کهن الگوی کوه ، غار و چاه
به تعبير يونگ، نسبت ناخودآگاهي با خودآگاهي، نسبت تيرگي با روشنايي است. از اين رو، غار را مي توان به واسطة تيره و تار بودن فضاي آن، نمادي از تاريكي و انزواي ناخودآگاه دانست . غار و صخره نيز، در روان شناسي يونگ، از نمودهاي مادرمثالي و آنيماي روان است و ورود به غار و بازگشت از آن به طور نمادين به كهن الگوي مرگ و تولد دوباره راه مي برد. فرويد در توجيه رواني ممنوعيت زناي با محارم در جوامع بشري به بحث توتم و نزاع و كشمكش هاي ابتدايي بشر با پدران نخستين اشاره مي كند و نوعي نمادي شخصي و عيني تبيين مي كند. اما يونگ، در تقابل با ديدگاه فرويد، به نوعي نمادشناسي نوعي و بنيادي مي پردازد و معتقد است ميلِ برقراري
+ نوشته شده در جمعه چهاردهم خرداد ۱۴۰۰ ساعت 16:12 توسط جعفر هاشملو
|