سلامت معنوی و بهزیستی معنوی
معنویت
در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد برای واژه spirit معنای جدا وجود دارد . در کل معنایی که از آن بیشتر استنباط شده است، فراتر از ماهیت مادی و مکانیکی، عامل مولد یا اصل حیاتی است که زندگی میبخشد. این مفهوم به ماهیت اصلی انسانها، قدرتشان در هدف، ادراک، تواناییهای ذهنی و چارچوب ذهن اشاره دارد. spiritual ممکن است به ویژگیهای اخلاقی بالاتر دلالت کند یا با برخی از معانی مذهبی و مراحل بالاتر آن مرتبط باشد .
در فرهنگ لغات فارسی، کلمه معنویت دلالت بر چیزی دارد که مرتبط با جهان درونی انسانها باشد و به صورت غیرکلامی، واقعی و مجرد است . واژه spiritualitus یا معنویت از اوایل قرن پنجم به کار رفته است و مدتها این معنای گرفتهشده از کتاب مقدس را حفظ کرده است. از آغاز قرن نوزدهم این واژه کمکم معانی تلویحی با کاربرد واقعی روانی به خود گرفت که در مقابل جسمانیت یا مادیت قرار داشت .
برای درک چیستی معنویت، باید معنای لغوی و نیز اصطلاحی و معادل های آن در زبان های دیگر بررسی گردند. به نظر می رسد این واژه ابتدا در زبان های اروپایی و در بستر مفهومی مسیحی به شکل spiritualityبه کار رفته باشد. این واژه از کلمه لاتین spirareبه معنای دمیدن یا نفس کشیدن می آید. در ترجمه های لاتین عهد جدید spiritualistیا شخص معنوی، کسی است که زندگی اش تحت امر یا نفوذ روح القدس یا خداست .
در بعضی مطالعات، تعریف معنویت بسیار نزدیک به مذهب است و به جای یکدیگر استفاده میشوند .
تقریباً از نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا و در غرب مبحثی به عنوان معنویت مطرح شد و بیان میکرد که همه نظامهای اجتماعی در چیزی با عنوان معنویت مشترکند یا اینکه آنان به ادیان یا مذاهب مختلف وابسته هستند .
معنویت تلاش برای پاسخ به سؤالات مرتبط با اساس وجودی و زندگی است. تعاریف مختلفی برای معنویت در نظر گرفته شده است. معنویت به عنوان مفهومی دو وجهی به طور ضمنی به عنوان یک سازه هم مذهبی و هم غیرمذهبی معنا میشود و مفهومی است که در پشت وابستگی مذهبی از نظر ایدئولوژی، ارتباطات بین و درونشخصی دارد .
پالمر (1998) معتقد است: «معنویت، یک مفهوم بسیار سخت و مبهم است».
مطالعات زیادی برای کشف تفاوت بین روان، معنویت و روح انجام شده است. این مفاهیم گاهی به جای یکدیگر استفاده میشوند. میتروف و دنتون (1999) بیان کردند که روان اشاره به پیوستگی، ارتباط و ادغام همه بخشهای جداگانه و مختلف یک فرد به عنوان یک انسان دارد و روح، با توجه به تعریف بنهفیل (2005) تظاهرات زنده معنویت در فرد است .
معنویت در الهیات اسلامی، گوهر اصلی دین داری است و صرف تقید و عمل به احکام شریعت یا تقید به اعمال اخلاقی نیست. معنویت در الهیات اسلامی عبارت است از معرفت و ایمان به غیب و تبیین توحیدی از نظام هستی و مبتنی ساختن اعمال جوارحی و جوانحی بر همین پایه و بنیان؛ این معنویت زیربنای عبادات و اخلاقیات است. براساس معرفت اسلامی، معنویت زیرساخت و پایه سلامتی جسم و روح است و ساحت اصلی و زیربنای اصلی معنویت را باید در باطن خود انسان جست وجو کرد .
البته امروزه طیف وسیعی از تعاریف برای معنویت وجود دارد؛ از عالی ترین رابطه انسانی تا جست وجوی یک معنای وجودی، تا بعد متعالی انسان، تا نظرات و رفتارهای شخصی که حس تعلق به یک بعد متعالی یا چیزی فراتر از خود را بیان می کند . برای مثال، یکی از اندیشمندان، معنویت را به عنوان تلاشی در جهت حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران، موجودات غیر انسانی و نیروی برتر، یا کاوشی در جهت آنچه برای انسان شدن موردنیاز است، دانسته است .
می توان گفت: معنویت، بیانگر اندازه شناخت انسان از ماهیت معنوی خودش است و اجازه می دهد که این ماهیت را به واسطه روان در رفتار و زندگی دنیوی متجلی سازد . امام خمینی قدس سره نیز معنویت را مجموعه صفات و اعمالی می داند که شور و جاذبه قوی و شدید و در عین حال منطقی و صحیح را در انسان به وجود می آورد تا او را در سیر به سوی خدای یگانه و محبوب عالم به طور اعجاب آوری پیش ببرد . معنویت را از دو جنبه می توان نگاه کرد؛ یکی از نگاه عمومی و جهانی، که در این صورت، معنویت شامل هدفمندی در زندگی، تجربه ارتقا و تعالی، نمود اجتماعی و پایبندی به بایسته های تعریف شده اخلاقی می باشد؛ و دیگری از دیدگاه مکاتب الهی، که در این صورت، معنویت شامل مواردی همچون خداشناسی، خداجویی و خدامحوری و مواردی از این قبیل است
سلامت معنوی
دانشمندان در دهه های اخیر متوجه شدند که تعریف سلامت، دارای نقیصه ای بزرگ بوده و تأکید بیش از حد بر جنبه های مادی آن، موجب غفلت از بُعد بسیار مهم و اساسی دیگر آن، یعنی بُعد روحانی و معنوی سلامت، شده است. بُعد معنوی و روحانی بهداشت، به اعتقاد فرد، به وجود نیروهای معنوی و طبیعت خاص و روش عملکرد این نیروها بستگی دارد .
آنچه كه امروزه در جهان به عنوان يك باور تلقي ميشود اين است كه سلامت فرد تنها محدود به سلامت جسم نيست بلكه سلامت رواني، اجتماعي و معنوي را نيز در بر ميگيرد كه در بعضي مواقع اين ابعاد مهمتر از سلامت جسم تلقي ميشوند.
سلامت معنوی دو دهه پیش، همه دولت های اروپایی، بیانیه کپنهاگ در مورد رشد اجتماعی را امضا کردند. این بیانیه، آنها را متعهد می کرد به نیازهای معنوی مردمانشان (افراد، خانواده ها و جوامع) بپردازند و سیاست هایشان را به سمتِ بینش سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و معنوی برای رشد اجتماعی سوق دهند .
در اجلاس سی و هفتم (1984) سازمان جهانی بهداشت تاکید شد که باور بر این است که بعد معنوی از جنس امور مادی نیست بلکه متعلق به افکار و باورهایی است که در مغز انسان ها تبلور می یابد.با کمی دقت در همین جمله، شاهد نوعی پراکندگی و تشتط آراء هستیم چراکه از طرفی بیان می گردد که بعد معنوی از جنس امور مادی نیست ولی در انتها این بعد را به باورها و افکار مغز که یک عضو مادی از بدن مادی انسان است، نسبت می دهد. این بیان مؤیّد آن است که نگاه مادی گرایانه در عمل به ناقص بودن الگوی خود در حوزه سلامت اذعان دارد اما ناتوان از تعریف مدلی جدید و جامع می باشد. چرا که این نگاه اساسا راهی به ماورءالطبیعه به عنوان یکی از ابعاد انسانِ دارای ابعاد مختلف ندارد.
اصطلاح سلامت معنوی در اواخر دهه 80 میلادی وارد علوم پزشکی شد و سپس از سوی سازمان بهداشت جهانی به عنوان یکی از ابعاد سلامتی معرفی شد . سلامت معنوی محدوده مفهومی گسترده و چندبُعدی دارد و همپوشانی زیادی با مفاهیم مشابه نظیر تعالی معنوی، باورهای معنوی، تجربه معنوی، آگاهی معنوی و دینداری دارد .
از دیر زمان یکی از ارکان مهم درعلم پزشکی توجه به بعد معنویت و روح انسانها بوده است چنانکه در گذشته طبیب را حکیم مینامیدند چرا که وی علاوه بر علم طبابت درعلوم دیگر از جمله فقه، فلسفه، حکمت، حتی ریاضیات و نجوم نیز تبحر داشت؛ اما معنویت به تمامی امور جهت الهی و معنوی داده و آثار و ثمرات زندگیساز آن در تمام سطوح، سلامتی و حیات معنوی را برای انسانها به ارمغان میآورد؛ لذا توجه به بعد روحانی و معنویت در انسان کمک شایانی به کاهش بیماریها کرده و سلامتی و حیات معنوی را برای انسانها به ارمغان میآورد .
اولین بار، یک دانشمند مسلمان ایرانی (علی بن ربن طبری) آن هم قریب 1200 سال قبل، ارتقای سلامت جسمی را در معنویت و سلامت معنوی می دید . از نظر دانشمندان طبیب و فیلسوف مسلمان همچون ابن سینا و رازی نیز، طبابت شامل جنبه های جسمانی و روحانی بوده است .
لانگوی ، اولین نظریه سلامت را بر پایه معنویت بیان کرد و نیومن (1986) بیماری را یک شوک تلقی کرد که معنویت نقش مهمی برای برگشت به حالت اولیه و تعادل سلامتی ایفا می کند .
به اعتقاد فرانکل سه عامل جوهر وجود انسان را تشکیل می دهد: معنویت، آزادی و مسؤ ولیت. از نظر فرانکل، سلامت روان مستلزم تجربة شخصی این سه عامل است. به باور او، در معنای انسان سالم معنویت مستتر است. وی معتقد است در سایة همین سلامت معنوی است که فرد به کمال می رسد و فراتر از ابعاد عینی و مادی زندگی می کند .
همچنین بر اساس نظریه مارگارت ویلز افزون بر خود روانی و خود بدنی، خود معنوی نیز وجود دارد که در مرکز قرار دارد. ویلز معنویت را یک عامل فعال می داند که موجب ارتقای سلامتی است . و در مرکزیت سازه سلامت قرار دارد .
سیمپسون و لوانگر در 1987 با یک مرور مطالعاتی گسترده ابعاد سلامتی را توصیف کردند. آنها سلامت روانی را سلامت روان شناسانه نامیدند که شامل عواطف و منبعی برای قابلیت های عقلانی و درک ذهنی است. آنان بعد سلامت روحی یا سلامت معنوی را سلامت شخصی می نامند و آن را با مفهوم تعالی نفس مرتبط می دانند که منعکس کننده سیستم ارزشی فرد است و ممکن است مربوط به عقیده ای در مورد پدیده ای ماورایی یا طبیعی باشد و یا قانون عملی و منبع مذهبی .
همچنین سلامت معنوی در نگرش دینی با سلامت معنوی در نگرش غیردینی متفاوت است در نگاه مادی و اومانیستی یک نگاه حداقلی به سلامت معنوی وجود دارد و تنها به عنوان یک ابزار در اختیار درمان جسمی بیماران قرار می گیرد. ولی در نگاه دینی، علاوه بر آنچه در نگاه غیردینی مطرح میباشد، برای سلامت معنوی جایگاه وسیع تر و گسترده تری را قایل است .
هنگلمن ( Hungelman ) سلامت معنوی را به عنوان حسی از ارتباط داشتن، هماهنگی بین خود، دیگران، طبیعت و وجود متعالی از طریق فرآیندی پویا، منسجم و دست یافتنی می دانند که منجر به شناخت از هدف نهایی و معنای زندگی می شود .
سلامت معنوی مفهوم چند بعدی و مراتب گوناگون دارد که در صورت فراهم بودن پیشایندهای وضعیت بودن، مراتب داشتن، وجود ساحتهای بینش، گرایش، توانایی و ظرفیت های فرد در حضور ویژگیهای رو به تعالی بودن، حصول در سایه هماهنگی همه امکانات درونی، فراهم شدن امکان انتخاب در رفتارهای اختیاری درونی و بیرونی و ارتباط با ساحتهای چهارگانه الهی، فردی، اجتماعی و طبیعی به هدف غایی و پیامد خود که قرب الهی یا تقرب به خدای متعال است، نائل خواهد شد .
به نظر رز ، سلامت معنوی هسته مرکزی سلامتی در انسان بوده و ایجاد و پیشرفت احساس سلامت معنوی، می تواند یکی از راههای مناسب سازگاری با بیماری باشد .
به نظر گومز ، سلامت معنوی با اصطلاح حالتی از بودن، واکنش احساسات مثبت، رفتارها و شناخت ارتباط با خود، دیگران، یک نیروی ماورایی و فطرت تعریف می شود که فرد متمایل به احساس هویت، کمال، رضایتمندی، لذت، خرسندی، زیبایی، عشق، احترام، نگرش مثبت، آرامش، توازن درونی، هدف و جهت زندگی می شود .
سلامت معنوی فرآیندی مبهم و پیچیده ای از تکامل انسان بوده که رابطه هماهنگ بین نیروهای درونی فرد را فراهم می کند. سلامت معنوی با ویژگیهای ثبات در زندگی، صلح، ارتباط نزدیک با خدا، خود، جامعه و محیط که انسجام و تمامیت فرد را تعیین می کنند، مشخص می شود .
به نظر آیزنگ ، همچنین شادمانی، از جمله موضوعاتی است که از دیرباز اندیشمندانی نظیر ارسطو، زنون و اپیکور به آن پرداخته اند. ارسطو، دست کم به سه نوع شادمانی معتقد است. در پایین ترین سطح، عقیدة مردم عادی است که شادمانی را معادل موفقیت و کامیابی می دانند و در سطح بالاتر آن، شادمانی مورد نظر ارسطو یا شادمانی ناشی از معنویت قرار می گیرد .
سلامت معنوی انسجام و درستی فرد را تأمین میکند و با ویژگیهایی مانند ثبات در زندگی، صلح و آرامش، تناسب و هماهنگی، احساس نزدیکی با خدا، خویش، جامعه و محیط مشخص میشود .
در بحث سلامت معنوی، دو نگاه حداقلی یا ابزاری و حداکثری یا غیرابزاری به سلامت معنوی شکل می گیرد. نگاه حداکثری به سلامت معنوی، در پی توسعه همه جانبه فردی و اجتماعی جامعه است؛ ولی در نگاه حداقلی، معنویت زیرساخت نیست، بلکه روساخت است و فقط به عنوان یک ابزار می تواند در خدمت پزشکی جسمی و روانی قرار گیرد. در نگاه حداکثری، روح به صورت کامل در کنار جسم است و دارای شخصیت مستقل می باشد، ولی در نگاه حداقلی و ابزاری، روح و روان چیزی بجز عکس العمل های ذهنی و عصبی نیست. ازاین رو، ضروری است در مطالعاتی که قرار است در حوزه سلامت معنوی انجام گیرد، رویکرد به سلامت معنوی به خوبی تبیین و تعیین گردد .
افرادي كه از سلامت معنوي بيشتري برخور دارند،در پيشگيري از بيماريها بهتر عمل ميكنند،كمتر به بيماري مبتلا ميشوند و داراي طول عمر بيشتري نيز هستند. همچنين آنها كمتر به بيماريهاي قلبي- عروقي، تنفسي و کبدی دچار ميشوند و كيفيت زندگي آنها به مراتب بهتر از كساني است كه مذهبي و معنوي نيستند. اگر مبتلا به بيماري سرطان شوند مرگ و مير آنها دیرتر و داراي طول عمر بيشتري هستند.
تحقيقات بسياري نشان داده است كه برخورداري از سلامت معنوي، سبب ميشود فرد بيمار راحتتر با بيماري خود مواجه شود و از طرفي نيز موجب ميشود تا با اطرافيان خود بتواند تعامل بهتري داشته باشد.
تعریف سلامت معنوی
محققان مذهبی و غیرمذهبی سلامت معنوی را از دو دیدگاه نظری تعریف کردهاند. از دیدگاه مذهبی، سلامت معنوی با توجه به جهانبینی توحیدی تعریف شده است، در حالی که از منظر غیرمذهبی، تمرکز بر باورها، روابط، ارزشها و انتخاب اهداف به جای اعتقاد به خدا، تعریف میشود. نتایج بهدستآمده نشان داد معنویت غیرمذهبی دستاورد پتانسیلهای روان انسان است، نه وابستگی به نیروی مقدس یا مافوق. ارائه تعریفی از سلامت معنوی از منظر غیردینی بسیار دشوار است؛ دیدگاه آنها در استفاده از معنویت صرفاً به عنوان ابزاری برای درمان بیماری و سازش بهتر با آن در نظر گرفته میشود و آن را به عنوان عنصر معنویای که میتواند سلامت بیمار را بهبود بخشد، در نظر میگیرند، ولی از منظر دینی، سلامت معنوی، معانی گستردهتری دارد .
سلامت معنوی هسته مرکزی سلامت در انسان است .
در تعریف کلی، سلامت معنوی را وضعیتی تعریف میکنند که مراتب مختلف دارد و در آن متناسب با ظرفیتها و تواناییهای فرد، بینشها، گرایشها و تواناییهای لازم برای تعالی روح که همان تقرب و نزدیکی به خدای متعال است، فراهم است؛ به گونهای که همه امکانات درونی به صورت هماهنگ در مسیر هدف کلی مشخصشده، به کار گرفته میشوند و رفتارهای اختیاری درونی متناسب با آنها نسبت به خدا، فرد، جامعه و طبیعت ظهور مییابند. از این رو میتوان در یک تحلیل، شناخت معنوی، عواطف معنوی، کنش معنوی و ثمرات معنوی را به عنوان چهار مؤلفه یا بُعد اصلی تشکیلدهنده سلامت معنوی دانست که شاخصهای کلی پذیرش معنوی، احساسات مثبت، اخلاق، حس حمایت و ارتباط متقابل با قدرت لایزال خداوندی را دربر میگیرد .
سلامت معنوی فرایندی است که علاوه بر بهرهگیری در درمان جسمی بیماران، میتواند در درمان روحی و روانی بیماران مفید باشد و از آن بیشتر، میتواند شرایطی را در جامعه پدید آورد که سلامت اجتماعی را نیز افزایش دهد و درنهایت به کمال و تعالی همهجانبه انسان و انسانیت کمک کند .
در یک تعریف جامع و مانع، می توان گفت: سلامت معنوی عبارت است از برخورداری از حس پذیرش، احساسات مثبت، اخلاق، و حس ارتباط متقابل مثبت با یک قدرت حاکم و برتر قدسی، دیگران و خود که طی یک فرایند پویا و هماهنگ شناختی، عاطفی، کنشی و پیامدی شخصی حاصل می آید. هرچند از طرح موضوع سلامت معنوی بیش از پنج دهه می گذرد، ولی همچنان ابعاد این رکنِ بسیار بااهمیت، ناشناخته باقی مانده است؛ به همین دلیل، هر کس با توجه به پارادایم حاکم و مبتنی بر جهان بینی خود سعی کرده است تعریفی ارائه دهد و مؤلفه های آن را بیان کند؛ ولی تاکنون اتفاق نظری پدید نیامده است. شاید بتوان گفت دلیل اصلی عدم توافق، مربوط به وجود دیدگاه های متنوعی باشد که در باب واژه سلامت و واژه های معنوی و معنویت وجود دارد .
بهزیستی معنوی
اصطلاح سلامت معنوی که نخستین بار تحت عنوان بهزیستی معنوی وضع شد، بیش از همه بر بهزیستی شخصی فرد و ارتباط او با خدا تأکید دارد. مفهوم بهزیستی معنوی از دو مؤلفه تشکیل شده است: بهزیستی مذهبی و بهزیستی وجودی. بهزیستی مذهبی نشانه ارتباط با یک قدرت برتر یعنی خداست و بهزیستی وجودی یک عنصر روانی ـ اجتماعی است و نشانه احساس فرد است از اینکه کیست، چه کاری و چرا انجام می دهد و به کجا تعلق دارد. لازم به ذکر است که این دو بعد در عین منفک بودن، با هم تعامل و همپوشی دارند .
مفهوم بهزیستی معنوی و سلامت معنوی نیز معمولاً با هم به کار میروند. الیسون پیشنهاد کرد که بهزیستی معنوی بیانی تلویحی از سلامت معنوی است و فهرینگ، میلر و شاو نیز از آن حمایت و اضافه کردند که بهزیستی معنوی عامل نشاندهنده کیفیت زندگی اشخاص در بُعد معنوی یا یک علامت مشخص از سلامت معنوی آنان است.
در چارچوب معنای بهزیستی معنوی، ائتلاف ملی ادیان در سالمندی، چهار تم را برای بهزیستی معنوی تحت عنوان تأکید زندگی در ارتباط با خدا، خود، جامعه و محیطی که تمامیت را پرورش میدهد و آن را تقدیس میکند، مشخص کرد. این روابط را میتوان در چهار حوزه مربوط به وجود انسان، برای ارتقای سلامت معنوی، توسعه داد؛ ارتباط با خود، در حوزه شخصی، ارتباط با دیگران، در حوزه اجتماعی، ارتباط با محیط، در حوزه محیط و ارتباط با ماوراءهای دیگر، در حوزه ماوراء .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .