جرارد هندریک هافستد ( Gerard Hendrik Hofstede ) که در زبان هلندی مشهور به گرت هافستد ( Geert Hofstede تلفظ هلندی: خیرت هوفستیده ) است در 2 اکتبر سال ۱۹۲۸ در هارلم هلند به دنیا آمده و در 12 فوریه 2020 در 91 سالگی در ولپ خلدرلند هلند فوت کرده است .

یک روانشناس اجتماعی هلندی، از کارکنان آی‌بی‌ام، استاد برجستهٔ مردم‌شناسی سازمانی و مدیریت بین‌المللی در دانشگاه ماستریخت هلند بود. شهرت او حاصل مطالعات و تحقیقات همه‌جانبه او در خصوص نقش تقابل فرهنگ در شکل‌دهی ارزش‌ها و رفتار کارکنان در محیط کار و توسعه تئوری ابعاد فرهنگی است. او نویسندهٔ کتاب‌های پیامدهای فرهنگ و فرهنگ‌ها و سازمان‌ها: نرم‌افزار ذهن، با همکاری پسرش گرت جان هافستد است.

هافستد در لاهه و آپلدورن به مدرسه رفت و در سال ۱۹۴۵ دیپلم گرفت. در ۱۹۵۳ از دانشگاه فناوری دلفت در رشته کارشناسی ارشد علوم در مهندسی مکانیک فارغ‌التحصیل شد. پس از ۱۰ سال کار در صنعت، هافستد وارد دوره دکترای پاره وقت در دانشگاه گرونینگن در هلند شد و مدرک پی‌اچ‌دی خود را در سال ۱۹۶۷ در روانشناسی اجتماعی کسب کرد. در طول دو سال فرصت مطالعاتی در آی‌بی‌ام از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳، او مدرس انستیتو بین‌الملل توسعه مدیریت (IMEDE) بود. هافستد در سال ۱۹۸۰، انستیتو تحقیقاتی برای همکاری درون فرهنگی (IRIC) را در دانشگاه تیبورگ تأسیس کرد و خودش اولین کسی بود که ریاست آن را بر عهده گرفت. هافستد با برخورداری از ۷ دکترای افتخاری از دانشگاه‌های مختلف اروپا، در سال ۲۰۱۱ عنوان شوالیه فرمان شیر هلند را دریافت نمود.

او کارشناسی ارشد خود را در مهندسی از دانشگاه دلفت (Delft) در هلند دریافت کرد و چند سالی هم به کار فنی اشتغال داشت.

در دوران دانشگاه این فرصت دست داد تا به عنوان کارآموز تعمیرات کشتی، به اندونزی سفر کند.

می‌توان گفت همین فضا بود که باعث شد یک سوال مهم در ذهن هافستد شکل بگیرد: فرهنگ چیست و تفاوت‌های فرهنگی میان کشورهای مختلف تا چه حد جدی هستند؟

البته با وجود تجربه‌ی سفر و تعامل با ملیت‌های مختلف، هافستد نخستین «شوک فرهنگی» خود را زمانی میداند که در سفری به انگلیس،‌ با یک دختر انگلیسی آشنا می‌شود. این آشنایی (که ظاهراً موفق نبوده) این سوال را در ذهن او پررنگ می‌کند که چطور، دو نفر از فرهنگ اروپایی از دو کشور نسبتاً نزدیک، تا این حد در نگرش خود به دنیای بیرون با یکدیگر فرق دارند؟

پیاز فرهنگی شاین در برابر ابعاد فرهنگی هافستد

مدل پوست‌پیازی ادگار شاین از فرهنگ، تا حد زیادی کیفی است: این شما هستید که تصمیم می‌گیرید هر المان فرهنگی را در کدام لایه بگنجانید.

اما هافستد در پی این بود که مترها و معیارهایی برای سنجش و اندازه‌گیری عددی فرهنگ پیدا کند. در نهایت هم به این مدل دست یافت و مدل فرهنگی هافستد، کاملاً کمّی و عددی است.

هافستد هم‌چنین با تشبیه فرهنگ به برنامه‌ریزی جمعی ذهن انسان‌ها رسماً فرهنگ را با استعاره‌‌ای از جنس دنیای نرم‌افزار و کامپیوتر تعریف و توصیف کرد .

هافستد در دنیای کسب و کار و فرهنگ سازمانی

مسیر شغلی هافستد از سی‌وهفت‌ سالگی تغییر کرد. او از دنیای مکانیک و تأسیسات خارج شده و به دفتر IBM در اروپا ملحق شد. مزیت کار کردن برای IBM این بود که توانست موازی با کار، مقطع دکترای خود را نیز در دانشگاه گرونینگن در رشته روانشناسی اجتماعی بگذراند.

ضمن این‌که به پایگاه‌داده‌ی بزرگی از پرسشنامه‌ها و اطلاعات مربوط به کارکنان IBM در سراسر جهان دسترسی پیدا کرد و به کمک تحلیل هوشمندانه‌ی آن‌ها و تعریف فرهنگ بر پایه‌ی اطلاعاتی که در دسترس او بود توانست جایگاه خود را در میان بزرگان مدیریت جهان تثبیت کند.

هافستد تجربه‌ و نگرش مهندسی را در پیشرفت خود در زمینه‌ی مدیریت موثر می‌داند و می‌گوید: «ذهن مهندسی به من کمک کرده که خیلی دقیق حرف بزنم و تلاش کنم حرف‌ها و پیام‌هایم کاملاً شفاف و به دور از ابهام باشند.»

هافستد در IBM به ۱۱۶۰۰۰ پرسشنامه دست پیدا کرد که طی دو مرحله و در یک بازه‌ی زمانی چهارساله در ۴۰ شعبه‌‌ی IBM در سراسر جهان توسط کارکنان بخش‌های مختلف تکمیل شده‌ بودند.

با توجه به این‌که در برخی شعب، افرادی از ملیت‌های مختلف فعالیت می‌کردند، پرسشنامه‌های ۴۰ شعبه مجموعاً اطلاعات مربوط به ۶۰ ملیت را در اختیار هافستد قرار داد.

او با تحلیل اطلاعاتی که در این پرسشنامه‌ها آمده بود، به نتیجه رسید که می‌توان برای فرهنگ، چهار بعد اصلی تعریف کرد:

  • پذیرش نابرابری در قدرت یا فاصله قدرت (Power Distance)
  • اجتناب از ابهام یا پرهیز از عدم‌اطمینان (Uncertainty Avoidance)
  • فردگرایی در برابر جمع‌گرایی (Collectivism vs. Individualism)
  • زنانگی در برابر مردانگی ارزش‌های فرهنگی (Masculinity vs. Femininity)

مدل فرهنگی هافستد

فرهنگ به روشهای متعددی تعریف شده‌است. فرهنگ یک برنامهٔ جمعی و ذهنی است که اعضای یک گروه یا دسته ای از افراد را از دیگران متمایز می‌نماید. معمولاً موضوع فرهنگ برای گروه‌های قومی قبیله ای (در علوم انسان‌شناسی)، برای ملتها (در علوم سیاسی، اجتماعی و مدیریت) و برای سازمانها (در علوم اجتماعی و مدیریت) استفاده می‌گردد. فرهنگهای اجتماعی، ملی، و جنسیتی که کودکان در سنین نوجوانی به بعد کسب می‌نمایند، به‌طور بسیار عمیق‌تری نسبت به فرهنگ اکتسابی در مدرسه یا فرهنگ سازمانی محیط کار، در ذهن انسان ریشه می‌دوانند.

هافستد مطالعات خود در زمینه فرهنگ ملی در آی‌بی‌ام را در بیش از ۵۰ کشور انجام داد. او در ابتدا ۴ بعد را شناسایی کرد؛ اما بر اساس تحقیقات مایکل هریس در ۱۹۸۰ بعد پنجم را اضافه کرد. همچنین در سال ۲۰۰۰ تحقیقات یک پژوهشگر بلغاری به نام مینکوف منجر به محاسبات جدیدی در بعد پنجم و همچنین شناسایی بعد ششم منجر شد. این ابعاد عبارتند از: فاصله قدرت، اجتناب از عدم قطعیت، فردگرایی در قبال جمع‌گرایی، مردانگی در قبال زنانگی، گرایش به دوره کوتاه مدت یا بلند مدت، و خویشتن‌داری در مقابل زیاده‌روی.

«مدل فرهنگی هافستد» یا «تئوریِ ابعاد فرهنگی هافستد» از چارچوبی با محوریت ارتباطات میان‌فرهنگی تشکیل شده که گیرت هافستد (Geert Hofstede) آن را ابداع کرده است. این ابعاد به‌طور کلی تأثیر فرهنگ موجود در جامعه را بر ارزش‌های اعضای آن جامعه به تصویر می‌کشند. این ابعاد، رابطه‌ی بین این ارزش‌ها و رفتار را نیز به کمک ساختاری مبتنی بر تحلیل عاملی توصیف می‌کند. به عبارت دیگر، این نظریه جنبه‌های قابل توجهی از فرهنگ را مورد مطالعه قرار داده و بر مبنای سنجشی قیاسی به آنها امتیاز می‌دهد.

مدل اصلی هافستد، نتیجه‌ی تحلیل عاملیِ انجام شده بر روی یک نظرسنجی جهانی درباره‌ی سیستم ارزش کارکنان در IBM بین سال‌های ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۳ بود. این نظریه یکی از نظریه‌های اولیه‌ای بود که توانست تفاوت‌های فرهنگی را مورد سنجش قرار بدهد.

هافستد (Hofstede) معتقد بود که عوامل ملی و منطقه‌ای در تعیین فرهنگ سازمان نقش دارند و در نهایت بر رفتار کارکنان سازمان تأثیر می‌گذارند و مدل فرهنگی هافستد را ایجاد کرد.

نظریه‌‌ی اصلی‌ای که هافستد مطرح کرد از چهار بعد صحبت می‌کرد؛ فاصله‌ی قدرت، اجتناب از عدم قطعیت، فردگرایی در مقابل جمع‌گرایی و مردانگی در مقابل زنانگی. هافستد پس از انجام مطالعات مستقل در هنگ‌کنگ، بعد پنجمی را هم که به‌عنوان جهت‌گیری‌های طولانی‌مدت در مقابل جهت‌گیری‌های کوتاه‌مدتِ شناخته شده، برای توصیف جنبه‌های ارزشی دخیل کرد که جزو نظریه‌ی اصلی او نبودند. هافستد مجددا در سال ۲۰۱۰ بعد دیگری ابداع کرد، بعد ششم، با عنوان افراط در مقابل خویشتن‌داری. این بعد در نسخه‌ای از Cultures and Organizations: Software of the Mind، با همکاری مایکل مینکوف (Michael Minkov)، به‌عنوان نویسنده، معرفی شد.

بر اساس نظر گیرت هافستد، فرهنگ یعنی برنامه‌ریزیِ جامعِ ذهنی که بین دسته‌ای از افراد و اعضای گروه با دسته‌ای دیگر تمایز ایجاد می‌کند. واژه‌ی «دسته» می‌تواند به‌معنای ملت‌ها، مذاهب، اقوام، مناطق در سراسر یا در داخل کشور‌ها، جنسیت‌ها، سازمان‌ها یا مشاغل باشد.

هافستد در مقالات و کتاب‌های خود، بارها اعلام کرده که بسیاری از این ابعاد به صورت جداگانه توسط دانشمندان و نویسندگان دیگر اعلام شده‌اند و از این نظر، هافستد پیشتاز محسوب نمی‌شود. اما ویژگی کار هافستد در چیز دیگری است. دانشمندان و نویسندگان قبل از او، صرفاً به عنوان حدس و برداشت شخصی، ابعاد مختلف فرهنگی را پیشنهاد داده‌اند. مثلاً‌ کلاک‌هون در ۱۹۶۱ حدس زده که نوع نگاه به سلسله مراتب، یک بحث فرهنگی است. در مورد ابعاد دیگر هم چنین حدس‌هایی مطرح شده است. ارزش کار هافستد به این است که او مبنای کار خود را یک مخزن بزرگ از پرسشنامه‌‌ها قرار داده و بر پایه روش علمی تعریف و استخراج کرده است.

ابعاد فرهنگی هافستد

بررسی پدیده های روانشناختی و اصولا تمامی ساخته های ذهن بشر بدون توجه به عامل فرهنگ عملی نیست. از این رو شناخت بافت فرهنگی که این پدیده ها در آن پا گرفته و رشد می کنند حائز اهمیت است.

یکی از نظریه پردازانی که سعی در تعریف و مفهوم سازی فرهنگ داشته است هافستد (۱۹۸۰و ۲۰۰۱) است. وی فرهنگ را در قالب پنج بعد معرفی می کند:

۱- فردگرایی- جمع گرایی

سوال کلیدی در این مولفه آن است که مردم میان منافع فردی خود و منافع گروهی که به آن تعلق دارند، کدام را در اولویت قرار می‌دهند.

در جوامعی که فردگرایی در آن‌ها بالاتر است، یکی از ارزش‌های کلیدی فرهنگی، آزادی فرهنگی است و بیشتر مردم نمی‌پذیرند که سلیقه‌ی جمعی و انتظارات اجتماعی به آن‌ها تحمیل شود.

هم‌چنین استقلال از جامعه و تعقیب رویاها و خواسته‌های شخصی، ارزشی است که تشویق شده و انسان‌ها به آن ترغیب می‌شوند.

در مقابل در جامعه‌ای که فرهنگ جمع‌گرا دارد، انتظار می‌رود که فرد، در موارد مختلف خود را تسلیم خواسته‌ها و انتظارات جامعه کند و از منافع و ترجیحات و خواسته‌های خود چشم بپوشد.

فردگرایی در مقابل جمع‌گرایی ، تمرکز این بعد روی این پرسش است که آیا مردم ترجیح می‌دهند به حال خود رها شوند یا درونِ شبکه‌ای با ارتباطات نزدیک قرار بگیرند.

این خصوصیت میزان تمایل افراد را برای باقی ماندن در گروه‌ها تعریف می‌کند.

فرهنگ‌های فردگرا با مشخصات زیر شناخته می‌شوند:

  • پرورش روابط قراردادی که حول اصول تبادل می‌چرخند. این فرهنگ‌ها در محاسبه‌ی سود و زیان پیش از درگیر شدن در رفتار دخالت دارند؛
  • تمرکز بر خود یا کسانی که بسیار نزدیک یا عزیز هستند و توجه به روابط رفتاری و همچنین اهداف، منافع و نیاز‌های خود؛
  • تاکید بر شادی، سرگرمی و لذت شخصی بیش از وظایف و هنجارهای اجتماعی. این افراد بخشی از درون گروه‌ها هستند که تسلط زیادی بر زندگی خود ندارند؛
  • خودکفایی و استقلال ارزش و ارجحیت منافع شخصی بر منافع جمعی. رویارویی به‌عنوان ویژگی پذیرفته شده است؛
  • تاکید بر روابط افقی (مانند رابطه‌ی بین همسران) به جای روابط عمودی (مانند رابطه‌ی بین والد و کودک)؛
  • تصور وجود اعتقادات منحصربه‌فرد.

فرهنگ‌های جمع‌گرا با ویژگی‌های زیر شناخته می‌شوند:

  • رفتار به‌عنوان هنجارهایی اجتماعی که برای حفظ هماهنگی اجتماعی در میان اعضای گروه ایجاد شده‌اند؛
  • توجه به جمع‌های گسترده‌تر با توجه به پیامدهای احتمالی؛
  • به‌اشتراک‌گذاری منابع و آمادگی برای کنار گذاشتن منافع شخصی برای منافع جمعی؛
  • دفاع از برخی گروه‌ها (مانند دوستان و خانواده)؛
  • عضویت در گروه‌های متأثر بر زندگی خود. آنها به‌جای فردگرا بودن، گرایشی افزایشی به انطباق دارند؛
  • توجه افزایشی به اعضای درون گروه. آنها نسبت به اعضای خارج از گروه دشمنی یا بی‌تفاوتی نشان می‌دهند؛
  • تأکید بر هماهنگی و نظم درون‌گروهی؛
  • تنظیم رفتار با کمک هنجارهای گروه.

این شاخص بر ائتلاف فردگرایی به گروه‌های نخستین (اصلی) مرتبط است.

جمع گرایی

فرد گرایی
مردم در خانواده‌های نسب دار یا قبایل متولد شده‌اند، که از آنها در قبال وفاداری حمایت می‌کنند.

هر شخص فقط خودش مسئول مراقبت از خودش و خانوادهٔ درجه اولش است
آگاهی بر «ما»

آگاهی بر «من»
تکیه داشتن بر تعلق

برخورداری از حق حریم شخصی
هماهنگی (همرنگی) بایستی همیشه حفظ شود.

سخن گفتن از افکار نشانه سلامت است
دیگران با عنوان «داخل گروه» یا «خارج از گروه» دسته‌بندی می‌شوند

دیگران با عنوان «افراد» دسته‌بندی می‌شوند
نظرات و آراء از پیش توسط کسانی که داخل گروه هستند، تعیین شده‌است

بیان نظرات شخصی مورد انتظار است: هر شخص یک رأی
تخلف از هنجارها منجر به احساس گناه می‌شود

تخلف از هنجارها منجر به احساس خجالت می‌شود
در زبان از کاربرد کلمه «من» خودداری می‌شو. (از کلمه «ما» استفاده می‌شود)

در زبان کاربرد کلمه «من» ضروری است
هدف از آموزش، یادگیری چگونگی انجام دادن کارهاست

هدف از آموزش، یادگیری چگونگی یادگیری است
روابط بر وظایف غالب است
وظایف بر روابط غالب است

۲- فاصله قدرت ( پذیرش نابرابری در قدرت )

نخستین مورد از ابعاد فرهنگی که هافستد به آن پرداخت، Power Distance بود که می‌توان آن را به پذیرش نابرابری در قدرت تعبیر و ترجمه کرد.

وقتی از نابرابری در قدرت صحبت می‌کنیم، منظورمان این است که در یک جامعه، سلسله مراتب قدرت (Power Hierarchy) وجود دارد. عده‌ای بیش از عده‌ی دیگر قدرت دارند و برای افراد و پُست‌ها و سمت‌های مختلف هم، سطوح مختلفی از قدرت تعریف می‌شود.

حالا اگر فرض کنید در یک جامعه، نابرابری در قدرت وجود دارد، سوال دیگر این است که جامعه تا چه حد این نابرابری را می‌پذیرد و طبیعی فرض می‌کند؟

هافستد در ابعاد فرهنگی خود، پذیرش نابرابری را می‌سنجد و بررسی می‌کند، اما در عین حال به این نکته هم اشاره می‌کند که نابرابری و پذیرش نابرابری یکدیگر را تقویت و بازتولید می‌کنند.

فاصله‌ی قدرت ، نشان‌دهنده‌ی این است که اعضایی از جامعه که قدرت کمتری دارند تا چه حد توزیع نابرابر قدرت را پذیرفته‌اند و حتی آن را محتمل هم می‌دانند.

فاصله‌ی قدرت به معنای نابرابری است که نه از بالا، بلکه از پایین تعریف می‌شود. این فاصله در واقع میزان پذیرش تفاوت‌های قدرت از سوی سازمان‌ها و جوامع است.

جوامعی که دارای فاصله‌ی زیاد قدرت هستند، با ویژگی‌های زیر مشخص می‌شوند:

  • استبداد در رهبری؛
  • قدرت متمرکز؛
  • روش‌های پدرسالارانه در مدیریت؛
  • سطوح مختلف سلسله‌مراتب؛
  • پذیرش امتیازاتی که با قدرت همراه هستند؛
  • تعداد زیاد کارکنان نظارتی؛
  • انتظار تفاوت‌ها و نابرابری در قدرت.

جوامعی با فاصله‌ی قدرت کم نیز ویژگی‌هایی دارند:

  • سبک مدیریت مشارکتی یا مشورتی؛
  • مسئولیت تصمیم‌گیری و قدرت غیرمتمرکز؛
  • ساختار مسطح سازمان‌ها؛
  • تعداد اندک کارکنان نظارتی؛
  • بازخواست از قدرت و فقدان پذیرش؛
  • تمایل به برابری؛
  • آگاهی از حقوق.

فاصله قدرت با راهکارهای متفاوت برای حل مشکلات اساسی نابرابری بشر مرتبط است. عوامل مؤثر بر این شاخص در جوامع مختلف در جدول زیر آمده‌است:

فاصله قدرت زیادفاصله قدرت اندک
قدرت یک واقعیت اساسی جامعه است که پیش از خوب یا بد وجود داشته‌است. (اثبات) مشروعیت آن غیر ضروری است.کاربرد قدرت بایستی مشروع باشد و تابعی از معیارهای خوبی و بدی است.
والدین به فرزندان اطاعت نمودن را آموزش می‌دهند.والدین با فرزندان رفتار برابری دارند.
افراد مسن تر، هم قابل احترام تر هستند و هم بایستی از آنها بیمناک بود.

افراد مسن تر نه قابل احترام‌تر هستند و نه بیمناک
آموزش بر محوریت آموزگاران است.

آموزش بر محوریت دانش‌آموزان است.
سلسله مراتب به معنی یک نابرابری وجودی است.
سلسله مراتب به معنی نابرابری وظایف است و به منظور راحت شدن کارها ایجاد شده‌است.
زیر دستان توقع دارند به آنها گفته شود که چه کاری انجام دهند.

زیردستان توقع دارند که با آنها مشورت شود.
دولت خودکامه بر اساس صلاح‌دید، گروهی را منصوب می‌کند و از طریق انقلاب تغییر می‌کند.دولت‌های پلورالیست بر اساس اکثریت آراء انتخاب و به صورت مسالمت‌آمیز تغییر می‌کنند.
فساد مکرر است (فساد سیاسی)، بر رسوایی‌ها سر پوش گذاشته می‌شود.

فساد اندک است، رسوایی‌ها به پایان کار سیاسی منجر می‌شوند.
تقسیم درآمد در جامعه بسیار ناهموار است.

توزیع درآمد در جامعه تقریباً هموار است.
مذهب قائل بر مراتب متفاوتی برای کاهنان (افراد مقدس) است.
مذهب تکیه بر برابری معتقدین دارد.

۳- مردانگی - زنانگی ( ارزش های مردانه در برابر ارزش های زنانه )

مردسالاری در مقابل زن‌سالاری ، مردسالاری بر اولویت جامعه برای ابراز وجود، قهرمانی، موفقیت و پاداش مادی برای دستیابی به موفقیت دلالت دارد. در مقابل، زن‌سالاری نشان‌دهنده‌ی اولویت فروتنی، همکاری، کیفیت زندگی و مراقبت از ضُعفاست.

در این‌جا هافستد برای نام‌گذاری این بُعد، از استریوتایپ‌های شناخته‌شده در مورد زنان و مردان کمک می‌گیرد (همان‌طور که کسانی مانند یونگ هم چنین کاری را با آنیما و آنیموس انجام می‌دهند).

او فرهنگ زنانه را با فرهنگی مبتنی بر Caring و مراقبت هم ارز می‌گیرد و فرهنگ مردانه را فرهنگی بر پایه‌ی صراحت و قاطعیت فرض می‌کند و البته جزئیات بسیار دقیق‌تری هم ارائه می‌کند .

اگر حس فمینیسم در شما در حدی قوی است که حتی چنین استفاده‌‌ای هم برایتان پذیرفتنی نیست، پیشنهاد ما این است که این بعد را FM بنامید و صرفاً دو دسته‌ی F و M با ویژگی‌های زیر را به‌خاطر بسپارید:

فرهنگ‌هایی با مولفه‌ی غالب M (مردانه)

باید زنان و مردان، با توجه به جنسیت خود، نقش‌های متفاوتی را در جامعه بر عهده بگیرند.
مردان باید صریح باشند؛ اما زنان ممکن است صریح نباشد.
قدرت باید تحسین شود.
کار بر خانواده اولویت دارد.
دخترها گریه می‌کنند، پسرها نباید گریه کنند.
پدر باید درباره‌ی بچه‌دار شدن و تعداد بچه‌ها تصمیم بگیرد.
زنان کمی در جایگاه‌ها و پست‌های سیاسی قرار می‌گیرند.

فرهنگ‌هایی با مولفه‌ی غالب F

حداقل تفاوت میان نقش‌های عاطفی و اجتماعی زنان و مردان وجود دارد.
مردان و زنان، هر دو باید معتدل و مراقب و غم‌خوار دیگران باشند.
باید بین کار و خانواده، تعادل برقرار شود.
باید نسبت به ضعیف‌ترها حس همدلی داشت.
چه پدر و چه مادر، با ترکیبی از منطق و هیجان سر و کار دارند.
زنان باید درباره‌ی بچه‌دار شدن و تعداد بچه‌ها تصمیم بگیرد.

مردسالاری و زن‌سالاری حولِ توزیعِ نقشِ عاطفی بین جنسیت‌ها می‌گردد و مسئله‌ی اصلی برخی جوامع است.

فرهنگ‌های مردسالار مشخصاتی دارند:

  • نقش‌هایی با تمایز واضح جنسی؛
  • خیرخواهی هیچ اهمیتی ندارد یا کم اهمیت است؛
  • از مردان انتظار می‌رود محکم، قاطع و متمرکز بر دستاوردهای مادی باشند؛
  • تسلط بر مردم، طبیعت، کار و مانند آن از ارزش بالایی برخوردار است؛
  • حس شوخ‌طبعی، هوش، محبت و شخصیت صفات مشخصه‌ی موردنظر زنان برای مردانی است که با آنها برخورد می‌کنند؛
  • درک، ثروت و بهداشت صفات مشخصه‌ی مطلوب زنان برای همسر است.

فرهنگ‌های زن‌سالار خصوصیات زیر را دارند:

  • تداخل نقش‌های جنسیتی اجتماعی؛
  • از مردان و همچنین زنان انتظار می‌رود مشفق، متواضع و متمرکز بر کیفیت زندگی باشند؛
  • تأکید بر زوایای غیرمادی موفقیت؛
  • صفات مورد انتظار از همسر با صفات سایر مردان یکسان هستند.

این شاخص مرتبط با تقسیم نقش‌های عاطفی بین زن و مرد است.

مردانگیزنانگی
حداکثر تمایز نقش عاطفی و اجتماعی بین جنسیت‌ها (زن و مرد)

حداقل تمایز نقش عاطفی و اجتماعی بین جنسیت‌ها (زن و مرد)
مردها باید مدعی و بلند پرواز باشند و زن‌ها هم می‌توانند

مرد و زن بایستی فروتن و مراقبت‌کننده باشند
کار بر خانواده غالب است

بین خانواده و کار، تعادل برقرار است
افراد قوی تحسین می‌شوند

با ضعیفان همدردی می‌شود
پدرها با واقعیت روبرو می‌شوند، مادرها با احساسات

هم مادر و هم پدر با حقایق و احساسات روبرو می‌شوند
دخترها گریه می‌کنند نه پسرها، پسرها بایستی پیکار کنند؛ دخترها نباید بجنگند

هم پسرها و هم دخترها می‌توانند گریه کنند ولی نباید بجنگند
پدرها دربارهٔ سایز خانواده تصمیم می‌گیرند

مادران دربارهٔ سایز خانواده تصمیم می‌گیرند
زنان کمی در موقعیت‌های سیاسی منتخب می‌شوند

زنان بسیاری در موقعیتهای سیاسی منتخب می‌شوند
مذهب بر خدا یا خدایان تمرکز دارد

مذهب بر نوع بشر تمرکز دارد
برخورداری از نگرش اخلاقی دربارهٔ تمایلات جنسی؛ آمیزش جنسی یک راه برای ایفا نمودن (به جای آوردن وظیفه) استبرخورداری از نگرش مبنی بر واقعیت دربارهٔ تمایلات جنسی؛ آمیزش جنسی یک راه برای برقراری ارتباط است

۴- اجتناب از عدم اطمینان و بلاتکلیفی ( اجتناب از ابهام یا اجتناب از عدم قطعیت )

اجتناب از ابهام یا Uncertainty Avoidance دومین مولفه فرهنگی است که هافستد در مطالعات خود مورد توجه قرار داد.

اجتناب از ابهام به این معناست که افراد یک جامعه، تا چه حد از ابهام در ساختارها و مرزبندی‌ها و قوانین، دوری می‌کنند؟ یا در مقابل، چقدر با ابهام راحت هستند و آن را می‌پذیرند؟

اگر اجتناب از ابهام در یک جامعه زیاد باشد، مردم در آن‌ جامعه کمتر ریسک می‌کنند؛ ترجیح می‌دهند قواعد و هنجارهای متعارف را بپذیرند؛ استاندارد شدن و تخصصی شدن فعالیت‌ها را مطلوب در نظر می‌گیرند؛ و انتظار دارند که مسیر شغلی و آینده‌ی آن‌ها، شفاف و مشخص و تا حد امکان قطعی باشد.

اجتناب از عدم قطعیت ، میزان ناراحتی افراد را در مقابل ابهام و عدم قطعیت توصیف می‌کند.

این امر یعنی اعضای متعلق به جامعه تا چه حد قادر به مقابله با عدم قطعیت آتی، بدون درگیری با استرس هستند.

اجتناب از عدم قطعیت ضعیف با ویژگی‌های زیر همراه است:

  • ریسک‌پذیری؛
  • انعطاف‌پذیری؛
  • تحمل نظرات و رفتارهای مختلف.

اجتناب از عدم قطعیت قوی با جنبه‌های زیر نمود می‌یابد:

  • گرایش به اجتناب از ریسک؛
  • سازمان‌هایی با رویه‌های استاندارد، قوانین مکتوب و ساختارهای مشخص؛
  • الزام قدرتمند به اجماع؛
  • احترام به اقتدار؛
  • نیاز به پیش‌بینی اهمیت برنامه‌ریزی؛
  • تحمل حداقلی یا عدم تحمل در برابر انحرافات؛
  • ارتقای بسته به سن یا ارشد بودن.

اجتناب از عدم قطعیت که به سطح استرس در مواجهه با یک آینده نامعلوم مرتبط است.

اجتناب شدید از عدم قطعیت

اجتناب ضعیف از عدم قطعیت
ذاتی بودن عدم قطعیت در زندگی به عنوان یک تهدید پایدار درک می‌شود که بایستی با آن مقابله کردذاتی بودن عدم قطعیت در زندگی پذیرفته شده و هر روز به هنگام فرا رسیدنش مورد پذیرش است
استرس بالا، احساساتی شدن، اضطراب، و عصبی شدن

احساس راحتی، استرس پایینتر، خود-کنترلی، اضطراب پایین
نمره پایین‌تر در سلامت ذهنی و تندرستی

نمره بالاتر در سلامت ذهنی و تندرستی
عدم پذیرش افراد و ایده‌های غیر معمول : آنچه متفاوت است، خطرناک استپذیرش افراد و ایده‌های غیر معمول : آنچه متفاوت است، نادر است
نیاز به شفافیت و ساختار

احساس راحتی نسبت به ابهام و هرج و مرج
از معلم‌ها انتظار میرود پاسخ تمام سؤالات را داشته باشند.

معلمان می‌توانند بگویند: نمی‌دانم
ماندن در مشاغل حتی اگر مورد علاقه افراد نیستند

تغییر شغل اشکال ندارد
نیاز احساسی به قوانین - حتی اگر اطاعت نشوند

نفرت از قوانین - نوشته یا نانوشته
در سیاست، شهروندان از منظر مقامات، بی کفایت دیده و احساس می‌شوند.

در سیاست، شهروندان از منظر مقامات، لایق دیده و احساس می‌شوند.
در مذهب، فلسفه و دانش: به حقیقت نهایی و نظریات والا اعتقاد دارند
در مذهب، فلسفه و دانش: به نسبیت و نظریات تجربی اعتقاد دارند

۵- جهت گیری در درازمدت در مقابل کوتاه مدت

جهت‌گیری بلند‌مدت تمایل جامعه را به سمت جست‌وجوی فضیلت توصیف می‌کند. جهت‌گیری کوتاه‌مدت متعلق به جوامعی است که شدیدا به سوی استقرار حقیقت مطلق تمایل دارند.

این بعد برمبنای پویایی کنفوسیوسی قرار دارد. طبق تعالیم کنفوسیوس، جنبه‌های زیر از زندگی مشهود هستند:

  • روابط نابرابر موجود بین مردم ثبات جامعه را تضمین می‌کند؛
  • هر سازمانِ اجتماعی، نمونه‌ی نخستینی در خانواده دارد؛
  • رفتار اخلاقی یعنی رفتار با دیگران به شیوه‌ای که انتظار داریم دیگران با ما رفتار کنند؛
  • در ارتباط وظایف زندگی، فضیلت شامل کسب مهارت، کار سخت، آموزش، هزینه کردن عاقلانه و همچنین نشان دادن استقامت و صبر است.

جهت‌گیری بلندمدت (ارزش‌های بالای کنفوسیوسی) منعکس‌کننده‌ی موارد زیر است:

  • ذهنیت پویای مربوط به آینده؛
  • تأکید بر نظام رابطه بسته به وضعیت و رعایت این نظام؛
  • تأکید بر تداوم و پشتکار؛
  • تأکید بر وجود احساس شرم؛
  • تأکید بر صرفه‌جویی؛
  • ارتباط مثبت با رشد اقتصادی؛
  • تمایل به روابط متقابل در حساسیت نسبت به ارتباطات اجتماعی.

جهت‌گیری کوتاه‌مدت (ارزش‌های پایین کنفوسیوسی) با موارد زیر مشخص می‌شود:

  • جهت‌گیری به سوی گذشته و حال؛
  • تمرکز بر احترام به سنت؛
  • ذهنیت نسبتا استاتیک و اغلب مرسوم؛
  • تأکید بر صرفه‌جویی؛
  • تأکید بر ثبات شخصی؛
  • تمرکز بر ثبات؛
  • تأکید بر متقابل بودن هدایا، الطاف و مناسبات؛
  • ارتباط منفی با رشد اقتصادی.

این شاخص مرتبط با حق انتخاب افراد در تمرکز تلاش‌ها بر زمان حال، گذشته یا آینده است.

گرایش به کوتاه‌مدت

گرایش به بلند‌مدت
مهمترین وقایع زندگی در گذشته اتفاق افتاده یا در حال اتفاق می‌افتد

مهمترین وقایع زندگی در آینده اتفاق خواهد افتاد
با ثبات و پایداری شخصی، یک فرد خوب همیشه یکسان است

یک فرد خوب، خودش را با موقعیت تطبیق می‌دهد
دستورالعمل‌های جهانی دربارهٔ آنچه خیر یا شر است وجود دارند

آن چیزی که خیر یا شر است، بستگی به موقعیت دارد
آداب و رسوم مقدس هستند

آداب و رسوم با موقعیت‌های تغییر یافته، سازگار می‌شوند
زندگی خانوادگی با ضروریات هدایت می‌شود

زندگی خانوادگی با وظایف مشترک هدایت می‌شود
فرض بر این است که به کشور خود افتخار می‌کند

تلاش برای یادگیری از سایر کشورها
خدمت به دیگران یک هدف با اهمیت است

صرفه جویی و استقامت، اهداف با اهمیتی هستند
هزینه و مصرف اجتماعی

اصرار بر پس‌اندازهای بزرگ و تأمین بودجهٔ مورد نیاز برای سرمایه‌گذاری
دانش‌آموزان موفقیت و عدم موفقیت را به شانس نسبت می‌دهند
دانش آموزان موفقیت را به تلاش، و شکست را به کم بودن تلاش نسبت می‌دهند
رشد اقتصادی کُند یا عدم رشد کشورهای فقیر
رشد اقتصادی سریع کشورها تا رسیدن به سطحی از کامیابی

۶- افراط در مقابل خویشتن‌داری

این بعد حول محور درجه‌ی کنترل جوامع بر تکانه‌ها و خواسته‌های خود می‌چرخد.

بُعد افراط در مقابل خویشتن‌داری بر سعادت متمرکز است. جامعه‌ای که زیاده‌روی می‌کند، فضا را برای ارضای نسبتا آزاد محرک‌های طبیعی و اساسی بشر باز می‌کند که با افراط در سرگرمی و لذت بردن از زندگی مرتبط هستند. کیفیت خویشتن‌داری جامعه‌ای را توصیف می‌کند که ارضای نیازها را متوقف می‌سازد و تلاش می‌کند آن را از طریق هنجارهای دقیق اجتماعی کنترل کند.

این شاخص مرتبط با کسب رضایت در مقابل کنترل خواسته‌های اصلی بشر که مرتبط با لذت بردن از زندگی است، می‌باشد.

خویشتن‌داری

زیاده‌روی
کم بودن تعداد افراد بسیار شاد

درصد بالاتری از افرادی که خود را بسیار شاد می‌دانند
وجود یک درک از ناتوانی: آنچه بر من اتفاق می‌افتد، از عملکرد خودم نیست

وجود یک درک از کنترل شخصی بر زندگی
آزادی بیان، یک نگرانی اساسی نیست

آزادی بیان مهم تلقی می‌شود
اوقات فراغت اهمیت کمتری دارد

اوقات فراغت اهمیت بیشتری دارد
کمتر احتمال دارد که احساسات مثبت را به یاد بیاورد

بیشتر احتمال دارد که احساسات مثبت را به یاد بیاورد
در کشورهایی که دارای جمعیت تحصیل کرده هستند، نرخ تولد پایین‌تر استدر کشورهایی که دارای جمعیت تحصیل کرده هستند، نرخ تولد بالاتر است
تعداد افراد کمتری در فعالیت‌های ورزشی شرکت می‌کنند

تعداد افراد بیشتری در فعالیت‌های ورزشی شرکت می‌کنند
در کشورهایی که غذای کافی هست، تعداد افراد چاق کمتر است

در کشورهایی که غذای کافی هست، تعداد افراد چاق بیشتر است
در کشورهای ثروتمند، هنجارهای جنسی شدیدتر است

در کشورهای ثروتمند، هنجارهای جنسی ملایم است
تعداد بیشتری افسر پلیس به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت
حفظ نظم ملی در جامعه دارای اولیت نیست

قیاس بین‌المللی فرهنگ بر مبنای مدل فرهنگی هافستد

با توجه به امتیازات ملی در مقیاس ۱ تا ۱۲۰ (۱ نشان‌دهنده‌ی پایین‌ترین و ۱۲۰ نشان‌دهنده‌ی بالاترین)، مقایسه‌ی بین‌المللی زیر در بین فرهنگ‌های مختلف انجام شده است:

  • کشورهای عربی، آفریقایی، آسیایی و لاتین در شاخص فاصله‌ی قدرت نمره‌ی بالاتری دارند، در حالی که کشورهای اروپایی نمره‌ی پایین‌تری را به خود اختصاص داده‌اند. به‌عنوان مثال، مالزی امتیاز ۹۵ دارد و اتریش امتیاز ۱۱ که حاکی از فاصله‌ی قدرت بسیار کم است. ایالات متحده هم با امتیاز ۴۰ در جایگاهی بین این دو کشور قرار می‌گیرد. کشور مالزی از بالاترین میزان فاصله قدرت برخوردار است. پس از آن روسیه، ونزوئلا، مکزیک، چین، و کشورهای عربی، از بالاترین میزان فاصله قدرت برخوردارند. از طرف دیگر در کشور اتریش کمترین میزان فاصله قدرت وجود دارد.
  • در خصوص شاخص فردگرایی، شکاف قابل توجهی بین کشورهای شرقی و کمتر توسعه یافته از یک سو و کشورهای غربی و توسعه یافته از سوی دیگر وجود دارد. در حالی که اروپا و آمریکای شمالی بسیار فردگرا هستند، آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا نمره‌ی بسیار پایینی در شاخص فردگرایی دارند و از ارزش‌های جمع‌گرایانه‌ی قدرتمندی برخوردارند. کشورهای انگلستان، هلند، استرالیا، کانادا و آمریکا بسیار فردگرا هستند؛ در حالی که کشورهای چین، کره جنوبی، کلمبیا و ونزوئلا بسیار جمع‌گرا هستند.
  • بیشترین امتیاز اجتناب از عدم قطعیت در تصاحب کشورهای آمریکای لاتین، ژاپن و همچنین شرق و جنوب اروپاست. این امتیاز برای کشورهایی با فرهنگ چینی، شمال اروپا و انگلیس کمتر است. به عنوان مثال، آلمان در مقایسه با سوئد که امتیاز آن تنها ۲۹ است، شاخص بالاتری در اجتناب از عدم قطعیت با امتیاز ۶۵ است. مردم کشورهای یونان، پرتغال، روسیه، بلژیک و ژاپن، بسیار بیشتر از سایر مردم جهان تمایل به قطعیت دارند (ابهام‌گریز هستند). در حالی که مردم کشورهایی مثل چین، مالزی، انگلستان و هند، نسبت به سایر مردم جهان کمتر به قطعیت اهمیت می‌دهند.
  • امتیاز مردسالاری در کشورهای شمال اروپا کم است، برای مثال سوئد و نروژ به ترتیب امتیاز ۵ و ۸ دارند. مجددا انگلستان، ژاپن و کشورهای اروپایی مانند سوئیس، اتریش و مجارستان امتیازات مردسالاری بالایی کسب کرده‌اند. ژاپن مردانه‌ترین و هلند زنانه‌ترین کشور دنیاست. آرژانتین نیز کشوری مردانه است. کره جنوبی، روسیه و پرتغال نیز کشورهای زنانه هستند.
  • جهت‌گیری بلندمدت در شرق آسیا بالا، در غرب و همچنین شرق اروپا متوسط و در آمریکای لاتین و آفریقا کم است. کره جنوبی، ژاپن، چین، روسیه و آلمان گرایش بسیار زیادی به بلندمدت دارند. اما کلمبیا، ونزوئلا، و ایران گرایش بسیار شدیدی به کوتاه‌مدت دارند.
  • شمال اروپا، کشورهای انگلیسی‌زبان، مناطق خاصی از آفریقا و آمریکای لاتین امتیاز بالایی در افراط دارند، در حالی که شرق اروپا و شرق آسیا خویشتن‌داری بیشتری نشان می‌دهند. مردم روسیه، چین، هند، و کره جنوبی بسیار خویشتن‌دار هستند. در حالی که مردم کشورهای ونزوئلا، مکزیک، و کلمبیا بیش از سایر مردم جهان، اهل زیاده‌روی هستند.