مفهوم معنویت از دیدگاه اندیشمندان تربیتی غربی و اسلامی

پرینسیپ ( Principe, W ) در 1983 گزارش می کند : « به لحاظ تاریخی، معنویت ریشه در مفهوم لاتین «spiritualitas» (اسپیریچوالیتاس) دارد. این واژة انتزاعی اسپیریچوالیتاس تا قرن پنجم در ادبیات وجود نداشت. دست نوشته هاي اپستل پل نشان می دهد که ماهیت معنوي انسان توسط روح خداوند تنظیم و تحت تأثیر قرار گرفته است. براي پل « معنوي بودن » به معناي پیروي از مسیح است. این دیدگاه تا قرن دوازدهم، در باور مسیحی حفظ شد، تا زمانی که از معناي اخلاقی به یک معناي روان شناسانه تغییر یافت و افراد شروع به تحقیر جسم کردند.

ادامه نوشته

روان‏شناسی تجربه معنوی

امروزه روان‏شناسی به تجربه معنوی اهمیت زیادی می‏دهد، به گونه‏ای که تحقیقاتی در زمینه تجارب معنوی در سنین مختلف انجام شده است. تحقیقات تجربی درباره تجربه معنوی کودکان به تازگی به مجموعه بررسی ‏های موجود درباره تجربه دینی بزرگسالان افزوده شده است. بررسی تجربه دینی کودکان و جوانان در بیست و پنج سالگی اخیرا رونق یافته و با سرعت مجموعه تحقیقات رو به افزایش یافته است. پایه تحقیقات روان‏شناختی درباره معنویت پدیدایی حالت معنوی و ریشه آن به عنوان عامل راه ‏انداز، توجه بسیاری از دانشمندان، به ویژه روان‏شناسان را به خود جلب کرده است. به راستی چه چیز رخ می‏دهد که انسان نسبت به عالمی که در آن می‏زید دچار بهت و حیرت می‏شود؟ آیا چنین امری ریشه عضوی دارد؟ اگر چنین عضوی وجود دارد تاکنون نتیجه

ادامه نوشته

معنویت

این واژه در ادبیات معاصر نیز به طور گسترده به کار می‏رود. معمولا در متونی که از ارتباط انسان با وجودی فراتر از جهان مادی سخن به میان می‏آید، به نحوی این لفظ یا مترادف آن به چشم می‏خورد. در منابع مربوط به ادیان، روان‏شناسی، روان‏شناسی دین، تعلیم و تربیت نیز می‏توان آن را یافت. به هر حال، این واژه بیانگر یکی از ویژگی‏های آدمیان است که گاه و بیگاه در رفتار آدمی نمود پیدا می‏کند. همان‏گونه که شادی و غم، آرامش و اضطراب، و شجاعت و جبن، خصوصیات انسان را بر ملا می‏سازند، معنویت و معنوی نیز اغلب در قلمرو انسان به کار می ‏روند. سنتاً بسیاری از ادیان معنویت را یکی از ابعاد صحیح تجربهٔ دینی می‌دانند. بسیاری دین را معادل معنویت می‌دانند، اما کاهش پیروان بعضی از ادیان رسمی با رشد سکولاریسم در جهان غرب سبب رشد دیدگاه‌های وسیعی از معنویت شده‌است.

ادامه نوشته

عوامل شكل گيری هويت دينی از ديدگاه اسلام

از آموزه هاي اسلام چنين برمي آيد كه وراثت و محيط، نقش بسيار مهمي در پرورش انسان دارند. با وجود كنش متقابلي كه ميان جنبه هاي ارثي و عوامل محيطي وجود دارد، اين تعامل هميشه تعيين كننده نيست. به عبارت ديگر، اين دو عامل هر قدر هم مؤثر باشند، نمي توانند اراده و اختيار را در انجام كار از انسان سلب كنند. ازاين رو، آنچه در اين ميان تعيين كننده به شمار مي آيد، اراده و اختيار شخص است. براي نمونه، به موحد بودن حضرت ابراهيم عليه السلام مي توان اشاره كرد. ايشان با اينكه در خانواده و محيطي بت پرست پرورش يافته بود، ولي با اراده راسخ و كمك خداوند توانست به توحيد ناب دست يابد و در اين راه، از همه آزمايش هاي الهي سربلند بيرون آيد. در قرآن مجيد به اين نكته اشاره مي شود كه خداوند،

ادامه نوشته

رشد هويت اخلاقي و ديني از ديدگاه علمای اسلامی

از آموزه هاي اسلام كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و معصومين عليهم السلام بر آن تأكيد كرده اند، درمي يابيم كه انسان بايد به رشد و تكامل معنوي در همه جنبه هاي زندگي دست يابد. به عبارت ديگر، بايد در زندگي، به هويت ديني مطلوب فردي و اجتماعي برسد. براي رسيدن به اين مقام، بايد در دوره هاي آغازين زندگي افراد، زيربناي محكمي فراهم كرد تا فرد در جواني و بزرگ سالي بتواند هويت مورد نظر خود را به دست آورد. آنچه از مطالعه و بررسي نظريه هاي انديشمندان مسلمان به دست مي آيد، توجه دادن متوليان تربيتي به مسئله تربيت در سال هاي آغازين زندگي است. در اين قسمت، به بيان نظريه هاي برخي انديشمندان مسلمان درباره عوامل رشد هويت ديني و اخلاقي مي پردازيم.

ادامه نوشته

رشد هويت اخلاقي و ديني از ديدگاه نظريه پردازان غربي

كودكان از يك و نيم سالگي به بعد، ساختن بازنمايي آرماني از اشيا، امور اخلاقي و رفتارها را آغاز مي كنند؛ اسباب بازي نبايد شكسته باشد، همه دگمه هاي لباسش بايد سرجاي خودشان باشند، لباسش نبايد پارگي داشته باشد. به مواردي از اين دست، نماهاي ذهنيِ استاندارد گفته مي شود. آنها از دو سالگي كارهاي خوب و بد را از هم جدا مي كنند. به اين ترتيب، هنگامي كه كارها با استانداردهاي آنان هماهنگ نباشد، دچار اضطراب خواهند شد. اين توانايي ها، در كودكان با فرهنگ هاي گوناگون مشترك است. در مجموعه اي از مطالعات، توريل و همكارانش دريافتند كه كودكان 4 تا 6 ساله، رفتار اخلاقي را تشخيص مي دهند. به اين ترتيب، آنها دزديدن و كتك زدن را كار نادرستي مي دانند. حتي اگر چنين رفتارهايي هيچ قانون و قاعده كيفري نداشته باشند. با

ادامه نوشته

سلامت معنوی و بهزیستی معنوی

سلامت معنوی مفهوم چند بعدی و مراتب گوناگون دارد که در صورت فراهم بودن پیشایندهای وضعیت بودن، مراتب داشتن، وجود ساحتهای بینش، گرایش، توانایی و ظرفیت های فرد در حضور ویژگیهای رو به تعالی بودن، حصول در سایه هماهنگی همه امکانات درونی، فراهم شدن امکان انتخاب در رفتارهای اختیاری درونی و بیرونی و ارتباط با ساحتهای چهارگانه الهی، فردی، اجتماعی و طبیعی به هدف غایی و پیامد خود که قرب الهی یا تقرب به خدای متعال است، نائل خواهد شد . به نظر رز ، سلامت معنوی هسته مرکزی سلامتی در انسان بوده و ایجاد و پیشرفت احساس سلامت معنوی، می تواند یکی از راههای مناسب سازگاری با بیماری باشد .

ادامه نوشته

آسایش معنوی

يكي ديگر از متغيرهاي مرتبط با هوش معنوي، آسايش معنوي ( Spiritual well-being ) است. آسايش معنوي جديدترين بعد سلامت است كه در كنار ساير جنبه هاي سلامت قرار گرفته است . هر چند تعريف آسايش معنوي دشوار است؛ ولي مي توان گفت آسايش معنوي يكي از ابعاد مهم سلامت در انسان محسوب مي شود كه ارتباط هماهنگ و يكپارچه اي را بين نيروهاي دروني فرد فراهم مي كند و با ويژگي هاي ثبات در زندگي، صلح، احساس ارتباط آسايش ، نزديك با خود، خدا، جامعه و محيط مشخص مي شود .

ادامه نوشته

سرمايه فکري

سرمايه فکري ( intellectual capital ) دارايي است که توانايي سازمان را براي ايجاد ثروت اندازهگيري ميکند. اين دارايي ماهيت عيني و فيزيکي ندارد و يک دارايي نامشهود است که از طريق به کارگيري دارايي هاي مرتبط با منابع انساني، عملکرد سازماني و روابط خارج از سازمان به دست آمده است.

ادامه نوشته

سرمایه معنوی و شاخص های آن

سرمايه معنوي ( spiritual capital ) ، مفهومي است که توسط دو محقق به نام هاي دانا زوهر و یان مارشال در سال 2004 وارد ادبيات مديريت گرديد. اين سرمايه، از نوع پول و ماديات نيست بلکه از بعد معنايي بسيار با ارزش تر و با اهميت تر از ماديات محسوب مي گردد، چرا که علاوه بر افزودن به ثروت مادي افراد، بر افزايش ثروت معنوي آنها نيز تاثيرگذار مي باشد. سرمايه معنوي عامل حرکت و توليد انرژي در سازمان ها بوده و باعث مي گردد که آنها از قابليت هايي برخوردار شوند که به تعالي و توسعه پايدارشان بيانجامد. در واقع نکته متمايز چنين سازمانهايي، اين است که مي تواند به سرمايه داري پايدار دست يابد.

ادامه نوشته

نظریه هوش معنوی دانا زوهر و یان مارشال

از نظر زوهر و مارشال، هوش معنوی هوشی است که با نشان دادن مناسبترین راه به افراد به زندگی شان معنا و مفهوم عمیق تری می بخشد. به عقیده زوهر و مارشال، هوش معنوی همراه IQ و EQ این اجازه را به انسان می دهد که خلاق باشد و قوانین و قالبهای نامناسب و عادت محور را تغییر دهد و یا در صورت لزوم قالبهای جدیدی خلق کند.

 

ادامه نوشته

نظریه معنویت برادفورد

برادفورد ( bradford ) سه نوع معنویت را شناسایی می کند: 1- معنویت انسانی شامل نیازهای مراقبت، عشق و امنیت. 2- معنویت عبادی که روی معنویت انسانی ساخته شده و با مذهب خاص، فرهنگ و یا زبان خاص بیان می شود؛ و 3- معنویت عملی که در دو نوع قبلی معنویت ادغام شده است. معنویت عملی در زندگی روزانه نشان داده شده و به مسئولیت ها و نگرانی های اجتماعی جهت داده و تأثیر می گذارد. برادفورد می گوید: کودکان، روابط بین خود و دیگران را شناسایی و دنبال کرده و آن را به عنوان بیان بیرونی آنچه درون شخص است درک می کنند. به این ترتیب، بعد اجتماعی معنویت به حساسیت های معنوی کودکان اضافه می گردد .

ادامه نوشته

تئوری توسعه ایمان مرحله ای جیمز فولر

حدود چهل سال پیش در 1981 جیمز فولر، یک چهارچوب فرموله کرد که توضیح می دهد چگونه انسان مفهوم خدا یا یک قدرت بالاتر را درک میکند و چگونه این قدرت بالاتر بر ارزشها، اعتقادات و معنای زندگی شخصیشان و ارتباط آنها با دیگران، تأثیر می گذارد. بعد از سالها تحقیق، فولر دریافت که تصور ما در مورد ایمان بستگی به دانسته ها و ارزشهای ما دارد. فولر با کودکان چهار سال به بالا مصاحبه کرد و سپس تئوری خود را با توجه به نظریه های پیاژه و اریکسون و کولبرگ بدیهی شمرد. فولر در 1981 توسعه ایمان یا معنویت را به صورت مرحله ای بیان می کند. نوزاد با مراقبان اولیه خود پیوند دارد و یاد می گیرد که ایمن است و مراقبان نیازهای او را که به صورت احساسات تکراری و تقابلات گرسنگی، سیری، ناراحتی، تسکین، با گریه سخن گفتن، گوش دادن، تجربه می شوند؛ را فراهم خواهند ساخت.

ادامه نوشته

نظریه معنویت هوشیاری رابطه ای هی و نی

مطالعه مهم دیگری که در حوزه معنویت کودکان انجام شده، نظریه « هوشیاری رابطه ای » هی و نی ( Hay D, Nye R ) در 1998 است. آنها با کودکان سن 6 تا 11 سال مصاحبه کردند. آنها مدعی شدند که همه کودکان یک معنویت فطری دارند که با آن به دنیا می آیند و هیچ گونه وابستگی مذهبی ندارد. هی و نی، این ظرفیت فطری را با مفهوم حس آگاهی معرفی کردند. آنها معنویت را به عنوان یک آگاهی رابطه ای در نظر گرفتند که در واقع یک ظرفیت تکامل یافته برای آگاهی از رابطه با خود، دیگران، جهان و یک قدرت متعالی است. هی و نی گفتند که آگاهی رابطه ای به افراد در همه سنین اجازه می دهد که روی تجربیات معنوی خود تأمل کنند، هویت خود را توسعه دهند، احساس ارزش کنند و هدف و معنای زندگی را بفهمند .

ادامه نوشته

مراحل رشد هری استک سالیوان

هری استک سالیوان برخلاف فرويد که رشد شخصيت را بيشتر در مراحل تحولي غريزه ي جنسي مي ديد، آن را بيشتر مربوط به مراحل نمو رواني و اجتماعي مي داند، يعني روابط انساني را در رشد و نمو داراي تأثير بيشتري اعلام مي دارد. او چنانکه اشاره کرده ايم، منکر اهميت عوامل زيستي در رشد شخصيت نيست، ليکن آنها را تحت الشعاع عوامل اجتماعي قرار مي دهد. حتي معتقد است به اينکه عوامل اجتماعي احياناً عليه نيازهاي زيستي برخاسته و اثرات نماياني بر روي شخصيت مي گذارند.

ادامه نوشته

انواع نیازها از منظر هری استک سالیوان

هری استک سالیوان هم مانند کسان ديگري که در روان شناسي صاحب نظر هستند اين نکته را يادآور مي شود که قسمت اعظم کردار و رفتار آدمي براي از ميان بردن يا سبک کردن تنيدگي هاي او صورت مي گيرد. البته افرادي هستند بي درد و بي حال از هرگونه تنيدگي ، تنش و ناراحتي. ولي در قطب مخالف آنها کسان ديگر يافت مي شوند که تنيدگي در آنها همانند است با آنچه در روان پريشي ديده مي شود. يعني شدتي فوق العاده دارد. افرادي که در اين دو قطب نهائي هستند نسبتاً معدودند. اکثريت مردمان ميان اين دو قطب قرار گرفته اند و نسبت به نزديکي يا دوري به هر يک از آن دو قطب کمابيش دچار تنيدگي

ادامه نوشته

نظریه شخصیت هری استک سالیوان

هری استک سالیوان معتقد است که هر انسانی یک جزء از یک شبکه ارتباطی است وعلت اختلال در رفتارش را باید در این شبکه ارتباطی پیدا کرد. به عنوان مثال، دختری که نظر بد نسبت به مردان دارد و معتقد است مردان جز به ار ضای جنسی خود به چیز دیگر فکر نمی کنند و از این تفکرات خود رنج می برد، به دلیل مشکلات شخصیتی خود به گونه ای عمل می‌کند که نشان دهنده بی بندوباریهای جنسی است ولذا باز هم مردانی به طرف او کشیده خواهند شد . که هدفشان صرفاً ارضای غریزه جنسی است. و بدین ترتیب باز هم نظر بد او نسبت به مردان تقویت می شود. سالیوان در تلاش های خود سعی کرده که دانش روانپزشکی را در زمینه بررسی هر چه بیشتر روابط میان انسانها استفاده کند تا آنجا که ممکن است روانشناسی مرضی و روانشانس اجتماعی را به هم

ادامه نوشته

کارکرد گرایی جیمز رولند آنجل

آنجل در یک خانواده دانشگاهی در ورمانت زاده شد. پدربزرگش رئیس دانشگاه براون در پراویدنس، رودآیلند و پدرش ابتدا رئیس دانشگاه ورمانت و بعد رئیس دانشگاه میشیگان بود. آنجل تحصیلات کارشناسی خود را در میشیگان گذراند که در آنجا زیر نظر دیویی کتاب اصول روانشناسی جیمز را خواند. آنجل گزارش می‌کند که این کتاب بیش از هر کتابی که خوانده بود بر تفکر او تأثیر گذاشت. یکسال با جیمز در هاروارد کار کرد و درجه کارشناسی ارشد را در ۱۸۹۲ دریافت کرد.

ادامه نوشته

انواع حریم های انسانی از منظر آلن پیز

آلن پیز ( Allan Pease ) مدرس و نویسنده ساکن استرالیا که با کتاب‌های خود در حوزه روانشناسی (زبان بدن و غیره) شهرت جهانی دارد. او پدیدآورنده ۱۵ کتاب در حوزه زبان بدن و ارتباطات می‌باشد. آلن پیز مدیر عامل یک شرکت مشاوره مدیریت در سیدنی استرالیا است. او به تهیه و تولید کتاب‌ها، فیلم‌هایی می‌پردازد که سازمان‌های بی شماری در سراسر جهان از آن‌ها استفاده می‌کنند تا مهارت‌های ارتباطی کارکنان خود را بهبود دهند. ،آلن پیز همراه همسرش باربارا، کتاب‌های مشترک را منتشر کرده‌است. بیش از سی سال موسسه Pease International به آموزش مهارت های ارتباطی، زبان بدن، و روش های فروش و مذاکره به دولت ها، شرکت ها و مردم تقریباً در هر کشور از تمام دنیا انجام داده است.

ادامه نوشته

زبان بدن و تحلیل و تشخیص دروغ گویی

یک تصور اشتباه در زبان بدن و تحلیل رفتارهای غیرکلامی این است که: کسی که زبان بدن را می‌داند و می‌شناسد می‌تواند انسان دروغگو را به سادگی از انسان راستگو تشخیص دهد. جو ناوارو که از کارمندان سابق FBI بوده در مقاله‌ای در Psychology Today توضیح می‌دهد که از حدود دهه هفتاد بود که برخی از کسانی که خود را متخصص زبان بدن می‌دانستند این ادعا را مطرح کردند که می‌توانند دروغگو را از راستگو به سادگی تشخیص دهند. در سال ۱۹۸۵ پل اکمن توانایی تشخیص دروغ بر اساس زبان بدن را بررسی کرد و مورد مطالعه قرار داد و در نهایت اعلام کرد که تعداد کمی از ما

ادامه نوشته

زبان بدن

اشارات بدن ، زبان بدن ( Body language ) یا تن گفتار ، به انواع شکل‌های ارتباط غیر کلامی یا رفتاری اشاره می‌کند که یک فرد از طریق رفتارهای بدنی خود، بدون آنکه صحبتی بکند با دیگران به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم پیامی ارسال می‌کند. این رفتارها می‌تواند مربوط به وضعیت و حالات اجزا بدن (محل قرار گرفتن دست‌ها، پاها، نحوه نشستن، ایستادن، راه رفتن، خوابیدن)، ژست‌ها (حالت‌ها، اطوارها، اَداها)، حرکات و اشارات بدنی، جلوه‌های هیجانی صورت و حرکات چشم‌ها باشد.

ادامه نوشته

اهمیت زبان بدن

زبان بدن یا Body Language یکی از اجزای ارتباطات غیر کلامی است که در برقراری ارتباطات روزمره ما جایگاه بسیار پررنگی دارد. زبان بدن در متن زندگی ما قرار دارد، از ارتباطات روزانه ی ساده تا مذاکرات پیشرفته زبان بدن نتایجی که ما به دست می آوریم را تحت تاثیر قرار می دهد. ما می توانیم با یادگیری زبان پیام های بهتری را در روابط کاری و اجتماعی خود ارسال و دریافت کنیم، به بیان بهتر وقتی زبان بدن را یاد می گیریم می توانیم کنترل بیشتری روی پیامی که می خواهیم ارسال کنیم داشته باشیم و پیام ها و رفتارهای دیگران را بهتر شناسایی کنیم.

ادامه نوشته

نظریه موریس دبس

موريس دبس (Debesse) استاد روانشناسى و تعليم و تربيت در دانشگاه سوربن فرانسه در ابتداى کتاب مراحل تربيت مى‌نويسد: « رشد کودکان از روزى که به دنيا مى‌آيند تا موقعى که به درجهٔ کمال مى‌رسند از مراحل متوالى و به‌هم پيوسته‌اى عبور مى‌کند که مى‌توان آنها را فصول مشخص يک تاريخ دانست. اين رشد گرچه ظاهراً ترقى دائم و يکنواختى است ولى در واقع کند و تند مى‌شود و گاه دوره‌هائى پرجوش و خروش و زمانى آرامتر دارد. اين تغييرات، به ظاهر دائم و پيوسته است، اما در واقع، موجودى است که مى‌بالد و مراحل معينى را طى مى‌کند. هر يک از مراحل، ساختمان روانى خاصى دارد که مى‌توان آن را در رفتارى که مخصوص اين مراحل است مشاهده کرد. پرورش حتى‌الامکان بايد بر طبق مراحل روانى رشد صورت گيرد و تنها در اين‌صورت است که مى‌تواند همهٔ استعدادهاى شاگرد را به ظهور رساند » .

ادامه نوشته

تاریخچه و نظریه های روانشناسی نوجوانی

در نوشته‌های پاپیروس مصری حدود 4000 سال پیش نسبت به دوره نوجوانی اظهار نگرانی شده است و نیز در قدیمیترین مطالعاتی که در زمینه نوجوانی به عمل آمده است، فلاسفه بزرگ یونان جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده‌اند، از جمله افلاطون و ارسطو. ارسطو تغییرات مربوط به دوره نوجوانی را شرح داده و تاریخ تقریبی آن را در نزد دختران و پسران یونانی در حدود چهارده سالگی تعیین کرده است. در دوارن اخیر ژان ژاک روسو در کتابهای خود از اسرار دوران رشد که آن را تولد ثانوی نامیده است بحث می‌نماید.

ادامه نوشته

نظریه های استنلی هال

گرانویل استنلی هال ( Granvil Stanly Hall ) در سال ۱۸۴۴ میلادی در مزرعه‌ای واقع در ایالت ماساچوست از ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۴ در گذشت. او بنیانگذار انجمن روان‌شناسی آمریکا بود و تأثیر چشمگیری بر روان‌شناسی تربیتی گذارد. علاقه علمی او بیشتر روی مسائل دوران رشد کودکان و نظریه تکامل متمرکز بود. در سال ۱۹۰۴، جی. استنلی هالِ روان‌شناس، مفهوم «نوجوانی» را در دو کتاب بزرگ تدریس نمود، کتاب‌هایی مملو از توصیفات فیزیولوژیک، روان‌شناختی و رفتاری که هال با شرم و حیا «علمی» خوانده بود. این دو کتاب به مرجع اکثر بحث‌های مربوط به نوجوانی در چندین دههٔ بعد تبدیل

ادامه نوشته

نظریات روانشناسی ویلیام استرن

ویلیام استرن ( اشترن - William Stern ) خالق مفهوم ضریب هوش ، که بعداً اساس آزمون معروف ضریب هوشی توسط آلفرد بینه را تشکیل داد. پدر نویسنده و فیلسوف آلمانی گونتر اندرس . در سال 1897 ، استرن یک تغییر دهنده صدا اختراع کرد ، که به او اجازه می داد امکانات مطالعه ادراک صدای انسان را به طور قابل توجهی گسترش دهد. استرن همچنین مسئله "شخصیت" موجودات گروهی را که به نظر او موجوداتی زنده است مانند انسان بررسی کرد. استرن همچنین یکی از بنیانگذاران روانشناسی کودک و روانشناسی رشد است ، علاوه بر این ، وی در زمینه روانشناسی افتراقی کار می کرد. در مورد رشد ذهنی کودک ، مشاهدات اشترن به همراه همسرش کلارا درباره فرزندان خود نمونه ای از فعالیت های این دانشمند بزرگ است .

ادامه نوشته

نظریه رشدی و تربیتی ادوارد کلاپارد

کلاپارد پیشنهاد کرد که روانشناسی کودک را به کاربردی و نظری تقسیم کند ، زیرا از نظر وی ، آنها مشکلات مختلفی دارند. وی وظیفه روانشناسی نظری کودک را مطالعه قوانین زندگی ذهنی و مراحل رشد ذهنی کودکان دانست. در همان زمان ، وی روانشناسی کاربردی کودک را به روانشناسی و روانپزشکی تقسیم کرد. هدف روانشناختی تشخیص ، سنجش رشد ذهنی کودکان و روانپزشکی توسعه روشهای آموزش و پرورش ، مناسب برای یک سن خاص بود. کلاپارد با بیان اینکه رشد ذهنی به محرکهای اضافی یا عواملی که آن را تحت فشار قرار دهند ، نیاز ندارد ، ایده رشد خود آن دسته از تمایلاتی را که از قبل از تولد در کودک وجود دارد ، ایجاد کرد. وی بازی و تقلید را سازوکارهای این خودسازی دانست که به لطف آن جهت و محتوای خاصی دریافت می کند. از نظر وی ،

ادامه نوشته

نظریه رشد هاینز ورنر

هاینز ورنر می خواست موضوع رشد را به نوعی جهت گیری ارگانیسمی و تطبیقی پیوند دهد . به نظر ورنر رشد پیشرفته یا پسرفته نداریم بلکه باید دید مجموعه رشد چه وضعیتی را ایجاد می کند. او متعقد بود که معنای رشد فقط گذشت زمان نیست و هرکس ممکن است بدون اینکه رشد یابد، برسنش افزوده شود. به علاوه، رشد تنها به معنای افزایش اندازه (اندام ها) هم نیست. رشد مشتمل بر تغییراتی در ساختار است که می توان آن را بر طبق اصل اورتوزنیک (ریخت یابی تکوینی) تعریف کرد:

ادامه نوشته