نظریه­ های فشار از جمله نظریه ‏های ساختاری هستند که به دلیل داشتن محدودیت­ هایی در معرض انتقاد شدید قرار گرفته ‏اند. به دنبال این انتقادات، رابرت اگنیو از جمله کسانی بود که به حمایت از این نظریه برآمد و برای پاسخ به این انتقادات نظریه­ مذکور را مورد بررسی مجدد قرار داد و دوباره تدوین کرد ( علیوردی نیا، 1389: 97). مخربترین عاملی که موجب سقوط نظریه فشار کلاسیک گردید، پشتیبانی تجربی ضعیف آن در سطح فردی بوده است. در نظریه فشار کلاسیک، محققان معمولاً فشار را به عنوان شکاف بین آرزوها و انتظارات شغلی و آموزشی بررسی کردند که حمایت از نظریه­ فشار در این شکل ضعیف بوده است. با این حال، گرچه برخی از تحقیقات از طریق سنجش فشار به عنوان شکاف بین اهداف اقتصادی و آرزوهای تحصیلی از تئوری فشار حمایت کردند، قدرت تبیینی متغیرهای فشار در ارزیابی با متغیرهایی از سایر تئوری ­ها ( مثل تئوری کنترل و یادگیری اجتماعی ) ضعیف بوده است ( مازرول ، 1998 :67)