سرمايه معنوي ( spiritual capital ) ، مفهومي است که توسط دو محقق به نام هاي دانا زوهر و یان مارشال در سال 2004 وارد ادبيات مديريت گرديد. اين سرمايه، از نوع پول و ماديات نيست بلکه از بعد معنايي بسيار با ارزش تر و با اهميت تر از ماديات محسوب مي گردد، چرا که علاوه بر افزودن به ثروت مادي افراد، بر افزايش ثروت معنوي آنها نيز تاثيرگذار مي باشد.
سرمايه معنوي عامل حرکت و توليد انرژي در سازمان ها بوده و باعث مي گردد که آنها از قابليت هايي برخوردار شوند که به تعالي و توسعه پايدارشان بيانجامد. در واقع نکته متمايز چنين سازمانهايي، اين است که مي تواند به سرمايه داري پايدار دست يابد.

سرمايه معنوي باعث مي شود سازمان حيات دروني خود را گسترش و توسعه داده و با محيط خود در تعامل بيشتري قرارگيرد. به عبارت ديگر سازمان با سرمايه معنوي تبديل به سيستمي انعطاف پذير و سازگار شده که مي تواند در صورت لزوم خود را از نو سازماندهي کند. سازمان ها و جوامعي که از چنين قابليتي برخوردارند، احساس مسئوليت عميق تري نسبت به محيط اطراف خود داشته و به احتمال زياد از مزيت رقابتي پايدارتري نسبت به سازمان ها و جوامعي که تنها به منافع شخصي خود فکر مي کنند، برخوردار خواهند بود. به واقع سرمايه معنوي مي تواند منشاء ايجاد تحولي اساسي در رهبري و مديريت سازمان ها و جوامع گردد.

سرمايه معنوي يعني آگاهي نسبت به توانايي هاي خود، تشخيص پتانسيل هاي موجود در محيط اطراف، توانايي ديدن مسائل و مشکلات از ابعاد متفاوت، درک ارزش هاي والاي انساني، داشتن احساس همدلي و درک انسان هاي ديگر، احترام به تفاوت هاي موجود در انسانها با اعتقاد به هدفمند بودن اين تفاوت ها و توانايي بهره برداري از آنها و در نهايت توانايي تبديل تهديدها به فرصت و داشتن نگرش برد- برد در تمامي سطوح زندگي.

وقتي که ما توانايي آن را پيدا کنيم که به چيز بجزء خود فکر کنيم و فراتر از منافع شخصي خود بينديشيم قدم اساسي در جهت کسب سرمايه معنوي برداشته ايم.
علت اينکه سرمايه معنوي باعث غني شدن زندگي انسان ها مي گردد به اين دليل است که نگاه انسانها را نسبت به زندگي تغيير داده و اين نگاه را از تمرکز صرف بر خود به تمرکز بر کل دنيا معطوف مي کند، به اين معنا که انسانها ياد مي گيرند تاثير عملکردها و رفتارهاي خود را بر کل محيط اطراف خود ديده و باور کنند که فرايندهاي رفتاري و گفتاري آنها مي تواند بر زندگي حال و آينده ديگر افرادي که با آنها در ارتباط مستقيم و غيرمستقيم هستند تاثير به سزايي داشته باشد؛ به همين دليل دقت و حساسيت زيادي بر روي عملکرد خود داشته و سعي مي کنند نتيجه رفتارهاي خود را بر محيط بيروني و دروني مرتبط با خود مورد بررسي قرار داده و بعد دست به اقدام بزنند.
يکي ديگر از نمودهاي سرمايه معنوي چه در سطح فردي و چه در سطح سازماني، اعتقاد به اين باور است که تنها نگرش برد- برد به تمامي مسائل زندگي باعث پيروزي حتمي مي گردد و هرگز اين امکان وجود ندارد که با نابودي ديگران بتوان به پيروزي دست يافت. حال در نظر بگيريد دنياي با سرمايه معنوي، دنيايي امن براي زندگي همه انسانها با هر نژاد، قوميت، زبان، رنگ پوست، دين و... خواهد بود که در آن همه افراد و همه سازمانها براي پيروزي و کسب موفقيت فقط خود را نمي بينند و اين باور در آنها رخنه کرده که" اگر او پيروز باشد من نيز پيروز خواهم بود".
سرمايه معنوي همان باور رسالتي است که بر دوش همه انسانها بوده و براي رسيدن به آن بايد بياموزند که " چه کسي هستند؟ از کجا آمده اند؟ براي چه آمده اند؟ و چه هدفي در پس اين حضور نهفته است؟ و در نهايت اينکه درک کنند ميزان تاثيرشان بر محيط اطرافشان تا چه اندازه مي باشد ؟

سرمايه معنوي درک معناي مشترک زندگي با تمام مخلوقات خداوند از انسانها تا حيوانات و گياهان است به اين معنا که به انسانها اين حق داده نشده که براي آسايش و کسب سود خود محيط زيست را نابود کرده و به تاثيرات آن بر کره زمين هيچ اهميتي ندهد، چرا که با نگاه سرمايه معنوي همه انسانها موظفند حتي به امکان زندگي براي نسل هاي آينده نيز فکر کرده و با احترام و حفظ محيط زيست اين امکان را براي نسل هاي ديگر نيز فراهم آورند.

شاخص هاي و مولفه هاي سرمايه معنوي

بطور کلي سرمايه معنوي داراي 12 شاخص مي باشد و هر شاخص داراي تعدادي مولفه بوده که به کمک آنها مي توان موجوديت هر يک شاخص ها را در سازمان مورد ارزيابي قرار داد. شاخص هاي سرمايه معنوي و مولفه هاي مرتبط با آن به شرح زير مي باشند:
1- خودآگاهي ( Self-Awareness ) : سازمان هايي که داراي سرمايه معنوي هستند، به خوبي مي دانند که چه چيز را باوردارند، برروي چه چيزي تاثير گذارند و درنهايت به چه چيزي مي خواهند برسند. نشانه هاي آن درسازمان عبارتند از:
- آگاهي نسبت به فلسفه وجودي و ماموريت سازمان
- آگاهي نسبت به اهداف و برنامه هاي تعيين شده سازمان
- آگاهي نسبت به مسئوليتها يي که بر عهده سازمان است
- آگاهي نسبت به نقاط قوت و ضعف سازمان
- وجود فرايند بازخورد در سازمان
2- تغيير چارچوب ذهني ( Reframing ) : سازمان هايي که به وجود سرمايه معنوي در تشکيلات خود اهميت مي دهند دائما اهداف و استراتژي هاي خود را در زمينه گسترده تري از معنا و مفهوم بنا مي کنند و درصورت نياز به تغيير چارچوب هاي اهدافشان مي پردازند. نشانه هاي اين شاخص در سازمان عبارتند از:

- شناسايي نسبت به فرصت ها و تهديد ها سازمان
- توانايي مديريت تغيير
- پذيرش ديدگاه هاي متفاوت
- داشتن برنامه هاي بهبود سازماني
- وجود خلاقيت و نو آوري درسازمان
- توانايي يادگيرندگي سازمان
3- خودانگيختگي ( Spontaneity ) : سازمان هايي که به پرورش سرمايه معنوي مي پردازند آمادگي اين را دارند که خودانگيخته باشند.
اين سازمانها درپارادايم هاي موجود و برنامه هاي از قبل تنظيم شده سازمان متوقف نمي شوند. آنها درجستجوي پارادايم هايي هستند که اهداف شان، ارزشهايشان، برنامه هاي اجرايي و تصميماتشان از آنها نشات مي گيرد و درصورت نياز اين پارادايم ها را تغيير مي دهند. آنها بجاي اينکه نسبت به محيط خود عکس العمل نشان دهند، نسبت به آن پاسخگو
هستند. نشانه هاي اين شاخص درسازمان عبارتند از:
- آمادگي براي انتخاب استراتژي مناسب و تغيير آن در صورت لزوم
- ميزان توانايي ريسک پذيري
- عدم وجود سيستم هاي کنترلي درون سازماني
- عدم وجود برنامه هاي بلند مدت و غير قابل انعطاف
4- دگرخواهي ( Compassion ) : سازمانهايي که سرمايه معنوي دارند حس دگرخواهي درآنها وجود دارد. اگر شاهد باشند که در حوزه نفوذ آنها کسي زجر مي کشد و از چيزي رنج مي برد و نيازي دارد، اهميت مي دهند و قبول مسئوليت مي کنند که در قبال آن فرد کاري انجام دهند. به طور کلي در قبال افرادي که مي توانند برآنها تاثيرگذار باشند احساس همدردي و دگرخواهي مي کنند. نشانه هاي اين شاخص درسازمان عبارتند از:
- توجه به بهبود منافع و رضايت ذينفعان
- توجه به نظر ذينفعان در تصميم گيريهاي سازماني
- برنامه ريزي در خصوص مسئوليت هاي احتماعی ( CSR ) و اجراي آن

5- کل نگري ( Holism ) : شرکت هايي که سرمايه معنوي بالايي دارند از ويژگي کل نگري بالايي برخوردار هستند. اين گونه سازمانها کسب و کار را بخشي از تشکيلات اقتصادي انسان و بخشي از جهان بزرگتر مي دانند. اين سازمانها خود را به نوعي مسئول کره زمين مي بينند و بر اين باور هستند که هرآنچه را که در يک سازمان انجام مي دهند بخشي از يک کل بزرگتر است. نشانه هاي اين شاخص درسازمان عبارتند از:
- هر پديده در سازمان با کل مجموعه سازمان سنجيده مي شود
- وجود يکپارچگي در کل سازمان
- وجود نگرش برد – برد در سازمان
6- چشم انداز محوري و ارزش محوري ( Vision and Value Led ) : سازمان هايي که چشم انداز محور و ارزش محور هستند،چشم انداز اصلي و مرکزي مشخصي دارند و هرکاري که انجام مي دهند برگرفته از اين چشم انداز است. چشم انداز اين گونه سازمان ها عميق است. ارزش هاي يک سازمان با سرمايه معنوي همان ارزش هاي عميق انساني است از جمله: بالا بردن کيفيت زندگي، افزايش سلامت و بهداشت، آموزش و پرورش، ارتباطات، دريافتن نيازهاي اساسي و ابتدايي انسانها، اهميت به محيط زيست جهاني، احساس افتخار در خدمت و نظاير اينها. نشانه هاي اين شاخص درسازمان، عبارتند از:
- داشتن چشم انداز و بازنگري مستمر آن
- وجود ارزش هاي سازماني و پايبندي به اين ارزش ها
- همگرايي در جهت رسيدن به ارزش ها و برآوردن چشم اندازهاي سازمان
7- استقبال از تفاوت ها ( Celebrate Diversity ) : اين گونه سازمانها به تفاوتهاي موجود بين پرسنل و داخل سازمان احترام مي گذارند. آنها به هرنقطه نظري اهميت مي دهند و به اعتبار آن واقف هستند.اين گونه سازمانها آگاه هستند که ثروت از منابع متفاوتي ايجاد مي شود و از دل سنت هاي متفاوت، کسب و کار پرجنب و جوش تري زاييده مي شود. نشانه هاي اين شاخص در سازمان عبارتند از:
- وجود تنوع پرسنلي در سازمان ( از نظر جنسيت، قوم، نژاد، سن و ... )
- پذيرش نظراتي که اهداف سازماني را به چالش مي کشد

- استفاده از تفاوت هاي پرسنلي و تبديل آنها به فرصت
8- استفاده مثبت از چالش ها ( The Positive Use of Adversity ) : سازمانهايي که به ايجاد سرمايه معنوي فکر مي کنند تلاش مي کنند که چالش ها و تهديدها را تبديل به فرصت کنند. اين سازمانها از رکود کسب وکار، نوسانات در بازار، تغيير در تقاضاي مشتريان و شناخت اشتباهات در محاسبات بهره برداري مي کنند. آنها به چالش ها به چشم فرصت جهت ايجاد خلاقيت مي نگرند.
نشانه اين شاخص درسازمان عبارتند از:
- درس گرفتن از اشتباهات و شجاعت روبرو شدن با آنها
- استفاده کيس هاي سازماني مشابه در جهت آگاهي از عملکرد ديگر سازمان ها در شرايط خاص و يکسان
9- استقلال راي ( Field Independence ) : سازمانهايي که سرمايه معنوي دارند داراي استقلال راي هستند يعني اين جرات را دارند که متفاوت از ديگران باشند و در مقابل بقيه بايستند و به عبارتي درصورت نياز در خلاف جريان آب حرکت کنند حتي در صورت نياز اين شجاعت را دارند که غير مشهور شوند اگر که به مصلحت سازمانشان باشد. اين ويژگي بخشي از نقش رهبري سازمان است. به جاي اينکه از روندهاي موجود پيروي کنند و دنباله رو آن باشند خودشان به ابداع روندهاي جديد مي پردازند. به علت باور و اعتقادي که به چشم انداز و ارزش هاي خود دارند احساس عزت نفس مي کنند و اين احساس به خاطر اين نيست که ديگران چه برداشتي از آنها دارند. نشانه هاي اين شاخص درسازمان عبارتند از:
- ميزان پافشاري سازمان برروي مواضع و ارزش هاي خود و عمل نمودن به قول و وعده هاي داده شده
- توانايي سازمان در تصميم گيريهاي غير معمول وقتي به نفع سازمان بوده و مسئوليت پذيري در قبال آن
10- فروتني ( Humility ) : سازمان هايي که از سرمايه معنوي غني هستند احساس فروتني عميقي درآنها وجود دارد. اين گونه سازمانها تکيه بر پيشرفت ها و پيروزي هاي گذشته خود نمي کنند. متکبر و حق به جانب نيستند. سرمايه معنوي از انباشت انجام کارهاي درست و صحيح به دست مي آيد بنابراين اين سازمانها به دنبال تعريف و تمجيد و يا پاداش نابجا و غيرمنصفانه نيستند. نشانه هاي اين شاخص درسازمان عبارتند از:
- توانايي پذيرش محدوديت ها و ويژگي خود انتقادي در سازمان
- عدم وجود غرور به جهت پيروزي ها و موفقيت هاي بدست آمده

11- طرح چراهاي بنيادي ( ?Asking Why ) : سازمانهاي که سرمايه معنوي را در خود پرورش مي دهند چراهاي بنيادي در خصوص سازمان خود مطرح مي کنند. اين گونه سازمانها به خود اجازه نمي دهند که جهت رسيدن به هدفهاي مشخصي در سازمان احساس نگراني کنند ولي برروي اين مساله متمرکز مي شوند که چرا اين اهداف را انتخاب کرده اند، شايد اهداف ديگري مي بايستي انتخاب مي کردند و اينکه کليه پيامدهاي تصميم خود را مي سنجند. نشانه هاي اين شاخص در سازمان عبارتند از:
- امکان زير سوال بردن مقررات و حتي اصول سازمان در جهت بالا بردن عملکرد
- ريشه يابي مسائل و مشکلات سازماني با تمرکز برروي علت وجودي سازمان در زمان تاسيس
12- احساس رسالت ( A Sense of Vocation ) : احساس رسالت در سازمانهايي که سرمايه معنوي بالايي دارند به چشم مي خورد. اين گونه سازمان ها آماده هستند که سرمايه خود را با نهادهايي که نيازمند هستند و يا زماني که جامعه بشري به کمک نياز دارد به اشتراک بگذارند. آنها از مشارکت ديگران جهت بهبود وضعيت رفاهي مردم جهان استقبال مي کنند و سپاسگزار مي شوند. نشانه هاي آن درسازمان عبارتند از:
- تعيين رسالت سازمان
- حرکت هارمونيک سازمان در جهت رسيدن به چشم انداز و رسالت تعيين شده و تعهد جهت انتقال اين رسالت به ديگر افراد سازمان

سرمايه معنوي و عوامل تاثير گذار بر آن در سازمان ها
با توجه به اينکه سرمايه معنوي يک قابليت براي سازمان ها محسوب مي گردد براي پياده سازي آن بايد عوامل موثر برآن را شناسايي نمود. منظور از عوامل تاثيرگذار عواملي است که ممکن است مانع از شکل گيري سرمايه معنوي و يا به شکل گيري ٱن در سازمان ها کمک کند. يکي از مهمترين عوامل تاثيرگذار در شکل گيري اين قابليت در سازمان ها، ديدگاه رهبران آن سازمان مي باشد. نگرش رهبران سازمان ها در خصوص پذيرش اهميت شاخص ها و مولفه هاي سرمايه معنوي و درک ضرورت وجود آنها در سازمان و ميزان هوش معنوي آنها در نحوه شکل گيري اين قابليت در سازمان ها بسيار تاثيرگذار مي باشد، منظور از هوش معنوي، هوشي است که به انسان امکان دسترسي به معناي عميق، ارزشهاي اساسي و درک هدف هميشگي زندگي را ميدهد، انسان با کمک هوش معنوي اول تصميم مي گيرد که مايل است در يک موقعيت خاص بمانند يا نه، اگر پاسخ منفي بود، شرايط، قوانين، ارزش ها و يا چارچوب هاي موجود را مي شکند و بعد شرايط، قوانين، ارزش ها يا چارچوب هاي جديدي بنا مينهد و شرايط را به سمتي که مي خواهند پيش ميبرند. بنابراين هوش معنوي هوش عادت شکن، انديشمند و خلاق انسانها است. معيارهاي سنجش هوش معنوي همان 12 شاخص سرمايه معنوي مي باشد. در واقع هوش معنوي اساس و پايه ظهور يافتن سرمايه معنوي مي باشد به اين معنا که انساني با هوش معنوي پايين قادر به دستيابي به قابليت سرمايه معنوي نمي باشد و سازمانهايي که رهبران و کارکنان آن از هوش معنوي بي بهره باشند هرگز سرمايه معنوي در آن سازمانها تجلي نمي يابد. با اين وصف مشخص مي گردد که علاوه بر نگرش رهبران سازمان، نگرش کارکنان سازمان نيز در روند اندازه گيري و پياده سازي اين قابليت در سطح سازمان نقش بسزايي دارد. عوامل ديگر همچون فرهنگ سازماني، فرهنگ و شرايط سياسي و اقتصادي حاکم بر جامعه، اصول و قوانين موجود در کسب و کار مي تواند از عوامل تاثير گذار در پايه ريزي سرمايه معنوي در سازمان ها باشد.
تاثير سرمايه معنوي بر عملکرد سازمان ها
با توجه به گسترش روزافزون رقابت در دنياي کسب و کار و پاسخگو نبودن شرايط موجود جهت ماندگاري و رقابت پايدار در بازار پر جنب و جوش نوين و مدرن امروز، وجود سرمايه معنوي در سازمان ها مي تواند يک نگاه جديدي در بازار کسب وکار بوجود آورد که رقابت و سودهي پايدار سازمان ها را تضمين نمايد. اما اين نکته حائز اهميت است بدون درک واقعي سرمايه معنوي هرگز به دستاورد هاي بزرگ نخواهيم رسيد و تحولي نيز اتفاق نخواهد افتاد. رسيدن به سرمايه معنوي، نياز به تغيير اساسي چارچوب ذهني در خصوص فلسفه بنيادي کسب و کار دارد.