مبانی و نظریه های سلامت اجتماعی

سلامت از واژه هايي است كه بيشتر مردمان با آنكه اطمينان دارند معناي آن را مي دانند، تعريفش رادشوار مي يابند. درفرهنگ هاي گوناگون تعريف هاي بسياري ازسلامت شده است، در فرهنگ وبستر سلامت وضع خوب و عالي بدن، انديشه و روح وبويژه بركنار بودن ازدرد يابيماري جسمي تعريف شده است. در فرهنگ آكسفورد به معني وضع عالي جسم يا روح و حالتي كه اعمال بدن به موقع وبه گونه موثرانجام شودآمده است. جالينوس سلامت را عبارت ازوجود نسبت معيني ازعناصر گرمي، سردي، رطوبت و خشكي تعريف مي كند. از نظر پاتنام (1993)، جامعه‏ ی مدني موفق، عموماً با رابطه نيرومند افقي ميان اعضا شناخته مي شود و برابري يکي از اساسي ترين ابزارهاي جامعه مدني به شمار مي رود؛ بنابراین، نابرابري هاي افراد و گروه هاي اجتماعي مختلف در بعد سلامت، دو مورد از جنبه هاي مهم ارزيابي سلامت جمعيت قلمداد می‏شود (لوچنر ، کواچي و کندي؛ 1999).

ادامه نوشته

تعريف سلامت روان

سازمان بهداشت جهاني در سال 1986 تعريفي از سلامتي را ارائه دارد :

سلامتي گستره وسيعي است جهت توانمند ساختن فرد ها گروه ، كه از يك طرف موجب واقعيت بخشيدن به آمال و آرزوها و ارضاء نيازها و از طرف ديگر باعث مقابله با محيط مي شود بنابراين طبق تعريف فوق به نظر مي رسد سلامتي يك منبعي براي زندگي روزمره است نه به عنوان وسيله اي براي زندگي ، يك مفهوم كاربردي و مثبت است كه علاوه بر تأكيد بر توانايي جسماني افراد بر منابع فردي و اجتماعي آنان نيز تأكيد مي ورزد (اسكوفيلد ، 1998 مقاله )

ادامه نوشته