سرمایه فکری یک مفهوم چند رشته ای است و فهم و درک آن در رشته های مرتبط با کسب و کار و تجارت متنوع است . در خصوص میزان شناخت ما از سرمایه های فکری توافق چندانی وجود ندارد. سرمایه های فکری اگرچه در قبل ناشناخته بود ولی اکنون به اشکال مختلف در فرآیند توسعه اقتصادی، مدیریتی، تکنولوژیکی و اجتماعی به ایفای نقش می پردازد. انقلاب حاصله در تکنولوژی اطلاعات، اهمیت در حال افزایش دانش و اقتصاد مبتنی بر دانش، الگو های در حال تغییر ایجاد جامعه شبکه ای و همچنین پیدایش نوآوری- به عنوان مهمترین عوامل تعیین کننده مزیت رقابتی- از جمله مواردی هستند که موجبات افزایش اهمیت سرمایه فکری در شرکت ها را بیش از پیش فراهم کرده است

تعريف سرمايه فکري 

تاکنون تلاشهاي بسياري براي تعريف سـرمايه فکـري انجـام شـده و نويسـندگان زياديروي پارامترهاي اصلي آن به توافق رسيدهاند. نخستين تلاشهاي مرتبط با مفهـوم سرمايه فکري مرهون مجـلات مچـلاپ در سـال ١٩٦٢مـيلادي اسـت . امـا بـه لحـاظ تاريخي ابداع مفهوم سرمايه فکري به سال ١٩٦٩ توسط جان کنزگالبريـت   نسـبت داده مي شود. وي بر اين باور بود که سرمايه فکري چيزي فراتر از "تفکـر بـه معنـاي تفکـر  صرف" است و درجه اي از اقدام فکري را نيـز شـامل مـي شـود (بنتـيس  ، ١٩٩٨: ٦٥). 

 استيوارت  (١٩٩٧) بيان مي کند منابع فکري مانند دانش ، اطلاعـات و تخصـص ابـزاري براي ايجاد ثروت هستند و سرمايه فکري را به عنـوان ثـروت جديـد سـازمان تعريـف مي کند. مطابق با نظر ادوينسون و مالون   (١٩٩٧) شکاف موجود ميـان ارزش دفتـري و ارزش بازار شرکت تحت عنوان سرمايه فکري تعريف مي شود. در ادامه نمونه ای از تعاریف مرتبط با سرمایه فکری اورده شده است.

روس و روس (١٩٩٧) سرمايه فکري مجموع دارايي هاي پنهان شرکت است که در ترازنامه نشان داده نمي شود. بنابراين هم شامل آنچيزي است که در مغز اعضاي سازمان است و هم آن يچزي که پس از خروج افراد در سازمان باقي ميماند. 

بويسوت (١٩٩٨) حالت ها و تمايلاتي که در افراد و گروهها وجود دارد که در صورت بويسوت ١٩٩٨ برانگيخته شدن قابليت ايجاد ارزش افزوده را دارند. 

کاپلان و نورترون (٢٠٠٤) دارايي هاي نامحسوس شامل سرمايه انساني مانند مهارتها و دانش ، سرمايه اطلاعاتي مانند پايگاههاي داده، سيستم هاي اطلاعاتي و زيرساخت هاي فناوري ، سرمايه سازماني مانند فرهنگ ، سبک رهبري و توانايي تسهيم دانش است. 

استدلالها بر اساس ماهيت سرمايه فکري است . در واقع سـرمايه فکـري ارزش است که از صورتهاي مالي حذف شده و موجب شده سازمانها مزيت رقـابتي به دست آورند (چن، ٢٠٠٥: ١٦٢). نگاهي مختصر به تعـاريف سـرمايه فکـري نشـان مي دهد که نويسندگان هنوز بر سر يک تعاريف واحد توافق نظر ندارند. ولي بـا وجـود تنوعي که در تعاريف سرمايه فکري وجود دارد، تـوافقي بـر روي رويکردهـاي اقتصـاد محور و دانش محور وجود دارد، به طوري که تعداد قابل توجهي از محققـان سـه جـزء اصلي سرمايه فکري را سرمايه انساني ، سرمايه ساختاري و سـرمايه مشـتري (رابطـه اي) شناسايي کرده اند (ديميتريوس و جرجيوس ، ٢٠١١: ١٣٤). 

سرمايه فکري ( intellectual capital ) دارايي است که توانايي سازمان را براي ايجاد ثروت اندازه گيري مي کند. اين دارايي ماهيت عيني و فيزيکي ندارد و يک دارايي نامشهود است که از طريق به کارگيري دارايي هاي مرتبط با منابع انساني، عملکرد سازماني و روابط خارج از سازمان به دست آمده است.

مفهوم سرمایه فکری

تحقیقات در زمینه سرمایه فکری در سال ۱۹۹۰ آغاز گردید و بطور عمده به افزایش آگاهی در مورد وجود و ارزش دارایی های ناملموس در سازمان و گسترش مدل های طبقه بندی سرمایه فکری مربوط می شد .

تاکنون از سرمایه فکری تعاریف متنوعی ارائه شده است. در سال های اخیر افراد و گروههای زیادی از رشته های گوناگون سعی کرده اند تا تعریفی استاندارد از سرمایه فکری که مورد توافق همه باشد را ارائه دهند . نکته ای که در مورد آن اتفاق نظر وجود دارد اینست که پیشگامان تحقیق و عمل در زمینه سرمایه فکری عبارتند از: سویبی ، استوارت ، ادوینسون و مالون ، سالیوان ، بروکینگ و رز .

رز و دیگران، ادوینسون و مالون بیان داشته اند که بین ارزش بازاری شرکت و ارزش دفتری آن تفاوت وجود دارد، که این چیزی بیش از یک ارزش پنهان نیست، آنها بیان داشته اند که این ارزش پنهان می تواند به مفهوم دارایی های ناملموس شرکت تجزیه و تحلیل شود، و نام سرمایه فکری را بر آن اطلاق کردند . رز مسلم می پندارد که مفهوم سرمایه فکری فقط درک و تشخیص محض یا توضیح ارزش ضمنی یک سازمان نیست، بلکه هدف آن همچنین جابجا کردن نتایج تشخیص یا توضیح ارزش ضمنی سازمان به ارزش های جدید است .

ادوینسون و مالون سرمایه فکری را چنین تعریف کرده اند:‍‍‎‏’دانشی که می تواند به ارزش تبدیل شود . آنها برای توضیح سرمایه فکری از استعاره درخت که زندگی اش وابسته به ریشه است، و آن نیز در زیر خاک و پنهان است، استفاده می کنند و می گویند که موفقیت شرکت به سرمایه فکری اش وابسته است که آن نیز یک منبع پنهان است .

در سال ۱۹۹۱ استوارت مفهوم سرمایه فکری را گسترش داد . و آنرا چنین تعریف کرد: ’مواد فکری ـ دانش، اطلاعات، دارایی فکری و تجربه ـ که می تواند برای ایجاد و خلق ثروت استفاده گردد . بروکینگ سرمایه فکری را چنین تعریف می کند: سرمایه فکری اصطلاحی است که به دارایی های ناملموس جمعی داده شده است که سازمان را برای عمل قادر می سازد .

سرمایه فکری نماینده مجموعه دارایی های ناملموسی است که همچنین بعنوان دارایی های دانش معروف اند. این دارایی ها از دارایی های فیزیکی همچون اموال، ماشین آلات و تجهیزات یا موجودی کالا و دارایی های مالی همچون مطالبات، سرمایه گذاری ها و نقدینگی متمایز است و بطور فزاینده ای بعنوان منبع کلیدی شرکت در استراتژی های رقابتی شان اهمیت می یابد . سرمایه فکری فراهم کننده یک پایگاه منابع جدید است که از طریق آن سازمان می تواند به رقابت بپردازد . سرمایه فکری شامل آن بخش از کل سرمایه یا دارایی شرکت است که مبتنی بر دانش بوده و شرکت دارنده و مالک آن بشمار می آید .

اجزای سرمایه فکری

صاحبنظران حوزه سرمايه فکري، اتفاق نظر دارند که سرمايه فکري از سه عنصر تشکيل شده است: سرمايه انساني، سرمايه ساختاري و سرمايه رابطه اي.

1. سرمايه انساني ( Human Capital ) : رس و همکارانش در  1997 ، بحث مي کنند که کارکنان، سرمايه فکري را از طريق شايستگي، نگرش و چالاکي فکريشان ايجاد مي کنند.
مهمترين عناصر تشکيل دهنده سرمايه انساني سازمان، مجموعه مهارتهاي نيروي کار، عمق و وسعت تجربه آنهاست. منابع انساني ميتوانند به منزله روح و فکر منابع سرمايه فکري باشند. اين سرمايه در پايان روز کاري، با ترک سازمان از سوي کارکنان از شرکت خارج مي شود، اما سرمايه ساختاري و سرمايه رابطه اي حتي با ترک سازمان هم، بدون تغيير باقي مي مانند. سرمايه انساني شامل:
- مهارتها و شايستگي هاي نيروي کار
- دانش نيروي کار در زمينه رشتههايي که براي موفقيت سازمان مهم و ضروري هستند
- استعدادها، اخلاق و رفتار نيروي کار
بروکينگ معتقد است که سرمايه انساني يک سازمان شامل مهارتها، تخصص، توانايي حل مسئله و سبکهاي رهبري است.
اگر در يک سازمان، سطح گردش کارکنان بالا باشد، اين ممکن است بدين معني باشد که سازمان اين جزء مهم از سرمايه فکري را از دست داده است.

بسياري از نظريه پردازان معتقدند که سرمايه انساني  (HU) اولين و مهم ترين جـزء جزء سرمايه فکري است و تا به حال طبقه بنديهاي مختلفي ازسرمايه فکري ارائـه شـده  که همگي در جزئي به نـام سـرمايه انسـاني اتفـاق نظـر دارنـد. رو و روس (١٩٩٧) معتقدند کارکنان سرمايه فکري را از طريق شايستگي (مهـارت) و چـالاکي فکـريشـان (تفکر در مورد راهحل نوآورانه مسائل ) ايجاد مي کنند . در واقع اين سرمايه نمي تواند توسط بنگاه هاي ديگر رونويسي شود، بنابراين منبعـي اسـت که داراي منافع رقابتي بادوام است و کارکنان با استفاده از خلاقيت هـا و همکـاريهـاي شخصي خود فرصتي را براي بنگاه فـراهم مـي کننـد تـا ارزش تجـاري بـه دسـت آورد .

طبق تعريف سـازمان همکـاري و توسـعه اقتصـادي سـرمايه انساني عبارت است از "دانش ، مهارتها و نگرشها". بنابراين مدلي که بـراي ارزيـابي به کار مي رود مي بايست قابليت ارزيابي سطوح آموزش پرسنل و کيفيـت سيستم هاي آموزشي و به کارگيري آموزشها در سطوح فعاليت هاي سازماني داشته باشد . روسلندر (١٩٩٧) بيان مي کند سرمايه انساني موجب گرديده کـه سازمانها تا حد زيادي به دانش و مهارتهاي کارکنان براي ايجـاد درآمـد و بهـره وري متکي شوند.

سرمایۀ انسانی شالودۀ سرمایۀ فکری را تشکیل می دهد و عنصر اصلی برای اجرای کارکردهای مربوط به سرمایۀ فکری است. این سرمایه نمایانگر یک منبع مستمر تجدید و نوآوری برای سازمان محسوب شده که توانایی درک موضوعات را داشته و قادر است از تجاربی که کسب میکند مزیت بیافرینند. سرمایه انسانی ۳ بعد دارد:

 

– توانایی کارکنان: شامل شایستگی های فردی، مهارتهای افراد و سرمایه گذاری سازمان در سرمایه انسانی است.

– پایداری کارکنان: در درجۀ اول اشاره به نگهداری و حفظ کارکنان دارد. جابجایی داوطلبانه می تواند تهدیدی برای سازمان به عنوان از دست دادنِ دانش انباشته شدۀ کارکنانی که سازمان را ترک می کنند، باشد. بر این اساس سازمانها باید در حفظ کارکنان پیشگام باشند.

– رضایت کارکنان: مجموعه ای از احساسات و باورهاست که افراد در مشاغل کنونی خود دارند. رضایت کلی کارکنان در ارتباط مثبتی با رضایت شغلی و تعهد سازمانی است که منعکس کنندۀ تفاوت بین آنچه که کارکنان از شغل خود می خواهند و آنچه که آنرا درک کرده اند می باشد.

2. سرمايه رابطه اي ( Relational capital ) : سرمايه رابطه اي، شامل همه روابطي است که بين سازمان با هر فرد يا سازمان ديگري وجود دارد.
اين افراد و سازمانها ميتوانند شامل مشتريان، واسطهها، کارکنان، تأمين کنندگان، مقامات قانوني، جوامع، اعتباردهندگان، سرمايهگذاران و... باشند. روابط براساس هدفشان به دو گروه تقسيم مي شوند:
- گروه اول روابطي هستند که از طريق قرارداد و تعهدات با مشتريان و تأمين کنندگان يا شرکاي اصلي، رسمي مي شوند.
- گروه دوم، بيشتر شامل روابط غيررسمي است.

يکي از ابعاد سرمايه فکري، سرمايه مرتبط با مشتري است . چن و همکاران (٢٠٠٤) سرمايه مشتري را در قالب قابليت بازاريابي ، شدت بازار و وفاداري مشتري طبقه بنـدي مي کنند. اين نگرش به نقش خدمات و تأثير آن بر روابط علـي بـين رضـايت کارکنـان ، رضايت و وفاداري مشتريان و عملکرد مالي تأکيد دارد .

چنـانچـه بنگاه اقتصادي علاقمند به حفظ مشتريان فعلي باشد و از طرف ديگر بخواهـد مشـتريان جديدي جذب کند بايد براي آنها ارزش بيافريند.ايجاد ارزش براي مشتريان از طريـق کيفيت خدمات و قيمت هاي مبتني بر ارزش که انتظارات مشتريان را برآورده مـي کننـد، امکانپذير است .مشتريان جريانهاي نقدي عملياتي ايجاد مي کننـد و ايـن جريـانهـاي نقدي فراهم کننده ارزش اقتصـاديبراي بنگـاه و منـابعي بـراي بـرآوردن نيازهـاي سـاير ذينفعان است . بنابراين تعجب آور نيست که بنگاهها، منـابع قابـل ملاحظـه اي را صـرف کنند تا ارزش بيشـتري بـراي مشـتريان خلـق کننـد .

فورنـل  (١٩٩٢) در مطالعات خود دريافته است که رضايت مشتريان مـي توانـد انعطـافپـذيري قيمت محصول را کاهش دهد و اعتبار يک شرکت را افزايش دهد. به طور کلي ، سـرمايه مشتري (به عنوان واسطه در فرايند سرمايه فکري) در تبـديل سـرمايه فکـري بـه ارزش بازار و در نتيجه عملکرد کسب و کار سازمان، عامل تعيين کننده اسـت . بنـابراين ، رشـد سرمايه مشتري به حمايت از سرمايه انساني و سرمايه ساختاري بستگي دارد .

 

این سرمایه جزئی اساسی از سرمایۀ فکری محسوب شده و عبارت است از ارزش نهادینه شده و موجود در کانالهای بازاریابی و ارتباطاتی که از آن طریق شرکتها کسب وکارشان را به پیش می برند. این سرمایه در مقایسه با سرمایۀ انسانی و ساختاری در تحقق ارزشهای شرکت اثری مستقیم تری داشته و عاملی بسیار حیاتی محسوب می شود. سرمایه رابطه ای دو بعد مهم دارد:

– مشتریان: مشتری شخص یا شرکتی است که کانالها و خدمات را خریداری میکند. شاید مهمترین جزء سرمایه رابطه ای، مشتری است به خاطر اینکه موفقیت یک سازمان در گرو سرمایه مشتری آن است.

– جامعه: شامل تامین کنندگان، سهامداران، دولت، مجامع علمی و اطلاع رسانی است.

3. سرمايه ساختاري ( Structure capital ) : رس و همکارانش معتقدند که سرمايه ساختاري شامل همه ذخاير غير انساني دانش در سازمان مي شود که در برگيرنده پايگاه هاي داده، نمودارهاي سازماني، دستورالعمل هاي اجرايي فرايندها، استراتژيها، برنامه هاي اجرايي و به طور کلي هر آنچه که ارزش آن براي سازمان بالاتر از ارزش مادي اش باشد، است. سرمايه ساختاري، دامنه گسترده اي از عناصر ضروري را پوشش مي دهد. مهمترين آنها معمولاً شامل:
- فرايندهاي مهم اجرايي سازمان

- چگونگي ساختاربندي اين فرايندها
- سياست ها، جريانهاي اطلاعاتي و عناصر پايگاه هاي داده
- رهبري و سبک مديريت اين فرايندها
- فرهنگ سازمان
- طرح هاي پاداش کارکنان است

به طور کلي سرمايه هاي انساني هر شب به خانه هايشان باز مي گردند. وظيفه مـديران ساخت دارايي هاي دانشي است که شب به خانه باز نگردند. اين مهم از طريـق سـرمايه ساختاري (SC) (شامل فناوريها، شبکه دادهها، انتشارات و فرايندها) انجـام مـي شـود .

ادوينسون (١٩٩٧) سرمايه هاي ساختاري را به عنوان منابعي جهـت حمايت از بهرهوري، کاهش ريسک و افزايش ظرفيت براي تجديد ساختار مورد توجـه قرار مي دهد .

سرمايه ساختاري، محيطي ايجاد مي کند که دانش از طريق آن خلق و آماده ورود به بازار مي شود . سـرمايه سـاختاري يک سازمان بايد نقشه و راهنمايي براي دارايي هاي سرمايه فکري ايجاد کند.

سرمایۀ ساختاری اشاره به ساختارها و فرایندهای موجود در درون سازمان دارد که کارکنان از آنها استفاده کرده و از این طریق دانش و مهارت هایشان را به کار می گیرند. سرمایه ساختاری از ۴ جز تشکیل شده است:

– فرهنگ سازمانی: فرهنگ سازمانی همان ارزشهای اساسی، باورها و اصول اخلاقی در یک سازمان است که نقش مهمی در نظام مدیریت سازمان ایفا می کند و فرهنگی است که در آن خلاقیت و نوآوری ارزش شمرده می شود، به کارکنان اجازۀ تلاش و خطا و یادگیری داده می شود، فضای حاکم بر سازمان به گونه ای است که تمام افراد با شور و شوق تمام در پی یادگیری و انتقال آموخته هایشان به دیگران هستند و بر اساس سهمی که در رشد دانش و سازمان داشته اند، مورد ارزیابی و تشویق قرار می گیرند.

– سیستم های اطلاعاتی: به فناوری اطلاعاتی یک سازمان اشاره دارد که برای مدیریت صحیح و کامل دانش در آن سازمان به کار می رود.

– فرایندهای سازمان: اشاره به شیوه های انجام فعالیت های سازمانی دارد که در آنها افراد از منابع اطلاعاتی موجود در محیط کاری استفاده کرده و وظایف را به بهترین نحو انجام می دهند

– مالکیت فکری: مالکیت فکری نوعی دارایی می باشد که از طریق ثبت اختراعات و علایم تجاری در هر سازمان به دست می آید. به تازگی افزایش نرخ تجاری سازی، حقوق مالکیت فکری از سوی سازمانها، اهمیت راهبردهای انتقال دانش و فناوری برای سرعت بخشیدن در کشف ایده ها و بهره برداری از فرصت های کارآفرینانه بیش از پیش برجسته شده است.

همين طور که از توضيحات مشخص است تفاوت هاي زيادي بين سرمايه فکري و سرمايه معنوي وجود دارد، اما در بعضي از کتب و مقالات ترجمه شده ديده مي شود از مفهوم سرمايه معنوي به جاي سرمايه فکري استفاده شده که اين اشتباه معمولا به دليل ترجمه نادرست لغات صورت مي گيرد.
در واقع سرمايه فکري و سرمايه معنوي دو مقوله کاملا مجرا بوده و هر کدام در خصوص موضوعي با عناصر و شاخص هاي متفاوت از يکديگر صحبت مي کنند.