سؤال اصلي در نظريه فشار مثل هر نظريه ديگري در پارادايم اثبات گرايي اين است که چرا مردم کج رفتاري مي کنند و پاسخ کلي اين نظريه به اين سؤال ، اين است که عواملي در جامعه وجود دارند که برخي مردم را تحت فشار قرار مي دهند و آنان را مجبور به کج رفتاري مي کنند (اگنيو، 1995). رابرت کی مرتن ( Robert K. Merton ) اين فشار را ناشي از عدم توانايي شخص در دستيابي به اهداف مقبول اجتماعي مي داند، آلبرت کوهن ناکامي در رسيدن به جايگاه بالا در جامعه را عامل فشار مي شمارد و کلوارد و اُلين عدم برخورداري اشخاص از فرصت هاي نامشروع براي نيل به هدف وارد کننده فشار بر افراد و راندن آنان به سوي کج رفتاري مي دانند (تيو، 2001: 17).

نظر رابرت مرتن اين است که جامعه ، فرد را به کج رفتاري وادار مي کند. به بيان خود او، کج رفتاري حاصل فشارهاي ساختاري اجتماعي خاصي است که افراد را به کج رفتار شدن مجبور مي کند (مرتن ، 1968، 248-185). به نظر مرتن ، جوامع صنعتي جديد بر توفيقات مادي در زندگي تأکيد دارند که به شکل انباشت ثروت و تحصيلات علمي بعنوان مهمترين اهداف زندگي شخص و معيارهاي منزلتي تجلي مي کنند. دستيابي به اين اهداف مقبول اجتماعي نياز به ابزارهاي مقبولي هم دارد که البته از دسترس جمعي از افراد جامعه خارج است ، يعني جامعه طوري ساخت يافته که طبقات فرودست ، فرصت هاي کمتري براي تحقق آرزوهاي خود دارند. در نتيجه چون اين اهداف به آرمان هاي اصلي زندگي همه افراد (فقير و غني ) تبديل شده آنکس هم که دسترسي به ابزار مشروع ندارد، تحت فشار جامعه براي دستيابي به آن ها از ابزار نامشروع استفاده مي کند.

البته مرتن تأکيد دارد که واکنش همه افراد نسبت به فشارهاي وارده اجتماعي به علت دسترسي نداشتن به فرصت هاي مشروع براي تحقق اهداف ، مشابه نيست و همه فرودستان براي دستيابي به اهداف مقبول اجتماعي کج رفتاري نمي کنند و هرکس به طريقي خود را با محيط سازگار مي کند. بنظر وي دسته اي از فرودستان نوآورند و در سازگاري نابهنجار خود با محيط (که موضوع اصلي نظريه فشار است ) از ابزارهاي نامشروع بهره مي گيرند. گروهي از افراطيون و انقلابيون نيز در مقابل اهداف و ابزار مشروع دست نيافتني موجود اجتماعي طغيان کرده و اهداف و ابزار جديدي را براي تغيير ساختار اجتماعي معرفي مي کنند. عده اي نيز به ناچار از اهداف مقبول و ابزار مشروع اجتماعي دستيابي به آن ها دست شسته و از جامعه کناره مي گيرند. اين سه گروه نوآوران ، طغيان گران و کناره گيران در سازگاري خود با محيط و جامعه اي که امکان دسترسي آن ها را به ابزار مشروع و مقبول اجتماعي محدود ساخته ، کج رفتاري و هنجارشکني را برگزيده اند (مرتن ، 1968: 210-190).

رابرت مرتن با بسط نظريات اميل دوركیم از ديدگاه كاركردگرايي، انحراف را نتيجه عدم تعادل در نظام اجتماعي برشمرده و نابساماني هاي بزهكارانه موجود را
به عدم تطابق في مابين اهداف و الگوهاي تأیید شده و پذيرفته اجتماعي و وسايل مورد تأیید براي نيل به آنها، به خصوص بر اثر تفاوت هاي طبقات اجتماعي
نسبت مي دهد (رابرتسون، 1374 : 272 ).

اين نظريه پرداز جرم شناسی كلاسیك ، با تأكید بر تناقضات ساختار اجتماعي - فرهنگي موجود، از تمايلات دروني افراد كه در بسياري موارد ارتباط چنداني هم با الگوهاي مقبول جامعه نداشته و حتي در موارد بسياري برخلاف آن است؛ چشم پوشي مي كند. مرتن در تبيين اين بحث بر دو مورد از عناصر تشيكل دهندۀ ساختارهاي اجتماعي - فرهنگي تكیه مي كند كه یكي، اهداف و ارزشهاي كلي مورد تأیید، رايج و آرماني هر جامعه انساني و ديگري روشها و وسايل متعارف و منطبق با اصول و هنجارها براي دستيابي به اهداف مذكور است. بر همگان مبرهن است كه فرهنگ هر جامعه مي بايست هر دو عنصر « هدف و وسيله » را برابر ارزشهاي مورد قبول خود مشخص، تنظيم و كنترل كند و چون بعضاً امكان دارد نسبت به ارزشهاي مربوط به برخي هدف هاي معين تأكید و تبليغ زياد يا استثنائي شود، ولي در عين حال به وسايل و ابزارهاي دستيابي به آنها توجهي درخور و متناسب با هدف مربوطه نشود؛ در اين خصوص تعارضي دروني براي اعضاي جامعه به وجود مي آيد ( مرتن، 1949 : 130 ).

به طور مثال در سالهاي اخير در كشور ما كسب یك جايگاه اجتماعي متعارف، مناسب و تشيكل خانواده اي با یك زندگي نسبتاً مرفه، از راه هایی مانند اشتغال در حرفه هايي با موقعيت شغلي بالا و پردرآمد؛ نوعي هدف و ارزش به حساب مي آيد، اما همگان اين را می دانند كه در ايران امروز به دليل مشكلات اقتصادي، معضل مسكن و از همه مهمتر بیكاري فراگير در سطح كلان؛ اكثريت قريب به اتفاق جوانان ايراني به وسايل مشروع منطبق با هنجارها، براي دستيابي اهداف مذكور دسترسي ندارند و اين تعارض مي تواند خود عاملي براي بروز وسيع زمينه هاي بزهكاري و ناسازگاري در سطوح مختلف جامعه شود.

رابرت مرتون در سال 1938 میلادی نظریاتی را تحت عنوان نظریه فشار اجتماعی در قالب یک مقاله منتشر کرد . نظریه فشار اجتماعی مرتون ناظر به جامعه آمریکا است که البته نتایج نظریه ایشان در اکثر جوامع اعتبار دارد . به نظر مرتون در هر جامعه یک سری اهداف و یا ارزش ها در فرهنگ آن جامعه نهادینه می شود . این اهداف در جوامع مختلف با همدیگر تفاوت دارد . در جامعه آن روز آمریکا کسب ثروت یا پول ودارایی هدفی بسیار ارزشمند بود همین طور در هر جامعه ای برای رسیدن به اهداف مذکور یک سری ابزارها و وسایل از طرف جامعه به مردم معرفی می شوند . مثلاً برای رسیدن به پول ( که ارزش می باشد ) باید کار مشروع کرد . در جامعه کنونی ما نیز یک سری اهداف برای شهروندان به عنوان اهداف عالی و غایی زندگی شناخته شده است . هدفی مانند پول ، مقام، موقعیت اجتماعی،تحصیلات عالیه که غالبأ اهداف مادی هستند و برخی ارزش های ایدئولوژیک که بعضی ها هم آن ها را هدف زندگی خود قرار می دهند . به نظر مرتون در هر جامعه ای همین طور یک سری اهداف نامشروع وجود دارد که آن ها ارزش های نامشروع خارج از وجدان جمعی هستند مرتون به اهداف نامشروع توجهی ندارد و بیشتر توجه خود را معطوف به اهدافی می نماید که هیأت اجتماع رسیدن به آن اهداف را دنبال می کند .

تردیدی نیست که برای حفظ نظم اجتماعی در هر جامعه ای راه کارهایی برای رسیدن به این اهداف عرضه می شود . مثلاً برای پولدار شدن باید کار مشروع کرد . برای رسیدن به تحصیلات عالیه باید مطالعه کرد ، تحصیل کرد . برای رفع نیازهای جنسی باید ازدواج کرد . برای کسب فلان مقام یا موقعیت اجتماعی باید دارای صلاحیت بود . در نظر مرتون جامعه ای سالم جامعه است که میان اهداف با ابزارها ووسایل، انطباق وجود داشته باشد . به عبارت دیگر نوعی توازن و یگانگی میان اهداف و وسایل رسیدن به آن اهداف موجود باشد به نحوی که ابزارها و وسایل رسیدن به آن اهداف به طرز عادلانه در اختیار همه شهروندان قرار گرفته باشد .

پس از ارکان نظریه فشار اجتماعی دو چیز است :

1 ـ اهداف و خواسته های شهروندان

2 ـ وسایل و تدابیر نیل به آن اهداف و خواسته ها

مرتون در تحلیل نظریه خودش می گوید : جامعه سالم جامعه ای است که میان این اهداف و وسایل انطباق وجود داشته باشد . یعنی وسایل رسیدن به اهداف در بین همه شهروندان به طرز عادلانه توزیع شده باشد و امکان رسیدن به اهداف برای همه وجود داشته باشد .

مرتون معتقد است در رابطه میان اهداف و ابزارها جوامع معمولاً دو حالت دارند :

حالت اول تطابق یا انطباق

حالت اول ، حالت انطباق است ( تطابق ) در این حالت جامعه امکانات و ابزارهای رسیدن به هدف ها را به نحو عادلانه و یکسان برای همه شهروندان مهیا کرده است . مثلاً فرصت های شغلی ایجاد نموده معضل بیکاری را از بین برده است ، فاصله طبقاتی و نابرابری های اجتماعی از میان رفته و یا کاهش یافته است . همین طور در چنین جامعه ای شهروندان با تلاش مساوی با سایر همنوعان خود به راحتی می توانند با استفاده از ابزارها و وسایل مشروع پاداش بگیرند ، یعنی به هدف ها برسند . یعنی هیچ تلاشی بدون پاسخ نمی ماند . خصوصاً در بعد اجتماعی ( اقتصادی ) ، امکانات تولید و توزیع ثروت به نحو عادلانه در اختیار همه است .

به عبارت دیگر ابزارهای مشروع پاسخگوی اهداف است . اهداف هم در حد اعتدال مورد توجه جامعه است و در رسیدن به اهداف جامعه راه افراط را نمی پیماید . یعنی مثلاً ارزشی مانند پول پرستی در سرلوحه ارزش ها و اهداف زندگی مردم قرار نمی گیرد ، در حد رفع نیازهای اولیه و در حد ضرورت .

حالت دوم عدم تطابق

در حالت دوم یعنی حالت عدم تطابق، میان اهداف و ابزارها ، این مطابقت وجود ندارد و به این ترتیب که یا در ارزشمند شدن برخی اهداف افراط شده است به نحوی که با استفاده از ابزارهای مشروع امکان رسیدن به آن اهداف منتفی است و یا آنکه یک سری ابزارها و وسایل نامشروع در کنار ابزارهای مشروع برای رسیدن به آن اهداف در جامعه متداول شده است .

به عنوان مثال در جامعه کنونی ایران بعد از جنگ تحمیلی و در دهه 1370 شمسی تا امروز برخی ارزش های اجتماعی مقدس شده اند . مثلاً اگر با پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران جنگ تحمیلی ساده زیستی به عنوان یک ارزش اسلامی و اجتماعی رسماً معرفی شد و غالب مردم همه به آن احترام می گذاشتند اما این ارزش دوام نیاورد و جای خود را با تجمل گرایی و ثروت عوض کرد و در حال حاضر متأسفانه پول پرستی ، میل به داشتن اموال و دارایی بیشتر که از جمله امیال غریزی انسان هست در سرلوحه زندگی افراد قرار گرفته است و شهروندان در یک آشفته بازار اقتصادی به هر دستاویزی اعم از مشروع و یا نامشروع برای رسیدن به چنین هدفی تلاش می کنند و ملاحظه می شود که همگان به نحو شتابان و لجام گسیخته این هدف غایی را تعقیب می کنند . در جامعه کنونی ما برای رسیدن به این هدف هم یک سری ابزارهای مشروع تعریف شده است . ابزار مشروع رسیدن به پول و دارایی کار مشروع است اما این سوال مطرح است که آیا کار مشروع قابلیت رساندن شهروند را به این هدف را دارد یا خیر ؟

ملاحظه می گردد تا زمانی که در جمهوری اسلامی پولدار شدن هدف برتر نبود و مردم به اندک زمانی که این هدف ، هدف برتر شد ، چون ابزارهای مشروع ، یعنی کار مشروع نمی توانست شهروند را به هدف برساند و پول پرستی ، تجمل گرایی با جذابیت ها و زرق و برق خود هر شهروندی را در جامعه احاطه کرد . از این زمان بود که شهروندان ابزارهای مشروع را کنار گذاشتند و برای رسیدن به هدف ، برخی از جرایم ، خصوصاً ارتشاء ، اختلاس ، کلاهبرداری ، سرقت ، صدور چک بلامحل و سایر جرایم علیه اموال و مالکیت فرونی گرفت . این تکریم و ستایش اهداف ، بدون توجه به ابزارهای مشروع باعث شد که بعضی از شهروندان در این آشفته بازار بتوانند پیش و بیش از دیگران به این هدف برسند و دیگران هم به دنبال آنها و به شیوه های مختلف در تلاش هستند تا به این هدف برسند .

در این نظریه، رابرت کی مرتون، علت کجرفتاري مردم را شکاف میان اهداف و ابزار مقبو ل اجتماع ی دانسته و معتقد است واکنش همۀ افراد به فشارهاي اجتماعی به سبب دسترسی نداشتن به فرصتهاي مشروع براي تحقق اهداف، مشابه نیست. ضمناً همۀ فرودستان بر اي دستیابی به اهداف مقبول اجتماعی کجرفتاري نمی کنند، بلکه با یکی از راههاي زیر خود را با محیط سازگار می سازند .

این نسخه از نظریه ی بی هنجاری ، به جامعه ی آمریکا نگاه می کند و تبعات این مسأله که فرد متوجه می شود که همگان نمی توانند به رؤیای آمریکاییِ فرصت برابر برای موفقیت اقتصادی دست یابند. وقتی که این اتفاق می افتد، یکی از پنج نوع سازگاری ذیل روی می دهد .

نظریه فشار همیشه در دو حوزه مطرح می‌شود.

الف. فشارهای ساختاری ناشی از جامعه

نظریه معرف در این خصوص نظریه فشار رابرت مرتن است وی معتقد است در یک جامعه با ثبات، بین اهداف و ارزش‌های اجتماعی ـ فرهنگی و راه‌های پذیرفته‌شده از سوی عامه مردم برای دست‌یابی به آن‌ها، تعادل وجود دارد. وقتی این رابطه متعادل به هم بخورد، نظم اجتماعی از بین می‌رود و هرج و مرج به وجود می‌آید.

بنابراین احساس فشار زمانی رخ می‌دهد که بین آرزوها و آرمان‌های فرهنگی نظیر موفقیت مالی از یک‌سو و فرصت‌های ساختاری نظیر آموزش و استخدام از سوی دیگر دوگانگی و برخورد وجود دارد که در نتیجه آن تنها برخی از اشخاص می‌توانند به چنین موفقیت‌هایی دست پیدا کنند. لذا مرتن ریشه‌های جرم و انحراف را در ساختار جامعه می‌داند. به نظر وی در اغلب اوقات، امکانات برای دست‌یابی به موفقیت، بر اساس طبقه اجتماعی ـ اقتصادی فراهم می‌شود. وی معتقد است اگرچه اکثر مردم اهداف و ارزش‌های مشابهی دارند اما توانایی دست‌یابی به اهداف شخصی به‌وسیله طبقه اقتصادی ـ اجتماعی محدود شده است. فشار در مناطق مرفه به خاطر در دسترس بودن فرصت‌های آموزشی و رفاهی ناچیز است، اما در مناطق بی‌سازمان به دلیل این‌ که راه‌های مشروع و قانونی کسب موفقیت بسته است، فشار رخ می‌دهد. به‌طوری‌که مردم تهیدست برای رهایی از فشار ممکن است از روش‌های مجرمانه مانند سرقت و داد‌و‌ستد مواد مخدر برای رسیدن به اهدافشان استفاده کنند (معظمی،1388: 77). احساس فشار در افراد طبقه متوسط به دلیل این که به امکانات آموزشی و مشاغل معتبر دسترسی دارند، محدود است. به عبارت دیگر نظریه فشار می‌گوید: افراد ناتوان همان چیزهایی را می‌خواهند که افراد توانمند، ولی برخی از آن‌ها وقتی درمی‌یابند که از طریق ابزارهای مشروع نمی‌توانند آن چیزها را به دست آورند، می‌کوشند تا از طریق فعالیت‌های غیرقانونی به خواسته‌هایشان برسند. نظریه فشار بر روابطی تأکید می‌کند که مانع از دست‌یابی صحیح برخی افراد به ارزش‌ها و اهداف و آرزوهایشان می‌شود. او معتقد است اعمال مجرمانه در نتیجه احساس محرومیت، خشم، سرخوردگی و فشار شکل می‌گیرد و این احساسات نیز در پی روابط اجتماعی منفی و مخرب به وجود می‌آید (معظمی، 1388: 171). در مجموع نظریه مذکور رفتارهای انحرافی را نتیجه فشارهای اجتماع می‌داند. تعبیر ساده آن در این ضرب‌المثل آمده است که «فقر باعث جرم می‌شود» (دانش، 1386: 28)

ب. فشارهای روحی ـ روانی افراد

گاهی اوقات ممکن است فردی به دلایل مختلف تحت تأثیر فشارهای درونی قرار گیرد و همین فشار که می‌تواند ریشه فردی، خانوادگی و یا اجتماعی داشته باشد وی را به سمت ارتکاب جرمی دلالت کند. به‌عنوان نمونه خودکشی و یا دگر‌کشی فردی ممکن است در اثر فشار روانی ناشی از کینه‌توزی و یا مسائل اخلاقی و ناموسی صورت گرفته باشد بنابراین در این‌گونه موارد فشار هیچ ربطی به ساختارهای جامعه نداشته و این فرد است که به سبب تاب‌آوری ضعیف و یا افکار منفی و غیره تصمیم به ارتکاب جرم بگیرد. نظریه علمی فشار در این حوزه با نام رابرت اگنیو (1995) معروف است. او در نظریه خود می‌گوید که مرتن بر فشارهای ساختاری جامعه تکیه و تأکید کرده است درصورتی‌که باید به جنبه‌های روانی و عاطفی هم توجه داشت چراکه خیلی از جرایم ناشی از افکار و ذهنیت و بینش آدم‌ها است بنابراین در کنار عینی بودن فشار باید جنبه ذهنی بودن هم مدنظر قرار گیرد (صادقی، 1392).

به‌طور معمول پلیس در زمینه فشارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر مردم جامعه به‌جز مواردی که مربوط به حوزه کاری خود پلیس است، نقش چندانی ندارد و در پیشگیری از آن نیز قادر به نقش‌آفرینی نیست چون در حوزه پیشگیری اجتماعی جامعه ‌مدار کار قرار می‌گیرد. اما پلیس می‌تواند با رصد کردن این فشارها و انعکاس به‌موقع آن‌ها به همراه تبعات امنیتی ناشی از آن‌ به مراجع و سازمان‌های ذی‌ربط نقش مثبتی ایفا کند.

مرتون می نویسد،در بین عناصر اجتماعی و ساختارهای فرهنگی،دو مورد از آنها حایز اهمیت بی واسطه ای هستند، اوّلین آن شامل آنچه به لحاظ فرهنگی اهداف،مقاصد و علایق تعریف شده است؛می باشد،اهداف کم و بیش یکپارچه هستند و تقریباً در سلسله مراتب ارزشی منظم می شوند.دومین عنصر از ساختار فرهنگی چنین تعریف می شود:شیوه های قابل قبول برای رسیدن به این اهداف که منظم و کنترل شده اند

رابرت مرتون (1910-2003) از چهره های بارز مکتب فونکسیونالیسم [ کارکردگرایی ] آمریکا به شمار می رود که نقشی بزرگ در بسط و توسعۀ مفهوم آنومی در جامعه شناسی معاصر دارد.او اگر چه مانند دورکیم به طور اخص بر وندالیسم تأکید نمی کند،مع الوصف نظریه ای را وضع می کند که بر اساس آن همۀ رفتارها اعم از راست رفتاری یا کژرفتاری،معلول و محصول ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در نظر آمده است.

بدین ترتیب در اندیشۀ وی وندالیسم نیز چون همۀ صور و اَشکال انحرافات و کژرفتاری ها زاییدۀ ساختارهای اجتماعی و فرهنگی است ( محسنی تبریزی،62:1383). بدین ترتیب،مرتون کج رفتاری را انطباق نرمال با محیط اجتماعی خودگرای در نظر می گیرد و مسأله ارتباط آن را با ابعاد بیولوژیکی [ اثبات گرایان ] و فقدان کنترل اجتماعی [ نظریه دورکیم ] در نظر نمی گیرد ( ممتاز،65:1381).

بنابراین،مرتن سعی کرده است که بین بی هنجاری و انحرافات اجتماعی رابطه برقرار کند،او دو عامل عمده را از مشخصات بارز هر جامعه ای می داند:یکی از اهداف مقبول و دیگری وسایل مقبول اجتماعی جهت رسیدن به همان اهداف.به نظر مرتن،آنومی وقتی رخ می دهد،که افراد قادر نباشند با وسایلی که جامعه معین کرده است به اهداف مربوطه دست یابند و عکس العمل طبیعی به این وضعیت،روی آوردن به کجروی و انحراف است ( شکرریزی،43:1376).

همنوایی اوّلین و صحیح ترین واکنش اجتماعی است که بر اساس آن فرد هم اهداف فرهنگی و هم وسایل نهادی شده را برای دستیابی به هدف ها پذیرفته و منطبق برآن عمل می کند.نوآوری یا بدعت زمانی است که فرد اهداف فرهنگی و مقبول اجتماعی را می پذیرد،ولی از وسایل و راههای نهادی شده و مقبول استفاده نمی کند و به ابزارهای غیر مقبول برای رسیدن به هدف توسل می جوید ( محسنی تبریزی،65:1383).

نوآوری معمولاً هنگامی رخ می دهد که افراد مترصد رسیدن به هدف های مشروع باشند،ولی راههای استفاده مؤثر از وسایل پذیرفته شده،برایشان مسدود باشد؛برای مثال،دزدان بانک می خواهند به همان هدف هایی برسند که دیگر اعضای جامعه دارند یعنی گردآوری ثروت،اما آنها به جای کارکردن شدید در یک شغل متعارف و پس انداز ماهیانه،یک شبه می خواهند راه صد ساله را طی کنند،از این جهت سارقان بانک معیارهای اجتماعی را دگرگون می کنند و به نوآوری دست می زنند ( ستوده،128:1380).

وقتی فردی به دلیل شرایط محدود و یا عدم شایستگی خود نتواند به هدف های تعیین شده فرهنگی و نیز به وسایل دستیابی به آنها برسد،کناره گیری اختیار می کند؛مثال،شخصی که خانواده،شغل،دوستان و فرزندان خود را رها می کند و زندگی در تنهایی و انزوا را ترجیح می دهد، کسی است که عملاً به دلیل ناتوانی یا عدم تمایل خود حاضر به بهنجار شدن و روی آوردن به زندگی سالم نیستند و غالباً به وسیله بسیاری از مردم طرد می شوند یا خود از جامعه کناره گیری می کنند. طغیان و سرکشی نیز رفتار انحرافی است، که وقتی رخ می دهد که شخص به این نتیجه برسد،که جامعه موانعی را بر وی تحمیل می کند که مانع نیل او به هدف هایش می شود.

از اینرو،شخص مزبور علیه جامعه طغیان و سرکشی می کند و در صدد دگرگونی هدف های خود بر می آید و می کوشد تا وسایل موجود برای رسیدن به آنها را نیز تغییر دهد به طور کلی، شورش یا طغیان پنجمین وضعیت رفتار انحرافی است که در آن فرد ضمن رد کامل اهداف و وسایل به جانشین سازی اهداف و وسایل جدید دست می زند. مرتن معتقد است، معمولاً اعضای طبقۀ نوخاسته به این عمل دست می زنند و به اصطلاح گروه انقلابی تشکیل می دهند ( ستوده،129:1380).

به نظر مرتن، دریک جامعه منظم اهداف و ابزار یا شیوه ها در هماهنگی و یگانگی و تطابق به سر می برند؛هم پذیرفته شده هستند و هم در اختیار افراد جامعه قرار دارند. عدم تطابق، زمانی ظاهر می شود که تأکیدی ناموزون بر اهداف و یا ابزار یا شیوه های دستیابی به هدف قرار گیرد. به نظر مرتون در جامعۀ آمریکایی تأکیدی بیش از حد بر اهداف دیده می شود و لزوم توجه به شیوه های نهادی شده برای دستیابی به هدف بدست فراموشی سپرده شده است ( ممتاز،66:1381-65).

به طور کلی،سنت گرایی هنگامی رخ می دهد که شخص وسایل فرهنگی مرسوم را تأیید کرده،اما هدف را نمی پذیرد.این وضعیت نیز انحرافی محسوب می شود،چون فرد هدف های اجتماعی را نادیده انگاشته و به آنها بی توجهی می نماید،که به زعم مرتن بیشتر اعضاء طبقۀ متوسط و کارمندان دچار این گونه انحرافات می گردند تا اعضاء طبقۀ پایین.رفتار انحرافی بعدی که مرتن آن را نام می برد،انزواجویی یا عقب نشینی است که حالتی است که فرد در آن هم اهداف تأیید شدۀ فرهنگی و هم وسایل دستیابی به آن را طرد می نماید و به یک نوع کناره جویی از نظام اجتماعی دست می زند ( کوئن،بروس 223:1372-222).

به نظر مرتون، نباید تصور کرد همیشه فرد در موقعیت ثابتی در هر یک از این اَشکال قرار می گیرد.در هر جامعه ای انطباق از نوع اوّل،یعنی همنوایی با اهداف فرهنگی و شیوه های دستیابی به آن معمول ترین نوع انطباق است.بر عکس انطباق از نوع چهارم،یعنی کناره گیری ( رد اهداف و شیوه های دستیابی به آن ) از جمله رفتارهای کمتر معمول است، از دیدگاه جامعه شناسی این فرد بیگانه است، زیرا گرایش های کلی معمول را نمی تواند بپذیرد و دنبال کند، در این طبقه بندی بیماران روانی، معتادان به مواد مخدر، افراد الکلی، ولگردان و رانده شدگان قرار می گیرند. مرتن معتقد است که این نوع پاسخ،در شرایطی واقع می شود که اهداف و شیوه ها هر دو توسط فرد پذیرفته شده اند و ارزشمند هستند.

اما زمانی که شیوه های نهادی شده که نوید موفقیت می دهد،در اختیار فرد قرار نمی گیرد، نتیجه مواجه شدن فرد با یک شرایط یا حالت متناقض است،از یک طرف فرد از نظر اخلاقی خود را مجبور می سازد که از ابزار غیرقانونی استفاده نکند و چون راه دیگری وجود ندارد، فرد احساس ناکامی و سرخوردگی می کند و دچار احساس شکست می شود و این احساس در مکانیسم های فرار تجلی پیدا می کند. در طول این جریان،اهمیت اهداف نیز برای او ضعیف شده،کم کم ناپدید می شوند.

اهمیت تئوری مرتن در آن است که او توجۀ خود را به جنبه های اجتماعی کجروی معطوف کرده است، نه شالوده های بیولوژیکی و فردی آن. بدین ترتیب، وندالیسم نیز، چون همۀ گژرفتاری ها در اندیشه مرتن در درون فرهنگ و ساختارهای اجتماعی پدید می آید.یعنی جامعه از طریق شکاف و نارسایی بین اهداف مقبول خود و روش های مقبول رسیدن به آن اهداف فشار عظیمی را بر فرد می گذارد و او را به جای همنوایی،وادار به کجروی می کند ( محسنی تبریزی،67:1383-66).

مراسم گرایی هنگامی مطرح می شود که هدف های پذیرفته شده،مجال چندانی برای فعالیت پیدا نمی کنند،اما وسایل مشروع رسیدن به این هدف ها صمیمانه دنبال می شود.مراسم گرا از خطرها و ناکامی های احتمالی و رقابت آمیز می گریزد و راههای کار کردن و شیوه های ساده زیستن را دنبال می کند.مراسم گرایی تا حدودی جنبه انحرافی دارد،از این رو برچسب « غیرعادی بودن » بر آن مناسب تر است.

مراسم گرا کسی است، که هدف ها و مقررات سازمانی را به عنوان هدف ها و مقررات خودش می پذیرد و تابعیت بی چون و چرا با سازمان از مشخصات اوست.مراسم گرا محکم به وسیله می چسبد و وسیله ای را که در اختیار دارد، کورکورانه به جای هدف می نشاند و تصور می کند که مردم و مراجعین برای مقررات خلق شده اند، نه مقررات برای مردم؛ به طور مثال، در بخش اورژانس بیمارستان اگر پرستاری به جای پذیرش فوری بیمار،ساعت ها به تشریفات پذیرش و پرونده سازی و پرکردن فرم های معمولی زمان را تلف کند،یک فرد مراسم گرا است (ستوده،129:1380).

ساختار فرهنگی ( cultural structure )

از نظر مرتن ساختار فرهنگی «مجموعۀ سازمان یافته ای از ارزش های رهنمودی حاکم بر رفتار عموم اعضاء یک جامعه یا گروه مشخص است.» (Grothers, 1987: 91)

او در تحلیل کارکردیش، کارکرد ساختار فرهنگی را تولید نظامهای ارزشی یعنی خوبها و بدها می داند. همچنین معتقد است این ساختار فرهنگی است که اهداف مشروع را در یک جامعه معین می کند و نوعی از منحرفین بدلیل ناتوانی این ساختار فرهنگی در تعیین اهداف مشروع در جامعه، منحرف می شوند.

ساختار اجتماعی ( Social Structure )

از نظر وی ساختار اجتماعی «مجموعۀ سازمان یافته ای از روابط متقابل اجتماعی است که در آن هر یک از اعضاء جامعه یا گروه به اشکال مختلفی به هم پیوسته اند.» (Ibld: 93) او کارکرد ساختار اجتماعی را تولید نظام های هنجاری یعنی بایدها و نبایدها می داند و معتقد است که این ساختار اجتماعی است که ابزار و راههای مشروع رسیدن به اهداف را مشخص می کند و نوعی از منحرفین به دلیل نارسایی ساختار اجتماعی در تعیین راههای مشروع نیل به اهداف در جامعه، منحرف می شوند.

رابطۀ ساختار فرهنگی و اجتماعی

از نظر وی ساختار فرهنگی تعیین کنندۀ ساختار اجتماعی است. اول ارزشها یعنی خوبها و بدها مطرح می شوند سپس هنجارها یعنی بایدها و نبایدهای مربوط به آنها مطرح می شوند. اول می گوییم رسیدن به مدارج بالای عملی خوب است سپس می گوییم برای رسیدن به آن باید درس خواند. پس اول اهداف تعیین می شود سپس راههای رسیدن به این اهداف.

نوع شناسی سازگاری فردی

«او در مقاله ای دربارۀ آنومی (ناهنجاری) تیپولوژی پنج شیوه سازگاری فردی را کامل می کند، که آن از یک طرف پذیرش یا رد اهداف فرهنگی و از طرف دیگر پذیرش یا رد ابزار نهادی شدۀ موجود برای دستیابی به این اهداف را شامل می شود.»

در مجموع، یک حالت از رد و جانشین سازی برای آن را پیش بینی می کند، او در جدول بندی متقاطع، یک نوع شناسی (تیپولوژی) را درست می کند که در آن جهت اهداف فرهنگی برخلاف جهت ابزار نهادی شده است که در آن (جدول) هر یک از آنها به عنوان یک «شیوۀ سازگاری» نام گذاری شده است. هر یک از آنها به توضیح مختصر، مناسب با تیپولوژی نیاز دارد.

مرتن واكنشي كه در قبال اين تعارضات از افراد مختلف سر مي زند را در پنج دسته طبقه بندي مي كند كه عبارت اند از :

نوع شیوه های سازگاری

اهداف فرهنگی

ابزار نهادی شده

1- همنوایی ( conformity )

+

+

2- نوآوری ( Innovation )

+

-

3- مناسک گرایی ( Ritualism )

-

+

4- انزوا گرایی ( Retreatism )

-

-

5- طغیان ( Rebellion )

[±]

[±]

1) نوع انطباق گرا ( همنوايي با ارزش ها ) ، هم در ارتباط با هدف و هم وسيله كه اين حالت منجر به بروز جرم نخواهد شد؛ فرد اهداف جامعه و وسیله نیل به آنها را می پذیرد : مانند دانشجوی منضبط کالج

در این حالت فرد اهداف را می پذیرد . یعنی اهدافی که در جامعه معرفی شده اند مورد احترام و خاص فرد است ، ابزارهای مشروع هم پذیرفته می شوند . این قبیل افراد کسانی هستند که هر چند ممکن است در جامعه نابرابری اجتماعی ، تبعیض ، فساد و یا سایر جرایم وجود داشته باشد افرادی هستند که همواره برای رسیدن به اهداف از ابزارهای مشروع استفاده می کنند . در جامعه کنونی ما هم این قبیل کم نیستند کار مشروع می کنند و در رسیدن به هدف های مختلف اجتماعی مانند موقعیت اجتماعی ، استخدام در یک وزارتخانه ، پولدار شدن ، ارضای نیازهای جنسی و سایر امیال ، ابزارهای قانونمند و مشروع را می پذیرند و سعی می کنند برای رسیدن به هدف فقط از ابزارهای مشروع استفاده کنند ، حالا چه به نتیجه برسند ، چه به نتیجه نرسند .

سازگاری هم با اهداف فرهنگی و هم با ابزار نهادی شده عمومی ترین شکل رفتار است (Ibid: 108) یعنی فرد هم اهداف فرهنگی تعیین شده از سوی ساختار فرهنگی جامعه را می پذیرد و خودش را با آن همنوا می کند و هم ابزار فرهنگی تعیین شده از سوی ساختار اجتماعی جامعه را می پذیرد و خودش را با آن همنوا می کند.

2) نوع نوآور ، نوآوري يا همان سازگاري با معيارهاي فرهنگي هدف و به همان ميزان عدم تبعيت از هنجارهاي نهادينه حاكم بر وسيله و در پي آن ارتكاب جرم؛ نوع نوآور، اهداف جامعه را می پذیرد، ولی وسیله های نیل به آن ها را رد می کند: مانند قاچاقچی مواد مخدر. که در آن فرد تاکیدات فرهنگ روی هدف را قبول کرده است بدون اینکه به همان اندازه هنجارهای نهادی شده حاکم بر راه ها و ابزار رسیدن به آن (هدف) را درونی کرده باشد.

در این حالت فرد اهداف اجتماعی را می پذیرد . مثلاً او دوست دارد در کنکور قبول شود . دوست دارد در فلان اداره استخدام شود ، دوست دارد پولدار شود اما چون ابزارهای مشروع یا در اختیار او نیست و یا آنکه مطابق معیارهای مشروع صلاحیت رسیدن به هدف را نداشته ، مثلاً خیلی درس نخوانده است که در کنکور قبول شود ، متوسل به راه های نامشروع می شود . مثلاً سعی می کند با تقلب در کنکور قبول شود . برای رسیدن به فلان مقام یا فلان موقعیت اجتماعی رشوه بدهد . برای پولدار شدن اختلاس می کند ، مرتون معتقد است در حالت عدم تطابق جامعه در زمینه ابزار و اهداف ، نوآوری شایع می شود . پس نوآوران معمولاً قواعد بازی را مراعات نمی کنند رسیدن به هدف بیش از همه چیز برای آنان محترم و مهم است ، اگر چه هدف را پذیرفته اند اما راه رسیدن به آن را نمی پذیرند .

3) نوع آیین گرا ( سنت گرايي ، مناسکی یا شعائرگرایی ) ، به معني صرف نظر كردن از هدف با تأكید بر وسيله، به پيروي از مذهب، سنت ها و آیين ها؛ نوع آیین گرا که اهداف را رد می کند و وسیله ها را قبول می نماید: این فرد قید ارتقا، ماشین قشنگ، و امثال آن را زده است و صرفاً کارت ساعت می زند تا آنچه را دارد، حفظ کند . یعنی فرد اهداف ارائه شده از سوی ساختار فرهنگی جامعه را قبول نکرده، اما ابزار ارائه شده از سوی ساختار اجتماعی را پذیرفته است و آن ابزار را به کار می گیرد. به عنوان مثال افرادی که در یک جامعه اسلامی اعتقادی به خدا ندارند اما به شیوه و راه و رسم مسلمانان زندگی می کنند، از این نوع هستند.

الگوی رفتاری سوم آیین باوری یا شعارگرایی است یا همان چیزی که ریا ، تظاهر گفته می شود . خصوصاً در جرایم ایدئولوژیک و فرهنگی ، فردی را تصور بفرمائید که اعتقاد به ارزش های دینی ندارد . اما در یک مراسم فاتحه خوانی شرکت می کند و فاتحه می خواند . در شعارگرایی هدف محترم نیست و آنچه که محترم است ابزار است اما چنین فردی این ابزار را برای رسیدن به هدف دیگر مورد استفاده قرار می دهد . مثلاً ناچار است برای مصون ماندن از تعقیب شغلی در محل کار در نماز جماعت شرکت کند یا ریش بگذارد . بنابراین در شعارگرایی توسل فرد به تدابیر و ابزارها نه برای رسیدن به اهداف معمولی منطقی آن آبزارها ، بلکه برای تعقیب هدفی دیگر است . متأسفانه شعارگرایی ، نفاق و تظاهر به ارزش مداری پس از جنگ تحمیلی تاکنون ریشه و عامل اصلی بسیاری از مفاسد نظام اجتماعی و اداری است .

4) نوع انزواطلبي ، چشم پوشي از هدف و وسيله، با فاصله گرفتن از جريان اصلي جامعه و به ندرت نیز ارتكاب جرم براي برآوردن نياز شخصي؛ نوع انزواگرا از اهداف و وسیله ها ترک امید می کند و از جامعه کنار می کشد: مانند فرد الکلی . که شامل رویگردانی و انصراف افراد از اهداف و ابزار می شود . یعنی در آن افراد اهداف و ابزار تعیین شده از سوی ساختار فرهنگی و اجتماعی را نپذیرفته اند و در جامعه عزلت نشینی اختیار کرده اند. که می توان به عنوان مثال به معتادین مواد مخدر، الکی ها، روانی ها و افراد منفعل در جامعه اشاره کرد.

برخی از شهروندان پس از کمی تلاش و یا تلاش زیاد با استفاده از ابزارهای معمول و مشروع به هدف نمی رسند و اصطلاحاً سرخورده می شوند و کنج عزلت را انتخاب می کنند . برخی از افراد ارزشی ما پس از پیروزی انقلاب در حال حاضر چنین وضعیتی را دارند و چون این هدف برای او بی اهمیت است یقیناً استفاده از آن ابزارها برای رسیدن به هدف هم برای او منتفی است چون تلاش نمی کند که به آن هدف برسد .

5) نوع شورشی ( انقلاب ، طغیان یا توطئه ) ، به اين مفهوم كه فرد هم هدف و هم وسيله را قبول دارد، اما نه آنگونه كه مورد پذيرش حاكميت است و كل سيستم را مانعي بر سر راه نيل به اهداف مشروع می داند که ارزشها و وسايل جديد مي آفريند. حالت شورش به فردی اطلاق می شود که هم هدف و هم وسیله ی جامعه را رد می کند و می خواهد آن ها را با اهداف و وسیله ای جدید جایگزین کند: مانند عضو شبه نظامی ( چریک مسلح ) .

جائیکه سیستم نهادی شده به عنوان سدی برای رسیدن به اهداف مشروع در نظر گرفته می شود، ارزشهای جدیدی ایجاد می شود و افراد به ابزار جانشین برای نیل به آن اهداف مجهز می شوند. (Ibid: 109) یعنی اهداف جامعه را مشروع نمی دانند و اهداف مشروع مورد نظر خود را به وجود می آورند. که در آن اهداف و وسایل نهادی شده بطور کامل رد می شود و اهداف و وسایل جدیدی برای جانشینی آنها بوجود می آید.

در این حالت هم هدف دگرگون می شود و هم ابزار ، یعنی فرد علاوه بر اینکه هدف معمول بر جامعه را نمی پذیرد و یا شاید آن اهداف را در کنار اهداف جدید بپذیرد به همین ترتیب ابزارهای نوینی را هم برای رسیدن به اهداف خود برمی گزیند . ممکن است گوشه گیران به تدریج در قالب افرادی انقلابی ظاهر شوند و با انقلاب ، نظام ارزشی و هدفی جامعه را دگرگون کنند .

تئوری آنومی ( فرصت و ساختار )

در این تئوری ، رابرت کی. مرتن معتقد است ، در جائیکه مردم به وسایل مشروع جامعوی ،جهت رسیدن به اهداف فرهنگی ، دسترسی اندکی دارند ،نرخ رفتار انحرافی بیشتر است . مثلا فرهنگ عمومی مردم تایید می کند که آنان تاجائی ،با رعایت قواعد و قوانین ،می توانند در نردبام ترقی جامعوی بالا روند ،ولی بسیاری از امکانات و وسایل ارتقاء جامعوی را به طور مشروع ندارند .

بنابراین برای تحقق آمال ،برخی ها به منابع ساختاری جامعوی مربوط به رفتار انحرافی متوسل می شوند .این تئوری در نحوه ی انتقال الگوی رفتار انحرافی ،یا چگونه فرد از رفتار مرسوم رویگردان شده ،شغل انحرافی رابه خود می پذیرند ،نظری ارائه نمی دهد . (شیخاوندی ، 1379).

نظریه انحرافات که متعلق به رابرت کی مرتون جامعه شناس مشهور آمریکایی می باشد، تبیین کننده پدیده اعتیاد در کشورهایی مانند ایران نیز می باشد. مرتون علت ریشه ای انحرافات را شرایط ساختی جامعه می داند و بر خلاف دورکیم معتقد است که فرد در جامعه به ارزش ها و هنجارها توجه زیادی ندارد و به جای اعتنا به آنها، هنجارها را در معرض انتقاد قرار می دهد.

به نظر وی دو ساخت اساسی در جامعه وجود دارد یعنی «اهداف نهادی شده» و «وسایل نهادی شده» که ارزش ها و امور مطلوب و شیوه های استاندارد کنش برای رسیدن به آن اهداف در جامعه است. تعامل بین این دو ساخت موجب بروز رفتارها و شخصیت های مختلف و گاه متناقض در جامعه می شود.

به نظر مرتون، چهار تیپ «مناسک گرا» یا «شعائر گرا»، «انزوا طلب»، «نوآور» یا «بدعت گذار» و «انقلابی» یا «شورشی» در کنار «همنوایان» معلول شرایط جامعه و برخورد این دو ساخت هستند که هر کدام شیوه خاص انطباق فردی با این دو ساخت است.

یکپارچگی و انسجام در جامعه هنگامی است که میان این دو ساخت اساسی تعادل وجود داشته باشد. اما اگر اهداف و ارزش های نهادی شده مانند منزلت و ثروت در جامعه تبلیغ شود و جامعه پذیری، ارزش ها و هنجارها، آموزش و پرورش و رسانه ها و تبلیغات برآن تأکید ورزند و در کنار آن وسایل دسترسی به این اهداف وجود نداشته باشد، تیپ های مختلف شخصیتی و رفتاری بروز و ظهور می یابند.

درباره پدیده اعتیاد به مواد مخدر دو تیپ انزوا طلب و بدعت گذار می توانند مورد توجه قرار گیرند. انزوا طلب، شیوه انطباقی فردی است که در آن، افراد به دلیل ناموفق بودن در دسترسی به اهداف اجتماعی سعی کرده اند خود را از جامعه دور نگهدارند.

شیوه نگرش منفعت جویانه را به طور کلی رها کرده اند و به این ترتیب هم ارزش های مسلط و هم وسایل مورد قبول دستیابی به آنها را رد می کنند. این افراد احتمالاً بارها تلاش کرده اند تا با شیوه های هنجاری به سمت اهداف اجتماعی حرکت کنند اما عدم توفیق مکرر آنها، باعث سرخوردگی و دور شدن از مسیر تبلیغ اهداف و وسایل استاندارد شده است.

برای تحلیل مسأله اعتیاد در ایران از منظر تئوری مرتون باید جامعه فعلی ایران را از بعد تغییر ارزش ها از سنتی و مذهبی به ارزش های مدرن مورد توجه قرار دارد. در کنار این مسأله تبلیغ مصرف گرایی، نابرابری های شدید اقتصادی، رشد روزافزون فقر و در نتیجه ارزشمند شدن ثروت در جامعه، تغییر نظام ارزشی جامعه را تشدید می کند.

در این شرایط تأکید بر اهدافی که وسایل دسترسی به آن به طور قانونی فراهم نیست نه فقط فرد فرد انسان ها بلکه کل نظام اجتماعی را دچار عدم تعادل و آشفتگی و نابسامانی می کند و بستر را برای ظهور رفتار انحرافی فراهم می کند. همین مسأله فرد را از جامعه و ارزش های آن جدا می کند و در اکثر موارد نیز وی را با ناکامی روبه رو می سازد که برای جبران ناکامی ها گرایش به مواد مخدر امری عادی است.

اما نوآورها هم در پدیده اعتیاد نقش دارند چه آنها اهداف نهادی شده و کسب منزلت و ثروت را دنبال می کنند اما نه با روش ها و هنجارهای عادی و پذیرفته شده که قاچاقچیان مواد مخدر و سوداگران مواد افیونی که نقش بسزایی در گسترش اعتیاد به مواد مخدر دارند نمونه بارز نوآوران و بدعت گذاران در جامعه می باشند.

به طور کلی از نظر مرتون، شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی موجب گرایش به اعتیاد می شود و در اصل اعتیاد جرم نیست، نوعی بیماری اجتماعی است که اگر از ابتدای وقوع آن به فکر اصلاح و پیشگیری نباشیم ممکن است به دیگران نیز سرایت کند و بیماری عمومی و بحرانی اجتماعی پدید آورد.

در هر حال، این نظریه که در اصل میانبرد بوده، می توان به تبیین اعتیاد به مواد مخدر در جوامع بسیاری از جمله ایران بپردازد. چرا که منزلت و ارزش ثروت در چند ساله اخیر بسیار زیاد شده، در حالی که راه های رسیدن به آن بسیار کم است و براین مبنا قاچاق مواد مخدر و در کنار آن منزوی های بسیاری به وجود آمده اند که مأیوس و سرخورده به اعتیاد روی می آورند.