بنگر بیشتر از مارکس کوشیده است تا رابطه علی میان جرم و اوضاع اقتصادی و اجتماعی را آشکار سازد . بنگر خود را به تبیین جرم در میان طبقه کارگر و پایین محدود نساخته و بررسی خود را به اعضای طبقات مرفه و سرمایه دار گسترش داده است . بنگر یادآور می شود که اعضای فرادست از رفاه و امتیازات آن جامعه برخوردارند . اما باز هنگامی که فرصتی برای به چنگ آوردن منافعی غیر قانونی به دست آوردند و آنگاه که نتواند خوب و بد را تشخیص دهند ، مرتکب کجروی می شوند . افراد فقیر هم که در نتیجه جز افراد فرودست هستند ، باز مستعد جرم اند . با این تفاوت که آنان از کاستی های زندگی در رنج اند . کاستی هایی که این نظام اقتصادی ، پیوسته بر شدت آن می افزاید و بدین شکل ، استعداد جرم را در آنان می افزاید و از سوی دیگر آنان را بدین سبب که قدرت کمتری دارند ، مجرم می شناسد .