولد 5 می 1943 در تولسای اوکلاهما ، یک روانشناس و نویسنده آمریکایی است. او بنیانگذار رفتار درمانی دیالکتیکی (Dialectical behavior therapy) یا به اختصار DBT است. DBT نوعی روان درمانی است که علم رفتاری را با مفاهیم بودایی مانند پذیرش و ذهنیت ترکیب می کند. آلن فرانسیس، در مقدمه کتاب ساختن زندگی ارزش زندگی توسط لاینهان، گفت که لاینهان یکی از دو تأثیرگذارترین "مبتکران بالینی" در سلامت روان است و دیگری آرون بک است. لینهان استاد روانشناسی، استاد ادبیات روانپزشکی و علوم رفتاری در دانشگاه واشنگتن در سیاتل و مدیر کلینیک های تحقیق و درمان رفتاری است.تحقیقات اولیه او در زمینه اختلال شخصیت مرزی، استفاده از مدل های رفتاری به رفتارهای خودکشی و سوء مصرف مواد است. پس از خروج از دانشگاه لویولا، لیناهان پس از مدرک دکترا در “خدمات خودکشی و بحران” در بوفالو، نیویورک بین سالهای 1971 تا 1972 شروع به کار کرد. در این زمان، لیانهان به عنوان دستیار پروفسور دانشگاه بوفالو، دانشگاه ایالت نیویورک مشغول به کار شد.

ادامه نوشته

روش ترمیمی نارساخوانی رونالد دیویس

برای درمان اختلال خواندن از انواع روش های درمانی نام برده می شود . از میان روش های درمانی ، روش ترمیمی دیویس ( Davis restorative method ) جدیدترین ، جامع ترین و کامل ترین روش چند حسی است که برای درمان افراد نارساخوان و در قالب روی آورد ترکیبی ابداع شده است ( اسمیت ، اورات و سالتر ، 2004) . رونالد دل دیویس ، شخص نارساخوانی است که در سن ۳۸ سالگی دریافت که ادراک چگونه به صورت ذهنی هدایت می شود و چگونه یاد می گیریم به آسانی بخوانیم ، بنویسیم و هجی کنیم ، و توانست بر جنبه ناتوانی خواندن خود غلبه کند و پس از دو سال ،یعنی در سال ۱۹۸۲، با همکاری پرفسور فاطمه علی ( fatima ali ) ،انجمن پژوهش خواندن و مرکز ترمیم نارساخوانی را در کالیفرنیا تاسیس کرد و با ادعای کسب ۹۷ درصد موفقیت و ترمیم و اصلاح دشواری های یادگیری ،شروع به درمان کودکان ،نوجوانان و بزرگسالان مبتلا به ناتوانیهای ویژه یادگیری نمود .

ادامه نوشته

نظریه های یادگیری آنماری سالیوان پالینکسار و آن. ال. براون

مفهوم آموزش متقابل برای اولین بار توسط آنماری سولیوان پالینکسار ( Annemarie Sullivan Palincsar ) و آن ال. براون ( Ann L. Brown )در سال 1984 ایجاد شد. همانطور که قبلاً ذکر شد ، آموزش متقابل به عنوان یک تکنیک برای کمک به معلمان برای برطرف کردن شکاف دانش آموزانی که اختلاف بین مهارت های رمزگشایی و مهارت های درک (Palincsar، Ransom، & Derber، 1989). به این معنا که این فرایند به دانش آموزانی کمک می کند که دارای مهارت های سطح پایه در مطابقت حرف و صدا ("به صدا درآوردن" کلمات و "تکه تکه شدن") هستند ، اما قادر به ساختن معنا از متونی که رمزگشایی می کنند ، نیستند. در آموزش متقابل از استراتژی پیش بینی استفاده می شود ، که به موجب آن دانش آموزان قبل از خواندن پیش بینی می کنند ، و سپس از این پیش بینی ها در هنگام خواندن برای بررسی درست بودن آنها استفاده می کنند (استریکلین ، 2011).

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی یادگیری بیکر

بر مبنای مدل تعادل خواندن بیـکر ( Bakker ) نارساخوانی ناشی از اختلال در ساختار و کنش نیم‌کره‌های مغزی می‌باشد. این رویکرد نارساخوانی را ناشی از نارسایی در یکی از نیم‌کره‌های مغزی چپ و راست و یا هردو نیم‌کره‌ی مغز می داند ( بیکر ، 2006). مطابق مدل تعادل بيكر، در مراحل مختلف يادگيري خواندن بخشهاي متفاوتي از مغز درگير هستند و اگر در هر يك از اين مراحل نقصي وجود داشته باشد منجر به ضعف و نقص در خواندن خواهد شد . به اعتقاد بیکر (2002) مغز این آمادگی را دارد که از راه تحریک های عصب شناختی تغییر یابد . یعنی می توان با تحریک نیمکره چپ ، عملکرد خواندن کودکان نارسا خوان نوع P را بهبود بخشید و با تحریک نیمکره راست می توان عملکرد خواندن کودکان نارسا خوان نوع L از کنش نیمکره راست بهره کمی برده اند . بنابر این ، تحریک یکی از نیمکره های مغزی با توجه به نوع نارساخوانی مناسب به نظر می رسد . این مدل بر مبنای دیدگاه نوروسایکولوژی بیان می‌کند مهارت خواندن از 2 مرحله اصلی تشکیل شده است. مرحله‌ی مقدماتی توسط نیم‌کره‌ی راست صورت می‌گیرد؛ با توجه به کارکرد این نیم‌کره در تفکر فضایی در ابتدا وظیفه‌ی استخراج جنبه‌های دیداری-فضایی کلمه نوشته شده را به عهده دارد. در شروع خواندن، مغز باید کلمه نوشته شده را از نظر شکل فضایی تجزیه وتحلیل نماید و سپس این شکل فضایی را با معنای آن درک نماید (بیکر، 2006).

ادامه نوشته

روش چند حسی آموزش ساموئل اورتن و آنا گیلینگام

این روش را معمولاً با نام “تکنیک چند حسی آموزش زبان” می‌شناسند. این تکنیک حواس چندگانه را متمرکز خواندن می‌کند. طبق روش درمانی چند حسی آموزش، باید از حواسی مثل لامسه، بینایی، شنوایی و مخصوصاً حرکتی برای آموزش استفاده کرد. ساموئل توری اورتن (1879–1948) ، یک روانپزشک مغز و اعصاب و پاتولوژیست در دانشگاه کلمبیا ، کودکانی را که دارای مشکلات پردازش زبان مانند نارساخوانی بودند ، مطالعه کرد. وی همراه با مربی و روانشناس آنا گیلینگام (1878–1963) ، او روش هایی را برای آموزش خواندن ایجاد کرد که شامل ترکیب حرکتی (مبتنی بر حرکت) و لمسی (حسی - استراتژی های یادگیری مبتنی بر) با آموزش مفاهیم بینایی و شنیداری. در سال 1935 ، گیلینگام ، با همکار دیرینه خود ، بسی استیلمن ، کتابچه راهنمای Gillingham – Stillman ، آموزش درمانی برای کودکان دارای معلولیت خاص در خواندن ، املا و قلم را منتشر کرد. . این روش اکنون به عنوان روش Orton – Gillingham (OG) شناخته می شود ، "یک روش آوایی چند حسی برای آموزش خواندن اصلاحی" است . در روش فرنالد و اورتون حس های بینایی، شنیداری، جنبشی و لامسه ی دانش آموز درگیر فرایند یادگیری می شوند ( کاکاوند، 1389 ؛ خانجانی، مهدویان، احمدی، هاشمی و فتح اله پور، 1391 الف).

ادامه نوشته

روش چند حسی گریس فرنالد

خانم گریس ماکسول فرنالد ( Grace Fernald ) متولد 29 نوامبر 1879 در کلاید اوهایو و متوفای 16 ژانویه 1950 ، روانشناس تربیتی و چهره ای تأثیرگذار در آموزش سواد آموزی در قرن بیستم بود. فرنالد "اولین کلینیک برای آموزش های درمانی در سال 1921 در دانشگاه لس آنجلس کالیفرنیا " را تاسیس کرد. ردیابی گرایش های یادگیری لمسی به Quintilian ، Séguin و Montessori ، روش هجی و خواندن جنبشی فرنالد دانش آموزان را مجبور به جستجوی کلمات کرد. سالها تحقیق در سال 1943 با کار کلاسیک او ، تکنیک های بهبودی در دروس پایه مدرسه به اوج خود رسید. روش محبوب حرکتی ، آموزش مدرن را در زمینه آموزش ویژه و خواندن اصلاح کننده لنگر می اندازد. یادگیری حرکتی نیز به عنوان یکی از هوشهای چندگانه هوارد گاردنر وجود دارد. تصور فرنالد مبنی بر تلفیق جسمی با عناصر شنیداری ، کلامی و بصری آموزش خواندن ، که اکنون به عنوان "VAKT" ، یادگیری چند حالته یا تصاویر چند حسی شناخته می شود ، امروزه نیز به راهنمایی مربیان ادامه می دهد. گریس ماکسول فرنالد به دنبال جوانی که در نیویورک و نیوجرسی گذرانده بود ، فرنالد پس از فارغ التحصیلی دبیرستان ، در دانشگاه Mt. Holyoke و Bryn Mawr گذراند . در سال 1907 دکترای روانشناسی خود را از دانشگاه شیکاگو دریافت کرد. تا سال 1911 فرنالد موقعیتی را در UCLA پذیرفت. وی سرانجام به ریاست گروه روانشناسی و آزمایشگاه در مدرسه عادی ایالت رسید. این در کلینیک UCLA بود که تحقیقات او در مورد روند خواندن و نوشتن شهرت پیدا کرد.

ادامه نوشته

نظریه رشد حرکتی کراتی

کراتی (1998) بر آموزش بدنی کودکان با نارسایی های ویژه در یادگیری تأکید دارد و معتقد است که این کودکان باید بتوانند به همان اندازه کودکان عادی از تمرینات بدنی ، بازپروری و فعالیت های اوقات فراغت خود در زمینه های عاطفی ، اجتماعی و بدنی بهره مند شوند. کمک کردن به این کودکان جهت شرکت در یک برنامه آموزشی جسمی متناسب با نیازهای آنان ، یکی از راه های رسیدن به روند “عادی سازی تعلیم و تربیت ” است. (ایستمن و سافران ، 1986) به نظر کراتی ، بازی های حرکتی به کودکان با نارسایی های ویژه در یادگیری کمک زیادی می کند. این فعالیت های حرکتی غیر ظریف می تواند تجربیات و زمینه ارزشمندی برای یادگیری درسی فراهم کند. مثلا از طریق بازی ها و فعالیت های حرکتی می توان دامنه توجه کودک را افزایش داد که به نوبه خود بر روی یادگیری درسی او نیز تأثیر خواهد گذاشت.

ادامه نوشته

نظریه های ادراکی – حرکتی

نظریه های ادراکی – حرکتی ( Perceptual – motor theories ) همان گونه که از نامشان پیداست ، بر نقش آسیب های ادراکی و تأخیرهای حرکتی در شکل گیری مشکلات یادگیری تأکید دارند . در این دیدگاه بر نقش مغز و سیستم اعصاب مرکزی در بروز ناتوانی های ادراکی و حرکتی تأکید می شود . بر این اساس ، وجود نقص در مغز یا سیستم اعصاب مرکزی علت اصلی مشکلات یادگیری تلقی می گردد . کودکانی که در کپی کردن اشکال یا رونویسی مطالب از تخته سیاه مشکل دارند ، کودکانی که اعداد ، حروف یا کلمات را در اغلب موارد وارونه می نویسند یا توانایی ترسیم اشکال هندسی را پس از مشاهده آن ندارند ، دارای مشکلات ادراکی – حرکتی محسوب می شوند . اولین یادگیری فرد یادگیری حرکتی ، یعنی واکنش های عضلانی و حرکتی است . فيلسوفان و مربيان تعليم و تربيت در مورد رابطهٔ حرکت و يادگيرى مطالب و موضوعاتى مطرح نموده‌اند. از جمله ارسطو که مدعى است روح انسان به‌وسيلهٔ دو عامل حس و ذهن و حدوث حرکت مکانى مشخص مى‌شود و يا 'اسپينوزا - Spinoza' گفته است 'بدن را پرورش دهيد تا کارهاى زيادى انجام دهد، اين امر به شما کمک خواهد کرد تا ذهن خود را کمال بخشيد و به حد عقلانى انديشه نائل شويد.' در ميان انديشمندان رشد شناختي، پياژه نيز در اين مورد مطالعات گسترده‌اى دارد.

ادامه نوشته

نظریه تشکل نظام عصبی دُمن و دلاکاتو

پزشکی به نام گلن دمن ( Glenn Doman ) و یک متخصص تعلیم و تربیت به نام کارل دلاکاتو ( Carl Delacato ) در جریان کار خود ، تئوری تشکل نظام عصبی ( The patterning Theory of nevrological organization Doman and Delacato ) را تکمیل و ارائه کرده اند ، که به نوبه خود یکی از بحث انگیزترین شیوه های حرکتی در برخورد با اختلالات یادگیری است . این تئوری که بر روی بیش از ده هزار کودک تجربه شده یکی از تئوری های کلان شمول در حیطۀ نظر و درمان بوده است . هدف صاحب نظران این تئوری برقرار کردن مراحل طبیعی و عادی رشد عصبی کودکان ضایع مغز ، عقب مانده ذهنی و کودکان ناتوان در خواندن است . صاحبان این نظریه توصیه می کنند که روش های آنان حتی در مورد کودکان بهنجار نیز فوایدی دربردارد (فایقی،۱۳۸۴) . اساس کار در این تئوری ، معیار قرار دادن مراحل رشد کودکی است که دارای کارکرد مغزی سالم است و این کارکرد در اصطلاح آنان «نظام عصبی کامل» نامیده شده است . در این تئوری فرض بر این است که تکامل ارگانیسم انسان «تطور تاریخی» او را به یاد می آورد ، یا یک فرد در فراگرد بلوغ جسمی خود از مراحل تطور مشابهی همانند بشر نخستین که دوره تکامل را طی نموده گذر می کند . از این رو گذار تکامل نظام عصبی ، براساس یک روند منظم تشریحی در نظام اعصاب مرکزی است ، و انسان مرحله به مرحله به سطوح بالاتری از نظام عصبی می رسد .

ادامه نوشته

تئوری حرکت آفرینی (موویژنی) بارش

نظريه و برنامهٔ درسى که توسط بارش تدارک ديده شده است نظريه موويژني بارش ( Movigenic Theory Barsch ) ، نظريه اصالت حرکت يا تئورى حرکت آفرينى ناميده مى‌شود و مبتنى بر اين باور است که الگوهاى حرکتى موجب کارآئى يادگيرى مى‌شود. وى معتقد است که حرکت در تمام يادگيرى‌ها يک متغير به‌حساب مى‌آيد و همهٔ کودکان به حرکت نياز دارند. بارش اطلاعات خود در مورد اين تئورى را بر اساس فرضيات ده‌گانه‌اى عنوان نموده است که از جمله عبارتند از: 'انسان براى حرکت آفريده شده است' ، 'کارآئى حرکتى در يک فضاى آکنده از فشار رشد مى‌کند' ، 'فشار جزئى از زندگى به‌حساب مى‌آيد' ، 'تحرک بالنده، فراگير را به سوى بلوغ سوق مى‌دهد' ، 'کارآمدى حرکتى موجب کارآمدى در زبان مى‌شود' و ... موویژنی به عنوان یک نظریه حرکتی است که به یادگیری مربوط می شود . و آن عبارت از مطالعه خاستگاه و توسعه الگوهای حرکت در انسان ، و رابطه این حرکات با کارآمدی انسان در امر یادگیری است. مفهوم حرکت آفرینی بر پایۀ نگرشی است که بارش در آن یادگیری انسان را تا حد زیادی وابسته به کارآمدی حرکتی ، و عملکرد وی در زمینۀ الگوهای اساسی حرکتی می داند . «ادراک یعنی حرکت و حرکت همان ادراک است . مطابق این دیدگاه ، هر تلاشی برای باروری ادراک و شناخت بایستی با دستیاری قدرتمندانه ای برای رسیدن به برترین سطح ممکن کارآیی در عمل به الگوهای اساسی حرکتی آغاز شود » .

ادامه نوشته

نظریه ادراکی - حرکتی نیوول کپارت ( کپهارت )

نظریه کپارت ( 1971،1967،1963) از نظریات ادراکی – حرکتی روانشناسی رشد ناشی می شود که معتقد است رفتار اساسا حرکت است و هر نوع رفتاری مستلزم پاسخ های عضلانی و حرکتی است و چون جدا کردن قسمت های ادراکی و حرکتی در انجام هر کاری عملا غیر ممکن است ، پس باید یادگیری را بر اساس یک فرایند کلی ادراکی-حرکتی قرار داد. موضوعى که در نظريهٔ ادراکی و حرکتی کپهارت ( Perceptual – motor Theory Kephart ) مورد توجه مى‌باشد پيوند ميان ادراک و حرکت است اين پيوند عبارت است از توانائى کودک در ترکيب اطلاعات حرکتى کسب شده براى اطلاعات ادراکي. اين پيوند ميان اطلاعات ادراکى با اطلاعات حرکتى تا بدان اندازه نزديک برقرار مى‌شود که معنى واحدى مى‌يابند، کپهارت معتقد است که اصولاً کل هر رفتار، حرکتى است و پيش‌نيازهاى لازم براى هر رفتار را واکنش‌هاى عضلانى و حرکتى تشکيل مى‌دهد براى مثال هنگام کشيدن يک دايره، جدا کردن آن قسمتى که به‌نظر مى‌آيد حرکتى است از آنچه که به‌نظر مى‌رسد بخش ادراکى است ناممکن است از اين‌رو تجربه‌هاى يادگيرى را بايد طبق فرآيند کلى ادراکى - حرکتى تدارک ديد. جست‌وخيزهاى کودکانه و بازى‌هاى آنها مى‌تواند در کسب تجربه‌هاى يادگيرى مورد استفادهٔ مربيان قرار گيرد.

ادامه نوشته

تئوری دید حرکتی ( ویژو موتور ) گتمن

مدل دید حرکتی گتمن ( Visomotor Theory Getman ) کوشش می کند مراحل رشدی عملکرد کودک را در کسب مهارت های حرکتی و ادراکی نشان دهد . این مدل برای نشان دادن وابستگی هر مرحلۀ موفقیت آمیز رشد به سطح پیشین طراحی شده است . هر سطح یا ردیف از تعدادی فعالیت های جداگانه ترکیب می شود . ردیف ها یا سطوح یادگیری که در این مدل طرح شده در پائین توضیح داده می شود . گتمن در سال ۱۹۶۵ الگوئى از رشد نظام حرکتى و رابطهٔ متقابل آن با يادگيرى را بر اساس اين فرضيه که مهارت‌هاى ادراکى را مى‌توان از طريق کارورزى رشد داد ابداع نمود وى که يک ديدسنج بود مفهوم ديد را از معناى ظاهرى آن متمايز نمود و آن را به معنى نوعى توانمندى که انسان از طريق يادگيرى به‌دست مى‌آورد قابل مقايسه با مفهوم ادراک دانست. بر اساس الگوى ارائه شده توسط گتمن مراحل رشدى خاصى وجود دارد که عملکرد کودک را بر اساس آن مى‌توان مشاهده نمود اين مراحل به همديگر وابسته هستند و هر مرحله پايه‌اى براى مراحل بعدى است. اين مراحل به همديگر وابسته هستند و هر مرحله پايه‌اى براى مراحل بعدى است. اين مراحل همانند هرم سلسله مراتب انگيزش آبراهام مازلو از يک سلسله مراتب برخوردار است و ورود به هر سطح از يادگيرى مستلزم يادگرفتن مرحلهٔ قبل است.

ادامه نوشته

سوگیری توجه

سوگیری در توجه ( Attentional bias ) گونه‌ای از سوگیری‌های شناختی است که فرد به صورت غیرارادی توجه ویژه‌ای به یک محرک خاص یا یک نشانه حسی داشته باشد. چنین سوگیری‌هایی معمولاً به قضاوت ضعیف و نادرست یا یادآوری ناقص از یک واقعه خاص می‌انجامند. از پیامدهای این سوگیری می‌توان، ضعف در تصمیم‌گیری منطقی و گرایش به یک یا چند مشخصه از کل مشخصه‌های یک پدیده را نام برد. در تهیه آزمایه های سنجش سوگیری توجه این نکته حائز اهمیت است که کلمات کنترل و مرتبط با محرک از لحاظ طول کلمات، تعداد سیلاب‌ها، و تعداد تکرار آن کلمه در آن زبان (فراوانی) باید با هم جور شوند. هم چنین تصاویر کنترل و مرتبط با محرک باید از لحاظ پیچیدگی و روشنایی کلی جور شوند (فیلد و همکاران، ۲۰۰۸). یکی از ابزارهای پرکاربرد در سنجش سوگیری توجه، ابزار پروب دات می‌باشد. این ابزار هم برای سنجش سوگیری توجه و هم برای اصلاح آن مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای سنجش سوگیری توجه، به طور تصادفی دو واژه ظاهر خواهند شد که یکی محتوای خنثی دارد و یکی مرتبط با مواد می‌باشد. پس از چند ثانیه دو واژه ناپدید می‌شوند و یک پروب (در اینجا فلش رو به بالا) به جای یکی از دو واژه ظاهر می‌شود. این که چه واژه‌هایی ظاهر شوند و این که هر کدام در سمت چپ یا راست صفحه نمایش قرار گیرند و این که پروب جانشین کدام تصویر شود به طور تصادفی تعیین شده و همه‌ی حالات ممکن به ترتیب تصادفی نمایش داده می‌شوند.

ادامه نوشته

نظریه تغییر شناختی – رفتاری دونالد مایکنبام

دونالد مایکل بام ( Donald Meichenbaum ) (1940) در نیورک سیتی به دنیا آمد،او درسیتی کالج نیورک تحصیل کردو PHD خود رادر روانشناسی بالینی از دانشگاه ایلی نویز دریافت نمود. اوجایزه یک عمر پیشرفت رااز بخش بالینی انجمن روانشناسی آمریکا برای تحقیق در مورد پیشگیری از خود کشی دریافت کرده است. ایشان با انجام پژوهش‌های گسترده در مورد روش‌های پیشگیری از خودکشی، موفق به دریافت جایزه «یک عمر پیشرفت» از بخش بالینی انجمن روانشناسی آمریکا شده‌اند. اما شهرت دکتر بام، به خاطر ابداع روشی آموزشی ـ درمانی بر اساس دیدگاه شناختی ـ رفتاری است. این روش که خود ـ آموزی (SIT) نام دارد، نظر پژوهشگران زیادی را جلب کرده است. البته دکتر بام به عنوان عضو ارشد انجمن روانشناسی آمریکا، ابداعات دیگری نیز در این زمینه دارند که از آن جمله می‌توان به ابداع روش آموزشی ـ درمانی ایمن‌سازی در مقابل استرس اشاره کرد. میکنبام منشأ درمانشناختی-رفتاری رابه مادرش نسبت می دهد که درنقل کردن داستان هایی درباره فعالیت های روزمره اش که با افکار،احساسات،وگزارش لحظه به لحظه همراه بودند،مهارت داشت (دونالد مایکنبام،ارتباط شخصی،21 اکتبر،2010 ).

ادامه نوشته

ادراک کنترل

شاید یکی از جامع‌ترین اهداف آموزش و پرورش در هر جامعه این باشد که به دانش‌آموزان آموزش داده شود که مسئولیت اعمال خود را بپذیرند. زیرا جامعه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، انتظار دارد که مدارس، همان طور که خواندن، نوشتن و حل مسائل را به افراد آموزش می‌دهند،‌ مسئولیت‌پذیری را نیز به آنها بیاموزند تا به شهروندانی مسئولیت‌پذیر تبدیل شوند. مسئولیت‌پذیری با مفهومی که منبع کنترل به ادراک فرد از آنچه باعث رفتارش شده است، اشاره دارد (رضا خانی، ۱۳۸۶). اگر فرد در یابد که اعمالش نتیجه عوامل بیرونی است، گفته می‌شود که او منبع کنترل بیرونی دارد. این نیروهای بیرونی ممکن است مربوط به مراجع قدرت یا وقایع اتفاقی باشد. افرادی که چنین احساسی دارند، معتقدند که در آنچه برای آنها اتفاق می‌افتد، نقش کمی دارند. در واقع آنها خود را اسیر شرایط محیط بیرونی می‌کنند (آتش روز، ۱۳۸۷). شخصی که اعمالش را نتیجه عوامل درونی بداند، دارای منبع کنترل درونی است. چنین افرادی خود را عامل اصلی اتفاقاتی که برای آنها رخ می‌دهد؛ می‌دانند. این افراد، به جای این که خود را اسیر رخدادهای بیرونی بدانند، وقایع بیرونی را حداقل و تا حدی تحت کنترل خود می‌دانند. افراد با منبع کنترل درونی، رفتارشان را منبع و عامل اصلی پاداش‌ها یا تنبیه‌ها می‌دانند؛ خواه اعمالشان به پاداش و تنبیه منجر شود یا نشود. به عبارتی دیگر، افراد با منبع کنترل درونی، نسبت به رفتارشان احساس مسئولیت می‌کنند (افروز، ۱۳۸۰).

ادامه نوشته

ادراک و مهارت های ادراکی - حرکتی کودکان

«ادراک» ناظر است بر فرایندهای شناختی که به درون داد حسی نظم ، شکل و معنا می دهند . ادراک یک فرایند روان شناختی است که کنش اجرایی بر درون داد حسی دارد . «مهارت های ادراکی و حرکتی» به عنوان فعالیت های فیزیکی دارای هماهنگی در مهارت های حرکتی و ادراکی تعریف می شوند . برای مثال ، تکلیفی که از کودک ترسیم یک مربع را طلب می کند ، مستلزم توانایی درک ارتباطات بین خطوط مربع و فعالیت حرکتی هماهنگ در ترسیم شکل است . ادراک حرکت فرایند استنتاج سرعت و جهت عناصر در یک صحنه بر اساس ورودی‌های بصری، ویستیبولار و proprioceptive است. اگر چه این فرایند برای اکثر ناظران صریح به نظر می‌رسد، اما ثابت شده‌است که مشکل دشواری از دیدگاه محاسباتی است و توضیح آن از نظر پردازش عصبی بسیار دشوار است. ادراک حرکت توسط بسیاری از رشته‌ها، از جمله روانشناسی (یعنی ادراک بصری)، مغز، نوروفیزیولوژی، مهندسی، و علوم رایانه مورد مطالعه قرار گرفته‌است.

ادامه نوشته

نظریه خود تعیین گری ادوارد دسی و ریچارد ریان

کارهای اولیه ای که به ارائه نظریه خودتعیین گری منجر شدند ، به دهه ی 1970 برمی گردند . نظریه خود تعیین گری برای اولین بار در اواسط دهه ی 1980 توسط دسی و رایان مطرح شد ( دسی و رایان ، 2008) و در طی 40 سال به صورت تدریجی توسعه یافت . نظریه خود تعیین گری زاییده ی علاقه و توجه صاحب نظران آن به مطالعه ی انگیزش درونی ، به معنای انجام دادن کاری به خاطر خود آن کار ، می باشد و تا به امروز با کمک تعداد زیادی از پژوهشگران در سراسر دنیا مورد بسط و اصلاح قرار گرفته است ( گانیه و دسی ، 2014). اولین بار در سال ۲۰۰۰ و در مجله‌ی روان‌شناسان آمریکایی (American Psychologist) بود که ریچارد ریان (Richard Ryan) و ادوارد دسی (Edward Deci)، نظریه خودتعیین‌کنندگی ( self-determination ) را به دنیا معرفی کردند. این دو روان‌شناس که در دانشگاه روچستر مشغول بودند، دوست داشتند بدانند که چرا برخی افراد به شدت پرانگیزه و فعال هستند ولی برخی دیگر منزوی، بی‌تفاوت و خالی از انرژی می‌مانند. این نظریه بیان می‌دارد که انسان به‌طور طبیعی، در تلاش برای رسیدن به سطح بالایی از اشتیاق و انگیزه است. به عبارت دیگر، این در نهاد ماست که در جستجوی رشد و به‌زیستی باشیم.

ادامه نوشته

نظریه گزینش اجتماعی - هیجانی لورا کارستنسن

در حالی که پیری اغلب با از دست دادن و ناتوانی همراه است، نظریه انتخاب‌پذیری اجتماعی-عاطفی نشان می‌دهد که پیری مزایای مثبتی دارد. این نظریه مبتنی بر این ایده است که انسان ها با افزایش سن به دلیل توانایی منحصر به فرد انسان در درک زمان، اهداف خود را تغییر می دهند. بنابراین، وقتی افراد بالغ جوان هستند و زمان را به‌عنوان بی‌پایان می‌بینند، اهدافی را اولویت‌بندی می‌کنند که بر آینده تمرکز دارد، مانند یادگیری اطلاعات جدید و گسترش افق‌های خود از طریق فعالیت‌هایی مانند سفر یا گسترش دایره اجتماعی خود. با این حال، وقتی افراد بزرگتر می شوند و زمان خود را محدودتر می دانند، اهداف آنها به سمتی تغییر می کند که بیشتر بر ارضای عاطفی در زمان حال متمرکز شوند. این امر افراد را به سمت اولویت دادن به تجربیات معنادار سوق می دهد، مانند تعمیق روابط با دوستان نزدیک و خانواده و لذت بردن از تجربیات مورد علاقه.

ادامه نوشته

نظریه های روانشناسی سوزان هارتر

سوزان هارتر از پژوهشگران ، نظریه پردازان و روان درمانگرهای شناختی معاصر است که در زمینه مفهوم خود و رشد هیجانات و عواطف پژوهش ها و نوشته های بسیاری دارد. او در درک مفهوم خود دو واژه را از هم جدا می سازد: محتوای خود که به خود موضوعی یا عینی نیز موسوم است؛ و ساختار خود که عبارت از خود فاعلی یا انتزاعی است. هارتر (1990) در مقاله خود و رشد هویت چهار جنبه اصلی در محتوای خود انگاره را مشخص کرده است: انتخاب حرفه و نقش فعلی ، نظام روحانی و باور اخلاقی، مجموعه ای از نقش های اجتماعی در ارتباط با همسالان وخانواده ودیگری حوزه های اجتماعی، و نقش جنسی و صمیمیت و ازدواج. این خود انگاره ها در دوره های قبل به شکل سازه ای وجود داشته اما در دوره نوجوانی، شکل گیری هویت به صورت یک موضوع حیاتی در می آید ودر سال های جوانی وبزرگسالی نیز تداوم می یابد ( لطف آبادی، 1385 ).

ادامه نوشته

نظریه های ذهن جری فودور

نظريه ذاتي توسط جری آلن فودور ( Fodor ) (1992)، مطرح شد. بر اساس اين ديدگاه، نظريه ذهن نوعي توانايي ذاتي است كه با افزايش سن تغيير نمي يابد و تجارب محيطي تأثير زيادي بر آن ندارد ( فودور، 1992). مفروضه‌هاي اصلي اين ديدگاه عبارتند از اينكه:‌ قواي ذهن ( Mental Faculties ) حوزه وابسته اند ( Domain specific ) توسط ژنها تعيين مي‌شوند و به ساختارهاي نوروني خاصي مرتبط مي‌باشند. بر اساس مفروضه‌هاي اين ديدگاه، توانايي نظريه ذهن توسط بخش ويژه‌اي از مغز كه از طريق ژنتيك به ارث مي رسد ميسر مي گردد. فودور اين بخش خاص را كپسولي مي‌داند كه اطلاعات درون آن به طور ذاتي توليد مي شود و به اطلاعات به دست آمده از محيط غير حساس است. طبق اين ديدگاه، تجربه افراد تأثير زيادي بر قسمت نظريه ذهن ندارد و تحول نظريه ذهن صرفاً با رشد شناختي و گذشت زمان امكان پذير مي‌شود. بنابراين درك كودك از عامل،‌ تنها وابسته به رشد شناختي بخش‌هاي خاصي از مغز است. به نظر مي‌رسد فودور، اهميت چنداني براي نقش محيط در تحول نظريه‌ي ذهن قائل نيست. گذشته از آن ميشل و ريگز (2000) معتقداند، فورمول بندي فودور براي توجيه ناتواني كودكان در تكاليف باور غلط ناكافي است.

ادامه نوشته

نظریه ابعاد فرهنگی گرت هافستد

جرارد هندریک هافستد ( Gerard Hendrik Hofstede ) که در زبان هلندی مشهور به گرت هافستد ( Geert Hofstede تلفظ هلندی: خیرت هوفستیده ) است در 2 اکتبر سال ۱۹۲۸ در هارلم هلند به دنیا آمده و در 12 فوریه 2020 در 91 سالگی در ولپ خلدرلند هلند فوت کرده است . یک روانشناس اجتماعی هلندی، از کارکنان آی‌بی‌ام، استاد برجستهٔ مردم‌شناسی سازمانی و مدیریت بین‌المللی در دانشگاه ماستریخت هلند بود. شهرت او حاصل مطالعات و تحقیقات همه‌جانبه او در خصوص نقش تقابل فرهنگ در شکل‌دهی ارزش‌ها و رفتار کارکنان در محیط کار و توسعه تئوری ابعاد فرهنگی است. او نویسندهٔ کتاب‌های پیامدهای فرهنگ و فرهنگ‌ها و سازمان‌ها: نرم‌افزار ذهن، با همکاری پسرش گرت جان هافستد است. هافستد در لاهه و آپلدورن به مدرسه رفت و در سال ۱۹۴۵ دیپلم گرفت. در ۱۹۵۳ از دانشگاه فناوری دلفت در رشته کارشناسی ارشد علوم در مهندسی مکانیک فارغ‌التحصیل شد. پس از ۱۰ سال کار در صنعت، هافستد وارد دوره دکترای پاره وقت در دانشگاه گرونینگن در هلند شد و مدرک پی‌اچ‌دی خود را در سال ۱۹۶۷ در روانشناسی اجتماعی کسب کرد. در طول دو سال فرصت مطالعاتی در آی‌بی‌ام از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳، او مدرس انستیتو بین‌الملل توسعه مدیریت (IMEDE) بود. هافستد در سال ۱۹۸۰، انستیتو تحقیقاتی برای همکاری درون فرهنگی (IRIC) را در دانشگاه تیبورگ تأسیس کرد و خودش اولین کسی بود که ریاست آن را بر عهده گرفت. هافستد با برخورداری از ۷ دکترای افتخاری از دانشگاه‌های مختلف اروپا، در سال ۲۰۱۱ عنوان شوالیه فرمان شیر هلند را دریافت نمود.

ادامه نوشته