تجارب جهانی و برنامه های اجرا شده مبتنی بر نظریه های آنومی - فشار معاصر

اسپرینگ اندرسون ( Esping-Andersen ) (1990) ، مفهوم غیر بازاری کردن را برای ارجاع به سیاست هایی به کار برد که وابستگی صرف به بازار را کاهش می دهند ( مسنر و روزنفیلد، 1997: 1394) . مسنر و روزنفیلد (1997) با وام گرفتن این مفهوم از اندرسون و در ترکیب با نظریه آنومی نهادی نشان دادند که رابطه معکوس میان نرخ خودکشی و میزان غیر بازاری کردن وجود دارد. بر این اساس هرچه محفاظت سیاسی در برابر نوسانات بازار افزایش یابد نرخ خودکشی کاهش می یابد. غیر بازاری کردن در مفهوم کلی به معنای قدرتمند ساختن شهروندان در برابر نیروی بازار است (همان ) .

ادامه نوشته

نظریه جرم شناسی بی هنجاری تشکیلاتی استیون مسنر و ریچارد روزنفلد

نظریه بی هنجاری تشکیلاتی ( نهادی ) یا آنومی نهادی ( Institutional anomie theor ) توسط استیون اف. مسنر ( Steven F. Messner ) و ریچارد روزنفلد ( Richard Rosenfeld ) ایجاد شد. پیش فرض نظریه آن است که جامعه ی آمریکا به صورتی شکل گرفته است که به مؤسسات اقتصادی اعتبار و اولویت می دهد. این بدان معنا است که تجمع ثروت و موفقیت فردی، اولویت اصلی افراد است. اولویت دهی به مؤسسات اقتصادی، توانایی مؤسسات اجتماعی دیگر ( خانواده، آموزش، دولت ) را برای کنترل جرم که در پاسخ به فقدان دسترسی یا شکست در حوزه ی اقتصادی بروز می کند، تضعیف می کند. بنا بر این، سطح بالای فعالیت مجرمانه، نتیجه ی طبیعی تنظیمات جامعه ی آمریکایی است .

ادامه نوشته

نظریه های جرم شناسی پیشگیری وضعی

اصطلاح « پيشگيري وضعي » را اولين بار در دهۀ هفتاد گروهي از دانشمندان در واحد تحقيقات وزارت كشور انگلستان، در ارزيابي آمارهاي جرم در مورد پيشگيري، مطرح نمودند، كه صرفاً بر كاهش فرصتها و موقعيتهاي ارتكاب جرم تكيه دارد ( فرجي، 1386 :12). پیشگیری وضعی ( Situational Prevention ) بعنوان یک نظریه علمی برای کاهش بزهکاری نخستین بار در دهه 1980 میلادی توسط کلارک، کورنیش و هیهیور مطرح شد. از دیدگاه کلارک، پیشگیری وضعی از جرم به مجموعه اقدامات قابل سنجش و ارزیابی در برخورد با جرم اطلاق می شود. البته این نوع از پیشگیری به لحاظ خصیصة غیرمادی آماج جرم یا ویژگی غیرعمدی عمل مجرمانه دربارة « تمامی جرائم » قابلیت اعمال را ندارد. همچنین این نوع از تدابیر پیشگیرانه دربارة « همة بزهکاران » بالقوه، به ویژه افراد نابخرد و یا افراد بس خردمند نافذ نخواهد بود ( نجفی، 1376: 608).

ادامه نوشته

نظريه جرم شناسی تعارض فرهنگی تورستن سلين

تورستن سلین ( Sellin, Thorsten ) متولد 1896 و متوفای 1994 ، مربی و جُرم‌شناس سوئدی‌تبار. سلین در ۱۹۱۵ برای تحصیل به امریکا مهاجرت کرد. پس از گذراندن یک دوره زندگی علمی در محیط دانشگاه‌ها، در ۱۹۶۸ استاد ممتاز جامعه‌شناسی در دانشگاه پنسیلوانیا شد. در سرتاسر زندگی حرفه‌ای‌اش در مقام مشاور بین‌المللی در زمینۀ بزه‌کاری و قوانین جزا خدمت کرد و در کمیتۀ تدارکاتی چهارمین کنگرۀ سازمان ملل متحد در پیشگیری از جُرم خدماتی انجام داد. رایزنی وی با دفتر سرشماری در مورد آمار جُرم (۱۹۳۱ـ۱۹۴۶)، موجب شد که قانون جزای سوئد طراحی و تنظیم شود (۱۹۴۶ـ۱۹۴۷). عضو مجمع صاحب‌نظران قرارداد کار در زندان بود (۱۹۳۴). ریاست بنیاد بین‌المللی جزایی و کیفری را برعهده داشت (۱۹۶۵ـ۱۹۷۱). کتاب تعارض فرهنگی و جُرم (۱۹۳۸) ازجملۀ آثار اوست.

ادامه نوشته

نظریه جرم شناسی فشار رابرت مرتون

سؤال اصلي در نظريه فشار مثل هر نظريه ديگري در پارادايم اثبات گرايي اين است که چرا مردم کج رفتاري مي کنند و پاسخ کلي اين نظريه به اين سؤال ، اين است که عواملي در جامعه وجود دارند که برخي مردم را تحت فشار قرار مي دهند و آنان را مجبور به کج رفتاري مي کنند (اگنيو، 1995). رابرت کی مرتن ( Robert K. Merton ) اين فشار را ناشي از عدم توانايي شخص در دستيابي به اهداف مقبول اجتماعي مي داند، آلبرت کوهن ناکامي در رسيدن به جايگاه بالا در جامعه را عامل فشار مي شمارد و کلوارد و اُلين عدم برخورداري اشخاص از فرصت هاي نامشروع براي نيل به هدف وارد کننده فشار بر افراد و راندن آنان به سوي کج رفتاري مي دانند (تيو، 2001: 17).

ادامه نوشته

نظریه جرم شناسی تقویت افتراقی رابرت برگس و رانلد ایکرز

رابرت برگس و رانلد ایکرز ( Robert Burgess & Ronald Akers ) در 1968 براساس « نظریه تقویت » در نظریه تقویت افتراقی ( Differential Reinforcement ) که می گوید ادامه یا توقف هر نوع رفتاری بستگی به تشویق یا مجازات دارد، یعنی تشویق موجب ادامه رفتاری خاص و مجازات باعث توقف آن رفتار خواهد شد، نظریه ساترلند را مورد انتقاد قرار داده و مدعی شدند که صرف پیوند با کجرفتاران کسی را کجرفتار نمی کند؛ بلکه همین افراد، کجرفتاری را در صورتی که با فراوانی و احتمال بیشتر رضایت بخش تر باشد، به هم نوایی ترجیح می دهند. برگس و ایکرز بر اساس قانون نیروی تقویت افتراقی اعتقاد داشتند که اگر تعدادی عامل، نیروهای تقویت کننده تولید کنند، آن عامل بیشتری احتمال وقوع را دارد که بیشتری تقویت کننده را به لحاظ مقدار، فراوانی و احتمال تولید کند (برگس و ايكرز، 1966).

ادامه نوشته